مطالعه ای در سیر تحوّل ساختار دیباچه های مرقّع عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
19 - 35
حوزه های تخصصی:
هم زمان با ظهور مرقّع به عنوان شکل جدیدی از کتاب آرایی، ایده افزودن دیباچه به ابتدای آن با تأسی از آثار ادبی و تاریخی نیز شکل گرفت. به مرور زمان و تحت تأثیر عوامل متعدّد، ساختار دیباچه ها به تدریج پیچیده تر گردید و مؤلفه های ساختاری جدیدی به آن ها افزوده شد. هدف پژوهش حاضر تعیین سیر تطوّر مؤلّفه های ساختاری دیباچه های مرقّع عصر صفوی است. در حقیقت مسأله اصلی پژوهش حاضر این است که به مرور زمان، ساختار دیباچه های مرقّع دوره صفوی چه تغییری کرده و ماهیّت و میزان این تغییرات چگونه است؟ برای پاسخ به سوال اصلی و رسیدن به هدف پژوهش، از روش توصیفی-تحلیلی، استفاده و برای تبیین هرچه بهتر، از تطبیق و تحلیل محتوا نیز بهره گرفته شد. شیوه گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای است. نحوه تبیین به این صورت است که ابتدا برای بررسی تأثیر و تأثّرات احتمالی، ساختار کلّی دیباچه های ادبی و تاریخی و دیباچه های مرقّع تیموری مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه با بررسی محتوای دیباچه های صفوی، مؤلفه های ساختاری آن ها استخراج و با هم تطبیق داده شد. سپس از طریق تحلیل محتوای کمّی، نرخ تغییرات ساختارهای اصلی دیباچه ها (تحمیدیه، استدلال، تاریخ و توصیف) در طول زمان مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که مؤلّفان دیباچه های مرقّع در دوره صفوی، طرحی نو درانداختند و دو مؤلفه ساختاری - تاریخ هنر و توصیف مرقّع - برای ارتباط هرچه بیشتر دیباچه با مرقّع افزودند. در حقیقت تاریخ تغییرات ساختاری دیباچه های مرقّع صفوی را باید تاریخ حل مسأله ارتباط دیباچه و مرقّع و برقراری تعادل میان دو مؤلفه تاریخ هنر و توصیف مرقّع دانست. در نهایت، تلفیق و تعادل این دو مؤلفه در دیباچه مرتضی قلی شاملو به نتیجه رسید، دیباچه ای که این مسأله را نه از طریق برابری این دو مؤلفه، بلکه با استفاده از صنایع ادبی و زبانی حل کرد. روند شخصی سازی مرقّع ها نیز بر کم رنگ شدن برخی مؤلفه ها مثل ضرورت پرداختن به فلسفه وجودی هنر و مشروعیت بخشی به آن و اهمیت برخی دیگر مانند توصیف مرقّع، بی تأثیر نبوده است.