فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۶۶۱ تا ۴٬۶۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
115 - 132
حوزههای تخصصی:
«Pathos» یکی از مفاهیمی است که در اندیشه ارسطو، غالباً به نفع سایر مفاهیم متقابلش، هیچگاه نتوانسته شأن در خوری پیدا کند. یکی از بنیادی ترین ِ این تقابل ها دوگانه Logos – Pathos است که با تبعید Pathos به قلمروی غیر Logical و محدود کردن دلالت های آن به احساس و انفعال، از اهمیت این مفهوم بسیار کاسته است و این در حالی است که در پژوهش های معاصر بر اهمیت Pathos و نقش بنیادین آن در خوانش اندیشه ارسطو بسیار تأکید می شود. یکی از دلایل گشوده شدن باب جدیدی جهت بررسی Pathos به ارتباط این مفهوم با «تغییر و جنبش» (Kinesis) بر می گردد. هایدگر یکی از نخستین اندیشمندانی بود که به این رابطه و نقش بنیادین Pathos به عنوان مفهومی وجودی، جهت تبیین Kinesis پرداخت. بداعت مقاله پیش رو در برقراری پیوند هستی شناسانه میان پاتوس با مفهوم علت های تصادفی است و هدف آن نیز از یک سو برخوردی ساختارشکنانه با دوگانه Logos – Pathos و از دیگر سو بررسی Pathos جهت تبیین حیث التفاتی Poetic و آنچه حکمت صناعی معطوف به آن است، می باشد.
بررسی تحلیلی جایگاه و نقش برخی اصطلاحات ایرانی _ زرتشتی در فلسفه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ شهاب الدین سهروردی در شکل دادن به حکمت اشر اقی خود، تحت تأثیر افکار یونیان و ایرانیان باستان پیش از اسلام و نیز اندیشه های دوره اسلامی به ویژه آثار صوفیه و فلسفه مشائی بوده است. از منابع پیش از اسلام یونانی می توان مکتب های فیثاغورسی و افلاطونی را نام برد و از منابع ایرانی می توان به سلسله حکمای باستانی اشاره کرد که برخی از ایشان حکیمان و شاه کاهنان داستانی همچون کیخسرو، کیومرث، فریدون و جمشید بودند. سهروردی با دسترسی به منابع زرتشتی و تعمق در حکمت ایرانی و یونانی، حکمت ایرانیان را احیاء نموده و ضمن برقراری پیوند میان تعالیم بنیادی این دو گرایش شرقی و غربی و عرفان اسلامی، با به کار گیری برخی از اصطلاحات زرتشتی و ایران باستان، حکمت فهلویون را به تصویر کشیده و در بیان حکمت اشراقی خویش از آن ها بهره برده است. در پژوهش حاضر تلاش بر این است که به بازشناسی و بررسی برخی از این نمادها و اصطلاحات رمزآمیز و نقش و جایگاه آنها در فلسفه سهروردی پرداخته شود.
چالش هایی در منابع مطالعه فیلسوفان نخستین یونان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۳
19 - 36
حوزههای تخصصی:
پیشاسقراطیان در سده ششم پیش از میلاد، شیوه های پژوهش دو قلمرو علم و فلسفه را پایه ریختند؛ نخستین رسالات علمی را نگاشتند و مفاهیمِ پایه در فرآیند استنتاج را معرفی کردند. با وجود این، هیچ اثر مستقلی از ایشان به دست ما نرسیده و هرچه داریم پاره هایی است منقول از سخنان ایشان در آثار پسینیان که هریک، پاره نوشته را در سیاقی متفاوت آورده اند. ولی این شیوه همیشه در فهم سخن و ارزیابی پیشاسقراطیان کارایی ندارد. هرمان دیلس با کتاب عقیده نگاری یونانی خود شیوه ای نو در باب عقیده نگاری را مطرح کرد. وی سنت عقیده نگاری را به کتاب تئوفراستوس شاگرد ارسطو بازگرداند. بی توجهی دیلس به سوفسطاییان و سایر منابع را دانشمندان بعدی، از جمله منسفیلد[1]، نقد کردند. براساس سخن وی، تأثیر سوفیست ها بر افلاطون، تأثیر نظر ارسطو درباره عقیده «دکسا» بر گلچین ها و کتاب های آموزه ای، و تأثیر سنت سلسله نگاری و آثار شارحان بر شکل گیری متون عقیده نگاری، از جمله موارد تأثیرگذار و شایان توجهی هستند که دیلس به آنها نپرداخته است.
مقایسه تطبیقى اندیشه ابن عربى و صدرالمتألهین در باب حدوث و قدم نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألهین بر آن است که نفس، از جهت کینونت عقلى خود در نشئات پیشین، به نحو عقلى موجود بوده است و در عین حال، از آن جهت که نفس مدبر بدن است و در نحوه وجود خود، تعلق ذاتى به بدن دارد، جسمانیه الحدوث است. او بین این دو نظریه به ظاهر متهافت، به خوبى جمع کرده است. اگرچه این نگاه صدرایى در حوزه فلسفى، کاملاً ابتکارى است، اما در آثار عارفانى همچون ابن عربى نیز به وضوح رد پاى این نظریه به چشم مى خورد؛ به این معنا که ابن عربى نیز از سویى بر وجود نفس در نشئات سابق بر دنیا تأکید دارد و از سوى دیگر، بر حدوث جسمانى نفس در نشئه دنیا اصرار مى ورزد.
بررسی تحلیلی تأثیر و جایگاه هیوم در نظام فلسفی دی. زد. فیلیپس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دی. زد. فیلیپس یکی از فیلسوفان سرشناس در حوزه ناواقع گرایی زبان دین است. او بسیار تحت تأثیر هیوم بوده و معتقد است هیوم توانسته در سه مرحله براهین خداشناسی را مخدوش کند. اگرچه او این نقدها را موفق می داند، با تمسک به هرمنوتیک تأمل معتقد است که می توان از هیوم فراتر رفت و به تأمل در مفاهیم دینی پرداخت. او از این طریق راه خود را از طرفداران هرمنوتیک سوءظن و احیاء جدا می کند. فیلیپس معتقد است برای فهم دین باید به تأمل فلسفی درباره مفاهیم دینی پرداخت و به سبک زندگی دین داران توجه داشت. اما بر خلاف ادعای خودش، تفاسیرش از آموزه های دینی مثل وجود خدا، دعا و جاودانگی مطابق باور دین داران نیست و با نظر آنها فاصله زیادی دارد. به علاوه وی به انواع تقریرهای برهان نظم توجه ندارد و لذا بررسی های او در این زمینه ناقص است. در نهایت می توان گفت، اگرچه وی سعی کرده در برابر پوزیتیویست ها به مخالفت برخیزد، ولی نظام فلسفی او به گونه ای نیست که بتواند از معیارهای آنها فراتر رود.
کارکردهای تفکر نقدی در اخلاق از منظر آر. اِم. هِر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
241 - 268
حوزههای تخصصی:
آر. اِم. هِر، فیلسوف اخلاق معاصر، بر این عقیده است که برای پاسخگویی به پرسش های اخلاقی، ما نیازمند تفکیک دو سطح از یکدیگر هستیم. سطح تفکر شهودی و سطح تفکر نقدی. از نظر هِر، سطح تفکر شهودی، دارای اصول بسیار ساده ای می باشد که افراد بصورت منفعلانه در تربیت اخلاقی آموخته اند. لیکن به علت تنوع موقعیت ها، و شرایط منحصر به فردی که افراد در طول زندگی با آن مواجه می شوند، تفکر شهودی کارکردی ندارد. با این اوصاف، فرد باید وارد عرصه تفکر نقدی شود. ورود به سطح تفکر نقدی، فاعلان اخلاقی را در تصمیم گیری ها، به عنوان عاملی فعال و به سوی خلاقیت توأم با عقلانیت، رهنمود می نماید. از کارکردهای درخور تفکر نقدی، می توان به حل معضلات اخلاقی، اصلاحات اخلاقی در جامعه، پرهیز از نسبیت گرایی در اخلاق، واقعیت پذیری وتن دادن به محدودیت معرفت انسان، اصلاح توصیه گرایی و آشتی میان مکاتب فایده گرایی و وظیفه گرایی، اشاره نمود.
بررسی نقش دستوری، معنایی و کاربردشناختی ساختار بدل در آیات قرآن با تکیه بر رویکردهای نظری مییر و کویرک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷۲
197 - 222
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسی جدید شناخت بافت زبانی و فرازبانی در حوزه مطالعات قرآنی برای تشخیص مفهوم واژگان و متن مورد توجه قرار گرفته است. قرآن به لحاظ زبان شناسی از آرائه های ادبی، اصطلاحات و مفاهیم عرفانی استفاده کرده است. در این پژوهش از رویکردهای نظری کویرک و همکاران و مییر به منظور تجزیه و تحلیل ساختار نحوی و معنایی و کاربردشناختی پیروی شد. در هر دو رویکرد محدودیت های نحوی، معنایی و کاربردشناختی بدل مطرح شده اند. یافته های تحقیق ضمن ارائه طبقه بندی انواع بدل در قرآن کریم، حاکی از آن بود که بدل در قران کریم به عنوان یک آرایه ادبی به فراهم کردن اطلاعات معنایی مناسب برای خواننده می پردازد که می تواند بین جمله واره های همپایه و پیرو ارتباط نحوی و معنایی برقرار کند. با کاربرد صحیح بدل در جمله می توان گفتاری با سبک زبانی و ادبی مناسب داشت که برای همگان قابل فهم باشد. نتایج این پژوهش نشان داد که کاربرد بدل در قرآن کریم از لحاظ ساختاری می تواند تأثیر زیادی در ارتباط معنایی بین صورت بدل (دستوری یا ساختاری) و معنای آن ساختار (نقش معنایی) ایفا کند. این ارتباط به فهم خواننده از نقش کاربردشناختی بدل منجر می گردد. ساختارهای کاربردشناختی در این آیات عبارت بودند از تعهدی، اظهاری، ترغیبی و عاطفی که نشان از قاطعیت خداوند هنگام سخن گفتن از روز رستاخیز، هشدار و سعی در بیداری غافلان و کافران، تأکید خداوند بر حتمی بودن وقوع قیامت و اخطار به گناهکاران به ترس از آن است.
هرمنوتیک روایت و قصص قران کریم در تفسیر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
249 - 272
حوزههای تخصصی:
تفسیر عرفانی یکی از روش های تفسیری است که بر پیشاادراکی همچون رمزی بودن وحی و زبان دین، ضرورت انکشاف قصد آیات و توجه به مغز و حقیقت سخن استوار است؛ به بیان دیگر تفهیم باطنی و لبّ سخن، رهیافت بنیادین و پراهمیت تفسیر عرفانی است. عرفا و فیلسوفان مسلمان از رمزی بودن زبان دین، برای انکشاف معنای باطنی قصص و روایت های قرآنی یا به عبارتی کشف سویه های پنهان متون دینی از طریق «هرمنوتیک روایت» بهره برده اند. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی خصایص هرمنوتیک روایت با توجه به مبانی ریکور، در آثار عرفا و فیلسوفان مسلمان پرداخته ایم. نتایج به دست آمده حکایت دارند که هرمنوتیک روایت با رویکرد تازه ای به روایات و قصص دینی، خوانش جدیدی در این باب عرضه می کند. همچنین با خصیصه رمزی بودن، چندمعنایی و تفهیم باطنی، موجب توانمندی زبان می شود و خلق معانی تازه را به همراه دارد. فراتاریخی و بی زمان بودن، ساحت جدیدی از زمان را طرح می کند که موجب تبدیل شدن زمان طبیعی و ریاضی به زمان انسانی (که زمانی نامیراست) می شود؛ در این حالت روایت ها و قصص دیگر مختص قوم و فرهنگ خاصی نخواهند بود، بلکه می توانند به دنیاها و زمان های دیگر نیز سفر کنند. مطالعه این قصص و روایات در تفسیر عرفانی، حاکی از این امر است که هدف اصلی این متون، انتقال معانی ساده و سطحی واژگان نبوده، بلکه هدف روح و معانی ناآشکار و رمزی نهفته در آنها ست که به کمک دانش هرمنوتیک روایت، لایه های چندگانه معانی، تأویل و رمزگشایی می شوند.
یقین در تفکر فارابی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۶ شماره ۷۰
33 - 64
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی فارابی مکتبی است یقین گرا؛ بدین معناکه معرفت غیریقینی را معرفت حقیقی تلقی نمی کند. یقین اجمالاً بر دو قسم است: یقین روان شناختی و یقین معرفت شناختی. یقین روان شناختی عمدتاً از سنخ اقناع است و از نظرگاه منطقی و فلسفی یقین به شمار نمی رود؛ اما یقین معرفت شناختی یقینی است که از نظرگاه منطقی و فلسفی یقین به شمار می رود و در تفکر منطقی و فلسفی فارابی به دو قسم است: خاص و عام. یقین خاص یا ضروری (مطلق و دائم) خصوصیت جاودانی و همیشگی دارد؛ اما یقین عام یا غیرضروری (غیرمطلق و غیردائم) ممکن است در برخی زمان ها زایل شود؛ لذا یقین به معنای حقیقی فقط قسم نخست است. یقین در تفکر فارابی اولاً ناظر به مقام تصدیق است و اگرچه تصدیق از اقسام علم حصولی است، دیدگاه وی در باب یقین، ناظر به علم حضوری نیز می باشد؛ چه دریافت های حضوری نیز می توانند در قالب تصدیقی و گزاره ای بیان یا حکایت یا تفسیر شوند؛ ثانیاً یقین در تفکر او از سنخ یقین عقلی است و چنین یقینی یا از طریق علم به احکام عقلی بدیهی و یا از طریق قیاس برهانی (مبتنی بر احکام عقلی بدیهی) حاصل می شود. به نظر می رسد مجموعاً دیدگاه فارابی در مسئله یقین کاملاً متعهد به رویکرد عقل گرا، موجه و دقیق ا ست، اگرچه ممکن است با این نقد مواجه شود که او علی رغم بررسی انواع و مراتب مختلف یقین- حتی بررسی یقین در برخی ادراکات حضوری- تبیینی از کیفیت یقین در ادراکات شهودیِ عرفا [و اشراقیون] ارائه نکرده است.
ماهیت ادراک حسی و اعتبار آن از منظر حکمت عقلانی وحیانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۶ شماره ۷۰
113 - 142
حوزههای تخصصی:
ادراک حسی یکی از مسائل بسیار مهم در معرفت شناسی است. مسئله اصلی این مقاله بررسی ماهیت و اعتبار ادراک حسی در چارچوب حقیقت گرایی است. در این مقاله از برخی یافته های وحیانی بهره گرفته شده است. گرچه امروزه این یافته ها چندان پنهان نیستند که استناد به وحی در آنها ضروری باشد، اما یکی از اهداف مقاله نشان دادن این نکته است که اگر متفکران مسلمان به این یافته ها توجه می کردند، بیش از هزار سال پیش به یافته های این مقاله می توانستیم دست یابیم. در این مقاله هم از ماهیت ادراک حسی و هم اعتبار آن تحلیلی جدید ارائه شده است. شاید جذاب ترین یافته مقاله این نکته باشد که بدون انکار شخصی بودن مفاهیم شخصی، آنها را حاصل تجرید دانسته و عقل را عامل این تجرید شمرده است. نویسنده تلاش کرده است دو موضوع را به اثبات برساند: نخست اینکه ادراک حسی عبارت است از ادراک امری طبیعی با واسطه اندام حسی در حین تأثیر آن امر طبیعی بر یکی از اندام حسی ؛ دیگر اینکه ادراک حسی مسبوق به ادراکی اجمالی پیشین از همان شیء محسوس است. در این ضمن، تحلیلی جدید از اقسام مفاهیم نیز ارائه شده است.
مطالعه روند شکل گیری گفت وگوی کندوکاو محور در کلاس «فلسفه برای کودکان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتقای مهارت های فکری و فرهنگ گفت وگویی در کودکان می تواند نویدبخش جامعه ای خردورز باشد. پژوهش حاضر درصدد است به بررسی ساختار گفت وگویی که در حلقه کندوکاو کلاس «فلسفه برای کودکان» در مقطع دبستان اجرا می شود، بپردازد تا از خلال آن، مهارت های لازم برای شکل گیری «گفت وگوی کندوکاوی» را شناسایی کند. الگوی گفت وگوی کندوکاویِ ارائه شده در این پژوهش، برگرفته از «تفکر چندبعدی و بازاندیشانه» در آموزش «فلسفه برای کودکان» است که در بستر «منطقه تقریبی رشد» شکل می گیرد.به منظور بررسی موضوع مدنظر این پژوهش، روند گفت وگوهایِ حدود 200 کلاس «فلسفه برای کودکان»، در پایه های مختلف تحصیلی، مشاهده توصیفی، متمرکز و گزینشی شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که حلقه های کندوکاو «فلسفه برای کودکان» به مثابه «منطقه تقریبی رشد»، با فراهم کردن فضایی برای گفت وگوی کودکان با یکدیگر، در حضور تسهیلگر (فرد تواناترِ فرهنگ)، می تواند نگرشی بازاندیشانه، مسئولانه، انتقادی و خلاقانه در آنها ایجاد کند.
نقش میانجی گری باورهای معرفت شناختی در رابطه بین باورهای ضمنی هوش با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری باورهای معرفت شناختی در رابطه بین باورهای ضمنی هوش با پیشرفت تحصیلی انجام شد. طرح پژوهش از نوع طرح های همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره اول متوسطه استان مازندران بود که در سال تحصیلی 97- 1396 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش 350 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از مقیاس باورهای معرفت شناختی شومر (1990)، مقیاس ضمنی هوش عبدالفتاح (2006) و معدل سالانه دانش آموزان. داده ها با استفاده از روشهای آماری نظیر میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون واسطه ای و مدل سازی معادله ساختاری تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد بین باورهای ضمنی هوش با پیشرفت تحصیلی و باورهای معرفت شناختی رابطه منفی و معنادار در سطح P<0/05 وجود دارد. باورهای ضمنی هوش بر باورهای معرفت شناختی دانش آموزان اثر مثبت و معناداری دارد. باورهای ضمنی هوش بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اثر مثبت و معناداری دارد. باورهای معرفت شناختی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اثر مثبت و معناداری دارد. باورهای ضمنی هوش دانش آموزان ازطریق میانجی گری باورهای معرفت شناختی بر پیشرفت تحصیلی آنان دارای اثر غیرمستقیم معنی دار است (در سطح P<0/01).
کاربست وحدت تشکیکی وجود ملاصدر در حل مسأله معناداری زندگی
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
211-231
حوزههای تخصصی:
بحث معناداری زندگی در دنیای امروز، که عصر تکنولوژی و رواج تفکر ماشینیسم است، از اهمیت دو چندانی برخودار است. بر مبنای ماشینیسم یکپارچگی مفهوم هستی انکار می گردد. از لوازم آن خداناباوری مدرن است که براساس آن هرگونه باور به خدا به عنوان غایت الغایات و علت العلل، باطل است؛ و از لوازم ضروری خداناباوری، بی معنایی زندگی و پوچ انگاری هستی است. تفکر خدامحور نقش مهمی در پاسخ دهی به مسأله معناداری زندگی ایفا می کند. از اینرو، پرسش این تحقیق این است که بر مبنای اصول حکمت متعالیه صدرایی چگونه می توان معناداری زندگی را تبیین نمود و به این دغدغه پاسخ داد؟ در این مقاله اولاً می خواهیم نشان دهیم بی معنایی و پوچ گرایی ریشه در الحاد مدرن دارد که براساس آن وجود خدا مورد انکار یا تردید قرار گرفته است. ثانیاً با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه به ویژه نظریة وحدت تشکیکی وجود، حقیقت وجود خدا و مراتب گسترده وجود به صورت تشکیکی ثابت می شود و نیز عین الربط بودن انسان و زندگی انسان به خداوند، که اعلی مراتب وجود و وجود صرف است تبیین می گردد. در این صورت بی معنایی زندگی قابل طرح نخواهد بود چرا که زندگی انسان مرتبه ای از مراتب حقیقی وجود است و در پرتو حرکت جوهری، به سوی کمال مطلق و وجود محض در حرکت است.
اراده انسان از ديدگاه فلاسفه اسلامي (ابن سينا، ملا صدرا، علامه طباطبايي، امام خميني)(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
همان اندازه که تصديق به وجود «اراده»، در انسان امري بديهي و وجداني است، شناخت معنا و حقيقت «اراده» امري پيچيده و مشکل است. به همين دليل علي رغم وحدت نظر متفکران در وجود اراده، در تفسير و بيان ماهيت کلي آن اختلاف نظر وجود دارد. برخي از فيلسوفان اسلامي «اراده» را از کيفيات نفساني مي دانند و ضد آن را «کراهت» مي دانند. ابن سينا معتقد است اراده کردن يک چيز به معناي تصور آن چيز است و در واقع ايشان اراده را به عنوان مبداء فعل مي داند و معتقد است که تصور در متصور، ميلي را براي انجام فعل بر مي انگيزاند. مرحوم صدراي شيرازي معتقد است که اراده «شوق شديد به کسب مراد و جزء اخير علّت تامّه است». علاّمه طباطبايي اراده را کيف نفساني مي داند امّا متفاوت با کيفياتي مثل علم و شوق، و معتقد است که اراده با فعل معيت داشته و قبل و بعد از آن، نمي تواند وجود داشته باشد. مرحوم امام خميني اراده را فعلي از افعال نفس مي دانند. اراده خود پديده اي است که علت مي طلبد، ملاصدرا علّت «اراده» را، اراده و يا طبيعت انسان نمي داند چون در اين صورت منجر به تسلسل مي شود، همچنانکه ابن سينا مي گويد: «نفس مضطري است در هيأت مختار». از اين جهت، برخي به اين نکته تصريح کرده اند که علت «اراده» عوامل بيروني است.
نخستین تکلیف انسان، خداشناس ی یا خودشناس ی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
83 - 100
حوزههای تخصصی:
متکلمان مسلمان عموماً نخستین تکلیف انسان را تأمل درباره خدا دانسته اند. متکلمان اشعری این تکلیف را نقلی و برگرفته از آیات و روایات و نیز اجماع، و متکلمان معتزله و امامیه آن را عقلی دانسته و دو برهان برای آن اقامه کرده اند؛ یکی «دفع ضرر محتمل» و دیگری «وجوب شکر منعم». مدعای ما در این نوشتار این است که ادله هر دو طرف ناتمام است و نخستین تکلیف انسان، نه «خداشناسی»، بلکه «خودشناسی» است؛ و این تکلیف، عقلی است؛ چراکه عقل حکم می کند برای رساندن خود به کمال و سعادت، شناخت خود ضروری است و البته برای خودشناسی در گام های بعدی، نوبت به شناخت مسائل اساسی دیگر می رسد. مطابق سخن مشهور، خداشناس مدعی است و اگر نتواند مدعای خود را اثبات کند، مدعای ملحد اثبات می شود؛ اما طبق سخن دوم، همه انسان ها مدعی هستند و هر یک باید خویشتن را تبیین کنند و با عجز یکی مدعای دیگری اثبات نمی شود
خدای تأثرپذیر و خدای تغیّرناپذیر: سازگاری یا ناسازگاری؟(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳
45 - 60
حوزههای تخصصی:
بنابر دیدگاه الهیات سنتی، خداوند دارای ویژگی هایی منحصر به فرد است که در مخلوقاتش وجود ندارد. در این سنت، خداوند موجود کامل حداکثری است. از جمله این کمالات، می توان به تغیّرناپذیری اشاره کرد که بر اساس آن کمالات خدا نه افزوده و نه کاسته می شود. از سوی دیگر خداوند، تأثرناپذیر نیز معرفی می شود؛ که بر اساس آن خداوند از رنج های انسان دچار اندوه نمی گردد، زیرا این امر با تغیّرناپذیری و کمالِ حداکثری خدا، که مستلزم برخورداری از سعادت لایتغیر است، منافات دارد. بنابراین تغیّرناپذیری خدا، خداباوران را از پذیرش تأثرپذیر بودن خداوند منع می کند. در این نوشتار سعی بر آن است با محوریت قرار دادن علم مطلق، این دعاوی اثبات شود که: اولاً علم مطلق خدا، می تواند شاهدی بر تأثرپذیری اش باشد و ثانیاً ماهیت علم مطلق مانع از « قبول تغیّرپذیری خدا به وابسته تأثرپذیری خواهد بود»، زیرا کمال حداکثری خدا مستلزم آن است که علم او، ذاتی و شامل تمام گزاره های صادق، از ازل تا ابد باشد. در نتیجه آگاهی و اندوهگینی او از رنج آدمی، مستلزم تغییر در خداوند نخواهد بود. به عبارت دیگر خدا به جهت علم مطلقش از ازل به رنج آدمی آگاهی دارد، پس قبول اندوه خدا از رنج ها و شرارت های آدمی نباید تغییری در او تعالی ایجاد نماید. قبول این دیدگاه نه تنها یکی از مسائل خداناباران را حل می کند، بلکه در تقویت و ترویج خداباوری نیز مؤثر است، زیرا خدایی که با مؤمنان در غم و شادی ها شریک است، شایستگی بیشتری برای پرستش دارد تا خدایی که ساکن و بی تفاوت نظاره گر رنج های آدمی ست.
مفهوم سازی شک در قرآن؛ حوزه شناختی و نمابرداری واژگانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۶ شماره ۷۱
31 - 49
حوزههای تخصصی:
نمابرداری برجسته ساختن یک یا چند مفهوم از میان مفاهیم یک حوزه شناختی و بررسی رابطه آن با حوزه شناختی و مفاهیم هم حوزه آن است. حوزه شناختی شک در میان معرفت شناسان، لغت دانان، منطقیان و مفسران غالباً حوزه معرفت شمرده شده است؛ اما از دیدگاه قرآن حوزه شناختی شک را باید حوزه تردید شامل تردید معرفت شناختی و تردید اعتقادی دانست. به همین دلیل قرآن شک را در دو جهت تردید معرفت شناختی و تردید در اعتقاد به کار برده است. نمابرداری واژگانی شک در قرآن نشان می دهد دست کم در سیزده آیه، شک به حوزه ایمان تعلق دارد و تنها دو آیه را می توان به نحوی به حوزه معرفت نسبت داد. بدین ترتیب بر اساس نظریه نمابرداری واژگانی، قرآن شک را در تردید اعتقادی نما کرده است و با بررسی رابطه شک با حوزه شناختی آن مشخص می شود که قرآن شک را به معنای عدم تسلیم ناشی از تردید اعتقادی در نظر گرفته است.
از دلیل افتراض تا معرّفی و حذف سور وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله تحریر و تحلیل بخشی از تاریخ دلیل افتراض (به طور خاصّ) و تاریخ منطق دوره ی اسلامی (به طور عامّ) است. ارسطو دلیل افتراض را در چندین موضع از دستگاه قیاسی اش، از جمله در اثبات عکس سالب کلّی، به کار می گیرد. مسئله ی مقاله ی کنونی همین کاربرد اخیر است. از زمان تئوفراستوس چالش های فراوانی فراروی این دلیل افتراض نهاده شده است. اسکندر افرودیسی به رفع این چالش ها همّت می گمارد و به این منظور دو تفسیر از افتراض یادشده به دست می دهد که، بر پایه ی تحلیل ما، دومین تفسیر یک برهان خلف است که در آن از حذف و معرّفی سور وجودی و جابه جایی عاطف استفاده شده است و بنابراین نشان می دهد که این بخش از منطق ارسطو هم به منطق گزاره ها و هم به منطق محمول ها وابسته است. نیز این تفسیر، دلیل افتراض را به خاطر استفاده از حدّ شخصی، دلیلی غیرقیاسی می شمارد و آشکار می سازد که اسکندر به درستی قیاس ارسطو را منطق حدّهای کلّی می داند. در جهان اسلام، ابن سینا، خونجی، و خواجه نصیر از همین تفسیر پیروی می کنند و حتّی درک روشن تری نسبت به قواعد یادشده از خود نشان می دهند؛ به گونه ای که ابن سینا و خواجه نصیر آشکارا از تمایزی سخن می گویند که امروزه میان نام خاصّ و نام فرضی نهاده می شود. سهروردی و فخر رازی، امّا، با اثرپذیری از تفسیر نخست اسکندر، تیزبینی چندانی از خود به نمایش نمی گذارند، نه در فهم منطق ارسطو به عنوان منطق حدّهای کلّی و نه در فهم آن دسته از قواعد منطق گزاره ها و محمول ها که در فرآیند افتراض دخیل اند.
معناداری زندگی در پرتو جاودانگی نفس از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از معنای زندگی و جاودانگی انسان، از جملة دغدغه های بنیادینی است که از دیرباز ذهن اندیشه وران را به خود مشغول ساخته است. باور به حیات پس از مرگ و جاودانگی در نوع تفسیر انسان از زندگی و در معناداری یا بی معنایی آن نقش مهمی دارد. ملاصدرا بر اساس عناصری از نظام فلسفی خویش هم چون تجرد نفس، حرکت جوهری، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس و با ارائة تبیینی متفاوت از پدیدة مرگ، ایده ای را مطرح کرد که فهم دقیق آن بر پیوند میان اعتقاد به جاودانگی نفس و معناداری زندگی صحه می گذارد. رویکردی که ملاصدرا برای اثبات جاودانگی نفس انسان برگزیده، فلسفی است و نمود های آن در مسئلة معناداری قابل توجه است. با توجه به ابعاد جاودانگی انسان و معناداری زندگی در نظر ملاصدرا، انسان ایمانی، انسان عقلانی و انسان اخلاقی ملازم یکدیگرند. در این مقاله با روشی توصیفی-تحلیلی در ابتدا مؤلفه های مهم در جاودانگی و معناداری زندگی را بررسی خواهیم کرد، سپس نقش اعتقاد به جاودانگی نفس در معنای زندگی را با توجه به مبانی حکمت صدرایی تبیین می کنیم.
بررسی تطبیقی مسئله ذهن در اندیشه دکارت، ملاصدرا، لایبنیتس و برخی رویکردهای رایج درعلوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ذهن
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
این پژوهش می کوشد تا نشان دهد اندیشه دکارت، لایب نیتس و ملاصدرا تا چه میزانی با رویکردها و نظریه های رایج و مسلط در علوم شناختی شباهت و قرابت دارد. نتایج این بررسی نشان داد که اگر چه فلسفه ذهن دکارت، ملاصدرا و لایب نیتس یک نگاه عمیق فلسفی و متافیزیکی است، اما همین نگاه عمیق، آغازی در جهت توسعه تبیین علمی از ذهن بوده که آثار و نشانه های آن را در جای جای نظریه های مطرح در علوم شناختی، به خصوص در قالب رویکرد پیوندگرایی مشاهده می-کنیم. تفاوتی که بین فیلسوفان و دانشمندان این علوم وجود دارد در روش رسیدن به ایده مدل سازی ذهنی می باشد که این مدلسازی ذهنی در فلاسفه فرایندی قیاسی – استدلالی را طی می کند، در حالی که در پژوهشهای علمی فرایند استقرایی – آزمایشی غلبه دارد. همچنین، تبیین مونادگرایانة لایب نیتس از عالم و نیز نظریة تشکیک وجود ملاصدرا، با ساختار هرمی معرفت در علوم شناختی مدرن یا پیوند گرایی شباهت انکارناپذیری دارد.