فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۱۰٬۸۰۸ مورد.
منبع:
چشم انداز مدیریت بازرگانی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۵
107 - 128
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از تحقیق حاضر، مفهوم سازی و اعتباریابی " اخلاق حرفه ای" اینفلوئنسرهای شبکه های اجتماعی می باشد. این پژوهش به لحاظ پارادایم شناسی در فازِ اکتشاف مدل تفسیری و در فازِ آزمون مدل اثبات گرا قرار دارد و از نظر هدف، کاربردی می باشد. روش: رویکرد پژوهش، آمیخته و استراتژی به کار گرفته شده در آن تحلیل مضمون می باشد. در بخش کیفی با استفاده از مصاحبه های کیفی نیمه ساختار یافته و عمیق با ۱۴ نفر از خبرگان علمی و اجرایی و تحلیل آن در نرم افزار MAXQDA شاخص ها و مولفه های اخلاق حرفه ای تاثیرگذاران شناسایی شدند. سپس در بخش کمی با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری (ISM) مدل مربوطه مورد آزمون قرار گرفت و با بهره گیری از تحلیل MICMAC روابط میان مضامین تحلیل گردید. یافته ها: مطابق با نتایج به دست آمده از تحقیق، 8 مولفه و 39شاخص برای این منظور، شناسایی و اعتبار سنجی شد.نتیجه گیری: از آنجا که مولفه هایی که در آخرین تکرارها به عنوان خروجی تعیین می شوند از نظر روش معادلات ساختاری تفسیری، تاثیرگذارتر خواهند بود، لذا مولفه های c4 و c8 یعنی تعهد حرفه ای و احترام به ارزش ها، عقاید و باورهای جهانی، تاثیرگذارتر خواهند بود.
مدل سازی تحول انگاره ارتباطات بازاریابی یکپارچه در صنعت خودروسازی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباطات بازاریابی یکپارچه (IMC) به عنوان یکی از موضوعات مورد علاقه محققان، در سال های اخیر نقش مهمی در انتقال پیام برند به کاربران بالقوه و موجود دارد. در ارتباطات بازاریابی یکپارچه با ادغام تمام اجزای اساسی بازاریابی، فرایند بهینه سازی ارتباط سازمان، سهامداران و مشتریان امکان پذیر می گردد، با این وجود موضوع تحول انگاره IMC در تحقیقات مورد بررسی قرار نگرفته است. پژوهش حاضر با رویکرد آمیخته (کیفی- کمّی)، مدل تحول انگاره های ارتباطات بازاریابی یکپارچه صنعت خودرو را تبیین می کند. جامعه آماری در بخش کیفی، دلفی فازی و ISM خبرگان صنعت خودرو بودند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای MAXQDA و Smart PLS استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل مضمون مصاحبه نشان داد که شاخص رسانه های یکپارچه و روش های ارتباطات یکپارچه به عنوان شاخص های کلیدی مقوله محوری تحول انگاره ارتباطات بازاریابی یکپارچه هستند. در نهایت نتایج حاصل از معادلات ساختاری، میانجی گری حذف قیمت گذاری دستوری، رقابتی کردن و دسترسی به تکنولوژی روز و محتوای یکپارچه در رابطه بین مدیریت چرخه مشتری، مدیریت سطوح مشتری و تشریک مساعی را مورد تائید قرار داد. همچنین نقش میانجی گری افزایش رضایت شرکای تجاری، رابطه بین افزایش نفوذ و بهره وری با سودآوری و عملکرد معنی دار بود. با توجه به یافته ها، به نظر می رسد که استفاده از تغییر انگاره ارتباطات بازاریابی یکپارچه رفتار مصرف کننده را در صنعت خودرو تحت تأثیر قرار دهد و در پیشبرد اهداف بازاریابی نتایج مطلوب تری را به همراه داشته باشد.
شناسایی استراتژی های فرهنگی مراکز بوم گردی استان مازندران با رویکردی بر تحلیل مضمون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۴
191 - 216
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، شناسایی استراتژی های فرهنگی مراکز بوم گردی استان مازندران با رویکردی بر تحلیل مضمون است. این مطالعه بر اساس هدف، کاربردی است. رویکرد پژوهش، کیفی و جامعه آماری شامل 137 روایت مربوط به استراتژی های فرهنگی مراکز بوم گردی استان مازندران در رسانه های اجتماعی آنلاین است. به کمک اشباع نظری و نمونه گیری قضاوتی 113 روایت، مورد بررسی قرار گرفتند. روایت ها با جست وجو در وب سایت های بوم گردی و با روش سه مرحله ای باز، محوری و انتخابی به صورت دستی کدگذاری شدند و سپس براساس روش SWOT، نقاط مختلف تلفیق شدند و در قالب شبکه مضامین نشان داده شدند. نتایج حاکی از شناسایی 10 مضمون سازمان دهنده و 75 مضمون پایه در خصوص استراتژی های فرهنگی مراکز بوم گردی استان مازندران به عنوان مضمون فراگیر است. همچنین، نتایج نشان می دهد که استراتژی های فرهنگی مراکز بوم گردی استان مازندران شامل استراتژی فرهنگ یادگیری، استراتژی فرهنگ یادگیری الکترونیکی، استراتژی فرهنگ به کارگیری تکنولوژی، استراتژی فرهنگ گردشگری خلاق، استراتژی فرهنگ گردشگری غذا، استراتژی فرهنگ سبز، استراتژی فرهنگی اجتماعی، استراتژی فرهنگی هنری، استراتژی فرهنگی اقتصادی، استراتژی بازاریابی فرهنگی است.
نقش هنر در ترویج و آموزش کارآفرینی: تحلیل محتوای کیفی فیلم های سینمایی کودک و نوجوان ایرانی در چهار دهه اخیر (1400-1360)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
21 - 42
حوزههای تخصصی:
بی شک سینما می تواند در آموزش ویژگی های کارآفرینانه به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی، نقش کلیدی داشته باشد. به این منظور، تحلیل محتوای کیفی فیلم های سینمایی منتخب در ژانر کودک و نوجوان در سال های 1360 تا 1400 انجام گرفت. پژوهش پیش رو جزء پژوهش های توصیفی - تحلیلی (تفسیرگرایانه) به شمار می رود. پژوهش حاضر مبتنی بر پارادایم کیفی بوده و از روش پژوهش تحلیل محتوای جهت دار بهره گرفته است. از محتوای متن فیلم و گفت وگو های بازیگران به عنوان واحد ثبت مضامین استفاده شد و جملات معنادار مرتبط با موضوع شناسایی شدند. فیلم ها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بر این اساس، یک فیلم از هر دهه و در مجموع چهار فیلم بررسی شد. به منظور کدگذاری مضامین، از پرسش نامه اندازه گیری ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه کردناییج و همکاران شامل ابعاد توفیق طلبی، کانون کنترل درونی، خطرپذیری، تحمل ابهام، سلاست، رؤیاپردازی، عمل گرایی و چالش طلبی به عنوان مقوله های اصلی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که سهم مفاهیم مرتبط با ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه در چهار فیلم سینمایی کودک و نوجوان منتخب نزدیک به 20% است و بین فیلم های منتخب در استفاده از مفاهیم کارآفرینانه تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ همچنین تفاوت معنی داری بین سهم هشت ویژگی شخصیتی کارآفرینانه در فیلم های منتخب وجود دارد. در این میان، ویژگی خطرپذیری با تعداد 174جمله، بیشترین سهم و ویژگی عمل گرایی با 58 جمله، کمترین سهم را در آموزش کارآفرینی فیلم های منتخب سینمایی کودک و نوجوان در چهار دهه اخیر داشته است. با توجه به افزایش گرایش کودکان و نوجوانان به محتوای نمایشی، فیلم های سینمایی می توانند منبع مهمی برای الگوپذیری از نقش ها و پذیرش ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه و در نتیجه ترویج و آموزش مهارت های کارآفرینانه باشند. بر اساس نتایج، نهادینه سازی فرهنگ کارآفرینانه در سطح جامعه از طریق توسعه فیلم های سینمایی با رویکرد کارآفرینی به خصوص در ژانر کودک و نوجوان پیشنهاد می گردد.
تحلیل و ارزیابی مولفه های کلیدی در ایجاد گردشگری سلامت پایدار در شهر تهران با کاربست مدل پادین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۴
61 - 102
حوزههای تخصصی:
از دیرباز تاکنون، گردشگری سلامت یکی از انواع جذاب و پرطرفدار گردشگری بوده است. علل و عوامل مختلفی در ایجاد و توسعه این نوع از گردشگری وجود دارند که نیازمند تحلیل و بررسی می باشند. تحقیق حاضر، با هدف تحلیل و ارزیابی مؤلفه های کلیدی در ایجاد گردشگری سلامت پایدار در شهر تهران انجام شده که از مدل پادین به عنوان بستری در راستای نیل به هدف استفاده کرده است. روش تحقیق، ترکیبی بوده که با استفاده از روش کیفی پنل خبرگان و روش کمی پیمایش به بررسی موضوع پرداخته است. ابزار گردآوری داده ها و اطلاعات در روش کیفی، مصاحبه های نیمه ساختاریافته و در مرحله کمی، پرسشنامه می باشند. تجزیه و تحلیل آماری داده های تحقیق با استفاده از نرم افزارهای SPSS-26 و Smart-PLS3 انجام شدند. در مرحله کیفی، تعداد 15 خبره از رشته های مرتبط در پنل، مشارکت داشتند و در مرحله کمی، با استفاده از نمونه گیری طبقه ای تعداد 26 خبره به سؤالات پرسشنامه پاسخ دادند. مطابق با تحلیل و کدگذاری مصاحبه های نیمه ساختاریافته تعداد 71 مضمون پایه، 24 مضمون سازمان دهنده و 6 مضمون فراگیر استخراج شدند و در مرحله کمی، ضمن تأیید تمامی مؤلفه ها، مقادیر مؤلفه اقتصادی از سایر موارد بالاتر و بیشتر محاسبه گردید. مطابق با نتایج تحقیق، گردشگری سلامت می تواند از جمله جایگزین های قابل اعتماد در زمینه های مختلف باشد. همچنین می تواند به مثابه عاملی در هدایت خط مشی ها و سیاست های مرتبط برای توسعه گردشگری پایدار در آینده باشد.
ارائه الگویی از پیشرانهای برندسازی نوستالوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازارهای امروز عرصه رقابت محصولات نیست، بلکه صحنه رویارویی برندهای تجاری است. برندها می توانند یک پیوند عاطفی سالم را با مشتریان ایجاد کنند؛ به طوری که محرک احساس های آنها باشند. در این راستا، برندهای نوستالوژیک با توجه به تحریک حس لذت بخش گذشته احساس های بیشتری را در مصرف کنندگان برمی انگیزند و می توانند برای سازمان ها مزیت رقابتی پایدار را ایجاد کنند؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر ارائه الگویی از متغیرهای مؤثر بر برندسازی نوستالوژیک است که برای رسیدن به این هدف طی جست وجوهای انجام شده بین سال های 2000 تا 2023 تعداد 112 مقاله یافت شد و 29 مقاله برای تجزیه و تحلیل انتخاب و طی چندین بار باز بینی، سرانجام 23 متغیر شناسایی شد. در پژوهش حاضر برای کنترل کیفیت متغیرها با استفاده از تکنیک دلفی فازی و نظرهای 20 خبره غربالگری و 13 متغیر به عنوان مهم ترین متغیرها انتخاب و در 3 دسته عوامل (ویژگی های فردی، ویژگی های روانی و ویژگی های محصول) به صورت مدل مفهومی ارائه شد. سپس از تکنیک های دیمتل فازی برای تعیین شدت اثرگذاری و اثرپذیری و نیز از تحلیل شبکه فازی برای تعیین وزن و اهمیت عوامل و متغیرها استفاده شد. نتایج حاصل از دیمتل فازی نشان داد که متغیر «ویژگی های روانی» با مقدار 951/0 تأثیرگذارترین و «ویژگی های فردی» با مقدار 094/0- تأثیرپذیرترین عوامل است و بر اساس یافته های تحلیل شبکه فازی متغیر «ویژگی های فردی» با مقدار 439/0 بیشترین وزن و مهم ترین عامل و «ترجیح برند» با مقدار 159/0 مهم ترین متغیر است.
بررسی تأثیر سیاست های حمایتی بر قصد کارآفرینی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
41 - 58
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر تأثیر حمایت ها با زمینه فناوری دیجیتال بر قصد کارآفرینی با توجه به نقش میانجی گری مؤلفه های نظریه رفتار برنامه ریزی شده، بررسی شده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ رویکرد، کمی و از نوع پژوهش های توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانشجویان دانشکده علوم انسانی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین بودند که تعداد 315 نفر از آن ها به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه استاندارد تعدیل یافته بود و برای تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Smart PLS 3 استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که متغیرهای حمایت آموزشی، حمایت رابطه ای و حمایت ساختاری تأثیر مثبت و معناداری بر قصد کارآفرینی دارند. نگرش شخصی، نقش میانجی بین حمایت رابطه ای و حمایت آموزشی با قصد کارآفرینی داشته و همچنین کنترل رفتاری درک شده نیز نقش میانجی بین حمایت ساختاری و حمایت آموزشی با قصد کارآفرینی را دارا بوده است. یافته های پژوهش بیانگر نقش مهم حمایت و پشتیبانی از دانشجویان در فرآیند دیجیتالی شدن به منظور تشویق آن ها به سمت کارآفرینی است؛ بنابراین سیاست گذاران و برنامه ریزان نهادهای دولتی و آموزشی می توانند از نتایج این پژوهش در جهت تدوین راهبردها و راهکارهایی برای ترغیب کارآفرینی در بین دانشجویان بهره ببرند.
تبیین ابعاد و مؤلفه های هاب بین المللی با رویکرد توسعه بازار مورد مطالعه؛ فرودگاه امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازجمله مهم ترین مزیت های رقابتی در بازار حمل ونقل هوایی، برخورداری از یک فرودگاه هاب برای برنامه ریزی و برقراری مسیرهای پروازی است. پژوهش حاضر، ازنظر نوع هدف، کاربردی و با استفاده از روش آمیخته (کیفی و کمّی) انجام شده است. در بخش کیفی پس از مرور ادبیات و مطالعات کتابخانه ای، چارچوب تئوریک پژوهش، طرح ریزی و سپس برای تکمیل و تبیین ابعاد و مؤلفه های مؤثر در توسعه بازار هاب بین المللی، از جامعه آماری شامل کارشناسان و مدیران فرودگاهی که دارای حداقل 20 سال سابقه در صنعت هوایی بودند به روش نمونه گیری هدفمند 12 نفر انتخاب و مصاحبه های نیمه ساختاریافته ای تا رسیدن به اشباع نظری با ایشان انجام شده است.پس از پیاده-سازی داده ها و سه مرحله کدگذاری (باز، محوری و انتخابی) با استفاده از روش تحلیل مضمون، 172 مضمون اولیه در قالب 31 مضمون سازمان دهنده به عنوان مؤلفه ها و 8 مضمون فراگیر به عنوان ابعاد مدل مفهومی ارائه شدند.در بخش کمّی پژوهش نیز برای تائید یا اصلاح ابعاد و مؤلفه های شناسایی شده، با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته و نمونه گیری هدفمند، نظرات 14 نفر از خبرگان صنعت به روش دلفی در دو مرحله اخذ و مدل مفهومی تائید شد. بر مبنای نتایج حاصل شده، ابعاد اصلی هاب بین المللی با رویکرد توسعه بازار برای فرودگاه امام خمینی (ره) شامل 8 بعدِ زیرساخت ها، امکانات خدمات دهی، عوامل اقتصادی، عوامل رقابتی، مسائل فرهنگی بین المللی، موقعیت جغرافیایی، عوامل قانونی و توافق نامه ها، مسائل سیاسی و تحریم می باشد.جنبه نوآوری این پژوهش ارائه مدل نسبتاً جامعی برای توسعه بازار فرودگاه امام خمینی به عنوان یک هاب بین الملی است که تاکنون در پژوهش های دیگر به آن پرداخته نشده است.
شناسایی عوامل کلیدی موفقیت در پیاده سازی هویت جنسیتی برند با در نظر گرفتن جامعه مصرف کننده با روش FCM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلید مدیریت و توسعه برند، فهمیدن و شناخت این مسئله است که مشتریان به دنبال چه مزیت هایی هستند. در این بین توجه به مفهوم هویت جنسیتی برند و عوامل مؤثر در پیاده سازی آن (به عنوان راه حلی اساسی برای کسب رضایت مشتریان که امروزه متوقع تر از دیروز هستند و فقط به دنبال مزایای کارکردی نیستند، بلکه به دنبال مزایای ناملموسی نیز هستند) یک ضرورت است؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل کلیدی موفقیت در پیاده سازی هویت جنسیتی برند و نیز با در نظر گرفتن جامعه مصرف کننده انجام شده است. پژوهش حاضر از لحاظ روش آمیخته و بر مبنای پژوهش کیفی و کمّی، از نظر هدف کاربردی و از حیث روش گردآوری داده ها از نوع پیمایشی و اکتشافی است که فلسفه پژوهشی قیاسی-استقرایی دارد. جامعه آماری پژوهش خبرگان (مدیران بازاریابی صنعت پوشاک) است که اعضای نمونه آن با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و براساس اصل اشباع نظری انتخاب شده است. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمّی پرسشنامه است که روایی و پایایی مصاحبه پژوهش با استفاده از روش روایی محتوایی، روایی نظری و پایایی درون کدگذار میان کدگذار تأیید و روایی و پایایی پرسشنامه پژوهش نیز با روایی محتوایی و بازآزمون سنجیده شده است. در پژوهش حاضر برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا و کدگذاری و در بخش کمّی از روش نقشه شناختی فازی بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش مشتمل بر شناسایی عوامل موفقیت در پیاده سازی هویت جنسیتی برند به تفکیک جوامع مصرف و اولویت بندی آنهاست. در نتایج پژوهش تناسب ظاهر و سبک، روابط احساسی و عاطفی برند، جزئی نگری و دلبستگی به برند به عنوان مهم ترین عوامل موفقیت برند های زنانه و دریافت ارزش های مبتنی بر قدرت و پرستیژ، دریافت نهایت مطلوبیت، انگیزه های کاربردی و کلی نگری به عنوان مهم ترین عوامل کلیدی موفقیت در پیاده سازی هویت جنسیتی برند در برند های مردانه شناسایی شد.
«بیمه بیکاری» به مثابه سیاست رفاهی (با تأکید بر قانون کار و طرح بیمه بیکاری ایام کرونا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بیمه دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴
317 - 330
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: دولت ها همواره برای اداره جامعه، نظام حمایتی– رفاهی داشته اند که در راستای سیاست های رفاهی تعیین شده از سوی آن ها عملیاتی می شود. بخش عمده این حمایت ها که مشتمل بر «مساعدت اجتماعی»، «بیمه های اجتماعی» و «سیاست بازار کار» است، محصول سیاست های رفاهی است. هدف مقاله حاضر، تحلیل گفتمان سیاست رفاهی در «قانون کار» و «طرح بیمه بیکاری ایام کرونا» است. روش شناسی: روش تحلیل گفتمان (به شیوه تحلیل گفتمان لاکلاو و موفه)، روش پژوهش انتخابی در این نوشتار است. به این منظور، متن «قانون کار» و «طرح بیمه بیکاری ایام کرونا» به عنوان جامعه هدف پژوهش، مبنای بررسی و تحلیل قرار گرفت. یافته ها : در طول چهار دهه پس از پیروزی انقلاب، همواره ایران دارای سیاست ها و برنامه های رفاهی بوده، اما جایگاه سیاست رفاهی در حوزه بیمه بیکاری در گفتمان های سیاسی و اجتماعی دولت های پس از انقلاب یکسان نبوده است و در ترسیم فضای گفتمانی هر دولت، با توجه به دالّ مرکزی آن، سازوکارهای سیاست رفاهی در حوزه رفع بیکاری و اشتغال آفرینی متفاوت بوده و در ضمن مفصل بندی گفتمان حاکم بر قانون کار و طرح بیمه بیکاری ایام کرونا تاحدودی متمایز بوده است. بدین ترتیب که دالّ شناور «سیاست رفاهی در حوزه رفع بیکاری» در قانون کار را بر مبنای دالّ مرکزی «سیاست اجتماعی اشتغال کامل» می توان تعریف کرد، اما در طرح بیمه بیکاری ایام کرونا دالّ شناور «سیاست رفاهی در حوزه بیکاری» بر مبنای دال مرکزی «اعمال سیاست حمایتی جامع» قابل تعریف است. نتیجه گیری: فصل مشترک رویکردهای گفتمانی در خصوص بیکاری و حمایت های مربوطه در ایران — و مشخصاً در قالب دو متن قانونی مذکور — تمرکز بر «عدالت استحقاقی» در بهره مندی از خدمات کوتاه مدت تأمین اجتماعی در قالب بیمه بیکاری است؛ بدین معنا که صرفاً مشمولان قانون تأمین اجتماعی و قانون کار، مستحق برخورداری از حمایت بیمه ای تلقی می شوند و آن دسته از بیکاران که فاقد چنین مشخصاتی باشند، خارج از حوزه حمایتی قرار گرفته اند؛ چنین تلقی و رویکردی، در تعارض با سیاست مندرج در اصل 29 قانون اساسی است، زیرا تأکید این ماده قانونی بر این است که تأمین اجتماعی یک حق همگانی است که دولت ها مکلف اند آن را از طریق به کارگیری درآمدهای عمومی و یا استفاده از منابع حاصل از مشارکت مردم، برای آحاد جامعه تأمین کنند؛ این اصل دقیقاً اشاره به لزوم رعایت «نگاه حمایتی و جامع (مبتنی بر عدالت توزیعی)» دارد.
مدلی برای کسب وکار پلتفرمی در مرحله ی ورود به بازارهای پلتفرمی دیجیتال در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محبوبیت مدل کسب وکار پلتفرمی در سال های اخیر در سطح جهانی و نیز در سطح ایران، اما عدم توفیق برخی از پلتفرم های راه اندازی شده در صنایع مختلف نیاز به مطالعات میدانی در سطح کشور درباره عناصر مدل کسب وکار پلتفرمی و نحوه چینش این عناصر در ورود به بازارهای پلتفرمی را برای تعمیق دانش در این حوزه نمایان کرده است. این پژوهش در راستای همین موضوع ابتدا با استراتژی مطالعه چند موردی و انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با مدیران ارشد و میانی و جمع آوری گزارش های آرشیوی مرتبط به موضوع با استفاده از نمونه گیری نظری، از سه پلتفرم تپسی، اسنپ و کارپینو صورت گرفت که در طی آن 23 مصاحبه انجام شد و از 11 گزارش آرشیوی استفاده شد و با استفاده از تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفتند. درنتیجه 8 مقوله به عنوان عناصر مدل کسب وکار پلتفرم ها در ورود به بازارهای پلتفرمی چندسویه در قالب 29 مفهوم شناسایی شدند. پس ازاین مرحله با جلب نظر خبرگان فعال در این حوزه و از طریق پرسش نامه با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی 12 پاسخ گردآوری شد و سپس با بهره گیری از روش مدل سازی ساختاری تفسیری، مدلی از روابط بین این عوامل استراتژیک ارائه شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که شرایط رقابتی پلتفرم ها به عنوان اولین عنصر مدل کسب وکار نفوذی بالا بر سایر عناصر مدل کسب وکار دارد و درعین حال وابستگی کمی به آن ها دارد. مؤثرترین عنصر در ورود به بازار نیز ارزش پیشنهادی به کاربران شناسایی شد که نیاز است تا با توجه به شرایط رقابتی بهینه شود. کلیدواژه ها: مدل کسب وکار پلتفرمی، ورود به بازار پلتفرم ها، رقابت پلتفرم ها، بازارهای چندسویه، استراتژی پلتفرم ها. کلیدواژه ها: مدل کسب وکار پلتفرمی، ورود به بازار پلتفرم ها، رقابت پلتفرم ها، بازارهای چندسویه، استراتژی پلتفرم ها.
Identifying and Prioritizing Spiritual Health Factors Effective on Tourism Stakeholders’ Resilience(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Stakeholders of the tourism industry are facing crises with many stress factors. Resilience is one of the most essential human abilities in critical situations. To improve the resilience of the stakeholders of the tourism industry, paying attention to spiritual health is very important. Spiritual health is a fundamental factor in the resilience of tourism industry stakeholders. This study aims to present a model of identifying and prioritizing the effective factors in spiritual health on the resilience of tourism stakeholders. For this purpose, information was collected through an in-depth study of the subject literature, and an in-depth interview with 15 experts in the field of tourism who are familiar with tourism, spirituality, and culture, and coding was done with the exploratory approach of thematic analysis and using ATLAS-ti software. And finally, 28 indicators and six components were extracted. Then, in the next stage, the research components were implemented by 15 research experts using the questionnaire and interpretive-structural modeling (ISM) method, and using MATLAB software, the position, importance, and effectiveness of the extracted research components were presented at six levels. The results of this research state that the element of spiritual structure in tourism has the most impact and is the cornerstone of spiritual health in the resilience of the Stakeholders of the tourism industry, and the component of spiritual perception of the tourism stakeholders has the most effectiveness.
ارائه و اعتبارسنجی الگوی مدیریت تجربه مشتریان در بازاریابی املاک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
168 - 180
حوزههای تخصصی:
بهبود نگرش مشتریان شرط لازم برای موفقیت در دستیابی به اهداف بازاریابی املاک است که از طریق مدیریت تجربه مشتریان قابل حصول است. هدف از انجام این مطالعه ارائه و اعتبارسنجی الگوی مدیریت تجربه مشتریان در بازاریابی املاک است. مطالعه حاضر از نظر هدف یک مطالعه کاربردی-توسعه ای و از منظر روش و بازه زمانی گردآوری داده ها، یک پژوهش پیمایشی مقطعی است. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استفاده شده است. پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی بررسی شده است. همچنین برای اعتبارسنجی پرسشنامه از روایی محتوایی و روایی همگرا بهره گرفته شده است. جامعه آماری این پژوهش در بخش ارائه الگو، شامل مدیران بازاریابی املاک و در بخش اعتبارسنجی الگو شامل مشتریان مسکن می باشند. در گام نخست با استفاده از مدلسازی ساختاری-تفسیری الگوی اولیه ای طراحی گردید. برای اعتبارسنجی و ارائه الگوی نهایی از روش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار AMOS استفاده شده است. نتایج نشان داد متغیرهای آمیخته بازاریابی و مشتری نوازی دارای قدرت نفوذ بالایی هستند و از تاثیرپذیری پایینی برخوردار هستند، بنابراین متغیرهای مستقل هستند. متغیرهای اعتماد مشتری و تجربه مشتری نیز از قدرت نفوذ و وابستگی مشابهی برخوردار هستند بنابراین متغیرهای پیوندی می باشند. متغیر بازاریابی املاک نیز از وابستگی بالا اما نفوذ اندکی برخوردار است بنابراین متغیر وابسته محسوب می شود. بنابراین می توان اذعان داشت مولفه های آمیخته بازاریابی و مشتری نوازی بر اعتماد مشتری و تجربه مشتری تاثیر می گذارند.
بررسی علم سنجی ادبیات مدل های درآمدی نوآوری های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی مدل های درآمدی در نوآوری اجتماعی، که نقش مهمی در تضمین پایداری مالی ایفا می کند، انجام شد. از طریق تجزیه و تحلیل کتاب سنجی ادبیات تحقیق در مورد این موضوع، این مطالعه با هدف شناسایی شکاف ها در دانش، مشارکت کنندگان قابل توجه، روندهای نوظهور و زمینه هایی برای تحقیقات آینده انجام شد. این روش شامل بررسی سیستماتیک ادبیات با استفاده از پایگاه داده وب آف ساینس و تکنیک های کتاب سنجی مانند استناد و تحلیل استنادی و تحلیل هم استنادی پویا بود. یافته های این مطالعه چهار حوزه موضوعی مهم را نشان داد، از جمله «مدل های کسب وکار برای نوآوری اجتماعی: رویکردهای مقرون به صرفه و پایدار»، «کاوش مدل های درآمدی نوآوری اجتماعی: استارت آپ های دایره ای»، «کاوش مدل های درآمدی و نوآوری مدل کسب وکار». در شرکت های اجتماعی و کارآفرینی پایدار، و «کاوش مدل های کسب وکار برای تأثیر اجتماعی و رفاه». این تجزیه و تحلیل همچنین شکاف های تحقیقاتی را در این موضوعات شناسایی کرد و راه های بالقوه ای را برای تحقیقات آینده پیشنهاد کرد. محدودیت های مطالعه تأیید شد، از آنجا که مطالعه فقط بر مقالات پایگاه داده وب آف ساینس متمرکز بود، این ممکن است بر نتایج تأثیر بگذارد. با این وجود، این مطالعه یک نقشه راه برای محققان آینده که علاقه مند به مطالعه ارزیابی تأثیر نوآوری اجتماعی هستند ارائه می دهد و به پیشرفت تحقیقات نوآوری اجتماعی کمک می کند. این یافته ها بینش های ارزشمندی را برای سیاست گذاران، شاغلین و محققان در توسعه و اجرای مدل های درآمدی که از پایداری مالی نوآوری اجتماعی حمایت می کنند، ارائه می کند.
طراحی مدل کسب و کار مدیریت و بهینه سازی مصرف انرژی در ایران با استفاده از فناوری بلاک چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
74 - 59
حوزههای تخصصی:
وضعیت اقتصادی کشورها تا اواخر قرن بیستم رابطه ای مستقیم با میزان انرژی مصرفی آن ها داشت، چنانکه مصرف بالای حامل های انرژی به ویژه در بخش صنعت از نشانه های توسعه یافتگی به شمار می آمد. اما امروزه، این رابطه تغییر یافته و خروج کشورها از مدار عقب ماندگی با علائم دیگری سنجیده می شود. به رغم این تحولات، کشور ما همچنان در گرداب مصرف بی رویه حامل های انرژی دست وپا می زند، لذا برای کنترل میزان انرژی مصرفی کشور، برنامه ریزی و به کارگیری تجارب موفق بین المللی نیاز است. در این پژوهش ابتدا اطلاعات ترازنامه انرژی کشور (از سال 1380 الی 1396) با استفاده از نرم افزار پایتون تحلیل شده است و تصویری دقیق از چالش ها و میزان هدر رفت منابع در زنجیره تولید، توزیع و مصرف، ترسیم گردیده است. همچنین مدل کسب وکار 25 استارت آپ موفق در صنعت انرژی جهان که در بستر فناوری های نوظهور منجر به ارتقاء بهره وری انرژی شده اند، مورد بررسی قرار گرفته و مدل کسب وکار بهینه شده برای ارتقاء بهره وری انرژی در ایران طراحی شده است. در نهایت منطبق با مدل استخراج شده در مسیر رفع چالش های زنجیره تولید تا مصرف انرژی، بستری فناورانه برای هوشمندسازی صنعت انرژی که زمینه ساز نوآوری و خلق ارزش و به کارگیری نوآوری ها و خلاقیت استارت آپ هاست، پیشنهاد شده است.
تأثیر رویکرد سیاست گذاری های معدنی دولت در جبران پیامدهای زیست محیطی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۹
1 - 33
حوزههای تخصصی:
اگرچه معادن منابع اولیه تولید را فراهم می کنند و بهره مندی از معادن بیشتر موهبت به شمار می رود، اما فعالیت های معدنی مانند اغلب فعالیت های اقتصادی با آلودگی و تخریب محیط زیست همراه است. سیاست گذاری مبتنی بر توسعه پایدار به منظور جبران آسیب های زیست محیطی فعالیت های معدنی بنگاه ها را به سمت انجام سرمایه گذاری های زیست محیطی سوق می دهد. انتظار می رود با افزایش فعالیت های معدنی، مخارج سرمایه گذاری معادن در محیط زیست به منظور جبران تخریب به وجود آمده افزایش یابد. این مطالعه به تخمین رابطه بین میزان بهره برداری از معادن در استان های مختلف ایران و ارزش سرمایه گذاری محیط زیستی معادن با استفاده از مدل پانل دیتای پویا GMM با رویکرد آرلانو باند پرداخته است. کیفیت حکمرانی در سطح منطقه ای می تواند بر الزام سرمایه گذاری های محیط زیستی موثر باشد. به همین منظور شاخص کیفیت حکمرانی استانی محیط زیست استخراج شده و وارد الگو شد. از آنجا که سطح توسعه یافتگی استا ن ها، با کیفیت نهادی ارتباط موثری دارد ارزش افزوده استانی به عنوان یک متغیر کنترلی سطح توسعه یافتگی استان ها وارد الگو شده است. تخمین با استفاده از داده های استانی در طول سال های 1393 تا 1399 حاصل شد. نتایج این مطالعه نشان می دهد افزایش فعالیت های معدن کاری منجر به افزایش مخارج سرمایه گذاری آنها در محیط زیست نمی شود. درمقابل کیفیت بالاتر حکمرانی در استان ها با سرمایه گذاری محیط زیستی معادن ارتباط مثبت دارد. همچنین معادن حاضر در استان های توسعه یافته تر سطح بالاتری از مخارج سرمایه گذاری بر محیط زیست را انجام می دهند. در نهایت دولت می تواند با بهبود مقررات گذاری در حوزه محیط زیست معادن، با استفاده از ظرفیت مسئولیت اجتماعی شرکت ها، بهره برداران معدنی را به جبران صدمات محیط زیستی وادار کند.
ارزیابی عوامل مؤثر بر توسعه کسب وکارهای خانگی در سکونتگاه های غیررسمی شهر تبریز (مطالعه موردی: محله خلیل آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
57 - 74
حوزههای تخصصی:
شناسایی پتانسیل اقتصادی مناطق غیررسمی شهری، موضوعی است که مورد توجه سیاست گذاران و دست اندرکاران در کشورهای کمتر توسعه یافته قرار گرفته است. با این حال، اطلاعات کمی در مورد این که چگونه سکونتگاه های غیررسمی بر نوع و تعداد فرصت های تجاری تأثیر می گذارد، وجود دارد. از این رو، هدف پژوهش حاضر، سنجش و ارزیابی عوامل مؤثر بر توسعه کسب وکارهای خانگی در سکونتگاه های غیررسمی محله خلیل آباد در شهر تبریز بود. ابزار اصلی گردآوری داده ها، مصاحبه و پرسشنامه بود. جهت تحلیل یافته های پژوهش از رویکرد تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. مشارکت کنندگان در مرحله کیفی پژوهش، شامل مدیران و کارشناسان سازمان ها و شرکت های فعال در حوزه اشتغال و کارآفرینی، کارآفرینان محلی و صاحبان کسب وکارهای خانگی در سکونتگاه های غیررسمی و اساتید خبره و برجسته دانشگاهی استان آذربایجان شرقی بودند که به روش مبتنی بر هدف برای مطالعه انتخاب شدند. جامعه آماری در مرحله کمّی پژوهش شامل کارآفرینان و صاحبان کسب وکارهای خانگی در سکونتگاه های غیررسمی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابعاد مدل پیشنهادی شامل: عوامل مالی– اقتصادی (78/0)، عوامل زیرساختی (76/0)، عوامل بازاریابی (69/0)، عوامل اجتماعی– فرهنگی (64/0)، عوامل شخصیتی– فردی (58/0)، عوامل فنی– تکنولوژیکی (52/0)، عوامل حقوقی (51/0) و عوامل محیط زیستی (50/0) به ترتیب بیشترین تا کمترین تأثیر را دارند. همچنین، یافته ها نشان می دهد سازه های مذکور با توسعه کسب وکارهای خانگی رابطه مثبت و معنا داری دارند. برونداد این پژوهش، مدلی جهت توسعه کسب وکارهای خانگی در سکونتگاه های غیررسمی را فراهم می آورد.
تأثیر هوش تجاری و مؤلفه های آن بر ایجاد و توسعه یک سازمان چابک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های بازرگانی خرداد و تیر ۱۴۰۲ شماره ۱۱۹
119 - 134
حوزههای تخصصی:
هوش تجاری مجموعه راه کارهایی است که به درک بهتر مدیران از شرایط کسب وکار کمک می کند. چابکی سازمانی، پاسخی است آگاهانه و جامع به نیازهای در حال تغییرِ در بازارهای رقابتی و کسب موفقیت از فرصت هایی که سازمان به دست می آورد. چابکی نتیجه آگاهی همه جانبه از تغییرات (شناسایی فرصت ها و چالش ها) در داخل و خارج از سازمان است که علی رغم استفاده از منابع برای پاسخگویی به این تغییرات توانایی پیاده سازی آنها در سازمان را دارد. هدف از پژوهش بررسی تأثیر هوش تجاری و مؤلفه های آن بر چابکی سازمانی در بانک ملی شهر زاهدان می باشد. روش تحقیق از نظر هدف و گردآوری داده ها کاربردی و پیمایشی است. تعداد نمونه آماری پژوهش حاضر 120 نفر از کارکنان کلیه شعب بانک ملی زاهدان می باشد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه هوش تجاری پروویچ در سال 2012 بود. در این پژوهش برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار Spss نسخه 24 استفاده شد. یافته های تحقیق با استفاده از آزمون های تی استیودنت و کولموگروف- اسمیرنف نشان از ارتباط معنادار بین هوش تجاری و چابکی سازمانی در بین شعب بانک ملی شهر زاهدان است. نتایج پژوهش نشان داد متغیر هوش تجاری بر چابکی سازمانی و ابعاد آن تأثیر معناداری دارد. همچنین بیشترین تأثیر هوش تجاری بر بعد شایستگی در چابکی سازمانی است.با توجه به نتایج حاصل، به منظور بهبود وضعیت چابکی و عملکرد سازمانی در بانک ملی از طریق ارتقاء هوش تجاری و چابکی سازمان، پیشنهاد هایی کاربردی و قابل اجرا ارائه شده است.
بررسی فرایند و عوامل مؤثر بر برندسازی استارتاپ ها در ایران: مطالعه چندموردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
27 - 53
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی فرایند و عوامل مؤثر بر ایجاد برند در استارتاپ هاست. با توجه به محدود بودن مطالعات و پژوهش های صورت گرفته در حوزه برندسازی استارتاپ ها، در این مطالعه اهمیت برندسازی از نظر استارتاپ ها و استراتژی های آن ها در این زمینه بررسی می شود.
روش: این پژوهش با استفاده از رویکرد مطالعه چندموردی و ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺑﺎ مدیران، به بررسی موضوع برندسازی ده استارتاپ ایرانی در صنایع مختلف می پردازد. داده های کسب شده از مصاحبه و مستندات سازمان و یادداشت های گردآوری شده در جلسه ها، به کمک نرم افزار مکس کیودا تجزیه وتحلیل می شود.
یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، الگوهای مشترکی در فرایند برندسازی در قالب سه تم، گرایش به برند، طرح برند و فعالیت های برندسازی مشاهده شد. فرایند برندسازی عناصر مختلفی دارد که برای ارتقای ارزش ویژه برند، هیچ یک از این عناصر نباید نادیده گرفته شود. یافت ها نشان می دهد که هیچ گروه استارتاپی وجود ندارد که برای آن ها برندسازی بی ارزش باشد و اقدامی برای برندسازی انجام ندهد. یافته های این پژوهش در زمینه فعالیت های برندنیگ نیز با ادبیات موجود تفاوت دارد، فعالیت هایی مثل روابط عمومی و اسپانسر شدن، استفاده از رسانه های اجتماعی و شراکت با دیگر شرکت ها در این پژوهش مشاهده شد که در پژوهش های قبلی به آن ها اشاره ای نشده است.
نتیجه گیری: برجسته ترین ویژگی های شرکت های استارتاپ، کمبود زمان، دانش، سرمایه و نیروی انسانی است. بنابراین به نظر می رسد که برندسازی برای رشد استارتاپ عامل مهمی باشد. در این مطالعه تأکید شد که ابعاد بصری برند، بر برند اثرگذار است. نقش روابط عمومی و رسانه های اجتماعی، شرکت در رویدادها و شراکت با سایر شرکت ها، از جمله فعالیت های برندسازی شناسایی شدند. افزون بر این، اهمیت افراد و برند شخصی آن ها در شرکت نیز، به عنوان فعالیت های برندسازی شناسایی شد.
ارائه الگویی برای برندسازی داخلی بر اساس رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
273 - 304
حوزههای تخصصی:
هدف: برندسازی داخلی یکی از موضوعات مهم برای سازمان هاست. تحقیقات مربوط به حوزه برندسازی داخلی بسیار پراکنده است؛ از این رو در پژوهش حاضر تلاش شده است که با بررسی نظام مند، ضمن دسته بندی کردن راهبردها، ابزارها و راه کارهای برندسازی داخلی، الگویی برای پیاده سازی آن در سازمان ها ارائه شود.
روش: پژوهش حاضر کاربردی، توصیفی و از نوع کیفی است و بر اساس رویکرد فراترکیب اجرا شده است. با توجه به هدف پژوهش، ابتدا ۳۵۶ مقاله انتخاب و پس از غربالگری آن ها، در نهایت ۶۸ مقاله معتبر بررسی شد. جامعه پژوهش، کلیه مقاله هایی بود که در مجله های لاتین و فارسی، طی سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۲ (۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱) در پایگاه های علمی معتبر منتشر شدند.
یافته ها: با استفاده از روش تجزیه وتحلیل محتوا روی ۶۸ مقاله منتخب، در مجموع دو دسته اصلی شامل راهبردها و راه کارها و ابزارها و ۱۲ مفهوم و ۶۳ کد در این پژوهش کشف و برچسب گذاری شد.
نتیجه گیری: راهبردها و ابزارها و همچنین، راه کارهای شناسایی شده، از دو جنبه کانون توجه (داخلی و خارجی) و میزان تغییرات سازمانی (تدریجی و بنیادی) بررسی شدند و در نهایت، یک الگوی چهاربخشی برای پیاده سازی برند داخلی در سازمان ارائه شد که اعتبار آن را خبرگان و استادان دانشگاهی تأیید کردند. الگوی پژوهش حاضر به پژوهشگران و سازمان ها کمک می کند تا سطح و عمق دانش آن ها در حوزه برندسازی داخلی ارتقا یابد؛ زیرا در نگاهی جامع با راهبردها، ابزارها و راه کارهای پیاده سازی برندسازی داخلی و مؤلفه های آن آشنا می شوند.