مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
اقتباس ادبی
حوزه های تخصصی:
فرهنگ، هنر و ادبیات غنی و گستردة فارسی، منبع اقتباس ارزشمندی برای فیلم های پویانمایی (انیمشین) است. بررسی 30 فیلم پویانمایی ایرانی نشان داد که اقتباس اندیشمندانه از متن و محتوای اثر ادبی، در برخی از این فیلم ها، نوعی تحول ایجاد کرد. شکل گیری کتابْ فیلم در بخش سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در سال 1368 نیز دلیلی بر نیاز مبرم پویانمایی ایران به انواع قصه و روایت ادبی بود. این پژوهش شیوه های مختلف اقتباس ادبی در پویانمایی ایران را نقد و بررسی می کند و مواردی را نشان می دهد که اقتباس مناسب و آگاهانه از فرهنگ و هنر ایران، بنیان فیلم پویانمایی با هویت ایرانی را پی ریزی کرده است
نقد مطالعات تطبیقی اقتباس در پژوهش های ادبی و سینمایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهم سنجی تاریخ ادبیات و سینما از تقابل چند هزار سال و یکصد و اندی سال حکایت می کند؛ و با این حال تأثیر و تأثر میان این دو رسانه چه آگاه چه نیمه آگاه در تولیدات هنری جریان داشته و در مطالعات اقتباسی بازتاب یافته است. مقایسة فیلم های اقتباسی با منابع ادبی پایة این پژوهش هااست. مطالعات اقتباسی در ایران به شکل زیر قابل دسته بندی هستند: آثاری که به صورت انفرادی و به طور مستقل به مسألة اقتباس پرداخته اند؛ آثاری که با اهتمام یک نهاد فرهنگی- هنری یا مؤسسة سینمایی گردآوری شده اند؛ آثاری که ظرفیت های آثار ادبی را برای تبدیل به فیلمنامه و فیلم بررسی و بر یکی از سه عنصر «روایی»، «سبکی» و «روایی- سبکی» تأکید کرده اند؛ آثاری که با نگره های سینمایی به نقد متون پرداخته اند؛ و اظهار نظرهای کوتاه و پراکنده که در کتاب های تاریخ سینما یا نوشته و مصاحبه های مطبوعاتی آمده اند. بررسی روش مطالعه و نوع دریافت های این پژوهش ها نشان می دهد، می توان مطالعات تطبیقیِ اقتباس را نوعی نقد تلقی کرد که در صورت انسجام و ساماندهی، تخیل سینمایی را چه اقتباسی چه اصلی، توسعه می دهد.
نقش رسانه در تولید معنا؛ تحلیل تطبیقی داستان و فیلم داش آکل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات تطبیقی اقتباس، شاخه ای از ادبیات تطبیقی است که به مناسبات بین دو رسانه نظر دارد. عمده ترین تحقیقات در این زمینه، بررسی و نقد فیلم های اقتباسی است. در نقد سنتی اقتباس، میزان وفاداری فیلم به موضوع داستان کتاب معیار اصلی قضاوت است اما در مطالعات اقتباسی نوین، خلاقیت کارگردان اقتباس کننده در خوانش متن ادبی و انتخاب معادل های سینمایی، تعیین کننده موفقیت فرایند اقتباس بینارسانه ای است. تأکید پژوهش حاضر بر این است که حتی در اقتباس های به ظاهر وفادار، بیان سینمایی ممکن است معنای دیگری به موضوع داستانی مکتوب بدهد و باید نقش رسانه را در تولید معنا در نظر گرفت. این موضوع در مورد مطالعاتی «مقایسه تطبیقی داستان و فیلم داش آکل» قابل طرح است. تحقیقاتی که درباره «داش آکل» صادق هدایت و داش آکل مسعود کیمیایی به نقد و بررسی پرداخته اند کمتر به شیوه معناسازی یا خلق درون مایه با عناصر روایی سبکی منحصر به رسانه سینما توجه کرده اند. به همین دلیل حتی اگر یافته های قبلی نکات درستی را طرح کرده باشند این یافته ها در مجموعه منسجمی از یک نوع مطالعه تطبیقی جای نمی گیرند و تفاوت معناسازی بین متن ادبی و متن سینما را در کلیت دو متن نشان نمی دهند.
اهمیت «ساختار» و «درونمایه» در اقتباس های سینمایی و تلویزیونی هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سینماگران، برنامه سازان تلویزیون، کارشناسان ادبیات و مخاطبانی که با سطح متوسطی از سواد ادبی و سینمایی- تلویزیونی، فیلم های اقتباسی را می بینند، معیارهایی متفاوت برای ارزیابی دارند. به همین قیاس، مبانی نظری مختلفی در مطالعات تطبیقی اقتباس وجود دارد. بررسی فیلم های اقتباسی و مقایسه آن ها با منابع ادبی می تواند با رویکرد مطالعات فرهنگی انجام گیرد که سرشتی بین رشته ای دارد و بیشتر بر بازخوردهای فرهنگی تکیه می کند. یکی از اهداف پژوهش های بین رشته ای کمک به بازسازی فرهنگ است که با تعامل علوم و هنرها تسریع می گردد. بررسی مناسبات سینما و تلویزیون با مجموعه قصه های هزار ویک شب نشان می دهد اقتباس هایی که توانسته اند این اثر را با همان نقش فرهنگی- تاریخی خود بازتولید کنند، موفقیت بیشتری داشته اند. این اقتباس ها به ساختار اثر وفادار بوده اند. دلیل موفقیت اقتباس های وفادار به هزار و یک شباین است که درونمایه از ساختار برمی آید و حذف الگوی درونمایه در فیلم های اقتباسی، مخاطبان مشترک کتاب و فیلم را راضی نمی کند. روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. کنارهم گذاری تحلیل های ساختاری و دریافت های معنایی هزار و یک شب، همراه با رجوع به نظریه هایی که بین اندیشه و ساختار به یک رابطة بلاغی قائل هستند، نشان می دهد چگونه اقتباس های وفادار از هزار و یک شب به بازتولید تأثیر فرهنگی این متن می پردازند.
مطالعه تطبیقی رویدادهای داستان در روایت ادبی و سینمایی مقایسه داستان «آشغالدونی» و فیلم «دایره مینا»(مقاله علمی وزارت علوم)
در مطالعات بین رشته ای سینما و ادبیات، نقد یک فیلم اقتباسی و مقایسه آن با اثر ادبی مبدأ، نوعی نقد تطبیقی به شمار می آید. از آنجا که در پژوهش های ادبی جدید، اتخاذ یک رویکرد و فرضیه مرتبط با آن اساس تحقیق است، در مقاله حاضر داستان «آشغالدونی»، نوشته غلامحسین ساعدی با فیلم اقتباسی از آن، «دایره مینا» با نگاه به ادبیات تطبیقی جدید بررسی شده است. هرچند این نظریه ها هنوز منسجم و تثبیت شده نیستند، اما ادبیاتِ آن درحال شکل گیری است. در مقایسه داستان ساعدی با فیلم مهرجویی، یافته های پژوهش نشان می دهد: جنبه تمثیلی داستان مکتوب در فیلم اقتباسی، تحت تأثیر پردازشِ سینمایی طرح قرار گرفته و گاه واقع گرایی فیلم بر نمادگرایی داستان ادبی غالب شده است . مهرجویی رویدادها را در گفتمان سینمای کلاسیک ساماندهی کرده است تا خواننده را در مدت زمانی مشخص به پی گیری ماجراها ترغیب کند. نحوه زمان بندی فیلم براساس ساختار سه پرده ای، بیننده را به دنبال کردن ماجراها برمی ا نگیزد و برخلاف داستان آشغالدونی، «طرح» بر «ایده» غلبه می کند. ازآنجاکه غلبه طرح یا ایده، هرکدام درون مایه ای متفاوت خلق می کنند، می توان گفت همین تغییر ساختاری تاحدی به تغییر معنایی انجامیده است. همچنین تغییر پایان آزاد روایت ساعدی به پایان بسته در روایت فیلم، مانع مشارکت مخاطب در بازسازی سرنوشت داستانی شخصیت اصلی می شود.
تحلیل تقابل های بنیادین متن در گفتمان ادبی و سینمایی: مطالعه موردی داستان آشغالدونی و فیلم اقتباسی «دایره مینا»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۵
85-104
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های فهم معنا و درک شگردهای زیبایی شناختی اثر، کشف تقابل هایی است که در متن پنهان است و راه یافتن به شیوه پنهان سازی آن ها فرایند عمل نقد را کامل می کند. تقابل ها در سطوح مختلف اثر قابل بررسی هستند و دو گونه آشکار و نهان را شامل می شوند. تقابل های آشکار در متن همنشین می شوند، اما تقابل های پنهان فقط یک سویه را آشکار می کنند و به این طریق نشان می دهند سوگیری خالق اثر به سمت و سوی غایب است. اینکه تقابل ها کدام ها هستند و چه رابطه ای با هم دارند، به درک معنا می انجامد و اینکه تقابل ها با کدام شگردهای زیبایی شناسانه پردازش شده اند، همان راه های پنهان کردن معنا را نشان می دهد که راز لذت بخش بودن اثر را هم فاش می کند. مقایسه دو رسانه متفاوت، روش های متفاوت و منحصربه فرد هر رسانه را در پردزاش تقابل ها نشان می دهد و یکی از بسترهای مطالعه در این زمینه، مقایسه فیلم های اقتباسی با منابع ادبی آن هاست. در این مقاله، به تحلیل تطبیقی تقابل ها در داستان آشغالدونی نوشته غلامحسین ساعدی و فیلم اقتباسی «دایره مینا» ساخته داریوش مهرجویی پرداخته شده است. دریافت نهایی تحقیق این است که کارگردان به سبب وفاداری به روساخت و ژرف ساخت روایی آشغالدونی ، تقابل های مضمونی و روایی را از داستان مکتوب به فیلم انتقال داده است و با این حال، عناصر سبکی فیلم این تقابل ها را در عرصه تصویر کامل کرد ه اند و بیان زیبایی شناسانه متفاوتی را خلق کرد ه اند.
اقتباس ادبی در سینمای ایران (مطالعه موردی، چهل ودو فیلم اقتباسی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳
99 - 112
حوزه های تخصصی:
چگونگی اقتباس از آثار ادبی یکی از موضوعات مهم در حوزه ی مطالعات سینمایی است و نظریات گوناگونی در این زمینه پدید آمده است. آنچه در بیشتر این مباحث می بینیم، پرداختن به موضوع اقتباس از منظر سینماست، درحالی که در مطالعات ادبی، پرداختن به موضوع اقتباس از منظر ادبیات دارای اهمیت است. نکته دیگر آن است که نظریات مطرح شده در حوزه ی اقتباس، بر اساس فیلم های خارجی شکل گرفته است و گاهی در تطبیق میان آن نظریات و آنچه در سینمای ایران رخ داده است، تمایزاتی دیده می شود و لازم است نظریه ای بومی در این حوزه ارائه گردد. در پژوهش حاضر، اقتباس در سینمای ایران از دو منظر متن تصویری (فیلم سینمایی) و متن نوشتاری (داستان) بررسی شده است و بر اساس اقتباس های صورت گرفته، نظریه ای تازه ارائه گردیده است. با بررسی فیلم های اقتباسی سینمای ایران می توان گفت اقتباس دارای دو رویکرد اصلی است: رویکرد نخست، اقتباس بر اساس منبع ادبی و رویکرد دیگر اقتباس بر اساس عناصر داستانی است. در روش نخست، حضور عناصر سازنده ی متن نوشتاری در ساخت فیلم سینمایی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، درحالی که در روش دوم، آنچه مهم است، نظر فیلم ساز در ساخت اثر است. در این رویکرد، فیلم ساز مضمون کلی متن نوشتاری را در فیلم مورداستفاده قرار می دهد و به دیگر عناصر سازنده ی متن داستانی می تواند توجه زیادی نکند یا آن ها را بر اساس نظر خود تغییر دهد.
مطالعه ی اقتباس ادبی در عکاسی صحنه پردازی شده ی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
69 - 80
حوزه های تخصصی:
هنرها در طول تاریخ از منابع متعدد اقتباس کرده اند. برخی مثل سینما بیشتر و برخی دیگر کمتر. به نظر می رسد عکاسی به دلیل ماهیت واقع گرایانه اش، کمتر به این شگرد تن بدهد ولی بررسی ها نشان می دهد عکاسی هم از همان آغاز، از منابع مختلفی اقتباس کرده است. ادبیات یکی از منابع برای اقتباس در عکاسی بوده است. اما آیا واقعاً امکان اقتباس از ادبیات و منابع ادبی در عکاسی وجود دارد و اگر دارد چگونه؟ در پژوهش پیش رو که به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته، آثار پنج عکاس در زمینه ی اقتباس از ادبیات بررسی شده است. شیوه ی جمع آوری اطلاعات، استفاده از منابع کتابخانه ای (کتاب، پایان نامه، مقاله) و مراجعه به سایت های اینترنتی بوده است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد، اقتباس از منابع ادبی در عکاسی امکان پذیر است ولی در شاخه ی عکاسی صحنه پردازی شده بیشتر دیده می شود و عکاسان از بین متون ادبی، بیشتر از شعر اقتباس کرده اند تا از نثر و دلیل آن هم امکان اقتباس آزادتر از شعر بوده است. متون ادبی برای این که بتوانند به شیوه ی عکاسی بازنمایی شوند می بایست ظرفیت فضاسازی، شخصیت پردازی، و روایتگری را داشته باشند. با این حال عکاسان بیشتر برداشت ذهنی و درونی خود را در زمان عکاسی به کار می گیرند و بازنمایی عین به عین متن ادبی در عکاسی امکان پذیر نیست.
بررسی ویژگی های اقتباس ادبی از کلیله و دمنه در داستان دو جانور. ایخنیلات نوشته آلِکسِی رِمیزوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۳۸)
127 - 157
حوزه های تخصصی:
کلیله ودمنه یکی از آثار ماندگار و تأثیرگذار ادبی در جهان است که به زبان های مختلف ترجمه شده و حکایت ها و تمثیل هایش بارها محلّ اقتباس نویسندگان مختلف جهان بوده است. در ادبیات روسی نیز از جمله در فابل های لِف تالستوی و ایوان کریلوف نمونه های فراوانی را از این کتاب می توان جُست. آلکسی رمیزوف، یکی از نویسندگان مطرح روسی در قرن بیستم با تکیه بر سنّت اقتباس ادبی، بسیاری از مضامین و درون مایه ها و حتّی جملات آثار کهن را در داستان های خویش بازتاب داده است. او با تکیه بر کتابی مُلهم از ترجمه اسلاویِ کلیله ودمنه، اثری با نام داستان دو جانور. ایخنیلات را نوشته که در این جُستار برآنیم تا به روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با رویکرد بررسی تطبیقی آثار نامبرده، دریابیم چه وجوه تناظر یا تشابهی میان شخصیّت ها و وقایع دو اثر وجود دارد و رویکرد نویسنده در این اقتباس ادبی چه بوده است؟ بررسی ها نشان داد که داستان رمیزوف براساس دو باب نخستین کلیله ودمنه نگاشته شده و فقط ماجرای اصلی دو شغال اِستِفانیت (کلیله) و ایخنیلات (دمنه) مدّنظرِ نویسنده بوده است. ماجراها با همان توالیِ اثر اصلی آمده اند، امّا، فقط تعداد اندکی از حکایت ها و تمثیل هایِ متن اصلی، در داستان رمیزوف نقل شده است. رمیزوف هم در مقدّمه اثرش با آوردن داستان برزویه پزشک و هم در انتهای داستان با آوردن تاریخچه پیدایش اثر، اشارات و ارجاعات آشکاری به اقتباس از کلیله ودمنه داشته است. او کوشیده است تا پیوندی میان دنیای کهن و دنیای نو با تکیه بر عنصر معاصرسازی برقرار نماید.