فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
در ریختار فکری مارتین هایدگر، امر اجتماعی و زندگی روزمره با تأکید بر مفاهیم بنیادینی چون "دازاین"، "اصالت"، و "هستی" بررسی می شوند. هایدگر معتقد است که زندگی روزمره معمولاً به صورت غیر اصیل سپری می شود، جایی که انسان ها در چارچوب هنجارها و انتظارات از پیش تعیین شده عمل می کنند، بدون آنکه به معنای عمیق تر هستی خود توجه کنند. این نوع زندگی، که هایدگر آن را "افتادگی" می نامد، به نوعی غفلت از حقیقت وجودی منجر می شود. به همین منظور پرسش اصلی مقاله بدین صورت است که امراجتماعی و زندگی روزمره در ذهنیت و اندیشه هایدگر به چه معناست و چه نسبتی با عصر کنونی دارد؟ امر اجتماعی در اندیشه هایدگر به عنوان فضایی تلقی می شود که در آن ساختارهای قدرت، هنجارهای فرهنگی، و روابط اجتماعی به گونه ای عمل می کنند که می توانند به پنهان سازی حقیقت و محدود کردن امکان تجربه زندگی اصیل منجر شوند. با این حال، هایدگر بر این باور است که انسان، با آگاهی از مرگ و گذر زمان، می تواند از این وضعیت فراتر رفته و به سوی زندگی اصیل حرکت کند. این آگاهی به فرد اجازه می دهد تا از پیروی ناآگاهانه از هنجارها و رژیم های حقیقتِ ثابت و محدود کننده فاصله بگیرد و به جستجوی معنای واقعی تر و عمیق تر زندگی بپردازد.
Functional Fit and the Instrumental Character of Knowledge: Rethinking the Theory of Knowledge with Radical Constructivism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
185 - 198
حوزههای تخصصی:
Radical constructivism (RC), introduced by Ernst von Glasersfeld, is an instrumentalist theory of knowledge that challenges the notion of knowledge as a picture or representation of a real, external world. Instead, RC, by integrating ideas from different theoretical fields - such as cybernetics, evolutionary biology, and evolutionary psychology - considers the purpose of the cognitive organism to construct knowledge not to achieve truth, but to construct perceptual and conceptual structures that help to maintain adaptation and cognitive equilibrium. However, the basic question here is, by what character these structures can achieve the purpose. By examining Glasersfeld's writings, this paper argues that the character is a "functional fit", which is based on a fundamental shift in RC, i.e. the shift from "matching" to "fitness". From this point of view, the "fit knowledge" is not due to its match with the external reality, but due to its repeated success in solving a specific problem, it is viable, and by preventing unwanted changes or perturbations, it gives order to the experiential world of the organism and helps to maintain its cognitive equilibrium. This perspective has the potential to create transformation in various fields, from education to ethics and social issues. Therefore, this paper, while examining the basic concepts of radical constructivist epistemology, also deals with its theoretical and practical applications.
فراتحلیل اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر مهارت های شناختی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، فرا تحلیل اثربخشی آموزش فلسفه بر مهارت های شناختی دانش آموزان ایرانی بود. جامعه آماری پژوهش های در دسترس مرتبط با اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر مهارت های شناختی بود که در بین سال های 1380 تا 1400 در بانک های اطلاعاتی رایانه ای قابل دسترس در پایگاه اطلاعات علمی: پرتال جامع علوم انسانی و پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک)، بانک اطلاعات نشریات کشور (مگیران)، ، جهاد دانشگاهی (SID)، پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز) بود. درنهایت 72 پژوهش با 89 اندازه اثر وارد فرا تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد میزان اندازه اثر ترکیبی کل (99/0) که باتوجه به معیار هاتیه مطلوب و بر اساس معیار کوهن بزرگ ارزیابی می شود. همچنین در بررسی نقش متغیرهای تعدیل کننده، نتایج اثربخشی مطلوب بر هرکدام از مهارت های شناختی: تفکر انتقادی، انعطاف پذیری شناختی، قضاوت، حل مسئله و پرسشگری بررسی شد که از آن میان اثربخشی آموزش فلسفه بر انعطاف پذیری شناختی با اندازه اثر خلاصه (07/1) بیشترین مقدار را دارا بود. با توجه به اثربخشی بالای آموزش فلسفه بر مهارت های شناختی در گروه های جنسیتی، پیشنهاد می شود که این برنامه با پیروی از اصول خود به برنامه رسمی آموزش وپرورش در مدارس افزوده شود.
Does Kantianism Imply Some Sort of Conceptual Creationism?(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
49 - 62
حوزههای تخصصی:
I argue in the essay that the conceptualist understanding of the mind-world relation ultimately leads to the kind of view that Panayot Butchvarov calls conceptual or linguistic creationism. According to this view, “there is nothing we have not conceptualized”. In addition to being an antithesis of metaphysical realism, which maintains that there is a reality independent of us, the term refers to the kind of thinking that sees human cognitive experience (and reality itself) as thoroughly constituted according to our concepts. While it might be easy to attribute this kind of position to Kant as well, especially when read through a conceptualist lens, I argue that such a position is not in accord with Kant’s philosophical intentions. Using the Deduction and Schematism chapters of the Critique of Pure Reason as examples, I also argue that on the conceptualist understanding of the mind-world relation too much is read into Kant’s idea that sensibility and understanding must be cognitively compatible with one another.
گونه شناسی و بررسی نقادانه تعاریف علامه طباطبایی از دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
1 - 13
حوزههای تخصصی:
تعریف دین از مسائل مبنایی است که حل مسائل دین شناسی متوقف بر آن است. علامه طباطبایی از برجسته ترین دین شناسان معاصر است که تعاریف متعددی برای دین مطرح کرده است. با توجه به اهمیت تعریف صحیح دین در مباحث دین شناسی از یک سو و عمیق بودن آرای دین شناسانه علامه طباطبایی از سوی دیگر، ضرورت دارد تعاریف متعددی که ایشان برای دین مطرح کرده گونه شناسی شود و به صورتِ منسجم و جامع ارائه و بررسی شود. از این رو، در این مقاله از روش توصیفی و تحلیلی بهره برده ایم و با مراجعه به آثار علامه طباطبایی به جمع آوری تعاریف دین پرداخته ایم. سپس آن ها را گونه شناسی و بررسی کرده ایم. ایشان گونه های مختلفی از تعاریف دین را بر اساس گستره شمول واژه دین، نوع نگرش به دین، و متعلقات دین مطرح کرده است. همچنین وی برخی تعاریف طبیعت گرایانه از دین را مطرح و نقد کرده است. در نقد تعاریف علامه طباطبایی از دین به مواردی مانند مانع اغیار نبودن تعریف عام دین، ناظر بودن تعریف درون گرایانه به تدین و نه دین، جامع افراد و مانع اغیار نبودن تعریف جامعه شناختی، و نقد اشکال علامه طباطبایی به تعریف دین به عرفان اشاره می شود.
تبیین و بررسی مبانی معرفت شناختی مشاوره فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
151 - 175
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تبیین و بررسی مبانی معرفت شناختی مشاوره فلسفی صورت گرفت. روش پژوهش: از آنجا که هدف پژوهش گر توسعه دانش نظری در یک زمینه خاص تحت عنوان مشاوره فلسفی است نوع این پژوهش از حیث هدف، نظری یا بنیادی و از لحاظ رویکرد، کیفی و فلسفی می باشد. جهت جمع آوری داده ها و به منظور نیل به اهداف پژوهش به اقتضای سؤالات پژوهش و به منظور پاسخ به سؤالات از روش های متنوعی بهره گرفته شد. عمده ترین روش مورد استفاده در این پژوهش روش تحلیلی است. بدین منظور برای تبیین سؤال پژوهش از روش تحلیل مفهومی و از نوع تفسیری و مفهوم پردازی استفاده گردید. یافته ها: در مشاوره فلسفی کسب معرفت دستاوردی انسانی است که در نتیجه ساخت معانی و ارزیابی واقعیت های انسانی بدست می آید. از این رو موضوع معرفت انسان است و معرفت انسانی همواره می تواند از نو مورد توجه و ارزیابی قرار گیرد. این رویکرد بر هفت بنیان معرفتی شامل: تفکیک ناپذیری معرفت و هستی آدمی، معرفت اصیل در برابر معرفت کاذب، ماهیت تجربی و میان فرهنگی معرفت، فراتر رفتن از معرفت گفتمانی و تحول بنیادین مراجع، معرفت بی واسطه و انتقادی، بی طرفی مشاور در فرایند کسب معرفت و آگاهی به خویشتن استوار است. مهمترین منبع کسب معرفت در مشاوره فلسفی حواس هستی شناسی و مهمترین ابزارهای کسب معرفت دیالوگ، منطق صوری، پدیدارشناسی، بررسی و تحلیل تجارب مراجعان و تجزیه و تحلیل زبان تلقی می گردد.
نوآوری های ملاصدرا در تحلیل سلامت نفسانی و درمان بیماری های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به رصد شواهد پراکنده مرتبط با سلامت نفس و بیماری های آن در آثار صدرا می پردازد و با جمع آوری مطالب، نظریه سلامت نفس ملاصدرا را بازسازی می نماید. براین اساس: 1) تحلیل مفهومی سلامت (صحت) و بیماری (مرض)، 2) ملاک ها و زیرملاک های مصداقی سلامت نفس، 3) تبیین علل تحقق بیماری ها، 4) تحلیل مراتب مختلف سلامت و 5) ارائه راه کارهای درمانی صدرا در معالجه بیماری های نفسانی ضرورت دارد. این مسائل، به فراخور مبحث، با مقایسه تطبیقی آراء ملاصدرا، با اخلاق نگاران فلسفی پیشین، نظیر زکریای رازی، ابن مسکویه، طوسی، و دوانی که مستقلاً و منسجم به «صحت نفس» پرداخته اند، تحلیل می گردد. جمع آوری آراء پراکنده ملاصدرا در سلامت و درمان، نوآوری های محدودی را در برخی از مؤلفه ها نسبت به پیشینان نمایانگر است؛ اما آنچه که نظریه سلامت وی را قابل توجه می سازد، توجه به مبانی خاص صداریی همچون رابطه نفس و بدن، جنبه جسمانیه الحدوثی نفس، تشکیک و حرکت جوهری انسان، و قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی» و ... است که مبانی متفاوتی را برای مباحث سلامت نفس به ارمغان آورده است. شناخت دقیق بیماری و تشخیص منشأ و عوامل آن، درمان از طریق اضداد (تا نیل به اعتدال)، درمان های شناختی مبتنی بر تغییر انگاره، تنبیه و عقوبت و مداومت بر فضیلت، (راه کاری مثبت نگر) از جمله راه کارهای رصد شده از آراء ملاصدرا است.
گریزناپذیری ارزش داوری های ناشناختی در استدلال علمی: استدلال مرزبندی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۹
115 - 141
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین و پرتکرارترین استدلال ها در پشتیبانی از گریزناپذیری نقش آفرینی ارزش های ناشناختی در استدلال های علمیِ پشتیبان گزینش نظریه ها و مدعیات علمی، استدلالی است که می توان آن را استدلال مرزبندی نامید. در کوتاه ترین شکل ممکن برای نویسنده، شکل کلاسیک استدلال مرزبندی را می توان اینگونه صورتبندی کرد: (1) ارزش های شناختی به شکلی گریزناپذیر همچون ملاکی در پذیرش نظریه ها و مدعیات علمی نقش آفرینی می کنند. (2) ارزش های ناشناختی در ارزش های شناختی تنیده اند. (3) اگر نقش آفرینی ارزش های شناختی در استدلال های علمی گریزناپذیر باشد، نقش آفرینی ارزش های ناشناختی نیز گریزناپذیر خواهد بود. بنابراین، (4) نقش آفرینی ارزش های ناشناختی در استدلال علمی گریزناپذیر است. در بخش نخست مقاله، از این استدلال در برابر برخی نقدها پشتیبانی شده است. در بخش دوم، پس از طرح یک واکنش انتقادی که از آن تعبیر شده است به استدلال بی ربطی، که به گمان نویسنده چالش جدی تر و ژرف تری برای استدلال مرزبندی پدید می آورد، صورتبندی ای از تز گریزناپذیری با عنوان «گریزناپذیری ضعیف» در برابر تز «گریزناپذیری قوی»-که این دومی در مقاله به شکل کلاسیک استدلال نسبت داده شده است- پیشنهاد و از آن دفاع شده است.
Investigating the functions of intellect and their application in the births of Islamic philosophy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
87 - 114
حوزههای تخصصی:
The functions of the intellect - which is one of the topics raised in the field of epistemology - are the activities and effects that the intellect performs in acquiring knowledge and recognizing objects and facts. The purpose of this research is to know the various functions of philosophical intellect and their application in the births and innovations of Islamic philosophy. This article has been made using analytical and argumentative strategies and document methods, logical and syllogistic analysis. The functions of intellect in philosophy should not be considered exclusive to its argumentative function. Philosophical intellect has various functions, and in order to know the differences of Islamic philosophy from other philosophical schools and to continue the growth of Islamic philosophy, we must pay attention to all these functions. The functions of philosophical intellect include imaginations perception, finding universal concepts, dividing concepts; combining concepts; making new concepts; building coherence between related objects, imaginations or affirmations; to affirm; questioning; description; explanation; interpretation; analysis; reasoning; ideation; theorizing; And the criticism that the application of the mentioned functions in Islamic philosophy has led to many births, such as the presentation of some divisions of existence by Islamic philosophers, the conceptualization of the perpetual origination by Mir Damad, the presentation of the problem of mental existence byFakhr al-Din al-Razi, a new reading of Plato's political philosophy by Farabi, the analysis of how existence Generalities by Avicenna, evidences proving the originality of existence, the supreme spacious of energy by Allameh Tabataba'i, Suhrawardi's illuminated metaphysical theory, etc.
اراده الهی از دیدگاه صدرالمتألهین و آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
41 - 56
حوزههای تخصصی:
بخش عمده ای از مبحث خداشناسی به صفات الهی اختصاص دارد. یکی از این صفات «اراده» است که بسیار مناقشه برانگیز است. چیستی اراده، ذاتی یا فعلی بودن اراده ی الهی و ارجاع آن به صفت «علم» از جمله مسائل مورد مناقشه است. نظر مشهور در میان فلاسفه آن است که «اراده» صفت ذاتی و ازلی است و به علم الهی به نظام خیر برمی گردد. صدرالمتألهین نیز بر این دیدگاه اصرار دارد و از آن دفاع می کند، اما آیت الله مصباح یزدی دیدگاه دیگری دارد. در دیدگاه ایشان نوآوری هایی دیده می شود. این نکته انگیزه ای شد تا به دیدگاه این دو متفکر اشاره شود. ازاین رو در این مقاله با جمع آوری مطالب از منابع مرتبط و به روش توصیفی تحلیلی تفاوت ها و تشابه های دو دیدگاه بررسی شد. از پژوهش حاضر این نتیجه به دست آمد که اراده ی الهی صفت ذاتی و ازلی نبوده و قابل ارجاع به علم الهی نیست، بلکه صفتی فعلی است که از مقام فعل انتزاع می شود.
Consciousness and Cognition in Kant's First Critique(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
139 - 160
حوزههای تخصصی:
This paper has the ambitious aim to clarify the putative different meanings of "consciousness" in Kant's Critique, particularly focusing on the concept of apperception. Often misinterpreted merely as the potential for self-attributions of experiences and mental states—technically, as the individual's ability to knowingly refer to himself—such readings overlook the pivot role of transcendental apperception in bridging the inherent gap between nonconceptual content of sensible intuitions and the higher-level conceptual content of propositional attitudes, essential for reasoning and the rational control of actions. In this context, "consciousness" or "self-consciousness" means cognitive accessibility (in Block's sense). But Kant's texts reveal additional meanings of consciousness. Notably, "sensation" means the raw material of intuition when it is apprehended through a synthesis of imagination without conceptual determination, capturing the subjective "what-it-is-like" phenomenal aspect of perception. Conversely, its objective correlate—the ability to discriminate and single out objects from their surroundings—embodies what can be described as "de re awareness" of a yet conceptually undetermined object of intuition.
Maturity, Freedom of Thought and Emancipation — on Kant’s What Is Enlightenment?(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
281 - 302
حوزههای تخصصی:
In this essay, I want to address two main aspects of the arguably central topic of Kant's treatise on Enlightenment, namely maturity: these concern the notion of the freedom of thought (Section I) and the idea of emancipation that is conveyed by maturity, the fact that it involves a process of growing up to become a citizen (Section II). Freedom of thought denotes the idea of self-agency which all human beings possess in principle whereas emancipation points to the fact that maturity is something that is not a matter of course, neither in individual cases nor for society at large. Maturity is not a natural disposition that one either possesses or not but must be developed. This means that not all human beings are de facto mature always, everywhere and all of the time. That this situation is not something that is in principle unalterable can be demonstrated by way of assessing Kant's apparent views on women's presumable minority 'according to sex'.
تحلیل ملاک ثانویت معقول و بررسی معقول اول یا ثانی بودن وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
43-77
حوزههای تخصصی:
"عروض و اتصافِ خارجی یا ذهنی" ملاک مشهوری برای تقسیم معقولات به "اولی و ثانویِ منطقی و ثانویِ فلسفی" است. این ملاک علاوه بر عدم وضوح معنایی، حاکی از معنایی دو سویه است، یعنی متکی به "عارض-معروض" و یا "صفت-موصوف" است، در حالی که در مفهوم "معقول" و به خصوص "معقول اول" چنین دوسویه ای نهفته نیست. تقسیم معقولات به اولی و ثانیه ملاک پرسابقه تر دیگری دارد، این ملاک تقدم و تأخر در تعقل است. در این ملاک معقولات اولی ناظر به مفاهیم ماهوی و ملازم خارجیت، و معقولات ثانیه ناظر به مفاهیم منطقی و ملازم ذهنیت هستند، اما مفاهیم فلسفی جای مشخصی در این دسته بندی ندارند. شیخ اشراق با ذهنی شمردن مفاهیم فلسفی، آنها را ذیل معقول ثانی قرار داد. پس از او برخی دیگر با ذهنیِ صرف شمردن معقولات فلسفی مخالفت کردند، اما تفکر اصالت الماهوی باعث شد این معقولات را در برزخی از خارجیت و ذهنیت قرار دهند (=عروض ذهنی و اتصاف خارجی)، و از ملاک قدیم عدول کنند. ملاصدرا عروض ذهنی و اتصاف خارجی را محال دانست و خارجیت مفاهیم فلسفی را اثبات کرد. البته با توجه به معانی متعدد "وجود" جایگاه آن در معقول اول و ثانی تفاوت خواهد کرد. وجود به معنای "حقیقت وجود" معقول ثانی نیست. ولی چون خارجیت با وجود مساوق است و نمی توان "مفهوم عام و انتزاعی وجود" را همان وجود خارجی دانست و این معنای از وجود متأخر از ماهیات تعقل می شود، پس معقول ثانی است. با این حال چون این معنا حاکی از خارج است، باید تلازم معقول ثانی و ذهنیت را انکار کرد.
نقد دیدگاه های الهیاتی استیون هاوکینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
66 - 86
حوزههای تخصصی:
نظریه «اِم» یک نظریه بنیادین در فیزیک جدید است. استیون هاوکینگ با ارائه چارچوبی جدید از این نظریه و با الهام از برخی نتایج مکانیک کوانتوم، معتقد است عالم مادی به عنوان یک کل، از «هیچ» و به صورت خود به خودی و توسط قوانین فیزیکی به وجود آمده است. آنچه در این مقاله در صدد آن ایم، بررسی و نقد دیدگاه های الهیاتی هاوکینگ است که عمدتاً در ارتباط با نظریه «ام» می باشد؛ دیدگاه هایی همچون «انکار خدا»، «نفی اختیار انسان»، «رد دعا، معجزه و به طور کلی هر آنچه جنبه متافیزیکی دارد، مثل وجود بُعد روحانی در انسان» و «انکار حیات پس از مرگ». بدین منظور پس از تقریر سخنان هاوکینگ، با تکیه بر مبانی فلسفه اسلامی به نقادی دیدگاه های الهیاتی این فیزیک دان مبادرت خواهیم ورزید. برخی نقدهای وارده به دیدگاه های هاوکینگ عبارت اند از: تلقی نادرست از مفهوم و جایگاه خدا و همچنین مفهوم زمان؛ تصویر اشتباه وی مبنی بر ماشین بودن بشر؛ عدم توجه به لوازم اخلاقی و اجتماعی این دیدگاه. روش ما در این مقاله توصیفی- تحلیلی خواهد بود.
سنن الهی به مثابه قواعد قوام بخش در هستی جامعه و تبیین لوازم آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعه، از آن حیث که در سلسله ممکنات قرار دارد، در هستی اش نیازمند واجب است. خداوند، به عنوان فاعل و خالق عالم ممکنات، هستی جامعه را از طریق اراده ها و کنش های انسانی به آن اعطا می کند، به گونه ای که وجود جامعه با عدم آن قابل جمع نیست. سنن الهی، که در ساختارهای وحیانی و عقلانی به آنها معرفت پیدا می کنیم، زمینه ساز هستی ما و تمام واقعیت های دیگر است. همان گونه که واقع گرایی پیش شرط وجود ما و تمام نظریات علمی و عقلی است، سنن الهی نیز به همان میزان و با همان گستردگی زمینه حیات فردی و اجتماعی ما را مهیا می کند. بر این اساس، جامعه مجموعه ای از سنن الهی است که برای ظهور نیازمند به کنش جمعی است. سنن الهی، به مثابه قواعد قوام بخش، نقش علّی در تحقق و بقای جامعه ایفا می کنند. پذیرش این امر لوازمی به دنبال خواهد داشت، که این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به برخی از آنها می پردازد، و از آن جمله است: محوریت یافتن فطرت انسانی در فهم سنن الهی و تکون جامعه، عکس الحمل بودن حمل سنت بر جامعه، لزوم تجرد جامعه، دفع نسبی گرایی و حفظ اختیار و مسئولیت انسانی.
تحلیل عقلی واسطه ها در فلسفه اسلامی با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
114 - 126
حوزههای تخصصی:
بحث واسطه ها بین واجب و ممکن از جمله مباحث مهم و بنیادین در فلسفه اسلامی بوده و فیلسوفان در جاهای متعدد این بحث را به طور مفصل مطرح کرده اند. بحث واسطه ها طبق نظریه شیعه هیچ منافاتی با توحید افعالی و ربوبی ندارد؛ بلکه عین توحید است و خداوند (طبق آیات قرآن) خود این واسطه ها را آفریده است و از طریق ایشان افعال خود را انجام می دهد تا ساختار عالم هستی برای انسان ها قابل درک و فهم باشد. بحث واسطه ها و نقش آنها در عالم و رابطه تأثیر آنها با فاعلیت خداوند ثمرات زیادی دارد. بسیاری از اشکالات وهابیان و وهابی مسلک ها با توضیح و تبیین این بحث حل می شود. دلیل این که وهابیان می گویند چرا با وجود خدای قادر به واسطه ها رو بیاوریم و چرا اصلاً به غیر خدا رو بیاوریم آن است که اینان بحث واسطه ها و نقش آنها را در عالم از نگاه آیات، روایات و عقل برای خویش حل نکرده اند. در این پژوهش کتابخانه ای که از روش تحلیل محتوا برای تحلیل داده ها بهره جسته ایم با تبیین نقش واسطه ها از منظر فلسفه اسلامی و باتاکید بر آراء علامه طباطبایی(ره)، بنیاد و اساس بحث وساطت که شالوده بسیاری از باورهای اسلامی است را تحلیل و تبیین می کنیم.
Kant’s Humanism: A Loophole in the Principle of Sufficient Reason(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
29 - 48
حوزههای تخصصی:
I consider the principle of sufficient reason (henceforth, PSR) as it functions in both Leibniz and Kant. The issue separating these thinkers is a modal status of absolute contingency, which is exempt from PSR insofar as it is neither logically necessary, nor does it necessarily follow from the given causal series. Leibniz’s ambitious metaphysics applies PSR even to God’s choices, which, since they must rest on a reason that makes sense of them, necessarily tend to the creation of the best of all possible worlds. Through PSR, the exercise of human freedom represents the unfolding of a concept God already has chosen, with an eye to the best possible world aligned with the universal intelligibility enjoined by PSR. PSR, in Kant’s critical period, is not a principle of being, but one of mere experience, since any extension of thought beyond possible experience can yield no knowledge. Human agency, for Kant, has an intelligible aspect that is beyond possible experience. Since PSR is only a principle of experience for Kant, the agent in its intelligible aspect is not subject to it. Human free will introduces a special modal category of absolute contingency. Kant provides impetus for a humanism that makes the absolute freedom of the human will a competitor with the sovereignty of God, and also liberates the human will from contemporary ideologies that would subordinate it to natural determinism or group dynamics.
تحلیلی از برهان معرفتی: رابطه معرفت پدیداری با معرفت فیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
113 - 139
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله تحلیل آزمون مری و از این راه، بازتعریف رابطه ی دوگانه انگاری با فیزیکالیسم است. آزمون مری یکی از مشهورترین آزمون های فکری است که در دفاع از برهان معرفتی و به طورکلی دوگانه انگاری در فلسفه ذهن مطرح شده است. برهان معرفتی به مجموعه استدلال ها و آزمون های ذهنی گفته می شود که دوگانه انگار ها در وجود نوع دیگری از معرفت به جز معرفت فیزیکی اقامه کرده اند که اصطلاحاً به آن معرفت پدیداری می گویند. علی رغم نام این برهان، دامنه ی آن در نهایت به معرفت ختم نمی شود. قائلین به دوگانه انگاری تفاوت در معرفت را ناشی از تفاوت وجودی امر پدیداری با امر فیزیکی می دانند. فرض ابتدایی ما این است که آزمون مری صحیح است. سپس می پرسیم چه شرایطی باید فراهم باشد تا آزمون به همان شکلی پیش رود که دوگانه انگارها روایت کرده اند. استدلال خواهیم کرد که شرط لازم برای صحت آزمون این است که معرفت پدیداری نسبتی با معرفت فیزیکی داشته باشد. سپس با کمک نظریه مجموعه ها تلاش می کنیم مختصات صوری نسبت میان امر پدیداری و امر فیزیکی را ترسیم کنیم. نتیجه ای که حاصل می شود این است که نسبت مذکور باید از نوع نسبت هم ارزی باشد. در آخر تبعات فلسفی هم ارزی میان امر پدیداری و امر فیزیکی را بررسی می کنیم و شرایطی را که هریک از این دو رویکرد باید پذیرا شوند بررسی می کنیم.
آبشخورهای تعلیمی قابوس نامه در آراء حکمای یونان باستان بر اساس نظریّه بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
7 - 44
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های علمی بررسی تعاملات ادبی و فرهنگی ملل، بررسی میزان و نحوه حضور بینامتنی عناصر زبانی، فرهنگی و اندیشگانی آن ها در متون ادبی یکدیگر است. مطالعه بینامتنی متون ادبی ایران و یونان باستان می تواند میزان و نحوه دادوستد ادبی، فکری و فرهنگی آن ها را به خوبی نشان دهد. از مهم ترین جلوه های مراودات فرهنگی ایران و یونان، تجلّی آراء تربیتی، اخلاقی و اجتماعی حکمای یونان باستان در قابوس نامه است. این مقاله به روش توصیفی-تطبیقی تعاملات بینامتنی قابوس نامه را با استناد به شواهد متعدد و متنوّع، بر اساس نظریّه ژرار ژنت تحلیل کرده، به این نتایج دست یافته است که کثرتِ موضوعات اخلاقی و اجتماعی مأخوذ از حکمای یونان باستان در قابوس نامه، گویای اهمیّت اخلاق در سعادت فردی و اجتماعی حکمای یونان باستان و توجّه ادبای ایران به این سرزمین به عنوان یکی از خاستگاه های مهم دموکراسی جهان است. توجّه بارز عنصرالمعالی به حکمت افلاطون ناشی از تفکّر آرمان شهری وی در تألیف قابوس نامه تحت تأثیر آموزه های یونان باستان و معارف تمدّن های گوناگون بشر است. بسامد بالای بینامتنیّت ضمنی، به ویژه ترجمه هنری و تلمیح، متناسب با حیثیت ادبی والای قابوس نامه و فراوانی بینامتنیّت صریح، به ویژه نقل قول و ارسال المثل، نشان امانت داری، اندوخته فراوان حکمی و حافظه قوی عنصرالمعالی و استناد آشکار وی به حکمای یونان برای اقناع و ترغیب مخاطب است.
ارزیابی اصل «تقدم وجود بر ماهیت» در انسان شناسی سارتر با تکیه بر فلسفه صدرایی و اندیشه شهید بهشتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
163 - 182
حوزههای تخصصی:
تطبیق اصالت وجود در فلسفه اگزیستانس و حکمت متعالیه، یکی از موضوعات جذاب برای پژوهشگران بوده است. اما پژوهش حاضر با تمرکز بر اصل تقدم وجود بر ماهیت یا همان اصالت وجود در فلسفه ژان پل سارتر، به بعد انسان شناسانه این دیدگاه می پردازد و به جای تطبیق محض، داوری و ارزیابی این دیدگاه را در پارادایم حکمت صدرایی با نگاهی بر آثار شهید بهشتی، بر عهده دارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد «تقدم وجود بر ماهیت» صرفاً مشترک لفظی میان فلسفه سارتر و فلسفه صدرایی است، اما با این حال بخشی از مضامین اثبات شده در انسان شناسی سارتر، که خود حاصل اصل مزبور است، مورد تایید حکمت متعالیه نیز می باشد. مهم ترین شباهت های این دو دستگاه فکری، انعطاف پذیری ماهیت انسان و اختلاف ماهوی افراد بشر نسبت به یکدیگر است. از طرف دیگر مهم ترین تفاوت ها نیز تعریف ناپذیری بشر، نفی فطرت و آزادی انسان از اراده الهی در انسان شناسی سارتر و خلاف همین موارد در انسان شناسی صدرایی و شهید بهشتی است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، پس از تبیین اصل تقدم وجود بر ماهیت در اندیشه سارتر با تمرکز بر انسان شناسی وی، به نقد آن در چهارچوب فلسفه صدرایی و بررسی نقاط مشترک و متفاوت می پردازد.