مقالات
حوزه های تخصصی:
مسئله خیر و شر یکی از بحث های عمیق فلسفه و کلام است که در دوران مختلف تاریخ، تفکر و ذهن اندیشمندان غرب و شرق را به خود معطوف داشته است. در این میان فلاسفه اسلامی به ویژه حکمای صدرایی با نگاهی عقلی و مستدل، رنج ها و شرور مطرح در جهان هستی را مورد مطالعه قرار داده و به تبیین حقیقت و ماهیت آن پرداخته اند. ملاصدرا ضمن روی آوردن به تعریف مصداقی از شر و تقسیم مصادیق شر به طبیعی، اخلاقی، عاطفی و مابعدالطبیعی به تشریح ماهیت آن پرداخته و برای آن چهار قِسم در نظر گرفته است: امور عدمی، شر ادراکی، شر اخلاقی و مبادی شر اخلاقی. پژوهش حاضر با ماهیتی توصیفی- تحلیلی نگاهی دارد به تشخیص ماهیت شر در نگاره های فالنامه تهماسبی نسخه درسدن. بر این اساس پس از مطالعات کتابخانه ای برای شناخت مسئله شر و ویژگی های آن، انواع ماهیت مطرح شده توسط ملاصدرا برشمرده و ضمن مشاهده آثار به یافتن نگاره هایی با موضوع شر در فالنامه نسخه درسدن به صورت هدفمند پرداخته می شود. سپس ماهیت شر که در این نگاره ها تصویر شده است، تشخیص و انواع آن ها بر مبنای آراء ملاصدرا تطبیق داده می شوند. این پژوهش در جستجوی یافتن پاسخ به این پرسش هاست: 1- ماهیت شرِ نمود یافته در نگاره های فالنامه درسدن چه ویژگی هایی دارد؟ 2- ماهیت شر در نگاره های فالنامه درسدن بر مبنای آراء صدرا چگونه قابل تحلیل است؟ یافته ها نشان می دهد تصویر شر که در فالنامه درسدن نمود یافته است، بر مبناء انواع ماهیت برشمرده شده توسط ملاصدرا یعنی امور عدمی، شر ادراکی، شر اخلاقی و مبادی شر اخلاقی قابل تطبیق است. همچنین آن قِسم از شر که به حالات درونی و ادراکی انسان برمی گردد، نمود متفاوتی با سایر انواع آن دارد.
مطالعه ای در سیر تحوّل ساختار دیباچه های مرقّع عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هم زمان با ظهور مرقّع به عنوان شکل جدیدی از کتاب آرایی، ایده افزودن دیباچه به ابتدای آن با تأسی از آثار ادبی و تاریخی نیز شکل گرفت. به مرور زمان و تحت تأثیر عوامل متعدّد، ساختار دیباچه ها به تدریج پیچیده تر گردید و مؤلفه های ساختاری جدیدی به آن ها افزوده شد. هدف پژوهش حاضر تعیین سیر تطوّر مؤلّفه های ساختاری دیباچه های مرقّع عصر صفوی است. در حقیقت مسأله اصلی پژوهش حاضر این است که به مرور زمان، ساختار دیباچه های مرقّع دوره صفوی چه تغییری کرده و ماهیّت و میزان این تغییرات چگونه است؟ برای پاسخ به سوال اصلی و رسیدن به هدف پژوهش، از روش توصیفی-تحلیلی، استفاده و برای تبیین هرچه بهتر، از تطبیق و تحلیل محتوا نیز بهره گرفته شد. شیوه گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای است. نحوه تبیین به این صورت است که ابتدا برای بررسی تأثیر و تأثّرات احتمالی، ساختار کلّی دیباچه های ادبی و تاریخی و دیباچه های مرقّع تیموری مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه با بررسی محتوای دیباچه های صفوی، مؤلفه های ساختاری آن ها استخراج و با هم تطبیق داده شد. سپس از طریق تحلیل محتوای کمّی، نرخ تغییرات ساختارهای اصلی دیباچه ها (تحمیدیه، استدلال، تاریخ و توصیف) در طول زمان مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که مؤلّفان دیباچه های مرقّع در دوره صفوی، طرحی نو درانداختند و دو مؤلفه ساختاری - تاریخ هنر و توصیف مرقّع - برای ارتباط هرچه بیشتر دیباچه با مرقّع افزودند. در حقیقت تاریخ تغییرات ساختاری دیباچه های مرقّع صفوی را باید تاریخ حل مسأله ارتباط دیباچه و مرقّع و برقراری تعادل میان دو مؤلفه تاریخ هنر و توصیف مرقّع دانست. در نهایت، تلفیق و تعادل این دو مؤلفه در دیباچه مرتضی قلی شاملو به نتیجه رسید، دیباچه ای که این مسأله را نه از طریق برابری این دو مؤلفه، بلکه با استفاده از صنایع ادبی و زبانی حل کرد. روند شخصی سازی مرقّع ها نیز بر کم رنگ شدن برخی مؤلفه ها مثل ضرورت پرداختن به فلسفه وجودی هنر و مشروعیت بخشی به آن و اهمیت برخی دیگر مانند توصیف مرقّع، بی تأثیر نبوده است.
مطالعه زمینه های گسترش و تنوع در هنر تذهیب دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از مؤلفان و محققان در پرداختن به هنر دوره قاجار، به ویژه تذهیب، و بستر بسط و نشر آن رغبتی نداشته و چنین عنوان می دارند که تذهیب این دوره، ویژگی های خاص و قابل توجهی ندارد. هدف مقاله حاضر، واکاوی زمینه های گسترش اجتماعی و تنوع تذهیب در دوره قاجار است. در این مسیر به بررسی آثار مذهب دوره قاجار و مطالعه کتب تاریخی، به ویژه سفرنامه، اصناف و تاریخ نگاری ها پرداخته شده است. پژوهش حاضر در پی پاسخ به سوالات ذیل است: 1- تاثیر و تاثرات بستر اجتماعی بر هنر تذهیب دوره قاجاری کدام است؟ 2-زمینه های رواج تذهیب و جایگاه آن چیست؟ روش تحقیق، توصیفی و تحلیل از منظر اجتماعی و جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و اسنادیست. یافته ها نشان دارد هنر تذهیب در دوره قاجار با رکود مواجه نشده و شخص شاه، بزرگان، اشراف و مردم عادی علاقه مند به داشتن نسخ خطی نفیس بوده و نیز به دلیل رواج سوادآموزی و افزایش روحیه اشرافی گری، حجم تولید نسخ خطی در سه گروه کتب دینی، ادبی، علمی و فرهنگی بالا بوده که اکثرا ارزش هنری قابل توجهی داشته و مورد توجه بسیاری از سیاحان، سفرا و دلالان نیز بوده است. همچنین مذهبان دارای صنف، جایگاه و ارزش اجتماعی بوده و در زمینه های جدیدی چون قلمدان نگاری، حلیه و قباله ازدواج نیز برای طبقات اجتماع فعالیت نموده اند.
تحلیل انتقادی گفتمان مسلط بر بازنمایی مولوی در نسخه ثواقب المناقب (برمبنای نظریه فرکلاف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارگری به عنوان هنری که در دوره پیشامدرن همواره در خدمت شاهان و حامیان قدرتمند بوده، رسانه ای برای بازنمایی پدیده ها تحت تاثیر گفتمان های غالب است. در این پژوهش که با هدف واکاوی تاثیر گفتمان های مسلط بر تصویرگری شخصیت مولوی در نسخه ثواقب المناقب به منظور رسیدن به درکی بهتر از سازوکار های نقاشانه و تاثیر و تاثر آنها در مواجهه با جریان های فرهنگی و اجتماعی صورت گرفت، کلیت پژوهش حول پاسخگویی به این سؤالات شکل گرفت که: 1. نگاره های نسخه ثواقب المناقب تهیه شده در مکتب بغداد عثمانی، از چه موضوعی و از چه موضعی سخن می گویند؟ و 2. آرایش عناصر بصری در این تصاویر چگونه شکل گرفته و پیام ایدئولوژیک در این آثار چگونه بیان تصویری پیدا کرده است؟ پژوهش حاضر با روشی توصیفی تحلیلی انجام شده و داده های مورد نیاز آن با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و بهره گیری از منابع دست اول تهیه شد. اطلاعات بدست آمده در این پژوهش بر مبنای نظریه تحلیل گفتمان فرکلاف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و درنهایت بدین نتیجه رهنمون شد که موضع حامیان نسخه ثواقب المناقب و به تبع آن تولیدکنندگان و تصویرگران این نسخه، میانجیگری بین دو گفتمان تشیع و تسنن بوده و موضوعی که کتاب سعی دارد بدان پرداخته و آن را برجسته کند، نقش شگرف و انکارناپذیر مولوی در برقراری تعامل بین دو گفتمان مذکور است. در این راه ترکیب بندی استعلایی نگاره ها، جایگاه مولوی در هر نگاره، نسبت اندازه های او به سایر افراد، کل تصویر و حتی نسبت سر به تن او، بهره گیری از رنگ های نمادین ازجمله عناصر بصری ای بودند که هنرمندان به کار گرفته تا بر علو درجه مولوی، نقش مؤثر وی در گفتمان های تصوف، تشیع و تسنن، جایگاه او نزد همگان تأکید کنند که همه این ها حامل پیام ایدئولوژیک سیادت مولویه و به حق بودن ایشان هستند.
بررسی کاربرد و چگونگی اجرای مورّب نویسی در نسخ خطی سده هفتم و هشتم هجری (بر اساس نسخ خطی کتابخانه و موزه ملی ملک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه بر روی نسخ خطی نشان می دهد، یکی از تمهیدات مهم کاتبان در سیر کتابت متون، مورّب نویسی بوده است. مورّب نویسی در نسخ خطی کاربردهای زیادی داشته و امکانات متنوعی برای کاتبان فراهم می کرده است. ضمن این که کاتبان به وفور از آن استفاده کرده اند. گاهی نیز نقش تزئینی در صفحه آرایی به خود گرفته است. با وجود چنین اهمیتی کاربردهای مورّب نویسی و چگونگی استفاده از آن، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف این مقاله بررسی کاربرد و چگونگی اجرای مورّب نویسی در سده هفتم و هشتم هجری در نسخ خطی کتابخانه و موزه ملی ملک است. سوال های این پژوهش در راستای تحلیل موضوع عبارت اند از اینکه؛ 1- مزیت های مورّب نویسی برای کاتبان چه بوده است؟ 2- از مورّب نویسی در چه مواردی و به چه میزان استفاده شده است؟ 3- چه ساختار فرمی برای مورّب نویسی می توان در نظر گرفت؟ روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی است و شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای-اسنادی انجام گرفته است. به این منظور، تمامی 1618 برگ نسخه خطی سده های هفتم و هشتم هجری منتشر شده در سایت کتابخانه و موزه ملی ملک که عمدتاً شامل کتب علمی و ادبی، مخصوصاً کتابت اشعار است مورد مطالعه قرار گرفت و از این میان 41 برگ انتخاب شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد، برای کاتبان این دوره، جنبه کاربردی مورّب نویسی نسبت به زیبایی و تزئینات صفحه اولویت بیشتری داشته است. کاربرد مورّب نویسی در دو بخش اصلیِ تکمیل و اصلاح متن و ایجاد تمایز بوده است. گاهی نیز بی دلیل یا به اشتباه، مورّب نویسی رخ داده است. مورّب نویسی در شرح واژگان دشوار، اصلاح جاافتادگی و یا جبران کمبود فضای کتابت به منظور اصلاح و تکمیل متن کاربرد داشته و در ایجاد تمایز برای شماره گذاری صفحه و هماهنگی شکل ها با متن نیز استفاده شده است. مورّب سازی متن در راقمه و انجامه نُسخ، راهکاری دیگر برای ایجاد تمایز بوده است. استفاده از مورّب نویسی، بسته به کاربرد آن از یک کلمه تا یک صفحه را شامل می شود و غالباً در حواشی و گاهی نیز در خلال متن نوشته شده است. ساختار مورّب نویسی نیز با بررسی طول سطرها و زاویه آن ها نسبت به هم به دست می آید.
خوانش آثار پیکرنگاری مهرعلی، نقاش دوره قاجار، با رویکرد ترامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ هنر ایران، نقاشی قاجار از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و پیکرنگاری به عنوان شاخه ای برجسته از نقاشی در دوره فتحعلی شاه قاجار قابل تأمل است. پیکرنگاری مکتبی است که در آن روش های طبیعت پردازی، نگاری و آذین گری به طرز درخشان با هم سازگار شده است. «مهرعلی» یکی از نقاشان این دوره است بوده که علاوه بر پیکرنگاری از شخص فتحعلی شاه، تعدادی از زنان قاجاری را نیز به تصویر کشیده است. هدف اولیه از این پژوهش: مطالعه آثار مهرعلی(نقاش سبک پیکرنگاری) بر اساس ویژگی های تجسمی و نحوه برخورد آن ها با مقوله سنت گرایی و کاربرد عناصر تزئینی است. اما هدف کلی این پژوهش بازخواهی و خوانش آثار مهرعلی با روش ترامتنیت ژرار ژنت می باشد. سؤالات تحقیق عبارت اند از : 1. عناصر تزئینی و رویکرد سنت گرایانه در آثار مهرعلی چگونه ظهور یافته است؟ 2. چگونه می توان با استفاده از تقسیم بندی ترامتنیت در نظریه ژرار ژنت معادل های تصویری را بصورت هدفمند در آثار مهرعلی پیگیری کرد؟ روش تحقیق این پژوهش توصیفی- تحلیلی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای-اینترنتی است. نتایج پژوهش بیانگر آن است آثار مهرعلی روابط بینامتنی صریح و آشکاری با نوشته ها و سروده های شاعران و ادیبان، حجاری های برجای مانده از روزگاران گذشته ایران، برقرار نموده است. همچنین آثارش رابطه بینامتنی ضمنی و پنهانی با اسطوره های باستانی ایران دارد. آثارمهرعلی دربردارنده سرمتن مکتب پیکرنگاری درباری قاجار است. کلیه تفاسیر و نقدهای مربوط به آثار مهرعلی فرامتن های آثار ایشان محسوب می شود. همچنین کارهای تبلیغی فتحعلی شاه قاجار از قبیل فرستادن تابلوهای پیکرنگاری به نشانه پیشکش به دربار هند و کاخ ورسای، پیرامتن آثار مهرعلی می باشد. بیش متنیت آثار مهرعلی سفارش دهنده آثار یعنی فتحعلی شاه قاجار و مکاتب نگارگری پیشین ایران است. همچنین خود آثار مهرعلی به عنوان بیش متن در آثار هنرمندان بعد از ایشان به شمار می آید.
بازتاب تصاویر زنان در قالی های تصویری دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویرگرایی در قالی ایرانی به صورت یک جریان عمده از دوره قاجار آغاز شد. گسترش روابط با غرب، رواج عکاسی و چاپ سنگی از عوامل تأثیرگذار در بازنمایی تصاویر اشخاص در قالی ها هستند. در کنار گروه های مختلفِ نخبگان اجتماعی و سیاسی، بازنمایی تصاویر زنان بر گستره قالی ها با معیارهای تصویرسازی غربی پدیده ای بود که نخستین بار در تاریخ قالی بافی ایران دیده می شد. مسئله اصلی پژوهش حاضر ناشناخته بودن ابعاد کمی و کیفی بازنمایی تصاویر زنان در قالی های دوره قاجار هست. هدف از پژوهش نخست تأکید بر اهمیت مطالعه قالی های حاوی تصاویر زنان به عنوان وجهی از هنرهای صناعی بازتاب دهنده جامعه ایران دوره و سپس شناخت ابعاد کمی و کیفی این قالی ها در جغرافیای قالی ایران هست. سؤالات پژوهش عبارتند از: 1-جغرافیای تولید قالی های حاوی تصاویر زنان در عصر قاجار شامل چه مناطقی بود؟ 2-سبک تصویرسازی و هویت تصاویر زنان بازنمایی شده در قالی های دوره قاجار چگونه است؟ روش تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی بوده است و در این راستا با استفاده از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی تعداد 11نمونه از قالی های حاوی تصاویر زنان از دوره قاجار شناسایی و مورد مطالعه واقع شدند. نتایج نشان دادند: الف)ظهور تصاویر زنان بر روی قالی های دوره قاجار پیامد وقوع تغییرات گسترده در هنجارهای اجتماعی دوره قاجار بوده است. ب)اکثر قالی های قاجارِ حاوی تصاویر زنان، در استان کرمان بافته شده اند. ج)تصاویر بافته شده زنان، به لحاظ هویتی در دو گروه اصلی زنان فرنگی و زنان ایرانی قابل دسته بندی و مطالعه هستند. نمونه های فرنگی بازآفرینی یک تصویر جا افتاده و رواج یافته در جامعه غربی هستند که با اقتباس از دیگر رسانه ها همچون چاپ سنگی، عکاسی، کارت پستال ها و تابلوهای نقاشی بافته شده اند. در مقابل، نمونه های ایرانی خیالی نگارانه و بدون ارجاع به شخصیت حقیقی بوده و با الهام از داستان های غنی ادبیات ایرانی تصویرسازی و بافته شده اند.
بررسی خاستگاه، فرم و مضمون در کتیبه های دارای صورت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتیبه های دارای صورت در قرون میانه دنیای اسلام با شکل های مختلف به خصوص در اشیای فلزی به کار رفته اند. مسئله اصلی این است که نگاه به آن ها بیشتر به شکل نوعی خوشنویسی تفننی یا جزیی از نقش واق بوده و هیچ گاه به شکل جامع و دقیق به نمونه های گوناگون و تفکرات احتمالی بانیان و هنرمندان توجه نگردیده است. هدف این پژوهش بررسی خاستگاه، مضامین و فرم های گوناگون آن جهت پی بردن به دلایل احتمالی استفاده از این نوع خطوط و بررسی نام های گذاشته شده بر روی این کتیبه ها است. بر این اساس پرسش هایی مطرح گردید: 1. طبقه بندی شکلی کتیبه های دارای صورت در آثار غیر معماری چگونه است؟ 2. مضامین کتیبه های دارای صورت چیست و آیا ارتباطی بین فرم و مضمون در این کتیبه ها و دلایل استفاده از آن وجود دارد؟ روش تحقیق با رویکرد توصیفی- تحلیلی بوده و جمع آوری اطلاعات نیز بصورت اسنادی است. نتایج پژوهش نشان می دهد عنوان "کتیبه های صورت دار" برای نام گذاری این خطوط می تواند مناسب تر بوده و به پنج دسته تقسیم بندی می شوند: کتیبه های صورت دار۱. پرنده نما ۲. انسان سر۳. جانورنما ۴. ترکیبی ۵. متحرک. در بررسی مضامین، دو مضمون اصلی شامل مفاهیم و عبارات مذهبی و دعاهای مرتبط با طالع خوش، درکنار دو مضمون فرعی شامل امضا و نام هنرمند و اشعار خاص مشخص گردید. همچنین هماهنگی فرم با مضمون طالع بینی و خوش یمنی و نیز نام مبارک پیامبر در بسیاری از نمونه ها شناسایی شد. علی رغم نمونه های به تازگی معرفی شده در شوش و بصره، می توان نیشابور را به عنوان خاستگاه این نوع از کتیبه ها در جهان اسلام معرفی کرد که زمانش به استناد سکه ها به قرن 8 میلادی (نیمه دوم قرن دوم هجری) تا زمان سامانیان و به احتمال بیشتر به پیش از سامانیان بازمی گردد.
خوانش نقاشی قهوه خانه ای و نقاشی های دیواری مکتب اصفهان براساس مفهوم مکالمه در نظریه هرمنوتیک مدرن گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ هنر ایران، نقاشی قاجار از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در این میان، نقاشی های قهوه خانه ای به عنوان شاخه ای برجسته از گونه های هنری نقاشی عصر مشروطه در این دوران قابل توجه هستند. در دوران مشروطه، با توجه به شرایط اجتماعی- فرهنگی و اندیشه مدرنیسم و تجددخواهی و بازتاب فرهنگ و هنر غرب، نقاشی قهوه خانه، در راستای احیای هویت و فرهنگ ایرانی- اسلامی به نگارگری سنتی به ویژه نقاشی دیواری رجوع می کند. هدف این پژوهش، تشریح و خوانش آثار نقاشی های قهوه خانه ای و نقاشی های دیواری مکتب اصفهان با بهره گیری از مفهوم مکالمه در نظریه هرمنوتیک گادامر است. تحقیق حاضر به این پرسش پاسخ داده است که، مفاهیم هرمنوتیکی گادامر تا چه اندازه در شناخت، نحوه شکل گیری و خلق آثار نقاشی قهوه خانه ای در عصر مشروطه مثمر ثمر است. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی خاصه روش هرمنوتیک انجام پذیرفته است و جمع آوری منابع تحقیق به شیوه اسنادی و کتابخانه ای و با استفاده از فیش برداری و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات به صورت کیفی است. نتایج نشان می دهد که مفهوم مکالمه در اندیشه گادامر، کمک شایانی در جهت توصیف هرچه بهتر چگونگی خلق نقاشی های قهوه خانه ای با توجه به نیاز روز جامعه مخاطب دارد. هنرمند با رجوع و مکالمه با هنر مکتب اصفهان در پیوند با افق فکری- هنری عصر مشروطه، که تحت تأثیر شیوع همه جانبه عناصر هنر غربی است، اقدام به خلق اثرش نموده است. در این میان عناصری چون زمان، مکان، مخاطب، مضامین و کاربرد عامیانه نقاشی و تعزیه خوانی و نقل نقالان به عنوان طرف دیگر مکالمه در شکل گیری نقاشی قهوه خانه ای حائز اهمیت است.
مفهوم جایگاه بدن ناصرالدین شاه در نقاشی تالار آینه کمال الملک بر مبنای نظریه یوری لوتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقاشی قاجار، به ویژه از دوران ناصرالدین شاه به بعد، همگام با تحولات اجتماعی فرهنگی، در آستانه عبور از سنت های پیشین، در گستره مفاهیم تازه ای قرار می گیرد. یکی از این مفاهیم که بیش از هر حوزه دیگری، دچار تحول و دگرگونی می شود؛ "بدن" است. از جمله جایگاه و کارکرد "بدن" در تصاویر پادشاه؛ که به عنوان یک نظام نشانه ای مهم، در تقابل با دیگری معنا تولید می کند. تصویر تالار آینه بازگوکننده چنین کارکردی از "بدن" در فضای گفتمانی قاجار با دیگری است و بر این مبنا، مساله پژوهش این است که؛ چه مناسباتی میان بدن ناصرالدین شاه با عناصر درون تصویر تالار آینه برقرار است یا به عبارتی، نحوه مواجهه بدنِ ناصرالدین شاه به مثابه بدنِ خود درون فرهنگ، در دیالکتیک با بدنِ دیگری که برآمده از "نه فرهنگ" است، چگونه نمایش داده می شود. "نَه فرهنگ" یکی از اصطلاحات اساسی و کاربردی در نظریات یوری لوتمان است که در برابر فرهنگ قرار می گیرد. از این رو هدف پژوهش، بهره گیری از نظریات لوتمان برای بررسی جایگاه بدنِ ناصرالدین شاه در تناسب با عناصر تصویری درون تصویر تالار آینه کمال الملک است که در سپهرنشانه ای قاجار جای می گیرد. سپهرنشانه ای یکی از پویاترین مفاهیم در نظریات لوتمان است که حاوی دو مفهوم بنیادین "خود" و "دیگری" است و هم چون واسطه ای برای تولید معنا در فضایی دوگانه عمل می کند؛ بنابراین پرسشی که به آن پاسخ داده می شود این است که: آیا بدن ناصرالدین شاه در تقابل با بدنِ دیگری درون "نه فرهنگ"، "بدن نزدیک" محسوب می شود و یا "بدن دور" است؟بر این اساس، پژوهش با روش سپهرنشانه ای لوتمان، جایگاه بدن ناصرالدین شاه در تالار آینه را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد و جمع آوری این اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب کتابخانه ای و با بهره گیری از شیوه توصیفی تحلیلی انجام می گیرد. با توجه به تحولات گفتمانی فرهنگ در سپهرنشانه ای قاجار؛ نتیجه پژوهش گویای این است که جایگاه "بدن" ناصرالدین شاه در تالار آینه کمال الملک، در دیالکتیک با دیگری، در مسیر گسست از خود قرار دارد؛ پیوسته کم رنگ شده و کنش خود را از دست می دهد و در نهایت، تصویری از یک "بدن نزدیک" را نمایش می دهد. جذب و نزدیک شدن به بدنِ دیگری درون "نه فرهنگ" حاکی از شکل گیری هویت در بدنِ ناصرالدین شاه در محور دیگری، و گسست جایگاه او از ارزش های تاریخی و حافظه فرهنگی است.
تحلیل ساختار و مضمون طرح قالیچه محرابی محفوظ در موزه توپقاپی بر اساس آراء کومار اسوامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قالیچه های محرابی از جمله دستبافته هایی است که در دوره صفویه به طور گسترده طراحی و تولید شده است. ساختار کلی طرح این قالیچه ها دارای دو بخش است. بخش بالایی با استفاده از مضامین مذهبی و بخش پایین طرح نیز با استفاده از آرایه های اسلیمی و ختایی و درختان و گلها تزیین شده است. از جمله این قالیچه ها، قالیچه ی موجود در موزه توپقاپی است که با توجه به اندازه و تزئینات آن به نظر می رسد جهت مراسم عبادی استفاده می شده است. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن نظریه کوماراسوامی، که تزئین و آرایه های بکار رفته در هنرهای سنتی را صرفاً جهت زیبایی ندانسته بلکه دلالت گر می داند، با هدف تحلیل ساختار و مضمون طرح قالیچه محرابی محفوظ در موزه توپقاپی صورت گرفته است و در پی پاسخ به این سوالات است که: 1. ساختار قالیچه محرابی موجود در موزه توپقاپی بر چه اساس و پایه است؟ 2. این ساختار و تزئینات آن، چه تأثیری در مضمون قالیچه داشته اند؟ روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است و تفسیر و تحلیل ها بر اساس آراء کوماراسوامی صورت گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که این قالیچه دارای ساختاری چندبخشی در طراحی است و ساختار قالیچه مذکور با توجه به مقیاس های انسانی بافته شده است و هر کدام از این بخش ها، تزئینات و نقش مایه ها نیز با معنای کلی اثر در ارتباط هستند. بنابراین پیکره مورد نظر همچون عالم صغیر بوده که بازنمودی از عالم کبیر است. قالیچه محفوظ در موزه توپقاپی را با توجه به نظرات کوماراسوامی می توان زیر مجموعه هنرهای سنتی قرار داد که همه اجزای آن در خدمت یک کل هستند و قالیچه چون معبدی مقدس یا کیهان است که صورت، کاربرد و معنا بر تعالی و رهایی کامل دلالت دارند. این تعالی در قالیچه مورد نظر دربرگیرنده اندیشه تشیع است که در بالاترین نقطه -که همان محراب است- رخ می دهد.
مطالعه تطبیقی ساختار و نشانه های تصویری سنگ افراشته های قبرستان شادباد مشایخ و خالد نبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گورستان های تاریخی در ایران با ساختار متفاوت و با نقوش بسیار زیبا و سمبلیکی که بر روی برخی از آنها وجود دارد موضوعی است که پژوهشگران بسیاری را در حیطه مردم شناسی، قوم نگاری، باستانشناسی و نیز علاقمندان به تاریخ هنر، مجذوب خود کرده است. امروزه زیباترین و سمبولیک ترین سنگ قبرها را می توان در میان گورستان های باقی مانده در مناطق ترک نشین ایران که روزگاری مقر اصلی ترکان سلجوقی و ایلخانان مغول بوده است، مشاهده کرد. گورستان شادباد مشایخ در استان آذربایجان شرقی و محوطه تاریخی خالد نبی در استان گلستان قرار دارد. دو منطقه مورد نظر در پژوهش پیش رو به جهت جغرافیایی در دو نقطه کاملا متفاوت از یکدیگر قرار گرفته اند. هدف اصلی پژوهش پیش رو بررسی وجود ارتباط فرهنگی- تاریخی بین سنگ افراشته های استوانه ای شکل موجود در سایت تاریخی منطقه خالد نبی و میل های تدفینی استوانه ای شکل گورستان شادباد مشایخ است. در راستای اهداف پژوهش، سؤال اصلی جستار پیش رو بیانگر این مهم است که – ویژگی های تصویری و ساختاری میل های تدفینی مناطق " شادباد مشایخ و خالد نبی"، متاثر از کدام ویژگی های فرهنگی و مذهبی هستند؟ روش تحقیق در جستار پیش رو به صورت تطبیقی با استناد به برخی داده های باستانشناسی، مطالعات موردی انجام شده به صورت کتابخانه ای و نیز مطالعه میدانی صورت گرفته توسط پژوهشگر بر روی 30 نمونه از سنگ ا فراشته های مناطق مورد پژوهش، انجام شده است. نتایج پژوهش بیان می کند که میل های استوانه ای تدفینی موجود در هر دو گورستان تاریخی- فرهنگی اغلب دارای بدنه ای استوانه ای شکل با کلاهکی مخروطی با ارتفاع متفاوت شکل گرفته اند که بیانگر ویژگی های شاخص معماری ترکان کوچ نشین و بیابانگرد آسیای میانه با نشانه های تاثیرات مذهب بر معماری اسلامی است. اما آنچه میل های تدفینی گورستان شاد بادمشایخ را از محوطه خالدنبی متمایز کرده است، ساختار بسیار ساده و بدوی سنگ افراشته های فاقد هرگونه خوشنویسی و یا تزئینات متاثر از معماری اسلامی، در گورستان خالد نبی در تقابل با تاثیرات مستقیم معماری عصر اسلامی خصوصا تزئینات معماری حاکم بر عصر ایلخانی در طراحی میل های تدفینی گورستان شاد بادمشایخ است.