آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن


دست نوشته هاى اسلامى فراوانى در سراسر جهان پراکنده است که از شمار و چند و چون آنها آگاهیِ دقیق و کافى نداریم. در کشور خودمان نیز هنوز اطلاع مدوّن و بسامان و مجموعى از مجموعه دست نوشته هاى کتابخانه هاى دولتى و عمومى به دست نیست تا چه رسد به دست نوشته هایى که در کنج خانه هایند و اگر از زوال و تلف جان به در برند, باز دانسته نیست چه سرنوشتى چشم مى داردشان!
این ناچیز که همواره در شوقِ زیارت و بهره مندى از مآثر تمدّن شکوهمند اسلامى غوطه ورست, چندى پیش به راهنمایى و اشارت استاد گرامى آقاى رسول جعفریان, ـ دام فضله ـ, به آستان یادگارى کرامند از سده هاى دور, باریافت; و این قلم انداز که باز به اشارت همان سرور ارجمند صورت پذیرفته, بازتاب آن زیارت خجسته است که نعمت تکرار با آن همبَر شد و ـ بشرحى که بیاید ـ به همنشینى بدل گردید ـ والحمد لله حمد الشاکرین.
یادى از ابن شهر آشوب و مناقب وى1
ابوجعفر محمد بن على بن شهرآشوب بن ابى نصر بن ابى الجیش مازندرانى, ملقّب به رشیدالدین و عزالدّین, مفسّر, محدّث, ادیب و فقیهى امامى است که از نسبت (سَرَوى) برمى آید که اصل این خاندان از سارى باشد, ولى دقیقاً دانسته نیست وى کجا زاده شده است. به هر روى, ولادتش در سال 489هـ.ق رخ داده است. وى سفرهاى علمى فراوانى داشته و در طول عمر دراز پربرکتش به افاضه و استفاضه فراوان, چه کتبى و چه شفاهى, کامیاب گردیده است.
از جمله استادانش احمد غزالى, جارالله زمخشرى, ابوعلى طبرِسى, ابوالحسن بیهقى فرید خراسان, خطیب خوارزمى و قطب الدین راوندى اند و از شمار شاگردانش ابن ادریس حلّى و ابن بطریق حلّى و ابن ابى طى حلبى و ابن زهره حلبى, نامورترند.
آوازه مندترین آثار ابن شهرآشوب اینهاست: 1) مناقب ابى طالب ـ علیهم السلام ـ 2) معالم العلماء 3) متشابه القرآن و مختلفه. 4) مثالب النّواصب.
ابن شهرآشوب در گستره آگاهى ها و جامعیت و منش علمى مردى کم مانند و از اعاظم مفاخر اسلام است. گذشته از تبحّر علمى, طبعى موزون نیز داشته و شعر مى سروده است.
از حیث توثیق رجالى تا سده 11ق. درباره او سکوت شده, ولى در این سده میرداماد اجتهاداً وى را توثیق کرد و پس از آن در کتب رجالى به تکرار به توثیق وى پرداخته شده است.
ابن شهرآشوب 16شعبان 588ق. در حلب درگذشته و در جبل الجوشن در نزدیکى محلّى مشهور به مشهد الحسین ـ علیه السلام ـ به خاک سپرده شده است.
شاید بتوان گفت (مناقب آل ابى طالب(ع)) مهم ترین یادگار اوست. این کتاب نخست در 1313ق. در بمبئى و پس از آن به کرّات در ایران و عراق چاپ گردیده است.
تألیف مناقب اندکى پس از 553ق. در بغداد صورت گرفته است. بر بنیاد آنچه در دیباچه آن آمده, این کتاب با یادکرد مناقب پیامبر(ص) آغاز شده, آنگاه به یادکرد امامان(ع) پرداخته و سپس صحابه و تابعان را یاد نموده است; لیک نسخ موجود با یاد امام حسن عسکرى(ص) پایان مى پذیرد. احتمال اینکه مابقى مناقب را ابن شهرآشوب تألیف نکرده باشد, منتفى است, چراکه خود وى در معالم به بخش مربوط به امام مهدى ـ عجلّ الله تعالى فرجه الشریف ـ ارجاع کرده و ابن طاووس نیز از این بخش بهره هایى را نقل کرده است.
حسین بن جبر, مناقب را تلخیص کرده و (نخب المناقب) نام نهاده است. اوصافى که ابن جبر براى مناقب آورده, موجد این پندارست که نسخه مناقب موجود در دست او, از مناقب موجود نزد ما کامل تر بوده است.
ییافت نشدن برخى مطالب موجود در نخب در مناقب موجود نزد ما, در کنار کاستى پایانى کتاب, مسلم مى دارد که مناقب ابن شهرآشوب تمام و کمال به دست ما نیفتاده و مناقب متداول و موجود, تلخیص یا تحریر یا شکل دیگرى از مناقب شهرآشوب است.
شاید ابن شهرآشوب در دو مرحله مناقب را تدوین کرده باشد: در مرحله نخست در همین حجم و حدّ مناقب موجود; و در مرحله سپسین, با افزایش حجم قبلى و ادامه مطالب, مانند نگارش بخش مربوط به امام مهدى(عج). مناقب موجود در دست ما, به مادر نسخه اى از مرحله یکم, نَسَب مى رساند و از افزایش و تکمیل ثانوى بى بهره مانده است.
ابن شهرآشوب اثر دیگرى دارد که ظاهراً تکمیلگر نقش مناقب اوست. این اثر (مثالب النواصب) است که مؤلّف خود در معالم العلماء و در اجازه اى که به على بن جعفر جامعانى داده, از آن یاد کرده است. گرچه از مثالب نسخه اى در دست هست, اما ـ مع الاسف ـ هنوز به طبع نرسیده است.2
از آنجا که آثار دیگر ابن شهرآشوب ـ چون معالم العلماء و متشابه القرآن و مختلفه ـ به سخن بنیادین نوشتار ما نمى پیوندد, از یادکردِ آنها چشم مى پوشیم.
دست نوشت عتیق مناقب در اصفهان
دست نوشتى عتیق از مناقب ابن شهرآشوب در کتابخانه نوبنیاد دولتى موسوم به (کتابخانه ابن مسکویه) در اصفهان وجود دارد که در نوع خود اگرنه بى مانند, کم مانند, و بس ممتازست.
بیشترینه کتب خطّى محفوظ در این کتابخانه, همان مخطوطات (کتابخانه عمومى اصفهان) (کتابخانه فرهنگ) است که از کتابخانه اى بسته و کم رواج به کنج طبقه فوقانى این کتابخانه نوبنیاد به پناه آمده است.3
گنجینه دست نوشته هاى یاد شده اگرچه چندان عریض و طویل نیست, از جهاتى ـ از جمله: میراثدارى یک بهره تراث فرهنگ ـ شهرى بزرگ چون اصفهان, و همچنین احتوا بر برخى کتب خاندان ظلّ السلطان, بجدّ نگریستنى و دربر دارنده نفایسى است دیدنى و بررسیدنى.
دست نوشتِ دیرینه مناقب که در کنج گنجینه آرمیده است, به رغم اهمیّت و دُردانگى چشمگیرش و با این که ـ هرچند باجمال ـ سال ها پیش نام و یاد و نشانش در فهرست ناتمام مانده اى به نام (فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه عمومى اصفهان)4 آمده, ـ بناسزا ـ دیرى است که مغفول و مجهول مانده و جز ویژگان کسى از روز و حال آن سراغى نجسته است.
دریغ که از سرنوشت دست نوشت کرامند یاد شده آگاهى زیادى نداریم و روشن نمى دانیم کى به اصفهان و چگونه به گنجینه کتابخانه فرهنگ سابق راه یافته است. به هر روى, نسخه خطى قدیم مناقب کتابخانه فرهنگ سابق (که فعلاً در کتابخانه ابن مسکویه نگهدارى مى شود) نسخه اى است وقفى.
ییادداشت واقف که در کناره صفحه یکم متن, در هامش خطبه ابن شهرآشوب ـ قدّس سرّه ـ آمده, چنین است:
(بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد للّه الذى جعل مناقب آل ابى طالب من اوضح الواضحات وذکرها ومواظبتها والوقوف علیها من اعظم القربات
وبعد, فقد جعلت هذا الکتاب موقوفا على اولادى الذکور ثم الذکور من الذکور وهکذا فى کل طبقة فاذا انقرض الذکور بالمره کان موقوفا على اهل العلم وفوضت التولیة الى نفسى ثم الى الحاکم الشرعى
حرره خادم المذهب الجعفرى محمد جعفر بن محمد صفى الفارسى فى 5شهر محرم 1279.).
دست کم بخشى از دست نوشت ـ آنگونه که بشرح تر بازخواهیم گفت ـ سالى پیش از درگذشت نویسنده (ابن شهرآشوب) کتابت گردیده و البته چون اکثر صفحات دست نوشت به یک خط و آن هم خط راقم تاریخ مذکورست, تعلّق بیشترینه صفحات به این تاریخ یا اندکى پس از آن خدشه ناپذیر است مى ماند صفحات نونوشته آغاز و انجام که بس کهنه و یادگار سده هفتم است.
دست نوشت بر نسخه اى که به خطّ مصنّف ـ یعنى: ابن شهرآشوب ـ بوده عرضه گردیده و با آن مقابله شده است. در صفحه 88, در حاشیه, مى خوانیم ـ به خط قدیم اصلى (ظ.) ـ: (بلغت المقابله بالنسخه التى بخط المصنف); این نسخه خط مصنّف (ره), ظاهراً اصل و مأخذ کتابت دست نوشت موجود نیز هست, چرا که در گوشه فوقانى ص97 آمده: (بلغت المقابله بنسخه الاصل التى بخط المصنف) و در گوشه تحتانى ص280: (قوبل الاصل الذى بخط المصنف).
اعتماد بر این مقابله, آنگاه افزون مى شود که بدانیم کاتب در کار خویش دقّت و بصیرتى داشته است; نمونه آن, اینکه: در ص61, در حاشیه, عبارتى با رمز (صح) افزوده و در هامش نوشته: (بلغت المقابله); در بالاى صفحه, در گوشه چپ, آمده: (رابعة الاول من المناقب); نیز: در ص65 در حاشیه: (بلغ); و: ص71 و 121 و…, حاشیه: (بلغت المقابله). این خُرده مکتوبات, نمودار عنایتى است که بر فراز و فرود امر کتابت هزینه گردیده است.
کاتب ـ چنان که شیوه کاتبان آن روزگاران بوده ـ لفظ (فصل) را در آغاز فصول یا نام هاى قائلان ـ چون (امیرالمؤمنین) علیه السلم, (الصادق) علیه السلم, (القاضى), (عکرمَه), (ابن عباس) و… ـ را به طرزى دیگرگون, ممتاز نگاشته. البته چنین نیست که در همه اسماء و همه جا این قاعده به یک منوال رعایت شده باشد.
مختصات کتابتى ویژه دست نوشت نیز سازگار با قدمت آن است, چنان که شیوه ویژه اى در کتابت همزه دارد: گاهى حذف نموده و گاهى به طرزى ویژه و جز در مواضع امروزینه قرار مى دهد.
در حاشیه صفحات ـ چنان که رسم برخى امروزیان هم هست ـ عناوین کوتاهى نهاده شده که نشان دهنده محتویات و راهنماى مراجعات است; مانند: (حدیث الغار) (ص119) و (حدیث الاسراء) (ص164) و (صفة البراق) (ص166).
در حرکت و نقطه گذارى این عبارات کنارى, از قلم قرمز بهره گرفته اند و البته گه گاه در نشانه گذارى هاى داخل متن نیز اثر این قلم قرمز وجود دارد.
نام شاعران را نیز کثیراً در کنار اشعار نوشته, مانند: (الصاحب), (مهیار), (ابن طوطى), (ابن علویّه) (چنین در نسخه: تشدید بر روى یاء),5 (دعبل), (ابوالحسن بُویَه), (ابن حمّاد), (الشریفُ المرتَضى) و (رشید و طواط ـ معناه الخفاش) و… اشارت کرده بودیم و اینک به تفصیل مى گوییم:
از آغاز دست نوشت تا ابتداى صفحه 19 به خط کاتب دیگرى, جز کاتب متن اصلى است. همچنین از ص439 تغییر قلم و کاتب در کار است, ولى مرکّب و خط تا حدّى شبیه همان است که بود. ناگفته نماند که کاتب این آغاز و انجام الحاقى یک تن (ابوالقاسم حلّى) است.
متن نسخه در ص459 با این عبارات به پایان مى رسد:
(تم الجزؤ الثانى من مناقب آل ابى طالب ـ علیهم السلام ـ ممّا صَنَّفه محمّد بن على بن شهرآشوب السرَویُّ المازندرانیُّ رضى الله عنه وارضاهُ یتلوه الجزؤُ الثالث ما تفَرَّد به من الفضایل علیه السلام ان شا الله تعالى وصلى الله على سیدنا و مولانا محمد النبى وآله الغرّ الدُهر المیامین)
و بر هامش به نظمى ویژه نوشته شده:
(غلّق هذا الکُرّاسَ والکرّاس الاوَّل تتممه الکتاب المفُتَقِرُ الى رحمةالله تعالى وشفاعة محمدٍ وآله علیهم السلام ابوالقاسم بن اسمعیل بن عنان الکُتبیُّ الورّاقُ الحلّى فى أواخر شهر رجب المبارک من سنة ثمان وخمسین وستمایه غفرالله لمن نظره ودعا له بالمغفرة).
سند بسیار مهم بلکه مهم ترین سند تاریخ گزارى نسخه, همانا ترقیمه جزء یکم است که به خط قدیم و اصلى است. ترقیمه جزء یکم این است:
(تم الجزءُ الاوّل وتتلوه الجزء الثانى باب الامامه ان شآ الله والحمد لله رب العالمین وصلوته على سیدنا محمد النبى فآله الطاهرین وسلم تسلیماً وافق الفراغ من نسخه یوم السبت سادس عشر شهر رجب من سنة سبع وثمنین وخمس مایه کتَبهُ العبدُ الفقیر الى رحمة ربّه وشفاعة نبیّه محمّد صلى الله علیه وآله جعفر بن احمد بن الحسین بن قمرویه الحایرى حامداً للّه ومثنیاً علیه ومصلیاً على نبیّه صلى الله علیه فرحم الله من نظر فیه ودعا لکاتبه ومستکتبه بالمغفرة والرضوان وللّه الحمدُ).
بایسته یادکردست که یک دستکارى (متأخر؟) در این ترقیمه صورت گرفته است. با معاینه نسخه بر بنده مسلَّم گردید که تاریخ نسخه ـ چنان که بیاوردیم ـ (سبع وثمنین وخمس مایه) است, لیک با خطى دیگر (لااقل مرکبى دیگر) دندانه نخست (سبع) بى نقطه, اندکى بالا کشیده شده و دو نقطه هم گذاشته شده که (سبع) را بَدَل به (تسع) نموده. تفاوت رنگ مرکب فراز دندانه و نقطه ها با اصل ترقیمه در دست نوشت واضح و انکارناپذیر است به سبب مانندگى رنگ این مرکب به مرکبى که ابوالقاسم حلّى در صفحات سده هفتمى آغاز و انجام نسخه به کار برده, این بنده گمان دارد همو هنگام ملاحظه ترقیمه قدیم در جزء یکم ـ که همین ترقیمه پیش روى ماست ـ, خواسته بر خط کهن نقطه هایى بیفزاید و کم نقطگى را جبران کند; ولى در این تکمیل و نقطه گذارى ـ به سهو ـ (سبع) را (تسع) خوانده است. ارباب صناعت تصحیح متون مى دانند (سبع) و (تسع) در خطوط سده هاى شش و هفت و هشت, هنگام بى نقطگى, آسان با هم اشتباه مى شوند.
مؤیّد حدس ما, نقطه هاى الحاقى برخى کلمات دیگر ترقیمه است که به همان رنگ و شکل است.
طُرفه این که فهرستنگار (فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه عمومى اصفهان) هم متوجّه دستخوردگى شده و (سبع) را معتبر و (تسع) را حاصل تصرّف بعدى مى داند.
در حاشیه ص229 (صفحه آخر جزء یکم) به خطّى ـ که مرکّب قلمش همان مرکّب قلم متن به نظر مى رسد, آمده: (بلغت المقابله یوم الثالث من شعبان من شهور سنة سبع وثمنین وخمسائه فى الحله السیفیه حماها الله فى مسجد الامیر الزاهد نجم الدین عیسى بن نصر بن مداهر اسبغ الله ظلّه).
این هم مؤیّد استوار دیگرى بر درستى (سبع) است ـ که مورد عنایت فهرستنگار پیشگفته هم واقع گردیده است.
فى الجمله, به یقین, به ویژه از آن روى که دست خوردگى و نوع تصرّف در ترقیمه از روى خود نسخه به کمال هویداست, تاریخ ترقیمه جزء نخست پانصد و هشتاد و هفت است, نه پانصد و هشتاد و نه.
در ص229 جزء یکم به پایان رسیده و جزء دوم از ص231 آغاز گردیده است با سرنویس (الجزء الثانى من مناقب آل ابى طالب ممّا جمعَهُ محمد بن على بن شهرآشوب المازندرانى رضى الله عنه); زیر این سرنویس به همان (قلم؟ و) مرکّب اصلى, چنین آمده: (روایة شادان بن جبریل بن اسمعیل القمى نزیل مهبط وحى اللّه ودار هجرة رسول الله صلى الله علیه واله بقرااته على مصنفه وصلى الله على سیدنا محمد وآله).
(شاید این یادآورى بى فائدتى نباشد که نام (شادان… القمى) چون سایر الفاظ عبارت هیچ نقطه ندارد و نقطه گذارى از ماست)
وجود نام (شادان بن جبریل (جبرئیل) قمى) خود, مایه اعتبارى بر فزون, براى این دست نوشت است) پژوهندگان مى دانند که شادان پسر جبرئیل از شاگردان و مرتبطان شناخته شده ابن شهرآشوب است و به او و رشحه قلمش ارادتى مى نموده و در این بین سعادتى برده است.6
امام الباحثین, شیخ آقابزرگ طهرانى ـ قدّس الله روحه العزیز ـ (شادان بن جبرئیل) را این گونه مى شناساند:
(شاذان بن جبرئیل بن إسماعیل بن أبى طالب. الشیخ سدیدالدّین ابوالفضل القمى نزیل المدینة صاحب (الفضائل) المشهور بـ (المناقب), و (إزاحة العلة فى معرفة القبلة) الذى کتبه558. وقد قرأ علیه (المفید فى التکلیف) الشیخ محمد بن جعفر المشهدى فى شهر رمضان573, کما صرح به محمد بن المشهدى فى (المزار), وقرأ علیه السید فخار بن معدفى واسط فى سنة593 کما ذکره فى کتابه (حجّة الذّاهب). وکتب إجازة للسید محیى الدین محمد بن عبدالله بن زهرة ولوالده عبدالله فى ظهور (کفایة الأثر) فى584, کما ذکرت صورتها عن خطه فى الجزء الثانى من (معادن الجواهر) وقد ألّفه لالتماس الأمیر العالم الزّاهد فرامرز بن على البغوائى الجرجانى بعدما سأله فى مکة فى تلک السنة. وقرأ شاذان بن جبرئیل (معالم العلمآء) لابن شهرآشوب (م588) على مصنّفه کما فى سند بعض نسخ معالم العلماء.)7
در برگ هایى از آغاز دست نوشت آثار دیرین نم دیدگى هویداست, ولى خوشبختانه آن اندازه نیست که نتوان دست نوشت را قرائت کرد و افزون بر این, فرسودگى هاى اندک این چنینى در این گونه نسخ عادى است.
این نسخه حواشى کوتاه و بلندى داشته که با دقّت و ظرافت تراشیده شده8 و هم اکنون خواندن آن حواشى میسَّر نیست (ص64, 177).
امّا حاشیه دست نخورده نسبتاً سالمى هم مى توان یافت; مانند ص338 که متأسفانه بخشى از حاشیه سمت راستش در برش کاغذ از میان رفته (:…شیخ المفید رحمه الله فى الارشاد وهم… الخ.)
ییادداشت هاى آغاز و انجام و پیرامون دست نوشت کم نیستند و گاه داراى اهمیّت تاریخى اند. نمونه را, دَورادَور ص459 دست نوشت, آکنده از یادداشت هاى پراکنده است.
چون گنجایى نوشتار و شکیبایى خواننده کرانمَندست, در اینجا چند یادداشت ثبت افتاده بر صفحه عنوان جزء نخست را گزارش مى کنیم:
عنوان جزء یکم:
الجُزؤُ الأوَّلُ مِن کتاب مناقب آل ابى طالب علیهم السلام مما جَمَعَهُ محمد بن علی… ابن شهرآشوب السَرَویّ المازندرانى رضى الله عنه
یادداشت هاى صفحه عنوان جزء یکم:
1) نظر فى هذا الکتاب العبد…9 رحمة ربه… بن محمد ابن… ابن شیث بن حسین ابن جابر ابن على بن سیف ابن النطر الهاشمى حامد [ا]لله تعالى ومصلیاً على خیر خلقه محمد المصطفا [کذا] وعلى المرتضا [کذا] وفاطمة الزهرا وخدیجة الکبرا والحسن الرجی….
2) …هذا الکتاب المبارک العبد الفقیر الراجى رحمة ربه اسمعیل بن على بن… البغدادى حامداً للّه تعالى ومصلیاً على خیر خلقه محمد المصطفا وعلى على المرتضا وفاطمة الزهرا و….
3) نظر فى هذا الکتاب المبارک حسن بن محمد بن موسى بن محمد بن ابى الرجا [حرفِ آخر در موضع برش وراست: ابى الرحیم…؟] بن سالم یعرف بابن زَعفَران کتبت سلخ ربیع الاول سنة خمسة وخمسین وسبع… [:بریدگى کاغذ; طبعاً: سبع مائه.].
ناگفته نماند که مرحوم شیخ آقابزرگ طهرانى از یک نسخه مناقب موجود در خزانه مرحوم حاج ملاّ علیمحمّد نجف آبادى در نجف اشرف خبر داده است که گویا از روى همین نسخه اصفهان استنساخ گردیده است.10
بارى, ما براى اطلاع خوانندگان و خواهندگان بزرگوار از کیفیّت ضبط نصّ دست نوشت عتیق اصفهان, صفحاتى از دست نوشت را با نسخه چاپى چهار جلدى دست گرد11 پژوهندگان که انتشارات علاّمه (قم) منتشر نموده, سنجیدیم و بیشترینه ناهمگونى هاى با اهمیّت و بى اهمیّت را گزارش کردیم.
تنها از خواننده چشم مى داریم که به یاد داشته باشد, صفحاتى از آغاز و پایان نسخه, یادگار سده هفتم است و قسمتى از مقابله ما شامل همین صفحات است ـ که حدود دقیقشان پیش از این آمده ـ; پس لزوماً پریشانى هاى صفحات نونوشت را به حساب اصل قدیم نتوان گذاشتت.
و امّا سنجش:
آغاز جزء یکم:
صفحه و سطر    چاپى    دست نوشت
صفحه2:

سطر2
س11
س14
س14
س15
س16
صفحه3:
سطر4
س6
س6
س7
س9
س10
س15
س15
س16
س18
صفحه4:
سطر3
س4
س4
س4
س9
س9
س14و15
س15
س15و16
س16
صفحه5:
سطر3
س3
س18
س19
س20
س20   

وبه نستعین
الاقوال
القى
انصفهم
الاجابة
اشهرهم

مقابل
غرّوا
باطلة
کبیراً
بنى (کذا!)
بعضهم
سدّ الابواب
صالح المؤمنین
یروى
یجرحون

یذکرون
حدیث الباب
الاسد
السفرجل
النساء من
انکرت
صلّى اللّه علیه وآله
قال انَّ بنى هشام
فلا آذن لهم
صلّى اللّه علیه وآله

صلّى الله علیه وآله
خطاء
لرسلهم
الضّالّین
یعتمد
یستند   

وَ بِه الثِّقَه
الأحوال
الغى (شاید دستکارى شده باشد)
زیر لفظ نوشته شده: مسلم
الأخائه
زیر لفظ نوشته شده: الطبرى

مقابَلهَ
غُرُور
الباطل
کثیراً
نبیّ
زیر آن نوشته شده: البخارى
زیر آن نوشته شده: البخارى
زیر آن نوشته شده: الواقدى والواحدى
تروى
زیر آن نوشته شده: الجاحظ

یُنکِرُونَ (بى نقطه دو حرف نخست)
زیر آن آمده: ابوداود السجستانى.
زیر آن نوشته شده: احمد بن حنبل.
زیر آن آمده: …[: ناخوانا] ابن شاهین
زیر آن نوشته شده: عکرمه المفسر
زیر آن آمده: الحجاج بن یوسف
علیه السلام
زیر آن نوشته شده: البخارى و ابن شاهین
فلا اذن لَهُم ثُمَّ [:حرف یکم بى نقطه] الأذن لَهُم
علیه السَلام

علیه السَّلام
خطأً
للّذینَ أمَنُوا
الظّالِّینَ (کذا!!!).
نََََعتَمِدُ (با همین حَرَکات ولى بى نقطه; به قیاس مورد بعدى نقطه نهادیم).
نَستَنِدُ

آغاز جزء دوم:
صفحه245:    چاپى    خطى
سطر1
س2
س5
س8
س14
س14
س17
س17
س17
س20
س20
صفحه246:
سطر12
س14
س17
س17
س19
س19
س24
صفحه247:
سطر2
س4
س9
س9
س16
س17
س22
صفحه248:
سطر2
س9
س10و12   

قوله
ع
صلّى اللّه علیه وآله
ینفون
قال
بالاثارة
علم فانّما
خائف
مأمور مأمور

ع

أئف (کذا; غلط چاپى)
أشم
قلت (اوّل)
الجوارح
یصحح لها

فهم
وجمیع
الا فى السراة
جها لهم ساودا
ذلک الامر
الامامة
لایجیز

آل محمّد
اولى
علیه السلام    « ربّ یسر واعن
« عن على علیه السلم (نام مبارک (على) علیه السلام را بتقریب و قیاس و برغم آسیب دیدگى خواندیم).
قال
علیه السلم
علیه السلم
نیفون
ـ (ندارد)
بالأَثرَه
العلم قایماً
خافى
مأمور مامول

علیه السلم
بیت حمیرى اصلاً به شَکلِ دیگرى است.
أنف
أتشَمّم
قال
الجوارح حَقَّقَه
یصحّح

هُمُ
جمیعَ
فوصى لاسراه
حُهّا لهم سَادوا
ذلک الى الامر (خطّکى روى الى هست ولى ظ. خطّ اصلاح نیست بلکه عارضه دست نوشت است.)
الأیة (اوّل (الأَیات) بوده, به قلم اصلى اصلاح شده).
لایجوز

ال محمّد علیهم السلم
اِنَّ اولى
ـ (ندارد).
چون دست نوشت عتیق اصفهان, تا پایان جزء دوم را دارد براى ترتیب دادن متن کامل مناقب باید به نُسَخى چون نسخه کهن کتابخانه عمومى مرحوم آیةاللّه العظمى مرعشى نجفى و نسخه تبریز رجوع کرد, که به مناسبت, وصفى از این دست نوشت اخیر دور از دسترس مى آوریم:
دست نوشت تبریز
دست نوشتى کهن از مناقب در (کتابخانه و قرائتخانه ملّى تبریز) هست که عکس آن را حضرت علامه آیةالله سید محمدعلى روضاتى ـ دامت افاضاته ـ براى استفاده در اختیار بنده نهادند.
این دست نوشت از آغاز جزء پنجم تا اواخر کتاب را داراست ـ و به عبارت گویاتر تا معادل صفحه 417 از جلد دوم چاپ سنگى تهران (که این جلد 472 صفحه دارد). مابقى کتاب تا نهایت به خطى متأخّر است.
بنا بر یادداشتى بر رویه یکم دست نوشت از على بن موسى ثقةالاسلام بن محمد شفیع ثقةالاسلام بن محمد جعفر بن محمد رفیع بن محمد شفیع خراسانى الاصل تبریزى المسکن, جدِّ اعلاى ایشان مرحوم میرزا محمد رفیع کتاب مذکور را بر اولاد ذکور صلبى خود وقف نموده است.
تاریخ کتابت این دست نوشت 777هـ.ق است.
اینک دو ترقیمه بخش قدیم دست نوشت:
1) تم الجزء الخامس من کتاب مناقب آل ابى طالب علیهم السلم مما جمعه محمد على بن شهرآشوب السروى المازندرانى رضى الله عنه وافق الفراغ من نسخة یوم الخمیس ضحى نهار سادس ذى القعدة الحرام من سنة سبع وسبعین وسبعمائه احسن الله خاتمتها.
2) تم الجزء السادس من مناقب آل ابى طالب مما جمعه محمد بن على بن شهرآشوب السروى المازندرانى رضى الله عنه وارضاهُ وجعل الجنة منقلبه ومثواه نجز تعلیقه بحمدالله وعونه وحسن توفیقه یوم الاثنین الزوال رابع وعشرین ذى القعدة الحرام سنة سبع وسبعین وسبعمائه هجریة والحمد لله رب العالمین وافضل الصلاة والسلم على سیّد الاوّلین والآخرین محمد وآله الطاهرین وصحبه اجمعین; یتلوه الجزء السابع….
چاپ سنگى منقّح
چاپ سنگى پاکیزه و خورند عنایتى است از مناقب در دست است که در دو جلد به طبع رسیده است. مصحّح آن مرحوم شیخ محمود بروجردى, و کاتب آن احمد تفرشى بوده است.
بر هامش واپسین صفحه متن مناقب از دفتر دوم شرحى به قلم مرحوم شیخ محمود بروجردى آمده بدین متن:
(بسم اللّه الرحمن الرحیم وله الحمد على اکمال الدّین واتمام النعمة والصلوات الزّاکیات على رسوله نبیّ الرحمة وآله واوصیائه هداة الحق وولاة الامّة, یقول اللائذ بالرّبّ الودود الشیخ محمود البروجردى ـ نوّرالله قلبه ـ ابن المرحوم الحاج الملاّ صالح ـ طاب مضجعه ـ لمّا وفّقنى الله تعالى للمراجعة فى اصلاح هذا الکتاب المستطاب وتصحیحه وساعدتنى السعادة للنظر فى تصحیحه وتنقیحه شمّرت لان اصلح بعض ما افسده النّساخ مع ماقیل: (ولن یصلح العطّار ما افسد الدّهر) فبلغت بحمد الله بعض مناى وجاء الکتاب بعونه تعالى اصحّ الکتب المطبوعة حیث التزمته قدر الوسع بان یکون جمیلاً بعد ما صیّره اخلال الایادى علیلا فمضى علیّ شهور بل اعوام الى ان نلت المرام وبلغ الختام ربّما اوضحت بعض الالفاظ او علّقت علیه شیئاً یلیق به فى الضّبط والاحتفاظ تزییناً للحاشیة وتذکرة لنفسى وارمزت فیما انتسب الیّ عن الاشارة الى الاضافة بصورة عدد مطابق لاسمى وهى هذه (98) فالمرجوّ دعاء الاخوان وعلى الله الاجابة والغفران وانتهى الاختتام بایّام آخرها عاشر ربیع الاوّل سنة 1317).
(چ سنگى, ج2, ص472)
بیان این دانشور فروتن و محقق امین چندان ملیح و گویاست که خواننده دیده ور را از هر روشنگرى درباره این بهره, خود, بى نیاز مى سازد; مى افزایم که: این چاپ از حیث ضبط و حواشى گوناگون ـ به ویژه حواشى ویژه مصحح فقید به رمز98 ـ و فصلى که خود مرحوم شیخ محمود با بهره گیرى از مآخذ و اسناد در ترجمه مصنّف ـ علیهما الرّحمة ـ پرداخته و به پایان مجلد دوم ملحق ساخته ـ و این خود آیتى از تدقیق و تحقیق پیشینیان است ـ, بس عزیز و نفیس است; و بى هیچ مبالغه از چشم انداز صناعت نقد و تصحیح متون اثرى ممتاز بشمار است.
پیشواى کتاب شناسان امامیّه در (الذّریعة) در وصف این طبع مناقب ابن شهرآشوب گوید: (منقحاً لطیفاً).12
رجوع به این طبع براى ترتیب دادن متن علمى ـ انتقادى مناقب در بایست است و براستى یاورى نیکو براى پژوهنده متن به شمار مى رود.
نمایى از پیچیدگى تحقیق مناقب
براى آن که بهره اى از پیچش کار تصحیح مناقب ابن شهرآشوب و اهمیّت به کار گرفتن دست نوشت عتیق مورد بحث ما, بازشناخته آید, مى سزد بخشى از یادداشت استاد سید هاشم رسولى محلاّتى, مصحّح طبع چهار جلدى قم, را در اینجا, به پارسى بازگردانده, بیاوریم:
(…حال آنکه نسخ موجود نزد من بغایت مغلوط بودند, پس در تصحیح به بسیارى از مآخذ کتاب ـ در مورد حدیث یا شعر ـ مراجعه کردم و جانم را در مراجعه به موسوعات بزرگى چون کتاب بحارالأنوار علامه مجلسى(ره) و اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات نوشته محدّث حرّ عاملى(قده) ومعجم الادباء یاقوت حموى و جز آن به رنج افکندم و چه جهدها که مبذول داشتم! با این همه خویش را از لغزش تبرئه نمى کنم و این رهوار را به شرط به سردر نیامدن نمى فروشم چرا که عصمت معصومان از ویژگى هاى دارندگان آن است, از پیشوایان و پیامبران.
سپس حین چاپ از نسخه چاپ نجف آگاه گردیدم و در آن اضافات و تغییراتى ـ مانند زیادت لفظ (قال) در اوّل نامهاى شعرا, و جز آن ـ یافتم که در دیگر نسخه ها و مصادر یافت نمى شد. براى حفظ و اداى امانت و ـ اگر نگویم: بعلم ـ بظنّ اینکه آنها نتیجه تصرّف ناسخ یا طابع است, متعرّضشان نگردیدم.)13
تحقیق جدید مناقب
تا امروز دست نوشت هاى مغلوط و دیگر پیچش هاى راه تصحیح و تحقیق مناقب, مانع از آن آمده اند که یک (متن علمى ـ انتقادى) سازگار با موازین پذیرفته آیین نقد و تصحیح متون, از مناقب ابن شهرآشوب, تهیه و منتشر گردد.
ولى اکنون با در دست بودن منابع و مآخذ مخطوط و مطبوع گوناگون و پیشرفت هایى که در زمینه طبع و نشر متن هاى مهم حدیثى و کلامى شیعه و سنّى دست داده, و به ویژه با بهره جویى از این دست نوشت عتیق مناقب که در اصفهان هست, مى توان قدرى مجهّزتر پاى در راه نهاد.
این بنده به سائقه دلبستگى فراوانش به این متن و حوزه پژوهشى, از دشوارى و صعوبت کار پروا نکرد و به امید یارى خداوند متعال و عنایت خاندان وحى ـ صلوات الله وسلامه علیهم ـ, پس از بررسى برخى جوانب, تحقیق و تصحیح کتاب را بر بنیاد همین دست نوشت و مآخذ مطبوع و مخطوط گوناگون آغاز کرده است و امید مى برد در فاصله اى نه چندان دور, دست کم متن دو جزء آغازین مناقب را به ریختى آبرومند و سزاوار نام بلند کتاب آماده و عرضه کند.
از این رو از همین جا دست مددجویى به سوى همه آگاهان و دیده وران دراز مى کنم و از ایشان مى خواهم مرا در تحقیق این کتاب ـ که به یقین لقمه اى از حوصله طالب علمى خرد, بیش است ـ مدد رسانند.14
از بزرگ ترین دلگرمى هاى این ناچیز در این دل به دریا زدن, رجا به استفاضه از محضر ارجمند حضرت علاّمه آیت الله حاج سید محمدعلى روضاتى ـ متّعنا الله بطول بقاء وجوده الشریف ـ است که (جهانى ست بنشسته در گوشه اى); و ایشان خود بارها بر ضرورت تحقیق مجدّد مناقب پاى فشارده اند و از پیش با این کار و دست نوشت عتیق اصفهان نظرى داشته اند.
پاورقی:
1. درباره حیات و آثار ابن شهرآشوب, ر.ک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامى, مقاله (ابن شهرآشوب) (ج4, ص90ـ92); طبقات أعلام الشیعة (الثقات العیون فى سادس القرون), تحقیق: على نقى منزوى, 273 و274.
2. گویا مدتى پیش دو تن از متن پژوهان قم مقدسه به احیاى این اثر همّت گماشته بودند, ولى دستاورد سلوک علمى این دو محقق هنوز انتشار نیافته است.
3. مى سزد براى برپایى دوباره کتابخانه پیشین در محلّى ثابت و بازگشایى بخش معطّل مانده آن اقدامى شود.
4. فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه عمومى اصفهان, ج1, جواد مقصود همدانى, 1349هـ.ش.
هم اکنون فهرست کامل مخطوطات مخزن, به قلم گنجور دلسوز آن, آقاى خشوعى, در دست آماده سازى است.
5. استاد جمشید سروشیار (مظاهرى) این نام را (علّویه) (به تشدید لام; و در جزء واپسین بى تشدید, چون: سیبویه) صحیح مى دانند و (علویّه) را قرائتى بى دقّت و سهوناک مى شمارند.
6. پایان (معالم العلماء) چاپ نجف, و سخن مرحوم شیخ آقابزرگ (ره) را ـ که در همین نوشتار آورده ایم ـ ببینید.
7. طبقات أعلام الشیعة (الثقات العیون), ص128.
8. چرا؟ و کى؟; نمى دانیم.
9. در اینجا در دست نوشت پارگى و فرسودگى رخ نموده است.
10. بسنجید با: (الذریعة, ج22, ص319.
11. این بنده تعبیر (دست گرد) را بیشتر از تعبیر ثقیل (متداول بین ایدى) مى پسندد.
12. الذریعة, ج22, ص318.
13. مناقب آل ابى طالب علیهم السلام, انتشارات علاّمه, ج4, ص444.
14. در طرح پژوهشى ما نه تنها مناقب موجود به روایت دست نوشت ها, بلکه ضبط پاره هاى بازمانده اثر به روایت ابن طاووس (ر.ک: کتابخانه ابن طاووس, ص400) و…, و نیز فهارس و تخریجات وجود دارد. امید مى رود این مجموعه در چند دفتر منتشر گردد.

تبلیغات