مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
تکامل فرهنگی
حوزه های تخصصی:
هدف: مطالعات بسیاری با عنوان علم ژنتیک بر روی چگونگی جابه جایی صفت ها و ویژگی های جانداران از نسلی به نسل دیگر انجام شده است. ژنتیک بخشی از علم زیست شناسی است که به وراثت و تفاوت های جانداران می پردازد. به وسیله قوانین و مفاهیم موجود در این علم می توان به همانندی یا ناهمانندی دو اندامگان نسبت به یکدیگر و اینکه چرا و چگونه چنین تفاوت هایی در درون بافت موجودات زنده پدید آمده است، پی برد. ژن ها واحد وراثت هستند. آرایش ژنتیکی یک موجود زنده تعیین کننده مشخصات آن، مانند رنگ چشم های یک جانور یا بوی گل یک گیاه و ... است. به تقلید از ژن، میم به عنوان پایه ای برای توصیف گسترش افکار و عقاید و پدیده های فرهنگی بر پایه اصول تکاملی به وجود آمد. در مطالعه حاضر روند گسترش ابداع واژه میم (به عنوان واحد پایه اطلاعات)، نظریه میمتیک، و معیارهای انتقال میم ها تشریح شده است. همچنین به نقش کتابخانه ها و مراکز اطلاعات، اینترنت و متعاقب آن شبکه های اجتماعی و غیره به عنوان بسترهای سنّتی و نوین رشد و گسترش میم ها پرداخته شده است.
روش: این مطالعه با استفاده از روش سندی (کتابخانه ای) انجام گرفته است.
یافته ها: پژوهشگران معتقدند که به یک واژه همانند ژن نیاز بود تا از طریق آن جریان ایده ها و رفتار در اجتماع با استفاده از ابزاری غیر ژنی نشان داده شود؛ بر این اساس واژه میم ابداع، و نظریه میمتیک بنا نهاده شد. کتابخانه ها و مراکز اطلاعات در گسترش و انتقال میم ها، چه در بعد آموزش و یادگیری و یا در روند انتقال دانش، نقش بسزایی دارند. این امر بخصوص با ایجاد منابع اطلاعاتی در محیط های مجازی و اینترنت پررنگ تر شده است.
انسان مداری و بازنمود آن در تعریف حیوانات در فرهنگ فارسی معین تحلیلی در چارچوب انگاره زبان شناسی زیست بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی زیست بومی رویکردی نوین در پژوهش های زبانی است که به تبیین چرایی و چگونگی تأثیرگذاری کردارهای زبانی بر رفتار اجتماعی سخن وران زبانی و پیامدهای آن بر محیط زیست و گونه های زیستی می پردازد. بررسی جایگاه انسان و شیوهّ بازنمایی حیوانات در فرهنگ فارسی معین بر اساس دستاوردهای زبان شناسی زیست بومی هدف این پژوهش است. این مقاله بر آن است تا به این پرسش ها پاسخ دهد: چگونه می توان انسان مداری حاکم در فرهنگ فارسی معین را درقالب یک انگاره پویای زبانی توصیف کرد؟ ملاک های به کار گرفته شده در تعریف حیوانات در این فرهنگ چیست؟ رابطه این ملاک ها با پدیداری و پایداری مشکلات زیستی در کشورمان چگونه است؟ بدین منظور به بررسی تقابل انسان و محیط زیست و چگونگی بازنمود آن در فرهنگ فارسی معین می پردازیم. برای واکاوی انسان مداری، تمامی اسامی حیواناتی که در مجموعه چهار جلدی ""فرهنگ فارسی معین"" معرفی شده اند، مورد بررسی قرار گرفته و نتایج در چهارچوب انگاره پیشنهادی تجزیه و تحلیل شده است. براساس یافته ها، کارکردهای اقتصادی، آرامش خاطر و ویژگی های فیزیکی حیوانات مهم ترین شاخصه های بازنمایی حیوانات در این فرهنگ می باشد. رمزگشایی از انسان مداری نهادینه شده در فرهنگ فارسی زبان ها، آگاهی بخشی در مورد اهمیت گونه های زیستی و ضرورت بروز رسانی تعاریف حیوانات به منظور بازتاب دغدغه های زیستی مهم ترین دستاوردهای پژوهش پیش رو می باشد.
نقد و بررسی تبیین های تکاملی رفتار اخلاقی در انسان و سایر گونه ها: نوع دوستی زیستی و نوع دوستی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
91 - 104
حوزه های تخصصی:
با توجه به پیشرفت روز افزون علم زیست شناسی بخصوص در حوزه زیست شناسی تکاملی، این علم داعیه دار ارائه تبیین های علمی در خصوص پدیده های انسانی از جمله دین و اخلاق می باشد. در خصوص منشاء رفتار اخلاقی در گونه انسان، گروهی از تکامل دانان بر این باورند که رفتار اخلاقی در انسان در امتداد سیر تکوین حس اخلاقی در طول زمان و از گونه های پست تر پدید آمده است، در حالی که گروهی دیگر از زیست شناسان تکاملی و فلاسفه اخلاق ضمن رد این نظریه، معتقدند آنچه در انسان رفتار اخلاقی نامیده می شود رفتاری است که مختص انسان است و در هیچ گونه پست تر دیگری یافت نمی شود، چرا که رفتار اخلاقی در انسان همواره قرین نوعی ارزیابی و غایتمندی و تامل است، آنچیزی که در حیوانات پست تر دیده نمی شود. در این نوشتار در خصوص رفتار نوع دوستانه بعنوان یک رفتار اخلاقی بحث خواهد شد و دیدگاه های دو گروه پیرامون منشاء نوع دوستی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. از این رو دو ادعا مورد بحث واقع می شود: اول اینکه: تبیین های زیستی از سرشت انسان به تنهایی قادر نیست تمایز معنی داری مابین چیستی و چگونگی رفتار اخلاقی در انسان و سایر حیوانات را ارائه دهد و برای این مهم باید تعریف متفاوتی از ماهیت انسانی ارائه نمود. دوم اینکه: ذات و سرشت انسان و نحوه زیست اجتماعی و فرهنگی او اقتضای هدفمندی فعل اخلاقی در انسان را دارد.
تدوین راهبردهای تکامل فرهنگ سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال نهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
53 - 84
حوزه های تخصصی:
یکی از مشکلات دیرینه در پژوهش های فرهنگ و تأثیر رفتار انسان ها در تغییرات فرهنگی، پیش بینی نحوه انتشار و تکامل این مفهوم پویاست. واژه مِم (خرده فرهنگ) پایه ای برای توصیف گسترش افکار، عقاید و پدیده های فرهنگی بر پایه اصول تکاملی برای کاربرد و مدل سازی به روش مِمِتیک است. روش عامل مبنا مدلی است شامل یک یا چند عامل به همراه محیطی که عامل ها در آن قرارگرفته اند؛ به نحوی که امکان ایجاد تعامل، ارتباط و تصمیم گیری برای عامل ها فراهم کرده و می تواند با تقریب خوبی نتیجه تعاملات را پس از تعداد مشخصی برخورد مشخص نماید. این مقاله به فرهنگ سازمانی و نحوه تکامل آن پرداخته است. نظریه قدرت خط گسل یکی از مدل های محاسباتی پویای فرهنگ سازمانی است که تأثیر میزان شباهت خصوصیات افراد را در همبستگی تیمی و فرهنگ هم افزایی نشان می دهد. در این تحقیق با توجه به اینکه خروجی های این تحقیق تصویری از تأثیر عوامل مختلف در تغییرات فرهنگ سازمانی به دست می دهد، می تواند به برنامه ریزی راهبردی سازمان کمک شایانی داشته باشد.
نقش تمثیل و مدل در نظریه های تکامل فرهنگی: مطالعه ی موردی میمتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
237-257
حوزه های تخصصی:
در تبیین تکامل فرهنگی نظریه های متنوع و رقیبی ارائه شده است. میمتیک یکی از معروف ترین آنهاست. دعوی مقاله ی حاضر آن است که هرکدام از نظریه های ارائه شده مدل هایی هستند که درجهت بازنمایی بخش هایی از فرهنگ و درجهت قابل فهم کردن آن بخش ها با توسل به تمثیل هایی ارائه شده اند. که میمتیک یکی از آنهاست. ازآنجا که اولاً هر مدلی از جمله میمتیک با انتزاع ((abstraction و آرمانی سازی (idealization) ساخته می شود، و ثانیاً مدل ها لزوماً گزاره ای نیستند، بنابراین نباید انتظار صدق از چنین نظریه هایی داشت. زیرا اولاً آرمانی سازی با فاصله گرفتن از واقعیت همراه است و ثانیاً تنها گزاره ها هستند که حاملان صدق اند و بنا بر تعریف گزاره و صدق، مدل های غیرگزاره ای صادق نیستند. در مقاله، به عنوان مطالعه ی موردی، میمتیک از میان نظریه های تکامل فرهنگی انتخاب شده است و تلاش شده است تا ضمن معرفی نقدها و پاسخ به نقدها از جانب طرفداران میمتیک وجه تمثیلی و مدلی این نظریه برجسته شود. فرهنگ پیچیده تر از آن است که یک مدل تبیینی به تنهایی قادر به تبیین آن باشد اما، مشروط بر آنکه هیچ مدلی، ازجمله میمتیک، به تنهایی دعوی انحصاری در تبیین فرهنگ نداشته باشد، با در کنار هم قرار گرفتن دسته ای از الگوهای تبیینی راه برای فهم بهتر آن فراهم می شود.
هستی شناسی نظریه تکامل: رویکردی تحلیلی-تاریخی به مدل های انتزاعی تکامل؛ موردکاوی تکامل فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۵)
173 - 199
طرفداران مدل های انتزاعی تکامل بر این باورند که مدل واحدی در تغییر تکاملی پدیده های گوناگون، چه در سطوح مختلف انتخاب در زیست شناسی و چه در پدیده های تکاملی مطرح در حوزه های دیگر، در کار است. اگر چنین مدل هایی در عمل بتوانند بر پدیده هایی که نوعاً تکاملی دانسته می شوند منطبق شوند یا تقریب خوبی از آنها باشند، آن گاه توانسته اند طیف گوناگونی از پدیده ها را تبیین کرده و احتمالاً در پیش بینی برخی پدیده ها ایفای نقش کنند. اما بر این مدل ها انتقادات مهمی وارد شده است. مهم ترین انتقاد هم، عدم کفایت تجربی این مدل ها است که به درجات مختلف در آنها نشان داده شده است. اما برخی در انتقاد از این مدل ها تا آنجا پیش رفته اند که تلاش برای به دست دادن مدل انتزاعی تکامل را یکسره بیهوده و ناموجه دانسته اند. در این مقاله، با بررسی اجمالی سه گونه مدل انتزاعی تکامل تلاش می شود تا نشان داده شود که هرچند ممکن است مدل های موجود مبتلا به عدم کفایت تجربی باشند، کل پروژه ارایه مدل واحد تکاملی قابل دفاع است. برای نشان دادن این مطلب، تکامل فرهنگی به عنوان یکی از دستاوردهای توجه به مدل انتزاعی تکامل، به عنوان مورد مطالعاتی بررسی می شود
بنیان های نهادی توسعه
حوزه های تخصصی:
توسعه تحولی فرهنگی و مبتنی بر بنیان های نهادی تکاملی است.این تغییرات خودانگیخته،تدریجی،برهم فزاینده واجتناب ناپذیر هستند.آنهاخودجوش و تکاملی هستند و نیروی حرکتی خود را دارند .این تحولات تحت تاثیر نیروی خارجی به صورت مکانیکی حرکت نمی کنند. اگرچه آنها در خدمت مقاصد انسانی هستند،اما به صورت عمدی طراحی شده نیستندومحصول ابتکار و طرح شخص خاصی نیستند.بلکه در نتیجه عمل و کردار متقایل میلیونها انسان آزاد شکل گرفته اند، نه از طریق برنامه ریزی چند نفر. در نتیجه توسعه فرایندی تکاملی و خودانگیخته است که توسط مردم آزادانه صورت می گیرد. اما تلاشی جهت مهندسی کردن این تحولات به صورت مکانیکی ، توسعه را از مسیر تکاملی خود منحرف می سازد. توسعه تحولی فرهنگی و مبتنی بر بنیان های نهادی تکاملی است.این تغییرات خودانگیخته،تدریجی،برهم فزاینده واجتناب ناپذیر هستند.آنهاخودجوش و تکاملی هستند و نیروی حرکتی خود را دارند .این تحولات تحت تاثیر نیروی خارجی به صورت مکانیکی حرکت نمی کنند. اگرچه آنها در خدمت مقاصد انسانی هستند،اما به صورت عمدی طراحی شده نیستندومحصول ابتکار و طرح شخص خاصی نیستند.بلکه در نتیجه عمل و کردار متقایل میلیونها انسان آزاد شکل گرفته اند، نه از طریق برنامه ریزی چند نفر. در نتیجه توسعه فرایندی تکاملی و خودانگیخته است که توسط مردم آزادانه صورت می گیرد. اما تلاشی جهت مهندسی کردن این تحولات به صورت مکانیکی ، توسعه را از مسیر تکاملی خود منحرف می سازد.
رویکرد زیستی-تکاملی در مواجهه با ادیان: بررسی دیدگاه دیوید ویلسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از صفات مهم و متمایزکننده انسان نسبت به پستان داران نخستین، به لحاظ زیستی-تکاملی، فرهنگ است که نهادهای سیاسی و اجتماعی، سنت های دینی و اخلاقی را در بر می گیرد. بنا بر مطالعات زیستی-ژنتیکی، ادیان به عنوان یک فرهنگ جهان شمول از میزان ارث پذیری بالایی برخوردارند، به طوری که خصیصهٔ دین داری از نسل میان سال به نسل جوان تر به ارث می رسد. دیوید ویلسون زیست شناس آمریکایی، دین را یک «تطابق چندسطحی» و محصول تکامل فرهنگی می داند که در جهت مشارکت و ایجاد همبستگی بین گروه ها شکل گرفته و آنچه باعث بقای ادیان در طول تاریخ و تنوع و تکثر آن در فرهنگ های مختلف بوده کارکرد تکاملی آنها در جهت همبستگی گروه های دینی بر مبنای واقع گرایی عملی است. در نظر ویلسون، بحث از واقع نمایی حقیقی و صدق گزاره های دینی هیچ وجهی ندارد و آنچه اهمیت دارد تنها جنبهٔ مفید بودن گزاره هاست. این نوع تبیین از علل پدید آمدن و بقای ادیان در طول تاریخ بشری به لحاظ معرفت شناختی چالش های فراوانی را پدید می آورد که به خصوص در ادیان گزاره محور و منتسب به وحی الهی قابل توجه است. در این نوشتار آرای ویلسون به تفصیل بیان می شود و مورد نقد و بررسی قرار می گیرد و بحث خواهد شد که شکل گیری معرفت دینی در یک دین دار باورمند تنها با نگاه کارکردگرایانه منفعت محور و با تکیه بر تبیین های تکاملی قابل تبیین نیست و نباید از نقش سایر مؤلفه های معرفتی-دینی، عقلی و احساسی غفلت کرد.
بررسی رویکرد ممتیک در تبیین تکامل فرهنگ، با تکیه بر آراء دنیل دنت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۹
169 - 196
حوزه های تخصصی:
مدافعان نظریه تکامل داروینی بر این باورند که نظریه تکامل منحصر به زیست شناسی نیست بلکه تکامل می-تواند در سایر حوزه ها مثل فرهنگ هم جاری شود. برای تبیین تکامل فرهنگ، رویکردهای متعددی وجود دارد از بین این رویکردها می توان به رویکرد ممتیک اشاره کرد. این نظریه که در اصل توسط ریچارد داوکینز ارائه شد، به دنبال تشبیه بین تکامل در سطح فرهنگی و تکامل زیستی است. مدافعان این رویکرد ادعا می کنند همان طور که در تکامل زیستی ژن ها هستند که از خود کپی می سازند و توضیح می دهند که چرا موجودات زنده به والدین خود شبیه هستند، در فرهنگ هم اگر قرار است تکامل یابد، یافتن نوعی از همتاساز فرهنگی که وراثت فرهنگی را توضیح دهد ضروری است. داوکینز با جعل کلمه مم، که هم وزن با ژن می باشد، این نقش را به مم ها سپرد. بعد از داوکینز فلاسفه ای مثل دنیل دنت این نظریه را جدی گرفت و در کتاب های مختلف خود مخصوصا کتاب اخیر خود به نام از" باکتری تا باخ" به شرح و بسط مم پرداخت. وی همچنین تلاش کرده است نقدهای منتقدین بر مم را جمع آوری و پاسخ دهد. در این مقاله ما در صدد هستیم به برسی رویکرد ممتیک بر اساس نگاه دنت بپردازیم. بعد از تعریف فرهنگ و علت طرح ممتیک، به بحث مم-ها از نظر دنت پرداخته می شود. سپس اشکالات ممتیک و جواب های دنت به این اشکالات آورده می شود. در انتها نیز پاسخ های دنت مورد بررسی قرار خواهند گرفت.