فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۷۱۸ مورد.
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
183 - 229
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است تا با تمرکز بر وجوه عامیانه در نگاره بهزاد و داستان گنبد فیروزه نظامی، به تبیین معناشناختی عناصر معماری در روایتگری منقوش و منظوم ایرانی بپردازد. برای رسیدن به این هدف، نخست با ارائه تعاریف اجمالی و کاربردی از مفاهیم کلیدی مورد نظر مشتمل بر عناصر معماری، روایت، وجوه عامیانه، معناشناسی حدود نظری و محتوایی پژوهش تعیین می شود. سپس با تکیه بر نقاط اشتراک، دو اثر محوری نگاره کمال الدین بهزاد و داستان گنبد فیروزه نظامی مورد بررسی و بازخوانی قرار خواهد گرفت. در ادامه، نقشه راه پژوهش براساس پرسش کلیدی بحث مبنی بر چگونگی یافتن نقش و جایگاه عناصر معماری مشخصاً گنبد و رنگ در فرایند روایتگری ترسیم و برای پاسخ دادن به آن، فرایندی سه مرحله ای، براساس آرای نشانه معناشناختی شعیری و کوتس، تدوین و اجرایی می شود. در مرحله اول، ادبیات و معماری به مثابه دو دستگاه روایتگر تعریف می شوند. سپس، هم زمان با خوانش نگاره و داستان، وجوه عامیانه هر اثر استخراج می شود و مورد بررسی قرار می گیرد. در گام سوم، یافته های پژوهش به صورت موازی بررسی و ارزیابی می شود. نتایج پژوهش شاخص های دوازده گانه معماری روایی و شاخص های هشت گانه ادبیات عامه را به دست داده است. همچنین، با توجه به محتوای روایی و نمادین، فضا، تداعی، تداعی تخیل، ساختن حال یا خلق اکنون، بهره مندی از تنش، در سه ساحت زمینه، استفاده و شیوه روایت، می توان وجوه مرتبط با ادبیات عامه را در گستره مورد بررسی پژوهش دریافت و تحلیل کرد.
بررسی تطبیقی نمایش واره میر نوروزی ایرانی با جشن واره ساتورنالیا از منظر کارناوالیته باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
209 - 243
حوزههای تخصصی:
میر نوروزی یکی از نمایش واره های کارناوالی کهن ایران است که امروزه یا از میان رفته است و یا به ندرت روی می دهد. متأسفانه در راستای حفظ اهمیت این نمایش واره کهن به قدر کفایت و به اندازه ای که شایسته آن است مکتوباتی نگاشته نشده است. تا به امروز نوشته های گوناگونی درباره مفهوم کارناوال باختین در ادبیات و هنر منتشر شده، اما تاکنون به غیر از یک مورد محدود، که آن نیز صرفاً به مقایسه تطبیقی نمایش های خنده آور ایرانی با نظریات کارناوالی باختین پرداخته، بررسی دیگری در این زمینه صورت نگرفته است. از سوی دیگر هیچ یک از پژوهش های پیشین، به جنبه های اجرایی میر نوروزی و توان بالقوه این نمایش واره برای عرصه اجرا و تئاتر امروز ایران نپرداخته اند. به همین سبب، نگارندگان در این پژوهش بر آنند تا با رویکردی تحلیلی تطبیقی براساس آرای میخائیل باختین، یکی از مهم ترین نظریه پردازان قرن بیستم، ابتدا درباره ویژگی ها و مؤلفه های کارناوالیته در دو نمایش واره ساتورنالیا و میرنوروزی بحث کنند و سپس مضامین و مؤلفه های کارناوالی این دو نمایش واره را با یکدیگر تطبیق دهند تا از این رهگذر درک ویژگی های کارناوالی میر نوروزی میسر شود و درپی آن، ارزش و اهمیت این نمایش واره کهن ایرانی در نمایش های ایرانی، کارایی و پتانسیل و توان بالقوه آن در هنر اجرا و امروز تئاتر ایران، مورد تأکید و بازنگری قرار گیرد.
تصویرسازی در سه خشتی های کرمانجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
1 - 38
حوزههای تخصصی:
سه خشتی گونه ای از سروده های کرمانجی است که بیش از آنکه معناگرا باشد، ساختارگراست و تصویرسازی بیشترین نقش را در شاکله این شعرها دارد. هدف پژوهش حاضر، توصیف و طبقه بندیِ خوشه های تصویریِ پُرتکرار و تحلیل چرایی و چگونگیِ بازنمایی آن ها در سه خشتی هاست. با وجودِ سه خشتی های مکتوبی که در دهه های اخیر گردآوری شده اند، به جهت الزام به اَصالت سروده ها و پرهیز از خطاهای احتمالیِ موجود، نمونه های مورد بررسی در این مقاله را از راویان اصلی آن ها شنیدیم و ثبت کردیم. با وجود این برای ارائه شاهدهای مثال از منابع مکتوب نیز بهره بردیم. پرسش های اصلی مقاله این است: پایه تصویرهای بازنمایی شده در این ترانه ها از مجموعه کدام پدیده ها گرفته شده است؟ این تصویرها را در قالب کدام خوشه های تصویری می توان طبقه بندی کرد؟ مبنای نظری این تحقیق برای رده بندی و تحلیل تصویرسازی در سه خشتی ها، تصویر زبانی و تصویر مجازی است که متأثر از دو گونه کاربردِ واقعی و مجازی زبان در ادبیات است. یافته های پژوهش نشان می دهد که خوشه های تصویری عاشق، معشوق و محیط طبیعی بسامد بیشتری دارند. همچنین تصویرسازی در این سروده ها واقع گرایانه و به قطبِ توصیف و تعبیر نزدیک تر است.
خوانش ترامتنی نقاشی بقاع متبرکه گیلان و نقاشی پشت شیشه (زند و قاجار) با تأکید بر رابطه فورژی و جای گشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
133 - 172
حوزههای تخصصی:
نقاشی های بقاع متبرکه گیلان همانند نقاشی های مذهبی پشت شیشه از هنرهای مذهبی دوره قاجار است که برای عامه مردم با تشویق حکومت ها در جهت هدایت افکار عمومی رشد کرده است. میان این نقاشی ها از حیث اعتقادات مذهبی شیعه و خاستگاه اجتماعی هنرمندان، وحدت سبک در روایت و تصویرگری قابل مشاهده است. ترامتنیت یکی از نظریه های مهم در زمینه های ادبی و هنری است که توسط ژرار ژنت مطرح شده است. ژنت در ترامتنیت به روش های گوناگونی پرداخته است که یک متن توسط آن مخاطبش را به یادآوردی متن پیشین دیگری هدایت می کند. پرسش اصلی تحقیق این است که کدام مؤلفه های به کار رفته در نقاشی پشت شیشه و نقاشی بقاع متبرکه از رابطه همان گونگی و تراگونگی برخوردارند. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و روش گردآوری مطالب کتابخانه ای از طریق یادداشت برداری و تصویرخوانی است. تجزیه و تحلیل داده ها کیفی است. یافته ها حاکی از این است که میان نقاشی های بقاع متبرکه و نقاشی های پشت شیشه رابطه همان گونگی و تراگونگی هم زمان برقرار است. همان گونگی در کاربست عناصر بصری و دلالت های معنایی، از نوع فورژی با کارکرد جدی و تقلید از فرم و محتوای پیش متن و تراگونگی از نوع جای گشت در ساختار بصری و دلالت های معنایی دارای کارکردی جدی در بیش متن است. در نقاشی های بقاع متبرکه گیلان، نقاش با حذف عناصر، افزایش عناصر و تغییر مضمون، سبب آفرینش مفاهیم تازه شده است.
خوانشِ نشانه شناسیِ رمزگان اجتماعی- فرهنگیِ آیین ملّی «نوروز» و باورهای عامه آن (بر پایه دو محور هم نشینی و جانشینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی، رویکردی است که به تحلیل نظام نشانه ای و مطالعه سازوکارهای تولید، انتقال و دریافت معنا می پردازد. رسوم و آیین های کهن به عنوان نشانه/بازنمودی فرهنگی از اندیشه و تفکر انسانی با منشی نمادین، تفسیری از جهان و جهان بینی انسان ارائه می دهند و نقش مهمی در انسجام اجتماعی دارند. نشانه شناسی را در اواخر قرن نوزدهم چارلز سندرس پیرس، فیلسوف آمریکایی و فردیناند دو سوسور، زبان شناس سوئیسی، پایه گذاری کردند. به نظر سوسور، نشانه شناسی، رویکردی است درزمینه دوگانه دال و مدلول و دلالت های معنایی، ولی از نظر پیرس، هر نشانه دارای سه جز است: بازنمون، تفسیر و موضوع. این پژوهش به روش تحلیلی-توصیفی به خوانش عناصر درون متنی در رمزگان های برجسته اجتماعی- فرهنگی آیین نوروز در محور درزمانی پرداخته است. رسم کهن نوروز به عنوان نشانه/بازنمودی فرهنگی با نشانه های شمایلی، نمایه ای و بیشتر نشانه نمادین، تفسیری از جهان و جهان بینی انسان، ارائه می دهد که در جهان معاصر به واسطه سیطره ارتباطات مجازی در حال کمرنگ شدن هستند و امکان بهره برداری از معانی عمیق نهفته در این رسوم آیینی در ابعاد گوناگون توسعه هدف این پژوهش بوده است. بنابراین، نتایج این خوانش در محور همنشینی و جانشینی و در معنای ضمنی (سطح سه) برطبق نظریّه پیرس با نشانه /بازنمون های نمادین، نمایه ای و شمایلی در متن نوروز: آرامش و تعادل، برکت، شادی و نظم در محور فردی، عدالت و دادگری و صلح و دوستی در محور اجتماعی و معنای کاربردی توسعه پایدار از طریق توسعه گردشگری فرهنگی بوده است.
بررسی نقوش و متون آیینی سنگ مزارهای قاجاری گورستان های شهنشاه، حیات الغیب و حاجی بکتاش لرستان (بر اساس کارکرد اجتماعی فرد متوفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از دانسته های امروز ما از نحوه زندگی گذشتگان، در نتیجه بررسی باستان شناسان از درون گور ها با آثار بر جای مانده آرامگاه ها، و نقوش کنده شده روی آن ها است. آثار بجامانده در دل سنگ، چون عالمی خاموش، گنجینه هنر گذشتگان را معرفی می کند. از دوره ی قاجاری تعداد زیادی گورستان در نقاط مختلف ایران از جمله استان لرستان به جا مانده است. این پژوهش قصد دارد به بررسی نقوش سنگ قبرهای گورستان های شهنشاه، حیات الغیب و حاجی بکتاش لرستان (براساس کارکرد اجتماعی فرد متوفی) در دوره ی قاجاری بپردازد.پرسش هایی که در موضوع نوشتار حاضر به آن میپردازد عبارت است از: 1. مضمون و محتوای نقوش تزیینی گورستان های مورد مطالعه در ارتباط با فضای اجتماعی و فرهنگی استان لرستان چگونه تفسیر میشود؟ 2. نقوش و تزیینات سنگ قبر قبرستان های مورد مطالعه به چندگروه تقسیم می شوند؟ 3. نقش مایه های سنگ مزارهای مورد مطالعه دارای چه مضامین و مفاهیم نمادگرایانه هستند؟. به منظور رسیدن به اهداف پژوهش روشی که در این مقاله به کار گرفته می شود توصیفی-تحلیلی است. اطلاعات لازم با استفاده از منابع کتابخانه ای، پایان نامه ها و مقاله-های مختلف و میدانی جمع آوری شده است. نتایج حاصله از بررسی نقوش سنگ قبرهای گورستان های شهنشاه، حیات الغیب و حاجی بکتاش لرستان نشان می دهد نقوش روی سنگ قبرهای گورستان گوشه شهنشاه انجام شد، موضوعاتی همچون مذهبی (نشانه های سوگ و سوگواری، نشانه های عبادت، ایمان) و غیرمذهبی ( نشانه های جنگاوری، شکار، سوارکاری، حیوانات و شجاعت، نشانه های مهمان نوازی، نشانه های بانوان و آراستگی بانوان) به کار رفته است.
نقد و تحلیل قصه «شاهزاده خانم مُرده و هفت بهادُر» اثر آلکساندر پوشکین از منظر بینامتنیت ژنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
47 - 85
حوزههای تخصصی:
آلکساندر پوشکین، نویسنده نامدار قرن نوزدهم و عصر طلایی ادبیات روسیه، با سبک و زبان ادبیِ خاص خود آثاری اصیل و بی بدیل را به ادبیات جهان عرضه کرده است. اگرچه او بیشتر به عنوان شاعر اشتهار دارد، اما در اغلب ژانرهای ادبی قلم فرسایی کرده و علاقه اش به آثار ادبیات شفاهی یا فولکلور موجب خلق قصه هایی ماندگار در ادبیات روسی شده است. در پژوهش حاضر، پس از تبیین نظریه بینامتنیت ژرار ژنت و با توجه به بایسته های این نظریه و بهره مندی از روش تحلیل محتوا و مضمون و خوانش تطبیقی عناصر داستانی، به بررسی و نقد قصه مشهور «شاهزاده خانم مُرده و هفت بهادُر» نوشته آلکساندر پوشکین، شاعر پرآوازه قرن نوزدهم روسیه پرداخته شده است. بررسی ها مؤید این مطلب است که قصه پوشکین دارای روابط بینامتنی با متون متعدد ازجمله سه قصه «شاهزاده خانم خفته» اثر واسیلی ژوکوفسکی، «سفیدبرفی و هفت کوتوله» نوشته برادران گریم و «زیبای خفته» اثر شارل پرو است و به عبارتی، واگویه ای از متون متقدم خود است. نقد و تحلیل تطبیقی قصه ها علاوه بر احراز شباهت های ساختاری و روایی میان آن ها، تأکید دارد که در همه آن ها با وجود تفاوت های روساختی، یک درون مایه کلی و مشترک وجود دارد: دختری زیبارو به واسطه حسد یا انتقام جادو می شود و به خوابی عمیق فرو می رود، اما نجات می یابد و قصه فرجامی خوش دارد. مناسبات بینامتنی قصه ها تردیدی در پیش متن بودن آن ها برای قصه پوشکین باقی نمی گذارد، هر چند که پوشکین با پیروی از سنت های روایی روسی، از برگرفتگی صِرف دور شده و روح روسی را در این قصه دمیده است.
کارکرد رسانه ای تصنیف های عامیانه سیاسی و اجتماعی در عصر قاجاریه، دوره پیشامشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
67 - 105
حوزههای تخصصی:
پژوهش در حوزه های مختلف فرهنگ سیاسی عامه در تاریخ ایران از اهمیت درخور اعتنایی برخوردار است. گروه های حاکم، در روایت خود از وضع موجود، همواره مدعی آبادانی کشور و رضایت رعایا بودند. عامه مردم باید این روایت را به چالش می کشیدند و روایت خود را با هم ترازانشان به اشتراک می گذاشتند. اما این کنش، نیازمند رسانه بود، رسانه ای که مصون از نظارت ارباب قدرت باشد. آنچه توده های مردم در اختیار داشتند قالب های مختلف فرهنگ عامه بود. چگونگی بهره گیری توده از این قالب ها و انتخاب برخی از آن ها به عنوان ابزاری برای اطلاع رسانی نکته درخور توجهی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. پرسش اینجاست که در دوره پیشامشروطه در عصر قاجاریه تصنیف های عامیانه چگونه قابلیت رسانه ای می یافتند و رسانه تصنیف در مواجهه عامه مردم با نخبگان حاکم، چگونه کارکرد سیاسی پیدا می کرد؟ فرضیه ما این است که آهنگین بودن تصنیف ها، وزن های کوتاه آن ها، طنزآمیز بودن و سادگی تعابیر و توصیفات، به خاطر سپردن آن ها را تسهیل و مخاطبان را به انتقال آن ها تشویق می کرد و سرعت انتشار آن ها نیز بیشتر می شد. از سویی شفاهی بودن این رسانه امکان مشاهده بازخورد و عکس العمل را برای گوینده فراهم می کرد. مخاطبان نیز می توانستند تغییرات دلخواه خود را در عبارات یا مضامین ایجاد کنند که به این ترتیب به یک رسانه تعاملی تبدیل می شد. در کنشگری سیاسی عامه، ترانه و تصنیف به علت شفاهی بودن از سانسور می گریخت و ناقض اطلاعاتی را که نخبگان حاکم از رسانه های خود پراکنده می کردند منتشر و پیوندهای افقی را بین توده ها تقویت می کرد. از سوی دیگر، امکان تغییر و دستکاری در مضامین و عبارات تصنیف، وجهی دموکراتیک به این رسانه می بخشید. رسانه تصنیف کارکرد اعطای جایگاه اجتماعی و تحکیم هنجارهای اجتماعی را همچون هر رسانه دیگری دارا بود که توده های مردم در تقابل با گروه های حاکم از آن بهره می بردند. روش پژوهش توصیفی تبیینی با استفاده از داده های درجه اول از عصر قاجاریه است که به صورت کتابخانه ای گردآوری شده اند. پیش از این پژوهش مستقلی درباره کارکردهای رسانه ای تصنیف در حیات سیاسی عامه در دوره قاجاریه، عصر پیشامشروطه انجام نشده است.
بررسی فرهنگی استعاره های ساختاری خشم در گویش دشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
173 - 207
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی ساختار مفهومی استعاره هایی است که مقوله عاطفی خشم را در گویش روزمره منطقه دشتی مفهوم سازی می کنند. بنیان های نظری این مطالعه در بررسی و تحلیل استعاره ها رویکردی است که لیکاف و جانسون (1980) درباره ساختار مفهومی استعاره ها و همچنین کوچش (2005) درخصوص نقش الگوهای فرهنگی در مفهوم سازی استعاری مطرح می کنند. این مطالعه از روشی بهره می گیرد که استفانویچ (2006) تحت عنوان تحلیل الگوی استعاری پیشنهاد می دهد. بدین منظور از طریق گفت و گو با تعداد 45 نفر از گویشوران (40 ساله و بالاتر) منطقه دشتی و همچنین مشاهده طبیعی رفتارهای زبانی گویشوران این منطقه، عبارت های زبانی ای که ساختار مفهومی حوزه مقصد خشم را به دست می دهند، فراهم شد و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. داده های به دست آمده از این مطالعه نشان می دهد که هر چند ساختار مفهومی خشم در گویش دشتی عمدتاً تحت تأثیر عواملی است که مربوط به زمینه های مشترک همگانی است، با وجود این، کاربرد حوزه های مبدأ متفاوت و تفصیل های متمایزی که در موارد قابل توجهی از مفهوم خشم در این گویش به دست داده می شود، تأثیر عواملی را به روشنی نشان می دهد که از تجارب اقلیمی و فرهنگی گویشوان این منطقه برمی خیزد.
استعاره های مفهومی امام حسین (ع) و یارانش در دیوان فدایی مازندرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فدایی مازندرانی از شاعران آیینی دوره قاجار است که مقتلی با چهار نظام در قالب ترکیب بند دارد. اشعار وی سرشار از صور خیال و آرایه های لفظی و معنایی است اما چنان که باید مورد توجه و بررسی قرار نگرفته است. این پژوهش کتابخانه ای با هدف بررسی استعاره های مفهومی امام حسین (ع) و یارانش در اثر فدایی به دنبال استعاره های مفهومی پرتکرار شاعر و تحلیل ارتباط آن با زمانه و فکر شاعر است. بدین منظور ابتدا ابیات دارای استعاره مفهومی از دیوان شاعر استخراج و پس از طبقه بندی یافته ها، داده های به دست آمده به روش توصیفی- تحلیلی ارائه شد. نتایج نشان می دهد استعاره های مفهومی به کار رفته برای امام و یارانش بسیار بیش تر از سپاه دشمن است. تنوع استعاره ها در حوزه-های مختلف از جمله اجرام آسمانی، جانوران، گیاهان، جواهرات و پیامبران بالاست و این موجب خلق مضامین و تصاویر زیبا و قابل تأملی شده است. بعد از امام، بیشترین استعاره ها مربوط به حضرت عباس (ع)، حضرت قاسم (ع) و حضرت زینب (ع) است. پرتکرارترین استعاره برای شخص امام، «شاه» است که احتمالا تحت تأثیر جایگاه شاه در دوران زندگی شاعر است و پس از آن، خورشید، ماه، گوهر و شیر، بالاترین بسامد را دارد.
کاربرد الگوی نشانه شناسی مایکل ریفاتر در خوانش شعر جاسم الصحیح (مطالعه موردی: قصاید «حین الحسین نوی الصلاة» و«تأملات في لیلة عاشوراء»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش نشانه شناسی نوعی فعالیت زیبایی شناختی متون است که به خلق اثر در طول افق های تاریخی می-پردازد و با تأثیرپذیری از تغییر فرهنگ و تجربه های فردی خواننده، متغیر است. خوانش ادبی به منظور عمق-بخشیدن به مطالعات ادبی و آموزش زبان و ادبیات وضع گردیده است. الگوی خوانشی ریفاتر از جمله رهیافت های نوین ادبی است که در زمینه بازآفرینی، تبیین کارکرد متون و معناکاوی نقش بارزی دارد. برداشت آزاد خواننده در شناسایی هسته های خُرد و رسیدن به کلان متن و نیز تفسیر معنایی که در پی آن ارائه می کند، اساس این نظریه را تشکیل می دهد. از آنجا که ماهیت شعر دستورگریزی است، این نشانهها طی چند خوانش و با کشف دلالتهای موجود میان نشانهها درک می شود. از این رو پژوهش حاضر بر اساس رویکرد نشانه شناسی ریفاتر به بررسی دو قصیده به نامهای حین الحسین نوی الصلاه و تأملات فی لیله عاشوراء از جاسم الصحیح، شاعر معاصر عربستان پرداخته است که بازتاب بیشتری از فرهنگ عاشورا در آنها به چشم می خورد. از یافته های تحقیق استنباط می شود که این اشعار به وفور آموزه های قیام عاشورا را در خود انعکاس میدهد. از جمله نشانههای فرهنگ عاشورایی که در خوانش قصیده یافت شده است، میتوان به ماندگاری یاد امام حسین (ع) در طول تاریخ، امید امام در اوج ناامیدی و شرایط سخت، بیان عظمت و جایگاه والای امام، ترسیم آینده ای روشن برای نسل های آینده توسط امام و نیز جاودانگی روحیه ی ایثار و شهامت، اشاره کرد.
بررسی و تحلیل مضامین (موتیف ها) در لالایی های آذری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ آذر و دی ۱۴۰۲ شماره ۵۳
۲۲۷-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
لالایی ها یکی از شاخه های ادبیات عامه و اولین نغمه هایی هستند که از حیث پرداختن به مسائل کودکان در زیرمجموعه ادبیات کودک گنجانده می شوند. با آنکه سرایندگان اولیه لالایی ها گمنام هستند، امّا سادگی زبان و کاربردی بودن لالایی ها در میان مردم، یکی از رازهای ماندگاری این اشعار زیباست. مضمون لالایی های اقوام مختلف، بازتاب افکار و تأملات درونی، دغدغه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و مذهبی مردمان آن جامعه است که بررسی این مضامین ما را با عواطف و افکار فردی و جمعی آن اقوام و شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی آن جامعه بیشتر آشنا می کند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی 120 مورد از لالایی های رایج آذری را که در قالب بایاتی سروده شده است، مورد بررسی قرار می دهد تا ضمن شناساندن این لالایی ها، تأملات درونی، احساسات فردی و اجتماعی، اندیشه های دینی، شرایط اجتماعی و فرهنگی مادران آن روزگار را نیز به تصویر بکشد. در این جستار، لالایی ها براساس مضمون به پنج دسته: مضامین دینی و مذهبی، طبیعت، آرزوهای مادرانه، درون مایه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، خانواده و خویشاوندان تقسیم می شوند؛ که مضمون طبیعت با 42 مورد و آرزوهای مادرانه با 28 مورد، بیشترین بسامد را در بین این مضامین دارند. نتایج پژوهش نشان می دهد که این مضمون ها دورنمایی از جهان بینی گویندگان لالایی ها، دیدگاه خاص آن ها به زندگی و انسان و آشکارکننده ویژگی های شخصیتی و حساسیت های سرایندگان آن ها هستند که شناخت و تحلیل این مضامین، باعث درک درست مختصات اصلی و زوایای پنهان مفاهیم لالایی ها می شود.
خُرد مردم نگاری فرهنگ ناملموس زبانی خوراک در فرهنگ سنتی مردم مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ آذر و دی ۱۴۰۲ شماره ۵۳
۱۴۷-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
در مردم شناسی، جماعت های محلی، از آن جهت که خوراک خود را در ارتباط تنگاتنگ با طبیعت و به کمک دانش بومی تأمین می کنند، همیشه میدان مطلوبی برای پژوهش درباره خوراک، روابط فرهنگی مرتبط با آن و نظام های خوراکی بوده اند. در چنین پژوهش هایی، مردم شناس درپی فهم عادات، معانی و الگوهای خوراکی اس ت. در این مقاله درپی آنیم که دریابیم رابطه بین زبان و خوراک در فرهنگ عامه مازندران چگونه شکل گرفته است و باورهای خوراک محور در این فرهنگ چه نقشی دارند. باورهای خوراکی، با ظاهر ساده خود، جهانی خُرد از فرهنگ هر جامعه را به تصویر می کشند و به درک ما از کنش های انسانی یاری می ر سانند. این جهان نمادین، خود را از خلال زبان پخت وپز در زندگی روزمره بازنمایی می کند. زبان مازندرانی پیوند نمادین میان خوراک و موقعیت های اجتماعی عاطفی را به خوبی بازنمایی می کند. برای نمونه، ضرب المثل های خوراکی، تصویری فشرده از زندگی اجتماعی، سیاسی، حکومتی و اقتصادی دوره های گذشته و امروز را به نمایش می گذارند. مضامینی مانند توجه به مهمان، توجه به دیگری، بیگانه هراسی، تلطیف موقعیت های اجتماعی، تقدس بخشی به خوراکی ها و توجه به بهداشت در ضرب المثل های مازندرانی برجسته شده است. مؤلف با استفاده از روش مردم نگاری، با بهره گیری از مشاهده مستقیم و مشاهده حین مشارکت و همچنین مصاحبه های عمیق با ساکنان محلی مازندران (مناطق مختلفی از شهرستان های قائم شهر، رامسر، آمل، بابل، ساری، سوادکوه، بهشهر، تنکابن، نور و همچنین روستای یوش) به مدت دو سال داده هایی را حول محور خوراک در فرهنگ مازندران گردآوری کرده است.
بررسی تطبیقی شخصیت کوراوغلی قهرمان حماسی آذربایجان با عنتره بن شدّاد دلاور سوار عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ آذر و دی ۱۴۰۲ شماره ۵۳
۱۸۴-۱۴۹
حوزههای تخصصی:
یکی از شاخه های مهم ادبیات، «ادبیات تطبیقی» یا «ادب المقارنه» است. ادبیات تطبیقی درواقع روشی برای دستیابی به رویکردهای جدید ادبی است؛ روشی که از افق های تنگ و محدود مرزهای ملی، قومی، سیاسی، زبانی، زمانی و مکانی فراتر می رود و به بررسی و مقایسه ادبیات ملل مختلف می پردازد، چراکه در ادبیات ملل مختلف، عناصر و اساطیر مشترکی وجود دارد که دلیل این عناصر و اساطیر علاوه بر داشتن فطرت مشترک انسان ها ممکن است تأثیر و تأثّر باشد، ازاین رو گاه شخصیت هایی در میان ملل ظهور می کنند که گویی داستان زندگی شان از آبشخور واحدی سرچشمه گرفته اند. کوراوغلی، جنگاور خنیاگر ملل ترک که زمان و مکان زندگی اش در هاله ای از ابهام قرار دارد و عنتره بن شدّاد، شاعر سوارکار دوره جاهلیت عرب، از این دسته اند. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی بر مبنای مکتب آمریکایی به بررسی تطبیقی شخصیت این دو قهرمان می پردازد تا روشن کند که تعاملات بیناانسانی و تبادلات میان فرهنگیِ متوازن، بیانگر وحدت اندیشه انسانی در عین تنوع است. عناصری چون داشتن معشوقی از رده اجتماعی بالاتر، جنگاوری، شاعری و خنیاگری، رادمردی و فتوت، اسب و شمشیر اسطوره ای، مقایسه شخصیت این دو قهرمان را از دو ملیت متفاوت میسّر ساخته است.
آیین های ازدواج در فرهنگ عامه کرمانشاه و مناسبات آن با اسطوره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باورهای عامه در استان کرمانشاه، به ویژه میان کُردهای ساکن در این استان، خاص، دست نخورده و در ارتباط با تفکرات اساطیری هستند. نگارنده در جستار حاضر با روش پژوهش میدانی و تحلیل یافته ها به بررسی و تحلیل آیین های ازدواج در ایل های سنجابی، کلهر و گوران پرداخته و ریشه اسطوره ای این آیین ها را کاویده است. در میان بسیاری از آیین های ازدواج موجود در ایل های مذکور، آیین های خواستگاری، برگزاری عروسی در روزی فرد، حضور زنی با عنوان پاخه سور، لباس سرخ عروس و نان و نمک همراه او، جادوی گِره، حضور عناصر ذکور در امور نمادین عروسی و رقص و موسیقی، ارتباط عمیقی با تفکرات اسطوره ای و باستانی دارند. برایند تحقیق حاکی از آن است که خواستگاری در ایل های مذکور، بیشتر به صورت پیش قدم شدن خانواده دختر و یادآور ازدواج در ادوار مادرتباری است. زنی که با عنوان پاخه سور از او یاد می شود، نقش کلیدی ایزدبانو اَشی را دارد که در اساطیر ایرانی با پیوند زناشویی و یاری گری زنانه همراه است. برگزاری عروسی در روزهای فرد هفته، با تقدس اعداد یک، سه و هفت در اساطیر در ارتباط است. رنگ سرخ لباس عروس دارای ژرف ساخت اسطوره ای و مبیّن حیات و باروری و نان و نمک همراه او مرتبط با مفهوم فرّه است. جادوی گره که بیشتر با عنوان بستن داماد از آن یاد می شود، نوعی جادوی تقلیدی بوده و نقش پررنگ عناصر ذکور در عروسی، در پیوند با آتش و مفهوم نمادین اجاق است. موسیقی و رقص معروف کردی (هَلَه په رکی) نیز در اصل تکرار آیین های بزرگداشت زمین و مرتبط با عصر کشاورزی است.
طبقه بندی و تحلیل لقب گذاری عامّه در تهران دوره قاجار و پهلوی بر مبنای زبان شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ آذر و دی ۱۴۰۲ شماره ۵۳
۱۰۳-۶۵
حوزههای تخصصی:
در این مقاله القاب استفاده شده در تهران دوره قاجار و پهلوی، از کتاب های طهران قدیم و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم از جعفر شهری (باف) بررسی و تحلیل شد. هدف این تحلیل بررسی القاب با دیدگاه زبان شناسی اجتماعی بر پایه اصول نظری طرح شده در کتاب درآمدی بر جامعه شناسی زبان از یحیی مدرّسی بود. یافته های پژوهش در چهار بخش زیر آورده می شود: 1. بررسی القاب از منظر کارکرد معنایی: کارکرد معنایی القاب مطابق این پژوهش به این شرح است: توصیفی: در این کارکرد، هدف لقب گذاری توصیف شغل، لوازم شغل؛ خصوصیات ظاهری و جسمی؛ ویژگی های اخلاقی، روحی و شخصیتی؛ ملازمتی؛ مکان و مذهب و نسب خانوادگی دارنده لقب است؛ تکیه کلامی؛ آیینی؛ مناسکی؛ نمایشی، تشبیهی؛ تابو؛ طنز؛ توهینی؛ 2. بررسی القاب از منظر جنسیت: از کلّ القاب پژوهش حاضر، هفده مورد به زنان اختصاص داشت که از نظر معنایی این القاب واجد ویژگی های ظاهری و جسمانی در رده نخست و مواردی چون شغل و دین در رده های بعدی بودند؛ 3. بررسی القاب از منظر تلفّظ: از آنجا که القاب در بستر زبان عامه و غیررسمی رواج دارند، در مقایسه با زبان رسمی تغییراتی در تلفّظ آن ها رخ می دهد که مطابق پژوهش حاضر، این تغییرات عبارت اند از: تبدیل مصوّت بلند «آ» به «او»؛ کوتاه شدگی (اختصار) و حذف؛ 4. بررسی القاب از منظر زبان: مطابق بررسی، از کلّ القاب مورد پژوهش 37 لقب (بیش از یک پنجم) از زبان های غیرفارسی وام گرفته شده اند که به ترتیب تعداد، از عربی، ترکی، فرانسه و یونانی هستند. وام گیری از عربی در نتیجه تعاملات گسترده دینی و سیاسی در ادوار مختلف تاریخی است و وام گیری از زبان ترکی، علاوه بر علل اجتماعی چون مهاجرت، در مواردی به علّت به نمایی کلمات بوده است.
تحلیل مفهوم انتظار در دوبیتی های ادب عامه مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ بهمن و اسفند ۱۴۰۲ شماره ۵۴
۲۰۸-۱۷۳
حوزههای تخصصی:
انتظار از مهم ترین درون مایه های ترانه های غریبانه است. این ترانه ها مضامین مهمی از زندگی، کار و رنج آدمی را شامل می شود و در عین حال با عشق و دلدادگی پیوندی دیرینه دارد. ادبیات عامه، علمی برای شناخت آداب و رسوم و عقاید مردم است که افسانه ها، باورداشت ها، داستان ها، ترانه ها را شامل می شود. ترانه های عامه به دلیل پاسداری از هویت فرهنگی ملی و انتقال احساسات و عقاید گذشتگان ما، بخش مهمی از ادبیات شفاهی محسوب می شوند. در اشعار مازندرانی درون مایه هایی ازجمله انتظار نهفته است که در فرهنگ و زندگی روزمره مردم این دیار ریشه دارد، اما تاکنون به آن پرداخته نشده است. این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی قصد دارد مفهوم انتظار را در دوبیتی های ادب عامه مازندران بررسی کند. با مطالعه بیش از هزار دوبیتی مازندرانی، 310 دوبیتی یعنی حدود 31 درصد درون مایه انتظار دیده شده است. براساس یافته های کتابخانه ای و میدانی تحقیق، می توان گفت که ترانه هایی با درون مایه مفهوم انتظار و انتظار عاشق برای بازگشت دوباره معشوق بیشترین بسامد را داراست. علاوه بر آن، انتظار عاشق برای آمدن فصل بهار و شکوفا شدن گل ها و دیدن معشوق، انتظار معشوق برای بازگشت عاشق از خدمت سربازی، انتظار اعضای خانواده برای بازگشت عزیزانشان به شهر و دیار، انتظار کشاورز زحمت کش برای برداشت محصول زراعی و همچنین انتظار پایان غم و غصه، رنج غربت و رسیدن به آرامش و آزادی از جایگاه خاصی برخوردارند.
مقایسه انتقادی روایت دوگانه ترانه رعنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترانه «رعنا» یکی از ساده ترین و در عین حال سیاسی ترین ترانه های عامه سرزمین گیلان به شمار می رود. سراینده ناشناس ترانه در نظر داشت ضمن روایتی عاشقانه، در بندهایی از آن به حوادث تاریخی و اجتماعی منطقه اشاره کند. در این پژوهش به روش تحلیلی توصیفی با بهره گیری از رویکرد تاریخی ادبی به اسناد مکتوب و یافته های میدانی، کیفیت و چیستی رویداد مندرج در ترانه رعنا واکاوی شده است. یکی از ضرورت های اصلی پژوهش نیل به روایتی اصیل مبتنی بر داده های تاریخی و زبانی گویشوران منطقه است. نتایج نشان می دهد ترانه دربردارنده دو روایتِ نزدیک به زمان وقوع و روایت متأخر است. در روایت نخست، ستیز فئودال ها و نبرد بازماندگان نهضت جنگل، نظیر کردآقجان و حیدر عمواوغلی و در روایت متأخر، جنبه های عاشقانه، رمانتیک و سرکشی های رعنا برجسته شده است. در روایت های متأخر، داستان رعنا با ترانه های پیش از خود، مانند زرانگیز، سیما و طوبی درآمیخته است و ضرب آهنگی مطنطن دارد، اما در روایت نخست طنطنه کلام کم تر است و بیشتر توجه به رویداد و کنش شخصیت های اصلی روایت، یعنی نوروز، هادی، کردآقاجان و حیدر است.
حفاظت از اشیای آیینی با رویکرد ارزش محور (نمونه پژوهی عروسک های باران خواهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میراث فرهنگی و مفاهیم مرتبط با آن در طول تاریخ تکامل یافته است. در مفهوم جدید میراث فرهنگی، تمرکز از روی اشیا و آثار تاریخی گسترش یافته و ساختارهای اجتماعی، روش های زندگی، اعتقادات، آداب و رسوم، شخصیت ها و آیین ها را دربرگرفته است. لازمه این تغییر، تغییر در رویکردها و روش های حفاظت و مرمت است. امروزه حفاظت به عنوان فرایند اجتماعی پیچیده و مداوم شناخته می شود که شامل شناسایی و ارزش گذاری میراث است و نحوه استفاده، مراقبت و تفسیر را دربر می گیرد. فرهنگ عامه به عنوان یکی از مصداق های میراث معنوی ارزشمند است که بایستی تلاش شود چون نمادی از اصالت و هویت به نسل های آینده انتقال پیدا کند. متناسب با این مفهوم، در این مقاله سعی شده است آیین باران خواهی با محوریت عروسک در مناطق مختلف جغرافیایی و در فرهنگ آن ها بررسی شود، سپس درمورد ارزش های این آثار بحث و درنهایت رویکردهای حفاظتی و مرمتی در ارتباط با این آیین و اشیای مورد استفاده در آن بررسی و تحلیل شود. نتایج نشان می دهد که عروسک ها در جایگاه یک شیء آیینی و به عنوان یک شیء فرهنگی هنری، دارای مفاهیم، معانی، ارزش ها و کارکردهای آیینی، هنری، فرهنگی، اعتقادی و نمادین هستند. امروزه جهت حفاظت و حراست از این اشیای آیینی روش ها و رویکردهای متفاوتی لازم است. رویکردهایی که بتواند شناخت و آگاهی نسبت به این اشیا و آیین ها را در جامعه افزایش دهد و از طرفی لازمه این رویکرد استفاده از همه علوم مرتبط با حفاظت و مرمت، اعم از علوم سخت و علوم نرم است. درواقع، هر جامعه برای استمرار بخشیدن به حیات اصیل و واقعی خود، باید در حفاظت از الگوهای فرهنگی کشورش بکوشد.
بررسی همسانی های شخصیتِ «فرهنگِ دیوزاد» و «رستم یک دست» و تأثیرپذیریِ آنان از سنّت های عیاری (براساس طومارهای نقالی و روایت های عامیانه شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ بهمن و اسفند ۱۴۰۲ شماره ۵۴
۱۳۷-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
یکی از رایج ترین موضوعات در طومارهای نقالی، همسانی ها و همانندی هایی است که بین برخی بن مایه ها و شخصیت های داستانی وجود دارد، که می توان علل متعددی را برای آن برشمرد. یکی از این علت ها، تقلید نقالان و قصه گزاران از روایت ها و شخصیت های محبوب و مشهور قصه های عامیانه در ساختِ آن شخصیت ها و بن مایه های همسان است. هدف از این پژوهش، بررسی همسانی ها و مشابهت های دو چهره معروف طومارهای نقالی، یعنی «رستم یک دست» و «فرهنگ دیوزاد» است که می توان آن را برآمده از الگوبرداری نقالان از شخصیت های عیّارپیشه قصه های ماجراجویانه ادب عامه دانست. این مقاله که به روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت پذیرفته است، همانندی های رستم یک دست و فرهنگ دیوزاد را در سه حیطه «ویژگی های ظاهری»، «کُنش ها» و «توانایی ها» مورد بررسی قرار داده و انواعی را برای آن ها برشمرده است. نتیجه پژوهش، نشان دهنده آن است که با ورودِ «ادب پهلوانیِ رسمی» به «ادبیات عامه» و شکل گیری طومارهای نقالی شاهنامه، چهره و شخصیتِ همسانِ رستم یک دست و فرهنگ دیوزاد براساس شخصیت پردازی عیارانِ قصه های عامیانه شکل گرفته است؛ به گونه ای که در بسیاری موارد، با دیگر پهلوانان و شخصیت های ادب پهلوانیِ پارسی متمایز و متفاوتند. البته با احتیاط، این فرضیه را نیز می توان مطرح کرد که ممکن است به علت قدمتِ اعمالِ عیارانه رستم یک دست در طومارهای نقالی نسبت به فرهنگ دیوزاد، شخصیت و کردارهای او، نقشی «پیش نمونه» را برای ساختِ شخصیت فرهنگ دیوزاد داشته است.