مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
تحول در علوم انسانی
حوزه های تخصصی:
تحول در هر یک از ابعاد زندگی انسانی نیاز به برنامه ای راهبردی دارد تا بتواند علاوه بر ایستادگی و مدیریت چالش های ذاتی ایجاد تحول مانند مقاومت انسانی، ایجاد آشفتگی در برنامه های کنونی و مورد پذیرش، برهم زدن رابطه میان افراد و نهادها و ... به صورت برنامه ریزی شده اجزای مختلف جامعه را نیز برای تحقق اهداف تعیین شده با خود همراه نماید؛ در این میان تحول در علوم خصوصاً علوم انسانی که نقش به سزایی در شکل گیری معرفت بشری ایفا می کنند از اهمیت و پیچیدگی فراوانی برخوردار است؛ به عبارت دیگر با وجود نقش تاریخی علوم تجربی و طبیعی در شکل گیری رفتارهای انسانی، اما علوم انسانی به دلیل تأثیرگذاری در محتوا و روش پرداختن به هستی و نیز نقش مؤثر در اولویت دهی پژوهشی و سیاست گذاری علمی، تأثیرات مستقیمی بر جنبه های عملی زندگی انسان امروزی دارد؛ پس باید توجه داشت که هرگونه برنامه ریزی در این زمینه نیاز به برنامه ای کلان و راهبردی در عرصه سیاست گذاری ملی دارد، در این مقاله تلاش می شود تا مبتنی بر روش مطالعات کتابخانه ای، پس از بررسی مختصری پیرامون اهمیت فوق العاده علوم انسانی در زندگی بشر، ابعاد مختلف مراحل تدوین خط مشی ملی تحول در علوم انسانی بیان و شرح داده شود.
تبیین بایسته های ایجاد تحول در مجامع علمی؛ بررسی موردی سیرة علامه طباطبایی(ره) در ایجاد تحول در حوزه علمیه قم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحول در علوم انسانی یکی از موضوعاتی است که در اسناد بالادستی متعددی مورد توجه قرار گرفته و در نتیجه زمینه سازی جهت تحقق آن به یکی از جدی ترین فعالیت های مراکز و مؤسسات مرتبط با این موضوع تبدیل شده است. موضوعی که بی گمان یکی از زمینه ها و ارکان تحقق آن تحول در مجامع علمی است؛ چراکه تا وقتی جامعة علمی- به عنوان برنامه ریزان اصلی تولید علم- متحول نشود، نمی توان امیدی به تحول در علوم انسانی داشت. با پذیرش این مطلب اولین سؤال پیش رو، چگونگی ایجاد تحول در یک جامعة علمی خواهد بود. در این مقاله نگارندگان تلاش خواهند کرد تا با بررسی سیرة علمی و عملی علامه طباطبایی(ره) در ایجاد تحول در حوزة علمیة قم، بایسته های ایجاد تحول در مجامع علمی را تبیین کرده و از این رهگذر برخی اقدامات لازم جهت سیاست گذاری تحول در علوم انسانی را مشخص کنند. بایسته هایی که می توان به گونه ای کلی آن ها را در سه دستة ویژگی های اخلاقی، توانمندی ها و اقدامات (اعم از اقدامات زمینه ساز و اقدامات اصلاحی) طبقه بندی کرد.
ابعاد و مؤلفه های تحول در علوم انسانی در اندیشه مقام معظم رهبری و دلالت های آن بر علوم انسانی مطلوب جمهوری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی کنونی همانند دیگر علوم مدرن، محصول اندیشه ای است که در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم میلادی در دوره «روشنگری» شکل گرفت. این علوم تا پیش از انقلاب اسلامی، با همین ویژگی و پیشینه به تدریج به ایران وارد و به دانشجویان عرضه شد. اما انقلاب اسلامی، طلیعه دار اندیشه ای مبتنی بر مبانی دینی و پایبند به ارزش های اسلامی بود. روشن است که چنین دیدگاهی علوم انسانی مدنظر خود را می طلبد. با توجه به اینکه خط مشی گذاری برای هر مسئله ای، مستلزم شناخت ابعاد و مؤلفه های آن است، لذا اندیشه های مقام معظم رهبری به عنوان اندیشمندی اسلامی که از قبل از انقلاب تاکنون در این راستا، تلاش کرده اند، می تواند زمینه خوبی برای استخراج مدل مفهومی تحول در علوم انسانی باشد. در این مقاله با بهره گیری از روش نظریه پردازی داده بنیاد به تحلیل 38 سخنرانی و 6 نامه مکتوب از ایشان پرداخته شد و در نهایت پنج مقوله اصلی استخراج گردید. پس از آن از طریق تمسک به دلالت التزامی گزاره های انتقادی و راهکاری مقام معظم رهبری، ویژگی های نهاد علوم انسانی مطلوب جمهوری اسلامی نیز در سه بعد ساختار، محتوا و کنشگران به دست آمد. همراهی علم و دین، توجه ویژه به علوم انسانی اسلامی، بهبود شیوه های آموزشی و فعالیت های پژوهشی متناسب از ویژگی های ساختاری مطلوب؛ اعتماد به نفس، نوآوری، اسلام گرایی، انگیزه و استعداد بالا از ویژگی های نیروی انسانی مطلوب و در نهایت، اسلامی بودن و بومی بودن از ویژگی های محتوای مطلوب علوم انسانی است.
شناسایی و آسیب شناسی چارچوب حکمرانی پژوهش در علوم انسانی در جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش، کلید پیشرفت کشور است؛ زیرا یکی از پایه های مهم هر گونه رشد و توسعه در زمینه های مختلف اجتماعی و اقتصادی محسوب می شود و کیفیت مترقی نظام های پژوهشی مختلف در برخی کشورهای پیشرفته حاکی از این است. امروزه مسائل فراوانی در نظام پژوهشی کشور موجود است که موجب رخوت و کاهش نشاط در جوامع علمی شده است؛ نظام پژوهش کشور به ویژه در حوزه علوم انسانی سردرگمی خاصی دارد و شاهد موازی کاری ها و هدررفت منابع مالی، سرمایه انسانی و زمان هستیم که منشأ آن نیز عدم حکمرانی مطلوب در این عرصه است. از این رو، پژوهش حاضر درصدد شناسایی و آسیب شناسی چارچوب حکمرانی پژوهش در علوم انسانی است تا بر این اساس امکان راهبری مناسب پژوهش های علوم انسانی حاصل شده و گامی در جهت طراحی الگوی مطلوب اسلامی- ایرانی حکمرانی پژوهش باشد. در این پژوهش که از استراتژی پیمایش کیفی تبعیت شده است، پژوهشگر با حضور در عرصه های اصلی حکمرانی پژوهش علاوه بر مشاهده نزدیک به مصاحبه عمیق با خبرگان این عرصه پرداخته است. پس از گردآوری داده ها و تحلیل آنها با روش تحلیل مضمونی، چارچوب حکمرانی پژوهش استخراج و آسیب های آن نیز احصا شده است. چارچوب نهایی دارای هفت بخش اصلی است که آسیب های مرتبط با هرکدام ذکر شده است. این بخش های هفتگانه عبارتند از: کلیت نظام، درونداد، جعبه حکمرانی (به مثابه فرایند سیستم پژوهش، دارای سه سطح کلان، میانی و خرد)، برونداد، باز داد، فرهنگ و محیط پژوهش و نظامات مرتبط با پژوهش. پژوهشگر برای بررسی اعتبار یافته های پژوهش، مهم ترین آسیب ها (با اهمیت و تکرار بالا) را در قالب یک پرسشنامه به 28 نفر از خبرگان (مصاحبه شدگان و دیگران) عرضه کرده است و درنهایت ضمن تأیید حداکثری از آسیب های مستخرج، مهم ترین و کم اهمیت ترین آسیب ها از نظر این خبرگان مشخص شده است.
دلالت های نظریه اعتباریات برای تحول در علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نظریه ادراکات اعتباری، از مهمترین زوایای فلسفه اسلامی است که ارائه نظام مند آن به ابداع علامه طباطبایی، صورت گرفت. اهمیت این نظریه در نظام فلسفی علامه طباطبایی آنقدر زیاد است که در اکثر قریب به اتفاق آثار ایشان، اشاره ای موجز یا مبسوط به آن شده است. این نظریه با تمایزی که میان ادراکات حقیقی و اعتباری قائل می شود، از یک سو علوم حقیقی را از گزند خطاهای معرفت شناسانه حفظ می کند و از دیگر سو خلأ تئوریکی که میان ذخائر غنی فلسفه اسلامی و علوم اجتماعی کاربردی شکل گرفته را پُر می نماید. از این رو، می تواند تأثیر عمیقی بر حوزه های گوناگون علوم انسانی و علوم اجتماعی بگذارد. پیوند اعتباریات با حقایق، از مهمترین اجزای این نظریه است که تمایز جدی آن با رویکردهای اثبات گرا و معناگرا را نشان می دهد. تبیینی که علامه در آثار گوناگون خود از این نظریه داشته اند، زمینه خوبی برای تحلیل و نقادی رویکردهای اثبات گرا و معناگرا فراهم می کند و بَستر تحول در علوم انسانی بر اساس مبانی و مبادی حکمت اسلامی را فراهم می آورد.
آسیب شناسی چالش های توانمندسازی دانشی استادان علوم انسانی دانشگاه تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف از مقاله حاضر شناسایی عوامل مؤثر در توانمندسازی دانشی اعضای هیئت علمی علوم انسانی دانشگاه تبریز در راستای ایجاد تحول در این مقوله با روش تحلیل عامل اکتشافی است. مقاله حاضر از نوع توصیفی پیمایشی است و جامعه مورد مطالعه 204 تن از اعضای هیئت علمی بوده که از بین آن ها 78 تن به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و داده ها با استفاده از پرسشنامه گردآوری شده است. برای سنجش پایایی پرسشنامه، از آلفای کرونباخ و برای تعیین اعتبار سازه ای از فن تحلیل عاملی بر اساس تجزیه به مؤلفه های اصلی استفاده شد. نتایج تحلیل عوامل نشان داد که شش عامل اصلی (موانع روان شناختی، فردی، ارتباطی، فرایندی، سازمانی، نوآوری و فنّاوری) به ترتیب مهم ترین چالش های توانمندسازی دانشی از دیدگاه نمونه آماری اند. یافته ها نشان داد اعضای هیئت علمی چالش های سازمانی را «کمتر از حد متوسط»، چالش های ارتباطی و روان شناختی را در حد «متوسط» و چالش های فردی، فرایندی، نوآوری، و فنّاوری را «بیش از حد متوسط» درک کرده اند. نتیجه آزمون فریدمن هم نشان داد که میانگین شش عامل تفاوت معناداری با هم دارند. شناسایی و اولویت بندی چالش های توانمندسازی دانشی استادان حوزه های علوم انسانی می تواند به شناسایی ضعف های اساسی در این راستا و برنامه ریزی برای تقویت آن ها به منظور زمینه سازی برای ایجاد تحول در علوم انسانی منجر شود.
علوم انسانی: چیستی، ساحتها و فرایندهای تحول در آن
توجه به مسئله ضرورت تحول در علوم، به ویژه علوم انسانی از مهم ترین و ارزشمندترین دستاوردهایی است که انقلاب اسلامی ایران برای جهان اسلام به ارمغان آورد. در جمهوری اسلامی به نسبت دیگر کشورهای مسلمان فضایی ایجاد گشته است که پژوهشگران و صاحب نظران در باب آن نظریه پردازی نمایند و چگونگی آن را تبیین نمایند؛ زیرا این دستاورد در صورتی به جوامع اسلامی انتقال پذیر است که درباره چیستی علوم انسانی و فرایندهای مورد نیاز برای تحول در آن بیشتر و دقیق تر اندیشید. در این مقاله پس از بررسی چیستی علم و علوم انسانی و با این مفروض که تحول در علوم انسانی به معنای تبدیل پایدار و دارای مرجعیت علمی در مبانی و بنیادها، روش ها، مفاهیم، ساختارها، نظریه ها و مکاتب و متون علمی در جهت مطلوب است، ساحت های این تحول معرفی و مراحل فرایندهای «راهبردی»، «مدیریتی» و «معرفتی» تحول در علوم انسانی تشریح می شود. با این بیان معلوم می گردد که در تحول علوم انسانی، رویکرد ترمیمی، تهذیبی و پیرایشی، نقلی سازی و بومی سازی فرهنگی و کاربردیِ محض منظور نیست، و مقصود از تحول در علوم انسانی، فرایندی است که در آن، نظریه های علوم انسانی، روش مندانه و مبتنی بر مبانی و منابع اسلامی (عقل، تجربه و نقل دینی) در راستای مقاصد شریعت و نیازهای جامعه اسلامی تولید گردند.
بایسته های روش شناختی تولید نظریه در عرصه های جدید اجتماعی از منظر اسلامی
مهم ترین نکته ای که علوم انسانی را به مرکز مباحثات دانشگاهی کشاند، پیشرفت های مادی در مغرب زمین بود. ظهور و رشد علوم انسانی در ایران نیز مرهون آمدوشدهای محصلان ایرانی به فرنگ و نیز انگیزه غربیان برای همراه کردن مشرق زمین با خود در جهت گسترش فرهنگ غرب و ایجاد بازارهای اقتصادی جدید بود. در سال های اخیر نیز که مقام معظم رهبری به صورت جدی بحث تحول در علوم انسانی را مطرح و مطالبه می کنند، سخنشان در بستر نگاه به پیشرفت تبیین پذیر است. در همان فضایی که الگوی پیشرفت و سبک زندگی اسلامی مطرح می شود، تحول در علوم انسانی نیز به طور جدی مورد توجه ایشان قرار می گیرد. در نتیجه در نسبت علوم انسانی با پیشرفت و سازوکارهای آن بهتر می توان جایگاه این بحث را تبیین کرد. رشد و گسترش علوم انسانی اسلامی در گرو روش شناسی های دقیق و ارائه راهکارهای علمی متناسب در عرصه هایی است که نماد فرهنگ و تمدن اسلامی به شمار می روند. عرصه هایی از قبیل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سبک زندگی اسلامی به دلیل شمول و کلیتشان همه عرصه های علوم انسانی را دربرمی گیرند و اهتمام به روش شناسی و نظریه پردازی در این دو عرصه، نقطه ثقل تحول در علوم انسانی به شمار می رود. علوم انسانی همچنان که پیشران توسعه در مغرب زمین به شمار می روند، عنصری تعیین کننده در تحقق الگوی اسلامی پیشرفت و نیز سبک زندگی اسلامی در جهان اسلام هستند. تغییر مسیر علوم انسانی از رویکردهای غربی به سمت وسوی مسائل اسلامی و حتی بومی، استلزاماتی دارد که در این مقاله مورد توجه قرار می گیرد. بدین ترتیب با بهره گیری از ظرفیت روشِ «پیاز پژوهش» ساندرز، در پاسخ به این پرسش که از نگاه اسلامی، نظریه پردازی در عرصه های جدید دارای چه استلزاماتی است، دیدگاه نظری و روش شناسانه برخی متفکران اسلامی معاصر (شهید صدر، محمدتقی جعفری، جوادی آملی، اعرافی، رشاد، عابدی و پارسانیا) در جهت دستیابی به الگوی روش شناسانه مناسب در تحول علوم انسانی بررسی شد و این نتیجه به دست آمد که ورود به هر گونه مبحث کاربردی از دیدگاه اسلامی، نیازمند توجه توأمان به فلسفه، اخلاق و فقه به صورت منظومه ای است.
کنکاش در چیستی و اجزای ذاتی مفهوم «تحول» در علوم انسانی از دیدگاه آیت الله خامنه ای
این مقاله، کنکاشی درباره معنا، مفهوم و ماهیت تحول من حیث هی هی در علوم انسانی به مثابه نرم افزار تمدن نوین اسلامی از منظر آیت الله خامنه ای است. آنچه با کاربست روش توصیفی تحلیلی از بیانات آیت الله خامنه ای استنباط می شود، این است که تولید علوم انسانی، به علت شأن و کارویژه فکری و جهت دهندگی آن، که در ویژگی نرم افزار بودن این علوم مندرج است، واجد نقشی بی بدیل در شکل گیری تمدن نوین اسلامی است. از دیدگاه ایشان، مفهوم تحول در علوم انسانی دارای دو جزء ذاتی و قوام بخش می باشد که حقیقت و مفهوم این تحول را معنا و تبیین می کند. نخستین جزء ذاتی مفهوم تحول در علوم انسانی، رویکرد سلبی به علوم انسانی موجود است. روح این وجه سلبی تحول که روی گردانی همه جانبه و فراروی از علوم انسانی غربی به علت بحران ذاتی آن هاست، مستلزم انقلاب و واژگونی این علوم در حیطه های گوناگون مبانی، اصول، روش، جهت گیری و غایات و نیز تنزل آنها از مقام «محور تشخیص و معرفت نهایی انسان» بودن است. دومین و واپسین جزء ذاتی ماهیت تحول در علوم انسانی، رویکرد ایجابی به تولید حقیقی علوم انسانی اسلامی است. حقیقت این وجه ایجابی تحول، اقبال تام و همه جانبه به تفکر و اندیشه اسلامی است که به شیوه ای محققانه بر متون و منابع الهی و فرهنگ عریق اسلامی تکیه می زند و با اتکا به چنین ظرفیت های عظیم و غنی و عمیق اسلامی ای، در مسیر پیوسته، دشوار و حیاتی تولید تأسیسی، اصالی و مبدعانه علوم انسانی اسلامی گام برمی دارد.
رهیافتی پدیدارشناسانه در واکاوی موانع خلق دانش در علوم انسانی بر پایه ادراک و تجربه زیسته نخبگان و فرهیختگان دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۲
43 - 77
حوزه های تخصصی:
کیفیت و کمیّت خلق دانش در هر جامعه ای، بستر تحول بنیادین و توسعه پایدار و متوازن را قوام می بخشد. پژوهش حاضر با هدف تحلیل ادراک نخبگان و فرهیختگان دانشگاهی از موانع خلق دانش در حوزه علوم انسانی انجام شده است. بدین منظور با بهره گیری از ظرفیت شگرف روش های کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی به شناسایی و بازنمایی عمق پدیده مورد بررسی پرداخته شد. داده ها با استفاده از نمونه گیری هدفمند از نوع زنجیره ای و مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 27 نفر از نخبگان و استادان دانشگاه تهران گردآوری شد و بر پایه راهبرد هفت مرحله ای کُلایزی تحلیل گردید؛ تحلیل داده ها به شناسایی 7 مضمون اصلی شامل «موانع فرهنگی و اجتماعی»، «موانع اقتصادی»، «موانع ارتباطی»، «موانع فردی»، «موانع مرتبط با امکانات» و «موانع مرتبط با سیاست گذاری و برنامه ریزی» منتهی گردید. استیلای رویکرد کمّی گرا در تصمیم گیری های آموزشی و پژوهشی، زمینه شکل گیری گفتمان خلق دانش بومی و حرکت در راستای تحقق مرجعیت علمی را با چالش هایی جدی همراه ساخته است. ضرورت دارد ضمن حرکت در راستای نهادینه سازی گفتمان تحول، جایگزینی رویه های خلق دانش و ارزش آفرینی بجای تمرکز و تأکید افراطی بر تولید و تعدد مقاله ها و بازاندیشی و بازنگری در سیاست ها و به تبع آن، تدوین برنامه جامع اقدام، در دستور کار قرار گیرد.
مقایسه مبادی رویکرد اثبات گرایی و رویکرد اندیشه اسلامی و تأثیر آن در تولید علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۴
25 - 54
حوزه های تخصصی:
امروزه نظام های علمی در دانشگاه های مختلف دنیا عمدتاً بر پایه مکاتب مادی استوار است. در بین این پارادایم ها، اثبات گرایی (Positivism) در دو قرن اخیر عملاً جایگاه تأثیرگذارتری داشته است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه مبادی هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی پارادایم اثبات گرایی و مکتب علمی اسلامی و تأثیرات این مبادی بر فرایند تولید علم است. چالش اصلی این است که آیا علوم انسانی جاری، نیازمند برخی اصلاحات یا، فراتر، نیازمند تحولی بنیادین متناسب با مبادی فلسفی آن می باشد. روش پژوهش حاضر به لحاظ جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و به لحاظ داوری، عقلی و فلسفی است. نتایج نشان داد درمجموع مبادی فلسفی اثبات گرایی، تفاوت های جدی با مبادی مکتب علمی اسلامی دارد. نتیجه تفاوت در مبادی و نگاه اندیشه اسلامی به پدیده ها، دستیابی به یک دستگاه واره علمی با اهداف و غایات مختلف است؛ لذا به نظر می رسد روش تهذیب و تکمیل علوم کارساز نبوده، علوم انسانی نیازمند تحول بنیادین -مانند تأسیس مکتب علمی اسلامی- می باشد.
تبیین کژکارکرد های بازدارنده مرجعیت علمی در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه سازی برای تحقق مرجعیت علمی، از مهمترین اهداف راهبردی نظام جمهوری اسلامی و قلب تپنده و پیش نیاز اصلی شکل گیری و بالندگی تمدن جدید ایرانی اسلامی است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی موانع و چالش های دستیابی به مرجعیت علمی در حوزه علوم انسانی و تبیین کژکارکرد های بازدارنده انجام شده است. بدین منظور با معناکاوی در ادراک نخبگان و فرهیختگان دانشگاهی و بهره گیری از رویکرد کیفی و روش نظریه داده بنیاد، به شناسایی و تبیین پدیده مورد بررسی پرداخته شد. داده ها با استفاده از نمونه گیری هدفمند از نوع راهبردهای زنجیره ای و نظری و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 31 نفر از نخبگان و استادان دانشگاه گردآوری شد و به روش کدگذای باز، محوری و گزینشی تحلیل گردید؛ تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها به شناسایی 7 مقوله اصلی منجر گردید که شامل "زمینه های فرهنگی و اجتماعی"، "زمینه های ساختاری"، "کژکارکرد های نظام آموزش و پژوهش"، "ناهمسویی های بینشی و انگیزشی"، "کژکارکرد های تخصیص منابع و امکانات"، "کژکارکرد های سیاست گذاری و برنامه ریزی " و "استیلای نگرش های کمّی گرا" است. در نهایت نتایج نشان داد استیلای نگرش کمّی گرایی در رویه های موجود، به شکل گیری و تشدید موانع و کژکارکرد های بازدارنده مرجعیت علمی دامن زده است.
بررسی نگرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی علوم انسانی نسبت به موضوع تحول در علوم انسانی (مورد مطالعه: دانشکده علوم اقتصادی و اداری دانشگاه قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نگرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی علوم انسانی نسبت به مقوله تحول در علوم انسانی در ابعاد سه گانه نگرش شامل شناختی، عاطفی و رفتاری بوده است. روش: این تحقیق از نظر هدف یک تحقیق کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها توصیفی- پیمایشی محسوب شده است. جامعه آماری این تحقیق دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده علوم اقتصادی و اداری دانشگاه قم بود که با استفاده از فرمول کوکران ۱۷۶ نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شد. اعتبار ابزار اندازه گیری، پرسشنامه محقق ساخته بوده که اعتبار آن، بررسی و مورد تایید قرار گرفت. برای بررسی روایی محتوایی از شاخص CVR و برای روایی سازه از تحلیل عاملی تاییدی و نرم افزار PLS3 استفاده شد. همچنین پایایی ابزار اندازه گیری از روش هایی مانند آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی، متوسط واریانس استخراج شده و ... بررسی و مورد تایید قرار گرفت. آزمون فرضیات پژوهش، با استفاده از نرم افزارSPSS23 انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که نگرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی علوم انسانی دانشگاه قم نسبت به موضوع تحول در علوم انسانی مثبت بوده و به ترتیب بعد عاطفی، شناختی و رفتاری در رتبه های اول تا سوم قرار دارند. همچنین دانشجویان آقا نگرش بهتری نسبت به خانم ها در این زمینه دارند.
بررسی کاستی های نظام آموزشی در حوزه اقتصاد (مقایسه ی تطبیقی سرفصل فعلی با سرفصل جدید)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و بانکداری اسلامی دوره ۶ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۸
143 - 180
حوزه های تخصصی:
نظام آموزشی در حوزه اقتصاد در کشور ایران به دلایل متعددی از جمله فقدان واقع گرایی در آموزش علم اقتصاد، نداشتن پیوندهای معنادار با واقعیت ها و هنجارهای بومی کشور، داشتن ساختار آموزشی مشابه با ساختار آموزشی علم اقتصاد نئوکلاسیک و رویکردهای مشتق آن که در دنیا با چالش های اساسی روبه رو شده، سیطره رویکردهای روش شناسی مبتنی بر ریاضیات (صوری شدن و فرمالیسم)، کمبود مباحث اسلامی در سرفصل ها وحاشیه ای شدن مباحث اقتصاد اسلامی، در سال های اخیر با مشکلات اساسی روبه رو بوده است. لذا شورای تحول در علوم انسانی در صدد اصلاح این برنامه آموزشی برآمده و سرفصل های پیشنهادی جدیدی ارائه داده است. در این مقاله به بررسی سرفصل های پیشنهادی برای رشته اقتصاد از طرف شورای تحول در علوم انسانی و همچنین مقایسه این سرفصل ها با سرفصل های فعلی رشته اقتصاد پرداخته شده است. شیوه کار در این پژوهش، به این شکل بوده که ابتدا تعداد 15 شاخص در حوزه تئوریک آموزش اقتصاد و حوزه ارتباط با واقعیت اقتصاد استخراج شده و بر طبق این شاخص ها دو سرفصل جدید (سرفصل های پیشنهادی شورای تحول و ارتقاء علوم انسانی) و فعلی امتیازدهی و بررسی شده اند. طبق نتایج به دست آمده در اکثر شاخص ها برنامه آموزشی جدید نسبت به برنامه آموزش فعلی پیشرفت هایی را داشته است اما این پیشرفت چشمگیر نبوده و تا نقطه مطلوب فاصله زیادی دارد