مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
آموزش فلسفه به کودکان
حوزه های تخصصی:
" فلسفه، روش درست اندیشیدن، راه خردمندانه زیستن، و کوشش برای شناختن هستی است. ما با انواع فراوانی از فلسفه، از جمله فلسفه دین، فلسفه هنر، فلسفه علم، فلسفه علوم گوناگون، و فلسفه تربیت روبه رو هستیم. همین فلسفه تربیت است که موضوع این مقاله است و بر آن است که دریافتهای سنتی از فلسفه، پاسخگویی کافی به واقعیتهای زندگی روانی- تربیتی مردم در عصر حاضر را ندارد. همچنین، این مقاله بر آن است که ما نیازمند تفکر روشمند فلسفی و اندیشه درست در تعلیم و تربیت و راه و رسم زندگی انسانی هستیم و می توانیم آن را به همه، حتی به کودکان و نوجوانان دانش آموز، بیاموزیم مشروط بر آنکه موضوع مناسب، روش مناسب، زبان و ابزار مناسب، و موقعیت مناسب را برای این آموزشها بشناسیم و به کار گیریم.
این مقاله نشان می دهد که تعلیم و تربیت ما اگر بر فلسفه ای روشن و رهایی بخش متکی باشد، کودکان و نوجوانان و جوانان ایران خواهند توانست در مورد دیدگاههای متفاوت و در مورد معنای زندگی خود در محیط محلی و ملی و جهانی به درستی بیندیشند و مهارتهای خود را برای زندگی پاکیزه و انسانی گسترش دهند. برای دستیابی به چنین مقصودی، ما باید فهم خود از حکمت و خرد و دانش به طور عام، و فلسفه تعلیم و تربیت و روان شناسی تربیتی بطور خاص، و مناسب سازی اهداف و محتوا و روش و فرایند تعلیم و تربیت با زندگی در عصر حاضر را در یک نظام فکری روشن و رهایی بخش سازماندهی کنیم و، از این طریق، برنامه های آموزشی و درسی، کتب درسی و منابع آموزشی، روشهای تدریس، و تربیت معلم را بازنگری کنیم. تحول ثمربخش در تعلیم و تربیت ایران، قبل از هرچیز، نیازمند چنین کوشش سترگی است و فرهیختگان و دانشمندان ایرانی باید توان خود را برای نظریه پردازی در فلسفه تربیتی جدید به کار گیرند تا چراغ راه چنین تحولی باشند.
در این مقاله، تفکر فلسفی و آموزش روش اندیشه درست به کودکان و نوجوانان، فلسفه تعلیم و تربیت و کاستیهای کنونی آن، مدل ترکیبی حکمت و خرد و دانش مورد نیاز برای تعلیم و تربیت در ایران، و جایگاه فلسفه خردگرایی مینوی و علمی در این مدل را توضیح داده ایم. هدف مقاله آن است که بتواند زمینه بهتری برای پاسخگویی به اساسی ترین ضرورتهای زندگی روانی_تربیتی مخاطبان تعلیم و تربیت در ایران را، که به نظر ما آموزش جامع و کامل همگانی، تربیت هویت و شخصیت، آموزش درس اندیشیدن، و آموزش مهارتهای زندگی است، فراهم آورد.
"
تبیین و نقد پژوهش های دانشگاهی آموزش فلسفه به کودکان در ایران از منظر روش پژوهش و نتایج آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ما از منظر روش پژوهش و نتایج می خواهیم به بررسی انتقادی پژوهش های دانشگاهی (پایان نامه و رساله) درمورد آموزش فلسفه به کودکان در ایران بپردازیم. ازاین رو مقالة حاضر از نوع پژوهش های مروری و فرا تحلیلی کیفی است؛ پژوهش های مروری و فرا تحلیلی کیفی به توصیف، تلخیص، و ارزیابی نقادانه پژوهش های انجام شده دربارة یک موضوع، از یک یا چند منظر خاص می پردازند. نتایج این نوع پژوهش ها از یک سو به معرفی کامل همة پژوهش های انجام شده دربارة یک موضوع می پردازد و باعث پرهیز از دوباره کاری می شود و ازسوی دیگر با ترسیم توانایی ها و کاستی های این نوع پژوهش ها، افق های پژوهشی جدیدی را به روی پژوهشگران می گشاید. بنابراین سعی کرده ایم با مراجعه به منابع اطلاعاتی دانشگاه های مختلف کشور در حد امکان پژوهش هایی را که به نحوی به این موضوع پرداخته اند شناسایی کنیم؛ بعد از آن، اهداف، چهارچوب پژوهش، و تلخیصی از نتایج برخی از این پژوهش ها را بیان کرده ایم، سپس از دو منظر روش و نتایج پژوهش، آن ها را مورد نقد و ارزیابی قرار داده ایم. نداشتن روش پژوهش ساختارمند، ضعف جدی قسمت پیشینة پژوهش، نبود اطلاع کافی از پژوهش های انجام شده، رعایت نکردن پاراگراف بندی منسجم و علمی در نگارش، نبودن ارتباط ارگانیک میان پژوهش ها و انجام پژوهش های مشابه و تکراری، ضعف در نقدها و ... به همراه ترسیم برخی از زوایای ناکاویده این برنامه در ایران از مهم ترین یافته های این مقاله اند.
بررسی تاثیر روش اجتماع پژوهشی در ""برنامه فلسفه برای کودکان"" بر خلاقیت کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر روش اجتماع پژوهشی در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر پرورش خلاقیت کودکان است. افرادی که در این پژوهش شرکت داشتند چهل نفراز دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی هستند، که از بین مناطق شهر شیراز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون خلاقیت تورنس (فرم تصویری ب) که دارای سه فعالیت و در چهار خرده مقیاس سیالی، انعطاف پذیری، اصالت، بسط است استفاده شد. داستان های فکری مرتضی خسرونژاد طی دوازده جلسه، در سه ماه، هر هفته یک جلسه شصت دقیقه ای آموزش داده شد. این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون ـ پس آزمون و با استفاده از گروه کنترل است . برای تحلیل داده ها از آزمون کواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که میزان خلاقیت کودکانی که تحت آموزش داستان های فکری مرتضی خسرونژاد قرار گرفته بودند، به طور معناداری بیشتر از میزان خلاقیت کودکانی بود که این آموزش را دریافت نکرده بودند.
تدوین، اعتبار سنجی، و رتبه بندی شاخص های مربی آموزش فلسفه به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف تدوین، اعتبار سنجی، و رتبه بندی شاخص های مربی آموزش فلسفه به کودکان ، و با استفاده از روش های تحلیل اسنادی و دلفی به انجام رسیده است. نمونه تحقیق شامل کتب، مجلات، پایان نامه ها، و سایت های مرتبط با موضوع آموزش فلسفه به کودکان، و متخصصان آموزش فلسفه برای کودکان بوده است. ابزار گرداوری داده ها فیش، و فرم مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل مفاهیم ، آمار توصیفی ، و آمار استنباطی(آزمون تی و فریدمن ) استفاده شده است. یافته های تحقیق شامل 19 شاخص شخصی، و 30 شاخص حرفه ای برای مربی آموزش فلسفه به کودکان می باشد. همه صاحب نظران، شاخص های استخراج شده را تأیید کرده اند. به نظر آنان در بخش شاخص های شخصیتی، داشتن آمادگی روحی برای تدریس، آزاداندیشی، مشتاق بودن در احتجاج و تحقیق، و مهارت گوش دادن فعال، و در بخش شاخص های حرفه ای، اختصاص دادن زمان مناسب برای مشارکت هر دانش آموز، کنج کاوی در مورد معنا و دلالت های هر اظهارنظر کودک، و فلسفه ورزی، از اولویت بالاتری برخوردار بوده اند. همچنین شاخص های مربوط به ویژگی های شخصیتی در مقایسه با شاخص های ویژگی های حرفه ای در اولویت بالاتری قرار داشته است.
اثربخشی روش اجتماع پژوهشی در برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اثر بخشی آموزش فلسفه به کودکان بر راهبردهای یادگیری دانش آموزان و پایداری آن در طول زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ، مطالعه اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر راهبردهای یادگیری دانش آموزان انجام شد. این ﭘ ﮋوﻫﺶ از ﻧﻮع ﺷﺒﻪ آزﻣﺎیﺸی ﺑﺎ ﭘیﺶ آزﻣﻮن، ﭘ س آزﻣ ﻮن، پیگیری و ﮔ ﺮوه کنترل صورت گرفت. نمونه آماری شامل 50 نفر (25 نفر گروه آزمایش و 25 نفر گروه کنترل) بود. گروه آزمایش 9 جلسه 90 دقیقه ای آموزش از کتاب های داستان های فکری فیلیپ کم و متیو لیپمن دریافت کردند اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ﭘﺲ از اﺗﻤ ﺎم ﺑﺮﻧﺎﻣ ه آﻣﻮزش از ﻫ ﺮ دو ﮔﺮوه ﭘﺲ آزﻣﻮن و از گروه آزمایش پیگیری یک ماهه ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ. برای جمع آوری داده ها ازپرسشنامه راهبردهای یادگیری استفاده شد .نتایج ﺗﺤﻠی ﻞ کوواریانس و آزمون t نشان داد که تفاوت معناداری بین ﮔ ﺮوه های آزﻣ ﺎیﺶ و کنترل در راهبردهای یادگیری وجود دارد و میانگین گروه آزمایش در پس آزمون و پیگیری از گروه کنترل بیشتر بود و آموزش فلسفه به کودکان در افزایش راهبردهای یادگیری دانش آموزان در پس آزمون و پیگیری مؤثر بوده است.
شناسایی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به کودکان از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی شهرستان بناب در سال تحصیلی 1396-1395(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی تحقیق حاضر شناسایی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به کودکان از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی شهرستان بناب در سال تحصیلی 1396-1395 می باشد. روش تحقیق استفاده شده توصیفی- اکتشافی است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی معلمان ابتدائی آموزش و پرورش شهرستان بناب به تعداد 489 نفر در سال تحصیلی 1396-1395 می باشد، که حجم نمونه ی آماری نیز بر اساس فرمول کوکران 215 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی- طبقه ای بدست آمده است. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه ی محقق ساخته می باشد که پس از تأیید روایی و پایایی آن (صوری) در اختیار نمونه ی آماری قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده های آماری از روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شده است. برای شناسایی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به دانش آموزان مقطع ابتدایی از تحلیل عاملی اکتشافی و جهت اولویت بندی الزامات طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به دانش آموزان از آزمون فریدمن با نرم افزار SPSS 18 استفاده گردید. نتایج آزمون فریدمن نشان داد که از میان الزامات نه گانه ی مؤثر برای طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به کودکان عامل توجه به نیازهای دانش آموزان با میانگین رتبه ی 62/4 بیشترین و عامل کاهش تمرکزگرایی در برنامه ی درسی با میانگین رتبه ی 91/3 کمترین تأثیر را در طراحی برنامه ی درسی آموزش فلسفه به دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان بناب دارد.
اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر احساس تنهایی و ناامیدی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش فلسفه بر احساس تنهایی و ناامیدی دانش آموزان دختر پایه سوم دبستان بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی بوده و با استفاده از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم دبستان مدارس ناحیه یک شهر همدان در سال تحصیلی 1397-1396 تشکیل دادند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 50 نفر (25 نفر گروه آزمایش و 25 نفر گروه کنترل) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه تحت آموزش فلسفه به کودکان قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل مقیاس احساس تنهایی آشر و مقیاس ناامیدی کازدین و همکاران بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و همچنین به منظور بررسی فرضیه های پژوهش از روش تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد. یافته ها حاکی از این بود که آموزش فلسفه به کودکان، کاهش احساس تنهایی و نا امیدی را برای دانش آموزان به همراه داشته است، بنابراین با توجه به اثربخش بودن این آموزش بر کاهش احساس تنهایی و ناامیدی توصیه می شود نسبت به ارائه ی این آموزش برای دانش آموزان اقدام شود.
بررسی اثربخشی برنامۀ آموزش فلسفه به کودکان در پرورش خلاقیت کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از پژوهشگران برنامۀ « فلسفه ب ه کودک ان» را یکی از ابزارهای مهم در پرورش مهارت های تفکر و خلاقیت می دانند. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی برنامۀ « فلسفه ب ه کودک ان» بر پرورش خلاقیت کودکان پیش دبستانی ش هر ته ران است. این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه طی 13 جلسه 45 دقیقه ای به صورت 2 جلسه در هفته انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان پیش دبستانی منطقه 8 شهر تهران در سال تحصیلی 98-97 بود که در دامنه سنی 6-5 سال قرار داشتند. نمونه آماری این پژوهش شامل 20 شرکت کننده (10 نفر گروه آزمایش و 10 نفر گروه گواه) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و روش مداخله به صورت تصادفی به یکی ازگروه ها منتسب شد. به منظ ور جم ع آوری داده ها، از نسخه تصویری آزم ون خلاقیت تورنس استفاده شد . جهت تحلیل داده ها، از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره اس تفاده ش د. یافته های ای ن پ ژوهش، اعتب ار واعتمادپذیری برنامۀ فلسفه به کودک ان را در پ رورش خلاقی ت و چه ار مؤلف ۀ اصلی آن، یعنی اصالت، بسط، سیالی و انعطاف پذیری، تأیید کرد.
اثربخشی برنامه ترکیبی آموزش فلسفه به کودکان و همدلی بر شایستگی اجتماعی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه، اثربخشی برنامه ترکیبی آموزش فلسفه به کودکان و همدلی بر شایستگی اجتماعی دانش آموزان ابتدایی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه پنجم و ششم ابتدایی شهر تهران که در سال 1398-1397 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 30 نفر از افرادی که نمره پایین تری در شایستگی اجتماعی کسب نمودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. در مرحله بعد گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای در معرض آموزش ترکیبی فلسفه برای کودک و همدلی قرار گرفت، در پایان جلسات، دانش آموزان هر دو گروه در دو مرحله، یک مرحله بلافاصله پس از پایان آموزش و یک مرحله بعد از گذشت دو ماه از آموزش مجدداً پرسشنامه شایستگی اجتماعی فلنز و همکاران (1990) تکمیل نمودند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد که اجرای این برنامه می تواند بر ارتقا شایستگی اجتماعی دانش آموزان تأثیر معناداری بگذارد (01/0P> ) و موجب افزایش شایستگی اجتماعی دانش آموزان گردد.
اثربخشی اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر نگرش به خلاقیت و انگیزه پیشرفت دانش آموزان دختر شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، اثربخشی اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر روی نگرش به خلاقیت و انگیزه پیشرفت دانش آموزان دختر شهر اصفهان در سال تحصیلی 96-97 است. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون و گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان دختر رده سنی 12 تا 14 ساله شهر اصفهان تشکیل می دهد که از طریق روش نمونه گیری خوشه ای از میان کانون های پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر اصفهان، 2 مرکز (یک مرکز به عنوان گروه آزمایش و مرکز دیگر به منظور گروه کنترل) به صورت تصادفی انتخاب شد. سپس، از هر یک از این مراکز تعداد 15 نفر از دانش آموزان به صورت تصادفی گزینش و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به منظور گردآوری داده ها ابتدا از پرسشنامه های نگرش نسبت به خلاقیت چارلز لی شیفر (1998) و انگیزش پیشرفت هرمنس (1970) استفاده شد. پایایی ابزار پژوهش با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 61 / 0 و 79 / 0 محاسبه شد. در ادامه، برنامه آموزش فلسفه برای گروه آزمایش به مدت 15 جلسه یک ساعته (هر هفته 2 جلسه) آموزش داده شد. در پایان دوره نیز پرسشنامه های یادشده مجدداَ توسط هر دو گروه تکمیل شد. بنابراین، مقایسه میانگین نمره های نگرش به خلاقیت و انگیزه پیشرفت در گروه آزمایش و گواه با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شد و مبین تفاوت معناداری بود (001 / 0P<). به عبارتی، می توان اذعان داشت؛ اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر افزایش خلاقیت و انگیزه پیشرفت دانش آموزان تأثیر مثبتی داشته است. در همین راستا، با تدارک دوره های آموزشی فلسفه برای کودکان در مدارس کشور، امید است بتوان گامی در جهت ارتقای خلاقیت و انگیزه پیشرفت دانش آموزان برداشت.
اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر خودکارآمدی خلاق و خودتعیین گری دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر خودکارآمدی خلاق و خودتعیین گری دانش آموزان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی شهر ماکو در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 6520 نفر بود. از این جامعه 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه خودکارآمدی خلاق و مقیاس خودتعیین گری دانش آموز بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری در برنامه SPSS انجام شد. تحلیل داده ها نشان داد که آموزش فلسفه به کودکان منجر به تفاوت معنی دار بین گروه ها در خودکارآمدی خلاق (46/0=2, h81/22F=)، و خودتعیین گری (63/0=2, h38/6F=) و ابعاد آن شامل شناخت خود، شناخت ارزش ها، اجرا و تجربه نتایج شده است (05/0P<)، همچنین، ضرایب اتا نشان داد که آموزش فلسفه به کودکان اثربخشی بیشتری بر خودتعیین گری نسبت به خودکارآمدی خلاق داشته است. با توجه به نتایج، آموزش فلسفه به کودکان مداخله مناسب و موثری بر بهبود خودکارآمدی خلاق و خودتعیین گری و ابعاد آن در دانش آموزان است.
اثربخشی آموزش فلسفه بر انعطاف پذیری شناختی و مهارت های استدلالی در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
۱۰۷-۹۳
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پرورش تفکر فلسفی در کودکان به دلیل آنکه به گسترش و تقویت ابعاد ذهنی و روانی کودک می انجامد، یکی از برنامه های اساسی تعلیم کودکان به حساب می آید. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر پرورش انعطاف پذیری شناختی و مهارت های استدلالی دانش آموزان دبستانی بود. روش: روش پژوهش، از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 دانش آموز پسر پایه پنجم ابتدایی از شهر کاشان در سال 1400- 1399 بود که با روش در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایدهی شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010)، آزمون مهارت های استدلالی (نیوجرسی، 1983) و مداخله آموزشی بر اساس بسته آموزشی رابرت فیشر (1998) بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در محیط SPSS-26 انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد تفاوت معناداری بین گروه آموزش و گواه به ترتیب در متغیر انعطاف پذیری شناختی، خرده مقیاس های آن و مهارت های استدلالی وجود دارد (05/0>p). اندازه اثر برای متغیر انعطاف پذیری شناختی (581/0) و خرده مقیاس های ادراک مهارپذیری (174/0)، ادراک گزینه های مختلف (192/0)، ادراک توجیه رفتار (501/0)، و مهارت های استدلالی (804/0) بود. نتیجه گیری: برنامه فلسفه برای کودکان با ایجاد فرصت کاوشگری جذاب پیرامون موضوعات مختلف، باعث پرورش قدرت تفکر انتقادی، تفکر تأملی، تفکر مشارکتی، و مانع از احساس کهتری کودک می شود. در نتیجه پیشنهاد می شود از برنامه های آموزش فلسفه جهت تقویت مهارت های شناختی، تغییر و تحول نگرش و رفتارهای کودکان در مدارس استفاده کرد.
فرا تحلیل اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
137 - 118
حوزه های تخصصی:
تفکر انتقادی یک فرآیند فکری است که مبتنی بر نتیجه گیری، تصمیم گیری و ترسیم، داده های مرتبط ازجمله تجزیه وتحلیل، توضیح، فرضیه، استدلال و توسعه تفکر است پژوهش حاضر به روش فرا تحلیل و با ترکیب پژوهش های انجام شده در اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان انجام شده است. جامعه آماری فرا تحلیل حاضر پژوهش های در دسترس در رابطه اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان در تفکر انتقادی در بانک های اطلاعاتی رایانه ای در دسترس موجود در ایران، از قبیل پایگاه علمی جهاد دانشگاهی (SID)، بانک اطلاعات نشریات کشور (مگیران)، پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز) در بین سال های ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰ و همچنین پایگاه های علمی خارجی Science Direct، PubMed و Google Scholar که در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ منتشر شده اند، می باشد. بر اساس ملاک ورود و خروج برای پژوهش های اولیه و نیز تحلیل حساسیت ۲۵ اندازه اثر از ۲۳ مطالعه توسط نرم افزار CMA موردبررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که، اندازه اثر خلاصه ی مدل تصادفی برابر با ۰/۱ بود که ازنظر آماری معنادار و بیانگر اثربخشی مثبت آموزش فلسفه به کودکان در پرورش مهارت تفکر انتقادی آنان می باشد.بنابرین پیشنهاد می شود که آموزش فلسفه برای کودکان در برنامه های آموزش رسمی قرار گیرد.