فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۴۱ تا ۴٬۰۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵
55 - 75
حوزههای تخصصی:
بحث از عوامل غیرمعرفتی مؤثر بر معرفت، از مباحث جدید معرفت شناسی است. این عوامل، اموری هستند که با وجود اینکه نظری، شناختی و معرفتی به شمار نمی آیند، اما در شکل گیری و گسترش یا در فروپاشی و فروکاهش برخی از معارف انسانی مؤثراند. در مشائیان مسلمان، التزام به عقل گرایی باعث شده است توجه به این عوامل قدری کم رنگ شود، اما در این میان، فارابی دارای وضعیتی خاص است. او در آثار و رساله های خویش تا حدی به این عوامل توجه داشته، لیکن اگر فصوص الحکم را نیز بدانها بیافزاییم و آن را جزء آثار فارابی بدانیم، این مبحث در کانون توجه او قرار خواهد گرفت، چه او در این رساله طرحی از معرفت شهودی پایه ریزی می کند که مستقیماً تحت تأثیر عوامل غیرمعرفتی و به ویژه اعمال فردی انسان است. مدعای نوشتار حاضر این است که در فلسفه فارابی، اجتماع انسانی و نیز افعال و کنش های فردی به مثابه عوامل غیرمعرفتی بر معرفت انسان مؤثراند و با توجه به نسبت وثیق عمل و نظر، این تأثیرگذاری طی فرآیندی انجام می گیرد که دارای پنج ویژگی اساسی است.
مربع تقابل در منطق ارسطویی و منطق رواقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکیب اتحادی ماده و صورت و مسأله اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
57 - 77
حوزههای تخصصی:
اتحاد عاقل و معقول در موضعی که معقول مغایر ذات عاقل باشد از ابداعات فلسفه صدرایی به شمار می رود. در تبیین کیفیت هستی شناختی این اتحاد، برخی مقصود از آن را، تحقق عاقل و معقول به وجودی یکتا و از جهتی یکتا و برخی دیگر، تحقق معقول برای عاقل به نحوی می دانند که معقول از شئون وجودی عاقل باشد. یکی از براهین بر اثبات این مطلوب، برهان ماده و صورت است. در این برهان با فرض هم سنخی پذیرش صورت توسط ماده و معقول توسط عقل و اتحادی دانستن ترکیب ماده و صورت، اتحاد عاقل و معقول اثبات می شود. ولی برخی این برهان را ناتمام دانسته، سنخ اتحاد عاقل و معقول را شدیدتر از اتحاد ماده و صورت می دانند. این مقاله با تدقیق محل نزاع، نشان می دهد که این اختلاف به دلیل دو دریافت متفاوت از ترکیب اتحادی ماده و صورت است؛ از این رو اولاً برهان ماده و صورت در برابر خدشه های وارد بر آن قابل دفاع بوده و ثانیاً با توجه به دو دریافت از حقیقت ترکیب اتحادی ماده و صورت و حقیقت وحدت عاقل و معقول، این برهان به دو نحو تقریر می شود که هر تقریر، به اثبات یکی از دریافت ها از حقیقت اتحاد عاقل و معقول می انجامد.
تقریر تقویمی ابن سینا از مسأله خدا و امکان شناسایی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳
89 - 102
حوزههای تخصصی:
رهیافت به مسئله خدا برای همه کسانی که بخشی از همّ فلسفی خویش را معطوف به آن ساخته اند مسئله ای جدی است و اهمیت آن از آن جهت است که اگر این رهیافت مبنای دقیق و عمیقی نداشته باشد تلاش فیلسوف و اندیشمند را دچار چالش های جدی می سازد. ابن سینا در مسئله خدا با مشربی کاملاً برگفته از عقل به اثبات وجود برای او می پردازد و با ادله محکم و متقن، که بعضاً به نام او ثبت و ضبط شده اند رویکرد استفاده تقویمی را در مسئله خدا اتخاذ می کند و این در حالی است که او در جایی به عدم وقوف و رهیافت به حقیقت ذات خداوند تصریح کرده است.بعضی را گمان بر این است که در اندیشه ابن سینا در این خصوص تعارضی وجود دارد نویسنده در این مقاله سعی نموده با استقرای آثاری که شیخ الرئیس در آنها به مسأله خدا پرداخته است ضمن توضیح دیدگاه وی نشان دهد که این تعارض ظاهری بوده و دلائلی وجود دارد که نشان می دهد شیخ به لایه های شناختی متفاوت برای افراد قائل بوده و شناخت از طریق لوازم را برای همگان ممکن می دانسته است و وجودی که به ادله عقلی محکم برای خدا ثابت می شود لازمی از لوازم خداست نه حقیقت خدا که آن همچنان امکان رهیافتش نیست.
ایمان گروی اعتدالی ابن حزم، طریق تحصیل باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
25 - 58
حوزههای تخصصی:
ابن حزم اندلسی دو رویکرد به مسأله معرفت شناسی دارد. رویکرد اول مبتنی بر منطق ارسطویی است و رویکرد دوم بر مبانی فکری ظاهریه استوار است. تأکید او در رویکرد اخیر، بر طریق چهارم از راه های تحصیل معرفت است. بر اساس آن آدمی با تصدیق پیامبر (ص) و ایمانی که خداوند در دل او می آفریند، به کسب معارفی خاص نائل می گردد. او، بر طبق روش معناشناسی اش، راه چهارم را از عبارات وحیانی و باورهای مبتنی بر آن گرفته است. با مراجعه به اندیشه های ظاهریه حزمیه مشخص می شود که آنچه از طریق ایمان به پیامبر بدست می آید، مجموعه ای کامل، متناهی، مشخص و تضمین کننده سعادت آدمی است و قابل حصول از طرق دیگر نیست. باوجود این، او وحی را نخستین منبع همه معارف به حساب نمی آورد. از نظر او باور مرتبه ای بالاتر از معرفت می باشد و تفاوت تعداد راه های کسب معرفت در دو رویکرد را باید در این نکته جستجو کرد. این دیدگاه او را «ایمان گروی اعتدالی» نام نهاده ایم.
چیستی تعبیر «فلسفه استعلایی» کانت و شمول آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
145 - 169
حوزههای تخصصی:
تعبیر «فلسفه استعلایی» یکی از مهمترین و پرمحتواترین تعابیری است که کانت در توصیف فلسفه خود به کار برده است. مقاله حاضر، با اتخاذ روشی توصیفی- تحلیلی کوشیده است این تعبیر را، فارغ از شهرت و فراگیری آن، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و بدین طریق مضمون و محتوا و نیز دامنه شمول آن را مشخص نماید. از بررسی و تحلیل تعاریف و توصیفات کانت از «فلسفه استعلایی» و تدقیق در عناصر و مقوّمات اصلی آن تعاریف و نیز توجه به پیوستگی میان آن عناصر به دست می آید که اولاً فلسفه استعلایی متضمن نقد اساسی بر عقل محض در دو وجه نظری و عملی آن است. یعنی فلسفه استعلایی، بر خلاف آنچه در بادی امر به نظر می رسد، هم معطوف به مباحث نظری یا فلسفه نظری کانت مانند معرفت شناسی، مابعدالطبیعه و ... است و هم ناظر بر مباحث عملی یا فلسفه عملی کانت از قبیل دین، اخلاق، حقوق و نظایر آن. ثانیاً مبنای شمول این فلسفه بر دو حوزه نظری و عملی، وجود زمینه مشترک میان آن دو یعنی وجود عناصر پیشین به ویژه احکام تألیفی پیشین در آنهاست. ثالثاً مشتمل بر تشکیل نظامی معمارانه مبتنی بر ایده ای خاص و بر حسب مفاهیم و اصول پیشین است.
بررسی نظریه تأویل ابن عربی و به کارگیری آن در تفسیر عرفانی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
73 - 91
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو تحقیق و بررسی روش تفسیر عرفانی ابن عربی یکی از اقطاب عرفان اسلامی است.در این تحقیق پس از بیان کوتاه شخصیت و آثار تفسیری، به روش تفسیری او که بر اساس کشف و شهود عرفانیاللهام ربانی است؛ با امعان نظر در آثار تفسیری وی توجه شده است. ابن عربی اگر چه معتقد است: کشف و شهود می توانداللهامات ربانی باشد و هم القائات شیطانی و تلبیس ابلیس، به ناچار نیازمند به میزان صدق از عقل، کتاب و سنت است، در عین حال در میدان عمل نتوانست، پایبندی عملی به اصول ذکرشده را حفظ کند.
سؤالات محوری مقاله، عبارتند از:
= روش تفسیری عرفانی ابن عربی بر چه اساسی استوار است؟
= آیا کشف و شهود عرفانی به تنهایی روش کاملی برای تفسیر قرآن خواهد بود؟
= آیا کشف و شهود عرفانی نیاز به میزان صدق دارد؟
= راه تشخیصاللهامات ربانی، از القائات شیطانی چیست؟
= میزان پایبندی عملی ابن عربی به میزان صدق چه اندازه است ؟
آنچه تحقیق و بررسی روش تفسیری او را مشکل می کند، دسّ و تحریفی است که به نظر اهل فن در آثار او انجام گرفته است. به هر حال آثار موجود، در برخی از نظر عقل، کتاب و سنت دفاع منطقی ندارند، به نحوی که حتی طرفداران او را ناچار می کند که بحث دسّ و تحریف در آثار وی را پیش بکشند که به نمونه های آنها اشاره شده است. در پایان نتایج بحث خاتمه بخش این تحقیق خواهد بود.
تأملی بر چیستی و چرایی نفی صفات الهی از منظر قاضی سعید قمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
869 - 890
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم خداشناسی، رابطه ذات و صفاتاللهی است. اقوال متعددی در این زمینه بیان شده اند که یکی از آنها، نفی صفات از ذات است که از آن بهاللهیات سلبی تعبیر می شود. قاضی سعید قمی از مهم ترین چهره های مروج این دیدگاه بود. در این نوشتار، نگاهی بهاللهیات سلبی از منظر قاضی سعید قمی خواهیم داشت. ابتدا به مفهوم شناسی نفی صفات می پردازیم که سه معنا برای آن بیان شده است که همگی مورد مناقشه اند. عجز از تصحیح نحوه انتزاع اوصاف کثیر از ذات بسیط و تلقی نادرست از معنای وصف ملازم دانستن آن با زیادت و غیریت با موصوف و فرار از دام تشبیه و عدم توانایی بر جمع میان روایات، عوامل اصلی در گرایش قاضی سعید بهاللهیات سلبی هستند. حاصل بررسی نگرش ایشان به مقوله صفاتاللهی آن است که نه معنای قابل دفاعی از نفی صفات ارائه و نه دلیل محکمی بر نفی صفات اقامه کرده اند. حاصل بررسی نگرش ایشان به مقوله صفاتاللهی آن است که وی با وجود کوشش فراوان و اقامه ادله متعدد، توفیق چندانی به دست نیاورده است؛ یعنی نه معنای دفاع شدنی از نفی صفات ارائه داده و نه دلیل محکمی بر نفی صفات اقامه کرده است.
هیدگر و پرسش از بیماری انسانی: چشم اندازی دازین کاوانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
43 - 60
حوزههای تخصصی:
این مقاله، پرسش از طبیعت بیماری انسانی نزد هیدگر با تکیه بر رویکرد دازین کاوانه در پژوهش های روانی مورد بررسی قرار می دهد؛ موضوعی که با وجود اهمیت تاریخی و جایگاه برجسته آن در طرح نقش تحلیل وجود انسانی در فهم تجارب آسیب شناختی، در مقایسه با سایر ابعاد اندیشه هیدگر چنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است. در این زمینه، ابتدا توضیح داده می شود که چگونه پرسش از طبیعت بیماری به عنوان امری نقصانی، به مثابه نوعی از محرومیت، ضرورتاً با پرسش از سلامتی، به عنوان وضعیت کمال، و به تبع آن با نحوه خاص وجود انسان به عنوان عرصه گشوده به روی جهان مرتبط می گردد. پس از آن مسأله تحلیل تجارب فردی در صور مختلف بیماری برپایه ساختارهای عمومی وجود انسانی همچون زمان مندی، فضامندی و مانند آن، به عنوان اساس پژوهش دازین کاوانه در حوزه آسیب شناسی مدنظر قرار می گیرد و در پایان، نشان داده می شود که چگونه ارائه سنگ محک وضعیت سلامتی در این زمینه و جمع میان مبنا قرارگرفتن کمال گشودگی و آزادی انسانی از سویی و صورت تجربه نرمال با نظر به چگونگی تحقق متعارف خصیصه های بنیادین وجودی از سوی دیگر، مسأله ساز خواهد بود.
تحلیل پدیدارشناسانه نوعی تصویر در شعر سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
189 - 207
حوزههای تخصصی:
بررسی ها نشان می دهد که میان بنیادهای فلسفی شعر سپهری و مباحث پدیدارشناسی مطابقت ها و هم سانی هایی وجود دارد. لُبّ سخن سپهری هم صدا با پدیدارشناسان آن است که آدمی باید خود مستقیماً از طبیعت شناختی ناب پیدا کند نه از راه علم و کتاب. ما در این مقاله که به روش توصیفی و تحلیل محتوا انجام گرفته است، تنها به واکاوی جنبه های پدیدارشناختی در خلق نوعی تصویر نوآورانه در شعر سپهری توجه کرده ایم. گمان ما آن است که در بررسی برخی تصاویر و شگردهای بدیعیِ سپهری، صرفاً تحلیل های ادبی کارساز و راه گشا نیست و باید از حوزه هایی دیگر مانند فلسفه در راستای تبیینِ چند و چون بعضی از شگرد های ادبی یاری گرفت. تصویرهایی مانند «گنجشکِ محض»، «آفتاب صریح»، «پیشانیِ مطلق»، «نقطه محض» و «اتفاق سفید» در شعر سپهری هم سو با اصول پدیدارشناسی آفریده شده است. هوسرل در پدیدارشناسی بابی با عنوان «اپوخه» گشوده است. «اپوخه» مرحله ای از شناخت است که در آن منِ ناب یا منِ متفکر و نظاره گر همه قضاوت ها درباره و جود و یا هستی جهان خارج را به حالت تعلیق درمی آورد. سپهری وقتی می گوید: «گنجشکِ محض می خواند.»، فقط نمی خواهد با برجسته سازی زبان، تصویری آشنایی زدایانه و نو بیافریند بلکه با تکیه بر تأملات فلسفی خود می خواهد تا به مفهومی نزدیک به «اپوخه» اشاره کند.
چالش های قضیه سالبه المحمول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
65 - 85
حوزههای تخصصی:
از مباحث چالش برانگیز در دانش منطق، قضیه سالبه المحمول است. منطق دانان در پذیرش این قضیه به دو گروه تقسیم شده اند و گروهی که وجود آن را پذیرفته اند نیز درباره مفادش هم نظر نیستند. گویا خونجی نخستین منطق دانی است که از این قضیه یاد کرده و البته بدون توجه به چالش های احتمالی درباره سالبه المحمول، وجود آن را مسلّم انگاشته و احکام آن را، مانند دیگر قضایا، تفصیل داده است. پس از خونجی، ابهری سالبه المحمول را طراحی کرد، ولی استدلالش در اثبات این قضیه با مخالفت خواجه طوسی روبه رو شد. استدلال ابهری و اشکال طوسی پیروانی پیدا کرده و افزون بر آن، استدلال دیگری نیز برای اثبات سالبه المحمول ذکر شده که برخی دیگر آن را نقد کرده اند. نگاشته حاضر تلاش دارد با تمرکز بر طرح دو مسئله مهم درباره ساختار منطقی و مفاد قضیه سالبه المحمول و بررسی سخنان گفته شده درباره این دو مسئله، نشان دهد که دلیلی محکم برای اثبات سالبه المحمول وجود ندارد و اشکالات این قضیه قوی تر از ادله اثبات آن هستند.
معمای معرفت بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش محوری فرگه در مقاله در باب معنی و مدلول آن است که چگونه می توان تفاوت معرفتزایی جمله هایی به فرم a=a را از a=b توجیه کرد.a=a تحلیلی و پیشین است در حالی که a=b پسین است و ارزش شناختی متفاوتی دارد. نظریه معنی (sense) و مدلول فرگه برای پاسخ به همین پرسش طرح می شود.سنس نحوه رسیدن به یک مدلول است و تفاوت راههای رسیدن به یک مدلول توجیه گر چگونگی معرفتزایی اینهمانیهای تجربی است.در سنت تحلیلی توجیه معرفتزایی نقطه قوت نظریه فرگه محسوب می شود.ما بر آنیم استدلال کنیم که اگر ساختار منطقی پیشنهادی فرگه برای اینهمانیهای تجربی را مفروض گرفته و نظریه معنی و مدلول او را بپذیریم، آنگاه اساسا جایی برای کشف تجربی باقی نمی ماند.کشف تجربی در حالتی معنی پیدا می کند که ساختار منطقی متفاوتی به جمله های مورد بحث فرگه نسبت دهیم و در این صورت دیگر نیازی به نظریه معنی و مدلول نخواهیم داشت.
خاستگاه ادبیات و مسئله تناهی از منظر موریس بلانشو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موریس بلانشو، فیلسوف و ادیب فرانسوی، علی رغم آن که در زمانه خود شخصیتی کمتر شناخته شده به شمار می رفت، اما آثارش از نیمه دوم قرن بیستم تا به امروز مورد توجه فلاسفه و منتقدان ادبی واقع شده است. آنچه نوشته های بلانشو را متمایز می سازد، رویکرد قطعه وار او در قبال فلسفه و ادبیات است که بیش از آنکه به تدوین نظریه های فلسفی و ادبی بینجامد، منجر به ضد-نظریه و در نتیجه بینشی غیرسیستماتیک به این دو حوزه شده است. از چشمگیرترین جنبه های اندیشه بلانشو، بحث در باب نسبت غریبی است که او میان خاستگاه ادبیات و مسئله تناهی و مرگ برقرار می سازد. جستارحاضر، در پی خوانش آراء بلانشو در خصوص ادبیات، به مسئله تعریف ناپذیریِ آن و سپس خاستگاه ادبیات می پردازد و از خلال تحلیل دیدگاه بلانشو در باب مرگ، نسبتِ این دو موضوع را به بحث و بررسی می گذارد. چنان که خواهیم دید، تصور بلانشو در خصوص تناهی و نیهیلیسم را می توان به نحوی ناسازنما برسازنده ی راز ابهام ادبیات و خاستگاه آن تلقی کرد.
نظریه هنر فاضله فارابی و رهیافت های معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶
97 - 117
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مسلمان همچون فارابی در آثار گوناگون خود به هنر و کارکردهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی آن توجه داشته اند. در آثار اندیشمندان معاصر مانند مرتضی مطهری، محمدتقی جعفری و جوادی آملی نیز مطالب قابل توجهی به چشم می خورد که بتواند مبنای یک نظریه هنر و زیبایی قرار گیرد. در نظریه هنر فاضله فارابی هنرمند در طبقه دوم مدینه فاضله و حامل حقایق دینی و سعادت معقول است. این به معنای نفی ویژگی های زیباشناختی و خلاقیت هنری نیست، بلکه همه ارزش های هنری پیش فرض هنر بودن هنر فاضله است. نظریه هنر فاضله فارابی از محاکات صور حسی و خیالی تا محاکات معقولات یا رهیافت هنرحکمت را شامل می شود. هنر سرگرمی با توجه به لزوم آن در مسیر سعادت غایی در حدود و اندازه های معینی مورد قبول فارابی است. در آثار متفکران معاصر نیز مراتب مختلف زیبایی و هنر نفی نمی شود، بلکه تاکید می شود که زیبایی و هنر منحصر در انواع حسی و مادی و حتی زیبایی فکری نیست و شامل زیبایی معقول هم می شود. به عنوان نمونه مطهری در مقدمه داستان راستان به رهیافت هنرحکمت و انتقال معارف به جامعه توجه داشته غفلت از آن را به عنوان بیماری اجتماعی یاد می کند.
باورهای کلامی و علوم انسانی (جایگاه و چگونگی تأثیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
503 - 526
حوزههای تخصصی:
بی شک آگاهی جامع از کاستی های کلام موجود، پاسخ دقیق به امکان اسلامی سازی علوم و مبرهن به امکان پیرایش علوم از پیش فرض ها، با نگاهی کلان به جایگاه های تأثیر و تأثر و از آن طریق اصطیاد چگونگی تأثیر باورهای کلامی بر علوم انسانی میسر است. نوشتار حاضر، ضمن پذیرش فی الجمله نه بالجمله ابتنای علوم انسانی و امهات مسائل این علوم بر گزاره های کلامی، با استفاده از روش تاریخی و تحلیل عقلی، هدف مذکور را در طرحی جامع دنبال می کند. بر اساس این طرح، الف) علم یا فعالیت علمی به عنوان متعلق تأثیر گاهی به صورت مستقیم و زمانی دیگر به صورت غیرمستقیم از باورها اثر می پذیرند؛ ب) در تأثیر غیرمستقیم، باورهای کلامی در مرحله اول بر عوامل معرفتی (عوامل فلسفی و علمی) یا غیرمعرفتی (ویژگی های شخصیتی دانشمندان، فرهنگ، محیط و جامعه آماری و...) تأثیرگذار بر علم یا فعالیت علمی تأثیر می کنند و آنگاه بر علوم انسانی؛ ج) تأثیرگذاری بر فعالیت و فرایند تولید علم و پژوهش به دو صورت خرد و کلان تصور شدنی است؛ زیرا علم را می توان ناظر به مسئله پژوهشی و کلیت معرفت، تصور و مراحل تولید آن دو را بررسی کرد؛ د) همچنین در صورتی که مراد از علم معنای دیسیپلین باشد، مؤلفه های علم مانند موضوع، روش، غایت و... از باورهای کلامی اثر می پذیرند.
مفهوم «علاقه»: کانت و آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
63 - 76
حوزههای تخصصی:
کانت دقیقه اولِ تحلیل امر زیبا در جزء اول کتابش را به بررسی حکم ذوقی از وجهه نظر کیفیت اختصاص می دهد و می گوید انسان برای آنکه چیزی را زیبا بنامد باید حکم کند که آن شئ متعلق رضایت یا عدم رضایتِ بی طرفانه است. این «بی علاقگی1»، «بی طرفانه» یا «بی غرض» بودنِ حکم ذوقی، از سویی به دلیل اهمیتش و از سوی دیگر به دلیل ابهام آن، مورد توجه بسیاری از کسانی که بر روی زیبایی شناسی ِکانت مطالعه کرده اند قرار گرفته است. یکی از این افراد تئودور آدورنو است. در این نوشته سعی بر آن است که به بخش اول تحلیل کانت از امر زیبا در کتاب اول نقد قوه حکم2 نگاهِ نزدیکتر و تا حد امکان دقیق تری بیاندازیم و در خلال آن به بعضی از مباحثاتی که در پی آن شکل گرفته است بپردازیم و به نقد هایی که گاهاً از سوی منتقدین وارد شده است پاسخ دهیم. همچنین در دو بخش، آراء آدورنو در زمینه «بی علاقگیِ» حکم ذوقی و نتایج این رویکرد به زیبایی و هنر را بررسی خواهیم کرد؛ اینکه چگونه آدورنو بر مبنای فلسفه خود در ارتباط با هنر و زیبایی و با بهره گیری از تفکر دیالکتیکیِ خود نوعی تغییر زاویه دید را در این مسئله به وجود می آورد و سپس به نظریه پردازی درباره آن اهتمام می کند. در پایان تلاش خواهیم کرد به تعدادی از مسائلی که مطرح شده است با توجه به بخش های دیگر نقد قوه حکم پاسخ گوییم تا در پرتو آنها نگاهی روشن تر نسبت به موضع کانت بدست آوریم.
ذوق تأله یا تعارضی در نظام وجودشناسی دوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
61 - 75
حوزههای تخصصی:
از آثار دوانی می توان دو نظریه در باره وحدت و کثرت استنباط کرد. یکی وحدت وجود و کثرت موجود و دیگری، وحدت وجود و وحدت موجود. این فیلسوف مکتب شیراز، در طرحواره فلسفی- عرفانی خویش، نظریه ذوق التاله را تبیین می کند و معنای موجود بودن ممکنات را انتساب آنها به حقیقت وجود می داند. بدین ترتیب است که انتساب، به عنوان اصطلاحی کلیدی در این باب مطرح می شود؛ اصطلاحی که در هر کدام از این الگوها چهره متفاوتی پیدا می کند. آیا مراد از انتساب، همان وجود رابط صدرائی یا تجلّی مطرح در نظام عرفانی است؟ آیا آنچه دوانی از انتساب اراده می کند امری غیر از اضافه اشراقی است؟ در این نگاشته خواهیم دانست که در الگوی نخست، انتساب، غیر از وجود رابط صدرایی و یا نظر عرفاء در باب تجلّی و همچنین، غیر از اضافه اشراقی است. این در حالی است که در دومین الگو، انتساب، دقیقاً همان تجلّی و ظهور عرفاست. در تبیین نظریه ذوق التاله دوانی، دیدگاههای مختلفی شکل می گیرد. نگارنده ضمن دسته بندی این نظرات با تفکیک میان دستگاه فلسفی و عرفانی جلال الدین دوانی، اولا تحلیلی از این اختلاف در عبارات ارائه می کند و ثانیاً با ریشه یابی این گوناگونی در تعابیر، مشکل اساسی را ضعف دستگاه فلسفی دوانی می داند و معتقد است نظام فلسفی او این قدرت و قابلیت را نداشته است که اندیشه عرفانی او را به طور کامل و بدون نقص، مبرهن سازد.
برساخت گرایی اخلاقی کریستین کرسگارد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
1 - 20
حوزههای تخصصی:
برساخت گرایی نظریه ای که احکام اخلاقی را نه امور واقعی بلکه اموری که توسط عقل عملی طی فرآیندی عقلی با توجه به مشکلات عملی پیش رو ساخته می شوند، می داند. کریستین کرسگارد فیلسوف معاصر آمریکایی یک برساخت گرای کانتی است که نظریه او در این مقاله به نقد و بررسی گذاشته می شود. وی مخالف واقع گرایی اخلاقی است. کرسگارد برساخت گرای افراطی است و به طور کلی وجود حقایق اخلاقی حتی به عنوان حقایق انتزاعی را رد می کند و کلاً آنها را ساخته فاعل اخلاقی می داند. کرسگارد به طور کلی، اصول اخلاقی یا سیاسی را راه حل هایی برای حل مسائل و مشکلات عملی انسان می داند که توسط او طی فرآیندی عقلی ساخته می شوند. وی هنجارمندی و قدرت دستوری الزامات اخلاقی را از همین جا ناشی می داند که توسط خود شخص برای حل مشکلاتش ایجاد شده است. برساخت گرایی کرسگارد با نقدهایی مواجه شده است که شاید مهم ترین آنها عدم توفیق در اثبات ارزشمندی انسان به عنوان منبع ارزش هاست. کلمات کلیدی: کرسگارد،
حرکت در مجردات بر پایه مبانی فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
253 - 283
حوزههای تخصصی:
از جمله موضوعات پیچیده در مباحث تغیر و حرکت، امکان حرکت (سیلان وجود جوهری یا عرضی شیء) در مجردات (چیزی که نه تنها جسم نیست، بدون وجود جسم و تعلق به آن نیز می تواند باقی بماند) است. آیا می توان بر پایه مبانی موجود در فلسفه، وجهی را برای توجیه و تبیین حرکت در مجردات یافت؟ به نظر می رسد با توجه به معنای «اتصاف» در «قبول و بالقوه بودن»، می توان گفت: واقعیت بسیط سیالی که در حال حرکت است، هرچند بسیط است، هر جزء فرضی اش، با اینکه فی نفسه بالفعل است، خود بعینه نسبت به جزء بعدی خود بالقوه است و با انعدام جزء بالقوه (قابل فرضی)، جزء دیگری از واقعیت سیال تحقق می یابد. لذا لازم نیست که واقعیت سیال در حال حرکت، مرکبی شامل هیولا و یا بسیطی حال در هیولا یا متعلق به آن باشد. بنابراین موجودات مجرد که وجودی بسیط دارند و ارتباطی با هیولا ندارند نیز می توانند در عین بساطت وجود، دارای قوه، حرکت و سیلان در وجود باشند
روش شناسی غزالی در مواجهه با حکمت سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و یکم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
197 - 222
حوزههای تخصصی:
آن چه اغلب در متون تاریخ فلسفه درباره رویکرد غزالی به فلسفه یافت می شود، به جنبه های انتقادی و انکاری غزالی مربوط است؛ بدین صورت که او را نقطه عزیمت عقلگرایی اشاعره و مخالف فلسفه و به ویژه فارابی و ابن سینا معرفی می کند. اما آیا این مطلب موضع حقیقی غزالی را بازگو می کند؟ پاسخی که در این مقاله ارایه شده، شیفتگی غزالی نسبت به حکمت مشرقی ابن سینا و دنباله روی آن را مورد بحث قرار داده و تأثیرپذیری در روش و نگرش غزالی از ابن سینا را به نحو پدیدارشناسانه نشان می دهد؛ بدین معنا که هرچند ادبیات انتقادی غزالی که برآمده از موضع سیاسی اوست، انگیخته هایی را در مخالفت جریان فلسفی به دنبال داشته، اما در موضع فردی، او پیرو حکمت مشرقی است و جریان سازی آن را تقویت کرده است.