فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
137 - 156
حوزههای تخصصی:
ابوحامد محمد غزالی از جمله اندیشمندان مسلمانی است که تاویل در نصوص دینی را مورد پذیرش قرار داده و در توجیه آن نظریه تاویل را مطرح نموده است. او برای اثبات نظریه خویش به موضوع هستی شناختی مراتب وجود و در ادامه به موضوع معرفت شناختی مراتب ادراک و تفاوت فهم در آدمی متوسل شده است. تفکرات غزالی با عبور از هستی و معرفت به حیطه زبان و معنا وارد شده و گستره پژوهش در ادراک آدمی را در عصر خود غنا بخشیده است. غزالی در این نظریه پدیده های هستی را مربوط به مرتبه ای مخصوص به خود دانسته و فهم مفاهیم نصوص دینی را مبتنی بر واکاوی جایگاه این مفاهیم در مرتبه ای از هستی قرار داده و تلاش نموده است تا تاویلی روشمند با رویکرد هستی شناسانه، معرفت شناسانه، معناشناسانه و زبان شناسانه در تطابق با عقل و دین فراهم سازد. در این مقاله رویکرد فلسفی غزالی در زمینه ادراک مورد پژوهش قرار گرفته و تحلیل او از قوای نفس به عنوان خاستگاه ادراک در آدمی معرفی شده است. همچنین به کارگیری رویکرد فلسفی او در نحوه ادراک برای توجیه نظریه تأویل نصوص دینی نشان داده شده است. بنابراین می توان ادعا کرد که غزالی به عنوان متفکری عقل گرا از پژوهش های فلسفی برای اثبات نظریه خود بهره جسته است.
بازتاب های اصل «قطعیت ناپذیری حداکثری علوم تجربی» در تفسیر علمی با تاکید بر دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
203 - 221
حوزههای تخصصی:
تفسیر علمی به موازات رشد دانش های بشری همواره در میان متقدمان و متأخران دل بستگانی دارد، اما بلوغ گرایش به این شیوه در تفسیر و اوج آن، در قرن اخیر است. تفسیر علمی روش مند و معتبر دستاوردهای مثبتی هم چون: اثبات اعجاز قرآن، تحکیم ایمان مسلمانان، گرایش غیر مسلمانان به دین، جلوگیری از پندار تعارض علم و دین در اسلام و تعمیق فهم قرآن و... در پی دارد. پرسش اساسی مقاله حاضر که با روش مسأله محور توصیفی – تجربی، تحلیل – سیستمی و بنیادین نگارش یافته، آن است که با عنایت به اصل «قطعیت ناپذیری حداکثری علوم تجربی» این مسئله از منظر فلسفی آیت الله جوادی آملی چگونه است؟ دستاورد مقاله نیز به شرح ذیل است: الف: ایشان هدف علم و قضایای تجربی را دستیابی به حقیقت نهایی دانسته و امکان تحقق یقین تجربی منطقی و فراتر رفتن از احتمال و ظن در این قضایا را به شرط توامانی استقرا ناقص با قیاس خفی ، هرچند مستصعب ولی تحقق پذیر می داند. ب: ایشان با پذیرش منبع حس و تجربه، قضایای تجربی کلی و جزئی را معنادار و معرفت بخش می داند.
پیوند حق و اخلاق در فلسفۀ کانت: آموزۀ وابستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
423 - 457
حوزههای تخصصی:
فلسفه ی حقوق یکی از علائق اصلی مطالعاتی کانت به شمار می آید و او حتی پیش از طرح فلسفه ی انتقادی به آن پرداخته بوده است. لیکن برای مطالعه ی مفصل تر آراء او در این زمینه باید به «متافیزیک اخلاق» مراجعه کرد. شاید مهم ترین مسئله در تفسیر این اثر پیوند میان اخلاق و حق باشد. ساختار این اثر، عبارات موجود در آن و موضع گیرهای دیگر کانت در آثار پیشینش مانند «بنیاد متافیزیک اخلاق» و «نقد عقل عملی» دریافت رویکرد کانت درباره ی این پیوند را با دشواری هایی روبه رو کرده است. در این میان می توان برحسب آنکه «الزام اخلاقی» جزئی از مفهوم حق است یا خیر، مفسران کانت را به دو دسته ی باورمندانِ به وابستگی حق به اخلاق (آموزه ی وابستگی) یا مخالفانِ این وابستگی (آموزه ی ناوابستگی) تقسیم کرد. از بین این دو مکتب، مکتب وابستگی رویکرد رایج تر و همخوان تر با ساختار «متافیزیک اخلاق» است. هواداران آن کوشیده اند از طریق یافتن بنیادی مشترک برای هر دو حوزه ی اتیک و حقوق از آن دفاع کنند. بدین ترتیب، هوفه امرِ مطلقِ عام، کرستینگ و گایر آزادی و پائر اشتودا فرمول قلمروی غایات را به عنوان اصل برین عقل عملی پیشنهاد داده اند. سورین بائیازو نیز با جدا کردن اعتبار عینی و ذهنی قواعد حقوقی، تلاش کرده است به انتقادهای ویلاشک به عنوان مهم ترین مدافع نظریه ی ناوابستگی پاسخ دهد. این مقاله می-کوشد با بررسی انتقادی نامدارترین چهره های این جریان، همچنین بیانِ تعارض های متنی «متافیزیک اخلاق»، نشان دهد که هیچ کدام از آنان نمی توانند تفسیری آنچنان یکدست از فلسفه حق کانت ارائه دهند که بتواند به همه تعارض های نام برده پاسخ دهد.
نقش عقل و نقل در معرفت دینی از منظر شیخ صدوق و شیخ مفید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۰۵
147 - 170
حوزههای تخصصی:
شیخ صدوق و شیخ مفید با ارائه نظریات و نوآوری هایی در حدیث شناسی و علم کلام، نقش مؤثری در پویایی آموزه های شیعه ایفا نموده اند. ایشان با حفظ قلمروهای معرفت شناختی عقل و نقل، هر دو منبع را در معرفت دینی مؤثر و لازم دانسته و روش های مختلفی را در بهره گیری از آنها اتخاذ نموده اند؛ به گونه ای که شیخ صدوق با رجحان روش نص گرایی، از روایات مشتمل بر استدلال های عقلانی نیز بهره گرفته و شیخ مفید با توجه ویژه به عقل و رویکرد عقل گرایانه، به اثبات گزاره های دینی و دفاع از آنها پرداخته است. ایشان به بررسی سند و محتوای نصوص دینی اهتمام داشته اند؛ لکن شیخ مفید هماهنگی مفاد خبر با گزاره های عقلی قطعی را بر بررسی سندی آن مقدم می دارد. علی رغم اشتراکات این دو متکلم در مبانی و اصول اعتقادات دینی، می توان اختلاف ایشان را در انتخاب روش تبیین و اثبات احکام و معارف کلامی دانست. گرچه در برخی اختلافات اساسی، روش عقلانی شیخ مفید در بررسی مفاد و سند متون دینی قابل دفاع است. درمجموع می توان رویکرد شیخ صدوق در توجه به علوم نقلی را فتح الباب تأسیس روش عقل گرایانه شیخ مفید و مبنای توسعه علوم عقلی تلقی نمود. در این تحقیق سعی بر آن است با روش تحلیلی-توصیفی و نگرشی جامع، ابعاد و زوایای مختلف اختلافات معرفت شناختی و روش شناختی در رویکرد کلامی شیخین واکاوی شود که از نوآوری ها و امتیازهای این اثر نسبت به آثار مشابه نگاشته شده در این زمینه به شمار می رود.
پدیدارشناسی ایدئولوژی و نسبت آن با اتوپیا بر پایه آراء ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
336 - 359
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد ابهام زدایی یا تناقض زدایی از مفهوم ایدئولوژی از طریق ارجاع به آراء ریکور است. ریکور روش بررسی خود از ایدئولوژی را پدیدارشناسانه می نامد؛ زیرا اصطلاح ایدئولوژی زمانی که در یک چارچوب جدلی قرار گیرد، هم از «استفاده بد» و هم از «سوءاستفاده» رنج خواهد برد. فقط با یک رویکرد معنا شناسانه جدی و یک توضیح صحیح از شرایطی که این مفهوم بدان وابسته است، می توان نقطه اختتامی بر این سوءاستفاده نهاد. چنین امری در پرتو رویکردی میسر است که ریکور آن را «پدیدارشناسی تکوینی»، «تحلیلی اوج گیرنده از مفهوم» و «تلاشی برای کاوش در زیر سطح معنی آشکار ایدئولوژی برای رسیدن به معانی بنیادی آن» می نامد. این مقاله با مبنا قرار دادن اثر پل ریکور با عنوان سخنرانی هایی درباره ایدئولوژی و اتوپیا که در سال ۱۹۷۵ در دانشگاه شیکاگو ایراد شد و سایر مقالات و آثار او درباره ایدئولوژی و پدیدارشناسی، تلاش کرده است تا همراه با ریکور به دو پرسش اصلی این حوزه پاسخ گوید: الف) تئوریسین های اصلی مفهوم ایدئولوژی چه کسانی بودند؟ ب) چند نوع تعریف عمده از بررسی پدیدارشناسانه ایدئولوژی قابل استخراج است؟ عصاره پاسخ در هم تنیده به دو پرسش مذکور این است که ریکور ضمن بررسی آثار کسانی مانند مارکس، آلتوسر، مانهایم، وبر، هابرماس و گیرتز، برداشت های رایج و منفی از ایدئولوژی را مورد تردید قرار می دهد و بر اساس بررسی دقیق و عمیق آثار متفکران مذکور، به سه تعریف عمده و مشخص یا به عبارت دیگر سه مرحله یا کارکرد از ایدئولوژی می رسد که اولی بر پایه تعریف مارکس، دومی بر پایه نگرش وبر و آخری براساس دیدگاه های گیرتز به این اصطلاح شکل گرفته است. ریکور به ترتیب این سه تعریف، مرحله یا کارکرد را ایدئولوژی به مثابه «کژتابی واقعیت»، ایدئولوژی به مثابه منبع «مشروعیت قدرت» و بالاخره ایدئولوژی به عنوان منبع «انسجام اجتماعی» می نامد. برپایه چنین تحلیلی از ایدئولوژی، مقاله در قسمت دوم خود به کارکردهای مختلف اتوپیا پرداخته است و ضمن تاکید بر وجوه مثبت اتوپیا، همزبان با ریکور نتیجه گرفته است که جامعه بدون اتوپیا جامعه ای مرده است.
شناسایی شاخص های تفکر مستقل و ارائه شواهدی از جایگاه تفکر مستقل در دوره متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی شاخص های تفکر مستقل و ارائه شواهدی از آن در دوره متوسطه اول انجام شده است. به این منظور با استفاده از روش اسنادی، به مرور نظام مند پیشینه پژوهش در پایگاه های مختلف علمی در 40 سال اخیر پرداخته شد. بررسی ها به شناسایی 30 سند منتج گردید. تحلیل داده ها مبتنی بر راهبرد تحلیل مضمون به شناسایی 146 کُد باز منجر گردید و در 7 مضمون اصلی و 27 مضمون فرعی دسته بندی شدند. شاخص های شناسایی شده شامل؛ احساس آزادی و حق انتخاب، یادگیری متقابل و مشارکتی، تسلط به مهارت های شناختی، تسلط به مهارت های فراشناختی، آشنایی با مهارت حل مسئله، فعالیت مستقل و پیروی آگاهانه بود. نتایج تحلیل محتوای کتاب های دوره متوسطه اول نیز حاکی از آن است که؛ کتاب ریاضی و علوم تجربی از بیشترین فراوانی در بین شاخص های تفکر مستقل برخوردار است. همچنین از بین شاخص های شناسایی شده نیز، بیشترین فراوانی مربوط به مقوله «فعالیت مستقل» و کمترین فراوانی مربوط به مقوله «احساس آزادی و حق انتخاب» و «پیروی آگاهانه» می باشد. لذا می توان بیان کرد، اگر در فرایندهای تربیتی دانش آموزان از شاخص های شناسایی شده، استفاده شود، محتمل است در بزرگ سالی به افرادی مستقل با قابلیت های فردی و مقاوم در برابر ناهنجاری ها و آسیب های اجتماعی تبدیل شوند.
طراحی بسته آموزشی مبتنی بر مهارت های مغفول هوش کلامی و تعیین اثربخشی آن بر آزمون هوشی وکسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی بسته ی آموزشی مبتنی بر مهارت های مغفول هوش کلامی در کتب فارسی دوره دوم ابتدایی و تعیین اثربخشی آن بر خرده مقیاس های هوشی وکسلر انجام شد. در این تحقیق از روش پژوهش ترکیبی( کیفی از نوع پدیدارشناسی و کمی از نوع آزمایشی) استفاده شد. در بخش کیفی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته تا اشباع نظری و تحلیل مضمون، مهارت های مغفول هوش کلامی با 3 مضمون فراگیر شناسایی گردید. اعتبار مضامین از روش ممیزی کردن و فرمول اسکات تعیین گردید. بسته آموزشی بر اساس مهارت های مغفول در 15 جلسه تدوین و اعتبار آن از طریق روایی محتوایی تایید شد. در بخش کمی، بسته آموزشی روی 30 نفر از دانش آموزان پسر دوره دوم ابتدایی شهرستان فریدن(با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و چینش تصادفی در دو گروه) اجرا گردید. ابزار پژوهش شامل خرده مقیاس های واژگان، مفاهیم تصویری و حافظه عددی آزمون هوش وکسلر کودکان(IV) بود. داده ها با روش کوواریانس چندمتغیره و نرم افزار spss تحلیل گردید. نتایج حاکی از اثربخشی بسته آموزشی بر افزایش نمرات خرده مقیاس های مربوطه بود.
Passional Reasoning and the Accessibility of Truth: William Wainwright on Arguing About Religion(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This essay presents William Wainwright’s conception of religious reasoning. He rejects the view that proper reasoning in religion must be limited to “neutral technical reason” (NTR), modes of reasoning that are neutral and acceptable to all parties in a religious disagreement. He emphasizes that religious reasoning, as seen in outstanding practitioners from different religious traditions, incorporates additional elements, such as appeals to revelation, emphasis on religious reading, rhetoric, acknowledgment of mystery, and especially “passional reason,” in which the arguments presented and the conclusions accepted depend essentially on the state of the reasoner’s heart. The essay goes on to consider how Wainwright deals with issues surrounding religious diversity: he rejects all of the standard methods by which it has been argued that differences in belief between traditions either do not really exist or do not ultimately matter. Special attention is given to religious pluralism, as advocated by John Hick and Peter Byrne. This leads to a consideration of exclusivism, in which it is held that the fundamental doctrines of one religion are true, and those of other religions, insofar as they differ from those of the favored religion, are false. Wainwright finds the standard objections against exclusivism to be ineffective or inconclusive. Finally, the essay addresses a question suggested but not resolved by Wainwright’s work: Does religious diversity have the consequence that truth in religion is not accessible to us?
بررسی رویکرد کربن به فلسفه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
294 - 320
حوزههای تخصصی:
در دهه سوم قرن بیستم تحت تأثیر مطالعات تطبیقی در حوزه دین پژوهی،اسطوره شناسی و زبان شناسی مطالعات تطبیقی در حوزه فلسفه وجهه همت جمعی از اندیشمندان غربی قرار گرفت. اولین تلاش ها در این باره از سوی ماسون-اورسل صورت گرفت؛او متأثر از پوزیتیویست ها با اعمال روش تاریخی گام های آغازین را در این وادی برداشت.کربن ضمن برشمردن معایب روش تاریخی ماسون-اورسل در مطالعات تطبیقی و با بکاربستن رهیافت پدیدارشناسانه در این حوزه تأثیرات بسیاری از خود برجا گذاشت.برای فهم بهتر دیدگاه کربن در باره مطالعات تطبیقی باید به رهیافت پدیدارشناسانه او به همراه نظرگاه هستی شناسانه وی که جولانگاه رهیافت یادشده است و نیز به مقصود او از فلسفه عطف توجه کرد.به طور کلی،مخالفت با اصالت تاریخ و جامعه شناسی،مخالفت با حکمت بحثی و استدلالی،تاکید بر شهود و توجه به درون و شعار بازگشت به خود اشیا یا نجات پدیدارها از جمله نقاط اشتراک کربن با پدیدارشناسان بنام
بررسی انتقادهای علامه طباطبایی به دیدگاه ملاصدرا درباره «تعریف حدی شیء به وسیله فصل»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
73 - 90
حوزههای تخصصی:
یکی از نوآوری های منطقی ملاصدرا بر اساس نظریه اصالت وجود، این است که «تعریف حدی شیء منحصر در فصل اخیر آن است» که البته این فصل، نحوه وجود خاص آن شیء است و همه اجناس و فصول پیشین را به نحو بساطت و اجمال دربر دارد. علامه طباطبایی به عنوان یکی از مهم ترین شارحان ملاصدرا این دیدگاه او را نپذیرفته و سه اشکال را نسبت به آن مطرح کرده است: 1) اکتفا به فصل با مقام تفصیل حد مناسب نیست 2) خارج بودن جنس ها و فصل های پیشین از حقیقت شیء مستلزم انقلاب در ذات و ذاتیات شیء است 3) خارج بودن جنس ها و فصل های پیشین از حقیقت شیء با «لبس بعد از لبس» در حرکت جوهری منافات دارد. این مقاله پس از اشاره مختصر به دیدگاه ملاصدرا درباره انحصار تعریف حدی شیء به فصل اخیر، انتقادهای سه گانه علامه طباطبایی را با نگرشی انتقادی بررسی کرده است. بررسی این انتقادهای سه گانه به این نتیجه منتهی شد که هیچ یک از اشکال های علامه طباطبایی به دیدگاه ملاصدرا وارد نیست و مقصود ملاصدرا از خارج بودن اجناس و فصول پیشین از ماهیت شیء، خارج بودن اجناس و فصولِ حاضر در مرتبه تفصیل است، نه اجناس و فصول مندمج در مرتبه اجمال و بساطت فصل اخیر. همچنین در خلال بررسی و پاسخ گویی به انتقادهای علامه طباطبایی، برخی از ابعاد پنهان دیدگاه ملاصدرا نظیر فعلیت ثبوتی اجناس و فصول پیشین در مقابل فعلیت وجودی آنها روشن شد.
مقایسه مبادی رویکرد اثبات گرایی و رویکرد اندیشه اسلامی و تأثیر آن در تولید علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۴
25 - 54
حوزههای تخصصی:
امروزه نظام های علمی در دانشگاه های مختلف دنیا عمدتاً بر پایه مکاتب مادی استوار است. در بین این پارادایم ها، اثبات گرایی (Positivism) در دو قرن اخیر عملاً جایگاه تأثیرگذارتری داشته است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه مبادی هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی پارادایم اثبات گرایی و مکتب علمی اسلامی و تأثیرات این مبادی بر فرایند تولید علم است. چالش اصلی این است که آیا علوم انسانی جاری، نیازمند برخی اصلاحات یا، فراتر، نیازمند تحولی بنیادین متناسب با مبادی فلسفی آن می باشد. روش پژوهش حاضر به لحاظ جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و به لحاظ داوری، عقلی و فلسفی است. نتایج نشان داد درمجموع مبادی فلسفی اثبات گرایی، تفاوت های جدی با مبادی مکتب علمی اسلامی دارد. نتیجه تفاوت در مبادی و نگاه اندیشه اسلامی به پدیده ها، دستیابی به یک دستگاه واره علمی با اهداف و غایات مختلف است؛ لذا به نظر می رسد روش تهذیب و تکمیل علوم کارساز نبوده، علوم انسانی نیازمند تحول بنیادین -مانند تأسیس مکتب علمی اسلامی- می باشد.
بررسی دیدگاه حوزه فردی راسل در ادبیات تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
283 - 300
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف از پژوهش حاضر بررسی بررسی دیدگاه حوزه فردی راسل در ادبیات تعلیمی است. روش پژوهش : این پژوهش که از نظر ماهیت، کاربردی است و برای انجام آن از روش تحلیلی توصیفی از نوع بررسی اسناد (تحلیل محتوا) استفاده شده است. در این پژوهش ضمن معرفی ادبیات تعلیمی و اشاره ای اجمالی به پیشینه آن در ایران، به معرفی برتراند راسل به عنوان فردی که دیدگاه های تربیتی اش ملاک تحلیل محتوا اشاره شده است. برای تحلیل محتوای کتاب ها، متن کتاب ها، جمله به جمله به طور کامل در تمامی بخش های هر درس (حتی تمرین ها و توضیحات) براساس مؤلفه های موجود بررسی و تحلیل شد. یافته ها : در این جستار، مؤلفه های تربیتی راسل در حوزه فردی عبارت از؛ پرورش هوش، پرورش روح علمی، آزاداندیشی، پرورش خِرد، پرهیز از وابستگی، تاکید براستقلال فکر، تقویت جنبه فاعلی، تقویت حس تهور عقلانی، تقویت انضباط درونی و اندیشه ورزی نمود یافته است. نتیجه گیری : نتایج حاصل از این تحلیل محتوا در قالب جدول های توزیع فراوانی، تکنیک آنتروپی شانون، نمودارهای میله ای و ضریب اهمیت نشان داده شد تا میزان توجه طراحان محتوای آموزشی به مؤلفه های تربیتی راسل بررسی و کم کاربردترین و پرکاربردترین آنها در کتاب های فارسی دوره اول متوسطه مشخص شود. در تبیین و نتیجه گیری از اطلاعات تحلیل شده، در زمینه برخی از مؤلفه ها استناد به نظریات صاحبنظران شده است تا بر اعتبار گفته های پژوهشگر افزوده شود.
اراده باوری مستقیم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۶
139 - 161
حوزههای تخصصی:
اراده باوری مستقیم مدعی است که همه یا برخی از حالات مربوط به باورهای ما، یعنی شکل دهی، حفظ، توجیه و تعلیق داوری های ما، تحت کنترل ارادی مستقیم ما قرار دارد. پیروان این دیدگاه هر یک بر طبق مبانی فکری خود بر نقش مهم اراده تأکید نموده و به نوعی بر فاعلیت فرد از منظر معرفتی اصرار می ورزند. پژوهش حاضر ضمن تحلیل آرای برخی از معرفت شناسانی که قایل به اراده باوری مستقیم هستند درصدد پاسخ به این سؤال است که آیا باورها و داوری های ما تحت سیطره مستقیم اراده شکل می گیرد؟ ارزیابی اراده باوری مستقیم نشان می دهد که گرچه این رویکرد به خاطر نقش افراطی که برای اراده در شکل گیری همه انواع باورها، تأیید و تعلیق داوری متصور است، چندان موجّه نیست و همین امر باعث شده است که اراده باوری مستقیم، با قرائت عام و جهانی اش به صورت رویکردی قابل قبول برای اغلب معرفت شناسان مطرح نباشد، بااین همه با محدودکردن دایره شمولش، به دلیل سازگاری آن با تجارب شناختاری افراد، درمورد برخی از باورها قابل دفاع است. مقاله حاضر با پذیرش قرائتی با جهان شمولی کمتر، با بررسی آرای برخی اراده باوران مستقیم در عین نفی گستره افراطی اراده، بر نقش و جایگاه معقول آن در موضوع موردبحث تأکید می کند.
پیوند سیاست و طبیعت به مثابه یک تمهید رتوریکال: تاملی در کتاب اول سیاست ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت افلاطون از سرشت تربیتی فلسفه سیاسی سقراطی، در نهایت به موضع سلبی او نسبت به شیوه زندگی سیاسی منتهی می گردد. در مقابل، ارسطو می کوشد تا روایتی از فلسفه سیاسی سقراطی به دست دهد که در آن در عین تاکید بر غرض نهایی سقراط، یعنی دفاع از شیوه زندگی فلسفی در برابر شیوه های غیرفلسفی، زمینه برای دفاعی ایجابی از شیوه زندگی سیاسی نیز لحاظ گردد. ما در این مقاله می کوشیم تا نشان دهیم که نخستین گام ارسطو در این مسیر ضرورتاً دفاع از شیوه زندگی سیاسی به مثابه شیوه ای طبیعی برای انسان است. ما در اینجا نشان می دهیم که طرح این دعوی از سوی ارسطو که «انسان بنا به طبیعت موجودی سیاسی است»، خصلتی اساساً آیرونیک و به تعبیری خطابی دارد، و از سوی دیگر این گزاره آیرونیک و خطابی، جزئی ضروری از تمهید تربیتی بدیلی است که وی در کنار تمهید تربیتی افلاطونی و به عنوان رقیب آن مطرح می سازد. بنابراین مواجهه با پیچیدگی تعبیر مد نظر ارسطو از اصطلاح «طبیعت»، به نوعی در کانون ملاحظات ما در این مقاله قرار می گیرد.
قاعده فرعیه در سازمان فکری محقق دوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
76 - 102
حوزههای تخصصی:
قاعده فرعیه در زمره یکی از قواعد مهم فلسفی جای دارد. دوانی تحلیل ویژه ای از این قاعده به دست می دهد که الزاماً باید در مجموع اندیشه او تفسیر گردد. دوانی نظریه حمل «تغایر مفهومی -اتحاد در وجود» را می پذیرد و اتحاد را اعم از بالذات و بالعرض می داند. این نگرش به او کمک می کند تا توسعه ای در انواع مطابق حمل پدید آورد و نظریه اتصاف توسعه یافته ای را پایه گذاری کند. قاعده فرعیه از سه بخش لزوم ثبوت ثابت، ثبوت مثبت له و ثبوت پیشینی مثبت له تشکیل شده است. قاعده فرعیه دوانی تحت تأثیر همه مبانی فوق سامان می یابد و بر اساس آن ثبوت مثبت له الزامی است؛ اما ثبوت ثابت لازم نمی باشد. درنهایت دوانی دست از ثبوت پیشینی مثبت له و فرعیت کشیده، به دلیل موارد نقض فراوانی، استلزام را کافی می داند؛ همه این موارد نقض برای اولین بار از مجموع حواشی دوانی استخراج و ذکر شده اند.
بررسی انتقادی مؤلفه های انفسی و آفاقی نظریه معنای زندگی تدئوس متز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تدئوس متز با ارائه نظریه ای غیرنتیجه گرایانه در معنای زندگی کوشیده است تا تبیین جامعی از معناداری زندگی بیشتر انسان ها ارائه دهد. نظریه وی بر سه مؤلفه استوار است: (1) مؤلفه انفسی، یعنی «گرایش مثبت ساحت عقلانی» انسان ها به ارزش های آفاقی؛ (2) مؤلفه آفاقی، یعنی ارزش های برخاسته از خوبی، حقیقت و زیبایی به عنوان بسترهای معنابخش؛ و (3) ارائه راه های تشخیص ارزش های آفاقی معنابخش. در این مقاله، با روش تحلیلی-انتقادی، ابتدا نظریه متز و مؤلفه های آن تبیین خواهد شد. سپس مهم ترین انتقادات به دو مؤلفه انفسی و آفاقی نظریه متز ارائه می شود که این انتقادها از این قرارند: (1) دفاع از معنابخشی نگاه نتیجه گرایانه به معنای زندگی، (2) ناسازگاری نظریه متز با شهود انسان ها، (3) عدم توجه آن به نقش جنبه های عاطفی در معناداری زندگی، (4) معنابخشی برخی شروط ضروری، (5) تردید در معنابخشی شروط اساسی، (6) ناتوانی شروط اساسی از تبیین معناداری برخی کارهای هنری، و (7) عدم توجه به معناداری کنش های ربات های هوشمند. در ادامه نشان داده می شود که اگرچه متز توانسته به بسیاری از انتقادات پاسخ دهد، ولی به معناداری کنش های ربات های هوشمند توجه نکرده است. اگر بتوان توان محاسباتی در ربات های هوشمند را از قابلیت های ساحت عقلانی انسان شمرد، می توان حدی از ساحت عقلانی را در آن ها پذیرفت و بدون نیاز به فرارفتن از ساحت حیوانی از معناداری کنش های ربات های هوشمند نیز دفاع کرد.
اندراج: راز قیاس حملی ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش در ابتدا به بازسازی قیاس حملی ارسطویی توسط مفهوم اندراج می پردازیم. سپس درستی معادله «قیاس ارسطویی= خواص اندراج + برهان خلف + پیش فرض وجودی» را اثبات خواهیم کرد. از آنجایی که پیش فرض وجودی صرفا یک پیش فرض مورد قبول در میان منطق دانان قدیم است و برهان خلف اصل منطقی کلی است. اثبات معادله ذکر شده توسط بازسازی قیاس ارسطویی تنها با استفاده از خواص اندراجی، برهان خلف و پیش فرض وجودی شکل خواهد گرفت؛ می توان نتیجه گرفت که اندراج (و خواص آن) عنصر اصلی و مهم قیاس حملی ارسطویی است. در انتها پس از معرفی مفهوم پیچیدگی قیاس براساس خواص اندراج، به تبیین مفهوم بداهت و مبناپذیری و نسبت آنها در قیاس حملی ارسطویی می پردازیم و نشان می دهیم که نسبت بدیهی بودن و مبناپذیر بودن عموم و خصوص مطلق است؛ به عبارت دیگر مفاهیم بدیهی بودن و مبناپذیر بودن نسبت تساوی ندارند.
تلقی معناشناختی و دلالت شناختی از سمانتیک در آثار تارسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
211-235
حوزههای تخصصی:
آلفرد تارسکی از بنیانگذاران اصلی سمانتیک به مثابه ی دلالت شناسی است. وی دلالت شناسی را در دهه ی 30 پی افکند و این تلقی امروزه تلقی غالب در سمانتیک منطقی به شمار می رود. اما اگر به آثار دهه ی 20 وی بازگردیم در نگاه اول به نظر می رسد که هیچ گونه نگرش سمانتیکی در کارهای وی وجود ندارد. تفسیر رایج در مورد کارهای تارسکی در دهه ی 20 آن است که او در این دوران منطق را با رویکرد سینتکسی و نظریه برهانی می نگریست. اما یکی از مفسران تارسکی به نام داگلاس پترسون به تفصیل نشان داده است که در آثار دهه ی 20 تارسکی نوعی سمانتیک از سنخ معناشناسی دیده می شود که وی این نگرش را به تبعیت از استادش لسینیفسکی صورت-گرایی شهودگرایانه می نامید. در این مقاله بنای ما بر آن است که با توجه به تفسیر پترسون به چیستی تلقی معناشناختی تارسکی از سمانتیک بپردازیم و می کوشیم دو ادعا را اثبات کنیم: (الف) صورت گرایی شهودگرایانه به روایت تارسکی نگرشی درباره ی کارکرد زبان است نه یک نظریه ی ساخته و پرداخته ی سمانتیکی که در آن مفاهیم کانونی معناشناسی تعریف و تحلیل می شوند (ب) صورت گرایی شهودگرایانه منافاتی با نگرش ارجاعی به زبان ندارد و حتی سال ها پس از تأسیس دلالت شناسی از سوی تارسکی در پس زمینه ی آثارش حضور دارد.
مطالعه ماهیّت، کارکرد و تجسم «عدد» در آگاهی اسطوره ای از منظر ارنست کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
745 - 767
حوزههای تخصصی:
«اسطوره» از دیدگاه ارنست کاسیرر فیلسوف بزرگ نوکانتی، ابتدایی ترین و در عین حال متفاوت ترین شیوه شناختی انسان است. به زعم وی انسان برای آگاهی از هستی خود و پیرامونش، به یکباره از فرم تعقلی شناخت آغاز ننموده و پیش از آن، دوره ای طولانی را با معرفتی ابتدایی سر کرده است که این فرم آغازین معرفتِ انسانی تحت عنوان «آگاهی اسطوره ای» به ما معرفی می گردد. ادراکات و جهان شکل یافته در این فرم از آگاهی، محتواها و ویژگی هایی دارد که فهم و پذیرش آنها با معیارهای دانش نظری امروز چندان آسان نیست؛ لذا این محتواها را می بایست در چارچوب دستگاه شناختی اسطوره ای مورد مطالعه قرار داد. در آگاهی اسطوره ای مقوله هایی مانند «فضا»، «زمان» و «عدد» به مانند آگاهی عقلانی امروز، تحت عنوان «واسطه های ادراکی» به ما معرفی می شود؛ اما ماهیت، کارکرد و تجسم این واسطه ها در آگاهی اسطوره ای کاملاً متمایز از ادراک امروز ما از آنهاست. مسئله اصلی در این پژوهش، شناسایی ماهیّت «عدد اسطوره ای» و آبشخورهای هویت دهنده به آن است. برای نیل به این هدف، با مطالعه دقیق آثار و دیدگاه های کاسیرر، علاوه بر شناسایی ماهیت، جایگاه و نوع تجسم عدد در آگاهی اسطوره ای، به بررسی عوامل شکل دهنده ماهیت خاص عدد در این فرم از آگاهی پرداخته می شود.
ریشه های یونانی و یونانی مآبی زیبایی شناسی دیونوسیوس مجعول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
480 - 494
حوزههای تخصصی:
متن چکیده شامل: این نوشتار به بررسی منابع یونانی-یونانی مآبی دیونوسیوس در باب زیبایی می پردازد و هدف آن روشن ساختن میزان تأثیرپذیری زیبایی شناسی دیونوسیوس از فلسفه افلاطون، ارسطو، فلوطین و پروکلوس است و سعی می شود؛ این هدف به دور از افراط در تطبیق دادن هر امری با امور به ظاهر مشابه دیگر صورت گیرد. در محقَق ساختن این هدف از شیوه توصیفی- تحلیلی-تطبیقی و روش گردآوری به صورت اطلاعات کتابخانه ای بهره گرفته شده است. نتیجه ای که از این بررسی به دست آمد، نشان دهنده غلبه کامل زیبایی شناسی یونانی-یونانی مآبی بر تفکر این اندیشمند قرون وسطایی است. به ویژه آن بخش از تفکر فلاسفه باستان در باب زیبایی که به نحوی با علت نخستین و یا عالم مُثُل در ارتباط است، در اندیشه دیونوسیوس قابل ردیابی است. هر چند در ساختاری جدید از آن ها بهره برده است. از جمله تأثیرات فلسفه یونانی و یونانی مآبی بر زیبایی شناسی دیونوسیوس می توان به تعالی زیبایی، تفاوت زیبایی و زیبا بودن، نزدیکی زیبایی و خیر، منشأ و علت غایی دانستن زیبایی برای همه امور زیبا، نحوه و انواع حرکت در قوس صعود و نزول، نحوه رابطه واحد با خیر و زیبایی، اتحاد زیبایی و زیبا بودن در مرتبه ذات الهی، درهم تنیدگی نور و زیبایی، نقش عشق به عنوان عامل پیوند و حرکت به سمت زیبایی راستین اشاره کرد.