فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۰۱ تا ۱٬۸۲۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
96 - 116
حوزههای تخصصی:
هنر ادبیت یک از اقسام هفت گانه هنرهای زیباست که دیر زمانی است در بررسی های ادبی از خانواده هنری خود غریب افتاده است. زیبایی شناسی ادبی تاکنون در بلاغت شناسی های صرف محدود شده است؛ اما باید اذعان نمود که علم بلاغت با همه جایگاه ویژه اش در ادبیات، به دلیل نارسایی هایی، توان زیبایی شناسی در سطح بافت متن را به تنهایی، ندارد. لذا، نظریه گشتالت تجسمی شنیداری را به عنوان اولین نظریه بنیادی در زیبایی شناسی ادبی بنا نهادیم و بر مبنای آن، روشی کاربردی با تلفیقی از مبانی هنرهای زیبا و اصول تداعی معانی در روانشناسی و نیز علم بلاغت ابداع نمودیم. این نظریه هنرمدار، می تواند نارسایی های بلاغی در زیبایی شناسی ادبی را تا حدودی مرتفع کند و امکان تحلیل در سطح بافت متن را به ما بدهد و هنر ادبیت را مانند بقیه اقسام هنر با اصطلاحات هنرهای زیبا، نقد هنری نماید. باهدف از کثرت به وحدت رساندن علوم بلاغی، مرزهای میان علوم را شکستیم و نام صدها انواع بلاغی را زیرمجموعه اصول هنری- روان شناختی این نظریه قراردادیم. این نظریه، روشی جهان شمول را ارائه می دهد که در انواع ادبی گوناگون بررسی شده و کارکرد دارد. حجم نمونه منتخب برای تشریح این نظریه در این مقاله، 30 نمونه از نوع ادبی نیایش 1 است، که با روش تلفیقی- تجربی- توصیفی مبتنی بر این نظریه بررسی شد و نشان داد که این نوع ادبی سنتی نیز، دارای زیبایی های هنری چون هنر پرسپکتیو، کنتراست و خطای دید در سطح بافت تجسمی شنیداری متن است و این نظریه و روش آن، امکان زیبایی شناختی همه سطوح بیرونی (فرم نوشتاری و شنیداری) و درونی متن (معنا) را، هم زمان و به صورت یک طرح کلی بر اساس مثلث ذهنی گشتالت و کدگذاری، به ما می دهد.
خوانش معناشناسانه واژه «ریب» در قرآن بر اساس نظریه «ایزوتسو»
حوزههای تخصصی:
برای ترجمه بایستی معنای واژگان به دقت کشف شود و مترجم برای این کار باید از معناشناس کمک بگیرد. ایزوتسو برای استخراج معنای واژگان قرآنی به جست وجوی معنای این واژگان در شعر جاهلی پرداخت و روش های هفت گانه «تعریف بافتی»، «جانشینی واژگان»، «واژگان متضاد»، «میدان معنایی»، «صورت منفی واژگان»، «ترادف عبارات» و «کاربرد در بافت غیردینی» را به کار گرفت. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی معناشناسانه واژه «ریب» با بهره گیری از چهار شیوه نخست می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد واژه «ریب» در شعر جاهلی به همراه دنباله هایی همچون «منون»، «حوادث»، «زمان» و «دهر» به معنای مرگ، اتفاقات سخت، حادثه های ناخوشایند و ازاین دست کاربرد داشته است، اما در قرآن یک بار عبارت «ریب المنون» دیده می شود. در میان مفاهیم دینی و اعتقادی، واژه «ریب» در قرآن کاربردهایی دارد که معنای درست آن شک از روی دشمنی و کینه توزی است؛ بنابراین به منظور انتقال کامل آحاد معنایی به زبان مقصد، افزودن دنباله توصیفی «کینه توزانه» برای آن پیشنهاد شده است.
دراسة الاستعارات المفهومية في لغة المكتوبات على شواهد القبور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
141 - 158
حوزههای تخصصی:
إن الاستعاره المفهومیه عباره عن إدراک حقل مفهومی یعرف بالهدف من خلال إدراک حقل مفهومی آخر یُعرف بالمصدر. یُشکل حقل المصدر عبر عملیه التخطیط، وتُسمّى البنى المفهومیه بمخطّطات الصوره، والتی تربط فهم غیر المنظور بالشیء المنظور. لمخطّطاتِ الصوره أنواع مختلفه، ومن أهمّها مخطّطات الحرکه، والاتجاه، والقوه، والأنطولوجی. إن قسما من الأدب الشعبی متأثر بفقدان الأحبه والأعزاء ویصور المواضع الخاصه عن ظاهره الموت. تعد المکتوبات على شواهد القبور من هذه الأوعیه الشعبیه التی تحمل جانبا معینا بفضائل الشخصیات ومکارمها، وتعکس مظاهر اجتماعیه ودینیه ولغویه من مختلف العصور التی کتبت فیها. قد تمیّزت بنیه هذه المکتوبات بالتنوع فی الأسالیب اللغویه، بما تتضمنه من استعارات مفهومیه. وما یهمنا هنا هو دراسه بعض الاستعارات المفهومیه التی کتبت على شواهد القبور العربیه، للکشف عن أهم الحقول المبدئیه المستخدمه فی هذه المکتوبات واستخراج أبرز مخطّطات صورها. أظهرت النتائج أن الاستعاره المفهومیه فی المکتوبات على شواهد القبور تفهم بانتقال التصورات الذهنیه من حقل المصدر (التصورات الأکثر حسیه وملموسه)، إلى حقل الهدف (الموت)، فی انسجام استعاری یصنعه الکاتب على شواهد القبور حتى تکون التصورات الذهنیه محسوسه للمتلقی، وأن المخطّط الحرکی (32%)، والمخطّط الاتجاهی (28%)، من أبرز مخطّطات الصوره فی المکتوبات علی شواهد القبور.
تحليل الأفکار الدينية في أعمال الحسن البصري وتأثيرها على معتقدات المجتمع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
199 - 209
حوزههای تخصصی:
تعتبر أفکار الحسن البصری من أکثر الأفکار تأثیراً فی موضوع المهدویه بین المسلمین. إن تقدیم آرائه فی أعمال ومؤلفات البصری من التقالید والأسس الخاصه فی المنهج السردی میزه عن غیره. بحیث تزایدت فی العصر المعاصر الأنشطه الإعلانیه فی هذا المجال بشکل کبیر. إن إشاره الحسن البصری فی کتاباته إلى مقاربات الحدیث الشائعه بین مجموعه من المحدثین ومطابقتها أیضاً وفق تسلسل زمنی محدد هی سمه من سمات أعمال البصری الموجوده. وعلى ضوء الشکوک الموجوده فی هذا المجال فإنه یقرر ضروره إعاده النظر فی هذا التدفق ومراجعته. وکغیره من الأئمه، اعتبر الحسن البصری نفسه مستفیدا من المعرفه الإلهیه. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی. ویتناول فی مؤلفاته مختلف الموضوعات القرآنیه والحدیثیه والعقائدیه والتاریخیه والفقهیه والأدبیه العربیه. تناول هذا البحث النظریات الصحیحه أو الخاطئه للحسن البصری من خلال المراجعه المکتبیه والمنهج الوصفی التحلیلی.
صور التشظّی فی روایه "ورّاق الحب" لخلیل صویلح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الصیف ۱۴۴۵ شماره ۱۳
۱۰۱-۱۲۲
حوزههای تخصصی:
تمیّزتروایه مابعد الحداثه بجمله من الخصائص، ومن تلک الخصائص، یحاول البحث رصد صور التشظّی فی روایه مابعد الحداثه، حیث إنّ بعض روائیو مابعد الحداثه اعتمدوا علی هذه التقنیه السردیه الجدیده التی تعمل علی تهشیم الحبکه السردیه وکسر السرد الخطی المنظّم. وقد مثّلت الروایه المتشظّیه المؤثر الأکبر فی أدب ما بعد الحداثه بوصفها رؤیه جدیده تلائم متطلبات العصر لما لها من قدره علی خلق قواعد جدیده تختلف عن القواعد التقلیدیّه. ومن هذا المنطلق، یعدّ التشظّی إحدی سمات روایه ما بعد الحداثه وهو الانزیاح عن التقالید والابتعاد عن الانتظام والتماسک والتقنین فی النصّ الروائی وهو الطریقه الأکثر وضوحاً لتوسیع آفاق الروایه الجدیده. مثّلت روایه "ورّاق الحب" لخلیل صویلح نموذجاً جیداً لروایه ما بعد الحداثه لأنّها تضمّنت أشکالاً من التشظّی فی السرد وتجلّت أهمیه بحثنا فی أنّ روایه "خلیل صویلح" هی استکشاف قوی ومؤثر للتشظّی والتبعثر الموجود داخل المجتمع وهی تعلیق علی الحاله الإنسانیّه فی عالم یتسم بالانقسام واللاانتظام. ورأینا من خلال دراستنا لهذه الروایه عبر المنهج الوصفی- التحلیلی أنّ من أبرز ملامح التشظّی فی هذه الروایه هی التشظّی فی الحبکه، البناء الزمکانی المتشظی، انعدام القصه، تحرّر الکاتب من کل القیود والکتابه المتشظّیه. کما توصلنا إلی أنّ التشظی یدلّ علی فکره الفوضی والوجود المحطّم الذی تعیشه الشخصیّات، وبما أنّ کل شخصیّه ممزّقه بین ماضیها وحاضرها وبین رغباتها وواقعها وإن الإضطراب والتشویش فی الزمان والمکان یدلّ علی عدم الیقین وعدم استقرار الذات.
مؤلفه های التزام اسلامی در رمان «لیالی ترکستان» نجیب کیلانی
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
53 - 68
حوزههای تخصصی:
نجیب کیلانی از پیشگامان ادبیات متعهد اسلامی به شمار می آید که با تالیفات فراوان در این حوزه، از مشهورترین نظریه پردازان ادب اسلامی معاصر می باشد. از جمله برجسته ترین رمان های کیلانی رمان «لیالی ترکستان» می باشد که در آن به مبارزات ضد استعماری مردم مسلمان ترکستان پرداخته است. پژوهش حاضر با تکیه بر رویکرد درون متنی و با روش توصیفی تحلیلی به موضوع تعهد به اسلام و آموزه های اسلامی در این رمان و انعکاس موضوعات متعهدانه در آن پرداخته است. با بررسی های انجام شده می توان گفت که نجیب کیلانی در رمان «لیالی ترکستان» به مقوله اسلام و ارزش های اسلامی و التزام به اسلام و مفاهیم آن بسیار پرداخته است. تحریم ازدواج با کفار، دفاع از اسلام، به دوستی نگرفتن دشمنان خدا، نفی تحقیر شرایع اسلام، الهام پذیری از قرآن و شهادت از نمونه های بارز تعهد به اسلام در این رمان به شمار می آید.
دراسة المعوّقات الّتي تواجه خرّيجي اللُّغة العربيّة وآدابها بشأن ريادة الأعمال في مجال العلاج الطبيعيّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهدت ریاده الأعمال فی مختلف المجالات العلمیّه نموّاً کبیراً فی العالم . وتعتبر ریاده الأعمال والتسویق الهدف الأساسیّ فی مجالات العلوم المختلفه، ویضمن دیمومه هذا المجال تحویله الدینامیکیّ للمجتمع المتلقّی وریاده الأعمال فی مجال العلاج الطبیعیّ والصحّه، والاهتمام بکلّ زوایاها المجهوله والمهمّشه أحیاناً. فهی علی مستوی اللُّغه العربیّه وآدابها، تحتلّ مکانه ذات أهمّیه. وهی بخلاف ما یعتقد الرأی العامّ الذی یعتبرها مقصورهً على بعض المهن المحدّده وتعتمد من قبل مؤسّسات معیّنه، یمکنها تحدید مسارات ووجهات نظر جدیده ربّما لاینتبّه لها الآخرون، ولا یُعیرون اهتماماً لما یجری فیها من تزویر وتغییر. ولکن هذه القضیّه لا تعتبر الحلّ المطلق لکلّ القضایا. وبطبیعه الحال، لا تخلو من العقبات. حاول هذا البحث التعرّف إلی المعوّقات والتحدّیات الّتی تواجه ریاده الأعمال فی مجال العلاج الطبیعیّ لخرّیجی اللُّغه العربیّه وآدابها باستخدام المنهج الوصفیّ التحلیلیّ وتعزیزه بمصادر المکتبات إذ تبیّن نتائج الدّراسه أنّ تحسین المرافق العامّه، سیکون له تأثیر إیجابیّ فی استقطاب المزید من السُّیّاح فی القطاع الصحّی ممّا یتطلّب تحرّکاً وتفاعلاً متناغماً ومسؤولاً. وعلیه فإنّ لخرّیجی اللُّغه العربیّه دوراً محوریّاً فی هذا المجال، إذ ینبغی لهم التعرّف إلی ثقافه شعوب الدول الأُخری الّتی تسهم فی کثره عدد السُّیّاح، فضلاً عن عدم الاقتصار علی مایرونه وعلی ما یُوکل إلیهم من الأمور. علیهم خلق أفکار جدیده تناسب واقع الحال کلّ حین لتمکّنهم من تلبیه احتیاجات السُّیّاح، إضافهً إلی ترجمه بعض المصنّفات الصحّیه والطبّیّه، لأنّ توافر الموارد العلمیّه والحدیثه یوجب رغبه السُّیّاح وإقبالهم. فی هذا الصدد، یُقترح زیاده الدراسات الهادفه منها لاکتشاف الإمکانیّات الطبیعیّه والمحلیّه وإیجاد أفکار ریادیّه، وورشات تعلیمیّه یمکن تطبیقها بواسطه خرّیجی اللُّغه العربیّه وآدابها وتخصّصات أخرى.
المفارقة الدعائية وأنماطةا اللفظية، والنغمة، والحكاية أو الإيةام، والإلماع دراسة في بنية الدلالة لأدعية مفاتيح الجنان نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
105 - 120
حوزههای تخصصی:
إنّ مفاتیح الجنان کتاب له قیمه بالغه ومکانه عظیمه، لما فی أدعیته من المعرفه الإلهیه والخلقیات الإنسانیه البنّاءه. والأدعیه هذه فی غالبیتها نصوص أدبیه تندرج ضمن الأدب القدیم، فهی حافله بکثیر من الملامح البلاغیه والفنیه الکلامیه، منها المفارقه فی أنماطها المختلفه. یقتصر هذا البحث على المفارقه، حسب بنیتها الدلالیه، کالمفارقه اللفظیه، ومفارقه النغمه، ومفارقه الحکایه أو الإیهام، والإلماع، ثمّ تطبیقها علی أدعیه مفاتیح الجنان فقط دون الزیارات والملحقات والباقیات الصالحات، لیتقصّى هذه التقنیه من جانب واحد ولئلّا یصاب بالتشتت والسطحیه فی الدراسه والتحلیل حتى یصل إلى هدفه بأعلى مستوى یتسنّى له. فالمفارقه تقنیه قدیمه الاستخدام جدیده المصطلح، یستخدمها المبدع الموهوب لیظهر ما قصده من الرسائل، ناتئاً بارزاً عبر التضاد والتناقض بین طرفی القول. ولیس للمفارقه تعریف جامع مانع، بل لها أنماط مختلفه وأنواع متعدده حسب درجتها وصیاغتها وطرفیها وما إلى ذلک؛ فمن الصعب أن نحصل على تعریف محدد. والتقنیه هذه تُستخدم لإبراز أفکار المبدع وعواطفه، لتؤدّی إلى الصحوه والحث. والقاسم المشترک بین أنواعها، وأنماطها، وأسالیبها هو التضاد بین المظهر والمخبر. وقد بیّن هذا البحث المتواضع، المواضع التی لها بنیه مفارقیه فی أنماطها المختلفه، عبر تحلیل النص الدعائی، واعتمادا علی المنهج الوصفی التأویلی والتحلیلی، لتقصی المفارقه وتبیین أنواعها وفک شفراتها، محاوله الوصول إلى المعانی الخفیه والمدلولات المختبئه وتسلیط الضوء على المعنى المقصود، حسب بنیتها الدلالیه، وفقاً لتقسیم محمد العبد. وفی النهایه، قدّمت أهم الملحوظات والنتائج التی توصلت إلیها الدراسه؛ ومن أهمّها أنّ المفارقه فی الأدعیه ولیده المواقف النفسیه وحصیله الإدراکات العقلیه، کما استُعینت بها لتجسید الواقع الإنسانی وإخراجه من نطاق الذاتیه المجرده إلى نطاق الموضوعیه الحسیه، کما أن التنویع فی أنماطها یدلّ علی تمکن الداعی فی الخطاب.
دراسه اللغه الروائیه وأشکالها فی روایه الصبّار لسحر خلیفه علی ضوء تصنیف عبد الملک مرتاض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سحر خلیفه الروائیه المعاصره الفلسطینیه تعدّ إحدی الروائیات المتمیزات على الصعیدین العربی والعالمی؛ حیث لاقت روایاتها شهره واسعه فی العالم بأسره بسبب التزامها بالواقع الفلسطینی وخاصه المقاومه والقضایا الاجتماعیه وقضایا المرأه، وأیضاً توظیفها بناءاً لغویاً أخاذاً یحرّک مشاعر القارئ ویجعله مشدوداً بأحداث الرواِیه. وفی روایه الصبار (المنشوره بعد نکبه عام 1967م) التی نحن بصدد دراستها، عاجلت فیها سحر خلیفه القضایا التی واجهها المجتمع الفلسطینی بعد هذه النکبه، تقوم الروائیه بتوظیف بناء لغوی تختلف غالباً مستویاته فی أشکال سردها اختلافاً یجدر بنا أن ندرسه اعتماداً علی المنهج الوصفی- التحلیلی، علی ضوء تصنیف الأدیب والناقد الجزائری عبد الملک مرتاض. ومن النتائج التی توصّلنا إلیها، هی: إنّ سحر خلیفه وظّفت جمیع الأشکال السردیه التی یذکرها عبد الملک مرتاض فی کتاب نظریه الروایه؛ أی: النسیج السردی، الحوار، والمناجاه، کما وظّفت جمیع الضمائر السردیه (ضمیر الغائب، ضمیر المخاطب وضمیر المتکلم) فی روایتها، وضمیر الغائب هو الأکثر استعمالاً فی سردها للأحداث. کما تعتمد سحر خلیفه غالباً فی سردها القائم علی ضمیر الغیاب، علی لغه فصیحه متوسطه المستوی، وعندما ترید أن تسلّط الأضواء علی أجواء الحوار الذی یجری بین الطرفین داخل السرد، هی تتأرجح بین توظیف اللهجه الدارجه واللغه الفصیحه البسیطه، وعندما تترک المجال للشخصیات أن یتحاوروا مع بعض، نجد أنّ الشخصیات الغیر مثقفه تستخدم أکثر الأحیان لغه سوقیه عامیه ملحونه، والشخصیات المثقّفه تستخدم لغه فصیحه مبسّطه.
ارزیابی برگردان تضمین های قرآنی در فعل های متعدی به حرف «الی»؛ مطالعه موردی ترجمه های شعرانی، صفوی، گرمارودی و صفارزاده
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های مهم مترجمان در ترجمه قرآن کریم، انتقال صحیح حروف جر به زبان مقصد است. این چالش به دلیل لزوم توجه به مثلث حرف جر، متعلق و مجرور، همراه با قرائن لفظی و مقامی از جمله بافت کلام است. با توجه به مثلث مذکور، پدیده زبانی به نام تضمین مطرح می شود. تضمین نحوی به معنای گنجاندن یک معنای حدثی در یک واژه دیگر به منظور ایجاز بلاغی است که بر قرائن مختلف از جمله حرف جر متکی است. عدم توجه به این پدیده می تواند منجر به ترجمه و تفسیر نادرست شود. پژوهش حاضر که با استفاده از الگوی دادز انجام شده، به روش توصیفی - تحلیلی میزان توجه ترجمه های شعرانی، صفوی، گرمارودی و طاهرزاده به پدیده تضمین در برگردان حرف جر «الی» و متعلقش و نیز بلاغت آن را ارزیابی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بیشتر ترجمه ها در یافت تضمین و انتقال آن در حرف «الی» به زبان فارسی دچار لغزش های فراوان شده اند و عملکرد موفقی نداشته اند. بلاغت تضمین نیز پدیده ای فراموش شده است که ترجمه ها ظرفیت کافی برای انتقال آن را ندارند.
تجلّیات النّبل والمروءة في دیوان أبي فراس الحمداني(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
النّبل والمروءه من أشهر الصّفات التی هام بهما العربی منذ قدیم الزّمن فأصبحتا تسیطر علی أقواله وأعماله وصار یقاس علیهما کلّ قول وفعل. یعدّ أبو فراس من أشهر شعراء العهد العبّاسی وهو الأمیر الأسیر الذی زخر دیوانه بالنّزعات الأخلاقیه والإنسانیه. تعرّض دیوان أبی فراس للکثیر من الدّراسات والکتب التی تناولت تحلیل الرّومیات والفخر والغزل من مناحٍ مختلفه ممّا یحکی عن أهمیه شعر أبی فراس وأثره فی العهد العبّاسی. حاول هذا المقال أن یسلّط الضّوء على تجلیّات النُّبل والمروءه فی دیوان أبی فراس الحمدانی وفقا للمنهج الوصفی التحلیلی. العفّه والعفو عند المقدره وقبول الحبّ بکرامه والحلم والأنفه من أشهر ملامح النّبل والمروءه التی توصّل البحث إلیها بعد إمعان النّظر فی دیوان أبی فراس الحمدانی. تناول هذا البحث تحلیل الملامح المذکوره وأهمّ الأبیات المرتبطه بها ومن أهمّ النّتائج التی توصّل إلیها هذا المقال هی أنّ صفتی العفو عند المقدره والأنفه من الصّفات الأکثر التصاقاً بشخصیه الشّاعر بحیث حاول الشّاعر أن یستخدم صفه العفو عند المقدره فی ألطف مدارجها وهی حمایه النّساء وشفاعتهن وکذلک صفه الأنفه عند الشّاعر فهی بلغت أقصی مدارجها حیث أنف أبی فراس کلّ الأنفه من العدو نظراً لعظم نفسه فرافقت الأنفه والتجلّد الشّاعر حتّی فی ساعات الاحتضار.
بررسی مقایسه ای جلوه های نوستالژیک شاعران عصر اندلس ( مطالعه نمونه ای سروده های ابن زیدون و معتمد بن عبّاد )
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
27 - 52
حوزههای تخصصی:
این ویژگی های شعری در اشعار دو شاعر اندلسی ابن زیدون و معتمد بن عبّاد با وجود شرایط زندگی و اجتماعی مشابه و برخورداری از اندیشه و عاطفه قوی تقریباً به گونه ای برابر بازتاب داشته است. هدف از نوشتار حاضر که به شیوه تطبیقی و با رویکرد اصالت تشابه صورت پذیرفته، بررسی و تبیین نمودهای نوستالژی در قصائد سروده شده آنان در غربت و اسارت است. اهمیت این پژوهش در آشنایی مخاطبان با احساس و عاطفه جوشان دو شاعر که نتیجه تجربه دوران سیاسی و اجتماعی دشوار است، خلاصه می گردد. این مقاله پس از ذکر مقدمه ای با محتویاتی همچون ابعاد و عوامل پدید آورنده نوستالژی و انواع و پیامدهای حاصل از آن آغاز گشته، و با ذکر مختصری از زندگی دو شاعر و تعربف لغوی و اصطلاحی نوستالژی ادامه یافته است. سرانجام مقاله نیز، تبیین مضامین مشترک نوستالژی در شعر شاعران مذکور و تحلیل شواهد شعری آنان است. ارمغان و دستاورد این جستار حاکی از آن است که ابن زیدون و معتمد بن عبّاد با تجربه کردن دوران تلخ اسارت و دوری از شهر و دیار به احساس مشابهی از نوستالژی رسیدند. این احساس یکسان و مشابه در مضامینی همچون بازگشت به دوران کودکی و جوانی، حسرت بر از دست رفتن جامعه آرمانی، دوری از سرزمین و خانواده و ناکامی در زندگی شخصی و جایگاه و منزلت اجتماعی تجلّی و نمود می یابد .
سيمياء الحيوان في القرآن الكريم قصّة بني إسرائيل نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
193 - 204
حوزههای تخصصی:
یمتاز القرآن الکریم بنصّ أدبی تشعّ مفرداته بدلالات سیمائیه، حیث یتلقی منها المتلقی ما یتلاءم ونسبه جهوده ومعرفته فی استخراج تلک الدلالات السیمیائیه والإیحائیه ضمن نسق موحَّد من المعانی والمفاهیم التی تُکوِّن الفکره الأساسیه فی کلّ موقف قرآنی. فنجد کلّ مفرده فیه تحظی بدلالات إیحائیه متستره خلف المعانی الظاهره للمفرده ونلتمس ترابطاً بین تلک الدلالات المتنوعه للمفرده القرآنیه التی تتضح ضمن سیاقها القرآنی. هذا، وتعتبر الدراسه السیمیائیه مضماراً فاعلاً فی الکشف عن الدلالات المتستره فی النص القرآنی الذی یحفل بمعان جزئیه تتکامل فی سیاق متناسق یتلقیها القارئ منها معنی ومفهوماً کامل الملامح یعبر عن فکره مرکزیه یتمحور علیها النص القرآنی. بناء علی ذلک، یسعی هذا البحث إلی دراسه ما دلّ علی الحیوان فی قصه بنی إسرائیل من المفردات والألفاظ القرآنیه، لنبین ما حفلت به من دلالات سیمیائیه؛ وذلک علی أساس المنهج الوصفی التحلیلی، وبالاعتماد علی مراجعه آراء المفسرین للقرآن الکریم. وقد کشفت الدراسه عن هذه الدلالات السیمیائیه لألفاظ الحیوان فی قصه بنی إسرائیل، وکانت دلالات تُوثِّقها علاقه تظهر بین ما لتلک الألفاظ من معان لغویه أولیه وبین ما للقصه من فکره محوریه أساسیه؛ فنجد بین المعنی اللغوی والإیحائی انسجاماً وترابطاً یقع ضمن إطار من سیاق النص القرآنی فی کلّ موقف وحدث من القصه. وعلی هذا الأساس، وجدنا أنّ ألفاظ الحیوان فی قصه بنی إسرائیل تدلّ علی دلالات سیمیائیه تمثلت فی التبیین والکشف عن الحقائق، والاستعجال والتسرع، والإحیاء والنشور، والتفجیر والتفجر لشق الطریق، والمخادعه والمحایله، والغفله والنسیان، وهی دلالات ذات صله بکلّ موقف من مواقف القصه، کما هی دلالات لا یتبینها المتلقی مباشره، بل بعد تمعن فی نظام مترابط بین المعانی اللغویه وما یرتبط بفکره النص والموقف القرآنی.
واکاوی بینامتنیت صریح و ضمنی در نمایشنامه«الحسین ثائراً و شهیداً» اثرعبد الرحمن الشرقاوی، بر اساس نظریه بینامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژرار ژنت (1930/2018م) معتقد است، هیچ متنی اصیل نیست، بلکه واگویه ی متون پیشین است .او حضور عنصر یا عناصری از متون پیشین در متن حاضر را تحت عنوان بینامتنیت می داند و آن را به سه دسته صریح، غیر صریح و ضمنی تقسیم می کند. نویسندگان بسیاری با داشتن زمینه های اعتقادی جهت تعالی بخشیدن به نوشتار خود میان مطالب خویش و کتب پیشین با موضوعاتی همچون دینی و تاریخی ارتباط بینامتنی برقرار کرده اند. عبد الرحمن الشرقاوی (1921/1987م) از اهل سنت و جماعت است و نمایشنامه ی «الحسین ثائراً و شهیداً» اثر اوست که در رابطه با واقعه عاشورا است که جزء مهمی از فرهنگ شیعه می باشد. بررسی رابطه بینامتنی و اشراف نویسنده بر متون گذشته جهت بیان صحیح و به دور از اشکال در این اثر امری ضروری به نظر می رسد که این جستار با روش کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی-توصیفی به این مهم پرداخته است. یافته ها نشان می دهد، شرقاوی در راستای ارتقاء نوشتار خود بدون تعصب فرقه ای ، به نقل عاشورا پرداخته و از متون معتبر در جای جای اثر خود بهره جسته است تا بر وثاقت علمی و اعتبار اثر به شیوه ی آکادمیک بیفزاید او در رابطه بینامتنی با متون دینی موفق بوده ولی در بینامتنیت تاریخی چندان موفق عمل ننموده و به نظر می رسد در بیان برخی حوادث بر ذهن خود تکیه داشته است.
بررسی تطبیقی مضامین سیاسی مشترک در شعر محمدتقی بهار و سید قطب
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
69 - 90
حوزههای تخصصی:
شعر معاصر فارسی و عربی در دو سطح محتوایی و ساختاری شباهت های قابل توجهی دارد و مراحل و تحولات ادبی مشابهی را پشت سر گذاشته است. محمدتقی بهار و سید قطب هردو نماینده یک دوره تاریخی مشابه در ایران و جهان عرب و از شاعران و ادبای نام آور دوره اول شعر معاصر فارسی و عربی به شمار می رود و تشابه بارزی میان مضامین شعری آن ها به چشم می خورد؛ مهم ترین این تشابهات، تشابه در مضامین سیاسی می باشد چراکه هم سید قطب و هم محمدتقی بهار در کنار فعالیت ادبی، از فعالان سیاسی دوره خود بوده اند و این فعالیت سیاسی بازتاب ویژه ای در دفتر شعری آن ها دارد، خاصه آنکه هردو شاعر از شرایطی سیاسی مشابه و جور استبداد حاکم در زمانه خود رنج برده اند و حتی هردو به زندان هم افتاده اند. هر دو شاعر محل بحث ما، متعلق به دوره نخست شعر معاصر پارسی و عربی هستند و شعر آن ها در موضوعات سیاسی تشابهات بسیاری دارد، مقاله حاضر به شیوه تطبیقی به بررسی مضامین سیاسی مشترک در شعر ملک الشعرای بهار و سید قطب می پردازد؛ از مهم ترین مضامین مشابه می توان به ستایش آزادی، میهن دوستی، دعوت به اتحاد و یکپارچگی، انتقاد از جهل مردم، دعوت به جهاد در برابر دشمن و انتقاد از بی عدالتی حاکمان اشاره کرد که در متن مقاله با شواهد شعری تحلیل و تبیین شده است
تأثير الهجرة في شعر المهجر والشعر الفلسطيني (دراسة مقارنة)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
1 - 17
حوزههای تخصصی:
إن شعراء المهجر وشعراء فلسطین المشرّدین، یعیش کلاهما خارج بلادهم، وإلى جانب شعورهم بالغربه، لدیهم حنین إلى الوطن. ولکن تختلف الدوافع والأسباب وراء هجره هؤلاء الشعراء؛ فإن شعراء المهجر هاجروا إلى دول الأمریکتین الشمالیه والجنوبیه بإرادتهم ولأجل عیش حیاه أفضل، ولهم أن یعودوا - متى ما شاؤوا - إلى أوطانهم. أما شعراء فلسطین، فلم یخرجوا من بلدهم طوعًا، بل إن المحتلّین الصهاینه هم الذین قاموا بتهجیرهم، ولیس لهم العوده إلى وطنهم. فی هذا المقال، نحاول بمنهج تحلیلی-وصفی دراسه آثار الهجره على شعر فلسطین وشعر المهجر وتبیان الفروق بین هذه الآثار. تبیّن النتائج المتحصله من هذا العمل البحثی أن اختلاف دوافع الهجره وأسبابها، قد ترَک تأثیرًا مباشرًا على الشعر لدى شعراء فلسطین وشعراء المهجر. یحنّ شعراء المهجر إلى الوطن، ولکن لا یعودون إلیه متوسلین بذرائع واهیه، ویصوّبون سهام النقد إلى الجماهیر، بینما یعشق شعراء فلسطین بلدهم ویدعون الجماهیر إلى النضال. کما أن عواطف الشعراء الفلسطینیین ومشاعرهم المعبّره عن التوق إلى الوطن، أصدق وأقوى من التی لدى شعراء المهجر. تبیّن النتائج المتحصله من هذا العمل البحثی أن اختلاف دوافع الهجره وأسبابها، قد ترَک تأثیرًا مباشرًا على الشعر لدى شعراء فلسطین وشعراء المهجر. یحنّ شعراء المهجر إلى الوطن، ولکن لا یعودون إلیه متوسلین بذرائع واهیه، ویصوّبون سهام النقد إلى الجماهیر، بینما یعشق شعراء فلسطین بلدهم ویدعون الجماهیر إلى النضال. کما أن عواطف الشعراء الفلسطینیین ومشاعرهم المعبّره عن التوق إلى الوطن، أصدق وأقوى من التی لدى شعراء المهجر. تبیّن النتائج المتحصله من هذا العمل البحثی أن اختلاف دوافع الهجره وأسبابها، ولکن لا یعودون إلیه متوسلین بذرائع واهیه
بررسی تکنیک های چند صدایی در رمان «رحیل» از جهاد الرجبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چندصدایی، یکی از اصیلترین نظریاتی است که نظریه پرداز روسی، میخائیل باختین مطرح کرده و زمینه ساز پژوهشهای جدیدی در مورد پیچیدگیهای نثر رمان شده است. باختین،در ژانر رمان،ظرفیتی برای میدان دادن به صداهای متنافر می بیند که به اعتقاد او در سایر انواع ادبی یافت نمی شود. در رمان چندآوا، به دلیل عدالت موجود در فضای آن، صدای شخصیتهای مختلف به گوش مخاطب میرسد که اجازه دارند علاوه بر اظهار نظر، حتی با نظر نویسنده نیز مخالف باشند؛ همچنین بین متن رمان چندصدا و متون دیگر ارتباط و گفت وگو برقرار میشود و صدای آنها نیز به گوش می رسد. به تدریج مفهوم گفتگومداری در گستره نق د و نظریه های مطالعات ادبی پویاتر و گسترده تر ش د، ب ه گون ه ای که آراء و ملاحظ ات متکث ر و متنوعی به بار آورد. از جمله رمانهایی که ظرفیت چندصدایی در آن مشهود است، رمان «رحیل» اثر خانم جهاد الرجبی، نویسنده معاصر و فلسطینی تباری است که با اینکه نگاهی اسلامگرا به مساله مقاومت فلسطین دارد، اما دیدگاه خود را به شخصیتهای داستان تحمیل نمی کند و آنها به دلیل دموکراسی موجود در رمان به بیان ایدئولوژی و دیدگاه های خود درباره مسائل گوناگون از جمله مقاومت و تسلیم می پردازند. رمان رحیل به دلیل گفتگومداری و ابراز آزادانه جهانبینی شخصیتهای داستانی و با بهره مندی از مؤلفه های چندصدایی مطابق نظریه میخائیل باختین، مثل گفت وگو، بینامتنیت و کارناوال میتواند جزء رمان های چندصدا قرار بگیرد؛ لذا نگارنده در این پژوهش بر آنست که به بررسی تکنیک چندصدایی در رمان رحیل یکی از برجسته ترین آثار جهاد الرجبی است از منظر نقد ادبی بپردازد.
أسلوبية الرواية الغنائية؛ رواية «رؤیای نیمه شب» (حلم منتصف اللیل) لمصطفى سالاري نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
98 - 126
حوزههای تخصصی:
الأدب الغنائی هو التعبیر الناعم عن مشاعر الشاعر أو الکاتب وأحاسیسه الشخصیه، ویتناول الحب والصداقه والمعاناه والخیبه. وما یمیز هذا النوع من الأدب عن غیره هو غلبه عنصر العاطفه والإحساس على العناصر الشعریه الأخرى؛ فکلما کانت عواطف الشاعر أعمق، وأحاسیسه أرق، کانت کلماته أکثر نفاذاً وإمتاعاً. یتمتع الأدب الغنائی بسمه أبرز قیاساً بالأنواع الأخرى، ویعتبر من حیث الرتبه، أقدم أنواع الأدب وأنقاها وأوفرها خیالا. یقوم البحث على التحلیل ودراسه الجوانب الغنائیه المهمه فی روایه حلم منتصف اللیل والنظر إلى آراء الخبراء وتلقیهم للأعمال الغنائیه مباشره. منهج البحث الحالی هو تحلیل المحتوى القائم على أسس المنهج الوصفی التحلیلی. أظهرت نتائج البحث أن فی الجوانب المضمونیه للأدب الغنائی فی روایه حلم منتصف اللیل مکونات مثل الانفعالیه والوجدانیه، ووصف (الإنسان والحیوان والمکان)، والشکوى والعتاب، وخصائص الإنسان الأخلاقیه، والرومانسیه، والنظره السلبیه للدنیا ولوم الدهر، والفضاء الحزین، والدعاء والمناجاه، والتمنی، وال مفاخره، والحدث الیومی، وحدیث النفس، والأمل، والفرح والفکاهه، والتحسر والقسم. حلم منتصف اللیل روایه تحتوی على معظم العناصر الغنائیه. وقد مزج المؤلف أغلب الجوانب الغنائیه مع مشاعره الداخلیه، وقدّمها فی هیئه مفردات وصوره روایه.
بازپژوهی تعریف بلاغت با رویکرد به واژگان غریب قرآن
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات عربی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
107 - 126
حوزههای تخصصی:
طبق دیدگاه دانشمندان بلاغت، کلام بلیغ مشروط به فصاحت کلمه و کلام است و «غرابت»، یکی از موانع فصاحت کلمه به شمار آمده است. در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که در عصر نزول، معنای واضحی برای اهالی حجاز نداشته است که به آنها «غریب القرآن» می گویند. مقاله حاضر درصدد است تا تعریف بلاغت را با تمرکز بر بازبینی اشتراط فصاحت در بلاغت و با توجه به الفاظ غریب قرآن به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای بازپژوهی کند. دانشمندان علم بلاغت، الفاظ غریب را به غریب حسن و غریب وحشی تقسیم کرده و تنها غریب وحشی را مخل فصاحت دانسته اند. از نظر ایشان واژگان غریب قرآن، از سنخ غریب حسن است که با فصاحت کلمه منافات ندارد. غرابت زمانمند، مکانمند و ساحتمند، سه حوزه غریب حسن است. بر اساس دیدگاه برگزیده، کلامی بلیغ است که در حد امکانات زبان، با همه مقتضیات شرایط سخن در یک موقعیت زبانی مطابق باشد. این شرایط عموماً مقتضی فصاحت است، اما فصاحت همه جا شرط بلاغت نیست، بلکه گاهی شرایط، مقتضی استفاده از واژگان غریب است. در این موارد، استفاده از واژه فصیح به بلاغت کلام آسیب می رساند. در این دیدگاه، بلاغت کلام تنها یک ملاک دارد و آن، مطابقت با مقتضای شرایط سخن است و فصاحت کلمه و کلام، شرطی در عرض این ملاک نیست.
مفهوم شناسی اسلوب تکرار و عدم تکرار موصول اسمی در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم گاه موصول واحدی برای چند صله به کار می گیرد، همانند «الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا» و گاه نیز موصول را با حرف عاطفه تکرار می کند به مانند «الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا». دقیق بودن، اعجاز بیانی و الهی بودن زبان قرآن، اقتضا می کند که در پس هریک از این دو شیوه، معنایی خاص نهفته باشد. برخی مفسران در برداشت های تفسیری خود بین این دو روش فرقی نمی گذارند. برخی دیگر نیز گاه بین این اسلوب ها گسست می افکنند؛ بدین ترتیب مفسران در استظهارات تفسیری شان، نتوانسته اند تفاوت این دو اسلوب را به مثابه قاعده ای ثابت و فراگیر به کار ببندند. مسئله ای که در اینجا رخ می نماید این است که چگونه می توان معنای این اسلوب ها را به قاعده ای عام تبدیل کرد که بر همه آیات قرآن انطباق پذیر باشد. این مقاله به دنبال اثبات این فرضیه است که شیوه نخست (عدم تکرار موصول) همیشه بر وحدت ذات، و شیوه دوم (تکرار موصول با حرف عطف) همیشه بر تعدد و تغایر ذات دلالت می کند؛ البته قاعده انگاری این دو دلالت، با مشکلاتی روبه رو است که این مقاله با رویکرد بینارشته ای و با بهره جستن از روش تفسیری بلاغی این مشکلات را برطرف، و از قاعده انگاری این دلالت دفاع کرده است. این پژوهش با هدف ضابطه بخشی به فرایند اسلوب های موصولی قرآن کریم و با روش کتابخانه ای به انجام رسیده است.