فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۷۳۶ مورد.
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
49 - 73
حوزههای تخصصی:
صنعت بیمه که یکی از بخش های خدمت رسان به کلیه بخش های اقتصادی و مردم است، نقش مهمی در توسعه اقتصادی و ایجاد امنیت و رفاه کشور دارد. «قانون تأسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه گری »، اصلی ترین چارچوب قانونی حاکم بر فعالیت صنعت بیمه کشور و نهاد ناظر آن است. با توجه به گذشت بیش از نیم قرن از تصویب این قانون و الزامات جدیدی که هم از محیط درونی و هم فضای بین المللی بر صنعت بیمه تحمیل می شود، بازنگری در این قانون ضروری می نماید. هدف تحقیق، بازبینی قانون تأسیس بیمه مرکزی و بیمه گری برای شناسایی راهکارهای اداره صنعت بیمه در بعد قوانین و مقررات است. بر این اساس، نسبت به شناسایی خلأها و زمینه های نیازمند اصلاح قوانین اصلی صنعت بیمه اقدام شده و پس از آن، اصلاحات پیشنهادی از طریق انجام مصاحبه با خبرگان و در ادامه پیمایشی وسیع تر در سطح صنعت بیمه ارائه شده است. روش پژوهش از نوع آمیخته است. ابزار گردآوری داده در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق است. همچنین ابزار بخش کمّی، پرسشنامه محقق ساخته است. در انتها با تحلیل یافته ها، پیشنهادهایی برای رفع خلأها و چالش های مذکور و ارتقای بستر حقوقی حاکم بر صنعت بیمه ارائه می شود. استفاده از ظرفیت نهادهای تخصصی موجود در صنعت بیمه نظیر شورای عالی بیمه و افزایش استقلال نهاد ناظر صنعت بیمه با توجه به تخصصی بودن امر بیمه از جمله مهم ترین نتایج و راهکارهای پیشنهادی این تحقیق محسوب می شوند.
ارتقاء تاب آوری سازمانی از طریق تفکر راهبردی کارآفرینانه با نوسازی راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
329 - 345
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های سازمان های موفق، تاب آوری سازمانی است. هدف این تحقیق بررسی تاثیر تفکر راهبردی کارآفرینانه بر تاب آوری سازمانی با توجه به نقش میانجی نوسازی راهبردی است. برای دستیابی به هدف تحقیق، با توجه به مبانی نظری و مدل ارائه شده در مجموع سه فرضیه (تاثیرگذاری تفکر راهبردی کارآفرینانه بر ارتقاء تاب آوری سازمانی، تاثیرگذاری تفکر راهبردی کارآفرینانه بر نوسازی راهبردی، تاثیرگذاری نوسازی راهبردی بر ارتقاء تاب آوری سازمانی) طراحی و تدوین شدند. این تحقیق از نوع کمّی می باشد که بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس نوع روش نیز توصیفی – همبستگی است. جامعه تحقیق شامل کارکنان شرکت های کوچک و متوسط استان ایلام می باشد که با توجه به جدول مورگان تعداد 148 نفر و بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد می باشد. از پرسشنامه سانداز و همکاران (2020) برای سنجش متغیر نوسازی راهبردی، از پرسشنامه آلتان (2018) برای سنجش متغیر تفکر راهبردی کارآفرینانه و از پرسشنامه موسی و همکاران (2020) نیز برای سنجش متغیر تاب آوری سازمانی استفاده شده است. برای روایی پرسشنامه تحقیق از نظر خبرگان استفاده شد و برای پایایی پرسشنامه نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها نیز از نرم افزار لیزرل استفاده شده است. نتایج نشان دادند تفکر راهبردی کارآفرینانه و مولفه های آن بر تاب آوری سازمانی تاثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین متغیر نوسازی راهبردی نیز در تاثیرگذاری تفکر استراتژی کارآفرینانه بر تاب آوری سازمانی نقش میانجی دارد.
مدل هوشمندسازی استراتژی های کسب وکار سبز در خصوص مسیر نوین برای افزایش قیمت سهام شرکت های تولیدی
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
7 - 26
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تدوین مدل هوشمندسازی استراتژی های کسب وکار سبز در شرکت های تولیدی با هدف افزایش قیمت سهام آن ها است. در دنیای امروز که مسائل زیست محیطی و پایداری به یکی از اولویت های اصلی سازمان ها تبدیل شده اند، شرکت های تولیدی نیازمند استفاده از رویکردهای هوشمند و سبز برای افزایش ارزش سهام و جلب اعتماد سرمایه گذاران هستند. این پژوهش با تمرکز بر استراتژی های کسب وکار سبز، به بررسی چگونگی بهره گیری از فناوری های نوین و تحلیل داده ها برای بهبود عملکرد اقتصادی و افزایش قیمت سهام شرکت ها پرداخته است. این تحقیق از نوع کیفی و مبتنی بر تحلیل مضمون است و از طریق مصاحبه های هدفمند با مدیران ارشد، کارشناسان حوزه پایداری و خبرگان دانشگاهی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که هوشمندسازی استراتژی های کسب وکار سبز، ضمن تقویت همگرایی در فرایند تصمیم گیری و استفاده مؤثر از داده های محیطی، می تواند به ارتقای رفتار مشارکتی مدیران و تعریف ساختارهای انگیزشی منجر شود. در نتیجه، شرکت ها قادر خواهند بود همگام با ارتقای رضایت ذینفعان، عملکرد اقتصادی و قیمت سهام خود را بهبود بخشند.
بررسی تاثیر مسائل کلیدی منابع انسانی بر نتایج مدیریت منابع انسانی با نقش میانجی تصمیم گیری منابع انسانی و نقش تعدیل گری بلاکچین(مورد مطالعه: شرکت گلرنگ)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال سوم تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
109 - 160
حوزههای تخصصی:
این تحقیق بررسی تاثیر مسائل کلیدی منابع انسانی بر نتایج مدیریت منابع انسانی با نقش میانجی تصمیم گیری منابع انسانی و نقش تعدیل گری بلاکچین (مورد مطالعه: شرکت گلرنگ) باشد. تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر چگونگی گردآوری اطلاعات توصیفی و از شاخه پیمایشی است. داده های تحقیق از طریق سوالات پنج گزینه ای لیکرت موجود در پرسشنامه تحقیق جمع آوری شده است. درپژوهش حاضر به منظورتجزیه وتحلیل داده های حاصل از پرسشنامه، متناسب با نیاز آماری از نرم افزار آماری SPSS.V24 و از نرم افزار معادلات ساختاری pls.V3 در قالب دو بخش آمارتوصیفی و استنباطی بصورت رگرسیون خطی و چندگانه استفاده گردیده است. جامع این تحقیق کارکنان شرکت گلرنگ می باشد که کل جامعه آماری بالغ بر 440نفرمی باشد. جهت محاسبه حجم نمونه موردنیاز برای پژوهش با استفاده از فرمول کوکران در سطح اطمینان 5 درصد برابر با 205نفر بدست آمده است.نمونه مورد مطالعه به روش در دسترس جمع آوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مسائل کلیدی منابع انسانی بر نتایج مدیریت منابع انسانی با نقش میانجی تصمیم گیری(473/0) نقش تعدیلگر بلاک چین بین مسائل کلیدی منابع انسانی و تصمیم گیری منابع انسانی (103/0) مقررات سازمانی بر مسائل کلیدی منابع انسانی(141/0) استخدام و انتخاب بر مسائل کلیدی منابع انسانی(135/0) پاداش و مزایا بر مسائل کلیدی منابع انسانی(233/0) آموزش و توسعه بر مسائل کلیدی منابع انسانی(368/0) شایستگی منابع انسانی بر مسائل کلیدی منابع انسانی(298/0) انطباق نرم افزار بر مسائل کلیدی منابع انسانی(385/0) فرهنگ بر مسائل کلیدی منابع انسانی(368/0) تصمیم گیری منابع انسانی بر مدیریت زمان و هزینه(409/0) تصمیم گیری منابع انسانی بر دیجیتالی شدن و تمرکززدایی(347/0) تصمیم گیری منابع انسانی بر اثربخشی و کارایی در عملکرد(211/0) در شرکت گلرنگ تأثیر مثبت دارد.
آسیب شناسی فرآیند تعدیل نیروی انسانی در پالایشگاه های کشور و ارائه فرآیند مناسب
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
291 - 306
حوزههای تخصصی:
امروزه تعدیل نیروی انسانی به عنوان یکی از راهکارهای راهبردی برای کاهش هزینه ها و ارتقای کارایی سازمانی مورد توجه قرار گرفته است. در صنعت نفت و به ویژه در پالایشگاه های کشور، این رویکرد با پیچیدگی هایی چندوجهی روبه روست که نه تنها پیامدهای اقتصادی، بلکه آثار روان شناختی، اجتماعی و ساختاری مهمی بر کارکنان و سازمان دارد. پژوهش حاضر با هدف ارائه تصویری جامع از عوامل مؤثر بر تعدیل نیرو، الزامات اجرایی و پیامدهای آن در پالایشگاه های ایران انجام شده است. ابتدا، با مرور ادبیات نظری و مستندات میدانی، ابعاد و مولفه های کلیدی کوچک سازی و تعدیل نیرو شناسایی گردید. سپس، رویکردی ترکیبی برای گردآوری داده ها (مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان صنعتی) مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد عواملی همچون فشارهای اقتصادی، ساختارهای اداری ناکارآمد، عدم شفافیت در اطلاع رسانی و نداشتن حمایت های روان شناختی و مالی، نقش بسزایی در تشدید پیامدهای منفی تعدیل دارد. همچنین، ارائه فرایندی سامانمند برای اجرای تعدیل شامل تحلیل نیازمندی های سازمانی، برنامه ریزی دقیق، ارتباطات صادقانه با کارکنان و ارزیابی منظم عملکرد می تواند پیامدهای ناگوار این اقدام را کاهش دهد و بهره وری سازمانی را افزایش دهد. در پایان، براساس نتایج تحقیق، مدلی عملیاتی برای فرآیند تعدیل نیرو با تأکید بر ابعاد انسانی، مدیریتی و قانونی ارائه شده است که به پالایشگاه ها و سایر سازمان های دولتی در اتخاذ تصمیم های کارآمد و کاهش اثرات روانی-اجتماعی تعدیل یاری می رساند.
تبیین و توسعه ابعاد محتوایی استراتژی تحول دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
23 - 47
حوزههای تخصصی:
از آنجا که فناوری های دیجیتال ابعاد مختلف سازمان ها را تحت تأثیر قرار داده تا جایی که کم ترین کسب وکاری را در صنایع مختلف می توان مستقل از این نوع فناوری ها تصور کرد. از این رو، سازمان ها برای رقابت و بقا، راهی جز تحول دیجیتال ندارند و در صورت مقاومت یا تأخیر برای شروع اقدامات دیجیتالی سازی، مسیر افول به روی آن ها باز می شود. اولین گام حرکت در مسیر تحول دیجیتال، شکل دهی استراتژی تحول دیجیتال است. سازمان ها در صورت عدم اتخاذ استراتژی برای تحول دیجیتال و به تبع آن پیاده سازی اشتباه و ناکامی، خسارات قابل توجهی را متحمل خواهند شد و بقای آن ها نیز در خطر خواهد بود. بنابراین شکل دهی استراتژی تحول دیجیتال به دغدغه کلیدی برای سازمان ها تبدیل می شود و فقدان چارچوب مرجع و جامع که ابعاد مختلف تحول دیجیتال را شامل شود، چالشی جدی و خلاء پژوهشی است. از این رو، هدف این پژوهش، شناسایی ابعاد محتوایی استراتژی تحول دیجیتال است. روش پژوهش، کیفی از نوع آمیخته است. ابتدا با بررسی نظام مند پیشینه موضوع به روش فراترکیب، پس از غربال گری و تحلیل 22 مقاله منتخب، از طریق کدگذاری باز، کدهای اولیه شناسایی و سپس با 17 نفر از خبرگان که به صورت هدف مند انتخاب شدند، مصاحبه های عمیق نیمه ساختار انجام و داده های حاصل با روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار سیه- شانون بررسی شد. بر حسب یافته های پژوهش، 72 کد شناسایی شده به 5 بعد و 14 مؤلفه تبدیل شدند. در چارچوب نهایی ارزش (مدل کسب وکار، تجربه مشتری، تجربه کارکنان و فرایندهای عملیاتی)، فناوری های دیجیتال (فناوری های تحول آفرین و فناوری های معمول)، حکمرانی (سبک رهبری و حکمرانی، اکوسیستم و ساختار و مدل عملیاتی)، قابلیت های پویای تحول دیجیتال (قابلیت تحول و قابلیت دیجیتال) و منابع (منابع مالی، منابع انسانی و منابع دانشی) ابعاد و مؤلفه های شناسایی شده در این پژوهش هستند.
شناسایی و بررسی تاثیر عوامل و ابعاد موثر بر طراحی مدل بازاریابی کارآفرینانه در صنعت بانکداری ایران (مورد مطالعه بانک توسعه تعاون)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
243 - 274
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر شناسایی و بررسی تاثیر عوامل و ابعاد موثر بر طراحی مدل بازاریابی کارآفرینانه در صنعت بانکداری ایران( مورد مطالعه بانک توسعه تعاون در استان تهران) بود. روش پژوهش، ترکیبی از نوع طرح تحقیق آمیخته اکتشافی (کیفی- کمی) بود. شرکت کنندگان پژوهش در بخش کیفی شامل خبرگان منتخب در صنعت بانکداری و اعضای هیئت علمی رشته مدیریت در گرایش کار آفرینی با سابقه مدیریت و سیاست گذاری جهت اتفاق نظر در روش تحلیل مضمون بودند، حجم نمونه در بخش کیفی به صورت نمونه گیری هدفمند به تعداد 19 نفر تعیین شد. و در بخش کمی جامعه آماری شامل مدیران و کارکنان شعب بانک توسعه تعاون در استان تهران بود. در بخش کمی حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران به شکل تصادفی طبق های به تعداد 303 نفرتعیین شد. روش جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، و ابزار اندازه گیری در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی شامل پرسشنامه محقق ساخته، که سؤالات آن برگرفته از داده های حاصل از مصاحبه بود. تعیین روایی پرسشنامه تحقیق حاضر به دو روش 1. صوری و 2. محتوایی انجام شد، در روش صوری پرسشنامه در اختیار گروهی از خبرگان قرار گرفت و در روش محتوایی محاسبات مربوط به ضرایب AVE و CR مربوط به روایی گویه های پرسشنامه مورد تایید قرار گرفت. همچنین ضریب پایایی با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ نیز مورد تایید قرار گرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون و در بخش کمی از روش مدل یابی معادلات ساختاری از نرم افزارهای SPSS و LISREL استفاده شده است. یافته ها با توجه به نتایج حاصل از بخش کیفی و کمی پژوهش نشان داد که مدل بازاریابی کارآفرینانه در صنعت بانکداری با رویکرد ارزش آفرینی شامل چهار تم اصلی بشرح: 1. عوامل محیطی، 2.عوامل فردی،3. عوامل نهادی،4. عوامل سازمانی می باشد با توجه به نتایج بدست آمده پیشنهاد شد که بانک توسعه تعاون در راستای تحقق این مقولات گام به گام و به تدریج با توجه به نقشه راه و برنامه استراتژیک درازمدت عمل نمایند و به منظور جامه عمل پوشاندن آن تدوین یک برنامه عملیاتی ضرورت دارد.
تحلیل پویایی سیستم تامین منابع انرژی الکتریکی مبتنی بر روند تغییرات اقلیمی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
257 - 285
حوزههای تخصصی:
صنعت برق که در امنیت انرژی کشورها نقش تعیین کننده ای دارد در جهان با چالش هایی نظیر افزایش تقاضا، انتشار گازهای گل خانه ای و تغییرات اقلیمی مواجه شده است. با توجه به روند افزایشی تقاضای انرژی الکتریکی و تغییرات اقلیمی، ضرورت سیاست گذاری در بهره وری انرژی و انرژی های تجدیدپذیر، با نقش یکی از اولویت های استراتژیک دراسناد بالادستی کشور مطرح است. به علت پیچیدگی های بخش انرژی، پژوهش حاضر رویکرد پویایی سیستم را در نظر گرفته و به مدل سازی و شبیه سازی پویایی های سیستم تامین انرژی الکتریکی کشور با توجه به روند پیشران های تغییرات تقاضای انرژی الکتریکی ناشی از تغییر اقلیم، جمعیت و رشد اقتصادی در افق 30 ساله پرداخته است. در ادامه به شناسایی و ارزیابی سیاست های تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر سازگاری با تغییرات اقلیمی ایران پرداخته شده است. چهار راهبرد شامل: 1) تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر مدیریت عرضه انرژی الکتریکی از منابع تجدیدناپذیر؛ 2) تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر مدیریت عرضه انرژی الکتریکی از منابع تجدیدپذیر؛ 3) تامین انرژی الکتریکی مبتنی مدیریت تقاضای انرژی الکتریکی و 4) تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر سازگاری با تغییرات اقلیمی شناسایی گردید. سپس با اعمال جداگانه و ترکیبی سیاست های هر یک از راهبردها؛ رفتار متغیرهای هدف مدل، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. در نهایت سیاست های ترکیبی شامل: 1) کاهش تلفات عرضه از طریق بهره وری عوامل تولید نیروگاه ها؛ 2) کاهش تلفات انتقال و توزیع انرژی؛ 3) کاهش سرانه مصرف انرژی الکتریکی؛ 4) توسعه نیروگاه های خورشیدی؛ 5) مدیریت تقاضای آب در بخش غذا؛ 6) توسعه سیستم های بازیافت حرارتی، 7) توسعه نیروگاه های بادی و 8) توسعه نیروگاه های بیوگاز به مثابه بهترین سیاست های تامین انرژی الکتریکی مبتنی بر سازگاری با روند تغییر اقلیم انتخاب گردید.
الگوی خادمیت در سازمانهای دولتی ایران با رویکرد رفتاری
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
307 - 330
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر طراحی الگوی خادمیت در سازمانهای دولتی ایران با رویکرد رفتاری است. ابزار استخراج داده ها در بخش کیفی روش دلفی و دیمتل فازی (بررسی نظرات خبرگان) و نمونه گیری در این بخش به صورت هدفمند انجام شد. در نهایت 15 پرسشنامه قابل ارزیابی برگشت داده شد و در بخش کمی آزمون مدل به روش معادلات ساختاری بود . نمونه آماری نیز بر اساس 10 نمونه به ازای هر سوال در نظر گرفته شده است و در نتیجه حداقل تعداد نمونه برابر 480 نفر می باشد (هر وزارتخانه 120 پرسشنامه). روایی همگرای پرسشنامه بیش از 5/0 می باشند لذا اعتبار ابزار اندازه گیری به روش روایی همگرا، قابل پذیرش است. در خصوص روایی واگرا، لازمه تائید بیشتر بودن مقدار ریشه دوم میانگین واریانس تبیین شده از تمامی ضرایب همبستگی متغیر مربوطه با باقی متغیرها است که نتایج آن ، برای تمامی متغیرها، از همبستگی آن متغیر با سایر متغیرها بیشتر می باشد.همچنین از نرم افزار Amos برای تحلیل داده ها استفاده شده است. به کمک نظرات افراد خبره شاغل در 4 وزارتخانه راه و شهرسازی، ارتباطات و فناوری اطلاعات، امور اقتصادی و دارایی و صنعت، معدن و تجارت که دارای چهار ویژگی دانش، تجربه، تمایل و زمان لازم برای مشارکت در تحقیق را داشتند، داده ها با استفاده از روش نمونه گیری به روش هدفمند زنجیره ای جمع آوری و تحلیل شدند. در گام اول، 11 عامل تاثیرگذار بر رفتار خادمیت با مطالعه ادبیات موضوعی شناسایی گردید که در سه دسته عوامل درونی، عوامل بیرونی و عوامل ایرانی اسلامی دسته بندی شدند و به همراه پیامدهای خادمیت (4 عامل) مدل اولیه تحقیق را شکل دادند. در ادامه با استفاده از تکتیک دیمتل فازی، روابط بین اجزای مدل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و الگوی خادمیت در سازمانهای دولتی ایران با رویکرد رفتاری حاصل گردید. نتایج حاصل نشان داد که هر سه معیار عوامل بیرونی، عوامل درونی و عوامل ایرانی-اسلامی به ترتیب بر رفتار خادمیت تاثیرگذار هستند و این رفتار نیز منجر به بهبود خلاقیت، عملکرد فردی و سازمانی و رضایتمندی مراجعین می گردد.
هم ترازی استراتژیک در مدیریت کیفیت سازمان با استفاده از دیدگاه نظریه اقتضایی
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
31 - 70
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی نقش مدیریت کیفیت (QM) در تئوری و عمل با استفاده از دیدگاه تئوری اقتضایی است. این پژوهش حول محور نقش QM در بهبود همکاری استراتژیک در شرکت های کوچک و متوسط (SME) با استفاده از تئوری اقتضایی می باشد تا به کارگیری بهترین روش های عملی. تئوری استقرایی اساس کار روش پژوهش را تشکیل می دهد که شامل تحلیل مطالعات موردی پنج شرکت کوچک و متوسط با تکرار مصاحبه ها (n = 45)، گروه های هدف (n=5) و تحلیل مدارک و شواهد است. با توجه به یافته های پژوهش مشخص شد که متغیرهای اقتضایی (استراتژی، فرهنگ، چرخه حیات و توجه به مشتری) و انواع مربوط به آن ها در تعامل با شیوه های عملی QM بودند و در شکل گیری همکاری استراتژیک بین SME ها و محیط اطراف آن ها مؤثراست. این فرایند که بر اساس روش های اقتضایی شکل می گیرد در هر SME و محیط مربوطه اش در مقایسه با بهترین روش های عملی فراگیر به شکلی منحصربه فرد روی می دهد.
ارزیابی میزان رضایت بیمه گذاران از پرداخت خسارت در بیمه های درمان تکمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
97 - 115
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه بیمه های درمان تکمیلی نقش بسزایی در زندگی و سلامت افراد جامعه و همچنین تأمین مالی هزینه های درمانی افراد دارند، از این رو رضایت بیمه گذاران نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. رضایت بیمه گذاران نشان می دهد که یک شرکت بیمه در زمان صدور بیمه نامه یا پرداخت خسارت، چقدر خدمات و سرویس دهی مناسبی ارائه می دهد. بر این اساس، در این مقاله، به ارزیابی عملکرد پرداخت خسارت در بیمه های درمان تکمیلی پرداخته می شود. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، به این صورت است که ابتدا با استفاده از یک مطالعه کتابخانه ای، عوامل مؤثر بر ارزیابی عملکرد پرداخت خسارت احصاء می شود و سپس، عملکرد پرداخت خسارت با استفاده از روش تحقیق کمی و مطالعه میدانی، با ابزار پرسشنامه برای گردآوری داده ها، مورد ارزیابی قرار می گیرد. ساختار پرسشنامه بر مبنای مدل سرکوال و بر اساس پنج بعد فیزیکی، قابلیت اعتماد، پاسخگویی، تضمین و همدلی طراحی شده که انتظارات و ادراکات بیمه گذاران را از عملکرد پرداخت خسارت بررسی می کند. در ادامه، با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی، مدل مورد نظر در رضایت بیمه گذار از پرداخت خسارت مورد تأیید قرار گرفت و یافته های تحقیق نشان می دهد بر اساس نمونه جمع آوری شده، نارضایتی مشتریان از کیفیت خدمات خسارت بیمه های درمان تکمیلی در شرکت های بیمه وجود دارد. همچنین این نارضایتی در تمام ابعاد پنج گانه مدل سروکوال یعنی فیزیکی، قابلیت اعتماد، پاسخگویی، تضمین و همدلی نیز وجود دارد. علاوه بر این، ملاحظه می شود که موارد بیشترین انتظارات، کمترین ادراکات را از سوی مشتریان دریافت کرده است و این به نوعی اسباب ایجاد نارضایتی در بین بیمه شدگان را فراهم می کند.
ارائه چارچوب مفهومی هم تکاملی در زیست بوم کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
75 - 95
حوزههای تخصصی:
هم تکاملی یکی از مفاهیم علمی در حوزه سازمانی به اقتباس از زیست بوم های زیستی است و از جمله روابطی بوده که در سال های اخیر بسیار در زیست بوم ها مورد توجه قرار گرفته است. روش پژوهش اسنادی- مرور نظام مند و در مرحله بعدی تحلیل محتوای متون مقالات انتخابی است. این پژوهش در نظر دارد بر اساس گزاره های تعاریف هم تکاملی در پیشینه، مفهومی یکپارچه از آن در زیست بوم ها ارائه نماید. بدین منظور با مراجعه به پایگاه داده اسکوپوس، مقالات با کلیدواژه های منتخب استخراج و تحلیل شد. در گام نخست 881 مقاله شناسایی شد که پس از پردازش مقالات با شاخص های متفاوت، تعداد مقالات قابل تحلیل به 25 مقاله تقلیل یافت. متن 25 مقاله منتخب کلیدی، وارد مرحله تحلیل محتوا شد. بر اساس نتایج پژوهش، 5 تم اصلی هم تکاملی شامل مکانیزم ها، ماهیت، ویژگی های کنش گران زیست بوم و ۲۷ مقوله فرعی استخراج شد. از میان مقوله های فرعی، 12 مقوله با تکرار بالا شناسایی و بر این اساس، تعریف جامعی از ماهیت و مفهوم هم تکاملی در زیست بوم های کسب و کار ارائه شد. مبتنی بر این تعریف، مفهوم هم تکاملی در زیست بوم کسب و کار بر اساس 4 بعد اصلی«تغییر، تعامل، یادگیری و چندسطحی» به صورت « تغییر و توسعه همزمان، پایدار و دائمی بین کنشگران متنوع یک زیست بوم کسب وکار که در چند سطح و مبتنی بر یادگیری و تعامل بین آنهاست» تعریف می شود.
طراحی مدل چند سطحی مدیریت عملکرد منابع انسانی در شهرداری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
233 - 255
حوزههای تخصصی:
بخشی نگری در حوزه عملکرد به اتلاف منابع، ضعف عملکردها در هر سطح و ناکارآمدی مدیریت سازمان منجر می شود. ازاین رو، ایجاد کارایی در تمام سطوح سازمانی، برای هماهنگی در مدیریت منابع انسانی، الزامی است. پژوهش حاضر، با هدف طراحی مدل مدیریت عملکرد منابع انسانی در سطوح فردی، گروهی و سازمانی در شهرداری تهران انجام شده است. پژوهش از نوع توسعه ای و کاربردی است. جامعه آماری بخش کیفی پژوهش، دوازده مدیر از مدیران و کارشناسان ارشد نواحی 124گانه شهرداری شهر تهران هستند که به روش گلوله برفی تا رسیدن به حد اشباع نظری، به روش میدانی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با آنان انجام شده است. یافته های این پژوهش، در سطح فردی، دو مضمون فراگیر، در سطح گروهی، دو دسته مضامین فراگیر و در سطح سازمانی، شش مضمون فراگیر پدیدار آمده اند. روایی با روش بازبینی خبرگان و پایایی، با روش آلفای کرپیندورف، سنجیده شده است. در بخش کمّی پژوهش، از بین بیش از 8 هزار نفر کارمندان شاغل در نواحی 124گانه شهرداری تهران، اندازه نمونه براساس فرمول کوکران، تعداد 380 نفر برگزیده شدند. جهت اعتبارسنجی مدل، از آزمون تحلیل عاملی تأییدی و برازش مدل، استفاده شد. نتیجه اینکه، تمامی ابعاد مؤلفه ها و شاخص های مدل تأیید شدند و میزان اهمیت ابعاد و مؤلفه های مدل، قابل قبول هستند. با نظرخواهی از خبرگان حوزه منابع انسانی شهرداری تهران، روابط بین سه سطح بررسی شد که نتایج حاکی از اثر مثبت سطوح بر یکدیگر دارد. مدل استخراجی به مدیریت منابع انسانی شهرداری تهران کمک می کند تا با شناسایی دقیق مفاهیم اثرگذار بر فرآیند مدیریت عملکرد، بهبود عملکرد را در سطوح موجب شوند.
تاثیر پویایی و سازگاری قابلیت های بازاریابی با شدت رقابت در ارتقاء عملکرد صادراتی شرکت های تجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
157 - 184
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، بررسی تأثیر قابلیت های بازاریابی پویا و سازگار بر عملکرد شرکت ها در بازاریابی بین المللی است. نوع پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری شامل شرکت های صادرکننده کاشی و سرامیک در ایران است که با توجه به آمارگرفته شده از وزارت صنعت، معدن و تجارت ایران مجموعاً 155 شرکت می باشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 110 شرکت است. روش نمونه گیری در این تحقیق از نوع نمونه گیری تصادفی در دسترس است. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته با بهره گیری از شاخص و گویه های پیشینه تحقیق استفاده گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها از رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار SmartPLS استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه های پژوهش نشان داد، قابلیت های بازاریابی بر عملکرد بازاریابی بین المللی شرکت های صادرکننده کاشی و سرامیک در ایران تأثیر دارد. اثر مستقیم قابلیت های بازاریابی پویا و قابلیت های بازاریابی سازگار بر عملکرد بازاریابی بین المللی نیز معنا دار می باشند. همچنین، قابلیت مدیریت ارتباط با مشتری، قابلیت مدیریت توسعه محصول، قابلیت مدیریت زنجیره تأمین، قابلیت یادگیری بازار هوشمند، قابلیت آزمایش بازار سازگار، قابلیت بازاریابی باز بر عملکرد بازاریابی بین المللی تأثیر معنادار دارند. تأثیر تعدیل کننده شدت رقابت در رابطه بین قابلیت های بازاریابی، قابلیت های بازاریابی پویا، قابلیت های بازاریابی سازگار و عملکرد بازاریابی بین المللی شرکت های صادرکننده کاشی و سرامیک در ایران تائید شد. در نهایت تأثیر تعدیلگر شدت رقابت در رابطه بین قابلیت مدیریت ارتباط با مشتری، قابلیت مدیریت توسعه محصول، قابلیت مدیریت زنجیره تأمین، قابلیت یادگیری بازار هوشمند، قابلیت آزمایش بازار سازگار، قابلیت بازاریابی باز و عملکرد بازاریابی بین المللی تائید شد. نتایجی که از این پژوهش می توان دریافت کرد این است که قابلیت های بازاریابی پویا و سازگار به عوامل کلیدی موفقیت برای شرکت های صادراتی تبدیل شده اند. یک شرکت با قابلیت های پویا برای بقا و بهبود عملکرد تجاری خود بسیار مورد نیاز است. هدف نهایی شرکت های کاشی و سرامیک علاوه بر بهبود عملکرد در زمینه صادرات، کسب مزیت رقابتی در بین شرکت های صادراتی می باشد.
روابط انسانی در منظومه فکری شهید سلیمانی (بازنمایی الگوی مدیریتی داده بنیاد)
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵)
52 - 81
حوزههای تخصصی:
شناسایی الگوی راهبری شهید سلیمانی و از همه مهمتر نظام فکری حاکم بر شکل گیری چنین الگویی می تواند به عنوان نسخه ای شفابخش در بهبود مدیریت روابط انسانی سازمان ها قلمداد شود. پژوهش کنونی به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش اساسی است که چه نوع نگرشی در مبانی فکری شهید سلیمانی حاکم بوده است که باعث شده سبک مدیریت روابط انسانی ایشان، مکتبی و ارزش زا تلقی شود. روش پژوهش، ماهیتی توصیفی- تحلیلی دارد. بدین منظور شناسایی نظام ارزشی حاکم بر اندیشه شهید سلیمانی در حوزه اصول و فنون مدیریت روابط انسانی به روش داده بنیاد و از طریق شناسه گذاری های باز، انتخابی و محوری، در بازه زمانی 1402 انجام شد. منبع اصلی گردآوری داده ها، پایگاه شهید حاج قاسم سلیمانی بود، چراکه شامل آلبومی جامع از آثار معتبر در مورد ایشان است. مطابق با یافته های حاصل از شناسه گذاری انجام شده، چهل وسه شناسه محوری و شش شناسه انتخابی در قالب شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله تسهیل گر، شرایط مداخله گر محدودکننده، پدیده محوری و پیامدها به دست آمد. پس از طراحی الگوی پارادایمی تحقیق و تأیید روایی و پایایی آن توسط خبرگان آگاه، روایت نظری این پژوهش بدین شرح جلوه گر شد: «مبانی ارزشی حاکم بر اندیشه شهید سلیمانی در حوزه روابط انسانی به صورت دایره ای به مرکزیت رهبری با سبک پدرانه و شعاعی بی کران به طول انسانیت و انسان دوستی این رهبر بوده است و اعضای این دایره همان انسان هایی هستند که از منظر شهید سلیمانی، حکم اعضای خانواده را دارند».
ارائه الگوی فرایند های اصلی مدیریت دانش: رویکردی نوین و بومی در سازمان های مأموریت محور
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵)
153 - 186
حوزههای تخصصی:
یکی از دغدغه های مهم سازمان ها در حوزه مدیریت دانش، چگونگی پیاده سازی و اجرای درست آن است و برای اجرای موفق مدیریت دانش، تدوین و تهیه الگوی مدیریت دانش با توجه به شرایط بومی و فرهنگی متناسب با سازمان های مأموریت محور، امری اجتناب ناپذیر است. هدف از این پژوهش ارائه الگوی فرایندهای اصلی مدیریت دانش است. پژوهش کنونی، پژوهشی کاربردی با رویکرد آمیخته (کمی و کیفی) است. اجرای پژوهش در سه مرحله یا گام اصلی انجام شد: در گام نخست با تنظیم اهداف پژوهش و با استفاده از کلیدواژه ها به جست وجو و یافتن منابع مرتبط در ادبیات موضوع پرداخته شد. سپس با روش های فراترکیب و تحلیل محتوا، منابع اصلی شناسایی و انتخاب شد. در گام دوم با بررسی ادبیات پژوهش به مفهوم شناسی و استخراج ابعاد و مؤلفه های مدیریت دانش همت گماشته شد. در گام سوم نیز با توزیع پرسش نامه و به وسیله روش دلفی، اولویت بندی شاخص ها انجام و الگوی اولیه، تکمیل شد و پس از آن با اعتبارسنجی الگو توسط خبرگان، الگوی نهایی ارائه شد. در روند اجرای پژوهش از 2 پرسش نامه استفاده شد. پرسش نامه اول برای اولویت بندی و مناسب بودن معیارها (غربالگری) بود که در اختیار 18 نفر از خبرگان جهاد خودکفایی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت. پرسش نامه دوم برای اعتبارسنجی الگوی عملیاتی پیشنهادی استفاده شد. نمونه آماری پژوهش در این مرحله شامل 15 نفر از خبرگان و استادان و خبرگان جهاد خودکفایی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند که درنهایت به ارزیابی الگو از ابعاد مختلف پرداختند.
برند سبز هوشمند: طراحی مدل قیمت گذاری سبز با رویکرد مزیت رقابتی در محیط های پیچیده
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
101 - 130
حوزههای تخصصی:
چالش محوری که انجام این پژوهش را ضروری ساخت، ناکارآمدی برخی رویکردهای سنتی در پیشبرد برندهای سبز در محیط های پیچیده بود؛ رویکردهایی که عموماً موفق به تبیین درست مزایای زیست محیطی و ایجاد تمایز واقعی برای مصرف کنندگان و ذی نفعان نمی شدند. در واکنش به این کاستی، هدف تحقیق حاضر، بررسی نقش برند سبز هوشمند و تأثیر آن بر تدوین مدل قیمت گذاری سبز به منظور دستیابی به مزیت رقابتی پایدار است. برای دستیابی به این هدف، پژوهشگران با استفاده از رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمون، داده های حاصل از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان حوزه بازاریابی سبز و نیز تحلیل اسناد مرتبط با پروژه های سبز را به صورت نظام مند کدگذاری کردند. در نهایت، ده مضمون اصلی و دویست و پنجاه کد فرعی شناسایی شد که سه حوزه کلیدی فناوری های هوشمند، تعاملات پایدار و درک مشتری، به ویژه در راستای ارزش آفرینی سبز و قیمت گذاری سبز، اهمیت ویژه ای داشت. تحلیل های نهایی نشان می دهد که بهره گیری از رویکردهای هوشمند و داده محور در برندسازی سبز، زمینه را برای درک عمیق تر ابعاد زیست محیطی و اقتصادی فراهم می کند و از سوی دیگر، با ایجاد شفافیت در منافع سبز و هزینه ها، تدوین سیاست های قیمت گذاری سبز را تسهیل می نماید. همچنین روشن شد که سازمان ها برای پیاده سازی موفق این مدل، باید از زیرساخت های دیجیتال کارآمد، همکاری میان واحدهای مختلف و فرهنگ سازمانی سبز برخوردار باشند. مقایسه یافته های حاضر با تحقیقات پیشین بیانگر آن است که وجود رویکرد تلفیقی بین برندسازی سبز و قیمت گذاری سبز در شکل گیری مزیت رقابتی سازگار با محیط پیچیده امروز نقشی کلیدی ایفا می کند. در نتیجه، این مطالعه نوآوری هایی همچون ارائه چارچوبی یکپارچه برای ترکیب جنبه های فناورانه، مدیریت سبز و عناصر فرهنگی ارائه می دهد که می تواند برای مدیران اجرایی، به ویژه در صنایع در حال گذار به رویکردهای سبز، بسیار راهگشا باشد.
نقش استراتژی وارد کننده فناوری اطلاعات بر زنجیره ارتباط پذیرش فناوری اطلاعات هوشمند و یادگیری سازمانی
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
37 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف: فناوری های اطلاعاتى هوشمند، دارایی استراتژیک مهمی برای سازمان ها به شمار می روند که می توان از آن ها برای بهبود عملکرد سازمانی و رقابت راهبردی استفاده نمود. با این حال پذیرش و انتشار فناوری های اطلاعاتى هوشمند، فرآیندهایی پیچیده هستند که تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارند. هدف این پژوهش ارائه مدلی جهت بررسی نقش استراتژی واردکننده فناوری اطلاعات بر زنجیره ارتباط فناوری اطلاعات هوشمند و یادگیری سازمانی است. روش پژوهش: روش این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از حیث گردآوری داده ها پیمایشی است. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش، پرسشنامه بوده است. بدین منظور تعداد450 پرسشنامه میان کارکنان شرکت ذوب آهن اصفهان توزیع گردید که از این میان تعداد 420 عدد بازگشت داده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری مبتنی بر حداقل مربعات جزئی استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد که استراتژی واردکننده فناوری اطلاعات، به طور مستقیم به تقویت یادگیری سازمانی منجر می شود و سازمان ها را قادر می سازد تا با تغییرات محیطی و فناوری های نوظهور سازگار شوند. با این حال، نقش تعدیلگر سواد رسانه ای در این فرآیند معنادار نبوده که ممکن است ناشی از عوامل دیگری مانند سطح بالای سواد رسانه ای کاربران یا تأثیر بیشتر متغیرهای سازمانی و فرهنگی باشد. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد پذیرش فناوری اطلاعات هوشمند به عنوان یک عامل کلیدی در بهبود عملکرد سازمانی، تحت تأثیر متغیرهایی نظیر سودمندی درک شده و سهولت استفاده درک شده قرار دارد. پذیرش کاربران به عنوان یک متغیر اساسی، نقشی مهم در موفقیت استراتژی های فناوری اطلاعات ایفا می کند.کلیدواژه ها: فناوری اطلاعات هوشمند، استراتژی واردکننده فناوری اطلاعات، پذیرش فناوری اطلاعات، یادگیری سازمانی.
شناسایی عوامل مؤثر، ابعاد و پیامدهای تفکر استراتژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
117 - 132
حوزههای تخصصی:
تفکر استراتژیک، شایستگی کلیدی به منظور مواجهه با عدم قطعیت و پیچیدگی محیط است. با این حال، فقدان این شایستگی کلیدی و از طرفی کمبود مطالعات در این زمینه هدف اصلی پژوهش را شکل داده است. این هدف شناسایی عوامل مؤثر، ابعاد و پیامدهای تفکر استراتژیک است و در صنعت دام و طیور که از جمله صنعت استراتژیک در کشور است انجام شده است. به منظور ارائه مدلی متناسب با شرایط کشور، رویکرد کیفی و نظریه داده بنیاد مورد کاربرد قرار گرفت. ابزار پژوهش، جستجو در منابع معتبر علمی و مصاحبه نیمه ساختار یافته با خبرگان صنعت بوده که تعداد 16 مصاحبه به روش گلوله برفی و تا رسیدن به اشباع نظری انجام شد. مدل اکتشاف شده دربردارنده عوامل مؤثر در بعد فردی (دانش و مهارت حرفه ای، عوامل ادراکی، هوش عاطفی و اجتماعی)، سازمانی (فرهنگ سازمانی، مدیریت دانش، ساختار و فرایندها) و محیطی (رقابت سازنده در محیط، حضور فناوری های نوین در صنعت، عوامل سیاسی اقتصادی حامی کسب و کار) بوده است. همچنین ابعاد تفکر استراتژیک در پنج دسته درک پیچیدگی زنجیره ارزش، تفکر تحلیلی، آگاهی سازمانی، فرصت طلبی خلاقانه و مواجهه هوشمندانه با بحران شناسایی شد. پیامدها نیز در دو سطح سازمانی (پایداری مالی، بهبود جایگاه سازمان در محیط) و صنعت (توسعه ظرفیت صنعت، بهبود جایگاه صنعت) شناسایی و ارائه شد. مدل ارائه شده از لحاظ ابعاد شناسایی شده دارای نوآوری بوده و الزاماتی برای توسعه تفکر استراتژیک ارائه می دهد که مورد بحث و تشریح قرار گرفته اند.
آموزش های دانش بنیان به مثابه راهکار غلبه بر تهدیدها در حوزه اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۹
235 - 254
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله عرضه و نشر دانش جدیدی است که در فرایند تحقیق حاصل شده است. این دانش حاصل سال ها کار و مطالعه محققان در حوزه افراد مبتلا به اتیسم است. اختلال طیف اتیسم، اختلال عصبی است که بر نحوه تعامل افراد با دیگران، یادگیری و رفتار تأثیر می گذارد، علایم آن از حدود یک سالگی ظاهر شده و به تدریج در فرایند رشد کودک تاخیر ایجاد می کنند. بر اساس پنجمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، مبتلایان به اتیسم در سه گروه خفیف، متوسط و شدید دسته بندی می شوند. میزان علاقه مندی ها، مهارت ها و سطح آموزش پذیری، در هریک از این سطوح متفاوت است. در پژوهش حاضر با بررسی ۳۰ نفر از کودکان اتستیک مرکز اتیسم همدان، به بررسی علاقه مندی های آنها و ارتباط بین نوع علاقه مندی و سطح بیماری پرداخته شده است. به منظور ارزیابی جذابیت های دیداری و شنیداری برای کودکان اتیسمی و بررسی ارتباط بین علاقه مندی و شدت بیماری، میزان علاقه مندی کودکان به تماشای برنامه های تلویزیونی و همچنین شنیدن داستان سنجیده شد. میزان علاقه مندی آنها به محتواهای واقعیت مجازی مورد ارزیابی قرار گرفت. در گام بعد، ارتباط متقابل این علاقه مندی ها بر یکدیگر سنجیده شد. نتایج این پژوهش پیشنهاد می کند که با پیشرفت بیماری اتیسم، میزان علاقه افراد به داستان کاهش می یابد. لذا علاقه به فیلم، ارتباط معکوس با علاقه به کتاب و ارتباط مستقیمی با علاقه به واقعیت مجازی دارد. برای مبتلایان به درجات خفیف و متوسط اتیسم، فناوری واقعیت مجازی به خوبی قابل استفاده است. در بخش دیگر، میزان علاقه کودکان اتیسمی به بازی های رایج در بازار سنجیده شد. طبق دانش حاصل از نتایج این بخش، می توان اظهار داشت که علاقه به بازی های تمرکزی و آموزشی، بیشترین میزان محبوبیت را در بین همه سطوح اتیسم نشان می دهد و بازی های ساده یک نفره، مثل لگو و دومینو، در رتبه بعدی قرار دارند.