فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
قربانی مضمون مشترک اسطوره، دین، عرفان و ادبیات است. این عمل آیینی همواره در جوامع انسانی به منظور قرب و نزدیکی خدا/ خدایان و یا جلوگیری از خشم او/ آنان صورت می گرفته است. در برخی ایام و نزد برخی ملل، گاهی انسان ها قربانی می شدند و شگفت آنکه گاهی خود قربانی با رغبت به این کار تن می داد. قربانی انسانی با آمدن ادیان الهی از میان رفت، امّا این مضمون در دامن عرفان اسلامی به گونه ای بدیع بازتولید شد. بیدل دهلوی شاعر مسلمان هندی گرچه به عارف بودن شهرت نیافته، اما نوعی بینش عرفانی در اشعارش به چشم می خورد. وی شکلی خاص از مضمون قربانی را در اشعارش پرورانده، امّا این موضوع تاکنون در شعر و اندیشه ی او مورد بررسی قرار نگرفته است. نویسندگان مقاله ی حاضر در اشعار بیدل به بررسی این مسأله، استخراج و طبقه بندی شواهد و تحلیل آنها پرداخته اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که بیدل، از قربانی و ملزوماتش 53 بار بهره گرفته و در این میان، چشم قربانی و کیفیات خاص آن، بیشترین بسامد را در اشعار او داشته است. در حوزه ی مضامین، بیدل سه ویژگی حیرت، اخلاص و یکرنگی، و تسلیم و رضا را در قربانی (عموماً در چشم قربانی) برجسته تر و چشمگیرتر دیده است.
تحلیل نشانه های رشد و تباهی در شخصیت فریدون و ضحاک از دیدگاه اریک فروم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶ (پیاپی ۸۱)
حوزههای تخصصی:
متون دینی ادبی از خیر و شر و منبع و مصدر آن سخن گفته اند و حالت های روانی رفتاری فردی و ریشه ها و آثار اجتماعی این دو نمود متضاد را به دقت توصیف کرده اند. فردوسی نیز در داستان های آغازین شاهنامه به فریدون و ضحاک اساطیری و نمادین پرداخته و فریدون را نماد خیر، و ضحاک را نماد شر معرفی کرده است. ازدیگرسو، روان شناسی جدید نیز با استفاده از نظریات فروید و یونگ به ریشه شناسی خیر و شر توجه می کند؛ به خصوص اریک فروم با روان شناسی کاربردی و اجتماعی خود، خیر و شر را رشد و تباهی می نامد و نشانه های آن را در روان ترسیم می کند. فروم هر حالتی را نشانه شناسی و از آن همچون ابزاری برای شناخت نماد های رشد یا تباهی آدمی استفاده می کند. مقاله حاضر با روش کتابخانه ای به تحلیل روان شناختی داستان فریدون و ضحاک از شاهنامه پرداخته است و نشانه های خیر و شر در زندگی و شخصیت آن دو را، منطبق با نشانه های رشد و تباهی اریک فروم، سنجیده است. درنتیجه، نشانه های رشد (عشق به زندگی، عشق به انسان، آزادی از مادر مثالی) را در روان و رفتار فریدون یافته است که با نمودهای تباهی (عشق به مرگ، خودشیفتگی، بازگشت به زهدان مادر) شخصیت ضحاک تقابل دارند.
تحلیل ساختاری داستان های غنایی ترجمه فرج بعد از شدت براساس دیدگاه های پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محور بودن موضوع اخلاق در تحلیل های ساختاری کتاب فرج بعد از شدت، سبب نادیده گرفتن داستان های غنایی این کتاب شده است. در این مقاله تلاش می شود این داستان ها بر اساس الگوی پراپ، پژوهشگر روسی نقد و تحلیل شود. در ساختار داستان های غنایی این کتاب، مطابق با نظریه پراپ، وضعیت آغازین حکایت ها با موقعیت پایداری شروع می شود. سپس اولین نقش مایه در ساختار قصه، پیدا شدن قهرمان یا شر یا کمبود است. عنصر شر از نوع تهیدستی در یک چهارم داستان ها مشترک است و عامل حرکت دوم در داستان است. در حدود نیمی از داستان ها ضدقهرمان، وزیر یا خلیفه دربار است که به آسانی با مکارم اخلاقی خود به یاریگر یا بخشنده تبدیل می شود واین کار سبب کمرنگ شدن رنگ و هیجان داستان های غنایی کتاب می شود. نبودن شخصیت های حیوانی، فراانسانی، جن وپری و عناصر خارق العاده به حقیقت مانندی داستانها کمک کرده است. محوریت اخلاق در این کتاب سبب متداخل شدن نقش عناصری چون ضد قهرمان، یاریگر و بخشنده شده است. گره برخی از داستان ها بدون کنش یا تلاش زیادی باز می شود و این نتیجه ذهن ساده مولف و مخاطبان عصر مولف است.
سبک شناسی نفثه المصدور زیدری نسوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه ساختارگرایی به عنوان یکی از مؤثرترین نظریه های قرن حاضر پذیرفته شده است. هدف غایی آن را «کشف و دست یافتن به راز پنهان و جنبه های زبان شناختی اثر ادبی» از طریق عناصر ساختاری اثر دانسته اند. طبق این نظریه ، در واکاوی ساختار یک اثر ، توجه به دلالت های فرامتنی جایی ندارد و ساختارگرا نگاه خود را تنها به متن معطوف می کند و معنا را از ساختار متن می طلبد. مطابق با این نظریه ، در این مقاله کوشش شده است ساختار و روابط متقابل واحدها و عناصر متعدد موجود در نفثه المصدور زیدری نسوی از سه حوزه محتوا ، تکنیک زبانی و شکل بررسی شود تا از این طریق بتوان به لایه های پنهان الگوهای ذهنی نویسنده دست یافت.
بررسی عناصر انسجام متن در داستان حضرت موسی با رویکرد زبان شناسی نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسجام و هماهنگی میان اجزای متن از برترین ویژگی های یک اثر ادبی و هنری است. پیرو بررسی های زبان شناسان نقش گرا، این موضوع رونق شتابانی به خود گرفت و در مباحث نقدی مورد کنکاش قرار گرفت و از پرکاربردترین واژه های حوزه نقد دوران معاصر گردید. قلمرو این گونه پژوهش ها، آثار قرآنی و دینی را نیز در بر گرفت و به بررسی و تحلیل آن پرداخت. داستان موسی(ع) از زیباترین داستان های قرانی است که از مختصّات فنی و ویژگی های هنری و سبکی ممتازی برخوردار است و از حیث سازوکارهای صناعتمند و هنری، در کلام بشر همانندی برای آن نمی توان یافت. پژوهش پیش رو در صدد نشان دادن انسجام هنری در آیات 3 تا 43 سوره قصص مربوط به داستان حضرت موسی بر پایه نظریه انسجام مایکل هلیدی و نظریه مکمّل رقیه حسن به عنوان هماهنگی انسجامی است. برآیند پژوهش، نشان می دهد که مجموعه عوامل انسجام از قبیل دستوری، واژگانی و پیوندی به همراه سایر ویژگی های هماهنگی انسجامی مانند زنجیره ها و تعامل بین زنجیره ها باعث انسجام اجزای این داستان در سوره قصص شده اند و از رهگذر این پژوهش می توان به پیوند ارگانیک و اندام وار میان اجزای یک داستان صناعتمند که راهی برای شناخت اعجاز قرآن است، پی برد.
بررسی تشبیهات هنجارگریخته در سروده های ابن فارض و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماهیت فرامنطقی، عقلی و عرفی معانی و حقایق عرفانی از یک سو و محدودیت حوزه کارایی زبان از سوی دیگر باعث شده شاعران و عارفان، از زبان و بیان هنجارگریخته استفاده کنند. عارفان همواره برای ساخت تصاویر شاعرانه و بیان افکار خود، از تشبیه، که یکی از مهم ترین و پربسامدترین انواع هنجارگریزی معنایی در سروده های عرفانی است، بهره برده اند.\nدر این جستار، نگارندگان به روش تحلیلی، تشبیهات هنجارگریخته در دیوان ابن فارض و کلیات مولوی را نقد و بررسی می کنند. تحقیق نشان از آن دارد که بسامد استفاده از تشبیهات فشرده در سروده های این دو شاعر، بیش از تشبیهات گسترده است، چرا که به این وسیله، درنگ و چالش ذهنی مخاطبین طولانی می شود. گاه رابطه میان دو طرف تشبیه در سروده های آنان، آنچنان دور است که آشنایی زدایی در آن بیشتر به چشم می خورد. این دو شاعر با انتخاب شگرد تزاحم تشبیه سبب دیریابی معنا شده اند تا با برجسته کردن الفاظ خویش، سبب ایجاد لذت ادبی بیشتر در مخاطبین شوند. هرچند قصد ابن فارض، تفهیم مفاهیم متعالی و امر قدسی به ذهن خواننده بوده و به کاربرد تشبیه محسوس به معقول توجه نشان داده است، اما در تشبیه معقول به معقول، ترازو به سمت مولوی سنگینی می کند و تشبیهات حسی به حسی در سروده های مولوی با توجه به مشرب عرفانی و معنویش، بسامد معناداری را به خود اختصاص داده و دامنه تشبیهات گسترده در اشعار وی بیشتر از سروده های ابن فارض است.
تحلیل ساختار تخیلی داستان «تشنه و دیوار» مثنوی براساس ساختارهای نظام تخیل در آرای ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ماهیت خیال و ساختار تخیلی ای که شاعران و هنرمندان بر مبنای آن تفکر می کنند، در مباحث نقد ادبی و هنری از جایگاه والایی برخوردار است. مبنای بسیاری از رمزگشایی های متنی امروزه بر عهده کاوش-هایی در حوزه تخیل شناسی است. ژیلبر دوران (متولد 1921) تخیل شناس و اسطوره پژوه فرانسوی قرن بیستم، توانست با ابداع روشی علمی، اعتبار حقیقی تخیل را که به مدت دو قرن در غرب انکار می شد، دوباره بدان بازگرداند. این مقاله قصد دارد با تعمق در آرای این اندیشمند به تحلیل ساختارهای تخیلی داستان «کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب» در ابتدای دفتر دوم مثنوی، روی آورد. مولوی در این حکایت، صحنه ای را ترسیم می کند که در آن عمل/کنشی (پرتاب سنگ و خشت به آب) تکرار می شود. این صحنه یک تخیل است. همچنین بر طبق قراینی که به دست خواهیم داد، مشخص می شود که نگاه و اندیشة تخیل-پرداز راوی نسبت به جهان، تحت تأثیر ساختارهای منظومه شبانه تخیل است. این منظومه که مربوط به ساختارهای اسرارآمیز یا آنتی فرازیک و ساختارهای دراماتیکی یا ترکیبی است با ویژگی هایی چون: تکرار، وابستگی فرد به جهان و دیدگاه تعاملی او نسبت به جهان، گرایش به عمل مینیاتورسازی و درک چرخه ای و... مشخص می شود.
بررسی ارتباط مرگ با کلام و گفتمان پسامرگی در پست مدرنیسم در روایت های داستانی محمدرضا کاتب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درون مایه مرگ یکی از موضوعات مهم برای بازنمایی در ادبیات جهان است. نوشتار پسامدرنیستی با شبیه سازی مرگ و مواجهه خواننده با دنیاهای متعدد و گذار از مرزهای هستی شناسانه این مضمون را به رویه و سطح روایت سوق داده و بر نقش غیرقابل انکار آن در شکل گیری قصه های بشری تأکید ورزیده است. اندیشمند پسامدرنیست برایان مک هیل، به ارتباط محتوایی مرگ و گفتمان در ادوار مختلف به ویژه در حوزه ادبیات پسامدرنیستی اشاره کرده است. در این پژوهش با بازخوانی روایت های داستانی محمدرضا کاتب به این سؤال مقدر پاسخ می دهیم که آیا اندیشه پیوند میان مرگ و کلام در متون داستانی محمدرضا کاتب به چشم می خورد؟ و سپس در بازنمایی مضمون مرگ این ارتباط با پسامدرنیسم محفوظ مانده است؟ در این جستار تلاش شده است پیوند محتوایی مرگ با کلام و گفتار پسامرگی در پسامدرنیسم و تلازم و همبستگی محوری این مضامین در روایت های داستانی این داستان نویس معاصر نشان داده شود.
نقش ترکیبات اشتقاقی مثنوی در آفرینش قافیه از منظر سبک شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولوی یکی از قلّه های ادب پارسی است که در کنارمعناگرایی،گاه گاه جلوه های زبانی در شعرش جلوه گر می شود. این شاعر توانمند، جهت زیبا و شیوا ساختن صورت سخنش، شگردهای متنوّعی به کار می بندد. یکی از تکنیک های مولوی در انعطاف بخشی به صورت کلام، ابداع ترکیب های نو و اشتقاقی در مکان قافیه است. اندیشمندان و محققان مثنوی بیشتر به وجوه معنایی شعر مولوی پرداخته اند. در مورد نقش ترکیبات اشتقاقی در آفرینش قافیه در مثنوی تاکنون اثری شایسته چهره ننموده است. در این مقاله، به این جنبه از سخن مولوی پرداخته شود. مولانا در جایگاه قافیه به صورت وافر از ترکیب استفاده کرده است. برانگیختن توجّه مخاطب به صورت کلام، نگارگری در عرصة سخن، آهنگین کردن کلام و انباشت جای خالی قافیه از مهم ترین انگیزه های مولوی در به کارگیری این تکینک است. بازتاب نقش ترکیبات در خلق قافیه تحت عنوان هایی چون : ترکیبات ونددار، ترکیبات شبه وند دار، صفات فاعلی مرکب مرخّم، ترکیبات وصفی، ترکیبات مصدری و کلمات پیوندی بررسی و تحلیل شده اند. تجلّی ترکیبات اشتقاقی در جایگاه قافیه علاوه بر بلیغ ساختن صورت کلام مولوی موجب ایجاد تشخّص سبکی برای سخن او شده است، به گونه ای که سخن او را می توان از معاصرانش متمایز کرد.
در دوران تناقضات پایانه ای: خوانش پست مدرنیستی سبکی تحمل ناپذیر هستی، اثر میلان کوندرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کوندرا، نویسنده اهل چک، با تلاش برای رهایی از مدرنیسم رمان نویسان نو، خود را به عنوان یک نویسنده «مدرنیست ضد مدرن» معرفی می کند و این تمایل و تلاش در دوران گذار از مدرنیسم به پست مدرنیسم بسیار در آثار او نمایان می گردد. در واقع آثار کوندرا بر اساس پارادایم های متفاوت در دنیای جدید شکل می گیرد و در این راستا، سعی نویسنده در نشان دادن آشفتگی جهان پست مدرنِ بدون کلان روایتها مؤثر بوده است. اثر سبکی تحمل ناپذیر هستی که برای اولین بار در سال 1984 و تنها 5 سال بعد از تحقیق ارزشمند ژان فرانسوا لیوتار با عنوان شرایط پست مدرن چاپ شد، نماد اراده نویسنده در به تصویر کشیدن دنیای پست مدرن است، اراده ای که چگونگی تحقق آن در این اثر، هدف این پژوهش می باشد. بر این اساس، برآنیم تا در ابتدا به تبیین مفهوم پست مدرنیسم نزد کوندرا پرداخته و آن را با آنچه لیوتار به عنوان نظریه پرداز این عرصه، مطرح کرده است مقایسه کنیم. سپس، سعی خواهیم کرد با تکیه بر اثر مذکور، شاخصه های نوشتار پست مدرنیستی را بررسی کرده و نشان دهیم چگونه راهبردها و شیوه های روایی و متنی و عملکرد آنها نیز در خدمت ادبیات پست مدرن کوندرا به کار گرفته می شوند.
La Fée aux miettes de Charles Nodier: Un récit à une double face(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La Fée aux miettesde Charles Nodier, publié à Paris, en 1832 est un récit qui peut se prêter à une double interprétation. Ce roman reprend un type de récit, très populaire à partir du XIX esiècle, en France, celui de «fantastique». L'objectif du présent article est de proposer l'application de l'approche psychanalytique au texte de La Fée aux miettes, basée, en grande partie, sur des apports de la psychanalyse freudienne et jungienne. Cette étude psychanalytique nous permettra d'offrir au texte de nouvelles dimensions interprétatives et de comprendre la dynamique que suggère l'écriture de La Fée aux miettes. Ce qui est raconté comporte deux faces, apparente et sous-jacente. Nous avons l'ambition d'analyser, en une première étape, le contenu manifeste du roman et à en découvrir le schéma narratif pour discuter, en une deuxième étape, le contenu fantasmatique de ce récit en essayant de déchiffrer des sources sous-jacentes de ces fantasmagories apparentes en rapport avec le travail de l'inconscient, cette face obscure de la psyché.
بررسی نمود اسطورة باروری در حماسة برزونامه بر اساس نظریّة جرج فریزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوی باروری یکی ازالگوهای تکرارشونده و بنیادین در اساطیر جهان است که روایتگر داستان عشق ایزدبانوی آب (عشق و باروری) به خدای گیاهی و به دنبال آن، مرگ و نوزایی خدای گیاهی است. به نظر جرج فریزر (George Frazer)، این الگوی مشترک که مظهر رویش هر سالة گیاهان در بهار، پژمردگی در خشکسالی تابستان و رستاخیز هر سالة آنها در نزد اقوام کشاورز است، به صُوَر گوناگون در متون اسطوره ای و حماسی جلوه پیدا کرده است. حماسة ملّی «برزونامه» یکی از این آثار حماسی است که به نظر می رسد در زیرساخت خود روایتگر اسطورة باروری باشد، بدین گونه که بُرزوی کشاورز در این حماسه، نمایندة خدای غلاّت و گیاهان است که در کنار شهرو، خدای عشق و باروری، عهده دار زایا کردن طبیعت و بارور کردن موجودات در ایران زمین است.
کارکردهای روایی در شعر طاهره صفّارزاده بر اساس نظریّه روایت شناسی بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتباربخشی به واقعیّت و استغراق در عینیّت، با همه خصوصیّات فیزیکی و باطنی آن – که با نیما آغاز شده بود – در ادامه حرکت شعر نو، تأثیر به سزایی بر جای گذاشت و شاعر امروز دریافت که روایت می تواند اجزای ناهمساز را در کلّیتی معنادار گردآورد و امکان نظام بخشی به عناصر پراکنده را به دست دهد و زمان تقویمی را به زمان هستی شناسانه بدل کند. در این مقاله، بر اساس روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا و مقایسه، اشعار طاهره صفّارزاده، با توجّه به نظریّه رولان بارت، از دیدگاه ساختارگرایی بررسی می شود و کارکردهای روایی، در این اشعار مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. مسائلی که در این پژوهش مطرح می شوند عبارت اند از: میزان گرایش این شاعر به بیان روایی، بروز اندیشه و ارتباط منطقی و حرکت سیاّل شاعر، میان روایت و جامعه، ایجاد ارتباط میان اندیشه و روایت و ایجاد حرکت در ذهن مخاطب با تکیه بر اصل دینامیک بودن روایت، تجانس و ارتباط نگرش و زبان شاعر با نوع زندگی زنانه، و جهت خاصّ روایت در اشعار.
بینامتنیّت و فزون متنیّت تقلیدی و دیگرگونگی در اقتباس از شاهنامه فردوسی در آثار میرزا آقاخان کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همزمان با شکل گیری اندیشه های تجدّدگرایانه و مشروطه خواهانه در جوامع آسیایی در اواخر قرن ۱۳هجری قمری/ ۱۹میلادی، سبک ادبی جدیدی که با نقد شیوه های ادبی گذشته همراه بود، شکل گرفت. در این دوره روشنفکران ایرانی در پی تبیین مسأله هویّت ملّی و احیای روایات اساطیری برآمدند. برای تحقّق این نگرش، بسیاری از متفکّران به فردوسی توجّه خاصّی نشان دادند و در میان آثار ادبی، بیشتر از شاهنامه تقلید و اقتباس کردند. میرزا آقاخان کرمانی نیز به دلیل داشتن گرایش های ایران گرایانه به فردوسی و شاهنامه او توجّه کرد و در آثار متعدّد خود به شیوه های متفاوت به اقتباس از شاهنامه پرداخت. در این پژوهش به صورت اسنادی و با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به بررسی و تحلیل چگونگی اقتباس و برقرار کردن ارتباط میان متن شاهنامه فردوسی و آثار میرزا آقاخان کرمانی پرداخته و بنا بر نظریّه ژرار ژنت که مجموعه روابط میان متون را دگرمتنیّت می نامد و آن را به پنج بخش بینامتنیّت، پیرامتنیّت، فرامتنیّت، سرمتنیّت و فزون متنیّت تقسیم می کند، نشان داده ایم که اقتباس میرزا آقاخان کرمانی از شاهنامه فردوسی بیشتر بر اساس بینامتنیّت (استفاده از مواد متن) و فزون متنیّت تقلیدی و دیگرگونگی (بازبینی، دگرگون سازی متن، تقلید ادبی) بوده است که در سه مکتوب، آیینه سکندری و نامه باستان دیده می شود. آشنایی کرمانی با متون دساتیری نیز در اقتباس از این متن مؤثّر بوده است. همچنین میرزا آقاخان کرمانی از شاهنامه ای استفاده کرده که در آن نسخه های متعدّد شاهنامه با یکدیگر مقابله شده اند. به نظر می رسد نسخه چاپ سنگی منتشر شده در سال ۱۲۷۵ قمری در تبریز، نسخه ای بوده که کرمانی از آن استفاده کرده است.
استعاره مفهومی در دیوان میر نوروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لیکاف و جانسون در «نظریه معاصر استعاره»، استعاره را صرفاً زبانی و در حد واژگان نمی دانند؛ بلکه فرایندهای تفکر انسان را در اساس استعاری می دانند و معتقدند نظام تصوری ذهن انسان بر مبنای استعاره شکل گرفته و تعریف شده است. آن ها استعاره مفهومی را از جهتی به وجودی و ساختاری تقسیم می کنند. لیکاف و جانسون همه استعاره ها را از آن نظر که از ساختاری برای ساختار دیگر الگوبرداری می کنند، ساختاری و از آن جهت که هستی هایی در قلمرو مقصد ایجاد می کنند، وجودی می دانند. در این پژوهش استعاره های جهتی در دیوان میر نوروز بررسی شده است؛ زیرا این استعاره ها از نظر ماهیت قلمرو مبدأ (در بیان سنتی از نظر ماهیت مشبه به) قابل تقسیم به مواردی چون شیء، ماده، ظرف و شخص و ... هستند و همچنین در مباحث بیانی تاکنون طرح و بررسی نشده اند. یافته های تحقیق نشان می دهد که شاعر از استعاره جهتی در راستای تبیین مؤلفه های انتزاعی و ذهنی بهره جسته است، همچون استعاره هایی که بیشتر از جهت گیری فضایی مانند بالا، پایین، درون، بیرون، دور، نزدیک، عمیق و کم عمق ناشی می شود و مفاهیم اساسی، اصلی و بنیادی چون مفاهیم کمیت، کیفیت، شادی، غم، مرگ و زندگی را نشان می دهد. در این پژوهش ضمن تحلیل اشعار میر نوروز، به نمونه های شعری که معرّف این ویژگی هستند، اشاره شده است.
تحلیل وضعیت آغازین در منظومه خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنصر «شروع» یا «وضعیت آغازین»، یکی از مهم ترین تکنیک های داستانی است که نقشی برجسته در رویکرد مخاطب و نوع خوانش وی از اثر دارد؛ بدین مفهوم که چگونگی شروع داستان تا حد زیادی تکلیف خواننده را در مواجهه با متنی که پیش رو دارد، مشخص می کند. یک شروع قصوی، رئال، سوررئال و... آشکارکننده خط سیر داستان و منطق حوادث آن است و نوع آن داستان را مشخص می کند. مطالعه وضعیت آغازین منظومه های داستانی نظامی مبین این مطلب است که این آثار در این بخش، دارای عناصر و موتیف های مشترکی هستند و این اشتراکات، شباهت قابل ملاحظه ای را میان آنها پدید آورده است. در دو منظومه خسرو و شیرین و لیلی و مجنون، آغاز داستان، شرح حال پادشاه و رئیس قبیله ای است که هر دو عدالت گستر و دادپیشه هستند؛ پس یک عنصر مهم که نداشتن فرزند است، تعادل داستان را برهم می زند؛ وضعیتی که در بسیاری از قصه ها و افسانه ها شایع است. در منظومه هفت پیکر، در نقطه مقابل دو منظومه مذکور، پریشیدگی روان روایت که ظلم و ستم پادشاه، بیان داستانی آن است، وضعیتی متفاوت پدید می آورد که مرگ فرزندان متعدد نتیجه آن است. این دو گونه وضعیت شروع، از دیدگاه تحلیلی یونگ قابل نقد و بررسی است که در پژوهش حاضر بدان پرداخته خواهد شد. ر
بررسی مسندالیه ضمیر در اشعار شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ما مسندالیه ضمیر را در اشعار شاملو بررسی کرده ایم.