فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
259 - 286
حوزههای تخصصی:
این جستار پژوهشی درباره عدم قطعیت هنجاری با تقریرهای مختلف و بررسی لوازم آن است. به این منظور عدم قطعیت در حیطه هستی شناسی، معرفت شناسی، اجتماعی و حالات روانی را شرحی مختصر داده و با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی تأثیر عدم قطعیت ها را فی الجمله بر اخلاق هنجاری بررسی می نماید؛ ازنظر این نوشتار با فرض عدم قطعیت پیامد واقعی رخدادها، شناخت رخدادها و پیامد آن ها، ثبات حالات فاعل اخلاقی و واکنش های اجتماعی مشخص نیست و وجود قواعد اخلاقی دائم قابل تردید است. از یک سو معیارهای اخلاقی برای تصمیم گرفتن در حیطه هنجاری کافی نیست، از سوی دیگر عدم قطعیت هنجاری با خوانش ذهن گرا یا عین گرا لوازم خاصی دارد. یافته های تحقیق نشان می دهد. با فرض عدم قطعیت اخلاقی و ترکیب آن با دیگر عدم قطعیت ها، تصمیم پیچیده تر می شود، زیرا در این شرایط فاعل اخلاقی با گزینه درست و نادرست، مجاز و غیرمجاز... مواجه نیست، بلکه ممکن است با گزینه های حداکثر درست و حداقل نادرست مواجه باشد. هم چنین در این شرایط رفتار بر اساس گزینه حداکثری، سرزنش فاعل اخلاقی به نقض اخلاق می انجامد.
تحلیل انتقادی نظریه تداخل وجودی خداوند و مخلوقات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریات نو در حل مشکل تبیین رابطه حق و خلق، نظریه تداخل وجودی استاد غلامرضا فیاضی است. پیچیدگى بحث از اینجا آغاز مى شود که با فرض عدم تناهی خداوند، جایی برای حضور مخلوقات در طول یا عرض وجود واجب تعالى باقی نمی ماند. حل این مشکل کار آسانى نیست. نظریه استاد فیاضى ادعا دارد تا زمانی که تداخل وجودى امکان و بلکه وقوع دارد، نمی توان از عدم تناهی وجود واجب سندی برای وحدت شخصی وجود تأمین کرد. در این مقاله با ذکر پیش فرض های فلسفی ایشان و بیان نظریه تداخل وجودی خداوند و مخلوقات، ملاحظات و نقدهایی در حوزه تصویر رابطه واجب و ممکن و چگونگی فعل واجب تعالی در ممکنات، ارائه می شود. با بررسی ادعاى مطرح شده در نظریه، آشکار مى شود که تداخل وجود هم در تصویر دو موجود متشخص در موطن وجودی واحد و نیز در تصویر تداخل به عنوان صفت فعل الهی دارای ابهام است. از سوی دیگر در ادعاى بستر سازى برای ابطال وحدت شخصی وجود ناکام مانده است.
کاربست معرفت شهودی در براهین اصالت وجود صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
57 - 73
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله نحوه کاربست معرفت شهودی در اصالت وجود نزد ملاصدراست. یکی از منابع مهم ملاصدرا در بنیان حکمت متعالیه، معرفت شهودی است. او از این سنخ معرفت نه به عنوان یک عارف، بلکه به مثابه یک فیلسوف بهره گرفته و در صدد برهانی کردن این معارف عرفانی است. مسئله اصالت وجود زیربنای بسیاری از نوآوری های ملاصدرا در فلسفه است و می توان رد پای معرفت شهودی را به وضوح در آن مشاهده نمود. صدرالمتألهین باور به اصالت وجود را مرهون نیل به کنه معنای هستی می داند و این امری است که جز با شهود ممکن نیست. او در اثبات اعتباریت ماهیت و همچنین برخی استدلال های اصالت وجود به سخنان عارفان سلف توجه دارد. مسائل متفرع بر اصالت وجود همچون ارتباط وجود و ماهیت، تقدم بالحقیقه وجود بر ماهیت، امکان فقری و وجود رابط از جمله مباحث دیگری است که متأثر از معرفت شهودی است. مسئله این مقاله آن است که معرفت شهودی چه تأثیری بر قول ملاصدرا به اصالت وجود و متفرعات اصالت وجود داشته است. ضمناً در این مقاله مراد از معرفت شهودی، اعم از معرفتی است که خود شخص از شهود بدان نایل شده است یا دیگران شهود کرده اند و ایشان با واسطه بدان نایل شده است.
نوآوری علامه طباطبایی در مسئله نسبت اختیار و ضرورت علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
5 - 30
حوزههای تخصصی:
یکی از اصول فلسفی متناقض با بحث اختیار، قانون ضرورت علّی است. جبر فلسفی از جوانب متعددی اختیار را تهدید نموده و سبب ایجاد شبهاتی در این زمینه شده است. فیلسوفان و متکلمان بر اساس مبانی فکری خود با این مسائل مواجهه متفاوتی داشته اند. این پژوهش در صدد است ضمن بیان نظرات علامه و نحوه مواجهه ایشان در خصوص مسائل پیرامون اختیار به نوآوری های ایشان در این زمینه اشاره کند. در پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی، شبهات وارده از جانب علیّت بر مسئله اختیار تبیین و با تدبّر و تفحص در آثار علامه و تحلیل بیانات وی، این مسائل بررسی گردیده و بدان ها پاسخ داده شده است. علی رغم شباهت سخنان علامه با سایر فیلسوفان در این زمینه، نوع پردازش مطالب و نقش مبادی ایشان در پاسخ های ارائه شده، وجه تفاوت دیدگاه علامه را از سایرین نشان می دهد؛ به صورت ویژه نظر ابداعی علامه در گزینه های زیر مشهود است: تلازم بین وجوب و امکان به جای تقدم و تأخر، منشئیّت وجود مطلق برای تمام عالم به جای علم، تعریف اختیار به رهاشدن از غیر و خودشکوفایی (وجود شکوفایی)، شکل گیری رابطه طولی از تمام حیثیّت، عینیّت فاعلیّت خداوند و فاعل مختار در فعل.
فلسفه و فیلسوف نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی آثار ابن سینا، چیستی فلسفه وتعریف فیلسوف نزد وی تبیین ومورد تحقیق قرار گیرد . این روش مفید چند فائده است : 1. آنکه دانسته می شود آنچه راکه برخی( مانند ماجد فخری) . از محققان تاریخ فلسفه ، بدون تحقیق در باره دید گاه ابن سینا گفته اند ناصواب ونادرست است .2. معلوم می گردد ، مطالبی را که برخی از فیلسوفان پس از ابن سینا ( مانند ملا صدرا) . بنام خود وبدون استناد دادن آنها به وی آنهارا در کتب خود ذکر کرده اند ؛ متعلق به ابن سینا بوده است . 3. این نتیجه را در بر دارد که فلسفه اسلامی را باید ازسرچشمه اصلی آن آموخت ومرجعیت ابن سینا را پذیرفت - همان روشی که عبدالکریم شهرستانی در کتاب « ا لملل والنحل » آن رابه کار برده است و در معرفی فلسفه اسلامی نظرات ودیدگاه ابن سینارا بر نظر ودیدگاه دیگر فیلسوفان مسلمان ترجیح داده واز او به عنوان « علّامه القوم » یاد کرده است - نویسنده دراین بررسی متوجه نکات ژرف وعمیقی در نظر ابن سینا شده است از جمله : ضرورت ، دوام وکلیت که وی آنهارا از اختصاصات فکر واندیشه فلسفه پژوهی می داند ، از مباحث مهمی است که در قرون بعدی درآثار فیلسوفانی مانند کانت می توان اهمیت آنها را مشاهده کرد . به عقیده نگارنده علی رغم سیطره فلسفه صدرائی بر فکر واندیشه فیلسوفان معاصر ما ، همچنان نظر عبدالکریم شهرستانی ، صائب وقابل دفاع است ولازم است « مرجعیت » فلسفی ابن سینا رادر پژوهشهای فلسفه اسلامی تداوم بخشیم وزوایای پنهان فلسفه وی را بگشائیم ومانند خود ابن سینا تا حد امکان از آمیزش مسائل فلسفی با مسائل کلامی وعرفانی بپرهیزیم . روش پژوهش در این مقاله ، در مرحله نخست روش کتابخانه ای(ویا جمع آوری اطلاعات) وسپس با روش توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته است.
نسل سوم نظریه های علم و دین: افق هایی نو برای رویکرد تعاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث درباره رابطه علم و دین از نیمه دوم قرن بیستم، با تأسیس مجلات اختصاصی و کرسی های تدریس، نظام مندتر از قبل نزد فیلسوفان پی گرفته شد. طیف گوناگونی از نظریات در این باره ارائه شده اند، از نظریه هایی که رابطه ای ذاتی میان علم و دین قائل اند و آنها را با هم ذاتاً سازگار یا ناسازگار می دانند، تا دیدگاه هایی که با رویکرد نوع شناسانه حالات چندگانه میان علم و دین و ادلّه آنها را تشریح می کنند. اواخر قرن بیستم انتقاداتی از منظر جامعه شناختی و تاریخی به این دو نسل از نظریه ها ارائه شدند. طبق این نقدها، در نظریه های کلاسیک، پویایی، زمینه مندی، تکثر و ابعاد غیرمعرفتی علم و دین مغفول مانده است. در واکنش به چنین انتقاداتی، نسل سومی از نظریه ها ارائه شد که در آنها ابعاد اجتماعی علم و دین در کانون توجه بود. در مقاله حاضر به نظریه های استنمارک، لی، و کنتور، به عنوان سه نمونه از نظریه های نسل سوم، پرداخته می شود و ویژگی هایشان تحلیل خواهد شد. ادعای مقاله آن است که این نظریه ها سازگاری بهتری با واقعیات مرتبط با علم و دین دارند. همچنین دو اصل «پیوستگی تجربه انسانی» و «کنشگران مشترک علم و دین» در آنها پذیرفته شده است، دو اصلی که دلالتی قوی به نفع امکان پذیری و اهمیت تعامل میان علم و دین دارند.
جایگاه ایران و غرب در تاریخنگاری سیدجواد طباطبائی و درونمایه سیاسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله این نوشتار این است که کلیت فرآورده پژوهشی طباطبائی (در دو حوزه ایران و غرب) چه دلالتِ سیاسی برای اکنون ایران زمین دارد و پاسخ دهی بدان نیز بر پایه این پیش فرض است: تاریخ نگاری طباطبائی در پرتوی یک منظومه فکری قرار می گیرد که با شناسایی آن می توان به دریافت ژرف تری از قصد وی در تاریخ نگاری دست یافت که دارای دلالت هایی برای اکنون ایران زمین باشد. این کار از رهگذر خوانش میان سطریِ اشتراوسی انجام و چارچوب نظری نیز پرابلماتیک در معنای آلتوسری آن است. به طور دقیق طباطبائی در پیِ ارتقاء حوزه شناخت ایران، به یک برنامه پژوهشیِ زاینده یا پرابلماتیک است؛ به گونه ای که فراتر از برداشتِ ایدئولوژی های خاص باشد و بتوان آن را در حوزه های مختلف به کاربست. پرسش اصلی این است که این پرابلماتیک چه دلالت سیاسی دارد؟ وی از مشروطه با عنوان یک نوزائی دوم ناکام یاد می کند و می کوشد از رهگذر تاریخ نگاری در دو حوزه ایران و غرب، از این ناکامی مانع زدائی کند. نظم آرمانی هم ارز با آن نیز ناگزیر نمی تواند با مؤلفه های دولت مدرن ناهم خوان باشد، با این وجود وی هم زمان هم بر تبار ویژه اروپائی این مؤلفه ها و هم بر ضرورت سازگاری «نهادسازی و تدوین اصل های حقوقی در ساحت حکمرانی» با «هویت تاریخی-فرهنگی» تأکید می کند.
اثربخشی عرفان حکمی در علم کلام با تکیه بر اندیشه های فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
69 - 86
حوزههای تخصصی:
عرفان از سه جهت می تواند در علم کلام مؤثر واقع شود. نقش آن در طرح مسائل کلامی، شرح و تبیین این مسائل با عنایت به مبانی وجودشناسی و ایجاد تحول در ادبیات و سبک بیان کلام از مواردی است که در این نگاشته به بحث گذاشته می شود. عرفان فیض کاشانی با ویژگی هایی که دارد، در علم کلام او تأثیرگذار است. سازگاری با شریعت و حکمت عقلی حکما از اهم این خصوصیات است. عرفان او را در این نوشتار «عرفان حکمی» نام می دهیم. نزد او عقل مؤید به شهود نیز به آنچه انبیا رسیده اند، دست می یابد؛ لیکن با سه تفاوت و آن اینکه فراورده های وحی وسیع تر، عمیق تر و مربوط به همه سطوح مخاطبان است. عرفان فیض کاشانی هماهنگ با عرفان شیعی و مبتنی بر حکمت صدرایی است. این عرفان حکمی می تواند از جهات مختلف، تأثیر قابل توجهی در علم کلام داشته باشد که نمونه ای از این تأثیرها در آرای کلامی فیض دیده می شود.
اعتماد اجتماعی، محور اخلاق اسلامی (از منظر امام موسی صدر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
157-173
حوزههای تخصصی:
موضوع اخلاق و مبانی آن (فلسفه اخلاق) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بحث اخلاق همراه با دو شاخه دیگر حکمت عملی(سیاست و تربیت) به دلایلی از مدار بحث حکماء خارج شد. دلایلی چون یقینی نبودن احکام اخلاقی از یکسو و ترفند ابن سینا برای مأنوس کردن حکمت نظری(فلسفه) با جهان اسلام از طریق سپردن حکمت عملی به شریعت. این دلایل سبب شد حکمت عملی از جمله مباحث سیاست و اخلاق از حوزه مباحث فلسفی خارج شده و هیچ گاه جایگاه شایسته خود را نه در فلسفه و نه در شریعت پیدا نکرد. همین امر سبب شد بحث حسن و قبح از سوی حکماء به حوزه کلام رانده شده و در مباحث نبوت و امامت محدود گردد. در عصر جدید که مباحث فلسفه اخلاق در کانون مسائل فلسفی قرار گرفت اندیشمندان مسلمان تلاش کردند مبانی اخلاقی را استحکام بخشند. دراین مسیر سه جریان قابل ذکر هستند: علامه طباطبائی با طرح مبحث اعتباریات، استاد مطهری با طرح مبحث حسن و قبح عقلی و من علوی و امام موسی صدر با طرح رویکرد اجتماعی به اخلاق. در این نوشتار ضمن اشاره به تاریخچه مذکور، دیدگاه امام موسی صدر معرفی و تحلیل می گردد. صدر اندیشمندی است که ضمن آشنایی با فلسفه ی اسلامی هرگز در چارچوب های آن محدود نمانده و برای حل مشکلات اجتماعی از جمله مبانی اخلاق با رویکرد آزادانه ای به سراغ قرآن و سنت رفت و یک مبنای الهی اجتماعی (اعتماد عمومی) برای اخلاق پی ریزی کرد. در انتهاء بحث اعتماد اجتماعی به عنوان کلیدواژه رویکرد صدر مورد تحلیل و ارزیابی قرار خواهد گرفت.
تبیین الگوی نظری مشاوره فلسفی در تعلیم و تربیت برمبنای خردورزی و دیالوگ سقراطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
86 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف تبیین الگوی نظری مشاوره فلسفی در تعلیم و تربیت بر مبنای خردورزی و دیالوگ سقراطی صورت گرفت. روش پژوهش : نوع پژوهش از حیث هدف، کاربردی و از لحاظ رویکرد، کیفی می باشد و جهت تبیین هدف و دستیابی به پاسخ سؤالات از روش تحلیل مفهومی و از نوع تفسیری بهره گرفته شد. به منظور جمع آوری داده های پژوهش از آثار دسته اول و پژوهش های صورت گرفته در خصوص عنوان پژوهش، شامل دیالوگ های افلاطون، پایان نامه ها، مقالات، آثار و نوشته ها و روایت های تاریخی مرتبط با موضوع تحقیق استفاده گردید. بدین منظور نمونه های در دسترس و مناسب از منابع مرتبط با موضوع پژوهش به صورت هدفمند انتخاب و برای ثبت داده ها از فرم فیش برداری استفاده شد و داده های بدست آمده در طول تحقیق به صورت مستمر تحلیل و تفسیر گردید. یافته ها : براساس یافته های پژوهش، ابعاد اصیل هویت انسانی به واسطه سلطه هویت های کاذب برخاسته از جهان بینی های غیر اصیل در حاشیه قرار گرفته و بخش قابل توجّهی از نگرانی ها و تعارضات درونی وی با این تعارضات گره خورده است. و رویکرد مشاوره فلسفی بر مبنای خردورزی و دیالوگ سقراطی با این پیش فرض که این تعارضات دارای ریشه ای درونی شامل ناآگاهی و نیروی برتر اقناع جهان بینی های سطحی است و با تکیه بر این مهم که انسان اراده ذاتی به خیر دارد، در تلاش است تا با خودشناسی و کشف فلسفه خود بنیاد زندگی بر اساس دیالوگی درونی بر این تعارضات غلبه یابد. نتیجه گیری : نتایج نشان داد که الگوی مطلوب برخاسته از این رویکرد فرایندی سه مرحله ای مشتمل بر کشف هویت های کاذب، به چالش کشیدن و زیر سؤال بردن این هویت ها و حرکت به سوی یک جهان بینی نوین است.
خلسۀ الهی (حکمت ادبی 6)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
189-190
حوزههای تخصصی:
کتاب های آسمانی و حکیمان الهی پیشین حقایقِ بلند معرفتی را در قالب های ادبی می ریختند تا توده مردم از آن ها بهره مند شوند. حکمت و عرفان ادبی حقایق معرفتی و سلوکی را به بهترین شیوه به تصویر می کشد و فطرت آدمی را به بررسی و فهم آن ها تشویق می کند. مجله نسیم خرد نیز در برخی شماره ها در این راه گام برداشته و متن های کوتاهی با عنوان «حکمت ادبی» ارائه داده است. اکنون بخش ششم این مجموعه با نام «خلسه الهی» تقدیم می شود.
نظریات سه گانه اگوستینوس درباره میل و لذت بر اساس کتاب اعترافات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
251 - 267
حوزههای تخصصی:
اگوستینوس معتقد است بیشتر لذات و امیال انسان (جز عشق به خدا) بد و شرهستند. او در سه مرحله علت این شر بودن را توضیح می دهد. در مرحله اول، غفلت و اشتباه معرفتی انسان را علت این انحراف می داند. در مرحله دوم تحت تاثیر پولس رسول، گناه نخستین آدم و هبوط انسان به زمین را علت شر بودن امیال و لذات معرفی می کند و در مرحله سوم نیز، طمع ذاتی انسان را که حتی پیش از هبوط نیز در او وجود داشته، علت شر بودن لذات و امیال می داند. به نظر می رسد اگوستینوس این سه مرحله را در طول هم بیان کرده است؛ به این معنی که طمع ذاتی انسان (که در وجود هر انسانی از بدو آفرینشش نهفته است) باعث هبوط او به زمین شد و همین هبوط نیز باعث تکثر لذات شر و بد و سپس خطای معرفتی در پیدا کردن میل، جهت و لذت واقعی گردید. در نتیجه، وجود نوعی طمع در ذات انسان که به معنی فراروی از حد خود است، علت اصلی و اولیه انحراف در لذت و میل است و دو امر دیگر بعد از این عامل و به سبب آن، پدیدار می شوند. در نتیجه به این مسئله می پردازیم که از نظر اگوستینوس، در طبیعت انسان (حتی قبل از گناه اصلی) دو میل وجود دارد: الف) میل به سعادت و اطاعت از خدا ب) طمع. اولی خوب و دوم شر است و این دو نوعی ناهماهنگی در ذات انسان به وجود می آورد.
نقد و تحلیل پارادوکس تلقین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۶
31 - 54
حوزههای تخصصی:
: تلقینْ عملِ القا و انتقالِ عقاید به دیگری است که موجب می شود شخصی که به او تلقی شده آرا و ایده های ابرازشده را مصون از خطا و بازنگری بپندارد. نادیده انگاشتنِ شواهد و ادله مخالف موجبِ تضعیفِ قوه استدلال و عقلانیت و بروز جزم اندیشی خواهد شد. اما رویکردهای ضدتلقین نیز در ترویج و بسط دیدگاه های بنیادین خود از روش های تلقینی بهره می برند. این وضعیت به بروز پدیده ای با نام «پارادوکس تلقین» منجر می شود. پرسش این است که آیا می توان از تلقین اجتناب کرد و اگر پاسخ منفی است کدام نوع تلقین نه تنها ضروری بلکه مفید است؟ کسانی که تلقین را مفهومی یکسره منفی ندانسته و به ابعاد مثبت و غیراختیاری آن اشاره کرده اند، برای پاسخ به پارادوکس فوق، به راه حل هایی مانند جهان - تصویر، تقویت عقلانیت و آغازگری متوسل شده اند. این پژوهشِ کیفی، با شیوه تحلیل مفهومی و روش تطبیقی، پس از نقادی راهِ حل های مطرح شده، رویکردی بدیل برای درک بهتر ضرورت تلقین و جایگاه آن در اندیشه و حیات آدمی معرفی کرده است. مدعای پژوهش این است که با توسل به شناخت شناسی و تمایز میان دو گونه دانشِ صریح و ضمنی می توان از تلقین ضمنی سخن گفت. درواقع، بخش منفی و زدودنی تلقین مربوط به جنبه صریح و قابلِ بیانِ تلقین در قالب گزاره ها و آموزه های صریح است، حال آنکه تلقینِ ضمنی، به واسطه ماهیتِ زمینه ای، رویه ای، روایی و پیروی خاص از قواعد، مؤلفه حیاتی برای به اشتراک گذاشتن و انتقال تجربه های زیسته و درک شهودی افراد از جامعه و فرهنگ خود می باشد.
رویکردهای مواجهه با تنوع ادیان: بررسی دیدگاه عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عین القضات به مسئله کثرت ادیان توجه خاص نشان داده و برای توجیه وجود این کثرت نظرپردازی کرده است. او با تقسیم دین به دو قسم حقیقی و تقلیدی و مرتبط دانستن قسم نخست به متن تعالیم انبیا و پایه گذاران ادیان و قسم دوم به عامه پیروان آنها نظریه خود را بنا نهاده است. از نظر او دین حقیقی، که حاصل شهود و رؤیت پیامبران نسبت به متن حقیقت است، امری واحد و برکنار از کثرت است. کثرت صرفاً در عقاید عامه پیروان ایشان ظهور می کند، یعنی کسانی که اکثراً در طول زمان برداشت های ناصواب یا تلقیات متفاوت از تعالیم انبیا پیدا می کنند، که بخشی از آن نیز اجتناب ناپذیر است. با گذشت زمان طبیعتاً هر چه بیشتر از آن تعالیم فاصله گرفته شود، اختلاف و نزاع نیز افزایش می یابد. راه حل اصلی او برای عبور از این کثرت و یا قبول آن به عنوان امری ناگزیر، نخست ترک عادت و تقلید و بازگشت به سرچشمه تعالیم انبیا از طریق شهود و رؤیت باطنی است، و دیگر پذیرش این واقعیت که از سخن واحد امکان برداشت ها و تلقیات گوناگون وجود دارد و باید این امکان و لوازم آن را به رسمیت شناخت و کثرت ادیان و عقاید را پذیرا شد. در پژوهش حاضر تلاش شده است دیدگاه عین القضات درباره موارد یادشده شرح و بسط داده شود.
مناقده جان ویلیامز و حمید وحید در تفسیر پارادوکس مور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پارادوکس مور یک ترکیب عطفی در باب باور است که اگر اظهار نشود، می تواند صادق باشد، امّا اگر اظهار شود، پارادوکس تولید می کند. این پارادوکس در دو قالب حذفی و ارتکابی مطرح شده است و از وقتی که مور آن را مطرح کرد، مقالات بسیاری درباره آن نوشته شده اند که در میان آنها سهم جان ویلیامز بیش از دیگران بوده است و تقابل نظر او با حمید وحید بر سرِ این مسأله بازتاب مناسبی از محلّ نزاع و نظرهای متفاوت در باب آن است. ویلیامز قائل به دو رویکرد معرفتی و باور خودآگاهانه است. بر حسب رویکرد اوّل، اظهار گزاره موری چون ناموجّه است، مستلزم نقصان معرفتی است و بر حسب رویکرد دوم، وقتی که آن گزاره خودآگاهانه اظهار شود، پارادوکس تولید می شود. حمیدِ وحید قائل به رویکرد تفسیر ناقص است که، بر اساس آن، اظهار گزاره موری موجب نقض اصل حسنِ ظنّ می شود؛ اصلی که می گوید که همواره باید سخنِ سخنگو را صادق تلقّی کرد مگر آنکه بینّه ای علیه آن وجود داشته باشد. در این مقاله مناقده این دو فیلسوف معاصر در باب پارادوکس مور، تحلیل و بررسی می شود.
رابطه حقیقت علم با حقیقت اراده از منظر صدرالمتألهین و علامه مصباح یزدی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۳
7 - 34
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألهین بین «مفهوم»، «حقیقت نفس الامری» و «حقیقت عینی» تمایز می گذارد و معتقد است یک حقیقت می تواند به صورت های مختلف محقق شود؛ چنان که چند حقیقت می توانند در یک موطن به یک وجود و در موطن دیگر جداگانه محقق شوند. ایشان حقایق علم و اراده را ساری در کل هستی می شمارد و معتقد است امکان ندارد وجودی مطلقا فاقد علم و اراده باشد، هرچند ممکن است مراتبی از وجود و علم و اراده جداگانه محقق شوند. اما علامه مصباح نه تمایز سه حدیِ «مفهوم»، «حقیقت نفس الامری» و «حقیقت عینی» را می پذیرد، نه اجتماع چند حقیقت نفس الامری در یک وجود را و نه وحدتِ شخصی یک حقیقت و تکثر تعینات آن در مراتب و مواطن مختلف را. ایشان در بحث علم و اراده نیز نه اجتماع آنها در یک وجود را برمی تابد و نه وحدت حقایق آنها در عین تکثر تعینات شان را.«سؤال اصلی» این تحقیق درباره نوع رابطه علم و اراده است و «هدف» از این تحقیق، شناخت اراده و مقومات آن به عنوان یکی از شئون انسان شناسی است. ما در این پژوهش با «روش» تحلیلی، توصیفی و مقایسه ای به این «نتیجه» رسیده ایم که باوجود اختلاف مبانی، هر دو حکیم می پذیرند که نوعی علم، تلازم ضروری و غیر قابل انفکاک با نوعی اراده دارد.
بررسی فیزیکی شعورمندی و اختیار در پدیده های کوانتومی از منظر حکمت سینوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۳
143 - 172
حوزههای تخصصی:
بنیانی ترین اصول کوانتوم را می توان در اصل عدم قطعیت و تأثیر ناظر در رفتار ذرات کوانتومی مطرح نمود که اولی با اختیار و دومی با شعورمندی ذرات در ارتباطی تنگاتنگ قرار دارد. اگر تفسیر خلق اندازه گیری در ذرات کوانتومی را به این دو اصل بیفزاییم، ادعای دخالت امور ماورایی در ایجاد ذرات به واسطه اختیار و آگاهی نیزگزاف نمی نماید؛ چراکه مبنای ابن سینا در اختیار و آگاهی از طریق افاضه «عقل فعال» است؛ یعنی هر گاه چیزی اختیار شود، ذرات کوانتومی یا ذراتی که بیشترین قرابت را با امور مجرد دارند، در مغز ایجاد می شود و آگاهی جریان می یابد. سؤال این است که چگونه می توان مدل اختیار و آگاهی در فیزیک را بر فلسفه اسلامی بنیان نهاد؟ هدف این مقاله بررسی فیزیکی فلسفه ابن سینا در روابط میان اختیار و آگاهی و مقایسه آن با فلسفه فیزیک موجود است. این پژوهش اطلاعات را به صورت کتابخانه ای جمع آوری و به صورت توصیفی تحلیلی بررسی می نماید. این تحقیق در پایان به این نتیجه می رسد که مدل ابن سینا از مدل های موجود در فیزیک، برتری چشمگیری دارد. به علاوه اینکه این مدل از نظرگاه دین نیز قابلیت ارتقاءدارد.
بررسی رویکرد هاکینگ به مطالعات تطبیقی:گذار از دین تطبیقی به فلسفه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
139 - 159
حوزههای تخصصی:
برخی از متفکران عمل گرای آمریکایی همگام با تلاش های جهانی برای برقراری صلح در صدد ایجاد تفاهم جهانی در سطح فلسفی برآمدند.آن ها افزون بر تطبیق فلسفه ها،فلسفه تطبیق یا روش شناسی در مطالعات تطبیقی را در اولویت خود قرار دادند.ویلیام هاکینگ از جمله متفکران پیشگام در این راه است.او نخست دین تطبیقی را وجهه همت خود قرار داد؛تاکید بر دین طبیعی،دین جهانی و به رسمیت شناختن تنوع و تکثر دینی،مخالفت با جهانی سازی یک دین،تاکید بر تغییر رویکرد مبلغان مذهبی از انحصارگرایی به تکثرگرایی مهم ترین موضوعاتی بودند که او ذیل عنوان پیش گفته به آن ها پرداخت.عدم امکان دستیابی به معیار جهانی و فراگیر در حوزه ادیان سبب چرخش هاکینگ از دین تطبیقی به فلسفه تطبیقی شد.گرایش فلسفی او که آمیزه ای از پراگماتیسم و ایدئالیسم و به تعبیر خودش رئالیسم غیر ماتریالیستی بود سبب شد در باره سنت های فلسفی پیش داوری نداشته باشد و به واقعیت مشترک بنیادین همه سنت های فلسفی معتقد گردد.تاکید بر امکان و ثمربخشی فلسفه تطبیقی،مخالفت با تمرکز گرایی و محوریت تفکر غربی،گشودن باب تعامل و گفت و گو با سنت های دینی و فلسفی دیگر،تکمیل سنت های فلسفی از رهگذر تطبیق و پیدایش تدریجی بینش فلسفی قوی تر و فراگیرتر به عنوان فلسفه جهانی از جمله اهداف و کارکردهای مطالعات تطبیقی از نگاه اوست.
ایده هایدگری دانشگاه: مبانی فلسفی مخالفت هایدگر با آزادی آکادمیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
186 - 207
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاش کرده است تا از طریق ایده هایدگری دانشگاه، نزاعی را بر سر دانشگاه صورت بندی کند و به بحث بگذارد که می توان آن را نزاع اشپینگلری/ وبری خواند. اشپینگلری که به تعلیم یک ملت و تربیت یک رهبر معنوی، فرا می خواند و وبری که دانشگاهیان را از پاسخ های پیامبرانه بر حذر می دارد و دعوت به اندیشیدن علمی، در یک سنت بی اندازه سخت گیر آکادمیک می کند. مقاله تحلیل ایده دانشگاه نزد هایدگر را در بستر تأملات هایدگر بر روی دانشگاه، قبل و بعد از خطابه ریاست، یعنی «حق تنفیذ حکم دانشگاه»، قرار داده است و برای اینکه در پایان نتیجه ای فراسوی نزاع اشپینگلری/ وبری بگیرد، به دریدا ارجاع داده و تلاش کرده است ایده سومی را صورت بندی کند که ضمن اینکه «مسئولیت»، نقش کانونی در آن ایفاء کند، ولی این «مسئولیت»، ناظر بر انگاره ها و اهداف ایدئولوژیکی خاصی نباشد که منجر به سیطره دیکتاتوری بر دانشگاه و سیاسی شدن علوم می شود. مقاله تصریح کرده است که گرچه در مخالفت هایدگر با «آزادی آکادمیک پر قیل و قال دانشگاه های آلمانی» تردیدی وجود ندارد، اما مبانی فلسفی این مخالفت، پیچیده، چند سویه و مبهم است.
تحلیل ساختارمند معنای زندگی بر محور عشق مبتنی بر آرای علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چالش های دوران مدرن و پسامدرن در باب معنای زندگی منشأ بسیاری از آسیب های روحی انسان معاصر شده است. عشق به عنوان یکی از اساسی ترین مفاهیم دینی-انسانی می تواند نقشی اساسی در حل این معضلات داشته باشد. مسئله پژوهش حاضر این است که بر اساس آراء علامه جعفری (در مقام یکی از متفکران دینی اخیر)، معنای زندگی با محوریت عشق چگونه بازتبیین می شود؟ روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است. بر مبنای یافته های پژوهش، معنای زندگیِ عاشق تابعی است از ارزشِ معشوق؛ هر چه معشوق متعالی تر باشد، زندگی عاشق متعالی تر خواهد بود. عشق مجازی و عشق حقیقی تأثیرات متفاوتی بر معنای زندگی دارند. همچنین نقش عشق در مقایسه با مؤلفه های دیگرِ معنابخشی به زندگی نیز قابل بررسی است. بین عشق و «باورمندی به خدا» در بحث معنای زندگی رابطه ای دوسویه وجود دارد. از حیث ارتباط عشق و «هدف»، عشق مجازی علاوه بر این که می تواند ابزاری برای وصول به «عشق حقیقی» باشد، همچنین مرتبه، شأن و پرتویی از آن است. علاوه بر این مؤلفه ها، تناسب وثیقی وجود دارد بین «مرتبهٔ وجودی انسان و سطح کمال» با «نوع و سطح عشق». در رابطهٔ عشق و «هنر»، تصورات گوناگون افراد از معنای زندگی می تواند هنرهای متفاوتی را تولید کند. اثر هنری توأم با عشق حقیقی منشاء تعالی در جامعه خواهد بود.