مقالات
حوزه های تخصصی:
در عصر قاجار، در پی ورود فلسفهٔ مدرن به ایران، ساختارهای سنتی پیشین شروع به ریزش کرد و اصالت امر ذهنی جای به اصالت امر عینی در چارچوب ابعاد فاهمهٔ انسانی داد. جامعهٔ فکری ایران آن زمان، در مواجهه با دوگانگی فرهنگ پیشین خود و فرهنگ نوین غرب، چند رویکرد مختلف اتخاذ نمود که به زعم برخی نظریه پردازان معاصر می توان آنها را در سه رویکرد کلی غربگرایانه، انطباق گرایانه و انتقادی تقسیم بندی نمود. هر یک از این سه رویکرد با نمایندگان مشخصی در عرصه اندیشه شناخته می شوند. بر پایهٔ فرضیه تحقیق، به نظر می رسد که هم زمان نقاشی ایرانی نیز ضمن خروج از الگوی جامع پیشین، جوهر زیبائی شناختی خویش را وانهاد و در رویکردهای متنوع و البته غیرمتجانسی چون رویکرد غربگرایانه که در تلاش برای بازنمایی امر واقعی بود و در مدارس جدید تعلیم داده می شد، پیکرنگاری درباری که رویکردی انطباقی میان عناصر ایرانی و رهیافت های غربی داشت، و رویکرد انتقادی که در نقاشی قهوه خانه ای و نگارگری نو جلوه گر می شود، ظهور یافته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تطابق رویکردهای متنوع هنری این دوره، در قبال جریانات نوین فکری و شناسایی وجوه اشتراک و افتراق این رویکردها در هر دو حوزه صورت گرفته است. پرسش اصلی عبارتست از اینکه اولاً میان متفکران و هنرمندان از نظر نوع رویکرد چه تشابهات و تمایزاتی می توان قائل شد؟ و ثانیاً در میان دو گروه متفکران و هنرمندان کدام رویکردها تداوم یافت و کدام یک ابتر ماند؟ روش تحقیق در نوشتار حاضر، توصیفی تحلیلی، جمع آوری اطلاعات به شیوهٔ کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل داده ها به روش استقرائی است. طبق یافته های تحقیق می توان گفت، در حالی که در حوزهٔ تفکر رویکرد انطباق گرا و رویکرد انتقادی تداوم یافته و به جریان غالب بدل شدند و رویکرد غربگرایانهٔ محض را به حاشیه راندند در نظام هنر این رویکرد غربگرایانه بود که سلطه کیفی و کمّی یافت.
بررسی ویژگی های بصری نگاره تبریز از کتاب بیان منازل و گونه شناسی عناصر ساختاریِ آن در قرن 10 هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب بیان منازل سفر عراقین سلطان سلیمان خان نسخه خطی مصوری است که توسط نصوح مطراقچی در قرن10ق/16م به جهت اهداف سیاسی- نظامی تألیف شده و به روایت مسیر لشکرکشی دولت عثمانی از استانبول به شهرهای غربی ایران و بالعکس می پردازد. این ترسیمات توجه محققان زیادی را از حیطه های مختلف هنر، معماری و شهرسازی به خود جلب نموده و اعتقاد برآن است که نگاره های این کتاب را می توان به عنوان مرجعی تصویری جهت شناخت ساختار و سازمان فضائی شهرهای مختلف در 500 سال گذشته به شمار آورد. یکی از ترسیمات مهم این کتاب به سال 944ق/1537م مربوط به شهر تبریز، پایتخت صفوی در زمان شاه طهماسب است. بنابر ادعای نگارندگان، نگارهٔ شهر تبریز به سبب اهمیت آن برای شاه سلیمان عثمانی براساس دقیق ترین اطلاعات وضع موجود ترسیم شده است. بنابراین هدف مقاله حاضر در گام اول بررسی ویژگیهای بصری نگاره های ترسیم شده از کتاب بیان منازل و در گام بعدی تبدیل یافته های بصری به زبان ترسیمی قابل درکی برای شناسایی عناصر ساختاری تبریز در قرن 10 ه.ق است. در این راستا مقاله حاضر در پی پاسخ به این 2 سوال اساسی است که؛ در نگاره های بیان منازل از چه ویژگی های بصری جهت ترسیم عناصر ساختاری شهرها استفاده شده است؟ و اینکه آیا با تحلیل این ویژگی ها می توان اقدام به گونه شناسی عناصر ساختاری شهر تبریز در دوره صفوی نمود؟ روش این تحقیق در گردآوری اطلاعات تاریخی-تفسیری با رویکرد پدیدارشناسانه و تحلیلی– تطبیقی در تجزیه و تحلیل و تفسیر داده هاست. سرانجام بر اساس معیارهایی همچون الهام از مکاتب هنری مختلف، مکمل بودن متن و تصویر، زاویه دید، پایه هندسی ترسیمی، واقعی بودن عناصر، دید سه وجهی، مقیاس و نیز ویژگیهای شکلی، تمامی عناصر مصنوع ترسیم شده در نگاره تبریز به دو دسته عناصر معماری شامل؛ مذهبی، خدماتی، حکومتی و عناصر شهری شامل تجاری، محلات مسکونی و ارتباطی تقسیم گردیدند.
مطالعه تطبیقی اعلان های سیاسی ایران و لهستان در سال های 1365/1355- 1970/1945(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جوامع انسانی از ابتدای پیدایش تا کنون روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با یکدیگر داشته اند که این روابط بیشتر بر پایه مرز جغرافیایی مشترک بوده است. در این بین جوامعی نیز، بدون هیچ گونه مرز جغرافیایی، توانستند روابط اجتماعی گوناگون را با یکدیگر بر قرار نمایند. ایران و لهستان جزو کشور هایی هستند که در طول تاریخ روابط متقابل مختلفی را با هم داشته اند که در زمینه فرهنگی و هنری این امر به خوبی مشاهده می شود. حوزه اصلی این مقاله روابط فرهنگی و هنری این دو کشور و به صورت ویژه اعلان های سیاسی است. تأثیرات اعلان های لهستان بر ایران به ویژه در اعلان های فرهنگی به خوبی نمایان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیرات اعلان های لهستان بر اعلان های سیاسی ایران انجام گرفته است. با توجه به این هدف، دو پرسش زیر صورت بندی شده است: الف- شباهت میان اعلان های سیاسی ایران و لهستان حاصل چیست؟ ب- آیا طراحان گرافیک ایران در طراحی اعلان های سیاسی صرفا تحت تأثیر اعلان های لهستان بوده اند؟ پاسخ به پرسش های فوق به روش توصیفی- تطبیقی بوده و اطلاعات مورد نیاز به روش کتابخانه ای گردآوری شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که بدلیل اشتراک موضوعی بین اعلان های سیاسی لهستان و ایران از نظر عناصر به کار رفته و ساختار طراحی شباهت هایی وجود دارد. به طوری که طراحان ایرانی به ویژه در سال های منتهی به انقلاب اسلامی و سال های ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب، تحت تأثیر ویژگی ها و عناصر اعلان های سیاسی لهستان قرار داشتند. اما، رفته رفته، با توجه به آرمان ها و اهداف خاص انقلاب اسلامی ایران، تلاش کردند از شدت این تأثیرات بکاهند و عناصر ایرانی- اسلامی را وارد آثار خود کنند و عناصر فرهنگ بیگانه را در آثار خود مستحیل نمایند.
تحلیل الگوهای بصری و مفهومی مرگ آزاده در ایران باستان، ساسانی و سلجوقی با رویکرد شمایل شناسی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی الگوهای بصری شکار بهرام گور و آزاده در سفالینه های مصور سلجوقی نشان می دهد که برخی از آنها، علاوه بر ترسیم چنگ نوازی و همراهی آزاده در شکار، به هلاکت رسیدن او به زیر پاهای شتر با جامه ای متفاوت را نیز مورد توجه قرار داده اند. تحقیق حاضر با هدف شناخت الگوهای بصری و مفهومی دو رویداد چنگ نوازی و مرگ آزاده با دو جامه متفاوت که در سفالینه های سلجوقی به تصویر کشیده شده اند، شکل گرفته و تلاش شده به این پرسش ها پاسخ داده شود: الف. اشتراک و تفاوت های الگوهای بصری و مفهومی دو رویداد چنگ نوازی و مرگ آزاده در ایران باستان، ساسانی و سلجوقی کدامند و بر استمرار کدام اندیشه دلالت دارد؟ ب. وجوه مشترک آثار هنری با موضوع آزاده و بهرام در آثار ساسانی و سلجوقی کدامند؟ روش تحقیق مقاله، توصیفی تحلیلی است و مطالب به طریق اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده اند. همچنین، تعداد هشت نمونه انتخابی از آثار برجای مانده از دو دوره تاریخی ساسانی و سلجوقی با محوریت داستان بهرام گور و آزاده با ﺭﻭیﮑﺮﺩ شمایل نگاری و شمایل شناسی ﭘﺎﻧﻮﻓﺴﮑی مطابقت داده شده است. نتایج نشان می دهد که الگوهای بصری و مفهومی مرگ آزاده، به گفتمان ادبی شاهنامه ارجاع دارد که خود برگرفته از یک حکایت شفاهی کهن ایرانی است و از منظر جهان بینی اسطوره ای ایران باستان؛ به نظر می رسد مرگ آزاده با جامه متفاوت به مرگ زهره، دلدار ورثرغنه (خدا- خورشید)، هنگام تولد خورشید و روزی نو دلالت دارد.
تطبیق زیبایی شناختی دیوارنگاری های مذهبی (واقعه کربلا) بقعه شاه زید و تکیه معاون الملک در تعامل با تعزیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوارنگاری مذهبی در معنای هنر شیعی و با محوریت ائمه دین، به ویژه واقعه کربلا با قدمتی چندصدساله، از مهم ترین گونه های دیوارنگاری ایرانی است که دوران اوج و شکوفایی خود را در دوره قاجار و در پیوند با تعزیه سپری نمود. تأثیر این ارتباط در ویژگی های مضمونی، ساختاری و زیبایی شناختی دیوارنگاری های مذهبی این دوران با تکنیک های اجرایی مختلف نمایان است. گچ نگاری های امام زاده زید در اصفهان و کاشی نگاری های تکیه معاون الملک در کرمانشاه که در نیمه نخست سده چهاردهم ایجاد شده اند، دو نمونه برجسته دیوارنگاری های مذهبی قاجاری هستند که در این نوشتار مورد ارزیابی قرار گرفته اند. هدف از این پژوهش تطبیق زیبایی شناختی نقاشی های مذهبی تکیه معاون الملک و بقعه شاه زید در تعامل با نمایش های مذهبی تعزیه است. این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش هاست که ارتباط دیوارنگاری مذهبی دوره قاجار با نمایش های تعزیه چگونه تبیین می شود؟ و تکنیک های اجرایی مختلف چه تأثیری بر ساختار صوری و زیبایی شناختی دیوارنگاری های امام زاده زید و تکیه معاون الملک داشته است؟ این پژوهش از نوع توسعه ای و با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی انجام گرفته و تجزیه و تحلیل داده ها نیز به روش کیفی است. در بیان نتایج این پژوهش می توان گفت که تعامل دیوارنگاری مذهبی با نمایش تعزیه اشتراکاتی میان آنها ایجاد کرده که در ویژگی های مضمونی، ادبی، مکانی، عدم وحدت زمانی و مکانی و نمادپردازی رنگ دیوارنگاره های مذهبی این دوران نمایان است. دیوارنگاره های امام زاده زید و تکیه معاون الملک نیز به دلیل برخورداری از زمینه مشترک تعامل با تعزیه دارای ویژگی های گفته شده هستند، اما ساختار صوری نقاشی های دو مجموعه که با دو تکنیک متفاوت گچ نگاری و کاشی نگاری اجرا شده اند، با یکدیگر متفاوت بوده و به نظر می رسد تفاوت ساختاری و زیبایی شناسی این نقاشی ها ناشی از تفاوت در به کارگیری تکنیک های اجرایی و ابزار بیانی باشد.
مطالعه ویژگی و ساختار نقوش سردر بناهای کاشی کاری شده در شیراز در دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره قاجار یکی از دوره های درخشان معماری ایران است که در آن سردرها از جمله موضوعاتی است که به طور عمده برای تزیین بنا استفاده شده است. سردر یکی از عناصر معماری است که قابلیت بیان اعتقادات سازنده بنا را دارد. دوره قاجار، دوره نوآوری و تحولات جدید در هنر و معماری ایران است. از جمله این تحولات، رابطه فزاینده با غرب است که به دنبال آن تأثیرات مستقیم بر هنر و معماری، به ویژه تزیینات بناها دیده می شود. با توجه به ترکیب فرهنگ ایرانی و اروپایی، تحولات به وجود آمده در آن دوره، از نقوش نمادین برای تزیینات بناهای شیراز استفاده شده است. در این میان نقوش کاشی به کار رفته در دوره قاجار دارای مضامینی است که واجد ارزش های بصری فراوانی هستند و به لحاظ کاربردی رونق فراوان یافته اند. مفروض این پژوهش مطالعه نقوش سردر خانه های دوره قاجار در شیراز و جنبه نمادین آن است. محتوای پژوهش حاضر کیفی است و بر اساس روش شناسی تاریخی- تحلیلی و شیوه گرد آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. هدف از این پژوهش مطالعه کاشی کاری بناهای شاخص دوره قاجار در شیراز و تحلیل و ویژگی های نقوش آن است. این مطالعه و تحلیل با رویکرد تاریخی است. سوال های این پژوهش: 1- نقوش سردر خانه های شیراز در دوره قاجار با چه مضامینی کار شده است؟ 2- نقوش سردر خانه ها دارای چه پیامی است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که این نقوش از نظام های بصری در فرم تبعیت کرده و بسته به موضوع و موقعیت طرح، جهت تزیین سردر بناها به کار گرفته و در ترکیب بندی، جانمایی و مضمون نقش متفاوتی را داشته اند. تحلیل موضوعی در این کاشی ها نشان می دهد نقوش کاشی سردرها جنبه نمادین داشته است و به تفکیک موضوعی در آن پرداخته شده است. نقوش مورد استفاده در سردرهای منتخب شامل مضامینی از آثار تاریخی، اسطوره ای، سیاسی و مذهبی است که در آن ها آرایه هایی چون؛ گرفت و گیر، شیر و خورشید، فرشته بالدار و غیره به کار رفته است.
مطالعه خطّ نسخ ریحانی با تکیه بر مطالعه ی قرآن مجموعه ی شیخ صفی الدّین اردبیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده در منابع مختلف آثار متعددی به خطّ« نسخ ریحانی» دیده می شود اما در بیشتر منابع، خطّ مذکور به اشتباه، با عناوین خطّ نسخ، محقّق، ریحان و یا ثلث معرفی شده است. به خاطر اهمّیّت نسخه های خطّی و خوشنویسی سنّتی و پرداخته نشدن به خطوط، بررسی این گونه آثار ضروری است. دراین مقاله سعی بر این است که ضمن بررسی و تحلیل قرآن موجود در مجموعه شیخ صفی الدّین اردبیلی، به تجزیه وتحلیل خطّ «نسخ ریحانی» پرداخته شود. این تحقیق به روش تحلیلی – توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و رجوع به آثار تصویری صورت گرفته است و به این سوال پاسخ داده خواهد شد که در صورت وجود و کاربرد خطّ نسخ ریحانی، دلایل معرفی نشدن آن چه بوده است؟ در واقع باید گفت همانند خطوط توقیع، رقاع، تعلیق، نستعلیق و غیره که هرکدام از ترکیب و تلفیق دو خط مختلف خلق و ابداع شده اند در قرآن شیخ صفی، اساس و پایه کتابت، خطّ ریحان است که با ظرافتی خاص با حروف و عناصر خطّ نسخ آمیخته شده و «خط نسخ ریحانی» را پدید آورده اند. نتیجه ی تحقیق بیانگر این نکته می باشد که پدید آمدن خط «نسخ ریحانی» معلول عواملی بوده که از مهم ترین آن ها ارج نهادن به کلام وحی، تلاش برای زیباتر نوشتن قرآن و ایجاد تنوع در کتابت و خوشنویسی کتاب خدا می توان بیان کرد. دلایل معرفی نشدن و عدم رواج خطّ نسخ ریحانی را نیز می توان در نیاز به دقت وصرف زمان زیاد درکتابت با این خطّ و همچنین شباهت زیاد خطوط مرسوم آن دوره دانست. همچنین چون منابع موجود عموماً رونویسی از منابع قبلی بوده و یا دقت کافی انجام نشده است؛ ازاین رو در منابع و مراجع خوشنویسی به عنوان یک خط از« خط نسخ ریحانی»یاد نشده، اما در تعدادی از کتب متأخر به عنوان نسخ ریحانی اشاره شده است.
صورت بندی پیوست های فرهنگی نقاشی قاب آیینه های نشان دار دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشیاء که در زندگی عادی مردم، مبتنی بر نوعی عقلانیت ابزاری اند، گاه در زندگی روزمره از جایگاه و کارکرد معمول خود فراتر رفته، کاربرد و جایگاه فرهنگی پیدا می کنند. آیینه ها از جمله اشیاء مادی هستند که با تأثیرپذیری از فرهنگ ایرانی- اسلامی، کارکرد فرهنگی و اعتقادی یافته اند. در این تحقیق، که با هدف شناخت تأثیر ایدئولوژی و مذهب بر فرهنگ مادی دوره قاجار انجام پذیرفته، تلاش گردیده تا با مطالعه موردی «قاب آیینه»، به چگونگی کاربرد مضامین مختلف بر روی این آثار پرداخته شود. آنچه در این گفتار مورد بحث است، نشان دادن روایت ها، کُدها و رمزنگاره های رایج بر روی قاب آیینه های دوره قاجار است. بنا بر این با فرض بر این که قاب آیینه ها در دوره قاجار از کارکرد معمول خود فراتر رفته و به عنوان وسیله ای برای انتقال فرهنگ و ایدئولوژی کاربرد پیدا کرده اند، تلاش گردیده تا بدین پرسش اساسی پاسخ داده شود که: قاب آیینه ها در دوره قاجار چگونه به عنوان ابزاری مادی برای انتقال فرهنگ و ایدئولوژی درآمده اند و چه مضامینی در آن ها رایج بوده است؟ لذا در این پژوهش در دو بخش اصلی، شامل جایگاه آیینه در فرهنگ ایرانی- اسلامی، و پیوست های صوری و فرهنگی قاب آیینه های دوره قاجار (روایت ها، کُدها و رمزنگاره ها) بر روی 30 نمونه انتخابی، بدین مسئله پرداخته شد. روش کار در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی بوده، جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، اسنادی انجام شده است. برای رسیدن به نتیجه ای بهتر، نمونه های مورد بررسی به روش طبقه بندی خوشه ای، دسته بندی و سپس تحلیل گردیدند. نتیجه این بررسی حاکی از آن است که قاب آیینه ها در دوره قاجار کارکرد دگرگونه ای پیدا کرده گاه در بیان روایت ها، گاه به عنوان ابزاری در جهت تعلیم و تأکید بر مضامین دینی و اخلاقی و گاه نیز به عنوان حرز و تعویذی برای نگاه داشت و محافظت دارندگان این ادعیه از بلایا کاربرد یافته اند.