فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۳٬۶۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از جریان های مدرن شعری در اروپا و ایران، شعر «تجسّمی» (Concrete poetry) است. شعر «تجسّمی» یکی از هنجارگریزی های نوشتاری (Deviation) و برجسته سازی های زبانی (Foregrounding) است که از درهم آمیختگی شعر و گرافیک پدید می آید. در این جریان شعری، ساختار نوشتاری متن به گونه ای گزینش می شود که نوع چیدمان و طرز تلفیق حروف، واژه ها و جملات شعر، نوعی تصاویر دیداری قابل تأویل بیافریند. در این مقاله، اهتمام نگارنده بر آن است که با استفاده از شیوه های تلفیقی مختلف، از جمله ادبیات تطبیقی (Comparative Literature) در مفهوم آمریکایی و فرانسوی آن و با رویکرد مقایسة فرمالیستی، به نقد مقارنه ای و بررسی تأثیر و تأثّرات میان شعر «تجسّمی» با گونه های مشابه آن در شعر سنتّی ایران بپردازد. بدین منظور، شعر تجسّمی با گونه های مشابه آن در ادبیات کلاسیک ایران، از جمله انواع شعر توشیح (مشجّر، مطیّر، مدوّر و معقّد)، شعر مجسّم، موصّل، تدبیج، حرف گرایی، تصویرسازی، تجسیم (تجسّم)، مورد مقایسة فرمالیستی قرار گرفته است. نتیجة بحث، کشف تشابهات فراوانی است که بین شعر «تجسّمی» با نمونه های مشابه در شعر سنّتی فارسی به چشم می خورد. از جملة آن ها می توان به موارد زیر اشاره نمود: هنجارگریزی های نوشتاری، برجسته سازی، همانندی اشکال گرافیکی، آشنایی زدایی، بیگانه سازی و... . این همانندی ها را نمی توان حمل بر «توارد» نمود؛ چراکه با توجه به دلایل مختلف مذکور، بی گمان گیوم آپولینر در آفرینش «کالیگرام»هایش، متأثّر از شعرهای عینی و دیداری سنّتی فارسی، از جمله شعر «توشیح» بوده است.
بررسی تطبیقی حکمت های عملی در دیوان دعبل خُزاعی و ناصرخسرو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱
79 - 104
حوزههای تخصصی:
در حوزه مسائل حکمی، میان شاعران عرب و فارسی زبان قرابت فکری وجود دارد که این امر، ناشی از ریشه های دینی مشترک است. از این بین، دعبل خزاعی و ناصرخسرو، به عنوان دو شاعر شیعه مذهب، تحت تأثیر منابع اصیل اسلامی، به حکمت های عملی (شامل بایدها و نبایدهای اخلاقی) توجّه ویژه ای نشان داده اند. بررسی ها نشان می دهد که در میان بایدهای اخلاقی مواردی چون «خردگرایی و علم آموزی»؛ «سخاوت و دهش»؛ «همنشین صالح و نیکو» و «بردباری و صبر» برجسته بوده است. همچنین، نبایدهای اخلاقی مشترک در دیوان دو شاعر، عبارت است از: «دنیاستیزی»؛ «غرور و فخرفروشی»؛ «حسدورزی»؛ «خلف وعده و پیمان شکنی» و «عیب جویی». دیدگاه دعبل و ناصرخسرو در ارتباط با آموزه های «خردگرایی و علم آموزی» و «دنیاستیزی» با وجود نزدیکی، تفاوت هایی هم دارد. ناصر به نیّت آگاهی بخشی به مردمی که تحت تأثیر تبلیغات دروغین خلافت عبّاسی در گمراهی بودند، بر کارکرد های اجتماعی، سیاسی و اخلاقی علم و عقل تأکید ورزیده، امّا دعبل، تنها به وجه تعلیمی آن اشاره کرده است. همچنین، نگاه دعبل به دنیا و مظاهر آن، دووجهی (مثبت و منفی) و رویکرد ناصرخسرو تک بُعدی (منفی) است. شیوه بیان حکمت های عملی در دیوان ناصرخسرو، غالباً صریح و در اشعار دعبل، مستقیم و غیرمستقیم است.
تطبیق غزلی از مولانا با غزلی از سنایی براساس مؤلفه های مکتب سوررئالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرچشمه بسیاری از اصول و روش های فکری و ادبی مولانا را باید در شعر سنایی جست؛ وجود برخی مؤلفه های سوررئالیستی در اشعار مولانا نیز می تواند از جمله این تأثیرپذیری ها باشد و می توان گفت که اندیشه های سوررئالیستی یا شبه سوررئالیستی، در اشعار هر دو شاعر، البته با شدت و ضعف، وجود دارد. در پژوهش حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی، دو غزل سوررئالیستی از سنایی و مولانا بررسی و وجوه اشتراک و افتراق آن دو در مؤلفه های سوررئالیستی نشان داده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ویژگی هایی سوررئالیستی همچون ذهنیت مطلق، حذف دو عامل زمان و مکان، بیان امور شگفت انگیز، نگارش خودکار، مستی و سکر، تخیل و رؤیا، تجلی روحانی، اعتقاد به نامحرمی زبان، عشق و آزادی، در هر دو غزل وجود دارد. از جمله تفاوت های دو غزل، می توان به تفاوت در میزان نگارش خودکار، مستی و سکر بیشتر مولانا نسبت به سنایی و زبان تصویری تر و هیجان انگیزتر مولانا اشاره کرد؛ چنانکه شعله واری بیان سنایی در تصویر شمع و شعله واری بیان مولانا در خود آتش نمایان شده است.
بررسی تطبیقی نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و شعر عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، با تکیه بر نظریات یونگ در زمینه ناخودآگاه جمعی و در چارچوب مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و اشعار عرفانی عطار پرداخته شده است تا چگونگی استفاده از این نمادها برای بیان مفاهیم پیچیده ای همچون فنا و جاودانگی در دو فرهنگ متفاوت معلوم شود. مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در نسخه های مختلف اسطوره ایکاروس در شعر شاعران انگلیسی و اشعار عرفانی ادب فارسی معلوم می کند که اشاره به خورشید و پرندگان در هر دو دسته اشعار، اشاره ای نمادین است که به شکل مشابهی استفاده شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که ایکاروس شباهت بسیار زیادی به عاشقان توصیف شده در اشعار عرفانی دارد. او نیز برای رسیدن به خورشید به عشق تکیه می کند و با فراموش کردن جسم و جانش راه فنا را در پیش می گیرد. اگرچه در پایان ایکاروس جان خود را از دست می دهد، مرگ او حیاتی دوباره است. همچنین پرواز ایکاروس به سوی خورشید، همچون پروازی که در اشعار عرفانی دیده می شود در حقیقت نماد عروج به سرزمین جاودانگی و دست یافتن او به حقیقت است و همان فنایی را در خاطر ما زنده می کند که عرفایی چون عطار در شعر خود آورده اند.
مفهوم آزادی در اشعار نزار قبانی و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فراز و نشیب های زندگی اجتماعی و ادبی نزار قبانی شاعر عرب و احمد شاملو شاعر ایرانی، وجوه اشتراک متعدّدی وجود دارد که این نوشتار به شیوه «ادبیات مقایسه ای» موضوع آزادی را در اشعار این دو شاعر بررسی می کند تا تفاوت و شباهت فکری آن دو در این موضوع به تصویرکشیده شود. مردم و حکّام در کسب و حفظ آزادی سهیم هستند که این دو شاعر به این دو مورد توجّه کرده و با استفاده از نماد و درهم آمیختن تغزل و مفاهیم سیاسی و اجتماعی، مفهوم موردنظر خود را ارائه کرده اند. شاملو، مردمِ آزادیخواه را ستوده است و فقر را نداشتن آزادی معرفی می کند. قبانی هم سعی می کند مردم سرزمینهای عربی را به اصلاح کارها خود فرا بخواند و بیشتر، سران کشورهای عربی را مقصر می داند ولی از فرد خاصی نام نمی برد و خطر یهود را هم متذکّر می شود. احمد شاملو و نزار قبانی، استبداد را محکوم می کنند و مبارزه مسلّحانه را یکی از راه های رسیدن به آزادی می دانند. هر دو از سکوت مردم در برابر ظلم، استبداد و بی عدالتی بیزارند و به همین دلیل، گاهی با سرزنش، گلایه، عتاب و تحقیر با مردم، سخن می گویند. صراحت، شفافیّت و سادگی اشعار قبانی و دیریابی شعر شاملو و بیان رمزآلود وی از جمله ویژگیهای این دو شاعر در ارائه مفهوم آزادی است.
نگاهی تطبیقی به شعر احمد شاملو و احمد مطر (با رویکرد تحلیل روان شناختی بر پایه نظریه شخصیت فروید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احمد مطر شاعر شناخته شده عرب، اشعار اجتماعی خود را در تعارض با اعمال و افکار طبقه حاکمیت سروده است. در این اشعار، شاهد اعتراض ها و افشاگری های وی علیه جامعه خیانتکار و حکومت ظالم هستیم؛ همین رویه را می توان در شعر احمد شاملو ملاحظه کرد. مشابهت های فکری این دو شاعر باعث شد تا اشعار و افکار آن ها را بر اساس نگرش ادبیات تطبیقی بررسی نماییم. از میان رویکردهای نقدی نظریه شخصیت که در میان روان شناسان از بحث های حائز اهمیت بود را به خاطر برجستگی شواهد مرتبط با آن در شعر احمد مطر و احمد شاملو برگزیدیم. در این پژوهش، اشعار شاعران نامبرده را با توجه به نظریه های روان شناسی معروف بررسی کرده ایم؛ با توجه به نظریه فروید مبنی بر ابعاد سه گانه شخصیت، تعارض های نهاد، من و فراخود را در شعر هر دو شاعر باز نموده و مکانیسم های روانی بکاررفته در جهت حل این تعارض را مشخص کرده ایم. این پژوهش به شیوهتوصیفی- تحلیلی و بر پایه روش کتابخانه ای انجام گرفته است.
بررسی تطبیقی ترجمان البلاغه و محاسن الکلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمان البلاغه عمر رادویانی، به منزله کهن ترین کتاب در زمینه نقد و بلاغت فارسی، جایگاه ممتازی در میان آثار بلاغی دارد و منبع اصلی و محل رجوع مؤلفان کتاب های بلاغی مهم بعد از آن، چون حدایق السحر و المعجم بوده است. با عنایت به این مسئله که ترجمان البلاغه نشان دهنده نخستین کوشش برای تثبیت و ادراک صنایع ادبی زبان فارسی است، این پژوهش به بررسی ساختار ترجمان البلاغه، میزان الگوبرداری و نوآوری در آن اختصاص دارد. به این منظور، ابتدا به معرفی و بررسی مأخذ اصلی این کتاب، یعنی محاسن الکلام فی النظم و النثر، اثر مرغینانی پرداخته ایم و کتاب را ازمنظر پیکره بندی، تعاریف، عنوان های صنایع ادبی، فهرست ها و شاهدمثال ها بررسی کرده ایم و فصول محاسن الکلام را با مرجع اصلی آن یعنی کتاب البدیع ابن معتز نیز مطابقت داده ایم؛ سپس، به ساختار ترجمان البلاغه، چگونگی تنظیم صنایع آن، شیوه الگوبرداری آن از محاسن الکلام و جنبه های مشترک و متمایز آن با محاسن الکلام پرداخته ایم، تا درکنار آشنایی با فهرست بندی صنایع طبق منبع اصلی آن، بتوان تغییرات و افزونی های صنایع را در تقسیم بندی های جدید و شاهدمثال های فارسی شناخت و بدین وسیله سیر تحول و شکل گیری بلاغت فارسی را از ابتدا مشاهده و تبیین کرد. یافته ها نشان داد که رادویانی ضمن تأثیرپذیری مستقیم از محاسن الکلام، صنایعی را افزوده و نیز شاخه بندی کرده است که در محاسن الکلام نیست، به طوری که بلاغیون پس از او اثر او را الگوی تدوین آثار خود قرار داده اند. از ابداعات رادویانی، آوردن اشعار فارسی با تلاش شخصی خویش است، که گنجینه ای از نام ها و اشعار ایرانی است. رادویانی، درعین اقتباس از کتاب محاسن الکلام، در ترجمان البلاغه شیوه ای نو برگزیده است و اثرش درعین سادگی و روانی، شکل فارسی مطلوبی به خود گرفته است.
بازتاب میراث عرفانی کهن، به ویژه مولانا، در اندیشه های امیرحسینی هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امیرحسینی هروی از عارفان گمنام قرن هفتم و هشتم هجری است. او با پرسش های هجده گانة خود، شیخ محمود شبستری را به سرایش گلشن رازبرانگیخت. از امیرحسینی هروی آثار مهمی بر جای مانده است. بررسی افکار او در مطالعات تاریخی و تطبیقی تصوف اهمیت خاصی دارد. در این مقاله، سه نوع تأثیرپذیری محتوایی آثار هروی از میراث عرفانی کهن بررسی می شود. نخست، تأثیرپذیری از عارف هم عصرش مولانا در مباحثی مثل تشابه آغازین کنزالرموزو مثنوی، اهمیت غفلت، عاشقان ساکن بی قرار، عشق این سری و آن سری و نقد قافیه اندیشی. دوم، تأثیرپذیری از اندیشه های عرفانی کهن و موضوعات پربسامدی مثل جاودانگی معشوق، ترک خودی و انانیت، نکوهش تقلید، مرگ پیش از مرگ و دوگانة عشق و ملامت. سوم، تأثیرپذیری از عارفانی با دیدگاه های خاص مثل ابوسعید، عین القضات و نجم رازی در مضامین ویژه ای همانند تصوف آسیا، نکوهش رسم و عادت و داستان خلقت آدم. این تأثیرپذیری های سه گانه، تا حد بسیاری بر غنای فکری و فرهنگی آثار هروی افزوده و عرفان و گزاره های عرفانی او را به اندیشه های اصیل عرفانی سده های نخستین نزدیک کرده است. از سوی دیگر هروی در حد یک مقلد صرف نیست و با طرح مضامینی مثل عقل و عشق، نفس توسن و کثرت گرایی دینی، صاحب فکر و نوآوری است. در قسمت پایانی مقاله به این موضوع پرداخته می شود.
درون مایه اشعار حکمی ناصرخسرو و ابوالعتاهیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
45 - 70
حوزههای تخصصی:
ناصرخسرو و ابوالعتاهیه از جمله شاعرانی هستند که حکمت را در مضامین شعری خود جای داده و مفاهیم آن را به شکل والایی پرورانده اند. این دو شاعر بزرگ با بیان این مفاهیم متعالی حکمی، از سردمداران این عرصه به شمار می آیند و با وجود شباهت ها، تفاوت هایی نیز در بیان مضامین حکمی آن ها دیده می شود. این پژوهش با بررسی بسامد این مضامین، سعی بر توضیح شباهت ها و تفاوت های موجود در اشعار دو شاعر دارد. نتایج این بررسی نشان می دهد که هر دو شاعر، در پی بیان مفاهیم حکمی و فلسفی در شعرشان بوده اند. اما ناصرخسرو با تکیه بر اصول اخلاقی، اعتقادی و عملی، از این مفاهیم، بهره بیش تری برده است. به نظر می رسد که او به حکم رواج اشعار عربی در آن زمان در میان ایرانیان و بنا بر شیوه های تعلیمی رایج در عصر خود، با اشعار شاعران عرب به ویژه ابوالعتاهیه آشنا بوده و می توان گفت که به نوعی به مضامین و حکمت های شعر وی نظر داشته است.
بررسی محتوایی و سرچشمه های فکری علی صفی در لطائف الطّوائف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا فخرالدّین علی صفی، از نویسندگان قرن دهم هجری و دارای تألیفات متعددی، از جمله کتاب ارزشمند و ماندگار «لطائف الطّوائف» است. این کتاب، مجموعه ای از حکایات طنزآمیز مربوط به گروه ها و طبقات مختلف اجتماعی است که با آیات قرآن کریم، احادیث پیامبر (ص)، ائمّة اطهار (ع) و ضرب المثل های عربی آراسته شده است. صفی در این کتاب، به شدت از منابع عربی و فارسی پیش از خود متأثّر شده است. در این پژوهش، از مجموع 867 روایت، حکایت و ضرب المثل عربی که در این کتاب به کاررفته، منبع 399 مورد را در منابع عربی و منبع 222 مورد را در منابع فارسی پیش از او یافته ایم. صفی در کتاب «لطائف الطّوائف»، از منابع عربی چون «ربیع الأبرار»، «تذکرة حمدونیة»، «محاضرات الادبا» بهره برده است. او از روش هایی، چون دخل و تصرف در حکایات، ذکر حکایت های متوالی و ترجمة حکایت ها استفاده کرده است. همچنین، از منابع فارسی، چون «رسالة دلگشا»، «جوامع الحکایات و لوامع الرّوایات»، «بهارستان» و... به فراوانی استفاده کرده است. صفی این حکایت ها را به روش های مختلفی، چون دخل بی کم و کاست مطلب، نقل داستان با اندکی دخل و تصرف و نقل حکایات متوالی در لطائف الطوائف ذکر کرده است.
شخصیت شناسی و مضمون شناسی در داستان «امیرارسلان نامدار» و نمایشنامه «اسکریکر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۳
9 - 30
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر به بررسی تطبیقی مفاهیم شخصیت شناسی و مضمون شناسی در داستان «امیرارسلان نامدار» اثر محمدعلی نقیب الممالک ، نویسنده ایرانی قرن نوزدهم و «اسکریکر» اثر کریل چرچیل ، نمایشنامه نویس انگلیسی قرن بیستم اختصاص یافته است. پژوهشگران با استفاده از روش کیفی و تحلیل محتوا، ابتدا به بررسی نوع ادبی هر کدام از آثار ادبی پرداخته و سپس شخصیت های اسطوره ای، مضمون شناسی ادبی و در نهایت مفاهیم فرهنگ عامه را در دو اثر مورد بررسی تطبیقی قرار داده است. نتیجه این تحلیل ها نشان می دهدکه شخصیت های دو اثر از لحاظ تبدیل شوندگی، خردمندی و زودباوری در دو فرهنگ عامه مجزا قابل تطبیق هستند. بن مایه ها، درونمایه ها و تصاویر نیز از دیگر موارد قابل انطباق محسوب می شوند.
بررسی نمودهای مشابه و متمایز رئالیسم جادویی در داستان ملکوت اثر بهرام صادقی و «پیرمردی فرتوت با بال های عظیم» اثر مارکز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم جادویی از جریان های مهم ادبی در کشورهای درحال توسعه است که منتقدان در دو شاخة سبک های داستان نویسی یا مکتب های ادبی، ویژگی های آن را بررسی کرده اند. خاستگاه اصلی این گونة ادبی، امریکای لاتین است؛ با این حال، در زبان فارسی به دلیل شباهت های فرهنگی و اجتماعی، نمودهایی مشابه و گاه متمایز از این شیوة ادبی را می توان دید. از آنجا که در اغلب پژوهش های پیشین وجوه مشترک نمود رئالیسم جادویی در آثار نویسندگان ادب اقلیمی- روستاییِ فارسی و نویسندگان مشهور امریکای لاتین واکاوی شده است، در این مقاله به روش تطبیقی- مقایسه ای و با تأکید بر رویکرد مکتب امریکایی، نمودهای مشابه و متمایزِ این گونة ادبی در داستان ملکوتاز بهرام صادقی و «پیرمردی فرتوت با بال های عظیم» اثر مارکز بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد این دو داستان از نظر خاستگاه فرهنگیِ دوپاره و مؤلفه های مشترکی همچون نمودِ باورها و عقاید شگفت، استفاده از نمادها، و تقابل و آمیختگی سنت و مدرنیته، در محدودة رئالیسم جادویی قرار می گیرند؛ اما با توجه به تفاوت های فرعی، داستان های مارکز و بسیاری از نویسندگان امریکای لاتین از منظر دربرگرفتن مؤلفه های رئالیسم جادویی با واقعیت گرایی موجود در ادبیات روستایی ایران تناسب بیشتری دارند و ملکوتصادقی با درنظر گرفتن ساختارگرایی غالب، توجه به عناصر مدرن و نوع نگاه نویسنده به سنت ها، عمدتاً بازتابندة نوعی داستان واقع گرای جادویی است که می توان آن را رئالیسم جادویی شهری نامید.
بررسی تطبیقی سیمای شیرین در «شیرین و خسرو» و «خسرو شیرین»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۳
53 - 69
حوزههای تخصصی:
شیرین همسر خسرو پرویز ساسانی از معشوقه های مشهور و کامروای ادبیات فارسی است. دختری طنّاز و آشنا به رموز دلبری که پادشاه قدرتمند ساسانی را وادار می کند در برابر خواست او سر تعظیم فرود بیاورد. شهرت عشق جاودانی شیرین و خسرو حاصل تلاش نظامی کبیر است. امیرخسرو دهلوی شاعر پارسی گوی غیر ایرانی نیز با اقتباس از این اثر والا به خلق منظومه «شیرین و خسرو» پرداخته است. این نوشته سعی دارد شخصیت شیرین را در «شیرین و خسرو» امیرخسرو دهلوی به لحاظ صورت و سیرت بررسی نماید. همچنین مقایسه ای بین چهره شیرین در منظومه امیرخسرو و نظامی انجام دهد. مسأله ای که نگارنده را وادار به گزینش این موضوع برای نگارش مقاله نمود پنهان ماندن نقش چندبعدی زنان در اندیشه و افکار شعرای پارسی گوی کهن است. این مقاله با روش کتابخانه ای و با استفاده از کتاب های معتبر موجود در کتابخانه های ایران و تاجیکستان نوشته شده است.
مضمون شناسی اسطوره ای در ادبیات تطبیقی و کیفیت کاربست آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی همچون سایر علوم، دارای مبانی نظری، اصطلاح شناسی و روش شناسی ویژه خود است. مکتب کلاسیک یا تاریخگرای ادبیات تطبیقی با روش هایی نظیر تأثیر و اقتباس، تصویرشناسی و ترجمه پژوهی کوشیده است متون ادبی را مطالعه و واکاوی نماید. مضمون شناسی و واکاوی کیفیت حضور یک مضمون یا چهره ای تاریخی یا اسطوره ای اولیه در متن ادبی یکی از این روش های پژوهشی است. پژوهش حاضر کوشیده است ضمن معرفی رهیافت مضمون شناسی و تبیین کیفیت کاربست آن در مطالعات تطبیقی، به تفاوت های ماهوی مضمون شناسی با نقد مضمونی، بینامتنیت و کهن الگو، بپردازد براساس پژوهش حاضر، رجوع به پیش متن ها، اثبات وجود پیوند تاریخی میان اساطیر اولیه و روایت های منظوم یا داستانی معاصر، استخراج جوانب مورد توجه از یک اسطوره در روایت معاصر و ابعاد فروگذاشته شده آن و تبیین علل و عوامل این مسئله، ارکان اساسی یک پژوهش مضمون شناسانه را شکل می دهند. در عین حال، این پژوهش با پیشنهاد کردن روشی ترکیبی در مطالعات مضمون شناسانه، بر این باور است که پژوهشگران امروزی با وجود توجه به عوامل برون متنی و تاریخی موجود در پژوهش مضمون شناسانه، می توانند به وجه ادبی متن نیر بپردازند و از رهگذر رمزگشایی از رمزگان نهفته در آن، میزان پیوند و ارتباط روایت معاصر را با الگوی اسطوره ای نشان دهند. این امر در وهله بعد ضمن زدودن استتیک موجود در چنین پژوهش هایی، جنبه ای دینامیکی به آنها خواهد داد.
شگردهای سبکی در شعر متعهّد عربی و فارسی (مطالعه موردپژوهانه: شعر سیّد حسن حسینی و جواد جمیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک را می توان شیوة بیان و ویژگی های زبانی هر متن دانست که موجب تمایز آن و صاحبش از دیگر متون و افراد می شود. با وجود اختلافات سبکی، گاه این ویژگی های زبانی فراتر از فرد و در تناسب با معنا، ساختار و مشخّصات زبانی واحدی را در آثار ادبی ایجاد می کند که چه بسا بتوان آن را در آثار یک ژانر ادبی از چند زبان نیز ملاحظه کرد؛ بنابراین فرضیه، پژوهش حاضر می کوشد تا بر مبنای روش توصیفی - تحلیلی و با مطالعة دو اثر گنجشک و جبرئیلحسینی و الحسین لغة ثانیةجواد جمیل شاعر عراقی که دو شاهکار ادبی بدیع، کم نظیر و حتّی بی نظیر در حوزة ادبیّات متعهّد عربی و فارسی به شمار می آید، به مقایسة برخی شگرد ها و گونه های سبکی به کار رفته در آن ها از جمله تکرار، ایهام، پارادوکس و... بپردازد. پژوهش حاضر و بررسی عناصر سبکی و زبانی دو متن، نشان از قدرت و توانمندی بالای شعر فارسی و هنر حسینی در استفاده از شگرد های مورد بررسی دارد. شاعر توانسته است در کاربرد این شگرد ها بر شعر عربی سبقت گیرد و از زبانی متمایزتر برخوردار شود. نکتة قابل توجّه در کاربرد این شگرد ها، تناسب آن ها با محتوا و مضمون اشعار است که به وحدت ساختاری آن ها کمک کرده است.
ادبیّات تطبیقی و علم اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش اخلاقی اهداف و آرمان های دانش ادبیّات تطبیقی می تواند مقدّمة این فرضیه شود که ادبیّات تطبیقی، نه تنها دانشی اخلاق گراست، بلکه درسه بُعد علّی، مفهومی و معرفت شناسی، وابستگی و پیوندی ریشه دار و ناگسستنی با علم اخلاق دارد؛ در حقیقت، دانش ادبیّات تطبیقی از این زاویه، علمی است که در اهداف و مقاصد خود معلول این دانش بوده و به مانند علم اخلاق، در پی ترویج و تبلیغ هنجارها و قوانین اخلاقی است که در تعاملات انسانی و فرهنگی، جانشین ناهنجاری ها و چالش های اخلاقی می گردد. این پژوهش، در پرتو مطالعات فرارشته ای، و البتّه با روش توصیفی – تحلیلی، بر آن است تا از زاویة اخلاق به تبیین و تفسیر اهداف ادبیّات تطبیقی بپردازد. یافته های اساسی آن نیز چنین است که ادبیّات تطبیقی اصیل، با بهره گیری از علم اخلاق می تواند موجب آفرینش یک گفتمان اخلاقی - جهانی گردد و بسترها و زمینه های اثربخشی و حضور معنادار خود را بیشتر و ژرف تر نماید.
اقتباس مولوی از نهج البلاغه در مبحث قیامت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
80 - 95
حوزههای تخصصی:
همان گونه که قرآن کریم معجزه الهی و از طریق وحی بر زبان پیامبر اکرم (ص) جاری شده است، نهج البلاغه نیز بخشی از معجزه علوی است که با الهام از قرآن و تعالیم رسول الله (ص) از زبان امیرمؤمنان (ع) بیان شده است. به عبارتی اگر بخواهیم تالی قرآن را درکلام اولیای الهی بیابیم، نهج البلاغه بارزترین نمونه است. مولوی در اشعارش بیشترین تأثیر را بعد از قرآن و کلام پیامبر اکرم (ص) از نهج البلاغه پذیرفته است. به نظر می رسد او در بیان احادیث معصوم از سخنان حضرت علی(ع) بیشترین بهره را برده باشد. تأثیرپذیری فراوان او از این کتاب گران سنگ در ابعاد مختلف مبحث معاد، زمینه مناسب برای انجام پژوهش پیش رو در زمینه ی قیامت و رستاخیز است. این مقاله در پی آن است که با روش تحلیلی– توصیفی اقتباس مولوی در باب قیامت را، از کتاب شریف نهج البلاغه در مثنوی معنوی و دیوان شمس تبریزی تبیین نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد مولوی در زمینه اثبات معاد از طریق ادله فطری و اقناعی، نقد منکران معاد، گواهان رستاخیز، حقیقت مرگ، عظمت و سختی روز حساب از کتاب گران سنگ نهج البلاغه امیر بیان اقتباس کرده است.
مقایسه تطبیقی خمریات ابن فارض و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۲
133 - 153
حوزههای تخصصی:
خمریه ابن فارض یکی از آثار برجسته زبان عربی در حوزه عرفان است که مورد توجه بسیاری از شاعران و ادبای عرب زبان و فارسی زبان قرار گرفته است. حافظ شیرازی بی شک یکی از شاخص ترین شاعرانی است که از این تأثیر بی نصیب نمانده است، و به نحوی می توان برخی غزلیات او را با کمی اغراق شرحی بر خمریه ابن فارض دانست؛ چراکه الفاظ، مضامین و نمادهای مشترکی که در اشعار این دو شاعر بزرگ به چشم می خورد، ما را به تأملی شگرف در شدت تأثیر حافظ از ابن فارض وامی دارد. با تدبّر در دیوان این دو شاعر، به نظر می رسد که خمریه ابن فارض بیش تر از سایر قصاید او بر فکر و شعر حافظ تأثیر گذاشته است. به همین دلیل در این مقاله سعی شده است تحلیل بینامتنی از خمریه ابن فارض و دیوان حافظ صورت گیرد و میزان اشتراکات لفظی و معنایی در دیوان این دو شاعر بررسی گردد.
بررسی «ازخودبیگانگی زن» در جامعه پدرسالار داستان های کوتاه «زویا پیر زاد» و «هیفاء بیطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناختی، یکی از روش های نقد ادبی، است که در تحلیل متون ادبی معاصر کاربرد دارد؛ بر این اساس، رمان و داستان، حوزه های مناسبی برای انجام مطالعات جامعه شناختی به شمار می رود. در دوران معاصر، نویسندگان بزرگی از بانوان به نگارش رمان و داستان اقدام نموده اند و با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سعی داشته اند مشکلات و مسائل زنان جامعة خود را مطرح کنند. بی شک یکی از مهم ترین موتیف های ادبیّات زنانِ نویسنده، پرداختن به مسئلة هویت زنان و بیگانگی آنان در جامعه و به ویژه جامعة پدرسالاری است. در این نوشتار، سعی شده است موضوع ازخودبیگانگی زن در جامعة پدرسالاری با رویکردی جامعه شناختی و به روش توصیفی - تحلیلی، در چند داستان کوتاه از دو نویسندة معاصر ایرانی و سوری (زویا پیر زاد و هیفاء بیطار) بررسی و تحلیل شود. نتایج حاصله از بررسی داستان های این دو نویسنده (آن ها)، حاکی از آن است که در جامعة پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوه های رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطة مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادّی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب می گردد. ازخودبیگانگی، بر کیفیّت زندگی زن تأثیر می گذارد و باعث می شود که زن، معناداری و احساس رضایتمندی و شادکامی را در زندگی کمتر تجربه کند. این دو نویسنده، سعی داشته اند شرایط زندگی زنان جامعة خود را نشان دهند و نوعی آگاهی و بیداری در زنان ایجاد نمایند.