فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۱۰۱ تا ۴٬۱۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۵
201 - 230
حوزههای تخصصی:
فلسفه عمل شاخه ای نو از فلسفه است که عمل آدمی را مورد پژوهش فلسفی قرار می دهد و به پرسش هایی از قبیل چیستی فعل و فاعل می پردازد و مقومات و شروط لازم برای تحقق فعل و فاعل را می کاود؛ همچنین از اختیار و آزادی عمل پرسش می کند و نسبت آن با اصل علیت را مورد توجه قرار می دهد. در این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی دیدگاه هیوم درباره مسایل فلسفه عمل می پردازیم. این مقالله از دو جهت، قابل توجه و کم سابقه است: نخست اینکه تقریری از مسایل فلسفه عمل را عرضه می کند و دیگر اینکه دیدگاه هیوم درباره این مسایل را بررسی می کند. در این نوشتار روشن می شود که هیوم همان تلقی سنتی از فعل را قابل قبول می داند؛ ولی درباره فاعلیت آدمی تبیین متمایزی عرضه می کند و اگرچه فعل آدمی را مشمول اصل علیت می داند، از آزادی به معنای خودانگیختگی فعل از فاعل دفاع می کند. لازم است ذکر گردد که فلاسفه مسلمان نیز از ایده فاعلیت مختار دفاع می کنند بی آنکه در دام تفسیرهای سابژکتیو و ذهنی از آنها فرو افتند.
بازخوانی اخلاقیِ مسئله گوشت خواری در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵
121 - 136
حوزههای تخصصی:
گیاه خواری یک سنت شرقی است. اعتقاد بر این است که شکل گیری این سنت در غرب، چه در میان فیلسوفان اخلاق و چه در میان مردم عادی تحت تاثیر آموزه های آیین بودا و دین هندو شکل گرفته است. بر اساس این نگاه، خوردن گوشت مستلزم نقض یک قاعده اخلاقی و از این رو اخلاقا نارواست. گوشت خواری به منظور رعایت حقوق حیوانات و اجتناب از انجام رفتاری غیر اخلاقی نسبت به حیوانات ترک می شود. استدلال های مخالف گوشت خواری در این سیاق صبغه ای دیگر محور دارند، با این توضیح که حیوانات را نیز مصادیق مفهوم "دیگری" می دانند. از سویی دیگر ترگ گوشت خواری در میان برخی صوفیان نیز رایج بوده است. عده ای بر این عقیده اند که ترک گوشت خواری در تصوف نیز تحت تاثیر مکاتب هندی بوده است و صوفیان گوشت خواری را اخلاقا ناروا می دانند. مولفین این مقاله بر این باورند که عمل به این سنت در میان عارفان مسلمان تحت تاثیر سایر مکاتب نبوده و مبانی ترک گوشت خواری در میان آنان با پیروان مکاتب هندی و فیلسوفان اخلاق معاصر متفاوت است. ترک گوشت خواری در تصوف بیشتر مبنایی انسان محورانه - و نه دیگر محورانه- داشته و بیشتر کارکردی سلوکی دارد. از این رو گوشت خواری در تصوف، علی الظاهر، یک مسئله اخلاقی نیست. با این حال، گمان می شود که با مد نظر قرار دادن اخلاق فضیلت گرا می توان تبیینی اخلاقی از ترک گوشت خواری در میان صوفیه به دست داد.
نشانه شناسی قرآنی خاستگاه تصوف و عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
419 - 439
حوزههای تخصصی:
صرف نظر از ادعای عرفا، در میان دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان از گذشته تاکنون بحث های متنوعی پیرامون خاستگاه تصوف و عرفان اسلامی مطرح بوده و کوشش هایی چند برای نمایاندن سرچشمه اصلی آن در اسلام در دو قلمرو نفی و اثبات انجام گرفته است. علامه طباطبایی، حسن زاده آملی، جوادی آملی، رمضانی، یزدانپناه شهید مطهری و حضرت امام خمینی (ره) و بسیاری دیگر از استوانه ها و دانش آموختگان حوزوی و نیز همایی، زرین کوب، پورجوادی، پازوکی، اعوانی و ده ها شخصیت بزرگ دیگر از دانشگاهیان در دوره معاصر، سرچشمه عرفان اسلامی را خوان گسترده قرآن و میراث حدیثی اسلام می دانند. چنانکه ماسینیون، نیکلسون، کُربن، شیمل، پل نویا، چیتیک و ده ها دانشمند دیگر از حوزه شرق شناسی به جد معتقدند که چشمه سار اصلی عرفان اسلامی، قرآن و سیره و سنت پیامبر اکرم (ص) بوده است. در پژوهش پیش رو، نشانه شناسی قرآنی خاستگاه عرفان و تصوف به نحو تحلیلی در کوشش های زیر سامان یافته است: الف) نقل نمونه هایی از سخنان برخی از شخصیت های فوق الذکر در تأیید مدعا؛ ب) گزارش صریح و بیان آشکار برخی مشایخ بزرگ و عرفای متقدم در این زمینه؛ ج) تبیین نسبت قرآن با تعریف، موضوع، مسائل و غایت تصوف و عرفان؛ د) واژه گزینی عرفا برای عناوین کتاب های خود و نیز اصطلاح گزینی های فنی آنان در دو قلمرو اصطلاحات عرفان نظری و سلوک عملی و تصوف با عنایت به کلمات قرآن؛ ه) گزارش بیش از پنجاه دسته آیات قرآن که هر یک به نحوی به آموزه های مهم عرفان اشاره یا تصریح داشته اند و سرمنشأ اصلی شکل گیری عرفان اسلامی را برساخته است.
نقد و بررسی تبیین های تکاملی رفتار اخلاقی در انسان و سایر گونه ها: نوع دوستی زیستی و نوع دوستی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
91 - 104
حوزههای تخصصی:
با توجه به پیشرفت روز افزون علم زیست شناسی بخصوص در حوزه زیست شناسی تکاملی، این علم داعیه دار ارائه تبیین های علمی در خصوص پدیده های انسانی از جمله دین و اخلاق می باشد. در خصوص منشاء رفتار اخلاقی در گونه انسان، گروهی از تکامل دانان بر این باورند که رفتار اخلاقی در انسان در امتداد سیر تکوین حس اخلاقی در طول زمان و از گونه های پست تر پدید آمده است، در حالی که گروهی دیگر از زیست شناسان تکاملی و فلاسفه اخلاق ضمن رد این نظریه، معتقدند آنچه در انسان رفتار اخلاقی نامیده می شود رفتاری است که مختص انسان است و در هیچ گونه پست تر دیگری یافت نمی شود، چرا که رفتار اخلاقی در انسان همواره قرین نوعی ارزیابی و غایتمندی و تامل است، آنچیزی که در حیوانات پست تر دیده نمی شود. در این نوشتار در خصوص رفتار نوع دوستانه بعنوان یک رفتار اخلاقی بحث خواهد شد و دیدگاه های دو گروه پیرامون منشاء نوع دوستی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. از این رو دو ادعا مورد بحث واقع می شود: اول اینکه: تبیین های زیستی از سرشت انسان به تنهایی قادر نیست تمایز معنی داری مابین چیستی و چگونگی رفتار اخلاقی در انسان و سایر حیوانات را ارائه دهد و برای این مهم باید تعریف متفاوتی از ماهیت انسانی ارائه نمود. دوم اینکه: ذات و سرشت انسان و نحوه زیست اجتماعی و فرهنگی او اقتضای هدفمندی فعل اخلاقی در انسان را دارد.
A Possible Structure for Moral Problem-Solving in Engineering Ethics(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
87 - 111
حوزههای تخصصی:
In this inquiry, we try to find a way to deal with moral problems and dilemmas in the realm of technology. We use a procedure that has been introduced in recent years in applied ethics, which is that of design analogy. According to this procedure, we can draw on insights and structures that are used in design processes to solve moral problems. Moreover, for the sake of moral evaluation in this structure, we need an ethical theory. Our proposed ethical theories are Kantian rule consequentialism and triple theory, which is a combination of Kantian and Scanlonian contractualism and rule consequentialism. It seems that these formulas do not have the weaknesses of other moral theories, and because they offer a compromise between three moral theories, they can reduce moral disagreement among stakeholders and even decrease the complexity of moral problems. At the end of this paper, with the help of a case study, we will show how we can use this framework in actual instances. We will see that this systematic approach can help us state our problem clearly and comprehensively, and that its steps reduce the complexity of our moral problem. Finally, we will be able to evaluate the case with two efficient moral theories without neglecting any important relevant elements. This will lead us to take the right decision, prohibiting or decreasing disastrous impacts of our actions<em>.</em>
نقدی بر انتقاد کریپکی از نظریه معنای فرگه در فرایند معنابخشی و تثبیت مدلول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
25 - 41
حوزههای تخصصی:
نظریه معنا و فرایندهای حصول و تطابق آن با کلمات، عبارات یا جملات همواره مورد نظر و مناقشه بوده است. شیوه معنابخشی به یک کلمه یا عبارت، به خصوص نام های خاص، یکی از موضوعات مورد توجه در این بحث است. علاوه بر موضوع معنا بخشی، شیوه دلالت لفظ از طریق معنا بر مدلول، که به فرایند تثبیت مدلول مشهور شده، نیز همواره مورد مناقشه قرار گرفته است. کریپکی انتقاداتی را بر نظریه گوتلوب فرگه درباره معنای نام های خاص و توصیفاتِ او از روند معنابخشی به یک نام خاص و به دنبال آن، فرایند تثبیت مدلول از طریق معنای مطرح شده وارد می کند. او با بیان خلط موجود در فرایندهای دوگانه نظریه فرگه، و به تبع آن راسل، معتقد است که این نظریه ناکارآمد، ناقص و باعث گمراهی است. این نوشتار در پی به دست دادن تمام زوایای نگاه و توصیف کریپکی از نظریه معنای فرگه نیست، بلکه درصدد است مهم ترین توصیف کریپکی از این نظریه، که در نام گذاری و ضرورت منعکس شده، را مطرح کند و نقد کریپکی را به چالش بکشد. از این رو، دامنه مباحث به کتاب نام گذاری و ضرورت و آثار مورد ارجاع کریپکی از فرگه و راسل محدود خواهد بود؛ در تشریح نظریات، فراتر از این آثار خواهیم رفت، اما در نقد دیدگاه کریپکی، بر اساس مدعیات او در کتابش عمل خواهیم کرد. انتقاد کریپکی بر فرگه مبنی بر خلط بین دو فرایند تثبیت مدلول و معنابخشی به یک عبارت در معنا در این نظریه صحیح نیست و کریپکی با یک مصادره به مطلوب و انتساب رأی محتمل به آرای فرگه، این نظر را خلق و نقد می کند، در صورتی که فرگه هیچ تصریحی به ادغام این دو فرایند در معنا ندارد و نمی توان برداشت دقیقی از نظر او اراده کرد. از آنجا که کریپکی این نظریه را برای گسترش دیدگاه خود نقد می کند، می توان انتظار داشت که برخی از زوایا نادیده انگاشته شوند یا حتا میزان دقت لازم و وفاداری مورد نیاز برای تشریح نظریه مخالف و آنچه واقعاً مورد نظر فرگه و راسل بوده است، به کار نرفته باشد. جهت حصول این نتیجه، ابتدا باید نظریه معنای فرگه بر اساس مقاله «معنا و مدلول» به خوبی تشریح شود و پس از آن، بر اساس مدعیات کریپکی در باب دو فرایند تثبیت مدلول و معنابخشی به یک عبارت تحقیق شود. این مقاله مدعی است که نمی توان بر اساس نظرات فرگه این دو مقام را در معنا جست و کریپکی در توصیف خود از این نظریه و تشریح آن، به عمد یا به سهو، دقت کافی را به کار نبرده است.
پیش فرض های معرفت شناختی علوم طبیعی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
227 - 250
حوزههای تخصصی:
رویکرد پوزیتیویستی در علوم طبیعی جدید اعتقاد دارد که روش علوم طبیعی منحصر به تجربه است. این رویکرد در طول سده های اخیر با پذیرش عام مواجه بود، به گونه ای که پیشرفتِ علوم طبیعی مدیون آن قلمداد شد. به چالش کشیده شدن این نگاه در نیمه دوم سده بیستم؛ برخی فلاسفه علم و نیز دانشمندان علوم اجتماعی را واداشت با مطرح کردن نقش پیش فرض ها اعم از پیش فرض های هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی و نیز برخی عوامل جامعه شناختی و روان شناختی؛ انحصار روش علوم طبیعی را دستکم در برخی مراحل علم طبیعی بشکنند. در مقاله حاضر تلاش می کنیم ضمن تبیین برخی پیش فرض های معرفت شناختی علوم طبیعی جدید و مقایسه آن با پیش فرض هایی مطرح در علوم طبیعی ماقبل مدرن، نشان دهیم که با وجود برخی مبانی معرفت شناختی مشترک؛ میان علوم طبیعی جدید و قدیم، تفاوت های مبنایی وجود دارد که بر اساس آن نمی توان علوم جدید را تداوم طبیعیات قدیم دانست و الگوی جدید علوم طبیعی با رویکردی ماده گرایانه و یک بعدی، ضمن محروم کردن خود از دستیابی به برخی حقایق، علوم طبیعی را در جایگاه شایسته خود قرار نداده است.
الگوی شبکه ای شریعت در نظریه معرفت ابن عربی و پیامدهای انسان شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
441 - 462
حوزههای تخصصی:
نظریه معرفت ابن عربی با شریعت پیوند ناگسستنی دارد. وی شریعت را یگانه طریق برای رسیدن به حقیقت می داند. شریعت به مثابه میزان شناخت، منبع معرفت و تأمین کننده یقین مضاعف، از دیگر نقش های شریعت در نظریه معرفت اوست. شریعت در هر دو ساحت نظر و عمل، میزان است؛ در حوزه نظر، هم در معارف عقلی و هم در معارف شهودی، میزان محسوب می شود که می توان آن را به دو صورت باواسطه و بدون واسطه فهم کرد. سالک طریق حقیقت با الگو قرار دادن دیناللهی و تقلید از آن، واجد سه گانه های عدالت، حکمت و ادب خواهد شد. تحقق این صفات در ساحت وجودی او، ضرورت توجه به اسباب و علل ثانوی را به همراه دارد. ابن عربی چکیده این اسباب و علل ثانوی را با عنوان «هویت» آدمی نام می برد و آن را اگرچه حجاب و مانع می داند؛ حجابی که گریزی از آن نیست و حکمت، حرمت نهادن این حجاب را اقتضا دارد.
شناسایی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به کودکان از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی شهرستان بناب در سال تحصیلی 1396-1395(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی تحقیق حاضر شناسایی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به کودکان از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی شهرستان بناب در سال تحصیلی 1396-1395 می باشد. روش تحقیق استفاده شده توصیفی- اکتشافی است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی معلمان ابتدائی آموزش و پرورش شهرستان بناب به تعداد 489 نفر در سال تحصیلی 1396-1395 می باشد، که حجم نمونه ی آماری نیز بر اساس فرمول کوکران 215 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی- طبقه ای بدست آمده است. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه ی محقق ساخته می باشد که پس از تأیید روایی و پایایی آن (صوری) در اختیار نمونه ی آماری قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده های آماری از روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شده است. برای شناسایی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به دانش آموزان مقطع ابتدایی از تحلیل عاملی اکتشافی و جهت اولویت بندی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به دانش آموزان از آزمون فریدمن با نرم افزار SPSS 18 استفاده گردید. نتایج آزمون فریدمن نشان داد که از میان الزامات نه گانه ی مؤثر برای طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به کودکان عامل توجه به نیازهای دانش آموزان با میانگین رتبه ی 62/4 بیشترین و عامل کاهش تمرکزگرایی در برنامه ی درسی با میانگین رتبه ی 91/3 کمترین تأثیر را در طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان بناب دارد.
رویکرد مصالحه گرایانه به چالش اختلاف نظر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از منظر مصالحه گرایان، پس از بروز اختلاف نظر در همتایان معرفتی، دیگر نمی توان به نحو معقولی بر باور یا میزانِ اطمینانِ قبلی خود استوار ماند. از این منظر، رویکرد باوریِ معقول در مواجهه با اختلاف نظر تعلیق داوری یا کاستن از درجه اطمینان به باور قبلی است. بنا بر مصالحه گرایی دینی، تنوع ادیان چالشی جدی را پیش روی توجیه باورهای دینی قرار می دهد که واکنش معرفتیِ معقول به آن یا تعلیق کردن داوری تا زمان یافتن شاهد مناسبی است که برتری یک موضع را بر موضع دیگر محرز سازند، یا پایین آوردن سطح اطمینان به باورِ «وجود/ عدم خدا» تا جایی که اختلاف نظر برطرف شود و باور طرفین تا حد ممکن به هم نزدیک شود. در این رویکرد، تا زمانی که شاهد مرجحی پیدا شود و سطح اطمینان به باور یکی از طرفین را تا حد باور بالا ببرد، هر دو طرف باید در همین وضعیت بمانند. به مصالحه گرایی سه اشکال جدی گرفته شده است: توجیه آسان، شکاکیت و خودمتناقض بودن. مصالحه گرایان برای اثبات درستی موضع خود ناگزیر از پاسخ دادن به اشکالات هستند. در پایان مقاله، نشان داده خواهد شد که هیچ یک از پاسخ های آنان پذیرفتنی نیست.
وجود جهان خارج در نظر لاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باور ما به واقعیت اشیاء و اشخاصی که با آن ها سروکار داریم، موضوع بحثی بنیادین در فلسفه با نام «وجود جهان خارج» است. پرسش اساسی آن است که آیا ما به وجود جهان خارج معرفت داریم یا نه. از مهم ترین پاسخ هایی که به این مسیله داده شده است، نظریه واقع باورانه جان لاک است که در این مقاله دیدگاه او را بررسی می کنیم. از نظر لاک، ما به وجود جهان خارج مادی معرفت حسی داریم، اما آنچه او «معرفت حسی» می نامد، در ظاهر با تعریف کلی معرفت در فلسفه او ناسازگار است. ما پس از بررسی رهیافت های فیلسوفان معاصر نشان می دهیم که معرفت حسی با تعریف معرفت در فلسفه لاک سازگار است. در همین زمینه به بررسی دلایل موافق با معرفت حسی به جهان خارج و پاسخ لاک به شکاکیت می پردازیم. همچنین در این مقاله آمده است که از نظر لاک، یقینی ترین معرفت به وجود جهان خارج، معرفت ما به وجود خداوند است. نیز نشان خواهیم داد که در نظر او، ما به وجود اذهان دیگر یا جواهر روحانی معرفت نداریم و اطمینان ما به وجود آن ها از طریق ایمان است.
تبیین نفی خشونت گرایی در دین از منظر ذات شناسی و معرفت شناسی انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
115 - 138
حوزههای تخصصی:
بررسی دین از هرمنظری، بی گمان رابطه ای بسیار موسع با «وجود انسان» دارد و از دو منظر ذات شناسی نیاز آدمی به حضور و سیطره خداوند و معرفت شناسی آدمی از فهم دین، اهمیت خود را باز می کند، اما از آن جا که طرح مقوله دین، قطع نظر از مؤلفه های انسانی تأثیرگذار، امری است که با تکیه بر آن به وضوح نمی توان به تبیین رابطه دین با خشونت گرایی دست یافت، از این رو، سؤال اصلی نوشتار این است که رابطه دین با خشونت گرایی از منظر ذات شناسی انسانی و معرفت شناسی چگونه قابل تبیین است؟ در پاسخ، فرضیه ما متوجه دو عنصر اساسی انسانی دین یعنی عقلانیت و فطرت است. یافته های پژوهش که با روش تحلیل کیفی محتوایی و رویکرد تحلیلی- تبیینی ومتکی بر روش کتابخانه ای جمع آوری داده ها به دست آمده است، بیانگر آن است که دین مشخصاً بخشی تفکیک ناپذیر از وجود انسان است و عقلانیت و فطرت سلیم انسانی دو رکن اصلی آن را تشکیل می دهند. در نتیجه، از هر نظر با خشونت گرایی واجبار و تحمیق، رابطه امتناعی داشته و تنها با گرایش ناب عقلانی و فطری انسان محقق می شود و در تحقق، از انواع خشونت، ارعاب و اجبار و تروریسم - در هر سطحی - بی نیاز است.
ارزیابی دیدگاه های رایج در مسئله «ذهن - بدن» در دو مسئله «هویت معرفت» و «ارتباط ذهن و بدن»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۳
179 - 209
حوزههای تخصصی:
مسیله «ذهن – بدن» که در حوزه فلسفی اسلامی و فیلسوفان قدیمی غربی به شکل «نفس – بدن» مطرح شده است، از دیرباز یکی از مسایل محوری در فلسفه، به ویژه در میان فیلسوفان ذهن متأخر بوده است. در این میان، دو مسیله «هویت معرفت» و «نحوه ارتباط ذهن و بدن» را می توان از بنیادی ترین و محوری ترین چالش ها درباره دیدگاه های گوناگون طرح شده درباره مسیله ذهن - بدن دانست. این پژوهش بر آن است که دیدگاه های مختلف رایج در مقوله ذهن - بدن را در رویارویی با این دو چالش بنیادین بیازماید. بدین منظور و در گام نخست، یازده دیدگاه را که در حکم دیدگاه های رایج در دو حوزه فلسفی اسلامی و غربی هستند، معرفی کرده، سپس هر یک از این دیدگاه ها را با دو چالش اساسی معهود، یعنی «ارایه تحلیل مناسب از هویت معرفت» و «توجیه مناسب از نحوه ارتباط ذهن و بدن»، روبه رو ساخته و پاسخ هر دیدگاه را به این مسایل بنیادین آورده و این پاسخ ها را داوری کرده است. در پایان - و با تحلیل دستاورد این مقایسه - چنین نتیجه گیری می شود که تنها دیدگاه خاص حکمت متعالیه از رویا رویی با این دو مسیله سربلند بیرون می آید.
Norms and Explanation of Action(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
27 - 42
حوزههای تخصصی:
It seems obvious that the mere acknowledgment of a norm cannot explain the agent’s undertaking what the norm prescribes; Steglich-Petersen makes the point as there is <em>no</em> strong relation between normative judgments and motivation from such judgments. To explain why someone does what a norm prescribes, according to Steglich-Petersen, we need to know not only that they acknowledge the norm, but that they are motivated to follow it. I will argue that this apparent truism is false in the case of constitutive norms. In a constitutive norm, the action specified in the correctness condition is constitutive of what is governed by the norm. I will focus on the constitutive norm of belief to argue that the mere acknowledgment of the norm suffices to explain the transparency of belief. That is to say, I explain why a subject who deliberates whether to believe that p thereby, in virtue of acknowledgment of the belief norm, deliberates whether p.
تحلیلی بر مبانی فلسفی حقوق بین الملل محیط زیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقصود از فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست، نظرات کلی حاکم بر علم حقوق بطور اعم و حقوق بین الملل محیط زیست بطور اخص می باشد. دو موضوع در فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست دخیل است که یکی مبنا و دیگر هدف حقوق است. فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست به طور قابل ملاحظه ای با حوزه کاری فلسفی در اخلاق زیست محیطی اشتراک و همپوشانی دارد.حقوق بین الملل محیط زیست با ایجاد مکانیسم هایی برای همکاری بین المللی مستمر و دائمی میان دولت ها که بسیاری از آنها از دل معاهدات بین المللی جوشیده، نشان داده است که چگونه می توان تخریب فرامرزی محیط زیست را که صلح و امنیت بین المللی را تهدید می کند، تبدیل به فرصتی برای همگرایی بین المللی نماید. لازم به ذکر است که بحث از فلسفه حقوق محیط زیست بسته به اینکه نگرش مادی یا الهی باشد، نتایج دو گانه ای دارد. لذا هدف این مقاله آشنا کردن متخصصان محیط زیست با دیدگاه های مختلف فلسفه محیط زیست در جهان امروز است.
نقد و ارزیابی افلاطون گرایی جدید ریاضیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
1 - 19
حوزههای تخصصی:
طبق تلقی براون از افلاطون گرایی، که در اینجا به آن «افلاطون گرایی جدید» می گوییم، ماهیت ریاضیات در قالب هفت مدعا قابل صورت بندی است: واقع گرایی، تجرّد، جزئیت، شهودمندی، پیشینی بودن، خطاپذیری، و توسعه پذیری. در این مقاله تلاش شده است تا این دیدگاه، بر اساس دو معیاری که خود براون لحاظ کرده است، یعنی مقبولیت اجتماعی و مقبولیت روش شناختی، نقد و ارزیابی شود. میزان مقبولیت اجتماعی یک نظریه را می توان از روی فراوانی اشخاص موافق با آن سنجید. اما مقبولیت روش شناختی یک نظریه به توانایی آن در حل بهینه مسائل مربوطه بستگی دارد. به زعم براون، افلاطون گرایی جدید از هر دو لحاظ بهترین نظریه فلسفی درباره ماهیت ریاضیات است. در این مقاله ضمن تقریر دقیق تر این دیدگاه، آشکار می شود که به لحاظ مقبولیت نهادی می توان با براون هم رأی بود. اما مقبولیت روش شناختی آن همچنان مناقشه آمیز است، زیرا دست کم دو مسئله دسترسی و مسئله یقین که گریبانگیر افلاطون گرایی اولیه بود در افلاطون گرایی جدید نیز همچنان حل نشده باقی مانده اند. تأکید این مقاله بخصوص بر مشکلات دیدگاه براون در مواجهه با مسئله دوم است.
کیفیت حصول کثرات در بستر وحدت ِ وجود محی الدین(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود عارف یک ترکیب اضافی است که در آن مضاف (وحدت) عین مضاف الیه (وجود) است، نه امر زاید بر آن. و چون وجود مورد نظر یک وجود شخصی و منحصر (ذات واجب الوجود بالذات) است، وحدت مورد نظر عین ذات است. از دو روش می توان اثبات کرد ابن عربی معتقد به وحدت وجود است. اول، تصریحات و تمثیلات ابن عربی؛ دوم، تصریحات مخالفان او. از لوازم و فروعات وحدت وجود این است که یک وجود کل هستی را پر کرده و مصداق بالذات وجود است. از این رو، مخلوقات مصداق بالذات وجود نیستند. همچنین حق به نحو احاطی از خلق، متمایز است و نیز اتحاد ذات حق با مخلوقات و یا حلول حق تعالی در مخلوقات نفی می شود؛ زیرا حلول و اتحاد در جایی مطرح است که دو وجود باشد. این در حالی است که بر اساس مبنای عرفانی در کل هستی فقط یک وجود است و مابقی شئون او هستند. البته این به معنای نفی کثرات، نیست بلکه همه کثرات، واقعیت خود را به نحو تقییدی و نه تعلیلی، از متن وجود حق می گیرند و با وجود حق تحقق می یابند. هچنین باید توجه داشت چون ذات حق نمی تواند با اشیا، نسبت ایجاد برقرار کند، باید به تعین اول و تعین ثانی تنزل یابد تا اشیا ایجاد شود. به این شکل که اسماء و صفات در مقام ذات، مانند اسماء و صفات در تعین اول مندمج اند، اما در مقام ذات قابلیت ایجاد وجود ندارد، ولی در تعین اول با اینکه ایجاد صورت نمی گیرد، ولی قابلیت ایجاد وجود دارد. همین قابلیت ایجاد در تعین اول، زمینه کثرت علمی تفصیلی در تعین ثانی را به وجود می آورد. و این کثرات علمی، اسماء و صفات در تعین ثانی منشأ کثرات خلقی می شوند.
«کثرت گراییِ ارزشی» در نقد اخلاقیِ هنر: جستاری نقّادانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
269 - 291
حوزههای تخصصی:
مسأله ی معیار داوری در نقد اخلاقی هنر از سرنوشت سازترین مسایل در این وادی است، یعنی این مسأله که کدام دسته از ارزش ها معیار داوری در باب آثار هنری اند و ارزش نهایی آن ها را تعیین می کنند. در این میان، یکی از متأخّرترین رویکردها «کثرت گرایی ارزشی» است، که در عرض سه رویکرد عمده ی دیگر، یعنی «اصالت اخلاق»، «اصالت زیبایی شناسی»، و «خودآیینی گرایی»، پیشنهادی متفاوت عرضه می دارد، و آن این که ترکیبی از ارزش ها (از جمله ارزش های اخلاقی و زیبایی شناختی) معیار داوری نهایی در باب هنر اند. یکی از شاخص ترین نمایندگان «کثرت گرایی ارزشی» در نقد اخلاقی هنر بریس گات است. او، در دفاع از رهیافت خاصّخود نسبت به نقد اخلاقی هنر، «کثرت گرایی ارزشی» پیشه می کند. امّا به نظر می رسد که «کثرت گرایی ارزشی»، دست کم بر طبق روایت او، با مسایلی مواجه است که پذیرش آن را ناموجّه می سازند. «کثرت گرا» یا باید بپذیرد که تصمیم گیری نهایی در باب ارزش هنر به شمّ و ذوق داور احاله می شود، یا باید تصدیق کند که رویکردش بالمآل به یکی از سه رویکرد عمده ی دیگر فروکاسته می شود، و یا این که معیار تازه ای در کار بیاورد که هر دو دسته ارزش زیبایی شناختی و اخلاقی بالمآل قابل تبدیل به آن باشند. روشن است که، در حالت اوّل، نقد به معنای عملی نظام مند منتفی خواهد بود و، در حالت دوم و سوم، «کثرت گرایی ارزشی» معنای محصّلی نخواهد داشت.
مرگ اندیشی در پرتو دیدگاه های اسلامی و غربی: مقایسة تطبیقی دیدگاه های ملاصدرا و هیدگر با توجه نظرات هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا با تکیه بر چشم اندازی وجودی به عالم و اصول و مبانی خاص حکمت متعالیه، مرگ را استکمال نفس و استقلال وجودی اش از بدن می داند. در نظر صدرالمتاللهین مرگ پایان زندگی نیست، بلکه تولدی است دوباره برای تکامل و تعالی و فراتررفتن از آنچه انسان تاکنون در دنیای مادی بدان مشغول بوده است. طرف دیگر مارتین هیدگر به عنوان یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان اگزیستانس، با تکیه بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی، به پدیده مرگ نه به منزله نقطه پایان زندگی، بلکه به مثابه پدیده ای وجودی و اگزیستانسیال نگریسته که در مواجهه با حقایق زندگی انسان مد نظر قرار می گیرد. بر اساس چنین نگرشی، مرگ شیوه ای از زیستن محسوب می شود ؛ به این معنا که مرگ به منزله آخرین امکان دازاین از بدو تولد در وجود او لانه کرده و به همین دلیل در نگرش او هر وجود انسانی را می توان «هستی- رو- به- مرگ» محسوب می شود، وجودی که در مواجهه با پایان است، اما وقوف به این واقعیت و نه گریز از آن روی آوردن به «وجود اصیل» است. بنابراین بر اساس چنین رویکردی، انسان در مواجهه با مرگ، به «هستی» می اندیشد و حضور رمزگونه اش را با تمام وجود احساس می کند. برای تطبیق و ارایه مدل بایستی گفت ملاصدرا و هیدگر نه تنها تأمل در مسالله مرگ و نحوه مواجهه درست انسان با حقیقت مرگ را باعث شکوفا شدن استعداد های بالقوه انسان می دانند، بلکه بر اساس دیدگاه آن ها در پرتو مرگ اندیشی، می توان به وجود اصیل و شناخت ارزش های اصیل زندگی نایل شد. در این مقالله دیدگاه های صدرالدین شیرازی و مارتین هیدگر در مسالله مرگ با توجه به نظرات هانری کربن تبیین خواهد شد.
تحلیل انتقادی دلایل قائلان به مادیت ادراک، با نگاه به مبانی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۴
25 - 49
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش ابتدا اصول کلی و مشترک قایلان به نظریه های مادی انگارانه و دیدگاه های مخالف دوگانه انگاری، که برای اختصار آنها را «قایلان به مادیت ادراک» می نامیم، بر می شماریم؛ ادله یادشده در دو دسته کلی قرار می گیرند: دلایلی که در رد دوگانه انگاری جوهری اقامه شده است و دلایلی که برای اثبات دیدگاه های یگانه انگاری ارایه گردیده است. سپس به تحلیل و بررسی این دلایل می پردازیم. در پایان با بررسی دلایل مختلف، مشخص شد که دو دیدگاه رفتارگرایی و کارکردگرایی برای ادعای خود دلیلی اقامه نکرده اند. دلایل مطرح شده برای ماتریالیسم حذف گرا و این همانی به این دلیل که بر پایه استقرا هستند یا امید به پیشرفت دانش عصب شناسی در آینده، بسی جای تأمل ندارند؛ ولی نشان داده شد که برهان های ناتوانی تبیین دیدگاه دوگانه انگاری، تاریخ تکاملی، وابستگی عصبی، تأثیر روان گردان ها بر آگاهی و برهان مغز دوپاره، خدشه پذیر نیستند؛ ولی با نظر صدرالمتاللهین مبنی بر جسمانیه الحدوث وروحانیه البقا بودن نفس انسانی سازگاری دارند.