آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

 
رى در قرن پنجم و ششم ق عطفى در تاریخ تشیع و نمونه اى مثال زدنى از تعصب مذهبى بود که مذاهب گوناگون فکرى در تاریخ بشر از خود نشان داده اند.
مذاهب مختلف اسلامى جنگ قلمى تمام عیار به راه انداختند. جنگ زبانى و قلمى پدیده مسلط فرهنگى رى در قرن پنجم و ششم هجرى است.
فضایى آکنده از کینه توزى و خشم بین پیروان مذاهب در صحنه سیاسى رى حاکم بود و قدرت طلبان سلجوقى (تأمین کننده منافع تسنن و حامیان خلافت عباسى) نهایت استفاده را از این وضع مى بردند.
گروه هاى مختلفى در رى زندگى مى کردند, این گروه ها در همه دوره ها علیه یکدیگر نزدِ والیان سعایت مى کردند و به نوعى به سلاطین و امرا تقرب مى جستند. ابوالفتوح نیز گاهى مورد حسد و سعایت این گونه افراد نزد والى رى قرار مى گرفت.
قدرت سیاسى امامیه با اشغال ایران به دست سلجوقیان در ابتدا به حداقل خود رسیده بود, وزرایى که متهم به تشیع بودند به قتل رسیدند, از جمله مجدالملک قمى وزیر ملکشاه سلجوقى در 429ق به قتل رسید, اما اوضاع شیعه در اواسط قرن ششم در حکومت سلجوقیان فرق کرد, نقض مى نویسد: اکنون (نیمه سده ششم) همه خدایان ترکند و حاجب و دربان و مطیعى و حراس رافضى اند.
جایگاه فرهنگى ـ اجتماعى ابوالفتوح
ابوالفتوح چهره اى شناخته شده در عصر خود و در محافل سیاسى و علمى به ویژه در میان مردم از مقبولیت و شهرت تام و مجالس وعظ او از شلوغ ترین مجالس در رى بوده است. یادکرد شاگردانش و محققان از وى به فقیه محدث, واعظ و دانشمند و مفسر و استاد نثر فارسى درى نشانِ عظمت و بزرگى وى مى باشد.
ابوالفتوح از اولاد نافع بن بدیل بن ورقاء1 خزاعى (صحابى معروف رسول خدا), مفسر و متکلم شیعى قرن ششم است که در 480ق تولد یافت و در 582 از دنیا رفت و قبر او کنار ضریح2 حضرت عبدالعظیم از قرن ها پیش مد توجه مردم بوده است. مهمترین اثر ابوالفتوح, تفسیر فارسى روض الجنان و رَوح الجنان است که آینه آرا و افکار زمان اوست. حُسنیه3 و رساله تبصرة4 العوام فى الملل والنحل5 از دیگر آثار منسوب به اوست.
تولید انبوه نوشته هاى کلامى و ردیه هاى فرق علیه یکدیگر که در غالب تفسیر و کتب رجالى و حدیثى و… عرضه مى شد جریان فرهنگى مسلط در رى قرن پنجم و ششم ق بود. این میان ابوالفتوح در نبرد سرنوشت ساز تسنن و تشیع در رى شرکت جست و با نگارش روض الجنان و روح الجنان6 نقشى اساسى در جاودانگى اندیشه هاى شیعه امامى در رى ایفا کرد. رازى قزوینى که از پیشگامان مبارزه تشیع و تسنن در رى است از تفسیر ابوالفتوح با افتخار یاد کرده است.7
مهمترین موضوع مطرح در آثار این عصر, مسأله امامت و ولایت و جانشینى و نزاع معتزله و اشاعره است. از جمله مهمترین آثار این عصر, کتاب نقض است8 که حاکى از مقاومت و پایمردى شیعه در برابر حاکمان رى مى باشد. شیعیان با تلاش هاى گسترده فرهنگى از جمله برپایى ده ها مدرسه و مرکز علمى و کتابخانه و مساجد آباد و زیارتگاه ها و مجالس مناظره با علماى اهل سنت و اشاعره, زمینه هاى استقرار نهایى شیعه امامى در رى را فراهم ساختند.
جایگاه تأویل گرایى ابوالفتوح
تأویل آیات قرآن به على(ع) و ائمه شیعه جایگاه تاریخى عمیقى در تمدن اسلامى دارد. نخستین کارها در مکتب حدیثى کوفه9 و قم و اصفهان پدید آمد. از معتبرترین اینها کار حافظ ابى نعیم اصفهانى (م420هـ) در مکتب اصفهان است. او در النور المشتعل من کتاب ما نزل من القرآن فى على علیه السلام آیات مؤوّل به امام على(ع) را ذکر کرده است.10 ابزار مبارزه تشیع و تسنن در طى قرون به ویژه در عصر ابوالفتوح (تأویل) بود. تسنن آیات قرآن را براى اثبات امامت شیخین تأویل مى کرد و تشیع نیز آیات قرآن را جهت اثبات ولایت و امامت ائمه شیعه تأویل مى نمود. این گونه استفاده از قرآن این سؤال اساسى را در محافل فکرى آن عصر مطرح مى ساخت که چه کسى حق تأویل دارد: فقیه, فیلسوف و….
ابوالفتوح در پاسخ تأویل را خاص ائمه شیعه که علمشان علم شهودى و لدنى است دانسته است. این گونه ارتباط نزدیک بین تأویل و شهود و رسوخ در علم از قرن دوم هجرى همواره مورد تأکید رهبران و متفکران شیعه امامى بوده است. وجه اهمیت تأویل گرایى ابوالفتوح, استناد تفسیر او به برخى تفاسیر قرون چهارم و پنجم ق اهل سنت11 (مانند تفاسیر طبرى, بلخى, حُیائى, ابوبکر اصم, رمانى, ثعلبى شافعى و زمخشرى و…) است. ابوالفتوح در تعریف تأویل مى گوید: تأویل, کشف معناى آیات متشابهات و دیگر وجوه و احتمالات را گویند.
وى در آیه (ولا یعلم تأویله الا الله و الراسخون فى العلم) راسخان علم را اهل بیت مى داند, کسانى که علمشان را با میانجى رسول(ص) و جبرئیل و لوح محفوظ از خدا گرفته اند. چنان که مى بینیم تأویل گرایى ابوالفتوح در مورد ائمه شیعه را مى توان نوعى تأویل گرایى اى تلقى کرد که مفسر بین تأویل و تفسیر12 فرقى نگذاشته است. در حقیقت کار ابوالفتوح و معاصران او به نوعى کاربرد تأویل به جهت تدبیر امر شیعه در مبارزه و رقابت با تسنن13 بوده است و این معنا با آنچه سیوطى در کتاب أتقان در ذیل کلمه تأویل گفته است همخوانى دارد; سیوطى تأویل را از (ایاله) به معناى سیاست دانسته است14 یعنى تأویل کننده کلام آن را تدبیر کرده معناى آن را در جاى خودش قرار داده است.
تفسیر ابوالفتوح در حوزه جنگ فرقه اى حاکى از سرانجام پیروزمندانه تشیع قمى در رى است. این تشیع در آثار علماى قم در نیمه دومِ قرن سوم ق15 ظهور کرد و تا قرن پنجم ق به رى منتقل شد و با استقبال گسترده علماى شیعه مواجه گردید و در آثار صدوق و کلینى و ابوالفتوح رازى منعکس شد.
ابعاد خاص تشیع قمى در موارد متعددى به ویژه در تأویل آیات قرآن به اخبار ائمه(ع) در تفسیر ابوالفتوح نمایان است. یکى از ویژگى هاى کلى و اساسى تشیع قمى مبارزه و سازش ناپذیرى با تسنن و نقض مبانى تسنن بود.16 پس ابوالفتوح پرچمدار مبارزه با تسنن و دفاع از مبانى مذهب تشیع در رى قرن ششم ق بوده است.
تفسیر فارسى
حفظ زبان فارسى در کنار زبان عربى و نوشتن به آن از ویژگى هاى رایج در بین شیعیان قمى بود. تاریخ قم از آثار قرن چهارم ق از 130 شاعر قمى17 یاد کرده که به دو زبان فارسى و عربى مى سروده اند. دعویدار قمى18 (معاصر ابوالفتوح) دیوانى19 با دو زبان فارسى و عربى سرود. صاحب بن عبّاد از بزرگان رى پیش از حاکمیت سلجوقیان, دیوانى به دو زبان فارسى و عربى سرود.
نوشتن تفسیر به زبان فارسى حاکى از نوعى نگرش خاص شیعى و به نوعى مخالفت با گرایش عمومى مفسران به زبان عربى و به ویژه مقابله با تفاسیر اهل سنت بود که بیشتر به زبان عربى تمایل داشتند. با این وصف از زبان فارسى مى توان به زبان تشیع نام برد; این واقعیت در رى و قم بیش از هر جا خود را نشان داد.
تصویر تشیع در تفسیر ابوالفتوح
در این نوشته با بررسى موارد زیر با چهره اى که ابوالفتوح از تشیع ارائه داده, آشنا مى شویم:
1. بررسى چند مورد از دیدگاه هاى خاص فقه امامى که در تفسیر ابوالفتوح در چارچوب روایات اهل بیت آمده است.
2. یکى از ویژگى هاى بارز تفسیر ابوالفتوح دفاع از مبانى کلامى تشیع است. در این زمینه معرفى اهل بیت مأموریتِ اصلى این تفسیر است.
تعصب به ائمه شیعه امامى و تأویل آیات قرآن به روایات آنها در سراسر این تفسیر به چشم مى خورد. برخى از محققان خاورشناس معاصر به جایگاه تاریخى این شیوه اشاره کرده اند, آدام متز مى نویسد: (تنها خصوصیت تازه تشیع قرن چهارم برگرداندن همه اخبار و آثار به على و خاندان اوست که با عکس العمل تند علماى سنى20 مواجه شد). این شیوه تشیع قمى است که نمونه اى از آن در تفسیر قمى21 منعکس شده است.
تفسیر عیاشى22 معاصر تفسیر قمى نیز به همین منوال نگارش یافته است. در حقیقت این نزاع طى چند قرن (3ـ6ق) درخور پیگیرى است. در این قرون جنگ اصلى بر سر تأویل است. قرن ششم, قرن این گونه منازعات بود که برخى از آنها در حضور سلاطین سلجوقى و امراى آنها در رى صورت مى گرفت.
کتاب بعض مثالب النواصب فى نقض بعض فضائح الروافض (نقض) از جمله منابع قرن ششم است که آیینه تمام نماى منازعات این قرن مى باشد. این کتاب, پاسخ به اعتراضاتى23 است که اهل تسنن در پیرامون تشیع ایراد24 مى کردند. بخشى از اعتراضات تسنن که در کتاب نقش آمده, به تأویل آیات قرآن به دوازده امام شیعه برمى گردد. رازى قزوینى نیز تأویل آیات قرآن به ابوبکر و عمر و عثمان و صحابه را رد کرده و نادرست شمرده است.25
نزاع سیاسى
شیوع نزاع تسنن و تشیع به حدى بود که این گونه منازعات در برخى از متون ادبى به ویژه آثار عبید زاکانى منعکس گردیده است. وى نمونه اى از موضوعات مورد اعتراض تسنن بر تشیع (حلیت وطى دبر مرأة) را به جهت وهن بر تشیع در مجموعه طنز خود آورده است; عبید26 این حکم فقهى را وجه مشخصه شیعه دانسته است. قول عبید مطابق با فضیحت27 پنجاه و سوم است که رازى در کتاب نقض به آن پاسخ گفته است.28 وى گفته موضع علما را در این نسبت به شیعه از موضع واقعى اهل بیت(ع) باید جدا نمود, اما ابوالفتوح ضمن ذکر مواضع علماى شیعه در این خصوص مواضعِ علما در اباحه و تحریم را مطابق با اخبار ائمه دانسته است.29 ابوالفتوح این حکم را در ذیل آیه 223 سوره بقره نقد و بررسى کرده و فتوا و دیدگاه علماى شیعه را ذکر نموده است.30 تفسیر قمى نیز متعرض این مسأله شده و به نسبت نارواى عامه در تأویل نادرست این آیه به تشیع اشاره کرده است.31
اما دیگر موضوعات فقهى اى که ابوالفتوح در حول و حوش آنها به دفاع از مذهب اهل بیت پرداخته عبارت است از:
1. آیه وضو
آیه وضو از موارد مورد نزاع در طى قرون گذشته تا عصر ابوالفتوح بوده است. ریشه اختلاف فقهى شیعه و سنى به اعراب لفظ (وارجلکم) به نصب یا جر برمى گردد.32 اهل سنت بنابر اعراب نصب, شستن دو پا در وضو را متعین دانسته اند و علماى تشیع بنابر اعراب جر (ارجلکم) حکم به مسح دو پا در وضو داده اند, از جمله عیاشى در روایتى در ذیل آیه وضو, حکم به جر (ارجلکم) را نقل کرده است33 و شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه براساس روایات حفص جر را پذیرفته و حکم به مسح دو پا داده است.
ابوالفتوح دیدگاه خاص فقه امامى را در ذیل آیه وضو ذکر کرده و معتقد است قرائت به نصب و به جر هر دو مفید مسح مى باشد.34
2. آیه متعه
متعه نکاح از موارد اختلافى اى بود که در عصر ابوالفتوح در سطح گسترده اى مطرح شد.35 ابوالفتوح به گونه اى مفصل وارد بحث شده و از دیدگاه اهل بیت دفاع کرده است.
متعه از موارد اختلاف شیعه و سنى در عصر راشدین بود. بعد از عصر امام على(ع) صحابه و تابعین در متعه اختلاف کردند, ابوالفتوح مى نویسد: از اعلام مذهب امامیان یکى متعه است و مخالفان ایشان را به این طعن زنند.36
طعن به شیعه در مسأله متعه سابقه تاریخى دارد. طعن به ابن عباس اولین طعن به شیعه است. ابن عباس در بین مفسرین از قائلین به محکم بودن آیه متعه37 بود. ابوالفتوح در تفسیر خود پاسخ ابن عباس به طعن عبدالله بن زبیر را آورده است.
ابوالفتوح به اختلاف شیعه و سنى در محکم یا منسوخ بودن آیه نکاح اشاره کرده و سپس درباره محکم بودن آیه متعه به دیدگاه ائمه شیعه استناد مى کند. در وقت نسخ و تحریم آن بعضى گفتند عام خیبر بود و بعضى دگر38 گفتند عام الفتح بود و در این معنا به اخبارى مختلف و مضطرب استناد جستند و بعضى دیگر از علما گفتند که آیت محکم است و منسوخ نیست و این مذهب اهل بیت است و عبدالله عباس و عبدالله مسعود و سعید بن جبیر و اُبى کَعب. به گفته ابوالفتوح یکى از دلایل نسخ نشدن آیه متعه نکاح اجماع ائمه معصومین39 است. او روایاتى از ائمه معصومین در ذیل آیه متعه نکاح آورده که حاکى از اجتهاد عمر در مقابل نص محکم قرآن است.40
3. طلاق ثلاثاً دفعهً در مجلس واحد یا دفعات
جمهور فقهاى اهل سنت اعتقاد دارند که طلاق به لفظ ثلاث (سه بار در یک جلسه طلاق گفتن) حکم طلاق41 در سه جلسه را دارد. ابوالفتوح مى نویسد: چون خداى تعالى به سه طلاق امر کرده گفتن سه بار در یک مجلس مشروع نیست.42 در مذهب اهل بیت به43 آیه سوره بقره در بطلان طلاق ثلاثاً در مجلس واحد استدلال شده است.44
البته مطابقِ مذهب اهل بیت(ع) از سایر مسائل طلاق45 و مسأله بلوغ46 و ارث47 و بسیارى مسائل فقهى سخن گفته است.
ابعاد امامت شیعى در تفسیر ابوالفتوح
امامت از جمله اساسى ترین مباحث مطرح در تفسیر ابوالفتوح است. او در این خصوص تأویل واژه هاى اولى الامر, اهل بیت را مطابق مذهب اهل بیت آورده است. تلاش او در تفسیر قرآن صرف ارائه تصویرى از تشیع براساس آیات قرآن است.
ابوالفتوح صفات اهل بیت را در تفسیر آورده است. اهل بیت مصداق صراط48 الذین انعمت علیهم, صالحین,49 وسیله توبه,50 مقیمین الصلاة,51 اولى الامر,52 معصوم53 و مودت54 و محبت55 آنها موجب شفاعت56 و تقرب به خدا57 و وسیله نجات58 است.
روایات درباره مقام معصومین در تفسیر ابوالفتوح به حدى است که از هر یک از آن ذوات مقدسه چهره مشخصى ترسیم شده است. در این نوشته مطالب روایى اى را که ابوالفتوح درباره فاطمه زهرا(ع) و مهدى(عج) و على(ع) آورده بررسى مى کنیم:
فاطمه(ع)
در ذیل آیه (اذ قالت الملائکة یا مریم ان اللّه اصطفیک و طهرک على نساء العالمین) حضرت فاطمه را برگزیده زنان جهان دانسته است. این دیدگاه شیعه مورد توجه محققین مسیحى واقع شده, متز مى نویسد: (شیعیان براى فاطمه(ع) همان خصوصیاتى را قائل شدند که مسیحیان براى مریم, از جمله فاطمه(ع) را مانند مریم بتول لقب داده و از پیغمبر(ص) روایت کرده اند بتول زنى است که هرگز خون نبیند و حائض نشود چه حیض از دختر پیغمبر ناپسند است).59
ابوالفتوح در ذیل آیه مزبور مى نویسد: و اما برگزیده زنان جهان به اتفاق, فاطمه زهرا(ع) است براى آن که پاره اندام رسول(ص) است و آن که بعضى از رسول باشد برابر نبود با آن که بهرى از عمران بود; رسول(ص) گفته است (فاطمة بضعة منى, من آذاها فقد آذانى).60
پیامبر(ص) فرمود: دختر من فاطمه سیده زنان عالم است از اولینان و آخرینان و او پاره من است و نور چشم من است و میوه دل من و جان من است و او را پاک کرد از حیض و استحاضه و نفاس.
على(ع)
محور اصلى نزاع تشیع و تسنن از قرن سوم تا قرن ششم مقام على(ع) و برترى آن بر مقام شیخین بود. مشخصه اصلى تشیع, رفض61 خلافت ابوبکر و عمر و اعتقاد به غصبى بودن62 خلافتِ ایشان است, از این رو در متون تسنن از شیعیان به رافضى یاد کرده اند.63
پدیده رفض تفکرى است که جوانه هاى آن در قرن اوّل ق زده شد و در طى قرن دوم و سوم64 توجه محافل تسنن را جلب کرد و در قرن چهارم تا ششم ق65 مهمترین مسأله نزاع شیعه و سنى بود.
صدیق اکبر و فاروق اعظم
مصداق فاروق اعظم و صدیق اکبر چه کسى است از موارد نزاع انگیز عصر ابوالفتوح بود. وى در تفسیر,66 روایتى از پیامبر آورده که از تقدم67 على(ع) در ایمان و نماز و جهاد بر سایر امت حکایت دارد. در این روایت از على(ع) با عنوان صدیق اکبر68 و فاروق اعظم و یکى از ثقلین و صاحب کرتین, جان پیامبر در آیه69 مباهله یاد شده است. على مثل ذى القرنین است کسى که خورشید را براى او باز آوردند70 پس از آن که فرو شده بود و عبور از صراط71 با نور على(ع) ممکن است.72 رسول را پرسیدند که امت تو در ظلمات قیامت چگونه از صراط مى گذرند, گفت: امت بر صراط به نور على گذرند و على بر صراط به نور من گذرد و من به نور خدا مى گذرم و نور امت از على(ع) و نور على از نور من و نور73 من از نور خداى تعالى و هر که به ما تولّى نکند او را نور نباشد که (ومن لم یجعل الله له نور فماله من نور…).
عصر ابوالفتوح74 شاهد نزاع بر سر تأویل آیات قرآن به على(ع) در خصوص مفاهیم75 هاد, شاهد,76 ن و القلم,77 خیر الناس,78 زیتون,79 اولوالعلم80 و میزان حق81 بود.
در چارچوب همین تأویل, شیعه على(ع) تنها فرقه ناجیه است و او کسى است که82 با تأویل قرآن مى جنگید و صاحب منقبت رد شمس83 است و آیه والنجم84 اذ هوى و آیه55 سوره مائده85 و مائده86 و آیه43 سوره رعد درباره او نازل شده است.87
تأویل شیعه از آیات سوره والشمس و بلد و لیل مقبول منابع تسنن نیست و رازى قزوینى با ذکر اعتراض آنان به پاسخگویى پرداخته است.88 در تفسیر قمى89 تین به پیامبر و زیتون به على(ع)90 و طور سینین به حسن و حسین و البلد الامین به سایر ائمه تأویل شده است, اما ابوالفتوح معترض چنین مسأله اى نشده است. البته از این موارد نمى توان معتدل بودن تشیع ابوالفتوح را نتیجه گرفت, چون موارد بسیارى را مى توان یافت که در تفسیر قمى و تفسیر عیاشى آمده اما در تفسیر ابوالفتوح ذکر نشده است.
به هر حال ابوالفتوح با ذکر موارد اساسى تأویل شیعى, چهره تشیع قرن ششم را ترسیم کرده و در عین حال از چارچوب تأویل گرایى محض شیعى قرن سوم و چهارم هجرى خارج نشده و بر آن شیوه وفادار باقى مانده و درستى آن را به اثبات رسانده است.
تأویل آیات قرآن به على(ع) و خاندان او از مکتب حدیثى کوفه به مکتب حدیثى قم در تفسیر على بن ابراهیم کوفى قمى منتقل شد و سپس در رى در کارهاى صدوق و کلینى منعکس گردید و آثار آن در قرن ششم در کارهاى ابوالفتوح نمایان شد91 و سرانجام بار دیگر شکل اولیه خود را در مکتب حدیثى حلّه در آثار علامه حلى در قرن هفتم, عصر پیروزى مطلق تشیع در ایران به دست آورد. علامه حلى در انوار التنزیل92 آیات مربوط به حضرت على(ع) را در یک جا گرد آورده است.
مهدى
تأویل آیات قرآن به امام مهدى(عج) همواره با اعتراض اهل تسنن رویارو بوده است. ابوالفتوح روایات متعدد درباره قائم آل محمد(ص) آورده است. دیدگاه وى در این خصوص, مورد قدح و انتقاد محافل سنى93 عصر خود بوده است. از نظر شیعه در تفسیر ابوالفتوح مهدى غیب جهان و خلیفه خدا بر روى زمین است و خروج او در قرآن وعده داده شده است.94
در ذیل آیه… سوره بقره95 مى نویسد: در تفسیر اهل بیت(ع) مراد به غیب مهدى امت است که غایب از دیدار خلقان و موعود است در اخبار و قرآن. اما در اخبار بى شمار است, از جمله قوله ـ علیه السلام: (لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتى یخرج رجل من اهل بیتى یواطى اسمه اسمى و کنیة کنیتى یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً; گفت اگر از دنیا نماند الا یک روز خداى عزوجلّ آن روز را دراز گرداند تا مردى از فرزندان من بیاید نامش نام من و کنیتش کنیه من و زمین را پر از عدل کند, پس از آن که پر از جور باشد) و این صفات مجموع نیست الا در این شخص که این قوم گفتند در غیب است و به آخر زمان خروج کند… راوى خبر گوید یک روز رسول خدا صحابه را گفت: مى دانید از مؤمنان فاضل تر کیست. گفتند: یا رسول الله کیست. ایشان گفت: جماعتى که پس از من باشند تا به آخر زمان مرا ندیده و سخن من ناشنیده و معجزان من نادیده ورقى معلق بینند و سوادى بر بیاض, بر آن کار کنند; ایشان فاضل ترین اهل ایمانند, آن گه برخواند الذین یؤمنون بالغیب. ابوالفتوح روایات مربوط به علائم خروج مهدى(عج) را نیز متذکر شده است.
حدیث دابةالارض از جمله این روایات است که ابوالفتوح در ذیل آیه82 (سوره نمل) آورده است. به او گفته در دیدگاه شیعه, دابه کفایت است96 از صاحب الزمان که مهدى امت است (واذا وقعَ القولُ علیهم اَخرَجنا لَهُم دابَّةً من الارضِ تُکلِّمُهُم اَنَّ الناسَ کانوا بِآیاتنا یوقنون).
حذیفه الیمانى گفت: از رسول پرسیدم که این دابه از کجا بیرون آید. گفت: از مسجدى که از آن عظیم حرمت تر نباشد بر خداى تعالى یعنى مسجدالحرام, عیسى(ع) طواف مى کند به خانه خدا و مسلمانان با او طواف مى کنند, زمین در زیر قدم ایشان بجنبد چنان که قندیل هاى کعبه بجنبد و کوه صفا شکافته شود از جانب مشعر و او از کوه صفا به در آید هیچ طالب او را در نیابد و هیچ هارب از او فائت نشود و مردم را به نام ایمان و کفر خواند, … به روى این بنویسد که این مؤمن است و بر روى آن بنویسد که آن کافر است. عبدالله عمر گفت: از شکافى بیرون آید که در کوه صفاست… چون به در آمد حلول او چندان بود که سر او در ابر ساید به منافقان بگذرد که ایشان نماز کنند ایشان را گوید شما را به نماز چه حاجت است, آن گاه مهار در بینى ایشان کند.
وهب گفت: تن او چون تن مرغان بود. حسن بصرى گفت: موسى(ع) از خداى خواست تا دابه را به او نماید سه شبانه روز از کوه بیرون مى آمد. رازى قزوینى در رد یکى از اعتراضات به شیعه گفته تأویل ابوالفتوح از دابه الارض, این است که خدا مى خواهد على را در دنیا باز زنده کند که در تفسیر ابوالفتوح چنین مطلبى نیامده است.97
از جمله نشانه هاى ظهور مهدى خسف است که ابوالفتوح ذیل تفسیر سوره شورى در معناى (حمعسق) به آن اشاره کرده است, حمعسق مردى باشد عبدالله نام که بر بهرى جوى هاى مشرق فرود آید و آن جا دو مدینه بنا کنند کنار آن جوى.98
ابوالفتوح مى نویسد: (مراد از خلیفه در آیه (وعدالله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات)99 در تفسیر اهل بیت(ع) صاحب الزمان(ع)100 است که رسول ـ علیه الصلوة والسلام ـ خبر داد به خروج او در آخر الزمان و او را مهدى خواند و امت بر خروج او اجماع کردند) و سپس با دلایلى فساد قول کسانى را باز مى گوید که بر خلافت صحابه قائل بودند.101و بعد از بیان این سخن که (تبدیل خوف به امن معلوم است که این بر عموم حاصل نیست مگر در بعضى مواضع و یعبدوننى لایشرکون بى شیئاً مسلمانى به اضافت کافرى اندکى است و تمکین کلى چنان که لیطهره على الدین کله نه آن روز بود و نه امروز است) نتیجه مى گیرد آیت لایق نیست و معناى او مطّرد نیست الا به خلافت و امامت مهدى(ع) که رسول بدو بشارت داد و گفت: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یخرج رجل من ولدى یواطى اسمه اسمى و کنیته کنیتى یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً. این خبر را موافق و مخالف روایت کرده اند و خلاف در تعیین افتاد.102
این آیه نیز مورد اعتراض مخالفان تشیع بوده و عبدالجلیل رازى قزوینى آن را ضمن موارد اعتراض تسنن بر تشیع آورده است.103
اهل بیت
تأویل آیات قرآن به ائمه شیعه از ویژگى هاى اساسى تفاسیر قرن سوم تا ششم مانند تفسیر قمى و عیاشى و ابوالفتوح است. از جمله مهمترین مفاهیم نزاع آمیز, مفهوم اهل بیت و تعیین مصادیق آن بود.
ابوالفتوح در ذیل آیه 69 سوره نساء (مَن یُطِعِ اللهَ و الرَّسول فاُولئک مع الذینَ اَنعَمَ اللهُ علیهم مِن النَّبیین والصدیقین والشهداء والصالحین و حَسُنَ اولئک رفیقاً) به این نزاع در تعیین مصداق اهل بیت اشاره کرده است, مى نویسد:104
(در تفسیر اهل بیت, مراد از پیامبر محمد مصطفى, صدیقان على, شهیدان حسن و حسین, صالحان ده تن از فرزندان حسین از زین العابدین تا حسن عسگرى و حسن اولئک رفیقاً مهدى امت است), اما دیگران مصداق نبیین را پیامبر و مصداق شهدا را عمر و عثمان و مصداق صالحین را باقى صحابه ذکر کرده اند.
تفسیر قمى105 و تفسیر ابوالفتوح106 در ذیل آیه سوره شورى, مصداق ذى107 القربى را اهل بیت و به على, فاطمه, حسن و حسین تأویل برده اند.108 در دیدگاه تسنن این آیه منسوخ شمرده شده, اما ابوالفتوح آن را رد کرده و مى نویسد:
منسوخ دانستن آن قولى سخیف و ضعیف است و از جهل قائلش حکایت مى کند, چون او گمان برده که دوستى آل محمد(ص) در حقیقت مزد آل نبوت است و این نه چنین است براى آن که مزد اداى شریعت و قیام با عباى رسالت جز ثواب مؤید نباشد… و اجلال و مودت اهل بیت خود تکلیفى است از خداى تعالى بر ما که مستحق ثواب باشیم و تکلیف ما چگونه ثواب رسول باشد بر سخت تر تکلیفى و او را در آن چه نفع و خیر باشد, پس چون این باطل است به ادله عقل و سمع معلوم شد که الا در آیت استثناى منقطع است و چون چنین بود جمع توان کردن میان آیات و جمله آیات محکم باشد, نه آن ناسخ باشد و نه این منسوخ109 و حکم همه بر جاى باشد.
ثعلبى (امام اصحاب حدیث در ابطال این قول) گفت: دوستى اهل بیت و تقرب به خداى از جمله اصول دین و ارکان مسلمانى و سر طاعت و سبب تحیل به رضاى خدا, چگونه توان گفت که منسوخ است و دلیل دیگر بر بطلان این قول آن است که ابومحمد عبدالله اصفهانى روایت کرد (من مات على حب آل محمد مات شهیداً الا و من مات على حب آل محمد مات مغفوراً الا و من مات على حب آل محمد مات تائباً الا و من مات على حب آل محمد مؤمناً مستکمل الایمان…).110
یوم الطهور
به گفته ابوالفتوح از جمله آیاتى که اخبار متعدد و متواترى درباره تأویل اهل بیت پیامبر دارد آیه سوره احزاب است. مراد از اهل بیت در این111 آیه (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً…) اهل بیت پیامبر است. از ابوسعید خدرى از پیامبر(ص) نقل است که این در حق پنج کس آمد: من و على و فاطمه و حسن و حسین(ع).
ام سلمه گفت: این آیه در خانه من فرود آمده است و آن بود که رسول(ص) در حجره من بود; فاطمه(ع) درآمد و دیگى آورد و در آن جا حریره بود; رسول(ص) گفت على را برو بخوان حسن و حسین را; او برفت و ایشان را بخواند و ایشان با رسول(ص) از آن طعام بخوردند و رسول(ص) بر سر گلیمى خیبرى نشسته بود و آن گلیم برگرفت و بر ایشان افکند و دست برداشت و گفت:
اللهم ان لکل نبى اهل بیت و هؤلاء اهل بیتى فاذهب الرجس عنهم وطهرهم تطهیراً; بار خدایا هر پیغمبرى را اهل بیتى بوده است و اینان اهل بیت منند, رجس از ایشان ببر و پاک کن ایشان را پاک کردنى.
در حال جبرئیل آمد و این آیت آورد: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیراً). ام سلمه گفت: گفتم یا رسول الله من هم با شمایم. گفت: انک على خیر, ولیکن اهل بیت112 من اینانند.
اولى الامر
تعیین مصداق اولى الامر از جمله مفاهیم قرآنى مورد اختلاف تشیع و تسنن در قرون گذشته113 و به ویژه در عصر ابوالفتوح بود. قزوینى رازى اعتراض تسنن به تشیع در تعیین مصداق اولى الامر در ائمه دوازده گانه را پاسخ گفته است. ابوالفتوح در ذیل سوره شورى, آیه23 و سوره نساء, آیه82 و 59 به این تأویل روى آورده است. او ابتدا مصادیق اولى الامر را که مورد اختلاف است بیان نموده است.114
او استدلال کرده حکمت خداوند در تعیین اولى الامر تنها با توجه به خصوصیاتى که در ائمه جمع شده است محقق مى شود و لذا علما و امرا چون پیدایش چنین خصوصیاتى در آنها محال است نمى توانند مصداق اولى الامر باشند, اولى الامر باید معصوم باشد. او اخبارى درباره عصمت115 اولى الامر ذکر کرده و پنج دلیل به شرح زیر ارائه نموده که اولى الامر متعین در على و اولاد او از حسن تا مهدى(ع) است:
1. ائمه شیعه به نزدیک خداى تعالى بهتر از همه خلایق باشند و… براى آن که خداى تعالى طاعت ایشان با طاعت رسول(ص) مقرون کرد.
2. طریقتى دیگر آن که خداى تعالى چون طاعت اولى الامر با اطاعت رسول و طاعت خود مقرون کرد, چنان که قدیم تعالى منزّه است از همه قبایح و رسول(ص) معصوم مطهّر از همه معاصى کبیره و صغیره, اولى الامر باید تا همچنین باشد که حکمت در کلام حکیم این واجب کند و به این صفت جز اینان بتواند.
3. وجهى دیگر در استدلال در آیت آن است که محال باشد حکیم ما را فرماید به اطاعت جماعتى مختلفى الاقول والآراء والمذاهب و به اتباع ایشان در اقوال و رفتار ایشان و بعضى را بر بعضى مزیتى نبود و ما را طریقتى نبود به تمیز حق از میان آن اقوال مختلف و متناقض متضاد و این مؤدّى بود با تکلیف مالایُطاق و از حکیم تعالى تکلیف ما لایطاق نیکو نبود, پس محال است که امرا و علما باشند از این وجه که بیان کرده شد.
4. طریقتى دیگر آن است که معلوم است به ضرورت که اگر خداى تعالى ما را تکلیف کند به طاعت رسول و ما را تعیین نکند شخص او به دلالتى و علم معجزى, این تکلیف قبیح باشد و از بابت تکلیف مالایطاق بود, همچنین در حق اولى الامر اگر نصى نباشد بر اعیان ایشان یا دلالت که علم معجز باشد یا جارى مجراى آن هم مؤدّى بود به آن که تکلیف مالایطاق باشد… چنان که رسول(ص) معین است از خداى به نصّ بر او و اظهار اعلام معجزات بر دست او,116 اولى الامر باید چنین باشند.
5. طریقى دیگر آن است که اگر آیت حمل کنند بر آن که ایشان گفتند از على و مفتیان, ائمه ما(ع) داخل باشند در آن و بر قول و قاعده ما آن که ایشان گفتند خارج باشد از او پس این متفق علیه است و آن مختلف فیه و الاخذ بالاجماع والاتفاق أُولى, در امت کس نخواهد گفتن که نه این ائمه هر یکى از ایشان فاضل تر و عالم تر و جامع ترند خصال خیر را از اهل هر عصر.
تعیین نام ائمه دوازده گانه شیعه
ابوالفتوح بعد از ارائه پنج دلیل در تعیین مصادیق اولى الامر به ائمه شیعه, اسامى دوازده امام را117 براساس روایات شیعه ذکر کرده است.118 در ذیل آیه اولى الامر آمده که عبدالله انصارى گفت وقتى این آیت آمد119 گفتم: یا رسول الله خداى و رسول را مى شناسم, اولى الامر کیستند که خداى تعالى اطاعت ایشان با اطاعت تو پیوست؟ گفت: (یا جابر هم خلفائى و ائمه المسلمین من بعدى اولهم على بن ابیطالب ثم الحسن ثم الحسین ثم على بن الحسین ثم محمد بن على المعروف فى التوریه بالباقر وستدرکه یا جابر فاذا لقیته واقرأه منى السلم ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسى بن جعفر ثم على بن موسى ثم محمد بن على ثم على بن محمد ثم حسن بن على ثم … حجة الله فى ارضه و بقیة عباده ابن الحسن بن على ذاک الذى الله على یده مشارق الارض ومغاربها ذاک الذى بغیب عن شیعته…).
تعیین نام و تعداد ائمه شیعه از بحث هاى رایج در عصر ابوالفتوح بود. از جمله منابع عصر ابوالفتوح کتاب نزهة الکرام و بستان العلوم است که بابى را به این مطلب اختصاص داده است.120
کلام شیعى در تفسیر ابوالفتوح
مبارزه متکلمین شیعه امامى و متکلمان سنى پیرامون اعتقادات از رایج ترین مفاهیم دوره ابوالفتوح و پیش از او بود. جلسات متعددى پیرامون مسائل کلامى در رى عصر سلجوقى معاصر ابوالفتوح انجام مى گرفت.121 اهم مسائل کلامى مطرح در دوره ابوالفتوح ـ که در تفسیر وى هم آمده ـ در مفاهیم الهیات بالمعنى الاخص عبارت است از: صفات خدا, گناهان کبیره, احباط, ملازمه اسلام و ایمان, شفاعت, ایمان,122 عصمت انبیا, عصمت ائمه و امامت منصوص. برخى از مسائل کلامى پیرامون مسائل الهیات بالمعنى الاعم نیز در رى عصر سلجوقى گزارش شده است.123 کتاب نقض به بسیارى از این مباحث به طور مفصل پرداخته است. کتاب دیگر به نام نزهه الکرام و بستان العلوم از محمد بن حسین رازى (مؤلف تبصرة العوام) در الهیات بالمعنى الاخص در مبحث امامت است.
1. گناهان کبیره
تعیین حد گناهان کبیره و صغیره از موارد نزاع بین متکلمین شیعه و سنى و گروه هاى خوارج, مرجئه و زیدیه و… به ویژه در عصر ابوالفتوح بین شیعه و سنى مطرح بوده است.124
دیدگاه ابوالفتوح در مورد گناهان کبیره به معتزله نزدیک است. معتزله مى گویند: همگى گناهانى که در وعید آمده کبیره است و آنچه را که ذکرى از آن نشده گناه کوچک است. همگى گناهانى که در وعید بدان ها اشاره شده و آنچه شمار آنها است گناهشان بزرگند125 و آنچه در وعید نیامده, رواست که گناه کوچک تلقى شود و نیز روا باشد که گناهان اخیر را در مقایسه با یکدیگر بزرگ یا کوچک بنامیم و نمى توان همه آنها را بزرگ نامید.
ریشه هاى نسبى انگارى گناهان در احادیث ائمه شیعه وجود دارد; چون روایات شیعى فرقى بین بزرگى و کوچکى گناه ـ از حیث این که معصیت خداست ـ نگذاشته است دیدگاه ابوالفتوح درباره گناهان همانند معتزله و نسبى انگارى است.
2. عصمت ائمه معصومین
احراز عصمت ائمه (از ارکان اساسى اصول مذهب تشیع) تلاش اصلى علماى شیعه به ویژه در عصر ابوالفتوح بود و در بازار منازعه126 دینى جزو رایج ترین مسائل کلامى بود. با توجه به این که جمیع فرق اسلامى اعم از خوارج, معتزله و اشاعره عصمت را شرط امام نمى دانند اثبات عصمت127 ائمه شیعه امامى با این اوصاف به منزله اثبات هویت شیعه امامى است.
3. شفاعت
از مسائل اختلافى عصر ابوالفتوح شفاعت بود. ابوالفتوح بنابر دیدگاه شیعه امامیه مى نویسد: پیامبر از مرتکبان کبائر شفاعت مى کند و امیرالمؤمنین على(ع) از شیعه خود شفاعت مى کند و ائمه نیز شفاعت مى کنند.
4. نص بر امامت
از موارد نزاع عصر ابوالفتوح که رازى قزوینى128 بخش درخور توجهى از کتاب خود را به آن اختصاص داده قول شیعه به وجود نص متواتر بر امامت على(ع) است.
پی نوشت ها:
1. اعیان الشیعه به اختلاف تراجم در نام ابوالفتوح اشاره کرده است. ر.ک: اعیان الشیعه, ج6, ص124 (دارالتعارف, بیروت, 1403); ابوالفتوح, روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص622 (کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى, قم, 1404).
2. روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص629 و624.
3. همان, ص628.
4. در استناد این نوشته به ابوالفتوح تردید وجود دارد. ر.ک: همان, ص629.
5. الذریعه.
6. روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص623 و627.
7. عبدالجلیل قزوینى رازى, نقض, ص284 (تصحیح محدث ارموى, سلسله انتشارات انجمن آثار ملى, تهران, 1358).
8. مهمترین اثر صاحب نقض کتاب السئوالات والجوابات در هفت جلد و کتاب البراهین فى امامة الامیرالمؤمنین(ع) است. موضوع کتاب هاى این عالم مسائل جدلى بر محور امامت و نزاع تشیع و تسنن بوده است.
9. ر.ک: حافظ ابونعیم اصفهانى, النور المشتعل, ص14 و15 و 8 ـ13 و 16ـ19 (تصحیح محمدباقر محمودى, طبع اول, وزارة الارشاد الاسلامى, تهران, 1406).
10. همان, سراسر کتاب.
11. روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص634و 635.
12. جلال الدین سیوطى, الاتقان فى علوم القرآن, ج2, ص449 (ترجمه مهدى حائرى قزوینى, امیرکبیر, تهران, 1363).
13. اعیان الشیعه به این نکته توجه کرده و مى نویسد کار ابوالفتوح ابطال همه تأویل هاى نادرست مخالفان بود. ر.ک: اعیان الشیعه, ج6, ص126.
14. الاتقان فى علوم القرآن, ج2, ص449.
15. در آثار علماى قم موارد متعددى از تک نگارى ها در مورد آیاتى که در مورد على(ع) نازل شد وجود دارد. ر.ک: نجاشى.
16. نقض, ص254.
17. حسن بن محمد قمى, تاریخ قم, ص18 (ترجمه حسن بن على بن حسن بن عبدالملک قمى, تهران, 1353).
18. او این دیوان را به امر عزالدین یحیى نقیب النقبا و بزرگ شیعیان رى و قم فراهم آورد, چهار هزار بیت شعر فارسى به او منصوب است. ر.ک: دیوان دعویدار قمى, ص5 و11 و19 و21 و22 (تصحیح على محدث, چاپ اول, انتشاراتِ هجرت, تهران, 1364); نقض, ص212.
19. ر.ک: دیوان دعویدار قمى.
20. آدام متز, تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى, ج1, ص81 (ترجمه علیرضا ذکاوتى قراگزلو, امیرکبیر, تهران, 1364).
21. تفسیر قمى, سراسر کتاب (طبع اول, دارالسرور, بیروت, 1411ق).
22. تفسیر عیاشى, سراسر کتاب (المکتبة للعلمیه, تهران).
23. نقض, مقدمه.
24. این کتاب در پاسخ به مطالبى از اهل سنت نوشته شده است.
25. نقض, ص280.
26. کلیات عبید زاکانى, ص95 (انتشارات اقبال, تهران).
27. معترضین اهل هرکدام از اعتراضات خود بر تشیع را با عنوان فضیحت شیعه ذکر کرده اند.
28. نقض, ص613 و614.
29. روض الجنان و روح الجنان, ج1, ص377.
30. همان, ص376و377.
31. تأولت العامة فى قوله انى شئتم اى حیث شِئتُم فى القبل والدُبُر… ر.ک: تفسیر قمى, ج1, ص100و 101.
32. در میان نحاة نافع, ابن عامر و کسائى و حفص و عاصم و یعقوب و به فتح و باقى قرا به جر خوانده اند. ر.ک: روض الجنان و روح الجنان, ج2, ص109.
33. تفسیر عیاشى, ج1, ص30.
34. روض الجنان و روح الجنان, ج2, ص109.
35. نقض, ص554. قزوینى رازى در فضیحت شماره22 آورده که اهل سنت اعتقاد شیعه به متعه را یکى از فضایح شیعه دانسته اند: رافضى نکاح السّر روا دارد و آن را مُتعه خواند و اگر صد طلاق بخورد گوید برنیفتد که رضاى مرد و زن شرط است بى کراهتى و… (ر.ک: نقض, ص553).
آن گاه قزوینى رازى در پاسخ این فضیحت به آیه24 سوره نساء استناد کرده است که منظور از نکاح در این آیه به اجماع شیعت, نکاح متعه است و سپس به سیر تاریخى حکم متعه و حلیت آن در زمان رسول خدا(ص) و زمان ابوبکر و سپس تحریم عمر اشاره کرده است….
36. روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص318.
37. همان, ص316 و320.
38. همان, ص315.
39. همان, ص318.
40. لولا ما سبق من رأى عمر بن خطاب لامرت بالمتعه ثم مازنى الاشقى. ر.ک: روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص316.
41. بدایة المجتهد, ج2, ص62.
42. روض الجنان و روح الجنان, ج1, ص391.
43. آیه (یا ایها النبى اذا طلقتم النساء فطلقوهن).
44. وسائل الشیعه, ج15, ص29, ج25.
45.روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص341 و ج1, ص391.
46. همان, ص252و253.
47. همان, ص269.
48. همان, ج1, ص35.
49. همان, ج4, ص14.
50. همان, ج1, ص95.
51. همان, ج6, ص190.
52. همان, ج4, ص55.
53. همان, ج1, ص195.
54. همان, ج4, ص569.
55. همان, ص571 و 572.
56. همان, ج5, ص53 و39 و ج2, ص318.
57. همان, ج2, ص371.
58. همان, ج6, ص361ـ363.
59. همان, ج1, ص561.
60. تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى, ج1, ص81.
61. ابوالحسن على بن اسماعیل الاشعرى, مقالات الاسلامیین, ص33 و18ـ19 و 35 و45 (امیرکبیر, تهران, 1362).
62. رافضه و نشانشان آن باشد که ابوبکر و عمر را دشمن دارند و… (نقض, ص12و13).
63. جلال الدین محدث, تعلیقات نقض, ج2, ص1237 (انجمن آثار ملى, تهران, 1358).
64. شافعى فقیه قرن دوم سروده است:
ان کان حبى خمسه زکت به فرایضى
و بعض من عاداهم رفضا فان رافضى
65. نقض, ص300ـ302 و 323ـ324.
66. روض الجنان و روح الجنان, ج4, ص570.
67. همان, ج5, ص225 و226.
68. النور المشتعل, ص121 و124; روض الجنان و روح الجنان, ج2, ص6.
69. آل عمران(3) آیه59.
70. روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص226.
71. تعلیقات نقض, ج2, ص1250. ابوالفتوح در تفسیر آیه شریفه 35 سوره مبارکه مائده (یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله…) بعد از ذکر مطالب عالیه و نقل حدیثى از ابوهارون عبدى و ابوسعید خدرى و او از رسول آورده:
اباحسن لوان حبک مُدخلى
جهنم کان الفوز عند جحیمها
وکیف یخاف النار من کان موقناً
بان امیرالمؤمنین قیمها
(روض الجنان و روح الجنان, ج2, ص1250و ص1247).
72. روض الجنان و روح الجنان, ج4, ص50.
73. مفهوم این حدیث از موارد اعتراض تسنن به تشیع است که قزوینى رازى نیز اعتراض تسنن را آورده است (و انا من احمد کالضوء من الضوء و الذراع من العضد) ر.ک: نقض, ص549; تعلیقات نقض, ج2, ص1262.
74. نقض, ص227ـ279.
75. روض الجنان و روح الجنان, ج2, ص6.
76. ثعلبى کلمه شاهد و در یازدهمین آیه سوره هود را (فمن کان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منهُ) به على(ع) تأویل کرده است. ر.ک: النور المشتعل, ص107; ثعلبى, ج2, الورق239.
77. نقض, ص279.
78. نزاع در مورد این که خیر الناس بعد از نبى ابوبکر یا عمر یا على(ع) است از جمله اعتراضات تسنن بر تشیع است که رازى قزوینى پاسخ داده است. ر.ک: نقض, ص146.
79. نقض, ص264 و265.
80. روض الجنان و روح الجنان, ج1, ص529.
81. نقض, ص280.
82. همان, ص513.
83. همان, ص521.
84. ابوالفتوح آورده است که والنجم اذ هوی… مراد آن ستاره است. ابوالفتوح در تأویل این آیه روایتى از امام صادق(ع) آورده که منظور از اتمام نعمت ولایت اهل بیت و دین اسلام است… رسول علیه السلام گفت: الحمد لله الذى جعله کمال الدین و تمام النعمة و رضاه برسالتى و بولایة علیّ من بعدی… که حق تعالى آن را علامت امامت امیرالمؤمنین(ع) قرار داد و سبب آن بود که سلمان و جماعتى صحابه از رسول خدا پرسیدند که یا رسول الله مقام تو را سپس از تو کرا خواهد بود. گفت: آن را که امشب ستاره از قطب آسمان جدا شود و به خانه او فرو شود. آن شب اهل مدینه همه بر بام ها رفتند تا امیر آن را که باشد ستاره به خانه او فرو شود. مگر على و فاطمه ورد خود رها نکردند و گفتند اگر خانه ما آید ما را شکر زیادت باید کردن… هر یک در محراب بودند به ورد خود مشغول که ستاره زهره درافتاد (روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص171).
85. ثعلبى در تفسیر آیه (انما ولیکم الله و رسول و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون) گفته على بن ابى طالب است که در حال رکوع صدقه داد ر.ک: النور المشتعل, ص61 و85 و84; روض الجنان و روح الجنان, ج2, ص176.
86. النور المشتعل, ص86; تفسیر ثعلبى, ج1, الورق77; روض الجنان و روح الجنان, ج2, ص97 و98.
87. النور المشتعل, ص127, ثعلبى, ج2; روض الجنان و روح الجنان, ج3, ص203.
88. نقض.
89. تفسیر قمى, ج2, ص463.
90. همان, ص453ـ 455; ابوالفتوح, ج5, ص537.
91. روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص552.
92. انوار التنزیل, سراسر کتاب.
93. نقض, ص269.
94. بنابر روایتى امام باقر(ع) گفت: عذاب اکبر خروج مهدى آل محمد است ر.ک: روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص290.
95. روض الجنان و روح الجنان, ج1, ص41.
96.همان.
97. بلفتوح در تفسیر که کرده است بیاورده است تأویل این آیت که (اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابة الارض…) و گفته است از دابه الارض بارى تعالى على را مى خواهد که در دنیا باز زنده کند تا همه اعداى او را ببیند… (نقض, ص280).
98. روض الجنان و روح الجنان, ج4, ص176ـ 178.
99. نور(24) آیه55.
100. روض الجنان و روح الجنان, ج4, ص53 ـ 55.
101. همان, ص54.
102. همان, ص55.
103. نقض, ص269 و270.
104. روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص14.
105.تفسیر قمى, ج2, ص280.
106. روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص569 و570.
107.تفسیر ثعلبى از منابع اصلى تفسیر ابوالفتوح حدیثى آورده که مصادیق ذوى القربى را على و فاطمه و دو فرزندش دانسته است ر.ک: النور المشتعل, ص211; تفسیر ثعلبى, ج4, الورق328.
108.تفسیر قمى, ج2, ص280.
109. روض الجنان و روح الجنان, ج4, ص571.
110. همان, ص181.
111. ثعلبى از منابع سنى تفسیر ابوالفتوح در ذیل آیه 23 سوره شورى این حدیث را آورده است ر.ک: النور المشتعل, ص179; تفسیر ثعلبى, ج4, الورق, ص328.
112. روض الجنان و روح الجنان, ج4, ص327.
113. تفسیر قمى, ج1, ص169; تفسیر عیاشى, ج1, ص250.
114. نقض, ص266 و267.
115. روض الجنان و روح الجنان, ج5, ص414 و ج1, ص787.
116. همان, ص410.
117. همان, ج1, ص786.
118. همشهرى معاصر ابوالفتوح نیز در مورد اسامى ائمه معصومین مطلبى را آورده است ر.ک: نقض, ص28و29.
119. در سوره نساء آیه69 به طور اجمالى به ائمه دوازده گانه شیعه اشاره کرده است (ومن یطع الله والرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین والصدیقین و الشهداء والصالحین و حسن اولئک رفیقاً).
120. در تأویل (سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم انه الحق) آورده که دلیل آفاق و دوازده برج است که مجراى آفتاب است و ماهتاب و کواکب باشد… الم ذلک الکتاب و آن دوازده حرف است و… آیات دیگرى را به نوعى به عدد دوازده برگردانده و آن را با دوازده امامى شیعه تطبیق داده است ر.ک: محمد بن حسین رازى, نزهة الکرام, ج2, ص409ـ436 (تهران, 1362).
121. نقض, ص451.
122. همان, ص482 و503 و573 و640 و641.
123. همان, ص505.
124. زیدیه اتفاق دارند که مرتکب کبیره به دوزخ خواهد رفت و جاودان خواهد بود ر.ک: مقالات اسلامیین, ص44 و76 و77. رافضیان (شیعه امامى) مرتکب کبیره را دوزخى و قابل شفاعت ائمه شیعه مى دانند, گروهى دیگر از رافضیان مرتکب کبیره را قابل شفاعت ائمه نمى دانند ر.ک: مقالات اسلامیین, ص34. خوارج مرتکب کبیره را کافر و مخلد در آتش و مرجئه هر گناهى را بزرگ مى دانند ر.ک: مقالات اسلامیین, ص77و 145.
125. مقالات اسلامیین, ص145.
126. نقض, ص573 و576.
127. در هر روزگارى معصومى بوده است که اگر خللى را باید به دین دفع کند یا اگر شبهى افتد در شرعیات حل آن بکند ر.ک: نقض, ص28.
128. نقض, ص639 ـ643.

تبلیغات