فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
نظریه استبداد شرقی ویتفوگل، ازجمله رویکردهایی است که ویژگی های پیچیده جوامع شرقی و تفاوت های فرهنگی آنها را آشکار می کند؛ چنان که ازطریق آن می توان پیچیدگی های این جوامع را درک کرد. بدین منظور با بررسی آثار مختلف ادبی می توان جلوه های استبداد شرقی و تأثیر آن بر افراد، جوامع و معانی آثار ادبی را کشف کرد. این پژوهش، با بهره گیری از روش تحلیل توصیفی و رویکرد جامعه شناسی ادبی، مؤلفه های استبداد شرقی را در فیه مافیه و مکتوبات کاویده و آنها را با متن این آثار سترگ عرفانی تطبیق داده است. یافته ها نشان می دهد که فیه مافیه و مکتوبات، افزون بر مسائل عرفانی و اخلاقی به گفتمان های فرهنگی، اجتماعی و فکری دیگری نیز اشاره دارد. مولوی در فیه مافیه و مکتوبات، ساختار سیاسی نظام استبدادی وگفتمان منبعث از آن را در قالب قصه ها، نامه ها و اندیشه های عارفانه خویش بازسازی و تکثیرکرده و براین اساس می توان گفت که او نیز همچون دیگر مردمان زمانه خود، گفتمان غالب درباره قدرت و سیاست را پذیرفته و در لوای این حکایات، به صورت مستقیم و غیرمستقیم به آن نظام حکومتی، مشروعیت بخشیده است.
نثر شاعرانه در دو رمان «ذاکرة الجسد» و «یک عاشقانه آرام»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
166 - 184
حوزههای تخصصی:
نظم و نثر دو گونه ادبی هستند که هر یک ویژگی وکارکرد خاص خود را دارند؛ نثر با رویکردی منطقی به بیان تحلیلی و تعلیلی یک موضوع می پردازد، امّا شعر غالباً بر محور و بنیاد عاطفه، احساس و خیال حرکت می کند. در پاره ای از موارد، نثر از ویژگی های استدلالی و تحلیلی خارج می شود و با بهره گیری از صورخیال و آرایه های لفظی و بدیعی، احساس و عاطفه خواننده را تحت تأثیر قرار می دهد. این نثر، نثر شاعرانه نام دارد. رمان ذاکره الجسد، نوشته احلام مستغانمی (1953) و رمان یک عاشقانه آرام، نوشته نادر ابراهیمی (۱۳۱۵-۱۳۸۷)، دو اثری هستند که باور بر آن است؛ نثر آنها رنگ و بوی شاعرانه دارد. پژوهش حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که دامنه آن محدود به تأثیر و تأثر نیست، بلکه بر تشابه، تباین و زیبایی شناسی ادبی تأکید دارد، دو رمان مزبور را از نگاه مؤلفه های نثر شاعرانه بررسی کرده است. یافته های پژوهش، نشان می دهد که موسیقی درونی(تکرار، واج آرایی)، کاربرد استعاره، تشبیه، تضاد واژگان، تضاد فعلی و حسّامیزی از برحسته ترین نمودهای نثر شاعرانه هستند که در نثر شاعرانه احلام مستغانمی و نادر ابراهیمی به کار رفته است. حضور این ویژگی ها، نثر ایشان را شاعرانه، جذّاب، خیال انگیز، زیبا و پرطروات نموده است. با این تفاوت که کاربرد استعاره های مکنیه در نثر مستغانمی، شاخص تر و ممتازتر است.
نشانه شناسی لایه ای «اَلست» در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
15 - 48
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی در پی کشف قراردادهایی است که به تولید معنا می انجامد و هر واژه را به عنوان یک نشانه در فرایند دال و مدلول و دلالت، تحلیل و موجبات درک عمیق تر واژه را فراهم می کند. این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی و با تکیه بر علم نشانه شناسی لایه ای، به تحلیل واژه «اَلست» به عنوان یک نشانه انتزاعی که مدلول های متنوعی را می طلبد پرداخته است؛ زیرا مولانا این واژه را مانند دیگر واژگان قرآنی دستخوش تحول معنایی کرده و تصرفات بدیعی در آن ایجاد نموده است و هرگاه به این عبارت استناد می کند، پیوندهای معنایی خاصی را با مفهومی خاص بیان می کند. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که مولانا این واژه را در حوزه های معنایی با کارکرد هنری ویژه ای بکار برده و با این حوزه های معنایی ارتباط برقرار کرده است و با تسلط بر دقایق علوم عرفانی، فلسفی، تاریخی، روانی و از همه مهم تر قرآن و احادیث، توانسته مفاهیم این علوم را در خلال این واژه بگنجاند و صرفا قصد لفاظی و سخن آرایی از این واژه را نداشته است.
تحلیل رابطه «گوش و هوش» و کلمات برجسته در تبیین معارف صوفیانه مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلال الدین محمد مولوی ازطریق انتخاب خلاقانه واژه در محور همنشینی کلمات و استفاده از زبان های قرآنی و عرفانی، مفاهیم را به سمت تعدد و تنوع می برد. وی برخی از ژرف ترین اندیشه های صوفیانه مثنوی را در کلمات «گوش و هوش» شکل می بخشد. پرسش های پژوهش حاضر بر تبیین معارف صوفیانه مثنوی ازطریق «گوش و هوش» تمرکز می کند و بر چگونگی تعامل دو ترکیب مذکور در آفرینش مفاهیم ویژه توجه می دهد. هدف، بررسی رابطه معنوی «گوش و هوش» در انتقال برخی از مقاصد کلامی و عرفانی مولوی در بیت شعری و استفاده از کلمات برجسته آن است و بنابراین به تحلیل معانی عارفانه وی از این مسیر اشاره می شود. تمامی دفترهای مثنوی، که در ضمن آن ها «گوش و هوش» در انتقال معنای یک بیت سهم داشتند، به شیوه توصیفی تحلیلی مطالعه شدند. نتایج نشان می دهد که مولانا در برخی از مواضع مثنوی مضامین ویژه ای در قالب «گوش و هوش» می نهد و دایره مفاهیم آن ها را با استفاده از واژه های برجسته آن بیت می گسترد و ارتباط متقابل و تعامل دائمی صورت و معنی را در خلق و آزمون تجارب عرفانی مؤثر می خواند و ازطریق وجوه معنایی آن ها، امکان شناخت دقیقی در فهم کلام عرفانی فراهم می آورد و از راه ترکیب دو واژه مذکور، اهمیت همراهی فرم و محتوا را در درک معارف مثنوی نمایش می دهد و مثنوی را در شکل منظومه ای برآمده از عوالم غیب و شهادت پدیدار می سازد.
بررسی نگاره های منطق الطیر اثر کمال الدین بهزاد از منظر عشق شناسی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی مفهوم عشق از دیدگاه شیخ اشراق در نگاره های منطق الطیر عطار نیشابوری اثر کمال الدین بهزاد می پردازد. مفهوم عشق از دیدگاه سهروردی یک دیدگاه منحصر به فرد بوده و به واسطه دیدگاه عقل محور بودن عشق از نگاه شیخ اشراق، این نظریه عشق شناسی با رویکردهای عرفانی و زیبایی شناسی به عشق تفاوت دارد. هدف از این مقاله کشف و تحلیل عناصر و مؤلفه هایی است که بازتاب دهنده ی دیدگاه عشق شناسانه ی شیخ اشراق باشد، همچنین مقاله حاضر در پی یافتن پاسخ به این سؤال است: 1. با توجه به محوریت عقل در نگاه سهروردی به عشق، کدام یک از اجزاء نگارگری آثار کمال الدین بهزاد در منطق الطیر را می توان از این منظر تحلیل کرد؟ در این پژوهش با بهره مندی از شیوه توصیفی-تحلیلی و روش کیفی در تجزیه و تحلیل داده ها، چهار نگاره ی هدهد و پرندگان، مویه بر مرگ پدر، مرد مغروق، و شیخ صنعان و دختر ترسا مورد بررسی قرارگرفته است. شیوه ی گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. نتایج حاصل از تحلیل نگاره ها حاکی از آن است که ارتباط میان مفهوم عشق از منظر سهروردی و بازتاب آن در نگاره های ترسیم شده توسط کمال الدین بهزاد به درستی بر عقل محور بودن دیدگاه شیخ اشراق نسبت به عشق دلالت دارند. تقابل میان دیدگاه مادی و معنوی نسبت به عشق در قالبی نمادین از طریق عناصرگوناگون مورد تأکید قرارگرفته است. عنصر درخت به عنوان یکی از اصلی ترین نشانه ها در این نگاره ها، نماد حیات بوده که در فلسفه عشقِ سهروردی همان نور و بینشی است که درک آن موجبات وصال به نورالهی و خداشناسی را فراهم می کند.
بررسی تطبیقی موبی دیک و رنگ آتش نیمروزی با تکیّه بر تئوری تنوع انتقام ویل رایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
28 - 42
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر به بررسی تطبیقی مفهوم انتقام بر پایه شخصیّت ها، درون مایه و محتوا در رمان موبی دیک، اثر هرمان ملویل، نویسنده آمریکایی قرن نوزدهم و داستان کوتاه رنگ آتش نیمروزی، اثر شهریار مندنی پور، نویسنده معاصر ایرانی می پردازد. این مقاله به مقایسه مفهوم انتقام در فرهنگ شرق و غرب در آثار یادشده، بپردازد. در تحقیق حاضر به بررسی نوع و قالب ادبی هرکدام از آثار پرداخته شده است. در مرحله بعد با روش کیفی به بررسی انتقام بر پایه شخصیّت ها، درون مایه و پیرنگ برحسب تنوع انتقام ویل رایت پرداخته شده است و در نهایت شباهت ها و تفاوت های دو اثر با توجّه به فرهنگ غرب و شرق، مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته است. نتیجه این تحلیل ها نشان می دهد که شخصیت های دو اثر از لحاظ مفهوم انتقام در ادبیّات قابل تطبیق هستند؛ ولی در دو فرهنگ متفاوت چندان تطبیق پذیر نیستند چرا که در فرهنگ ایرانی - اسلامی، تأکید بر عفو و گذشت برجسته و ریشه دار است
بازخوانی و تحلیل نشانه های نمادین در روایت «نبرد بودا با مارا» در متون بودایی با تأکید بر مکتب تراوادا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
139 - 170
حوزههای تخصصی:
سویه های استعاری و نمادین روایت «رویایی بودا با مارا»، در متون بودایی و انباشتگی این روایت از سمبل ها و استعاره های عرفانی اسطوره ای، توان مایگی تفسیری و وجه پویایی این روایت را برای مخاطبان در سطوح مختلف فراهم ساخته است. در این روایت، نبرد نمادین بودا با مارا به مثابه یک پارادایم سلوکی، رهیافت ها و راه کارهای الهام بخش و مفیدی را فرا روی سالک بودایی در وصول به نقطه بودهی (روشن شدگی و بیداری روحانی) قرار می دهد. این مقاله به روش تحلیلی توصیفی، و با تبیین نمادشناسانه این روایت، ضمن توصیف ویژگی های مارا به عنوان سد راه سلوک انسان بودایی، به واکاوی ابعاد قطب خیر و شرّ در وجود انسان در سنّت تراوادا پرداخته و برخی از نشانه های نمادین مهم را در این روایت اساطیری تجزیه و تحلیل کرده است. بررسی ها نشان می دهد که روایت نبرد بودا با مارا در متون بودایی با بهره گیری از زبان استعاره، چالش های بنیادین معنوی انسان بودایی را در ساحتی فراتر از زندگی شخصی بودا نشان داده و با بسط یک گفتمان اخلاقی سلوکی اسطوره محور، جدال پیوسته آدمی با اهریمن نفس، و روند دیالکتیکی این ستیز را در غلبه انسان بودایی بر تمامی وسوسه های قطب شرّ و وصول به غایت قصوای «نیروانا» بازنمایی می-کند.
بررسی شاخص های دو گانه پست مدرنیسم در رمان «هست یا نیست» اثر سارا سالار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
113 - 139
حوزههای تخصصی:
پست مدرنیسم در شمار سومین دوره از ادوار سه گانه تاریخ تفکّر انسانی قرار می گیرد. در این دوره که از پایان قرن نوزدهم تا به امروز را شامل می گردد، خلق واقعیت جانشین کشف واقعیت می شود. بسیاری از داستان نویسان معاصر امروز ایران نیز، تحت تأثیر آثار نویسندگان پسامدرن غرب به نوشتن این سبک از داستان پرداخته اند. از جمله این نویسندگان سارا سالار است که در رمان«هست یا نیست» با مؤلّفه هایی چون انکار حقیقت، شک اندیشی و عدم قطعیت، تناقض، اصالت دادن به ذهن خواننده و زمان پریشی، هنر خود را به عنوان نویسنده ای پست مدرن معرفی نموده است. این پژوهش ضمن برشمردن مؤلّفه های پست مدرن در رمان هست یا نیست، درصدد ارائه پاسخی مستدل به این سوال است که سارا سالاردر این رمان بیشتر از کدام عناصر پست مدرن استفاده کرده است؟ و در میان داستان نویسان پست مدرن چه جایگاهی دارد؟ در این پژوهش نویسندگان با استفاده از روش توصیفی -تحلیلی، به طور خاص به تعریف ویژگی های داستان های پسامدرن و مقوله های آن پرداخته و یافته های پژوهش نشان دهنده این موضوع است که عامل تغییر زاویه دید و عدم قطعیت مهمترین شاخصه های پسامدرن در این رمان است.
بررسی تطبیقی کارکردهای شناختی فانتزی در داستان های کودکانه منتخب از عادل الغضبان و محمدرضا یوسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
91 - 112
حوزههای تخصصی:
داستان فانتزی کودک باوجود رارگرفتن در تضاد با عالم واقع، از شخصیت ها و حوادث فراواقعی ساخته می شود؛ اما اثری ژرف در فکر و روحیه کودک گذاشته و او را برای تکامل اجتماعی و رفتار بهنجار آماده می کند. چنین نگاهی به داستان های کودک در حیطه کارکردِ شناختیِ ادبیات کودک قرار می گیرد. از آن جاکه رشد شناختی در توالی و پیشرفت سایر فرایندهای رشد کودک نقش به سزایی دارد؛ لذا شایسته است در داستان نویسی کودک به کارکرد شناختی متناسب با هر گروه سنی توجه شود. در این پژوهش با تکیه بر روشِ توصیفی-تحلیلی و با هدفِ بررسی کارکردِ شناختی فانتزی در پیشبرد خلاقیت کودک سعی بر آن است فرایندهای جاندارپنداری، نمادپردازی تمثیلی، خودپنداره، عزّت نفس و خوداثربخشی در داستان های منتخب عادل الغضبان و محمدرضا یوسفی مورد بررسی تطبیقی قرار گیرد. نتایج حاکی از آن است که داستان های دو نویسنده نقش به سزایی در تحکیم مهارات شناختی رشد کودک داشته و باعث تقویت هویت فردی و اجتماعی وی می شود. شخصیت های فانتزی در داستان های هر دو نویسنده بیشتر با دو کارکرد مهم شناختیِ عزّت نفس و خوداثربخشی، جنبه های خلاقیت را به مخاطب/کودک القا می کند.
حاجی بابا در جهان عرب: واکاوی مقابله ای تصویر ایرانیان در «مغامرات الحاج بابا الأصفهانی» و «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
171 - 189
حوزههای تخصصی:
«سرگذشت حاجیبابی اصفهانی» اثر جیمز موریه تصویرگر آداب و رسوم ایرانیان عصر قاجار است و در آشنایی اروپاییان با جامعه معاصر ایران تاثیر بسزایی داشته است. در مورد این اثر و ترجمههای فارسی آن، به ویژه ترجمه مشهور میرزا حبیب اصفهانی، بسیار سخن گفته شده است. در این میان، آنچه از نگاه منتقدین ادبی و فعالان ترجمه دور مانده، برگردان عربی این اثر با عنوان «مغامرات الحاج بابا الأصفهانی» اثر محمد افندی لطفی است که بیش از یک قرن پیش و در سال 1891 میلادی به طبع رسیده است. با عنایت به این که موریه در اثر خود در موارد بسیار متعددی مردمان ایرانی عصر قاجار را به واسطه داشتن صفات ناپسند اخلاقی مورد طعن و تمسخر قرار است و البته بسیاری از توصیفات هجوآمیز موریه در ترجمه فارسی میرزا حبیب اصفهانی بازگو نشده و یا تلطیف شده است، در این پژوهش بر آن شدیم که تصویر ایرانیان در ترجمه عربی رمان موریه را بررسی و با اصل و ترجمه فارسی اثر مقابله کنیم. یافتههای این موردپژوهی نشان داد که که مترجم عربی همچون همتای ایرانی خود، بیشتر توصیفات کنایهآمیز موریه از اعتقادات مذهبی ایرانیان را تعدیل کرده و از شدت آن کاسته است اما در برگردان تعابیر کنایهآمیز نویسنده درباره صفات منفی ایرانیان برخلاف همتای ایرانی خود از ترجمه دقیق بهره گرفته و بیشتر این توصیفات را عینا برای خواننده عربزبان بازگو کرده است. این نتایج گویای آن است که راهبرد مترجمان مختلف یک اثر ادبی تا حدود زیادی به بافت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه مقصد وابسته است.
ارزیابی ترجمه رمان وحدها شجرة الرمان با تکیه بر نظریه گرایش های ناموزون کننده از آنتوان برمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنتوان برمن مترجم، فیلسوف، مورخ و نظریه پرداز علم ترجمه، اهل فرانسه است. نظریه بررسی های واژگان خارجی برمن سعی بر نشان دادن «گرایش های ناموزون کننده» در عمل ترجمه دارد. امروزه نظریه آنتوان برمن که عمدتاً نظریه ای متن محور یا مؤلف محور است از مهم ترین نظریه های آکادمیک برای بررسی ترجمه شناخته می شود. در این جستار کوشش شد که نظریه آنتوان برمن را روی ترجمه رمان «وحدها شجره الرمان» (آن تک درخت انار) اثر سنان أنطون نویسنده عراقی و با ترجمه ستار جلیل زاده را بررسی کنیم. تمرکز نگارنده بر هفت مورد از این شاخصه های نظریه آنتوان برمن است. این شاخصه ها شامل عقلانی سازی یا منطقی سازی، شفاف سازی، آراسته سازی، تضعیف کیفی متن، تضعیف کمی متن، تخریب اصطلاحات و عبارات و اطناب هستند. در این مقاله با روشی توصیفی- تحلیلی به بررسی گرایش های ناموزون کننده در ترجمه رمان «آن تک درخت انار» پرداخته شد. نتیجه کلی تحقیق این است که تضعیف کیفی متن، تضعیف کمی، تخریب اصطلاحات، شفاف سازی، منطقی سازی بیشترین گرایش های ناموزن کننده در ترجمه هستند و اطناب و آراسته سازی کمترین بسامد گرایش های ناموزن کننده را دارند. علاوه بر این، تمایل مترجم به رفع ابهامات متن مبدأ (عربی) برای خواننده موجب شده که او گرایش های ناموزون کننده را به نفع زبان مقصد (فارسی) به کار بگیرد تا خواننده بهتر بتواند با جهان معنایی رمان ارتباط معنایی و حسی بر قرار کند.
تطبیق سبک سفر نامه نویسی در ادبیات معاصر لبنان و ایران؛ بررسی موردی سفرنامه های کشف المخبأ عن فنون أروبا و از پاریز تا پاریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خداوند برای اینکه آدمی بتواند سرنوشت همه انسان ها را ببیند، توصیه به سفر فرموده است تا آنجا که می گوید «قل سیروا فی الأرض» دنیا آنقدر بزرگ و آدمیزاد آنقدر گونه گونه است که هر انسانی را محو آفرینش جهان می کند. در این پژوهش سعی شده با تکیه بر روش نقد ادبیات تطبیقی به شیوه مکتب آمریکایی، به مقایسه دو سفرنامه از احمد فارس شدیاق و محمد ابراهیم باستانی پاریزی بپردازیم. از نظر اسلوب نگارش نیز با هم تفاوت هایی دارند؛ به نظر می رسد باستانی پاریزی در کتاب خود با بهره گرفتن از شوخی، حکایت، خاطره، شعر و ضرب المثل متن خود را زیباتر و ساده تر کرده است که اصولا به کارگیری این سبک، باعث می شود مخاطب سفرنامه وی، از خواندن خسته نشود و شیفته تر از سفرنامه را دنبال کند. هدف اصلی وی از انتخاب این سبک، مخاطب محوری و تلطیف واقعیت های خشک و بی روح سفر و حوادث آن و تبدیل آنها به متنی ادبی تر و جذاب تر برای مخاطب بوده است. در مقابل به نظر می آید در مورد برخی موضوعات، فقط شدیاق است که سخن به میان آورده، مثل مسئله زنان و حجاب، استخدام اعداد و ارقام، وصف دقیق و با جزئیات معماری ها، سبک گزارش گونه سفرنامه که باعث می شود سفرنامه وی بیش از پیش مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. به نظر می رسد این تفاوت در ایدئولوژی این دو نویسنده به نوع جهان بینی آنان برمی گردد که هر کدام چه مسائل برایشان با ارزش تر و کم ارزش تر است.
حکمت متعالیه از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
73 - 102
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه عرفان، نقش ساختارهای تجربه گر در محتوای تجارب عرفانی و نسبت این تجارب با یکدیگر است که باعث شکل گیری رویکردهای پرینالیزم، ذات گرایی، ساختارگرایی و زمینه زدایی شده است. در این تحقیقِ تحلیلی تطبیقی پس از معرفی اجمالی هر یک از این مواضع، به جست وجوی پاسخ ملاصدرا به این مسئله پرداخته شد. یافته ها: در رویکرد ملاصدرا، ساختارهای شخصی، نقش مهمی در تجارب عرفانی دارد؛ به طوری که عارف ازطریق انعکاس و تجربه آن در واقعیت درونی با حقایق متعالی ارتباط برقرار می کند و به همین جهت نقش استعداد، باورها، رفتارها، انتظارات، تمایلات و توجهات در این تجارب بارز است؛ در عین حال تجارب عرفانی موازی در سنت های متمایز حاکی از تأییداتی در راستای رویکرد پرینالیزم است. ملاصدرا برخی تجارب یا داده های عمودی را خیالی دانسته و موضع ساختارگرایی محض را برمی گزیند و در مرحله فنا، نیل به تجارب ناب و گذار از رویکرد ساختارگرایی به پرینالیزم را ترجیح می دهد. به عبارتی دیدگاه صدرالدین، رویکرد ساختارگراییِ تشکیکی است؛ یعنی هرچه تجربه گر به مراتب بالاتری از حقیقت سیر می کند و زهد و حریت در او بیشتر می شود، نقش ساختارهای فردی کم رنگ تر و واقع نمایی و همگرایی عرفا در تجارب موازی بیشتر می شود. در این موارد در تحلیل ادبیات عرفانی، تحلیل زمینه ای را برمی گزیند.
بررسی تطبیقی کهن الگوی آنیما در اشعار محمود درویش و فریدون مشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
113 - 140
حوزههای تخصصی:
بنابر دیدگاه یونگ، روان شناس سوئیسی، ضمیر ناخودآگاه بشر یک سویه جمعی دارد که آکنده از کهن الگوهای موروثی از نیاکان اوست. این میراث می توانند بر افکار و احساسات بشر تأثیر بگذارند. یکی از آن کهن الگوها آنیما نام دارد که به شخصیت زن پنهان در وجود هر مردی اطلاق می شود. در آثاری که برآمده از احساسات مردانه هستند، به ویژه آثاری که مضمونی عاشقانه دارند، بهتر می توان ردّ پای آنیما را دید؛ زیرا در این آثار، زنِ درون مرد، مجال یافته تا خود را به مرحله ظهور و بروز رساند. نوشتار پیش رو با روش تحلیلی - تطبیقی و با رویکرد تطبیقی مکتب آمریکایی که شباهت آثار ادبی را ناشی از مشترکات روان همه انسان ها می داند، به بررسی موشکافانه این کهن الگو در اشعار عاشقانه دو شاعر عشق پرداز معاصر، یعنی محمود درویش و فریدون مشیری می پردازد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که می توان از آنیما به عنوان مبنای مشترک در تطبیق اشعار دو شاعر استفاده کرد؛ زیرا با اینکه آن ها از دو فرهنگ و نژاد مختلف هستند؛ امّا به طور مشترک، بسیاری از کارکردها و فرافکنی های مثبت و منفی آنیما را به کار برده اند. وقتی احساس غم، ترس، پوچی و مرگ دارند، در سیطره آنیمای منفی قرار دارند و آنگاه که همسر ِدل و بانوی رؤیاهای خویش را سراپا همه خوبی و زیبایی می نامند و در آرزوی وصال او هستند، تحت سلطه آنیمای مثبت خویش هستند.
ظرفیت اعتقادی اهل سنت طریقتی پاکستان در راستای افزایش قدرت نرم انقلاب اسلامی (نمونه بررسی شده: محبت اهل بیت(علیهم السلام))(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
77 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی ظرفیت تقریب اهل سنت طریقتی شبه قاره هند درجهت افزایش قدرت نرم انقلاب اسلامی است که با تمرکز بر پاکستان و اعتقاد به محبت اهل بیت (علیهم السلام) صورت گرفته است. شیوه پژوهشی کار علاوه بر مطالعات کتابخانه ای، مصاحبه عمیق با 11 نفر از صاحب نظران ایرانی و پاکستانی و مطالعات کتابخانه ای و میدانی درجهت غنی سازی جستار حاضر بوده است. یافته ها حاکی از آن است که «محبت اهل بیت (علیهم السلام) » نزد طریقت های چهارگانه چشتیه، سهروردیه، قادریه و نقشبندیه، به خصوص بریلویه که جامع جمیع فرق صوفیه پاکستان است، دارای اهمیت فراوان است. اصرار بر رسانیدن سلسله خرقه به اهل بیت (علیهم السلام) ، احترام فراوان به سادات، نقل قول و تمجیدها از ائمه معصومین (علیهم السلام) ، جواز زیارت و توسل و استغاثه و شفاعت آنان ازجمله بروندادهای این اعتقاد به مثابه ظرفیت اعتقادی درجهت گسترش دایره عملکردی و گفتمانی انقلاب اسلامی است. براین اساس دستگاه های متولی، با فهم درست از این عمق راهبردی گفتمانی، فرصتی برای ارتقای جایگاه منطقه ای ایران و نیز تعالی و تأمین متقابل منافع دو همسایه مسلمان می یابند.
تحلیل اثرپذیری ترجمه الفرج بعد الشده ج 1 از شعر عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
289 - 327
حوزههای تخصصی:
تحلیل اثرپذیری ترجمه الفرج بعد الشده ج 1 از شعر عربی چکیدهفرج بعد از شدت، کتابی به زبان عربی و نوشته قاضی ابوعلی محسن تنوخی در قرن چهارم هجری قمری است. قاضی تنوخی برای فهم بهتر و زیباترکردن نثر خویش، اشعاری را از خود یا دیگران ذکر می کند که در بردارنده پاره ای از معلومات دینی، ادبی، تاریخی و علمی است. این اشعار، گاه از زبان خود قاضی تنوخی و گاه از زبان شخصیت های گوناگون حکایت ها بیان می شود؛ حسین بن اسعد دهستانی با ذکر اشعار فارسی ترجمه ای آزاد از این کتاب ارائه کرده است. در این پژوهش کوشش شده است، اشعار عربی کتاب به استثنای اشعار عربی مترجم(دهستانی)، تصحیح و پس از بررسی دقت ترجمه، کاربرد نحوی، بلاغی و فرهنگ اسلامی- عربی بیت عربی در میان نثر فارسی و گونه های فرج بعد شدت مشخص گردد.واژگان کلیدی: فرج بعد از شدت، قاضی تنوخی، حسین بن اسعد دهستانی، نثر قرن 4
بررسی تطبیقی گفتمان عرفانی شعر معاصر شرقی در اشعار رابیندارانات تاگور و بیژن جلالی
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
55 - 72
حوزههای تخصصی:
از شاخصه های برجسته جهان معاصر، درک همگونی های فرهنگی، در راستای دستیابی به زبانی مشترک، فراگیر، همدلانه و انسانی است؛ مطالعات تطبیقی نو، با دو گرایش «ادبیات تطبیقی» و «مطالعات فرهنگی»، نمودی از همین شاخصه و ویژگی است. خوانش سروده های رابیندارانات تاگور، شاعر برجسته هندی و بیژن جلالی، شاعر شاخص و سپیدسرای ایرانی، گویای این نکته است که این دو شاعر، برخوردار از چنان نگرشی اند که درک آن، زمینه ساز نزدیکی هرچه افزون تر دو ملت ایران و هند خواهد گردید؛ که نوع نگاه و شیوه بیان این دو، به روشنی گویای همانندی این دو شاعر، در دو فرهنگ متفاوت است. سروده های این دو، سروده هایی طبیعت گرا و در عین حال معناگراست و نگاهی از گونه عرفان معاصر، بر ذهنیت این دو شاعر حاکم بوده است. نگارندگان پژوهش حاضر بر آن بوده اند که ضمن پایبندی به اصول استدلال استقرائی، نشان دهند که شنیدن صدای طبیعت از زبان تاگور و جلالی و لمس نبض هستی در سروده های آن ها، از تجربیّات و حسیّات مشترکی نشأت می گیرد که ریشه در تعالیم عرفانی شرق و معرفت خاصّ حکمای این خطّه، از مولانا و حافظ گرفته تا بودا و لائوتسه ... دارد و نمایانگر گفتمان عرفانی شعر معاصر شرقی اند.
تحلیل العلاقات التناصیه بین منازل السائرین وکتاب البیاض و السواد بناءً على نظریه جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
1 - 25
حوزههای تخصصی:
التناص هو إنتاج نص من خلال التفاعل مع نصوص أسلافه أو معاصریه ، وتتم مشارکه تلک النصوص فی النص المطلوب بشکل صریح ، غیر صریح وضمنی من نص إلى آخر. یُعد جیرار جینیه من أبرز الباحثین فی مجال التناص ، حیث یرکز معظم دراساته على طبیعه الخطاب السردی. تمت کتابه هذه المقاله بطریقه وصفیه وتحلیلیه باستخدام المصادر المکتبیه. و قد درس التناص فی کتابی "منازل السائرین" و "البیاض و السواد" ، والذَین کلاهما باللغه العربیه وقد ترجما إلى اللغه الفارسیه. تم تقییم منازل السائرین على أنها ما بعد النص وکتاب البیاض والسواد کنص مسبق ، وتم تحدید مشارکه نص البیاض والسواد فی نص منازل السائرین بشکل صریح وغیر صریح و ضمنی بإلقاء نظره خاصه على عقلیه جیرار جینیت. تشیر الأبحاث التی أجریت إلى تأثر خواجه عبد الله الأنصاری بکتاب البیاض والسواد السیرجانی. لا یُرى التناص الصریح فی هذا العمل ، والتناص الغیرصریح له تواتر أقل من التناص الضمنی ، وبشکل عام ، تقتصر القواسم المشترکه المفاهیمیه لمنازل السائرین على البیاض و السواد .
بررسی و نقد ترجمه ی علی عباس زلیخه از کنایات شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر حافظ فراتر از ارزش های ادبی و هنری آن به مثابه آینه دار فرهنگ و جهان بینی ایرانی شناخته شده است. ازاین رو آشنایی با آن از سوی اهالی زبان و فرهنگ های دیگر، دریچه ای به ادراک هنر، فرهنگ و ذائقه ایرانی خواهد گشود. از این منظر، کیفیت ترجمه سروده های حافظ به زبان های دیگر اهمیت ویژه ای پیدا می کند. تاکنون دست کم، نه ترجمه گزیده یا کامل از دیوان حافظ به زبان عربی منتشرشده که بیان گر اقبال عرب زبانان به شعر و اندیشه حافظ است. یکی از جدیدترین این برگردان ها، ترجمه علی عباس زلیخه است. با در نظر گرفتن این موضوع که هر عبارت کنایی، افزون بر معانی واژگانی، پیوست هایی فرهنگی، تاریخی و قومی را نیز در خود نهفته دارد، برگرداندن کنایات به زبان دیگر که در بستری متفاوت جاری است؛ یکی از دشواری های امر ترجمه به شمار می رود. در این جستار که با روش تحلیل محتوا و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام پذیرفت، تعداد ده غزل از دیوان حافظ مشتمل بر 29 کنایه به صورت تصادفی و با بهره گیری از جدول اعداد کندال و اسمیت برگزیده و تحلیل شد. برآیند پژوهش نشان داد که در 8 مورد، مفهوم عبارت به طرز قابل قبولی ترجمه شده و در 21 مورد دیگر، ترجمه عربی با اشکال جدی مواجه است. شایان توجه است که تعداد 5 مورد از 21 مورد ترجمه اشتباه، ناشی از بدخوانی متن فارسی بود به این ترتیب که مثلاً مترجم واژه «دُرد» را «دَرد» و واژه «بکِش» را «بکُش» خوانده و تبعاً به غلط ترجمه کرده بود.
نسبیت زبانی در معادل یابی و ترجمه مفاهیم نام اندام «دست» در زبان عربی بر مبنای رویکردهای شناختی و فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسبیت زبانی همواره یکی از چالش های فراروی مترجمان بوده است و آن حاصل تجربه های زیستی متفاوت سخنوران زبان است. تجارب جمعی سخنوران زبان مانند آداب و رسوم، باورها و پدیده های اجتماعی، مبانی فرهنگی است که با مفاهیم زبانی در ارتباط است. نام اندام ها یعنی واژگان مربوط به بیان اعضای بدن انسان مانند: چشم، سر، گوش و... ممکن است حاوی مفاهیم فرهنگی و شناختی همچون دانش، ادراک و احساسات و آداب و رسوم باشد. علاوه بر این، بین مفاهیم فیزیولوژیکی (کار اندام شناسی) اعضای بدن انسان و مفاهیم سوسیولوژی (جامعه شناسی) رابطه معنایی وجود دارد. بررسی مبانی فرهنگی و شناختی این واژه ها و پرداختن به پیشینه تجارب زیسته سخنوران همچون ابزاری می تواند مترجم را در فهم درست معنای دقیق سپس انتقال آن به زبان مقصد کمک کند. اهمیت و جایگاه نام اندام ها در زبان از یک سو و بسامد بالای نام اندام «دست» در زبان عربی و گویش های آن از سوی دیگر، ما را بر این داشت تا به بررسی توصیفی- تحلیلی واژه «دست» و صور ت بندی های زبانی و مفهوم سازی های فرهنگی آن بپردازیم تا از طریق تحلیل معنایی و زبانی این نام اندام، چگونگی معادل گزینی و ترجمه آن را در زبان فارسی مورد بررسی قرار دهیم. از مهم ترین نتایج به «دست» آمده این است که گاهی ترجمه واژگان و ارائه مفاهیم بر مبنای صور ت بندی مشترک زبان مبدأ و مقصد شکل می گیرد و گاهی بر مبنای صور ت بندی متفاوت؛ در صور ت بندی مشترک، ترجمه هم پوشانی می تواند پیشینه فرهنگی و جهان بینی زبان مبدأ را انتقال دهد و در صور ت بندی متفاوت، نسبیت زبانی اتفاق می افتد. ترجمه هم پوشانی در انتقال مفاهیم عاجز است و باید ترجمه ناهمسان یا به عبارت دیگر، ترجمه مفهومی را که هم متناسب با معیارهای فرهنگی زبان مبدأ است و هم با معیارهای فرهنگی زبان مقصد به کار گرفت.