فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۰۱ تا ۱٬۲۲۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
هر چند که همام تبریزی را در شعر سرایی پیرو سعدی و حتی شاگرد او دانسته و معشوق متحلی در قصر کلامش را نمونه ای از معشوق زمینی معرفی می کنند ولی با تأمل و تدقق در اشعار او، برجستگی رگه هایی از آموزه های عرفانی که بیشتر به زبان ایجاز و رمز یا مجاز و استعاره می باشد در بافت ریز نقش و لایه های زیرین کلامش نمایان می شود. به این دلیل در این جستار بر آن شدیم تا مفاهیم ثانوی عرفانی را که شاعر با اعضای چهره معشوق به قلم خیال نقش بسته بررسی کرده، معانی اتساعی عرفانی را در چند بیت از دیوان او تفسیر کنیم.
ریاضت در قرآن و روایات
حوزههای تخصصی:
بی تردید، مهم ترین مسئله برای رسیدن به سعادت، که مطمح نظر آیین مقدس اسلام قرار گرفته ، مسئلة تزکیة نفس و پرورش روح است. از منظر اسلام، این تزکیه به وسیله مجاهده با نفس، که همان مفهوم «ریاضت» است، صورت می پذیرد. برخی ریاضت ها در اندیشة دینی، قابل تأیید و برخی مردود است. با توجه به هجوم نحله های دروغین عرفانی شرقی و غربی در جامعة امروز و انحراف از اسلام اصیل، این پژوهش بر آن است تا با ارائة نگاهی عمیق به دیدگاه اسلام و تبیین جایگاه ریاضت در آموزه های آن، روش صحیح برای هر گونه اقدامی در این زمینه را تبیین و به موانع و آفات ریاضت از دیدگاه حضرات معصومین علیهم السلام، اشاره کند که ریاضت تنها در محدودة شریعت و در بستر دستورهای الهی تضمین شده، و چنین ریاضتی است که می تواند سالک را به مراتب بلند عرفانی برساند.
قرآن و حدیث، الهام بخش آرای عرفانی نجم الدین رازی در مرصاد العباد
حوزههای تخصصی:
عقل گرایان از دیر باز در ستیزی پنهان، عرفای اسلام را به بهره برداری از تجارب شخصی و حالات معنوی خویش، در تعلیم و ترویج احکام اسلام، متهم کرده اند. این امر، با ظهور مکتب عشق الهی در نیمة قرن دوم هجری ، به چالشی نو میان فلاسفه و عرفا تبدیل شد. اما با طلوع اندیشه های عرفای بزرگی همچون روزبهان، شیخ اشراق، عین القضات، غزالی، نجم الدین رازی، سعدی، مولانا و حافظ، عرفان اسلامی فرصتی تازة بازیافت تا با استفاده از توانمندی های زبان فارسی، ضمن معرفی خاستگاه اندیشه های خود؛ یعنی قرآن و حدیث، شاهکارهای عرفانی ماندگاری نیز پدید آورد و استحکام جهان بینی خود را به اثبات برساند. نجم الدین رازی، از عرفای مشهور قرن ششم است که نه تنها اندیشه های عرفانی خود را بر اساس روش و محتوای کلام وحی و سنت الهی بیان کرده که الهام بخش بزرگانی چون حافظ بوده است. از نظر رازی، قرآن دو جنبة ظاهری و باطنی دارد. جنبة ظاهری آن، از آن شریعتمداران، و جنبة باطنی آن متعلق به اولیاء و عرفاست. او نثر مرصاد العباد را به همین شیوه، با اشارت های عرفانی و لطایف قرآنی آمیخته تا نشان دهد کلام آسمانی عرفا، فقط توصیف و بسط تجارب و حالات شخصی صرف نیست. این مقاله در صدد بازکاوی تأثیر قرآن و حدیث در مرصاد العباد نجم الدین رازی است.
معرفت شهودی به حق تعالی در عرفان وحیانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۴ شماره ۶۴
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات معرفت شناسی عرفان
بازتاب وجوه عشق در مثنوی با رویکردی به درمانگری آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق در سنت عرفانی مولانا جایگاهی مبنایی دارد.مثنوی او با حکایت عشق و اشتیاق نی آغاز می شود و به عشق نیز پایان می پذیرد. هدف این پژوهش جستجو درباره جایگاه عشق از منظر مولوی به صورت عام نیست زیرا تمام شش دفتر مثنوی عشق است.مبنای این پژوهش بررسی وجوه عشق در مثنوی با توجه به خاصیت درمانگری عشق است.
این پژوهش بر آن است که به این پرسش پاسخ دهد که وجوه عشق از نظر مولانا کدام است؟ آیا عشق مورد نظر مولانا در دنیای مدرن کنونی می تواند درمانگر باشد یا خیر؟ نتایج نشان می دهد مولانا از شخصیت های فرا زمانی و فرامکانی است که همواره بر مسائل بنیادین بشر نظیر عشق که هیچ گاه کهنه نمی شود ،تکیه و تاکید می کند.رهایی از خود مطلوب ترین فرآورده عشق و آرزوی تکوینی انسان است؛زیرا شخص در پرتو آن در دنیای کنونی از رنج های آمیخته به خود رهایی می یابد و به مطلوبیت فطری خود خواهد رسید.پس عشق مورد نظرمولانا می تواند چراغی باشد برای کشف نیاز های معنوی عمیقی که در درون انسان قرار دارد.
نقد و بررسی نقش صلح طلبی در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴۶
35 - 54
حوزههای تخصصی:
جوامع غربی در دهکده جهانی، برای جلوگیری از تقابل فرهنگ ها و ادیان، کثرت گرایی دینی ولیبرالیسم سیاسی را مطرح می نمایند ولی در متون عرفانی ما با ورود عشق به عرفان اسلامی بحث صلح طلبی و محبت به خلق مطرح می شود و پدیده های متضاد عالم تکوین نیز رو به سوی صلح و دوستی دارند و قرآن کریم سفارش به صلح بین مؤمنان دارد. و علت تسامح عرفا بزرگی خلقت و کوچکی تفکر انسان در برابر آن است. و این تساهل به معنای بی بندوباری نسبت به قوانین شریعت نیست، بلکه اعتماد به صفات عفو و ستّاریت خداوند است که پس از ظرفیت جذب مسلمانان گناهکار به سراغ اهل ادیان دیگر مانند جهود و ترسایان می رود و ظرفیت تحمل آنها را نیز در جامعه فراهم می کند تا مرزهای جغرافیایی و رنگ و نژاد را در نظر نگرفته و درد و آلام بشریت را التیام بخشد و درد خلق داشته و بار مردم را به دوش کشد و راه نجات را برای اهل ادیان دیگر هم باز نگه می دارد و با این محبت به خلق و دوستی به غیر، عامل صلح و آرامش و گسترش اسلام در کشورهای دیگر مانند هند و آفریقا می گردد.
«نگاهی گذرا به تأثیر ابن عربی در تصوّف جهان مالایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن عربی بی شک یکی از مهمترین شخصیت ها در تاریخ تصوّف و عرفان اسلامی به شمار می رود. شاید کمتر شخصیتی را در تاریخ فرهنگ اسلامی بتوان سراغ گرفت که تا این اندازه دایره موافقان و مخالفان او گسترده باشد. اندیشه او به هر کجای جهان اسلام راه یافت، مناقشه برانگیز شد؛ هم مریدان و تابعان وفاداری یافت و هم منتقدان و مخالفان سرسختی پیدا کرد. در دیگر نقاط جهان اسلام از جمله جهان مالایی نیز کمابیش چنین وضعی حاکم بوده است. مردمان این منطقه دور از امّ القرای اسلام، از اسلامی عارفانه تبعیت می کرده اند. اساساً صوفیان و طریقه های تصوّف نقش اصلی در اسلامی شدن این منطقه ایفا کرده بودند. شماری از این طریقه ها (مانند قادریه) بسیار تحت تأثیر مکتب ابن عربی خصوصاً نظریه «وحدت وجود» او قرار داشتند. در تصوّف جهان مالایی نیز وحدت وجود بسیار مؤثر واقع شد و موافقان و مخالفان فراوانی یافت. از شخصیّت ها و عارفان تأثیرگذار در عرفان و تصوّف جهان مالایی که از جمله موافقان و منتقدان ابن عربی به شمار می روند، باید از حمزه فنصوری، شمس الدین سوماترانی، عبدالصمد پالمبانی، نورالدین رانیری و عبدالرئوف سینگکیلی یاد کرد
ابلیس در جهان بینی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴۶
199 - 222
حوزههای تخصصی:
مساله ابلیس، یکی از پرمخاطره آمیزترین موضوعاتی است که در طول سیزده قرن تاریخ تصوف اسلامی مورد توجه صوفیان صفا بوده و تاکنون در باب تمرّد و توحّد آن به تلویح و تفسیر سخنان بسیاری گفته و نوشته شده است. در این میان، گروهی از قلّه های تصوف به ستایش از ابلیس پرداختند و گروهی از علما و حکما، که ربقه شریعت بر طاعت دارند، به طرد و نکوهش ابلیس اقدام نمودند. مولوی، خداوندگار عرفان، از جمله قلل تصوف اسلامی به شمار می رود که در خصوص اهمیت بنیادین این رویداد مهم قرآنی، حقایق زیادی را در باب عصیان و نافرمانی ابلیس در آثارش بیان کرده است. وی ابلیس را در کسوت یک قربانی اندوه بار غم انگیز به تصویر می کشد که علاوه بر تکبّر و تمرّد، راه کینه توزی را اختیار کرده و با حیله گری خاص، دام های ظریف و متلّونش را برای انسان می گسترد تا مانع کارهای خوب گردد و آن ها را به سوی فساد و تباهی رهنمون سازد. از این رو به علّت ذات بد شیطان، توبه فرجامین او پذیرفته نیست و هیچ امکانی برای اعاده حیثیت این نیروی شریر بدخواه وجود ندارد، این مقاله به روش تحلیلی و توصیفی دیدگاه مولوی را در باب تمرّد و تقرّب ابلیس بررسی کرده است.
پرسش گری و امر مقدس در منظومة فکری مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله رابطه و نسبت پرسش گری با امر مقدس در منظومه ی فکری مولوی به شیوه ی تحلیلی بررسی می شود. در آغاز جهان نگری مولانا در رویکردی کلی در باب خاستگاه، جایگاه، حدود، توانایی و ویژگی های ترازهای معرفتی، و سپس جایگاه علوم، فنون، هنرهای بشری و شیوه های فلسفی و منطقی، و لزوم به کارگیری و سودمندی موضوعات یاد شده نه تنها در زندگی دنیوی، حتی گاهی به عنوان وسیله ای برای رستگاری آن جهانی بررسی می شود؛ هرچند مولوی در هرحال امتیاز غیرقابل انکاری برای بینش و شهود عرفانی برآمده از خاستگاه وحیانی قایل است.
در قلمروی امر مقدس مولوی ضمن اشاره به آسیب ها و زیان های به کار گیری دانش های بشری در این ساحت، و لزوم سنخیت و مناسبت میان ابزار و موضوع مورد مطالعه ، به ناتوانی و ناکارآمدی پرسش گری در قلمروی امر مقدس و لزوم صبر و سکوت در ساحت قدسی و وحیانی انسان کامل (عقل کل) و قرآن کریم تأکید می ورزد که این دو نزد مولوی واسطه ای میان انسان و خدا و متصل به خاستگاه الهی قلمداد می شوند و از امتیاز مصونیت از خطا و اشتباه برخوردارند
نسبت میان آموزه های شیعی و تعالیم ابن عربی در تعیین مصداق خاتم الاولیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحثی که در سلسله تعالیم عرفانی مطرح شده مسئله ختم ولایت و «خاتم الاولیاء» و نیز تعیین مصداق آن است که در این راستا، هم مذهب شیعه و نیز عرفای شامخ تشیع بدان پرداخته اند و هم عرفایی همچون شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی، حال در پی همین موضوع سعی شده رویکرد دو تن از بزرگان شیعه (سید حیدر آملی و امام خمینی) با دیدگاه ابن عربی مورد بررسی تطبیقی قرار گیرد مبنی براینکه هریک از دو طرف چه کسی را و به چه دلیل مصداق خاتم ولایت می دانند و نیز در همین راستا روشن شود به چه میزان روح تفکر شیعی در تعالیم ابن عربی سریان دارد و از این طریق نقاط اشتراک و افتراق آن روشن گردد.
عرفان شهودی و عرفان نظری در مدرسه حِکمی آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
آیت الله جوادی آملی به تبع استاد خود، علامه طباطبایی، با تحلیلِ عینِ ربط بودن معلول به علت، ماهیت را به مفهوم بازمی گرداند؛ ازاین رو خارجی بودن ماهیت را به عرض وجود، که در کلام ملاصدرا است، سخنی مقدماتی و تعلیمی می داند؛ پس آنچه متن خارج را پُر کرده، فقط وجود است که با علم حضوری شهودی اتصالی در مشهد نفس عارف قرار می گیرد. این علمِ شهودیِ عرفانی، عبور از علم و رسیدن به نفس معلوم یا شهود عرفانی عوالم منفصل است؛ اما عارف باید در حیطه نظر و برای تبیین و مستدل کردن سخن خود، در عالم مفاهیم و علم حصولی سخن گوید؛ پس چاره ای نیست که منطق پا پیش نهد، این مفاهیم را بررسی کند، با آن ها معامله علم حصولی کند و شهودات بی واسطه را به رتبة یقین روان شناسانه تقلیل دهد؛ اما معامله منطق با عرفان این نیست که جداافتاده از عرفان شهودی با مفاهیمی در عرفان نظری کار کند، طوری که مفاهیم نظری را به بدیهی بازگرداند(شیوه منطق)، بلکه فقط وقتی مفاهیم نظری و بدیهی از پلیدی ها مصون اند که با عین خارجی پاک مرتبط باشند و بتوانند یافته های متصل خود را به حقایق منفصل برگرداند. مقاله درصدد است تفاوت های این دو شیوه عرفانی را مقایسه و امکان پیوند آن ها را بررسی کند.
الفاظ و معانی عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ارتباط وثیق میان «لفظ» و «معنا» موجب می شود تا ذهن آدمی به سرعت از لفظ به معنا منتقل گردد و از این طریق انتقال معانی صورت گیرد. خاستگاه و ماهیت این ارتباط و گونه دلالت لفظ بر معنا، همواره مورد توجه بوده و اندیشمندان فراوانی را در هریک از حوزه های زبان شناسی، فلسفه زبان، روان شناسی، منطق، اصول و عرفان به خود مشغول داشته است.
در عرفان اسلامی نیز، از جمله مباحث زیربنایی و مهم، مباحث مربوط به زبان عرفان و به طور خاص بحث الفاظ و معانی عرفانی و رابطه میان لفظ و معنا، به ویژه در «نمادهای تصویری» عرفانی است. این بحث، هم برای علاقه مندان به مباحث نظری عرفان، هم برای اهل راه و سلوک و هم برای عرفان پژوهان، دارای اهمیت و بر مباحث بسیاری، مستقیم یا غیر مستقیم، اثرگذار می باشد.
ذکر این نکته ضروری است که تفاوت های ماهوی عرفان با سایر دانش های مبتنی بر حس و عقل موجب تفاوت های فراوانی در وضع و دلالت الفاظ و نیز بحث های پیرامونی آن، همچون حقیقت و مجاز و ... شده است که عدم توجه به این تفاوت ها، ریشه بسیاری از بدفهمی ها و مخالفت ها با عرفان بوده است. این نوشته بر آن است تا با بهره گیری از مبانی و کلمات اهل معرفت، به ویژه با تأکید بر اندیشه های دو حکیم و عارف جامع نگر معاصر؛ حضرت امام خمینی و آیت الله جوادی آملی، به سهم خویش، تصویری منسجم و سامانمند به این بحث مهم عرفانی ارائه دهد.
«تعامل زبان و معنا در رساله «محبت نامه»ی خواجه عبدالله انصاری»r(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خواجه عبدالله انصاری، عارفی متشرع و نویسنده یی با ذوق و تواناست. از وی آثار متعددی در حوزه عرفان و تصوّف به جای مانده که همگی از تجربه های عرفانی او حکایت دارد. یکی از این آثار رساله کم حجم «محبت نامه» است.
پیر هرات در این رساله به معرفی یکی از اصطلاحات پایه یی و پرکاربرد عرفان اسلامی؛ یعنی محبت می پردازد. نگاهی به این اثر خواجه نشان می دهد که او به این موضوع عام از منظری خاص نگریسته و از غالب مفاهیمی که می توانند گوشه های ناشناخته ی آن را روشن کنند، استفاده کرده است.
تأمل بر این رساله نه تنها از آگاهی بسیار خواجه در باب مسایل عرفانی خبر می دهد؛ بلکه از روی راز و رمزهای کلام زیبا، پخته و کارآمدی هم که حاصل و انتقال دهنده این آگاهی است، پرده برمی دارد. خواجه برای انتقال معنا از تقابل های دوگانه و زبان منطقی و نیز از برخی ابزارهای تصویرآفرین استفاده و بدین ترتیب میان معنا و زبان تعاملی شایسته برقرار می کند. پرداختن به این پیوند و نشان دادن ابعاد آن، هدف اصلی نگارنده در این مقاله است.
خواجه پیش از هر چیز از دشواری بیان برخی از دریافته هایش سخن می گوید و با آن که می کوشد موضوع رساله را به درست برای مخاطبان توضیح دهد، درمی یابد که زبان ارجاعی قادر به گزارش تمام تجربه های او نیست و ناگزیر باید از زبان عاطفی، کمک بگیرد. بنابراین او زبان عاطفی را نه برای آراستن کلام؛ بلکه برای انتقال بهتر معنا و اندیشه، استخدام کرده است.
بازشناسى عرفان حقیقى از عرفان هاى کاذب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تبیین عرفان حقیقى از عرفان هاى کاذب مى پردازد. از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام، «عارف باللّه» کسى است که به عالى ترین مقام معرفت بشر که دستیابى به آن براى ایشان ممکن است، نایل آید. همواره در طول تاریخ از عرفان تحریف هایى صورت گرفته و آن را با شاعر یکسان پنداشته اند؛ زیرا عرفا و شعرا مفاهیم معنوى و عرفانى را در قالب مفاهیم تخیلى و شعرى بیان مى کنند. این برداشتى عامیانه و نادرست است. در قرآن نیز گاهى اوقات تعابیر استعارى، کنایى و تخیلى به کار رفته اند. ازاین رو، عرفان هرگز به معناى داشتن مهارت در ارائه مفاهیم معنوى در قالب شعر و یا به صورت کنایه، استعارى و تخیلى نیست. عارف باللّه کسى است که افزون بر شناخت ذهنى خدا و اسماء و صفات او، عمیقا نیز خداوند و صفات او را باور داشته باشد. این عرفان، نشانه کامل انسان و شیعه واقعى و روح تشیع است و در پرتو تجلى نور الهى در قلب مؤمن حاصل مى شود.
روش های تفسیر روایات عرفانی و اخلاقی مشکل (بر اساس استقرای تِماتیک روش و رهاورد سرّالاسراء)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در مباحث عرفان و اخلاق ماثور، تفسیر روایات مشکل است. کتاب سرّالاسراء، تالیف حجت الحق مرحوم آیت الله سعادت پرور، از متون ارزشمند معاصر در حوزه ی عرفان و اخلاق ماثور است. ایشان در ذیل هر بحث عرفانی و اخلاقی به گرد آوری آیات و روایات آن بحث و تدوین خانواده حدیث در آن موضوع پرداخته است و مجموعه ای ارزشمند در فقه الحدیث روایات از جمله تفسیر روایات عرفانی و اخلاقی مشکل، ارائه نموده است. این تحقیق در پی آن است که با روش استقرائی تحلیل تِماتیک، شیوه ی مولف در تحلیل روایات عرفانی و اخلاقی مشکل را بررسی کند تا به الگوها (تِم ها)ی موجود در روش مولف در تفسیر احادیث عرفانی و اخلاقی مشکل دست پیدا کند. تحقیق حاضر توانسته است با استخراج این الگوها، اهمیت تشکیل خانواده احادیث و اغراض خاص آن در تحلیل روایات عرفانی و اخلاقی، و نیز مراجعه ی مستمر به قرآن و ادعیه و رویکرد توحیدی در تفسیر روایات عرفانی و اخلاقی در درک محتوایی این دست احادیث را به عنوان الگوها و روش های ایشان در تفسیر روایات عرفانی و اخلاقی مشکل اثبات کند. تدوین مجموعه ای از روایات عرفانی و اخلاقی مشکل و بازتولید تفسیر و تحلیل آنها در قالب الگوهای مشخص، از دستاوردهای ضمنی این تحقیق محسوب می شود.
پژوهشی پیرامون «مکتب سیر سر زانو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر و عرفان قدمتی دیرینه و پیوندی عمیق و ناگسستنی با هم دارند.حضور خیره کننده ی شعرای عارف در آسمان شعر و ادب فارسی،رشته های ارتباطی ادب و عرفان را بیش از پیش محکم ساخته است.در این میان بوده اند شاعرانی که اگر چه در وادی عرفان کمتر قدم زده اند ولی با نشر و بسط اصطلاحات عرفانی، گرمای وادی عرفان را مضاعف و حلاوت اصطلاحات مربوط به آن را دوچندان ساخته اند. هر کدام از اصطلاحاتی که در میان عرفا متداول و مرسوم بوده،دارای بار معنایی خاص بوده است.یکی از این اصطلاحات عرفانی-ادبی، «سیر سر زانو» است که بسیاری از شاعران زبانو ادب فارسی،در لابه لای اشعار و سخنان خویش،بارها به آن اشاره کرده و بهره ها و ثمرات ارزنده ای برای سالکان پای بند به این سیربرشمرده اند. از قرین گردیدن واژه "سیر" به معنی حرکت و تعالی با "زانو"، می توان به این حقیقت دست یافت که شعرای عارف و دل آگاه،اعتقاد داشته اند که این سیر،مکتبی است که می تواند در تعالی جان و روح سالک الی الله مثمر ثمر باشد. این پژوهش سعی دارد با روش تحلیلی-توصیفی به تبیین جلوه های گوناگون این سیر بپردازد و هم چنین فواید ارزنده ای را که در راستای این مکتب در دیوان های شاعران به آن اشاره شده، تک تک برشمارد.این پژوهش به خاطر بدیع بودن موضوع و نیز اهمّیت آن در وادی عرفان می تواند یافته ها و نتایج ارزنده ای را در بر داشته باشد.
تحلیل حقیقت قرب به خداوند از منظر عرفان اسلامی
حوزههای تخصصی:
با عنایت به دیدگاه هستی شناسانة نظام مندی که در عرفان نظری مطرح شده است، می توان گفت: حقیقت قرب به خداوند از منظر عرفان اسلامی، عبارت است از: صیرورت و رفعت وجودی انسان در مراتب قوس صعود. این غایت در اثر ازالة قیود و انسلاخ معنوی نسبت به تعینات مراتب استیداعی، صورت گرفته و بدین وسیله، حجب ظلمانی و نورانی در مسیر قرب حق زدوده می گردد. سالک قادر است تا با عمل به فرامین شریعت به دنبال تحصیل مناسبت در مزاج و ایجاد اعتدال بین اسماء حق در جان خویش، به تدریج، از طریق سرّ خویش به ساحت آن باطن نهایی، که از ورای همة تعینّات در حال تجلّی است، نزدیک شود. اثر تحقق چنین مقامی در وجود سالک، گونه ای از وحدت و اطلاق و جمعیت است که ظلّ وحدت و اطلاق و جمعیت حق متعال محسوب می گردد.
نقش انسان شناسی عرفان اسلامی و هندی در همزیستی بشری
حوزههای تخصصی:
امروزه گفتگوی ادیان و فرهنگ ها برای ایجاد بستر های لازم همزیستی و همفکری میان انسان ها بسیار مهم و حیاتی است. در این زمینه یافتن محورهای مشترک مورد تأکید فرهنگ ها و تمدن ها بیشتر از هر چیزی برای تحقق همزیستی ضرورت می یابد و نوع نگاه به انسان، جایگاه او در نظام هستی، نسبت او با خدا و دیگران، ماهیت زندگی فردی و اجتماعی او، غایت و نهایت او در این جهان و دیگر مسایل حیات بشری می توانند در شکل دادن همزیستی بشری نقش موثری داشته باشند. عرفان اسلامی با بهره گیری از آموزه های معنوی دین اسلام و عرفان هندی با تأکید بیشتر بر اهمیت حیات معنوی بشری می توانند با در ارائه تصویر مشترک از انسان و با بیان برخی صفات معنوی و ضرورت تعالی روحانی او توصیف نسبتاً همگون و کاربردی تری ارائه نمایند. در واقع، محوریت حیات معنوی انسان و اهمیت اهداف و سیر و سلوک روحانی او و ابزاری انگاشتن زندگی دنیوی و محوریت تکامل معنوی برای انسان از منشظر عرفان اسلامی و هندی این امکان را می دهد تا در دنیای بحران زده کنونی که انسان در تعریف هویت خود مشکلات اساسی دارد و سکولاریسم و الحاد بخش زیادی از حیات او را به خود اختصاص داده است، از قابلیت های این دو رویکرد عرفانی برای بازتعریف هویت انسان استفاده مؤثری گردد. بنابراین، اهمیت گفتگوی مشترک عرفان هندی و اسلامی، ضمن در نظر داشتن برخی از اختلاف منظرها، تلاش برای تقرب به فهمی مشترک و مقرون به صواب از انسان به ویژه با تأکید بر محوریت امور معنوی در کلیت زندگی اوست که این کار تنها با بررسی های دقیق ابعاد گوناگون انسان شناسی در عرفان اسلامی و هندی امکان پذیر است. در این مقاله ضمن تبیین اهمیت جایگاه انسان در تحقق گفتگوی ادیان، فرهنگ ها و همزیستی بشری، تلاش می شود ابعاد مشرک انسان شناختی عرفان اسلامی و هندی که در فعلیت دادن به موارد فوق نقش بیشتری دارند نشان داده شوند.
تصحیح انتقادی و تحلیل ساختاری یک بیت عرفانی از دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر، به تصحیح و تحلیل بیت عرفانی
این همه شعبده خویش که می کرد اینجا
سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد
از دیوان حافظ پرداخته شده و کوشش می شود نشان داده شود که در تصحیح ها و شرح های دیوان خواجه شیراز تا چه اندازه از قواعد زبان حافظانه در تصحیح و شرح این بیت غفلت ورزیده اند. مفهوم تصحیح در اینجا، ترجیح یکی از ضبط های موجود بیت با روش انتقادی است. همچنین تحلیل بیت با روش ساختاری انجام گرفته است. برای این منظور، ابتدا پنج نقطه اختلاف بیت شناسایی شده و از میان داده های موجود، ضبط های ارجح انتخاب و سپس به واکاوی ساختارهای زبانی، ادبی و معنایی آن پرداخته شده است. نگارنده این مقاله ، سرانجام نتیجه می گیرد که ضبط نسخه های مصحح خلخالی و قزوینی- غنی برای بیت موردنظر ارجح است؛ ضمن این که اولاً سامری، فاعل جمله مصراع اول است؛ ثانیاً ضبط «شعبده خویش» به این گفته سامری بازمی گردد که «وَ کَذلِکَ سَوَّلَت لی نَفسی»؛ و این گونه نفس من [به صدا درآوردن گوساله طلایی را] برایم آراست(قرآن: طه، 96)؛ ثالثاً تعبیر «پیش عصا و ید بیضا» تعبیری است برای بیان اثرپذیری سحر سامری از معجزات حضرت موسی(ع) و باز، این گفته سامری را مطمح نظر دارد که: «فَقَبَضتُ قَبضَه مِن اَثَرِالرَّسولّ فَنَبَذتُها»؛ مشتی [خاک] از جای پای آن فرستاده [که جبرائیل باشد] برداشتم و بر آن [گوساله طلایی] پاشیدم(همان)؛ رابعاً کل بیت حاکی از باور حافظ به مسأله «استدراج» است که جزو مسائل تخصصی عرفانی محسوب می شود و خواجه شیراز می کوشد آن را در پرده بگوید تا احیاناً پیرامون یک شخصیت کرامات نمای زمانه اش نظری داده باشد.
دین و عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
برخی صاحب نظران، با تمسک به دلایلی، عرفان اسلامی را در بخشی از آموزه های معرفتی، شیوه های سلوکی، روش فهم متن دینی و حتی در خاستگاه همسو با دین اسلام نمی دانند. اما عارفان در مباحث معرفتی هم اصل شهود – به عنوان روش عرفان - را مورد تأیید دین می دانند و هم آموزه های معرفتی خود - همچون توحید، انسان کامل و معاد - را موافق با شریعت اسلام می یابند. و در بُعد عملی از یک سو جایگاه اصل سلوک در دین را تثبیت می کنند و از سوی دیگر، معیار شیوه سلوکی را نیز عدم مخالفت با شریعت معرفی می کنند. و در روش فهم متن دینی، مبتنی بر ذومراتب بودن متن وحیانی قرآن، فهم معانی باطنی قرآن را بدون توجه به ظاهر امکان پذیر نمی دانند. و در بحث خاستگاه صرف شباهت برخی آموزه ها و شیوه های عملی عرفان اسلامی با مکاتب دیگر را دلیل عدم اصالت عرفان اسلامی نمی شمارند.