مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
روان تحلیل گری
تجربه های معنوی- عرفانی از دیدگاه روان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در شناخت توانمندی های انسانی از بعد روان شناختی، عرفان و حالات عرفانی است. مکاتب مختلف روان شناسی کوشیدهاند چگونگی وقوع آن ها را بر اساس آموزه های خود تفسیر و تبیین نمایند. آنچه در این میان از اهمیت فزاینده ای برخودار است، شناخت این نکته می باشد که اولاً جهت سیر و تحول این تبیین ها و تفسیرها از کجا آغاز و در حال حاضر آخرین یافته ها بیانگر چه مواضعی است؟ دوم اینکه، چه عامل یا عواملی در تعامل با یکدیگر می توانند سبب بروز و ظهور این گونه حالات باشند. در نوشتار حاضر برای پاسخ گویی به مسائل مذکور، مهم ترین دیدگاه های روان شناختی درباره تجربیات عرفانی از نظر ویلیام جیمز تا دیدگاه های مربوط به مکتب روان تحلیلگری(با تأکید بر نظریه فروید و نظریه یونگ)، مکتب انسان گرا یا فرافردی(با تأکید بر نظریه آبراهام مزلو و کارل راجرز) و در نهایت، آخرین دیدگاه های موجود در این باره(یعنی نظریات کلاویتو، گازانیگا) مورد بررسی قرار گرفته است. این نوشتار، مسیر دیدگاه های یاد شده را از نفی حالات و تجربه های عرفانی در نظریه فروید تا نقش کهن الگوها و عوامل درون زاد در ایجاد این حالات و تجربه ها در نظریه یونگ و تأثیر عوامل فرهنگی بر این امر در نظریه مزلو و راجرز، و سرانجام، نحوه دخالت سیستم عصبی انسان را در این باره در نظریه های جدیدتر نشان می دهد.
روان تحلیل گری رؤیای ابن عربی در فصوص الحکم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«خواب و رؤیا» یکی از موضوعاتی است که در عرفان و روان تحلیل گری جایگاه ویژه ای دارد و می تواند موضوع پژوهش های میان رشته ای قرار گیرد. روان تحلیل گری حوزه وسیعی است و خود شاخه های مختلفی دارد که در بین آن ها روان تحلیل گری یونگ با عرفان شرقی و اسلامی سازگاری بیشتری دارد. یونگ به رؤیا اهمیت زیادی می دهد و منشأ آن را ناخودآگاه روانی انسان می داند. او معتقد است گاهی محتوای ناخودآگاه به شکل نمادین در رؤیا ظاهر می شود. بررسی و رمزشناسی رؤیای ابن عربی از دیدگاه یونگ، منشأ این رؤیا را مشخص می کند و بر اساس آن می توان برداشت ابن عربی و دیگران را تحلیل کرد و تردیدها و اختلاف نظرهایی را که در این زمینه وجود دارد، برطرف ساخت. همچنین آنچه را ابن عربی از زبان پیامبر در فصوص الحکم بیان می کند به گونه ای توجیه کرد که نه در راستگویی او تردید شود و نه آنچه او بیان کرده، تماماً به پیامبر منسوب داشت بلکه می توان وجهی نسبتاً مقبول و مناسب برای آن پیدا کرد. این بررسی نشان می دهد «خود» ابن عربی در رؤیا به صورت مبارک پیامبر(ص) نمود یافته و محتویات بایگانی شده در ناخودآگاهش نیز به شکل کتابی به نام فصوص الحکم به او داده شده تا وی آن را برای مردم گزارش کند.
نقد روان تحلیل گری در ادبیات : از جنون نبوغ تا تولد مخاطب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با نگاهی گذرا به بررسی سه دوره نقد روان تحلیلی قبل از ژاک لاکان می پردازد. دوره اول با پرچم داری زیگموند فروید، بنیانگذار روان کاوی، آغاز می شود و اثر هنری را نوعی مکانیسم والایش در نظر می گیرد که در آن تکانه ها و آرزوهای ممنوع و سرکوب شده ضمیر ناخودآگاه به گونه ای مبدل و بدیع در اثر ادبی نمایان می شود و اثر هنری هنرمند راهی است که هم او را از قطع ارتباط با واقعیت نجات می دهد و در همان حال، از دریافت درمان واقعی باز می دارد. دوره دوم یا نقد متن محورکه بین سال های 1940 تا 1950 تحت تاثیر نقد نو شکل گرفت معنا را نه در ذهن مولف بلکه در خود متن جست و جو می کند و وجود یک معنای معین را در متن رد می نماید. دوره سوم یا نقد مخاطب محور از دهه 1970 به بعد مطرح گردید. این رویکرد در محور نویسنده- متن – خواننده تاکید ویژه ای بر جایگاه خواننده دارد و معنا را در ارتباط دوجانبه مخاطب و متن جست و جو می کند و معانی متعدد را نتیجه گوناگونی نحوه تعامل خوانندگان با متنی یکسان در نظر می گیرد.
نگاهی به ردّ پای روان تحلیلگری در غزلیّات سعدی با تأکید بر آنیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات و شعر یکی از اصیل ترین نمودهای تمدّن بشر و در عین حال عرصه بروز لایه های عمیق ناهشیاری اوست که همواره به بهانه های مختلف حضور خود را به آگاهی و هشیاری بشر یاد آوری کرده و در گستره های مختلف رخ نمایانده است. از جمله این عرصه ها که هرگز نمی توان بدون نظر داشتن به این لایه های عمیق ناهشیاری، درباره آن سخن گفت؛ هنر و جهان شاعرانه است. در دیدگاه های ملهم از روان تحلیلگری، هنر و هر آنچه که در این گستره گنجانیده می شود، نظیر ادبیّات، شعر و نقاشی، نمایانگر ناهشیاری خالق آن یعنی هنرمند است. وسعت این ناهشیاری که گاه می تواند تمامی گذشته تاریخی و به میراث رسیده هنرمند را در برگیرد، آنچنان غنی است که سبب زایش مضامینی استوار و یکسان در گستره شعر و ادبیات و هنر در فرهنگ های مختلف می شود. موضوع اصلی مقاله کنونی، پرداختن به آنیما یا روان زنانه خفته در اعماق ناهشیارانه مرد است. از آنجا که آنیما عنصری ناهشیار است، حضور آن در فراورده هایی که بنابر نظر روان تحلیلگری به ناهشیاری فرد وابسته تر هستند، نظیر نوشته های ادبی و شعر، پررنگ تر است. از این رو، پژوهش حاضر به بررسی جایگاه آنیما در غزلیّات سعدی می پردازد تا نشانه های این کهن الگو با مدد از نمادهای روان تحلیلگری و روان شناختی آشکار شود. در نهایت با مدد از شواهد شعری در غزل های سعدی به شباهت های معشوق در شعر سعدی و مفهوم آنیما در گستره نظریه یونگ پرداخته شده و بر این نکته تأکید می شود که مضامین اشعار سعدی با مفهوم آنیما، ارتباطی انکارناپذیر دارند.
هشیار و ناهشیار در روان تحلیل گری و مقایسه آن با اندیشه های علامه طباطبائی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی مفاهیم هشیار، پیش هشیار و ناهشیار از نگاه روان تحلیل گران و مقایسه آن با اندیشه های علامه طباطبائی است. بدین منظور به منابع معتبر در زمینه رویکرد روان تحلیل گری و آثار علامه طباطبائی مراجعه گردید. سپس، با روش توصیفی- تحلیلی بررسی و با یکدیگر مقایسه گردید. یافته های پژوهش، نشان می دهد که از نظر روان تحلیل گران، روان دارای سه سطح ناهشیار، پیش هشیار و هشیار است و بسیاری از فرایندهای روان شناختی به صورت ناهشیار اتفاق می افتد. همچنین، هشیاری از نظر علامه به معنی علم به علم، پیش هشیاری به معنی نسیان و ناهشیاری به فرایندهایی اشاره دارد که موجب حصول علم به علم، در قلمرو آگاهی حضوری یا حصولی دشوار می شود. از نظر علامه، شماری از ادراکات و افعال انسان، بدون علم به علم، صورت می پذیرد که به یک معنی، می توان آن را «ناهشیار» نامید، ولی رویکرد علامه بیشتر با نظریه شناختی در ناهشیار، هماهنگ است، نه روان تحلیل گری. شباهت ها و تفاوت هایی بین کهن الگوی خدا در نظریه یونگ و خداشناسی و خداجویی فطری در نظریه علامه وجود دارد. در مجموع، ناهشیاری از نگاه علامه، به معنی ناآگاهی از علم یا بی توجهی به شناخت می باشد.
تحلیل روان شناختی داستان "یافتن شاه باز را به خانه ی کَمپیر زن" مولوی از منظر پدیدارشناسی و روان تحلیل گری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه آراء مولوی با رویکردها و نظریه های روان شناختی به مراتب گسترده تر از تحلیل تطبیقی یک داستان است و وسعت اندیشه ورزی وی، امکان تحلیل کل آن را در مقیاس یک کار تحلیلی مختصر ممکن نمی سازد؛ لذا تحقیقات و مطالعات انجام گرفته در حوزه مولوی شناسی بصورت گزینشی به انطباق آرا وی با مکاتب روان شناختی جدید از زوایای مختلف پرداخته اند. در این راستا نوشته حاضر نیز می خواهد با استخراج مضامین روان شناختی بویژه از منظر نظریه شناختی جرج کلی و روان تحلیل گری در حکایت " یافتن شاه باز را به خانه کَمپیر زن " مولوی سهمی هر چند اندک در دانش افزایی بر ادبیات پژوهشی مربوطه داشته باشد. یافته های پژوهش حاضر نشان داد رفتارهای کَمپیر زن به خوبی بر نظریه سازه های شخصی جرج کلی منطبق است همچنین، انتخاب باز و پیامدهای این انتخاب که بر اساس تمایلات لذت گرایانه و بدون تفکر در پیامد آن انجام گرفته است با نظریه فرایند تفکر نخستین نظریه روان تحلیلگری انطباق دارد.
بررسی مقایسه ای ساختارشناسی روانی انسان در مکتب روان تحلیل گری یونگ و علامه جوادی آملی، با رویکرد تفسیری تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
ساختارشناسی وجود و روان انسان، از مباحث مهم و اساسی است که از دیرباز به عنوان مقدمه تعلیم و تربیت نیز مورد توجه بوده است؛ یونگ و علامه جوادی آملی، به عنوان دو اندیشمند و انسان شناس معاصر، علی رغم تفاوت و اختلاف در مبانی، منابع، روش و رویکرد، بر ضرورت و اهمیت آن تأکید و نسبت به نقص یا اشتباه در آن هشدار داده اند. مقاله پیش رو، دیدگاه وحیانی علامه جوادی و دیدگاه روان تحلیل گری یونگ را درباره ساختار روانی انسان مورد تحلیل و مقایسه تطبیقی قرار داده و جستارهایی را برای تعلیم و تربیت انسان، پیش رو نهاده است. براساس یافته های این پژوهش، از نظر یونگ، ساختار روانی انسان، شامل 1-خودآگاه 2-ناخودآگاه فردی و 3-ناخودآگاه جمعی و از دیدگاه علامه جوادی آملی، شامل 1-جنبه مادی و غریزی 2-جنبه مثالی 3-جنبه عقلی و 4-جنبه الهی و روح مجرد است. یونگ ساختار روان خودآگاه را متشکل از من و نقاب ها و بخش ناخودآگاه فردی را سرشار از سایه و ناخودآگاه جمعی را از آرکی تایپ ها و جنبه مردانه آنیما و جنبه زنانه آنیموس، می داند. اما علامه جوادی آملی جنبه های ناخودآگاه آدمی را، سرشار از تعالیم پیشینی فطرت الهی دانسته و روح انسانی را، به کلی از جنبه های مردانه و زنانه برکنار و آن را مربوط به جسم آدمی دانسته اند. از نظر یونگ، فردیت یافتنِ جامع و کامل با زندگی بر اساس همه ابعاد وجودی خود، میسر می گردد، ولی بر اساس دیدگاه علامه جوادی، غایت تعلیم و تربیت، خداگونگی انسان و زندگی متألهانه است که از خدا، به سوی خدا، در معیتِ خدا و سرانجام به لقای الهی می انجامد.
مقایسه اثربخشی روان تحلیل گری کارن هورنای و شناخت درمانی بر سبک های حل تعارض زنان روان رنجور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روان تحلیل گری هورنای و شناخت درمانی بر سبک های حل تعارض زنان روان رنجور شهر تهران انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح کاربندی کنترل شده تصادفی با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل زنان متاهلی است که در سال 1395 و 1396 به علت مشکلات ارتباطی با همسر به مراکز مشاوره شرق شهر تهران مراجعه کردند. نمونه پژوهش از نوع نمونه در دسترس و شامل 45 زن متاهل است که با توجه به نتایج پرسشنامه "سه وجهی هورنای-کولیج" توزیع شده قبل از مداخله، روان رنجور محسوب می شدند. گروههای آزمایشی پانزده جلسه مشاوره فردی با رویکرد شناخت درمانی یا روان تحلیل گری هورنای، دریافت کردند. پرسشنامه "سبک های حل تعارض رحیم" در سه مرحله قبل از مداخله، مرحله میانی و پایان مداخله در بین گروه های آزمایشی و به صورت همزمان برای گروه کنترل توزیع شد. داده ها با روش تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد اثر زمان بر سبک های حل تعارض یکپارچه، اجتنابی، مسلط و ملزم شده معنادار بوده است. سبک حل تعارض یکپارچه، در هر دو گروه آزمایش افزایش معناداری یافت و برخلاف آن سبک حل تعارض اجتنابی کاهش معناداری یافت. دو گروه در مقایسه با یکدیگر تفاوت معناداری نداشتند. سبک حل تعارض مصالحه در گروه شناخت درمانی در مقایسه با گروه کنترل و گروه روان تحلیل گری هورنای، افزایش معناداری یافت در حالی که سبک حل تعارض ملزم شده در گروه روان تحلیل گری هورنای در مقایسه با گروه کنترل و شناخت درمانی، کاهش معناداری یافت.
نقد و بررسی «مبانی انسان شناختی نظریه های روان شناختی» (روان تحلیل گری-رفتارگرایی-انسان گرایی) مبتنی بر «نظریه فطرت» با رویکرد اسلامی
حوزههای تخصصی:
نگاه نظریه پرداز حوزه علوم انسانی درباره ماهیت انسان، می تواند بر چگونگی یافته های علمی وی تأثیرگذار باشد. مجادله فطری نگری – تجربی نگری، یکی از مباحثات تاریخی و پردامنه در خصوص ماهیت انسان بوده است. پژوهش حاضر با هدف نقد و بررسی مبانی انسان شناختی سه مکتب روان-تحلیل گری، رفتارگرایی و انسان گرایی، مبتنی بر نظریه فطرت با تکیه بر آموزه های دینی ارائه شده است. این پژوهش، بنیادی بوده و با بهره گیری از روش تحلیل محتوا، انجام شده است. نتایج این پژوهش نشان داد «غلبه ی تفسیر غریزی ناسوتی از بشر»، «غلبه ی رویکرد پوزیتیویستی در تفسیر بشر»، «تفسیر بشر بر پایه ی خودبنیادی نفسانی»، «سیطره ی تفسیر ماتریالیستی مکانیکی از انسان» و «غلبه ی تکیه بر روش شناسی آزمایشی تجربی در تفسیر بشر»، ازجمله مهم ترین مبانی انسان شناختی نظریه های مختلف روان شناختی کلاسیک است. این پژوهش نشان داد نگاه رویکردهای روان شناختی کلاسیک به انسان، نگاهی مبتنی بر محوریت عقل تجربی است. این درحالی است که نگاه به انسان در نظام فطرت محور، نگاهی مبتنی بر معیار انسان کامل بر محوریت عقل متصل به وحی است. همچنین این پژوهش نشان داد منظور نظریه های روان شناختی کلاسیک از مفهوم فطرت، مسئله ی غریزه و یا ژنتیک است که با مفهوم آن در متون اسلامی تفاوت معناداری نشان می دهد.
مقایسه مفهومی پایگاه های شخصیت با مراتب نفس بر اساس رویکردهای فلسفی، عرفانی و تفسیری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، مقایسه «پایگاه های شخصیت» با «مراتب نفس» بر اساس رویکردهای فلسفی، عرفانی و تفسیری است که با «روش تحلیل کیفی متون» و رعایت «قواعد و ضوابط تفسیر» و «رویکردی میان رشته ای» صورت گرفته است. از نتایج این پژوهش، استخراج الگوی مفهومی مراتب نفس بر اساس رویکردهای فلسفی، عرفانی و تفسیری است. الگوی استخراج شده می تواند تناظری برای درک بهتر پایگاه های شخصیت در نظریه روان تحلیل گری با مراتب نفس ارائه کند. از این رو، می توان «نفس ملهمه» و «نفس عاقله» را متناظر با ساختار «من»، «نفس مسوله» و «نفس اماره» را متناظر با ساختار «نهاد» و «نفس لوامه رحمانی» و «نفس لوامه شیطانی» را متناظر با ساختار «فرامن» در نظر گرفت. در روان تحلیل گری، برای مراتب نفس «مطمئنه، راضیه و مرضیه» به علت تفاوت مبانی انسان شناسی، تناظری قابل تصور نیست. تفاوت دیگر بین دو رویکرد، ترتیب تحقق و ایجاد آن هاست به گونه ای که نفس ملهمه اولین مرتبه نفس است، اما در روان تحلیل گری، نهاد اولین مرتبه وجودی روان است.