مطالب مرتبط با کلیدواژه

نظریه معنا


۱.

فلسفه ی ملاصدرا و نظریه ی معنا؛ کاوشی معناشناختی در برخی دلایل نظریه ی وجود ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ذهنی ملاصدرا فلسفه زبان نظریه معنا

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
تعداد بازدید : ۱۳۸۹ تعداد دانلود : ۵۵۷
از آنجا که زبان، اندیشه و واقعیّت در ارتباط نزدیک باهم قرار دارند، هرگونه حکمی که در حیطه معرفت شناسی و هستی شناسی صادر شود، بازتاب و پیامدی نیز در فلسفه زبان دارد. در این مقاله کوشش کرده ایم تا از راه بررسی مبانی و لوازم فلسفه زبانی برخی از ادلّه وجود ذهنی ملاصدرا، نظریة او را دربارة معنا استخراج کنیم. به نظر می رسد که نظریة معنای ملاصدرا قرابت زیادی با نظریات تصوری معنا دارد؛ چون مطابق پیش فرض های ملاصدرا در ادلّه وجود ذهنی، معنای یک گزاره، همان تصوّر یا تصدیقی است که گزاره بر آن دلالت دارد؛ معنا، موجودی ذهنی است؛ الفاظ برای معانی وضع شده اند؛ زبان، تصویرِ عالم واقع است.
۲.

نقدهایی بر نظریه های معنا در فلسفه تحلیلی ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تفسیر نظریه معنا نظریه ربط دلالت فرامتن قصد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۷ تعداد دانلود : ۳۶۸
قصدگرایی و ضد-قصدگرایی دو نظریه اصلی در فلسفه تفسیر ادبی هستند که هر یک موضع گیری مشخصی درباره نسبت قصد مؤلف با معنای اثر دارند. داشتن نظریه ای درباره چگونگی شکل گیری معنا از لوازم هر یک از این دو موضع فلسفی است. آنها باید به این پرسش پاسخ دهند که معنای یک قطعه ادبی چگونه قوام می یابد؟ برای یافتن پاسخ درست، تمرکز بر فلسفه زبان و نظریات معنا مفید خواهد بود. بعضی از رقبای قصدگرایان، از جمله ضد-قصدگرایان، اغلب مجبور شده اند تا تفسیر ادبی را از تفسیرهای معمول در زندگی روزمره جدا کنند، اما نتوانسته اند چرایی این جدایی را توجیه کنند. در نقطه مقابل، پاسخ قصدگرایان نیز، که مبتنی بر نظریه معنای گرایس بوده، قانع کننده نیست؛ نظریه معنای ایشان فقط قسمتی از معناهای موجود در متن را پوشش می دهد. در این مقاله پاسخ دو تن از قصدگرایان میانه رو معاصر، رابرت استکر و پیسلی لوینگستون به این پرسش نقد میشود. در انتها، نگارنده نظریه ربط را به عنوان نظریه ای جایگزین برای توضیح معنای آثار ادبی پیش می نهند و نتایج این جایگزینی را تبیین می کند. نگارنده نتیجه می گیرد که نظریه ربط امتیازاتی بر نظریه گرایسی معنا دارد که استفاده از آن را در بحث از تفسیر ادبی موجه می سازد.
۳.

نقش نظریه «معنا» در تبیین هشام بن حکم از ماهیتِ اراده خدا(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: اراده فعل صفات فعل حرکت نظریه معنا هشام بن حکم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶۵ تعداد دانلود : ۵۳۶
طرح نظریه «معنا»، رویکردی وجود شناختی برای تحلیل و تبیین فعل و صفات فعلی خداوند است که متکلمان مدرسه کوفه به ویژه هشام بن حکم از آن بهره برده اند. از میان صفات فعلی خداوند، اراده بارزترین صفت است که در نگاه متکلم بزرگِ این دوره از تاریخ کلام امامیه، به «حرکت» شناسانده می شد. در این مقاله بر اساس شیوه مطالعات تاریخ اندیشه، نشان داده شده است که در نظر هشام بن حکم اراده، اگر چه امری است که از سر قدرت و اختیار سر می زند؛ با این حال با دیگر امور و مخلوقات عالم که برخاسته از قدرت و اختیار است نیز تفاوت دارد. هشام برای اراده وجودی مستقل از ذات و فعل الهی در نظر می گرفت و از آن با واژه «معنا» تعبیر می کرد. این تلقی درواقع برگرفته از پاره ای روایت هایی بود که بر اساس آن، برای اراده خلقتی ممتاز از دیگر مخلوقات در نظر می گرفت.
۴.

نقدی بر انتقاد کریپکی از نظریه معنای فرگه در فرایند معنابخشی و تثبیت مدلول(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کریپکی نظریه معنا نام گذاری و ضرورت فرگه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۵ تعداد دانلود : ۴۲۷
نظریه معنا و فرایندهای حصول و تطابق آن با کلمات، عبارات یا جملات همواره مورد نظر و مناقشه بوده است. شیوه معنابخشی به یک کلمه یا عبارت، به خصوص نام های خاص، یکی از موضوعات مورد توجه در این بحث است. علاوه بر موضوع معنا بخشی، شیوه دلالت لفظ از طریق معنا بر مدلول، که به فرایند تثبیت مدلول مشهور شده، نیز همواره مورد مناقشه قرار گرفته است. کریپکی انتقاداتی را بر نظریه گوتلوب فرگه درباره معنای نام های خاص و توصیفاتِ او از روند معنابخشی به یک نام خاص و به دنبال آن، فرایند تثبیت مدلول از طریق معنای مطرح شده وارد می کند. او با بیان خلط موجود در فرایندهای دوگانه نظریه فرگه، و به تبع آن راسل، معتقد است که این نظریه ناکارآمد، ناقص و باعث گمراهی است. این نوشتار در پی به دست دادن تمام زوایای نگاه و توصیف کریپکی از نظریه معنای فرگه نیست، بلکه درصدد است مهم ترین توصیف کریپکی از این نظریه، که در نام گذاری و ضرورت منعکس شده، را مطرح کند و نقد کریپکی را به چالش بکشد. از این رو، دامنه مباحث به کتاب نام گذاری و ضرورت و آثار مورد ارجاع کریپکی از فرگه و راسل محدود خواهد بود؛ در تشریح نظریات، فراتر از این آثار خواهیم رفت، اما در نقد دیدگاه کریپکی، بر اساس مدعیات او در کتابش عمل خواهیم کرد. انتقاد کریپکی بر فرگه مبنی بر خلط بین دو فرایند تثبیت مدلول و معنابخشی به یک عبارت در معنا در این نظریه صحیح نیست و کریپکی با یک مصادره به مطلوب و انتساب رأی محتمل به آرای فرگه، این نظر را خلق و نقد می کند، در صورتی که فرگه هیچ تصریحی به ادغام این دو فرایند در معنا ندارد و نمی توان برداشت دقیقی از نظر او اراده کرد. از آنجا که کریپکی این نظریه را برای گسترش دیدگاه خود نقد می کند، می توان انتظار داشت که برخی از زوایا نادیده انگاشته شوند یا حتا میزان دقت لازم و وفاداری مورد نیاز برای تشریح نظریه مخالف و آنچه واقعاً مورد نظر فرگه و راسل بوده است، به کار نرفته باشد. جهت حصول این نتیجه، ابتدا باید نظریه معنای فرگه بر اساس مقاله «معنا و مدلول» به خوبی تشریح شود و پس از آن، بر اساس مدعیات کریپکی در باب دو فرایند تثبیت مدلول و معنابخشی به یک عبارت تحقیق شود. این مقاله مدعی است که نمی توان بر اساس نظرات فرگه این دو مقام را در معنا جست و کریپکی در توصیف خود از این نظریه و تشریح آن، به عمد یا به سهو، دقت کافی را به کار نبرده است.
۵.

بررسی تطبیقی هستی شناسی معنا در دیدگاه فیض کاشانی و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: چیستی معنا نظریه معنا هستی شناسی معنا فیض کاشانی علامه طباطبایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۷ تعداد دانلود : ۲۶۷
هستی شناسی معنا در پیِ یافتن حقیقت و ماهیت معنای الفاظ و به بیان دیگر در جستجوی چیستی معناست. اندیشمندان غربی به این مسئله توجه کرده و نظریه های گوناگونی همچون نظریه مصداقی، تصوری، تصویری و... برای معنا مطرح کرده اند. با توجه به جایگاه ویژه این بحث در تفسیر قرآن و دانش اصول فقه و برخی مباحث کلامی، تبیین دیدگاه دانشمندان مسلمان درباره آن ضروری است. به همین جهت در این مقاله، با روش توصیفی تحلیلی، آرای دو تن از عالمان و مفسران برجسته شیعه، یعنی فیض کاشانی و علامه طباطبایی بازخوانی و تبیین شده است. با بررسی «نظریه روح معنا» که از نظریه های مهم ایشان در تفسیر قرآن است و هر دو مفسر بر آن اصرار دارند و اشتراکات فراوانی در دیدگاه آنان دیده می شود، اثبات شده است این نظریه که برخی در صدد به دست آوردن نظریه معنا از آن بوده اند، نمی تواند به عنوان «نظریه معنا» پذیرفته شود؛ زیرا پاسخی به پرسش چیستی معنا ارائه نمی دهد. نتیجه اینکه به رغم وجود عبارت هایی در آرای ایشان که نشان از تمایل به نظریه مصداقی یا تصویری معنا دارد، هر دو مفسر تنها نظریه ایده ای (تصوری) معنا را معتبر می دانند.