بررسی تطبیقی عنصر داستان گریزی در ژرف ساخت روایت داستان های مثنوی معنوی و قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
43 - 61
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشیده شده است با نگاهی تطبیقی و متفاوت از آنچه همواره درباره چگونگی داستان پردازی در مثنوی مورد بحث بوده، وجه اشتراک آن را درزمینه داستان پردازی با قرآن کریم نشان داده شود. در پژوهش پیش رو بر آنیم اگرچه قرآن کریم و مثنوی معنوی متونی هستند که از داستان پردازی بهره می برند، در عین حال، داستان گریزند و برپایه همین عنصرِ داستان گریزی، روایت داستان را شکل می دهند و مخاطب را به غرض راستین سخن، رهنمون می شوند. پاسخ به این پرسش که چگونه ممکن است داستان پردازی در عین داستان گریزی تحقّق یابد، به عواملی، از قبیل ساختار وحی، ایدئالیسم اخلاقی، بهره گیری متفاوت از تخیّل در پرداخت داستان، حقیقت و مجاز زبان و هدف داستان گویی در این دو متن، بستگی دارد. با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، این نتیجه به دست آمده است که اسنادهای مجازی در قرآن و مثنوی، با فراتر رفتن از زمینه های تخیّلیِ تشبیهی یا استعاری یا حتّی جاندارانگاری مرسوم، عادت ستیزی ها و ساختارشکنی در روایت داستان را تقویت می کنند و درنهایت، به داستان گریز بودن این دو متن یاری می رسانند. همچنین تفاوت هدف داستان گویی در قرآن و مثنوی، باعث می شود این دو متن، با گرایش به عدم بیان جزئیات دقیق و عدم زمینه سازی هایی که با طبیعت روایت گری و نیز کنش ها و واکنش های شخصیّت های داستانی، سازگاری دارند، به داستان پردازی اقدام کنند و در پیوند با دیگر عوامل یادشده، ژرف ساخت داستان گریزی را رقم زنند و خلاف عادت خوانش مخاطب را در پی داشته باشند.