فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی جنبه های ساختاری و عناصر شاعرانه در دوبیتی ها ، به دلیل جایگاه آن در اتصال شعر رسمی و عامه، می تواند برخی از ویژگی های متمایز این دو حوزه را تبیین کند. باتوجه به اهمیت نقش قافیه و ردیف در این قالب، در این مقاله به روش تحلیلی- مقایسه ای، ضمن بررسی بیش از 3،000 دوبیتی عامه، زوایایی چون شباهت ها و تفاوت های لفظی و معنایی و تسامح های مرسوم در موسیقی کناری آن ها، متناسب با تفاوت اقلیم، تحلیل و با ادب رسمی مقایسه شده است.
خلاف جلوه های جغرافیایی، روستایی، فردی و طبیعی، مباحث ایدئولوژیک، فلسفی، اجتماعی و شهری در موسیقی کناری دوبیتی های عامه نمود ندارد. از جنبه های تمایز کله فریادهای خراسان، نگاه نسبتاً زمینی به معشوق و اشاره مستقیم به نام زنان در جایگاه ردیف است. همچنین در شروه ها، اصرار بر برخی التزام های آوایی و همچنین استفاده از تلمیح و جناس (به ویژه جناس مرکب) بسامد بسیاری دارد. از تسامح های لفظی مرسوم در قافیه گزینی، شگردهایی همچون استفاده از ردیف به جای قافیه، رعایت نکردن حرف قبل از روی، تکیه بر حرف یکسان قبل از روی، استفاده از ضمایر، شناسه ها به جای قافیه و حذف صامت میانی، ویژه شعر عامه است و در دوبیتی های رسمی کمتر از آن ها استفاده شده است.
تصحیح انتقادی ابیاتی از دیوان انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیوان انوری - شاعر نامدار سده ششم- از متون ارزشمند تاریخ ادبیات فارسی است که بیش از پنجاه سال پیش، یک بار به همت سعید نفیسی و بار دیگر به کوشش محمدتقی مدرس رضوی تصحیح و منتشر شده است. علی رغم کوشش مصححان و گام های بلندی که در این راه برداشته اند، هنوز کاستی های بسیاری در ضبط اشعار شاعر هست که بیشتر ناشی از نقص در قرائت نسخه های استفاده شده و دسترسی نداشتن به برخی نسخه های کهن است. در این پژوهش دوازده بیت از قصاید و قطعات انوری بر مبنای دوازده نسخه کهن تصحیح شده است که از این تعداد پنج نسخه در اختیار مصححان و دو نسخه در اختیار شارحان بوده است و از پنج نسخه برای نخستین بار در تصحیح اشعار شاعر استفاده شده است. در تصحیح ابیات علاوه بر پشتوانه نسخه ها، دلایل و قراین ضبطِ درست بیان شده است. نتیجه پژوهش علاوه بر روشن شدن صورت درست ابیاتی از دیوان انوری و بازشناسی برخی از نوادر لغات و ترکیبات و بعضی تعبیرات و تصاویر شعر وی، از یک سو بیانگر نقش بی بدیل نسخه های کهن مغفول در تصحیح دیوان شاعر و از سوی دیگر گویای میزان سهو و کاستی در قرائت نسخه های استفاده شده در تصحیح دیوان است.
دموکراسی ادبی: مفهوم مرکزی دیباچه «یکی بود یکی نبود» جمالزاده (با نقدی بر تاریخنگاری ادبیات داستانی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجموعه داستان کوتاه «یکی بود یکی نبود» نوشته محمد علی جمالزاده را سرآغاز داستان کوتاه مدرن فارسی دانسته اند. گذشته از داستان ها و طرح های این مجموعه که از نخستین کوشش ها در عرصه داستان کوتاه نویسی فارسی به حساب می آید، «دیباچه» این کتاب در مطالعات ادبی فارسی و در نظریه انتقادی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. جمالزاده، به عنوان پدر داستان کوتاه فارسی، در این دیباچه به دنبال نوعی قانونگذاری ادبی بوده و کوشیده است با نگاهی تطبیقی و آینده نگر مهم ترین مسائل ادبی عصر خود را به بحث بگذارد. یکی از مفاهیم مرکزی مطرح شده در این دیباچه، مفهوم بنیادی «دموکراسی ادبی» است. با بررسی ریزمفهوم ها و استعاره های مطرح شده در این دیباچه، می توان این مفهوم مرکزی را تحلیل و صورت بندی و مولفه های پشتیبان و برسازنده آن را بررسی کرد و نشان داد تا چه اندازه طرح این مفهوم مرکزی برای بررسی تاریخنگاری ادبیات معاصر فارسی ضرور است.
تحلیل قصه های پریان ایرانی بر اساس آرای بتلهایم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برونو بتلهایم، روانکاو و روان شناس اتریشی که اصول روان کاوی خود را از مکتب فروید آموخته بود، در معروف ترین اثر خود، کاربردهای افسون، به بررسی قصه های پریان پرداخته است. وی با توجه به رویکردهای روان کاوی فروید این نمونه داستان ها را تحلیل می کند و بر اهمیت قصه در رشد روانی کودک تأکید می ورزد. در این نوشتار برآنیم با توجه به آرای بتلهایم و فروید به تحلیل روان کاوانه هفت قصه پریان ایرانی بپردازیم.
نمونه های مورد مطالعه در این پژوهش هفت قصه پریان از چهار مجموعه اند: قصه های «احمد صیاد»، «باغ گل زرد»، و «خروسک چینی» از جلد اول قصه های ایرانی؛ «آقاحسنک»، و «هفت برادر و یک خواهر» از جلد دوم قصه های ایرانی؛ «شاهزاده و آهو» از سومین مجلد آن؛ و «ملک محمد و صنم گلعذار» از جامع الحکایات. نتیجهبررسی نشان می دهد که با توجه به شباهت ساختاری و محتوایی قصه های پریان در سراسر جهان، تحلیل های روان کاوانه برونو بتلهایم از قصه های پریان در کتاب کاربردهای افسون قابل تعمیم به قصه های پریان ایرانی نیز هست و اصول خوش بینی، لذت در برابر واقعیت، سحر و جادو، جایگزین سازی، برون افکنی، دگردیسی ، نظم دادن به آشفتگی، دستیابی به یکپارچگی و یگانه کردن طبیعت دوگانه، راه حل تعارض های ادیپی، دستیابی به استقلال، خیال پردازی و تلاش برای دستیابی به بلوغ کامل در قصه های ایرانی دیده می شود. این مقاله نمونه ای عملی از کاربرد نظریات بتلهایم برای تحلیل روان کاوانه قصه های ایرانی است. تحلیل این قصه ها سبب ادراک بالاتری از داستان ها می شود و همچنین در بررسی مراحل رشد کودکان از طریق قصه به کار می آید و زمینه های مطالعات تطبیقی ادبیات را نیز فراهم می آورد.
عقدة برتری یا عقدة حقارت؟ واکاوی اشعار خاقانی بر اساس روانشناسی فردنگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از اینکه عبدالحسین زرّین کوب به موضوع عقدة حقارت خاقانی اشاره کرد، عدّه ای با این دیدگاه، مخالف و برخی با آن موافق بوده اند. یکی از روانشناسانی که نگاهی علمی نسبت به عقدة حقارت داشته، آلفرد آدلر است. او در «روانشناسی فردنگر» خود با بررسی سبک زندگی، به تحلیل ویژگی های روانی افراد می پرداخته است. در روانشناسی فردنگر معیار اصلی سنجش سلامت روانی افراد، علاقة اجتماعی است. تلاش برای برتری، دیگر ویژگی مهم روانشناسی فردنگر است. بر این اساس، افرادی که از سلامت روانی برخوردارند، برای موفّقیّت های جمعی تلاش می کنند و افرادی که از سلامت روانی برخوردار نیستند، برای برتری های شخصی. روانشناسی فردنگر بهترین دیدگاه برای تحلیل روانشناختی اشعار خاقانی و روشن شدن موضوع عقدة حقارت اوست. جمع آوری داده ها در این مقاله به شیوة کتابخانه ای صورت گرفته است و در آن با روش پژوهش تحلیلی توصیفی به تحلیل روانشناختی مؤلّف (شاعر) پرداخته شده است. هرچند برخی از نشانه های عقدة حقارت در اشعار خاقانی وجود دارد، امّا این شواهد به اندازه ای نیست که بتوان دربارة آن با قطعیّت سخن گفت و با توجّه به ضعف علاقة اجتماعی در برخی از اشعار خاقانی و علاقة فردی مبالغه آمیز او و نیز میل به برتری جویی شخصی وی، می توان نتیجه گرفت که این شاعر برجسته تا اندازه ای گرفتار عقدة برتری بوده است.
أسلوبیة الانزیاح فی سورة الحدید المبارکة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا البحث ظاهرة الانزیاح علی المستوی الإیقاعی، والدلالی، والترکیبی فی سورة الحدید المبارکة، والتی تعد من أبرز سمات الأسلوبیة. إن الانزیاح مصطلح یبرز فی قدرة المبدع على اختراق المتناول المألوف، أو کما یقال إنه مضاد لما هو معتاد. الغرض الرئیسی من هذه التقنیة هو مفاجئة المتلقی وإثارة دهشته؛ لأنها تخالف القواعد المألوفة فی المعیار اللغوی والقرآن الکریم هو المثل الأعلی للنص الأدبی الذی بإمکاننا أن نری فیه التراکیب المنزاحة والعبارات المعدولة عن القانون النحوی والصرفی. رصدنا فی هذا المقال الظواهر المنزاحة فی المعیار اللغوی فی المستویات الثلاثة الإیقاعی، والدلالی، والترکیبی، بحیث تشیر النتائج إلی أنّ أکثر الأنماط المنزاحة انتشاراً فی السورة حدثت فی المستوی النحوی (الترکیبی) بما فیه من التناوب والحذف والالتفات. أمّا فی المستوی الإیقاعی فتبیّن لنا أنّ التکرار –تکرار اللفظ، والتکرار الصوتی، وتکرار الفواصل- کثر تواتره فی السورة وجاء أکثره لتأکید المعنی وتقریره فی ذهن القارئ کما أنه یخلق موسیقی جمیلة أنیقة. تطرقنا فی المستوی الدلالی إلی الاستعارة التمثیلیة بوصفها انتقالاً من اللغة ذات اللغة المطابقة إلی اللغة الإیحائیة والتی ساعدت إلی تشکیل لوحة فنیة قائمة علی التصویر. أمّا فی المستوی النحوی فعالجنا التناوب والالتفات والحذف کالظواهر الأسلوبیة التی جاءت کثیراً ما لغرض الإیجاز والتوسّع فی المعنی.
بررسی مفهوم «اندوه» در شعر سهراب سپهری و تطبیق آن با آموزه ها ی عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاح و گسترة معنای «اندوه» در عرفان اسلامی ایرانی، از جایگاهی رفیع برخوردار است و از میان آثار شاعران معاصر، در شعر سهراب سپهری نمود و جلوه بیشتری یافته و بسیار پربسامد است. آشکار است که اندیشه عرفانیِ سهراب در سروده هایش، او را از دیگر معاصرانش کاملاً متمایز می کند؛ لیکن یافتن مشرب و منشأ دیدگاه های عرفانی او به دشواری قابل درک و دست یابی است. در این جُستار، معنا و مفهوم «اندوه» در شعر سهراب با دیدگاه ها و آموزه های عرفان اسلامی، مطابقت و بررسی شده است. یافته های این پژوهشِ توصیفی تحلیلی که بر اساس رویکردِ ادبیّات تطبیقی و مطالعات میان رشته ای تدوین گردیده است، گواه آن است که به دو دلیل، عدمِ مطابقتِ کاملِ مفهومِ «اندوه» در شعر سهراب با عرفان اسلامی ثابت شد؛ نخست اینکه در عرفان اصیل، «فاصله» وجود ندارد و بر «وصل» تأکید می شود، در صورتی که در شعر سهراب، تأکید بر وجود فاصله است. دو دیگر این که دست یابی به «حقیقت اصیل» در شعر سهراب، ناممکن و محال است، در حالی که در عرفان اسلامی این چنین نیست.
نقد و بررسی داستانِ «آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کُشت از بهر تعصّب» از مثنوی مولوی بر اساس رویکرد بینامتنیّت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیروان رویکرد بینامتنیّت معتقدند که هیچ متنی خودبسنده نیست و هر متن در آنِ واحد، هم بینامتنی از متون پیشین و هم بینامتنی برای متون بعدی است. در این جستار، ابتدا وجوه مختلف متن و بینامتنیّت تشریح شده است و آنگاه بر اساس این رویکرد، داستانی از «مثنوی معنوی» با عنوانِ «آن پادشاه جهود که نصرانیان را می کُشت از بهر تعصّب» مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. با تحلیل این داستان، روشن شد که چنان که پیروان رویکرد بینامتنیّت تأکید کرده اند که هیچ متنی اصیل نیست، داستان مورد بحث در مثنوی نیز واگویه ای از متون متقدّم خود، از جمله «شغاد و رستم» در شاهنامه، «جزیمة الأبرش» در تاریخ بلعمی، «فیروز، شاه ایران و شاه هیطالیان» در تاریخ طبری و «بوم و زاغ» در کلیله و دمنه است؛ بدین ترتیب که در هر پنج داستان، بین دو سرزمین دشمنی پدید می آید و یک نفر از پادشاه می خواهد که او را در میان مردم خوار کند و مورد ضرب و شتم قرار دهد. آنگاه فردِ به ظاهر مطرود، به سپاه دشمن رو می آورد و با جلب اعتماد آنها موفّق می شود که دشمن را سخت شکست دهد.
بررسی و تحلیل داستان شیر، روباه و الاغ کلیله و دمنه از دیدگاه روایت شناسی لینت ولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلیله و دمنه مشتمل بر مجموعه روایت هایی است که قهرمانان اصلی آن یعنی حیوانات دارای نقش و صفات انسانی هستند. همین ویژگی کلیله و دمنه بستر مناسبی جهت بررسی و تحلیل ظرایف و دقایق داستان های آن از منظر روایت شناسی ایجاد می کند. بر همین اساس پژوهش حاضر با استفاده از روایت شناسی لینت ولت به بررسی روایت «شیر، روباه و الاغ» کلیله و دمنه برگردان آگیتا محمدزاده پرداخته، نشان می دهد قصه های کلیله و دمنه که یک راوی انتزاعی برای باوراندن و القای پیامی خاص به مخاطبان کودک و نوجوان، آنها را تولید می کند، به مثابه یک گفتمان معنادار است که در آن یک برنامه روایی مشخص شکل می گیرد و به طورکلی بر آن است تا تبیین کند؛ «نقش راوی انتزاعی در بازگویی این داستان ها به چه شکل بوده است و معنا در این گفتمان ها چگونه تولید می شود؟». نتایج حاصل بیانگر آنست که؛ راوی انتزاعی با لایه لایه کردن متن نوعی سیالیت و پویایی در متن پدید آورده که موجب القای ایدئولوژی و نزدیک یا دور کردن مخاطب انتزاعی به باوری اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی می شود.
روایت شناسی تطبیقی داستان «فریدون و ضحاک» و «موسی و فرعون»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم به عنوان یکی از منابع الهام گیری شاعران و هنرمندان مسلمان، از دیرباز موردتوجه ایشان بوده است. یکی از جلوه های تأثیرگذاری این کتاب آسمانی بر آثار ایشان، داستان های قرآنی و درون مایه ای آن هاست. شاهنامه از جملة آثاری است که فردوسی در داستان های آن از قرآن کریم الگو گرفته است. یکی از این داستان ها، داستان فریدون و ضحاک است که به تأثیر از داستان موسی و فرعون پرداخته شده است. در مقایسة این دو داستان، در کنار شباهت ها، اختلافاتی نیز وجود دارد. در نوشتار پیش رو، نگارندگان با تکیه بر روش تحلیلی-توصیفی، کوشیده اتد تا با رویکردی روایت شناسانه به بازخوانی تطبیقی این دو داستان بپردازند و این تطبیق را به اجزا و بخش های هر دو متن در دو سطح ساخت مایه های روایی و ابعاد مفهومی و موضوعی گسترش دهند تا از این رهگذر، وجوه اشتراک و افتراق هر دو داستان را بازکاوی نمایند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که علی رغم شباهت بسیار دو داستان، با توجه به تفاوت ماهیت و اهداف (پند و اندرز در قرآن و داستان-سرایی و سرگرم نمودن در شاهنامه) سطح توجه به عناصر روایی میان آن دو تاحدی متفاوت است.
انواع روابط بینامتنیت در مطالعه ی نقایض جریر و اخطل با قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
براساس نظریه بینامتنیت، شاهد برخی متون شعری در دوره اموی هستیم که توجّه بی نظیری به متون دینی مخصوصاً قرآن کریم داشته اند؛ از جمله این اشعار، نقایض جریر و اخطل است که ابوتمام در کتاب « نقایض جریر و الاخطل» به جمع آوری آن اقدام کرده است. این پژوهش با هدف بررسی انواع روابط بینامتنی در مطالعه ی نقایض جریر و اخطل انجام شده است و با روش تحلیلی- توصیفی و با بررسی بیش از 840 بیت در قالب 20 قصیده یعنی(تمام اشعار نقایض) دریافته می شود که روابط بینامتنی قرآنی در نقایض جریر و اخطل به صورت اجترار، امتصاص و حوار به شکل آگاهانه رخ داده است و تأثیر هر دو شاعر از قرآن بیشتر منحصر به واژگان و عبارت های قرآنی است که جریر در این عرصه بر اخطل مقدّم است.
کارکرد تضاد و تقابل در زیبایی شناسی تصاویر غزلیات عطار، بر اساس آراء جرجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبدالقاهر جرجانی از دانشمندان بلاغت و نحویون بنام سده پنجم است که بیشتر با نظریه «نظم» و «معنای معنا» شناخته می شود. دو کتاب ارزشمند او، «اسرارالبلاغه» و «دلایل الاعجاز»، در تبیین و ریشه یابی مباحث زیبایی شناسی سخن است. گرچه او در بیان سازه های مؤثر در زیبایی، بیشتر به تشبیه، تمثیل، استعاره و مجاز می پردازد، روشی که برای تحلیل ارزش زیبایی شناختی پی می گیرد و عواملی که در زیبایی صور خیال ذکرشده بیان می کند، می تواند راهی برای پژوهش درباره دیگر آرایه های سخن باشد. در این پژوهش بر پایه روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه نظریات جرجانی، به تحلیل کارکرد تضاد و تقابل در زیبایی شناسی غزلیات عطار پرداخته می شود. این جستار روشن خواهد ساخت که آنچه از دید جرجانی سبب ساز زیبایی است، در نمودهای گوناگون ظهور عنصر تضاد و تقابل در تصویر ادبی (همچون تضاد و طباق، انواع پارادوکس و...) وجود دارد و بر اساس این، تضاد از سازه های توان بخش ادبیت متن به شمار می رود.
استعاره مفهومی و سرنوشت چهار رباعی منسوب به خیّام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره ی مفهومی (Conceptual metaphor) پنجره ای برای شناختِ نظام فکری نویسنده است. بر اساس این نظریّه تمرکز یک نگاشتِ (mapping) استعاری در ذهن، موجب گسترش ذهنیّت فرد، آفرینش استعاره های مشابه و در نهایت اصالت سبک فردی می شود. از سوی دیگر در انتساب بسیاری از رباعیّات به خیّام، هم چنان ابهام وجود دارد. نگارندگان این پژوهش برآنند تا از این نظریّه در شناخت اصالتِ رباعیّاتی که محمّدعلی فروغی و قاسم غنی در کتابِ رباعیّات خیّام، آن ها را سروده ی خیّام دانسته اند، استفاده کنند. نتایج حاصل از پژوهش گویای آن است که در مجموعِ 178 رباعی این کتاب، 15 نگاشتِ استعاری بنیادین دیده می شود. مقایسه ی استعاره های مفهومی در 66 رباعی اصیل و 112 رباعی منسوب به خیّام نشان می دهد که 6 نگاشتِ استعاریِ سفر، راز، محفظه، فرصت، دگرگونی و ساختار، در هر دو گروهِ رباعیّات، بالاترین بسامد را داراست و می توان رباعیّاتی را که دارای استعاره های مفهومی مرتبط با این نگاشت ها هستند، به مرز اصالت نزدیک تر دانست. 4 رباعی نیز از 112 رباعی منسوب، در هیچ یک از زیر شاخه های این 15 نگاشت قرار نمی گیرند و انتساب آن ها به خیّام درست به نظر نمی رسد. مقایسه ی مضمونِ این 4 رباعی با نظام فکری خیّام و نیز جست وجوی آن ها در دیگر منابعِ مربوط به خیام این نظر را تأیید می کند.
بررسی فرایند حسی ادراکی شطحیات عرفانی بر اساس نظریه نشانه معناشناسی احساسات(مقاله علمی وزارت علوم)
نگاهی به وصف های خاقانی برپایه نظریّه تقابل های دوگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل های دوگانه از مهم ترین مباحث مورد توجّه ساختارگرایان است و بر اساس یک فلسفی که بنیاد هستی را بر مبنای تقابل های دوگانه می انگارد، ایجاد شده است. در پژوهش حاضر برآنیم تا با تحلیل اشعار وصفی خاقانی از منظر نظریّه تقابل دوگانه، دریابیم که تقابل های دوگانه چه تأثیری در شکل گیری محتوای شعر خاقانی داشته است؟ نتایج پژوهش نشان داد که خاقانی در توصیف صبح از تقابل های بسیاری بهره برده است؛ زیرا این وصف ، بیشتر صحنه جنگ بین سیاهی و سپیدی را نشان می دهد. وصف آتش نیز چنین وضعیّتی دارد؛ زیرا آتش به خودی خود واژه بی نشانی است که عناصر متقابل خود را به ذهن متبادر می کند. قصاید سفرنامه ای نیز، از آنجا که مسافر با عناصر بسیاری روبه رو می شود که ذهن، عنصر مقابل آن را به یاد می آورد، محلّی برای بروز تقابل هاست؛ امّا در وصف می و مسائل احساسی، میزان تقابل ها به حدّاقلّ خود می رسد؛ چراکه مسائل احساسی از خواسته های غریزه اروس است که هدف آن ایجاد وحدت بیشتر است.
بررسی موسیقی درونی در اعجاز خسروی و خزاین الفتوح امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موسیقی در نثر فارسی ناشی از آهنگ و تناسبی است که در یک جمله میان واژگان گوناگون و یا در میان واژگان دو جمله احساس می شود. گاه کلمات و جملاتی که در کنار یکدیگر قرار می گیرند در نثر فارسی ایجاد موسیقی میکنند که از آن تعبیر به موسیقی درونی می شود . این نوع موسیقی از تناسب حروف و اصوات حاصل می شود که از تنوع و تکرار به وجود می آید. یکی از مهمترین ویژگی های نثر امیر خسرو آهنگینی و عبارت های موزون آن است. امیر خسرو از موسیقی در نثر خود بهره جسته تا نثر خود را موزون جلوه دهد . او با تکرار هایی از قبیل تکرار صامت و مصوت ، هجا ، کلمه و تکرار جمله به نثر خود برجستگی خاصی داده است .هدف از این تحقیق شناخت موسیقی درونی در آثار منثور امیرخسرو است . یافته های پژوهش نشان میدهد که موسیقی درونی در آثار منثور امیرخسرو کاربرد فراوانی دارد و نویسنده سعی کرده تا زبان آثار خود را به زبان شعر نزدیک کند . این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است.
روابط بینامتنی رمان “فریدون سه پسر داشت” با داستان “فریدون” در شاهنامه
حوزههای تخصصی:
خوانشی روانکاوانه از داستان کوتاه «گرگ» اثر هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه امروز به مثابه مکتب نقد روانکاوی در حوزه ادبیات مطرح است ریشه در تحقیقات و کاوش های فروید در زمینه ناخودآگاه انسان دارد. دستاورد او در زمینه شناخت و نحوه کارکرد ذهن، الگوهای جدیدی در زمینه تجزیه و تحلیل آثار ادبی معرفی کرد. الگوی ساختاری از برجسته ترین نظریات او در تبیین ماهیت ذهن و نحوه کارکرد آن است. بر اساس این الگو، ذهن به سه بخش «نهاد»، «من» و «فرامن» تقسیم بندی شده است که هر بخش کارکرد به خصوصی دارد. تحقیق حاضر، که جزو پژوهش های کتابخانه ای و کیفی به شمار می آید، خوانشی روان کاوانه از داستان «گرگ» اثر هوشنگ گلشیری است که به صورت مشخص با استفاده از الگوی ساختاری فروید و انطباق آن با سه شخصیت محوری داستان یعنی گرگ، اختر و دکتر، کنش های این شخصیت ها را تحلیل کرده و جنبه های جدیدی از این داستان را نمایان سازد. تحلیل این داستان با رویکرد روان کاوانه فروید، سفری به جهان ذهن گلشیری در مقام مؤلف اثر است. رخدادهای عجیب و بی پاسخی که در پیرنگ داستان از رهگذر تقابل و تعامل اختر با گرگ و دکتر پدید می آید، جان مایه اثر گلشیری است که پرسش هایی را در ذهن مخاطب ایجاد می کند و در این پژوهش رمزگشایی می شود.
تحلیل اسطوره کیومرث براساس نظریه روان شناسی شخصیت یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵ (پیاپی ۸۰)
حوزههای تخصصی:
اساطیر بخشی بزرگ، بنیادین و مؤثر از اندیشه بشری را به خود اختصاص داده اند. شناخت اساطیر درحقیقت شناخت زیرساخت های تعیین کننده اندیشه، فرهنگ و تمدن بشری است. یکی از رایج ترین شیوه های بررسی اساطیر تحلیل روان شناختی آنهاست. ثمره این کار، نه همین شناخت بهتر اساطیر، بلکه شناخت بهتر روان بشر و نحوه زندگانی فردی و جمعی اوست؛ چراکه اساطیر کهن ترین مجموعه تجربیات حیات بشری را در خود دارند. در این پژوهش برآنیم که با بهره گیری از نظریه روان شناسی شخصیت یونگ به واکاوی اسطوره آفرینش انسان در اساطیر ایران باستان بپردازیم. کارل گوستاو یونگ بر آن است که انسان در درون خود دو جنس نرینه و مادینه را توأمان دارد. کیومرث، انسان نخستین اساطیر ایرانی، نیز آفریده ای است که با ازهم گسیختگی شخصیت، به مرد و زن نخستین یا مشی و مشیانه تفکیک می شود. همچنین، تحول انسان غول آسای نخستین به شاه موبد، تورم یافتن شخصیت او، و سرانجام شهید ساختنش، مراحلی است که براساس نظریه یونگ، در اسطوره ایرانی انسان نخستین، می توان پی گیری کرد. این مقاله در بازسازی اسطوره آفرینش انسان، بر منابع ایرانی باستان و ایرانی میانه متکی است و از منابع ایرانی نو (دوران فارسی دری) آن مقدار بهره برده است که روایت، متکی بر یا همسو با منابع ایرانی باستان و میانه باشد، مانند آنچه در تاریخ نامه های حمزه اصفهانی و گردیزی آمده است. همچنین مباحث این مقاله زیرمجموعه ای از ادبیات تطبیقی است و در آن، روش نقد اساطیری رعایت شده و تکیه بر نظریه شخصیت یونگ است.