مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
قصه های قرآن
حوزه های تخصصی:
بسیاری از نویسندگان و مفسران در بیان اهداف قصه های قرآن راه درست را نپیموده اند و اهدافی را ذکر کرده اند که قصه های قرآن برای آنها نازل نشده اند . سبب این اشتباه نیز یا خطای روش شناختی آنها بوده و یا تکیه روایت های ضعیف و اسرائیلیات.
در مقدمه پژوهش حاضر، روش درست دستیابی به اهداف اصلی داستان های قرآن را ذکر کرده و گفته ایم که اگر کسی بخواهد به این اهداف دست یابد، اولاً باید به خود قرآن تکیه کند. دوم آنکه به احادیث ضعیف و اسرائیلیات اتکا نداشته باشد. سوم به شرایط تاریخی نزول سوره ای که حاوی داستان است توجه کند؛ و چهارم آنکه نخست هدف کلی آن سوره را کشف کند؛ زیرا داستان جزئی از آن سوره محسوب می شود و منطقاً با دیگر اجزای سوره هم سو و هماهنگ است.
ما در این باره با ذکر چهار قصه قرآنی، به بیان اهداف این قصه ها پرداخته ایم و با ذکر سخنان مفسران و نویسندگان در این خصوص ، آنها را نقد و بررسی کرده ایم.
قصه های قرآن در نگاه محمد عابد الجابری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمد عابد جابری شخصیت نواعتزالی معاصر است که قصه های قرآن را به ترتیب نزول بررسی کرده است. او در این نگرش میکوشد تا محیط دعوت اسلام را با توجه به نوع داستانهایی که بر پیامبر نازل گردیده بازسازی کند. از نظر وی قصص قرآن به سان آیینه ای، جلوه گر مراحل دعوت پیامبر و محیط نزول قرآن و چگونگی تعامل ایشان با مردم در پذیرش دین اسلام است.
در این نوشتار دیدگاه جابری مورد نقد و بررسی قرار گرفته و به تناسب از ترتیب نزول قرآن و واقع نمایی داستانها سخن به میان رفته است. همچنین روشن میشود که نگاه جابری به قصه های قرآن، بر پایة اصول نومعتزله سامان یافته، اما در لباسی جدید رخ نمایانده است، به گونه ای که میتوان آن را نسخه ای ویرایش شده از نگرش نواعتزالی به داستانهای قرآن دانست.
«تکرار در قصه های قرآن» از دیدگاه عبدالکریم خطیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، پدیده تکرار در قصه های قرآن از دیدگاه مفسران و قرآن پژوهان بررسی و کارکرد اصلی آن روشن شده است. به عقیده خطیب، این پدیده از سوی گروهی، به ویژه خاورشناسان، دستاویزی برای طعنه زدن به ساحت قرآن ایجاد کرده است؛ چراکه نشانه اختلال در نظم قرآن، قصور در بلاغت و اعجاز آن و ناتوانی در بیان دانسته شده است. همچنین وجود اختلاف در تصاویر عرضه شده از یک صحنه داستان در جاهای مختلف قرآن، زمینه اعتقاد به واقعی نبودن برخی از عناصر و مقومات داستان های آن را فراهم آورده است. در مقابل این گروه، برخی از مفسران و قرآن پژوهان با برشمردن پاره ای از اسرار و فواید این پدیده، از ساحت قرآن دفاع کرده اند. عبدالکریم خطیب از مفسرانی است که نه تنها پدیده تکرار را مخل اعجاز قرآن و اختلال در نظم آن نمی داند، بلکه آن را یکی از وجوه اعجاز قرآن می شمارد. وی معتقد است با توجه به نقش تکمیل کنندگی هر یک از تصاویر مختلف یک صحنه در پیوند با هم، اصولاً تکراری در آن تصاویر و صحنه ها وجود ندارد.
ارتباط تکاملی شرایع و تحلیل تأثیر آن بر احکام فقهی قصه های قرآن و روایات قصص الانبیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تبیین چگونگی ارتباط شرایع الهی فرض تباین و تساوی باطل و وجود احکام مشترک و متفاوت فرض ثابتی است که در تقریر آن ، احکام مشترک به سبب شارع واحد ، و اختلاف ها نه به سبب وجود تکثرگرایی در شرایع الهی می باشد و نه به موجب نسخ شرایع؛ بلکه واقعیت امر چنین است که شریعت حقیقت واحده ای است که سیر تکاملی تشریع احکام باعث ظهور برخی تفاوت ها در آن گشته است. این تقریر، اصلی را بدین گونه تأسیس می نماید که در فرایند تشریع احکام اصل بر تکامل احکام می باشد. بنابراین احکام هیچ شریعتی منسوخ نمی شود بلکه در دَوَران حکم کامل و اکمل تنها حجیت عملی خود را از دست می دهد .بدین جهت گزاره های فقاهتی مربوط به شرایع گذشته تا زمانی که شکل تکامل یافته آن حکم در شریعت اسلام احراز نگردد از حجیت برخوردار است و هرگاه عمل به حکم اکمل (شریعت اسلام )به سبب محذوری متعین نباشد حکم شریعت سابق متعین می گردد. به سبب این اصل، دامنه بینش فقیه علاوه بر قصه های قرآن به روایات قصص الانبیاء نیز توسعه می یابد.و رابطه احکام شرایع گذشته با شریعت اسلام به سه وجه قابل تصور است:الف. بدون تغییر در شریعت اسلام احراز می شوند که عمل به آن برای همگان متعین است؛ب. نه عین همان حکم و نه صورت تکامل یافته آن هیچ کدام در شریعت اسلام احراز نمی شود که در این صورت حکم شریعت پیشین بر حجیت خود باقی است.ج. صورت تکامل یافته آنها در شریعت اسلام احراز می شود که در وضعیت عادی به حکم شریعت اسلام و در شرایط اضطراری به حکم شرایع قبلی عمل می شود .
تأثیر قصه های قرآن بر عزّت نفس دانشجویان(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق دوره جدید سال پنجم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱۹ (پیاپی ۴۱)
65 - 83
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با موضوع تأثیر قصه های قرآن بر عزّت نفس دانشجویان تدوین شده است. جامعهٔ پژوهش شامل تمام دانشجویان دانشگاه پیام نور واحد دیوان دره (استان کردستان) است که در سال تحصیلی 92-93 مشغول به تحصیل بوده اند. این پ ژوه ش، آزمای شی از نوع پی ش آزمون پس آزمون با گروه کنترل اس ت. حجم نمونه، ابتدا70 نفر از دانشجویان براساس نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شد، سپس بر اساس نمرات پرسش نامه، 40 نفر از این افراد که در پرسش نامهٔ عزّت نفس، پایین ترین نمرات را گرفتند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 9 جلسه تحت تأثیر متغیر مستقل داستان ها و قصه های قرآن قرار گرفتند؛ امّا گروه کنترل تحت تأثیر هیچ گونه مداخله ای قرار نگرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسش ن امه58 سؤالی عزّت نفس کوپر استف اده ش د. یافته ها نشان داد که میانگین نمرات عزّت نفس در پس آزمون گروه آزمایش به طور معناداری از میانگین نمرات پس آزمون گروه کنترل بالاتر است.نتیجه گیری می شود که قصه های قرآنموجب افزایش عزّت نفس دانشجویان می شوند.
گونه شناسی و موقعیت های روایی در قصه های قرآن از منظر ژپ لینت ولت (قصه حضرت نوح، حضرت صالح، اصحاب فیل، اصحاب کهف از کتاب محمد محمدی اشتهاردی)
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
87 - 118
حوزه های تخصصی:
قصه های قرآن را می توان از جنبه های روایی بررسی کرد. ژپ لینت ولت از نظریه پردازانی است که تعریف خود را بر پایه کنش گران از یک سو و راوی و مخاطب از سوی دیگر پایه ریزی کرده و بر تقابل دوتایی بین سطح عمل روایت (یعنی آن جایی که راوی و مخاطب قرار دارند) و سطح کنش گران (یعنی در زمان و مکان کنش گران) اشاره داردکه می توان قصه های قرآن را از این منظر مورد تحلیل قرار داد. در این تحقیق، دو قصه از قصه های پیامبران (قصه حضرت نوح} و حضرت صالح}) و دو قصه از قصه های غیر پیامبران (اصحاب فیل و اصحاب کهف) به عنوان نمونه انتخاب شده اند. روش تحقیق در این مقاله، تحلیل روایت است، که بعد از بررسی های انجام شده در این چهار قصه، این مطلب برای ما آشکار شد که دنیای داستان در هر چهار قصه به صورت همسان است و گونه شناسی روایی این قصه ها به صورت متن نگار می باشدکه قصه از پرسپکتیو و جهت راوی -کنش گر (خداوند) برای مخاطب (حضرت محمد,) بیان می شود و راوی – کنش گر سعی دارد با استفاده از کلمات و واژگانی مخاطب را به این مطلب سوق دهد که ایمان آورندگان در سایه یاری حضرت حق بر گروه باطل غلبه پیدا می کنند و این قصه ها دارای صدق و واقعیت تاریخی هستند.
جلوه عقلانیت در قصص قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کتابی است که انسان را به تفکر و تعقل درجهان هستی و آیات پروردگار عالم دعوت می کند. قصص قرآن، بخش قابل ملاحظه ای از آیات قرآن را تشکیل می دهند وهدف از نقل آنها بیداری انسان و عبرت گرفتن از سرنوشت پیشینیان است. قصه یکی از مصادیق هنر است که در عرصه فرهنگ و انتقال مفاهیم انسانی قدمتی کهن دارد و به طور غیرمستقیم و در قالبی جذاب و تاثیرگذار پیامی خاص را به مخاطب می رساند و سازگارترین فرم کلامی با ذهن بشر است. مقاله حاضر ضمن اشاره ای کوتاه به مبانی هنری قصه های قرآن، سعی در بررسی جایگاه عقل در آنها دارد با این نگرش که این قصه ها در چارچوبی خاص و با تکیه بر عناصر مشخصی پرداخته شده است . پس از تعریفی کوتاه از عقل و عقلانیت، جلوه عقلانیت در قصص قرآن مورد تحلیل قرارگرفته است.
تدوین محتوای خواندن برای آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان با استفاده از قصه های قرآن
حوزه های تخصصی:
در میان چهار مهارت اصلی در آموزش، خواندن مهارت مهمی به حساب می آید که نقش زیادی در پیشرفت زبانی و تقویت توانش ارتباطی زبان آموزان دارد. یکی از عوامل تأثیرگذار در یادگیری این مهارت، تهیه و تدوین متن های مناسب و سطح بندی شده برای خواندن است که علاوه بر اطلاعات زبانی، می توان اطلاعات مربوط به فرهنگ و اجتماع را نیز به فراگیران آموزش داد. در نظام آموزشی جامعه ما در زمینه تهیه چنین متونی در آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان چندان کار علمی و اصلی انجام نشده است. پژوهش حاضر می کوشد به کمک رویکرد تهیه و تدوین محتوا، محتوایی منسجم و سطح بندی شده را برای آموزش این مهارت بر اساس قصّه های قرآن ارائه دهد. بدین منظور، ابتدا قصه قرآنی به لحاظ کمّی و کیفی و بر اساس فرمول خوانایی مورد تحلیل قرار گرفته است. در گام بعد، بر اساس اصول مرتبط با تهیه محتوا و نظریات مرتبط با رویکرد فعالیت محور، به تهیه مواد آموزشی برای مهارت خواندن به فراگیران غیرفارسی زبان بزرگ سال با سطح زبانی متوسط پرداخته شده است. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد داستان های قرآنی برای آموزش زبان فارسی ظرفیّت دارند؛ زیرا دارای ویژگی هایی از قبیل واقعی بودن، جذابیت، تنوع و آشنا بودن برای فراگیران هستند که این ویژگی ها مطلوب همه نظریه های آموزش زبان است. همچنین استفاده از داستان های قرآنی در آموزش زبان فارسی به بهترین نحو به گسترش فرهنگ اسلامی- ایرانی کمک می کند. همچنین تدوین این داستان ها متناسب با سطح توانایی زبان آموزان و استفاده از شاخص خوانایی در زمینه تهیه و تدوین مواد درسی می تواند راهگشا باشد.
بررسی تحلیلی شخصیت پردازی و تعلیق در قصه های قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه های قرآن مجید، به سه گون? متفاوت بیان شده اند که هر کدام آنها از ویژگی های دراماتیک برخوردارند؛ نخست قصه هایی که پردازش پیوسته و ساختاری محتوایی نزدیک به تراژدی، بر اساس تعریف ارسطویی دارند و در یک روند کامل روایت می شوند. مانند قص? "یوسف"، دوم قصه هایی که بصورت پراکنده در سوره های متفاوت قرآن ارائه شده اند و دارای خصوصیات تراژدی هستند، مانند "داستان آدم و حوا". سوم قصه هایی که دارای بن مای? نزدیک به درام هستند، مثل داستان "نوح و کشتی اش". شخصیت پردازی و تعلیق، مهم ترین عناصر نمایشی در قصه های قرآنی به روشنی آشکارند. هم? قصه ها طوری بیان شده اند که خواننده را تا پایان ماجرا به انتظار نگه می دارند و هم? ابعاد روانی، اجتماعی و اعتقادی فردسان ها به خوبی نشان داده شده است. بیان این ابعاد کاملاً باورپذیرند. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به بررسی شخصیت پردازی و تعلیق، در پنج نمونه از قصه های قرآن با عناوین "آدم"، "ابراهیم"، "نوح"، "صالح"، و "یوسف"، پرداخته شده و در این راستا به این نتیجه رسیده ایم که ویژگی های قصه های قرآنی و محتوای نمایشی آنها با داشتن عناصر درام و برخورداری از دو عنصر شخصیت پردازی و تعلیق، می تواند زمینه های بسیار گسترده ای برای نگارش نمایشنامه و دیگر آثار نمایشی بوجود آورد.
بررسی تطبیقی عنصر داستان گریزی در ژرف ساخت روایت داستان های مثنوی معنوی و قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
43 - 61
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کوشیده شده است با نگاهی تطبیقی و متفاوت از آنچه همواره درباره چگونگی داستان پردازی در مثنوی مورد بحث بوده، وجه اشتراک آن را درزمینه داستان پردازی با قرآن کریم نشان داده شود. در پژوهش پیش رو بر آنیم اگرچه قرآن کریم و مثنوی معنوی متونی هستند که از داستان پردازی بهره می برند، در عین حال، داستان گریزند و برپایه همین عنصرِ داستان گریزی، روایت داستان را شکل می دهند و مخاطب را به غرض راستین سخن، رهنمون می شوند. پاسخ به این پرسش که چگونه ممکن است داستان پردازی در عین داستان گریزی تحقّق یابد، به عواملی، از قبیل ساختار وحی، ایدئالیسم اخلاقی، بهره گیری متفاوت از تخیّل در پرداخت داستان، حقیقت و مجاز زبان و هدف داستان گویی در این دو متن، بستگی دارد. با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، این نتیجه به دست آمده است که اسنادهای مجازی در قرآن و مثنوی، با فراتر رفتن از زمینه های تخیّلیِ تشبیهی یا استعاری یا حتّی جاندارانگاری مرسوم، عادت ستیزی ها و ساختارشکنی در روایت داستان را تقویت می کنند و درنهایت، به داستان گریز بودن این دو متن یاری می رسانند. همچنین تفاوت هدف داستان گویی در قرآن و مثنوی، باعث می شود این دو متن، با گرایش به عدم بیان جزئیات دقیق و عدم زمینه سازی هایی که با طبیعت روایت گری و نیز کنش ها و واکنش های شخصیّت های داستانی، سازگاری دارند، به داستان پردازی اقدام کنند و در پیوند با دیگر عوامل یادشده، ژرف ساخت داستان گریزی را رقم زنند و خلاف عادت خوانش مخاطب را در پی داشته باشند.