مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
زیبا
حوزههای تخصصی:
فمینیسم جنبشی است که با داعیه دفاع از حقوق زنان در حوزة تمدنی غرب و با بهره گیری از اصول و مبانی آن، پای به عرصة اندیشه های سیاسی و اجتماعی نهاد و کوشید تا در ساحت های گوناگون زندگی اجتماعی، غبار غربت از چهرة زنان بشوید و با واکاوی عوامل فرودستی آنان، به مبارزه با این عوامل بپردازد و با همین هدف، به نقد و بررسی تاریخ هنر و زیباشناسی همت گماشت. نکته محوری فمینیست ها شناخت تحلیل زندگی فرهنگی با توجه به تمایز جنسی مرد و زن است. پرسش عمدة آنان این است که چرا زنان در تاریخ هنر جایگاهی ندارند؟ از نظر آنها، تاریخ هنر و زیباشناسی، هیچ گاه هنر زنان را به رسمیت نشناخته و با ترویج اندیشه ها و اتخاذ سیاست های خاص، بر نادیده گرفتن خلاقیت هنری زنان، تأکید کرده است و به جای آن، با موضوع قرار دادن بدن زنان برای آفرینش های هنری، به فرودستی زنان دامن زده است. فمینیست ها برای مقابله با تاریخ هنر مردمحور، از راهکارهای مختلفی در خلق آثار هنری استفاده کرده و با نقد فلسفه و تاریخ هنر سنتی زمینة حضور بیشتر زنان را در عرصه های گوناگون هنری فراهم ساخته اند، اما هنر فمینیستی به دلیل بی توجهی به شخصیت حقیقی زن و عدم واقع گرایی و نیز افراطی گری در ارائه راهکارها، نه تنها به کاهش ستم به زنان در عرصه هنر کمک نکرده، بلکه زمینه ساز ظهورگونه های دیگر از ستم بر زنان شده است.
بازخوانی رمان‹‹زیبا›› (تأملی در ژرف ساخت رمان زیبا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان در ایران پدیده ای نوظهور است که با شکل گیری نهضت مشروطه توجه ایرانیان را به خود جلب کرد. در عصر مشروطه بحران های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زمینه را برای به وجود آمدن رمان مهیا ساخت و آن را وارد پهنه اجتماع کرد. رمان «زیبا»ی حجازی از جمله رمان های اجتماعی اولیه محسوب می شود که از منظر ادبی توانست ساختار و محتوای رمان های اولیه را اعتلا بخشد و در تکامل سبکی و ساختاری رمان فارسی موثر افتد. این پژوهش در پی واکاوی ژرف ساخت رمان ‹‹زیبا›› و نقد و تحلیل آن است. رمان «زیبا» همانند رمان های اجتماعی اولیه با دسیسه ای عاشقانه شروع می شود و حجازی در این رمان از فرم سفر برای گسترش پی رنگ استفاده کرده است. حجازی در رمان «زیبا» اغلب شخصیت ها را قبل از نقش آفرینی در صحنه داستان معرفی نمی کند، بلکه شخصیت ها در جریان کنش و واکنش ها، ناگفته های درونی خود را به مخاطبان به صورت ضمنی بازتاب می دهند. از منظر محتوایی این رمان به داستان دیوان سالاری و انتقال روش «ایلی-روستایی» به دولت متمرکز سراسری می پردازد و فساد اداری دورة رضاشاه از درونمایه های اصلی آن به حساب می آید.
نقد افلاطون بر رئالیسم در هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نقاط مبهم و پرگفته، اما ناشناخته فلسفه غرب، نقد دو هزار و اندی ساله فیلسوفان مغرب زمین به مواضع فلسفه هنر افلاطونی است. آنان همواره مدینه فاضله افلاطونی را ناکجاآبادی ضد شاعرانه و مبتنی بر تبعید هنرمندان از شهر تصویر ساخته اند. این موضع ضد افلاطونی فلسفه غرب از صدر تا ذیل مابعدالطبیعه غربی حکایت از حکمتی رازمند در آراء منتقدانه این حکیم نسبت به حقیقت هنر در ساحت شهر و شهروندی است. نوشتار حاضر درصدد است تا تبیین هر چند اجمالی، اما معطوف به کشف حقیقت متعالی اثر هنری، از ناحیه نقد افلاطون بر رئالیسم در هنر ارائه دهد؛ گرایشی که امروز با خلق رسانه های نوین چون عکاسی و سینما به گرایش همه جانبه در سپهر رسانه های ارتباط جمعی نوین در آمده است. آسیب شناسی افلاطون از این گرایش هنری یک راهبرد کلیدی و راهگشا در عرصه فرهنگ کاربردی و رویکرد بنیادین در ساختاربخشی و صورت بندی آثار رسانه ای و هنری است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که آیا نظریه زیبایی شناسی افلاطون، صرفاً در محدوده نظام ایده آلیسم افلاطونی و ساحت معرفت شناختی صور معقول، قابل فرآوری و رمزگشایی است یا آنکه خود، فی نفسه در ابعاد یک پارادایم از مرجعیت و گسترش پذیری برخوردار است؟ آیا ""حقیقت گرایی"" افلاطون، برساخته ای از نظام صور معقول و جهان مثالی اوست، یا برخلاف، این نظام صورت های عقلانی است که بر بنیاد حقیقت گرایی بنا گردیده و""ایده های معقول"" را به مثابه""انگاره های حقیقت"" صورت بخشیده است؟ چرا هنر نزد افلاطون، نه تصویرِ ""پدیدار طبیعت""، بل تعبیرِ ""رؤیای حقیقت"" است؟ نقد افلاطون بر رئالیسم در هنر، نقد نظرورزی به «زیبایی طبیعت» بدون رازورزی با «طبیعت زیبایی» است. پیشگیری از قربانی ساختن «حقیقت» در پرستشگاه «واقعیت»و تذکر به حقایق اصیل وجود در برابر تقلیل و فروکاستی چشم انداز هنرمند بر عدسی های ثبت جهان مادی و فیزیکی است.
مفهوم «علاقه»: کانت و آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
63 - 76
حوزههای تخصصی:
کانت دقیقه اولِ تحلیل امر زیبا در جزء اول کتابش را به بررسی حکم ذوقی از وجهه نظر کیفیت اختصاص می دهد و می گوید انسان برای آنکه چیزی را زیبا بنامد باید حکم کند که آن شئ متعلق رضایت یا عدم رضایتِ بی طرفانه است. این «بی علاقگی1»، «بی طرفانه» یا «بی غرض» بودنِ حکم ذوقی، از سویی به دلیل اهمیتش و از سوی دیگر به دلیل ابهام آن، مورد توجه بسیاری از کسانی که بر روی زیبایی شناسی ِکانت مطالعه کرده اند قرار گرفته است. یکی از این افراد تئودور آدورنو است. در این نوشته سعی بر آن است که به بخش اول تحلیل کانت از امر زیبا در کتاب اول نقد قوه حکم2 نگاهِ نزدیکتر و تا حد امکان دقیق تری بیاندازیم و در خلال آن به بعضی از مباحثاتی که در پی آن شکل گرفته است بپردازیم و به نقد هایی که گاهاً از سوی منتقدین وارد شده است پاسخ دهیم. همچنین در دو بخش، آراء آدورنو در زمینه «بی علاقگیِ» حکم ذوقی و نتایج این رویکرد به زیبایی و هنر را بررسی خواهیم کرد؛ اینکه چگونه آدورنو بر مبنای فلسفه خود در ارتباط با هنر و زیبایی و با بهره گیری از تفکر دیالکتیکیِ خود نوعی تغییر زاویه دید را در این مسئله به وجود می آورد و سپس به نظریه پردازی درباره آن اهتمام می کند. در پایان تلاش خواهیم کرد به تعدادی از مسائلی که مطرح شده است با توجه به بخش های دیگر نقد قوه حکم پاسخ گوییم تا در پرتو آنها نگاهی روشن تر نسبت به موضع کانت بدست آوریم.
کمال در زیبایی شناسی ابن سینا و نقد رویکردهای رایج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخنان مستقیم ابن سینا در مورد زیبایی (جمال) را می توان در چند سطر جمع کرد؛ اما مهم تر از جمع آوری این سخنان، کشف مفهوم کلمات و روابطی است که او در جملات خود مطرح کرده است. یکی از مفاهیم پرکاربرد و مهم در مسئله زیبایی یا جمال در اندیشه ابن سینا «کمال» است. برخی از پژوهشگران در تحلیل کمال مدرَک در محسوسات، کمال مورد نظر ابن سینا را «کمال ثانی» به عنوان «شیء آن گونه که باید باشد» دانسته اند، در حالی که اگرچه ممکن است این سخن صحیح باشد، اثبات این ادعا از عبارت فوق صحیح نیست. بر همین اساس، در این پژوهش تلاش شده است با روش توصیفی تحلیلی، ضمن نقد رویکرد رایج در مورد رابطه کمال و جمال محسوسات، چگونگی این ارتباط با استناد به عبارات او بررسی و تحلیل شود. یافته های این پژوهش با تأکید بر رابطه عمیق کمال و جمال، نشان می دهد که با توجه به تفاوت کمال در موجودات، زیبایی ابن سینا را باید به زیبایی محسوس و غیر محسوس (مجرد) تقسیم کرد. در حقیقت، زیبایی در این دو دسته از موجودات با توجه به نوع کمال مورد نظر در آن ها متفاوت خواهد بود، به این گونه که زیبایی در غیر محسوسات، ذاتی و در محسوسات جزء عوارض آن ها است؛ بنا بر این کمال در نوع اول، کمال اولی و در نوع دوم کمال ثانی است.
«معماری به مثابه فلسفه» معماری سالینگاروس در آیینه زیبایی شناسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
121 - 136
حوزههای تخصصی:
نسبت میان مبانی ریاضی و خلّاقیت در طراحی معماری اهمیت فراوانی دارد. براساس دیدگاه معمارانی چون سالینگاروس صرفاً با رجوع به ریاضیات، می توان طرحی را ارائه و حتی شهری را بنا کرد؛ اما کانت در کتاب نقد قوه حکم، بر آن است که در خلق یک شیء، که بتواند ابژه زیبایی شناختی باشد، نیازمند یک نابغه هستیم؛ یعنی کسی که براساس ایده های نو و نه صرفاً قوانین ازپیش موجود، مانند قواعد ریاضی به خلق شیء اقدام می کند. در غیر این صورت، سازه مذکور نه تنها اثر هنری نیست، بلکه ابژه زیبایی شناختی نیز نیست. به این معنا که ما نمی توانیم حکم خود را دارایِ چنان کلیتی بدانیم که دیگران را نیز دربرگیرد. یعنی نمی توانیم انتظار داشته باشیم که دیگران نیز آن لذت را دریافته باشند؛ بنابراین، این سازه ها به عنوان اموری مطبوع در نظر گرفته خواهند شد؛ نه اموری زیبا. پژوهش حاضر، در پی ارزش گذاری میان سبک های مختلف معماری نیست و صرفاً خوانشی کانتی از دیدگاهِ سالینگاروس و امثالِ وی در حوزه معماری ارائه می دهد.
تحلیل داستان رعنا و زیبا از دیدگاه ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
211 - 238
حوزههای تخصصی:
قصّه بخشی از میراث فرهنگی ملت ها است و ارزش های سنّتی و فرهنگی هر جامعه را رقم می زند. در تحلیل قصّه ابتدا باید به شناخت عناصر سازنده آن پرداخت، سپس روابط بین این عناصر و خطّ سیر قصّه را کشف نمود. پرسش اصلی پژوهش این است که براساس تئوری ولادیمیر پراپ و با تحلیل خویشکاری های واحد ویکسان در روایت عامیانه رعنا و زیبا چگونه می توان به ساختار این گونه داستان ها پی برد. دراین مقاله که با روش توصیفی و تحلیل محتوا به انجام رسیده، داستان بر اساس الگوی ریخت شناسی پراپ مورد بررسی قرار گرفته است که می توان آن را به مراحلِ وضعیت آغازین، پیدایش گرفتاری، انتقال، نیرنگ، مبارزه، بازگشت و عروسی دسته بندی کرد. ضمن نقد وتحلیل کارکردهای سی ویک گانه مورد نظرِ پراپ در این داستان مشخص شد که فراوانی عملکرد در این قصّه در عنصر یاری دهنده است و سپس در تصمیم گیری قهرمان قصّه و در مبارزه، بیشترین کنش دیده می شود. این قصّه سه بدبختی و شر و رفع آن را در پی دارد که به تناسب آن، سه بازگشت و انتقال را برای قهرمانان اصلی قصّه رقم می زند.
مفهوم شناسی اصطلاحات «زیبا» و «زیبایی» در متون اوستایی و پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهشی با عنوان «مفهوم شناسی کلمه هنر در متون اوستایی و پهلوی» کلمه هنر در متون اوستایی و پهلوی و به ویژه گاثاها ، توسط نگارنده مورد تحقیق و تأمل قرار گرفته است. در ادامه آن پژوهش و از این رو که هنر نسبتی ذاتی با زیبایی در فرهنگ اسلامی- ایرانی دارد، مقاله پیش رو، دو اصطلاح زیبا و زیبایی را مورد بحث و تحقیق قرار می دهد. بر بنیاد رویکرد ریشه شناسی لغات یا علم مطالعه تاریخی واژه ها و نیز بررسی تحول شکل و مفهوم واژه ها، این مقاله قصد درک مفهوم زیبایی در متون اوستایی (شامل یسنه ها، یشت ها، وندیداد، ویسپرد وخرده اوستا و به ویژه گاثاها که بخشی از یسنه ها محسوب می شود) و نیز پهلوی (به ویژه در دینکردهای اول تا دهم، و بندهش) را دارد. علاوه بر آن هدف مقاله، تحقیق کامل در باب واژه هایی است که مترادف مفهوم زیبایی و دربردارنده آن، در متون زرتشتی بوده اند. روش تحقیق تاریخی-تحلیلی با تاکید بر تبارشناسی واژه ها است و پژوهش نشان می دهد همچنانکه کلمه هنر بیان مطلق جمع فضائل در فرهنگ ایران باستان است و این معنا به واسطه هو (در ابتدای هونر) حاصل شده است اصطلاحات مرتبط با زیبایی (من جمله هوچیهر) نیز نسبتی تام با خیر و نیکی دارند. بنابراین زیبایی مساوقتی تمام با خیر و خوبی در فرهنگ ایرانی دارد.
نگاهی به نظریۀ زیبایی شناسی سعدی در غزل های او
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
29 - 54
حوزههای تخصصی:
غزل های سعدی در میان غزل های زبان فارسی، در نوع خود بی نظیر است. سعدی از رهگذر این سروده های دل انگیز، عاطفه و اندیشۀ عاطفی شدۀ خود را به مخاطب انتقال می دهد. یکی از این عواطف که با اندیشه و جهان بینی اش رابطه ای مستقیم دارد، مقولۀ زیبایی و زیبایی شناسی است. او از این مقوله به گونه ای پراکنده و اساساً در پیوند با معشوق، سخن گفته است. در این مقاله بر آنیم که این اندیشه های پراکنده را گرد کرده و در نظامی مشخص سازماندهی کنیم تا رگه های فلسفه یا حکمت زیبایی شناسانۀ سعدی آشکار گردد؛ بنابراین به قدر نیاز نظریه های زیبایی شناسی را از گذشته های دور تا امروز به اختصار بررسی کرده ایم تا سنجش طرز تلقی سعدی از زیبایی با آن ها میسر گردد. در این مقاله که داده هایش با استفاده از روش کتابخانه ای گرد آمده و با روش تحلیلی توصیف شده است، در یافته ایم که سعدی را می توان با زعایت احتیاط، نظریه پرداز حوزۀ زیبایی شناسی دانست. بی گمان این نظریه از جمال شناسی دینی در جهان اسلام که خود، تا حدودی از فلسفۀ یونان تأثیر پذیرفته، منشعب می گردد. این پژوهش نشان می دهد که نگاه سعدی به زیبایی ساختاری است و او زیبایی را پدیده ای منسجم و متشکل از عناصر مختلف می داند.
درهم تنیدگی اخلاق و سیاست ارسطو چونان مقدمه ای برای متافیزیک امور انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
314 - 291
حوزههای تخصصی:
اخلاق و سیاست آنچنان که در سنت فلسفه اسلامی فهم شد، جدا از هرگونه بنیان متافیزیکی و چیزی بیرون از حقیقت بود. سیاست ارسطو به طور بنیادین خوانده نشد و همواره بر تفکیک علوم در سنت ارسطویی پافشاری کردند. پرسش اصلی پژوهش این است که آیا می توان بر مبنای بنیان متافیزیکی میان اخلاق و سیاست پیوند برقرار کرد؟ برای پاسخ به این پرسش از روش کیفی تحلیل متون برای بررسی آثار مهم ارسطو و مباحث ارائه شده از سوی نظریه پردازانی که نوشته های این اندیشمند پرآوازه را با روشی دقیق و نقادانه بررسی کرده اند، استفاده خواهد شد. در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که رابطه ای معنادار بین اخلاق و سیاست برمبنای بنیان متافیزیکی وجود دارد. در این پژوهش تلاش خواهد شد تا با استفاده از ترکیب «شیء انسانی» یا «امر انسانی» و بنیان قرار دادن قاعده ارسطویی «آغاز همان پایان، و پایان همان آغاز است»، نشان داده شود که نه تنها اخلاق و سیاست ارسطو منفک از متافیزیک نیست، بلکه بنیان های متافیزیک امر انسانی را پی می نهد. نخست، ماهیت امر انسانی و نحوه نظر به آن از دیدگاه ارسطو بررسی و سپس در قالب مفاهیم خوب و زیبا نشان خواهیم داد که فلسفه ارسطو از پایه بر یک پیش فرض اخلاقی، یعنی پی ریزی زندگی آزاد، بنا نهاده شده است. بی شک بررسی این مقوله زمان بیشتری می طلبد، ولی می توان این مقاله را تمهیدی بر کار بیشتر در زمینه این موضوع دانست. «ورزش خاص انسان» (ارگون)، انسان فعلیت (انرگیای) یا اندیشیدن به اندیشیدن خود، یا تشبه به خداوند است و این تنها و یگانه راه آزادی انسان است. سیاست و اخلاق، در یک کلام، اجتماع، تنها بستری است که می تواند موجب تحقق این امر بالقوه شود. هرچند ارسطو در آغاز مسئله را شهروند خوب معرفی می کند، در انتها مشخص می شود که به زیستن در اجتماع چیزی نیست جز فعلیت این امر.
ایمان به مثابه مفسّر تجربه زیبایی در عرفان علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایمان از مقوله معرفت است و می توان آن را اوج تجربه مؤمنانه محسوب کرد. از سویی، تجربه زیباشناختی، نیرومندترین تجربه زیستی است که زندگی آدمی را معنادار و پویا می سازد. یکی از سؤالات مطرح در این باب، این است که تجربیات زیبایی شناختی چه رابطه ای با تجربیات مؤمنانه دارند. هدف: مقاله حاضر، به این پرسش در قلمرو عرفان علامه طباطبایی با روش نظری(توصیفی- تحلیلی) پاسخ داده است. روش: روش تحقیق در این مقاله، اسنادی و با توجه به فرضیه اتخاذ شده، در زمره تحقیقات توصیفی(غیر آزمایشی) است. تکنیک کار به روش نظری(توصیفی-تحلیلی) و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای صورت گرفته است. یافته ها: این مقاله با واکاوی روابط سه گانه زیبایی، ایمان و عرفان شروع می شود و نسبت آنها را در نحوه تفکر و اندیشیدن انسان و وسعت دنیای او می یابد. نتیجه گیری: تجربه زیبایی، پرتویی از تجلی حقیقت است در ساحت خیال؛ اما امر زیبا، در افقی بالاتر از تجربه زیبایی، تنها با دل آگاهی یافت می شود که از مقوله ایمان و معرفت است. ایمان در نظر علامه، برآمده از محبت به خداست و تجربه های زیباشناختی هم با جذبه ای هم سنخ با محبت همراه اند. پس برای رابطه ایمان و امر زیبا، باید به واکاوی معنای محبت پرداخت. اما امر زیبا محدود به محسوسات نیست، بلکه حقیقت زیبایی امری معقول است؛ وانگهی، همان زیبایی محسوس هم از باطنی برخورداراست که باید آن را کشف کرد.