فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
153 - 172
حوزههای تخصصی:
روایت از دو عنصر اساسی قصه و قصه گو تشکیل می شود که در همه روایت ها از هر نوعی دیده می شود و جزو ذاتی هر نوع روایتی است. ژرار ژنت متأثر از شکل گرایان روس قصه را یکی از جنبه های روایت می داند و آن را ترتیب واقعی ارزیابی می کند، در نتیجه توانسته برای تمامی روابط بین توالی زمانی رخدادها و ترتیب روایت، تحلیلی ارائه دهد و با استفاده از زمان و تغییرات در خط داستانی، پی رنگ و شکل داستانی خود را بنا سازد. او نظریه زمان در روایت را در سه محور نظم، تداوم و بسامد(تکرار) مطرح می کند و روایت شناسی را بر ارتباطات میان داستان و متن روایی و به ویژه زمان، وجه، آوا و کانونی سازی که ترکیبی از شیوه های ساختار روایت و نظریه ترامتنیت که به طور کلی رابطه یک متن در متن دیگر است قرار می دهد. همچنین عنوان بندی آغازین فیلم که به عنوان یکی از پنج مناسبت ترامتنیت در این نمونه مورد تأکید قرار می گیرد. در این پژوهش با رویکرد به مقوله تکنیک های روایت پردازی از ژرار ژنت از یک سو و فیلم و داستان «مهمان مامان» از سویی دیگر مهم ترین تکنیک های روایت پردازی بررسی می شود.
تحلیل تطبیقی اصالت بشر از دیدگاه مولانا با اندیشه های ژان پل سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
253 - 271
حوزههای تخصصی:
اصالت بشر یا وجود مسأله ای فلسفی است که در طول تاریخ زندگی انسان همواره دغدغه فلاسفه و متفکران غرب و شرق بوده است. اگزیستانسیالیست های غربی به خصوص سارتر بر ماهیت فرامادی و فرامعنوی انسان تأکید داشته وجود را بر ماهیت مقدم می دارند؛ حال آنکه ماهیت وجودی انسان در عرفان اسلامی به خصوص اندیشه و آثار مولوی به ویژه در «غزلیات شمس» دارای دو بعد مادی و معنوی است که ماهیت یا چیستی اش بر وجودش تقدم دارد. یافته های تحقیق که به روش اسنادی و بررسی توصیفی به دست آمده، بر آن است که تفاوت در تعریف ماهیت انسان نزد سارتر و مولانا موجب شده تا اصالت وجود نزد ایشان متمایز باشد. سارتر با رد الهیات، ماهیت وجودی انسان را نهایتاً اخلاقی می داند که با مرگ پایان می پذیرد. در مقابل مولوی برای وجود انسان دو ماهیت روحانی و مادی می شناسد که با خودآگاهی می تواند با گذر از جهان مادی و رسیدن به دنیای معنوی، به ازلیت و ابدیت دست یابد.
شهر بی نشان در اندیشه عبدالوهاب البیاتی و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
109 - 130
حوزههای تخصصی:
شهر آرمانی نمایانگر حقیقتی است دست نیافتنی که از گذشته های دور همواره در اندیشه انسان وجود داشته و پناهگاه او برای گذر از ناملایمات روزگار و تلخی های هستی بوده است. این نامرادی ها سبب شده که شاعران معاصر بکوشند در آثار خود دنیایی آرمانی و شایسته زیستن انسان بیافرینند. در این آرمانشهرها کمال مطلوب، دستیابی به نظام و سامانی عقلانی و انسانی است که شر و فساد و سایر خوی های تباه کننده بدان راه نداشته باشند. پژوهش حاضر، به آفرینش آرمانشهر و متضاد آن پلیدشهر، در اندیشه دو شاعر معاصر ایرانی و عراقی، مهدی اخوان ثالث و عبدالوهاب البیاتی ، می پردازد. محیط یکسان زندگی دو شاعر، برداشت و واکنشی یکسان را از رویدادهای هستی برای دو شاعر در پی داشته است. اخوان و بیاتی هر دو نگاهی یکسان به پدیده آرمانشهر داشته اند و در مقابلش پلیدشهر را نیز تصویر کرده اند، اما در پرداختن به این موضوعات تفاوت هایی نیز باهم دارند که این پژوهش به شرح این تفاوت ها می پردازد.
بررسی تطبیقی مفهوم مرگ در شعرهای جان دان و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۵
9 - 22
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر آن ایم که مفهوم «مرگ» را میان آثار جان دان - شاعر متافیزیکال عصر باروکِ انگلستان در قرن هفدهم میلادی- و مولانا - شاعر ایرانی قرن هفتم هجری قمری- به سبب هایی که در متن مقاله می آید مورد مداقه و سپس در صورت امکان مطابقت قرار دهد. از آن رو که هر دو نامبردگان، نخست از دو نگرگاه متفاوت اما دیگرگونه پدیده «مرگ» را میان آثارشان مورد نظر می آورند، پَسین شرایط دوپاره زندگی هر دوی آن ها و سپسین بن مایه های عرفانی و مذهبی درون آثارشان، نگارندگان را بر آن داشته تا با تبیین مفهوم «مرگ» در عصر باروک نزد جان دان - به عنوان سردمدار شعر متافیزیکال(فرارونده) در انگلستان قرن هفدهم میلادی - و نیز تأویل همین مفهوم نزد مولانا در محدوده زمانی حدود چهارصد سال پیش از آن به چیستی و چگونگی آن بپردازد. این مقاله هیچ تلاش بی ثمری جهت یک بررسی «این همان گونه» جهت تطبیقِ اجباری و مبتنی بر برساخته های ذهنی خود ندارد، تنها قرار بر این است که مفهوم «مرگ» به مثابه دو خط، یکی جان دان در عصر باروک و دیگری مولانا ، از یک مرکز (مرگ) بررسیده شده و وجوه مشارکت و مفارقت آن ها، که ممکن است حال در جایی موجب تقطیع این دو خط، موازات و یا اینکه جدایی آن ها شود را بَررسد.
خوانشی عرفانی از نماد پرنده در قصیده «اوراق طائراللیل» فیتوری با تکیه بر تأثیرپذیری از منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
157 - 180
حوزههای تخصصی:
یکی از دلایل گرایش شاعران معاصر عرب به استفاده از اصطلاحات و نمادهای عرفانی، تمایل بیش از اندازه این شاعران به مکتب رمانتیسم و حزن عمیقی بود که شاعران این مکتب، آن را فریادمی زدند. محمّد الفیتوری، شاعر سودانی که در برهه ای از زندگی شعری اش از مکتب رمانتیسم متأثرشد، برای بیان اندوه (درد) درونی متعالی و تجربه عرفانی خود، به استفاده از زبان صوفیانه روی آورد. او در قصیده «اوراق طائراللیل»، پرنده را نماد روح شفاف خود قرار داده است که معبود را تسبیح می کند و نغمه های صوفیانه سرمی دهد. این شاعر سودانی، در این قصیده، با تکیه بر نماد پرنده، حالت غربت و اندوه خود را به تصویرمی کشد و برای تحقق این هدف، نمادپردازی عطار در منطق الطیر و دو اندیشه اصلی این منظومه، یعنی صیرورت و شدن و نیل به وحدت وجود را مطمح نظر قرار داده است. این پژوهش نشان می دهد که وحدت وجود انفسی و به دنبال آن حیرت، اصلی ترین مفاهیمی است که دو اثر با استفاده از نماد پرنده سعی در بیان آن دارند، هرچند در برخی موارد اختلاف هایی وجود دارد. همچنین، تأویلی عرفانی از تجربه شعری فیتوری ارائه داده و به شیوه تطبیقی، تأثیرپذیری وی از نماد پرنده در منطق الطیر را تحلیل کرده است.
تجلیات السرد البولیفونی فی روایه "اعترافات کاتم الصوت" لمؤنس الرزاز باعتباره مظهرا من مظاهر ما بعد الحداثه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
110 - 87
حوزههای تخصصی:
تقنیه السرد البولیفونی أو تعددیه الأصوات فی الروایه أبدعها الناقد الروسی "میخائیل باختین" ثم طرحها دعاه ما بعد الحداثه. والسرد البولیفونی یکسر الجمود فی النص السردی ویقدمه عاریاً کعمل متخیل مُسقِطاً القناع الواقعی الذی بنیت علیه الروایه الکلاسیکیه، فهذه التقنیه ما هی إلا ممارسه لدیمقراطیه التعبیر تستهدف کسر هیمنه "الأنا" لیزول موقع الراوی الواحد والمهیمن. کما تعتبر مظهراً من مظاهر التخفیف من النزعه النرجسیه لدى المؤلف مستنده على تعددیه الأصوات وتارکهً تأثیرها على البنیه السردیه فی الروایات. ویرافق هذه التقنیه الروایات المتشظیه داخل مسار الروایه الأصلیه وظهور عالم الأحلام والکوابیس. <strong>تهدف</strong> المقاله إلى تعریف مفهوم السرد البولیفونی وتمظهراته فی روایه "اعترافات کاتم الصوت" للقاص "مؤنس الرزاز"باعتباره مظهراً من مظاهر ما بعد الحداثه بالاعتماد على <strong>المنهج</strong> الوصفی- التحلیلی. وتظهر هذه التقنیه فی هذه الروایه، إذ یسعى الروائی إلى إبراز موقعها داخل أعماله الروائیه بالتواری خلف ضمائر مختلفه وهو ما یجعله یتماهى مع ضمائر الشخصیات داخل عملیه السرد والتراوح بینها فیتناوب أکثر من سارد علیم عملیه الحکی فی الفقره الواحده من الروایه محتفلا بوجهات نظر مختلفه. ویرافق هذه المیزه ظهور الروایات المتشظیه داخل مسار الروایه الأصلیه وظهور العوالم الخیالیه وعالم الکوابیس وهو ما درسناه خلال هذه المقاله.
رباعیات خیام و صلاح جاهین در آیینه ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رباعیات خیام نیشابوری، یکی از مجموعه های شعری است که در مجامع بین المللی به دلیل روح انتقادی و سنت ستیزی آن، به شهرت فراوانی دست یافته است؛ به گونه ای که کمتر اثر دیگری با این نوع شعری و موضوع آن برابری می کند. صلاح جاهین، شاعر، کاریکاتوریست، هنرمند و روزنامه نگار معاصر مصری، دارای رباعیات در خور توجهی است. در این مقاله برآنیم با بررسی دیوان دو شاعر به اندیشه های مشترک آنها اشاره نماییم. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر ادبیات تطبیقی؛ براساس مکتب فرانسوی و با تکیه بر دیوان دو شاعر است. فرضیه پژوهش بر این نکته استوار است که چون رباعی یک قالب ایرانی است و از آنجا که بیشترین ترجمه رباعیات خیام در کشور مصر صورت گرفته است، احتمال داده می شود که صلاح جاهین از خیام تأثیر پذیرفته است. هرچند نویسندگان این مقاله معتقدند که این مسأله، تأثیرپذیری مطلق نبوده، بلکه در اشعار صلاح، نوعی نوآوری نیز وجود دارد؛ برای نمونه، وی در پایان هر رباعی، واژه «عجبی» را می آورد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مضمون ها و رویکردهایی همچون؛ زندگی، مرگ و نیستی، جوانی، معشوق، شراب، فصل بهار، روش فلسفی و بهره گیری از مفاهیم قرآنی، از اندیشه های مشترک خیام و صلاح به شمار می آیند.
دراسه مقارنه للتصدیر البدئی فی الروایات العربیه والفارسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
33 - 49
حوزههای تخصصی:
یسعی النقد الجدید بالبحث عن العتبات النصّیه لما له من أهمیّه فی قراءه النص والکشف عن دلالاته والتصدیر بوصفه عتبه ذا أهمیّه ذات وظیفه جمالیه و دلالیه، استُثمِر فی کثیر من الأعمال الروائیه؛ فهذه الدراسه تتناول مدی استخدام هذه العتبه فی الروایات الفارسیه والعربیه ویهدف إلی دراسه مقارنه للتصدیر بین الأدبین روایهً، للوقوف علی طبیعه استثمار عتبه التصدیر وللإطّلاع علی کمیّه توظیف التصدیر وأنواعه ونوع مصادره وتعدّد التصدیر وعلاقه التصدیر مع العنوان. الدراسه هذه تعمل بالرصد والوصف والتحلیل والمقارنه من خلال استخدام المنهج الوصفی والتحلیلی وبواسطه استخدام برنامج SPSS، یتمّ عرض السکّان الإحصائیه. الروائیون العرب أکثر حرصا لاستخدام التصدیر فی مستهلّ روایاتهم فتعدّدت مصادر تصدیراتهم من الدینی والأوروبی والشرقی والکتاب المقدّس والشعر والنثر والمثل و... فی حین اختیار التصدیر واستخدامه فی الروایه الفارسیه عفویه ولیس فیها تعمّد وتکلّف. تعدّدت التصدیرات فی الروایه العربیه وتنوّعت وصارت أسلوبَ خاصٍّ للکاتب الروائی. غاده السمّان وواسینی الأعرج وإبراهیم الکونی أکثر مستخدما للتصدیر فی الروایه العربیه وفی الروایات الفارسیه، محمد أیوبی ونادر إبراهیمی أکثر استخداما له. إنّ نصیب التصدیر الغربی من مجموعه التصدیرات العربیه أکثر من سائر التصدیرات ویمتلک 60% منها.فی حین التصدیر الغربی فی الروایه الفارسیه یمتلک أقلّ نصیب (5/17%) وفی الروایه الفارسیه التصدیر الشرقی أکثر، یلیه فی المرتبه الثانیه، التصدیر الذاتی. والمصادر الفارسیه المستفاده، فی الأغلب هی أشعار حافظ ومولوی. برتولد بریخت ومیکل أنجلوو، إریک فروم، باسکال، لئون تولستوی أکثر حضورا فی التصدیرات الروائیه العربیه. إنّ الروائی العربی تأثّر من الغربیین واستخدم التصدیر کفنّ وزخرفه والروائی الفارسی استخدمه للمعنی ویأتی بالأقوال الشهیره لدی المخاطب.
نشانگرهای جنسیتی در رمان أعشَقُنی و پرنده من بر مبنای الگوی رابین لیکاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با هدف کشف ارتباط میان متغیّر اجتماعی جنس و ویژگی های زبانی داستان نویسان زن، تلاش می کند با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و براساس الگوی لیکاف، نشانگرهای جنسیتی را در دو رمان أعشَقُنی از سناء شعلان (بهترین رمان زنانه اردن در سال 2013م) و پرنده من از فریبا وفی ( بهترین رمان زنانه فارسی در سال 2002م ) بررسی کند. نتایج پژوهش نشان می دهد که در رمان أعشَقُنی نزدیک به یک چهارم از واژه های رمان از ویژگی زبانی زنانه برخوردار است و زبان زنان در بیش از یک چهارم از واژه های رمان پرنده من نشا ندهنده گوینده مؤنّث است. از آنجا که در هر دو رمان نویسنده، زنی است که درباره زنان می نویسد، بسامد استفاده از واژگان مخصوص زنان در نوشته آنها زیاد است. از دیگر ویژگیهای زبان زنان در این رمانها استفاده از تصویرگری دقیق و جزئی نگر و بهره گیری از رنگ واژه های متعدد است. زنهای هر دو رمان به دلیل اعتماد به نفس کمی که حاصل زیستن در جامعه هایی مردسالار است از تردیدنماها، تشدیدکننده ها و تقریب نماهای بیشتری استفاده می کنند و از طریق پرهیز از به کارگیری دُشواژه ها و استفاده از درخواستهای غیرمستقیم، زبانی مؤدبانه را برای گفتگوهای خویش برمی گزینند که نشانگر ساختارهای زبانی گویندگانی محتاط و فرودست است.
خوانش تطبیقی تاریخ نگاری منظوم در مدایح ابن هانی و امیر معزی (مطالعه موردی: مضامین، ساختار های ادبی و تصاویر شاعرانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طورکلی تاریخ نگاری منظوم یا ثبت وقایع تاریخی در شعر شاعران عرب و ایران، جایگاه ویژه ای داشته است؛ اما این امر در عصر عباسی به نحو گسترده و متفاوتی در ادب عرب ظهور یافته و شاعران ایرانی نیز در این دوره، به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با شعر و ادبیات عرب پیدا کرده اند، در ثبت وقایع تا حد زیادی متأثر از بزرگان شعر و ادب عرب بوده اند. بر این اساس، مدایح تاریخی امیر معزی را که به عنوان یک شاعر درباری که در لغت، تصاویر شعری و مضمون متأثر از شعرای عرب و از جمله متنبی است، می توان از جنبه های مختلف با مدایح تاریخی ابن هانی که او نیز از متنبی تأثیر پذیرفته و ملقب به متنبی مغرب است، مقایسه کرد. وی بسیاری از مضامین مدایح خود را به صورت مستقیم و آگاهانه، از طریق مطالعه و تسلط بر اشعار برخی از شاعران عرب هم عصر یا پیش از خود یا غیرمستقیم و ناآگاهانه، با تأثیر پذیری از برخی شاعران ایرانی هم عصر یا پیش از خود، از شاعران عرب اخذ کرده و در تعدادی از قصاید خود، طرح کلی، ساختار عمومی و مضامین و تصاویر شعری قصاید عربی را رعایت کرده است. در این پژوهش، با بررسی و مقایسه مدایح تاریخی این دو شاعر، ضمن بیان وجوه اشتراک و افتراق آنها در مضون، ساختار و تصاویر شعری، جایگاه هریک از آنها در ثبت وقایع تاریخی عصر خود، نشان داده شده است.
تحلیل تطبیقی ارجاعات درون متنی شعر "عشق و شور و مستی" در بوستان سعدی با نگاره "گدایی بر در مسجد" اثر کمال الدین بهزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بوستان سعدی از جمله کتاب هایست که در اعصار مختلف، توسط نگارگران ایرانی مصور شده است. نگاره"گدایی بر در مسجد"یکی از نگاره های مصور محفوظ در کتابخانه قاهره است که توسط کمال الدین بهزاد، مصورگردیده. مبنای مصورسازی بهزاد شعر سعدیست که در این داستان از احادیث و روایات استفاده شده است و به بهترین شیوه به نظم ارائه گشته. براین اساس مفروض است، بهزاد نیز به برای تصویرگری داستان بوستان از روایات، داستان ها و احادیث دیگری بهره گرفته است. با شیوه های جدید خوانش اثر که تحت عنوان بینامتنیت در عصر حاضر متداول گشته و به طور مفصل در تفکر ژنت تدوین شده است، می توان تحلیل تطبیقی را از ارجاعات متون، به صورت بینامتنی ارائه نمود و همچنین بر اساس ارجاعات، سنجشی از برگرفته گی تحت عنوان گشتار در فزون متنیت ارائه داد. در این پژوهش یکی از گونه های ترامتنی ژنت، یعنی بیش متنیت، جهت بررسی چگونگی ارتباط نگاره"گدایی بر در مسجد"اثر بهزاد با شعر سعدی تحت عنوان"عشق و شور و مستی"،مورد استفاده قرارگرفته است. این پژوهش علاوه بر تطبیق این نگاره با شعر سعدی، به دنبال یافتن پاسخ این پرسش است که سعدی در شعر، از چه منابع دیگری بهره برده و همچنین بهزاد در تصویرگری شعر مذکور از چه متون و ارجاعات دیگری علاوه بر شعر سعدی استفاده کرده است. روش تحقیق نظری و بنیادین است که به شیوه توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته و ابزار فیش برداری برای گردآوری اطلاعات مورد استفاده است. یافته های پژوهش برمبنای مباحث بینامتنیت حاکی از آن است که سعدی در نگارش بوستان از احادیث و روایات بهره جسته. بهزاد نیز در تصویرگری علاوه بر متن بوستان، از احادیث و داستان های دیگری که منشاء اصلی پیداش تصویر می باشند بهره برده و صرفاٌ به بازنمایی صرف از داستان اکتفا نکرده است.
نگرشی تطبیقی بر شگردهای طنز در شعر نیما یوشیج و احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
49 - 69
حوزههای تخصصی:
از آنجا که به اعتقاد برخی، طنز، هنری ترین شیوه انتقاد است، در جامعه و فضایی که بی عدالتی اجتماعی و سیاسی، خفقان، تزویر و دروغ، بر ذهن و زبان جامعه مسلّط می شود، زبان شاعر تیزبین از طنز به عنوان هنری ترین سلاح مبارزه با این مفاسد بهره می گیرد. نوشتار حاضر پژوهشی است که در آن نگارندگان کوشیده اند پس از معرّفی مختصر طنز و انواع آن، شگردها و شیوه های گوناگون طنز در شعر دو شاعر معاصر ایران و عراق را بررسی نمایند. از آنجا که در بیان طنزآمیز، هدف مطلب گاهی در لفّافه قرار می گیرد و مخاطب در فهم آن با پیچیدگی مواجه می شود، این گونه پژوهش ها می تواند به شناخت لایه های درونی شعر شاعران از حیث معناشناختی، زبان شناختی و حتّی زیباشناختی یاری رساند و همچنین در شناخت ابعاد طنز در قلمرو شعر معاصر به مخاطب کمک کند؛ بنابراین، پس از توصیف و تحلیل نمونه هایی از آثار هر دو شاعر به این نتیجه می رسد که این دو شاعر با به کارگیری شیوه ها و شگردهایی خاص؛ همچون استفاده از تشبیه و تصویرآفرینی، استفاده از شخصیّت های غیر انسانی و غیره، از طنز بین سوژه های متن و پیام و معنی آن ها در بیان انتقادی اغراض خود بهره جسته اند.
بررسی تطبیقی گلستان سعدی و مقامات بدیع الزمان همدانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بدیع الزمان همدانی یکی از بزرگ ترین نویسندگان عصر عباسی، فنّ جدیدی را ابداع کرد که مورد توجّه نویسندگان و شاعران آن زمان و حتّی دوره های بعد قرار گرفت. این اقبال به فن ابتکاری بدیع الزمان، به زبان عربی محدود نشد و ادبای سایر زبان ها نیز به پیروی از بدیع الزمان آثار ارزشمندی را تألیف نمودند. ازجمله این آثار کتاب گلستان سعدی است. سعدی در تألیف این اثر بی بدیل تا حدود زیادی از مقامات عربی تأثیر پذیرفته، تا جایی که برخی از منتقدان، گلستان را در شیوه انشا نوعی مقامات دانسته و مقدمه آن را یک مقامه کامل به حساب آورده اند. مقاله حاضر درصدد است تا گلستان سعدی را به شکل تطبیقی با مقامات بدیع الزمان مقایسه کرده و موارد اشتراک و اختلاف میان آن ها را به شکل واضح بیان نماید. بر اساس نتایج به دست آمده، گلستان در دوازده مورد با مقامات بدیع الزمان مشترک و در شش مورد با آن متفاوت است. بدین ترتیب و با عنایت به وجود موارد مشترک بیشتر نسبت به موارد اختلاف، معلوم می شود که سعدی گلستان را به شیوه مقامات و به تبعیت از سبک بدیع الزمان تألیف کرده، اما این تأثیرپذیری تقلید صرف نبوده و نبوغ سعدی در گلستان به وضوح نمایان است.
بررسی تطبیقی آداب و رسوم اجتماعی در شاخه ایرانی شعر دوره صفوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶
14 - 24
حوزههای تخصصی:
با توجه به این که در تحلیل اشعار شعرای دوره صفوی، نوعی جامعه شناسی مولد و زادگاه، مثل هر دوره دیگری محسوس است و با عنایت به این که شناخت و تحلیل آثار ادبی و نیز شناخت زندگی آفرینندگان این آثار، بدون بررسی اجتماع و فرهنگی که در آن بالیده اند میسر نیست؛ پژوهش حاضر، با هدف بررسی مستند اوضاع اجتماعی این عهد و آشنایی با زندگی عمومی مردم آن روزگار، به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی انواع آداب و رسوم اجتماعی در شاخه ایرانی شعر دوره صفوی (اشعار وحشی بافقی، محتشم کاشانی، نظیری نیشابوری، کلیم کاشانی و صائب) می پردازد و نشان می دهد که اشاره به انواع مختلف آداب و رسوم برگزاری اعیاد، ازدواج، سوگواری، باده نوشی و سایر آداب و رسوم از قبیل انعام دادن، بستن طفل بر گهواره، بستن نامه بر بال کبوتر، پری در شیشه کردن و تعویذ بر بازو بستن، بیشترین فراوانی و بسامد را در دیوان صائب دارد. در اشعار وحشی بافقی نیز کمترین اشارات به آداب و رسوم اجتماعی دیده می شود.
بررسی لحن روایت در داستان اعرابی درویش و ماجرای زن با او؛ بر پایه نظریّه کانون روایت ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶
48 - 60
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی در دهه های اخیر با ارائه نظریّه های گوناگون بیش از پیش مورد توجّه قرار گرفته و دست کم در ادبیّات داستانی از جهات بسیاری راه گشا بوده است. در این رابطه، یکی از نظریّه پردازان برجسته، ژرار ژنت نام دارد که با تکیه بر مقوله لحن، تحوّل مهمّی در روایت شناسی پدید آورده است. کاربست مبانی آراء ژنت در داستان های فارسی، بخش های نوینی از هنرنمایی نویسندگان را آشکار می کند. در حوزه ادبیّات داستانی کلاسیک فارسی، مولوی چهره ای ممتاز است. او در مثنوی بسیاری از موضوعات اخلاقی، عرفانی و دینی را در قالب داستان تشریح کرده است. در مقاله پیش رو، با روش توصیفی- تحلیلی، تکنیک های روایی به کاررفته در حکایت اعرابی درویش و ماجرای زن با او و لحن آن با رویکرد به آراء ژنت، کاویده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که زمان غالب روایت، هم زمانی و کانون مکان روایت پربسامد، من- قهرمان بوده است. دیگر آن که، تک گویی درونی تنها مؤلّفه ای بوده که در داستان دیده نشده است. این امر، بیانگر برون گرایی شخصیّت ها و کنشگری آن ها در دنیای واقعی است.
تأثیر شعر و اندیشه های عمر خیّام بر شعر عبد الوهّاب البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
207 - 234
حوزههای تخصصی:
اثرپذیری و اثرگذاری پدیده هایی هستند که از دیرباز در میان شاعران و نویسندگان وجود داشته و در آثار آن ها منعکس شده اند. حکیم عمر خیام نیشابوری شاعر و فیلسوف قرن پنجم و ششم هجری را به حق می توان یکی از اثرگذار ترین شاعران بر ادیبان شرق و غرب دانست که بسیاری از ادیبان دیدگاه های فلسفی وی را در آثار خود منعکس کرده اند. عبد الوهاب بیاتی (1926- 1999م)، شاعر معاصر عراقی تبار- که با ادبیات ایران زمین و به ویژه عمر خیام آشنا بود - وام ها از معدن اندیشه ناب خیام ستانده است. بر همین اساس، پژوهش حاضر که از نوع کیفی است و با روش توصیفی و تحلیلی صورت گرفته، شناساندن زمینه های اثر پذیری بیاتی از خیام و بیان گستره این وام ستانی ادبی را بر اساس مکتب فرانسه در ادبیات تطبیقی، وجهه همّت قرار داده است.
اضطراب تنهایی و رفع آن از دید مولانا و یالوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
313 - 336
حوزههای تخصصی:
تنهایی دل مشغولی انسان در طول تاریخ بوده و هست و معانی مختلف و انواع متعددی دارد که در حوزه های مختلف فلسفه، عرفان و روان شناسی، جامعه شناسی و ... قابل بحث و بررسی است . یالوم معنادرمان اگزیستانسیالیست است. او بر چهار اضطراب مرگ، تنهایی، آزادی و بی معنایی که به گفته او ریشه در هستی انسان دارند، تمرکز می کند و برای رهایی انسان از این چهار دلواپسی معتقد به ابداع معناست و معنای زندگی را در سه چیز می داند: خدمت کردن به دیگران، خودشکوفایی، آفرینش. یالوم و مولانا هر دو به تنهایی بنیادین معتقدند و هر دو در صدد رفع این تنهایی هستند و هر کدام راه حلی برای رهایی از این تنهایی ارائه کرده اند. در این مقاله نویسندگان سعی بر بررسی تطبیقی دیدگاه مولانا و یالوم در این موضوع با روش تحلیلی- توصیفی دارند. هدف این تحقیق روشن کردن تفاوت های موجود در دیدگاه های آنان درباره این سؤالات می باشد: آیا تنهایی بنیادینی که مولانا به آن معتقد است، همان تنهایی بنیادینی است که یالوم مطرح می کند؟ از طرف دیگر راهکار آن دو برای رفع این تنهایی و رهایی از اضطراب چیست؟
تمثّل الأنا العربیه والآخر الإیرانی (عضدالدوله البویهی نموذجاً) فی شعر المتنبّی وابن نباته السعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
97 - 114
حوزههای تخصصی:
أدّی موضوع دراسه صوره الأجنبی فی الأدب إلی نشوء علم الصوره أو الصورولوجیا. إنّ المقارنین الفرنسیین وضعوا أساس هذا العلم و اتخذوه نمطا لاستعراض الصوره المنعکسه للشعوب الأجنبیه علی الآثار الأدبیه وفقا للمبادئ التی اتفقوا علیها أهمّها هی:حالات قراءه الآخر و الأسباب المؤثّره فی تکوین الصوره. الدراسات الصورولوجیه تکشف عن تمثّل الأدیب المسمّی بالأنا فضلا عن تمثّل الأجنبی المسمّی بالآخر فی النص الأدبی و بالتالی تسفر عن معرفتهما التی تساعد الباحث فی التعرّف علی الأمم و ما یتعلق بها من الثقافه، الحضاره، العادات و التقالید؛ إذن أنّها تمتلک أهمیه بالغه بین البحوث الأدبیه. بالنظر لهذه الأهمیه تمّت فی المقاله الموجوده دراسه صوره عضدالدولهالأمیر البویهی الإیرانی فی شعر المتنبی وابن نباته السعدی شاعری العرب بغیه الوقوف علی ما رسماه عن أنفسهما بصفتهما الأنا العربیه و إدراک ما سجّلاه عن ذلک الأمیر بصفته الآخر الإیرانی فی شعرهما. تبیّن نتیجه الدراسه أنّ تکوین صوره الآخر فی شعر المتنبی قد تأثر بالاغتراب والقومیه بینما أنّ تکوین صورته أصبح متأثرا بإیدیولوجیه المعارضه والمصالح الفردیه ؛لذلک تمّیز تمثّل الأنا والآخر فی شعر کل منهما بمیزات خاصه، مع هذا اتجه الشاعران کلاهما فی قراءه الآخر من التشویه السلبی إلی التشویه الإیجابی حسب الظروف المختلفه السیاسیه، الاجتماعیه والاقتصادیه.
مظاهر الثقافه الإیرانیه فی الشعر العربی بخراسان وسجستان خلال القرنین الرابع و الخامس الهجریین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
133 - 145
حوزههای تخصصی:
من رموز الوحده الحضاریه بین المسلمین ذلک التفاعل الأدبی بین الإیرانیین والعرب بدءاً من حضور الإسلام فی إیران ومروراً بالعصور اللاحقه وخاصه فی القرنین الرابع والخامس الهجریین. أما خراسان وسجستان، وبوصفهما من البُقع ذات المکانه الأدبیه فی المشرق والقریبه من مراکز الحضاره العربیه، فلهما ازدهار عظیم للغه العربیه وآدابها فی القرنین الرابع والخامس؛ حیث أسَر شعراؤهما قلوبَ المشتاقین من أقاصی البلاد وعرضوا مفاهیمهم إلیهم مزیجه بالتعبیر عن ثقافتهم الفارسیه. کانت مجالس هؤلاء الشعراء من أمثال أبی بکر الخوارزمی، وأبی منصور الثعالبی، وأبی الفتح البستی، وغیرهم تجمع کبار المثقّفین والشعراء العرب؛ ولکنهم رغم تأثّرهم باللغه العربیه فقد اهتموا بالغه الفارسیه ونقلوا معارفها، وطقوسها، ویومیاتها، وأساطیرها إلى العرب وذلک عن طریق الشعر الذی نظموها باللغه العربیه؛ لغه العلم، والأدب فی تلک الأیام. جاء البحث للکشف عن البواعث التی دفعت الشعراء إلى هذا النقل وتبیین محاورها معتمداً على المنهج الوصفی- التحلیلی. تبیّن من خلال البحث أنّ النزعه الوطنیه، وحاجه الشعراء إلى إفهام معانیهم، والتعبیر عن مهاراتهم الأدبیه، والتملح والاستظراف مما جعل الشعراء الخراسانیین والسجستانیین ینقلون الثقافه الإیرانیه فی شعرهم العربی، ویتحقّقون ذلک عبر ذکر الأبطال الإیرانییّن، والمفردات الفارسیه، وترجمه الأمثال والأبیات الفارسیه.
مؤلفه های کم خردی از نظر فردوسی بر اساس شخصیت کیکاووس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خرد مفهومی چندوجهی است که موضوع های گوناگونی چون: دانش، هیجان، خودتنظیمی، انگیزش، کارکرد اجتماعی، اخلاق و همچنین ارتباط پیچیده بین این جنبه ها را در بردارد. مفهوم خرد بر شیوه تفکر، احساس و رفتار افراد در بافت زندگی تأثیر می-گذارد؛ بنابراین خرد باید در عمل فرد دیده شود تا آثار مثبت برای خود فرد و دیگران به بار آورد؛ زیرا کسی که فقط ایده های خردمندانه دارد اما در رفتارهایش چیزی از آن دیده نمی شود خردمند نیست. ازاین رو، پژوهش حاضر باهدف بررسی مؤلفه های کم خردی ازنظر فردوسی بر اساس شخصیت کیکاووس صورت گرفته است. پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کیفی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل شاهنامه ی فردوسی بود که از طریق نمونه گیری هدفمند، شخصیت کیکاووس به عنوان فرد کم خرد انتخاب شد. متن شاهنامه با روش تحلیل محتوا و با استفاده از سه فرایند پیاده سازی، کدگذاری باز، کدگذاری انتخابی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که ویژگی های کم خردی را می توان شامل (ضعف دین داری و ضعف اخلاق)، (ضعف تفکر/ آگاهی)، (ضعف ادراک حقایق و ذهنیت گرایی/ فرافکنی)، (ضعف همدلی/ عاطفی و ضعف حمایت/ خدمت کردن) و (ضعف ارتباط و ضعف کسب تجارب و ضعف ارزش های فرهنگی) دانست.