اندیشه های نوین تربیتی
اندیشه های نوین تربیتی دوره پانزدهم زمستان 1399 شماره 4 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تبیین فلسفی رویکرد سندتحول بنیادین آموزش و پرورش به دانش و نقد دلالت های آن در تعلیم و تربیت انجام شد. انجام این پژوهش با توجه به اهمیت شناخت رویکرد سند به دانش و ابهاماتی که در سند نسبت به این مسئله وجود دارد، ضروری به نظر می رسید. پرسش اصلی این پژوهش: خروجی رویکرد دانش غالب در سند چیست و چه نقدی بر آن وارد است؟ این پژوهش از نوع بنیادی بود و از روش توصیف، تحلیل محتوا، تحلیل انتقادی و استنتاج استفاده شد. ابتدا با استفاده از منابع موجود، رویکردهای دانش و به خصوص بعد خروجی و دلالت های تربیتی آن ها، توصیف شد. سپس با روش تحلیل محتوای کیفی سند تحول بنیادین، به واکاوی مفاهیم، اصطلاحات و ارتباطات بین آن ها و استنباط و آشکار کردن رویکردهای نهان در سند پرداخته و این رویکردها نقد شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که رویکرد غالب دانش در مبانی نظری سند، رویکرد خطی است و در سند تحول راهبردی و سندبرنامه درسی، ترکیب توامان رویکرد خطی و درهم تنیده است. این موضوع با مبانی نظری سند ناهم خوانی دارد. ضروری است رویکرد غالب با توجه به نقدهای آن، بازبینی شود و ناهماهنگی ها در فرایند نوشتن سند آینده برطرف شود.
سنجش نخستین سطح از تفکر انتقادی در میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی: "بیان کردن به شکل دیگر"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت تفکر انتقادی به عنوان یکی از مهم ترین بازده های نظام آموزش عالی، سنجش این مهارت شناختی در میان دانشجویان می تواند اطلاعات ارزشمندی را فراهم نماید. بنابراین هدف پژوهش حاضر، سنجش بیان کردن به شکل دیگر به عنوان سطح نخست از تفکر انتقادی بر مبنای چارچوب پل و الدر (2012) در میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته روانشناسی تربیتی بود. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش پدیدارنگاری صورت گرفت. 15 شرکت کننده از میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته ی روان شناسی تربیتی دانشگاه الزهرا در سه گروه تحصیلی سال اول، سال دوم و فارغ التحصیلان در سال تحصیلی 98- 1397 برحسب تمایل داوطلبانه آنان به همکاری، مورد سنجش قرار گرفتند. در این پژوهش از دانشجویان خواسته شد تا بخشی از متن کتاب "هنر عشق ورزیدن" را بخوانند و متن مذکور را با کلمات و عبارات خود بیان کنند. اطلاعات گردآوری شده در دو بخش پاسخ های نوشتاری و اظهارنظر مصاحبه شوندگان، بر اساس روش تحلیل محتوای مضمون مورد واکاوی قرار گرفت. یافته های پژوهش در شش ویژگی مربوط به پاسخ های نوشتاری شامل تغییرِ ساختار جمله، معنا کردن واژه، تکرار کردن جمله، تغییر دادن معنای جمله، توضیح دادن جمله و حذف کردن عبارت یا جمله و سه ویژگی مربوط به فرایند مصاحبه شامل ترجمه کردن با توجه به احساسات فرد، عدم توجه به ارتباط بین بندها و نقد کردن استخراج گردید. بر مبنای یافته های بدست آمده، شرکت کنندگان ضعف عمده ای در مهارت بیان کردن به شکل دیگر داشتند. لذا توصیه می شود در راستای آموزش این مهارت و تعیین معیارهایی برای پرورش آن گام برداشت
مقایسه تأثیر توانبخشی شناختی به کمک رایانه و روش چندحسی بر بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر توانبخشی شناختی به کمک رایانه و روش چندحسی بر بهبود عملکرد خواندن دانشآموزان نارسا خوان بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون چندگروهی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان نارساخوان مقطع ابتدایی شهر رشت در سال تحصیلی 94-1393 بود که از بین آنها 45 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به تصادف در گروه های آزمایش و کنترل جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس هوش وکسلر کودکان (وکسلر، 2003) و آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی نما (کرمی نوری و مرادی، 1387) استفاده شد. برنامه توانبخشی شناختی به کمک رایانه، در طی 11 جلسه به گروه آزمایش اول و برنامه آموزش چندحسی، در طی 9 جلسه به گروه آزمایش دوم آموزش داده شد، درحالی که گروه کنترل، چنین آموزش هایی را دریافت نکردند. نتایج مقایسه میانگین های تصحیح شده دو گروه نشان داد که روش توانبخشی شناختی به کمک رایانه در مقایسه با روش چندحسی بر مؤلفه های زنجیره کلمات، قافیه ها، حذف آواها، خواندن ناکلمات، و نشانه حروف (001/0p<) و بر مؤلفه نامیدن تصاویر (05/0p<) تأثیر بیشتری دارد و تفاوت دو گروه آموزشی در سایر مؤلفه های عملکرد خواندن معنی دار نیست. شیوه های چندحسی و نرم افزارهای رایانه ای شناختی برای عمق بخشی به یادگیری و ایجاد نگرش مثبت در دانش آموزان نارساخوان مؤثر است.
واکاوی دلالت های تربیتی «قناعت» در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، واکاوی مفهوم و کارکردهای «قناعت» در مثنوی معنوی و استنتاج دلالتهای آن برای تربیت اخلاقی بوده است. این تحقیق با رویکرد کیفی و با بهره گیری از الگوی بازسازی شده ی استنتاجی فرانکنا، انجام شده است. در بخش نخست تحقیق، پس از مروری اجمالی بر جایگاه و اهمیت کتاب مثنوی معنوی، مفاهیم اخلاق و قناعت، برخی از ویژگیهای مبنایی قناعت در قالب گزاره های واقع نگر و اصول تربیتی بازشناسی شده و در ذیل هر اصل، ابتدا سند قرآنی یا روایی هر مبنا بیان شده و پس از آن، نکته اصلی ناظر به هر مبنا، از مثنوی معنوی، تبیین شده است. گزاره های بازشناسی شده در این پژوهش عبارتند از: قناعت به مثابه ی راهی برای نیل به حیات طیبه، عاملی بر حفظ اقتدار و عزت نفس، گنج استغنابخش و بی نیازی، عامل ممیزه با بخل، عامل آرامش روح در تقابل با حرص، زمینه ساز شادی و محور همبستگی مفاهیم توکل، رزق و رضایت درونی. در دنیای امروز که مصرف گرایی و دلبستگی به تعلقات دنیوی از جانب نظام سرمایه داری به صورتی هدفمند به جوامع مختلف القاء می گردد، لازم است تا نظام تعلیم و تربیت کشور ما با اتکا به آموزه های دینی و اندیشه های اثرگذار افرادی مانند مولانا، «قناعت» را به مثابه هدفی تربیتی در دستور کار قرار داده و نسلی «قانع و خودبسنده» تربیت نماید.
تحلیلی بر پیامدهای تغییر ساختاری در آموزش ابتدایی(3-3-6) از منظر خودپنداره، اخلاق مداری، اعتماد و انسجام اجتماعی، و نگرش مثبت به مدرسه در دانش آموزان پایه ششم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس ساختار جدید 3-3-6 در نظام آموزشی، پایه ششم در مقطع ابتدایی تلفیق شده و هم اکنون در اکثر شهرها دو دسته از مدارس ابتدایی تک دوره و دودوره وجود دارد. هدف این تحقیق بررسی وضعیت اعتماد اجتماعی، نگرش به مدرسه، خودپنداره، خشونت و خودپنداره دانش آموزان پایه ششم در ساختار جدید آموزش ابتدایی (مدارس تک دوره و دودوره) است. داده های این پژوهش از مدارس دولتی در شهرستان کاشان گردآوری شده است. ابزار گردآوری داده ها «مقیاس دانش آموزان مدرسه» بود که در آن نُه مولفه اصلی برای واکاوی رفتارها و نگرش های دانش آموزان وجود دارد. تحلیل ها نشان داد دو عامل ترکیب مدرسه و ساختار مدرسه تأثیر چندمتغیره معناداری بر متغیرهای وابسته دارند. در مدارس پسرانه شش پایه، میزان رفتارهای خشونت آمیز به طور معناداری بیش از مدارس پسرانه تک دوره است. همچنین، نمرات اخلاق مداری ششمی ها در مدارس دووره به طور معناداری کمتر از مدارس تک دوره است. از طرف دیگر، نمرات خودپنداره پسران پایه ششم در مدارس دودوره به طور معناداری بیش از همتایان ایشان در مدارس تک دوره است. به همین ترتیب، نمرات دخترانِ مدارس شش پایه در مؤلفه های اعتماد و انسجام اجتماعی، نگرش مثبت به مدرسه، خودپنداره، و اخلاق مداری، نسبت به همتایان ایشان در مدارس تک دوره بیشتر است و البته، به طور معناداری، بیشتر قربانی رفتارهای خشونت آمیز شده اند. در تحلیل نهایی، به نظر می رسد تغییر به ساختار 3-3-6 در مدارس دخترانه با پیامدهای منفی کمتری همراه بوده است.
تحلیل مفهوم خودشناسی به مثابه روش تربیتی: کوشش در جهت وحدت بخشیدن به معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خودشناسی به مثابه یک روش تربیتی در نگاه اول مفهومی بدیهی و روشن به نظر می رسد. اما این مفهوم با چالش هایی در معنا رو به رو است. به این معنا که با دقت در معنای خودشناسی برداشت واحدی از آن حاصل نمی شود و این می تواند از لحاظ تربیتی مشکلاتی را در عمل ایجاد کند. هدف این مقاله، تحلیل مفهوم خودشناسی به عنوان یکی از روش های اساسی در تربیت به منظور رفع چالش های معنایی و ایجاد وحدت معنایی در آن است. به این منظور از روش تحلیل مفهومی استفاده شد. نتایج نشان داد به کمک عناصر معنایی مشترک که میان تعاریف و برداشت های مختلف از خودشناسی وجود دارد، می توان به میزان قابل توجهی به رفع تناقضات معنایی این مفهوم دست یافت. بر این اساس سه نوع خودشناسی مبتنی بر ادراکات درونی فرد، مبتنی بر ادراکات بیرونی فرد و مبتنی بر ادراکات مشترک درونی و بیرونی فرد شناسایی و بر اساس سه رابطه میان من و من، من و دیگری و من و دیگر چیز از یکدیگر تفکیک شد. سپس معلوم شد که در همه انواع خودشناسی چهار عنصر اساسی فاعل شناسا، نیاز به خودشناسی، منبع رفع کننده نیاز و تعامل وجود دارد. همچنین معلوم شد که در جریان خودشناسی همواره موانعی چون تن آسایی فکری، ناتوانایی شناختی، فاصله میان باور و عمل و عادات زیسته غلط وجود دارد. با ابتنا بر عناصر، روابط و موانع یاد شده باز تعریفی از خودشناسی به عمل آمد که به نظر می آید علاوه بر شفافیت از جامعیت و مانعیت بیشتری برخوردار است. تعریف یاد شده به تسهیل و شفافیت کار تربیتی مربیان در بهره گیری از روش خودشناسی کمک خواهد کرد.
نقش متغیرهای بافتی، شناختی- انگیزشی و هیجانی در یادگیری زبان دوم: یک رویکرد یکپارچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ابعاد ادراک از محیط یادگیری (بافتی)، ابعاد خودتنظیمی تحصیلی (شناختی-انگیزشی) و اضطراب اجتماعی (شناختی-هیجانی) در یادگیری زبان دوم صورت پذیرفت. این پژوهش بنیادی، توصیفی (از نوع همبستگی) است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه نهم متوسطه دوره اول ناحیه یک شهر یزد در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل دادند که 305 نفر از این افراد براساس فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی - خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی ریان و کانل ، اضطراب اجتماعی واتسون و فرند و ادراک از محیط یادگیری فراسر و همکاران استفاده شد. نتایج رگرسیون گام به گام آشکار ساخت که ازمیان ابعاد ادراک از محیط یادگیری، متغیرهای وابستگی دانش آموز، عدالت و درگیری دانش آموز و از میان ابعاد خودتنظیمی تحصیلی، تنظیم بیرونی و همانندسازی یادگیری زبان دوم را به صورت مثبت و اضطراب اجتماعی، یادگیری زبان دوم را به صورت منفی پیش بینی کردند. در مجموع، یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که درک مثبت از محیط یادگیری، ارتقای خودتنظیمی تحصیلی و کاهش اضطراب اجتماعی دانش آموزان از طریق ایجاد جوّ صمیمی و بدون رقابت، در افزایش یادگیری زبان دوم نقش دارند.
نقش تشخیصی هوش اخلاقی، ذهن آگاهی و اعتیاد به تلفن همراه در احتمال خودکشی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خودکشی، عملی عمدی است که باعث مرگ فرد می شود. پژوهش حاضر با هدف متمایز ساختن دانشجویان با احتمال بالا و پایین خودکشی از یکدیگر، بر اساس مؤلفه های هوش اخلاقی، ذهن آگاهی و اعتیاد به تلفن همراه انجام شد. روش پژوهش حاضر علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 98-1397 بودند که تعداد 492 نفر از آن ها با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های هوش اخلاقی لنیک و کیل، پنج عاملی ذهن آگاهی بائر و همکاران، اعتیاد به تلفن همراه سواری و مقیاس احتمال خودکشی کال و گیل استفاده گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار 22-spss و آزمون تحلیل تشخیصی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته های تجزیه تابع تشخیص، منجر به یک تابع تشخیص معنادار شد که طبق این تابع مؤلفه عمل با آگاهی و اعتیاد به تلفن همراه دارای بالاترین توان تمایز بودند. مؤلفه های بعدی متمایزکننده گروه ها به ترتیب مؤلفه های درستکاری، عدم قضاوت، بخشش، توصیف، دلسوزی و مشاهده بودند. همچنین نتایج تجزیه تابع تشخیص نشان داد که اکثر دانشجویان با احتمال خودکشی بالا با بالاترین درصد تشخیص (5/81 درصد) به درستی از دیگر دانشجویان متمایز شده بودند و 6/80 درصد از افراد دو گروه طبق تابع به دست آمده به طور صحیح مجدداً طبقه بندی شده بودند. نتایج این طبقه بندی مجدد نشانگر توان متغیرهای مذکور در تمایز میان دانشجویان دارای سطوح مختلف احتمال خودکشی بود.
تبیین نمودهای صریح و جنبه های مستتر نقش آفرینی ارزش ها در نظریه برنامه درسی و برنامه ریزی درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله تبیین نقش هایی است که ارزش ها در نظریه برنامه درسی و عرصه های مربوط به برنامه ریزی درسی ایفاء می کنند. برای تحقق این هدف و پاسخگویی به سوال های مربوط به آن از روش تحلیلی-تبیینی استفاده شده است. پس از مقدمه، بحثی با عنوان حضور ارزش ها در تعلیم و تربیت و دیگر عرصه های علمی ارائه گردیده است. سپس، در قلمرو نظریه برنامه درسی علاوه بر معرفی دیدگاههای حامی حضور ارزش ها، نقش آفرینی ارزش ها در چند محور بررسی شده است که عبارتند از: تبلور ارزش ها در شکل نظریه های برنامه درسی مبتنی بر آموزه های اعتقادی و معنوی؛ ایده تعادل بین ارزش های مختلف یا دغدغه کم توجهی به ارزش های زیبایی شناختی و اخلاقی؛ ملاحظه نظریه پردازی برنامه درسی در قالب گزاره های دانش مدار، واقعیت مدار و ارزش مدار؛ تاکید بر ارتباط نظریه توصیفی و هنجاری و جنبه ارزشی باورهای معرفت شناختی و توجه به ارزش های برآمده از اصول اخلاقی به عنوان معیار مطلوب بودن نظریه برنامه درسی. در عرصه های معطوف به برنامه ریزی درسی دو محور شامل نقد منطق تایلر از منظر تاخیر در توجه به نقش و جایگاه ارزش ها و تلقی ارزش آزاد تا نگاه ارزش مدارانه به برداشت برنامه درسی به مثابه فن آوری مطرح شده است. در قسمت پایانی، نتایج حاصل در چند محور ارائه گردیده است.
مقایسه مدل علّی رابطه سرزندگی و درگیری تحصیلی با نقش میانجی گر خود کارآمدی تحصیلی در دانش آموزان دختر و پسر متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه علّی سرزندگی و درگیری تحصیلی با نقش میانجی گر خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان متوسطه دوم شهر خرم آباد و مقایسه مدل در دو گروه پسر و دختر بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس متوسطه دوم شهر خرم آباد بود که به روش خوشه ای تصادفی چندمرحله ای 510 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند.ابزارهای استفاده شده در این پژوهش ، پرسشنامه های سرزندگی تحصیلی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی بودند. برای تحلیل داده ها از نرم افزار ایموس بهره گرفته شد ، ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از مدل-یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که سرزندگی تحصیلی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم از طریق خودکارآمدی تحصیلی با درگیری تحصیلی رابطه دارد. همچنین سرزندگی تحصیلی با خودکارآمدی تحصیلی، و خودکارآمدی تحصیلی با درگیری تحصیلی رابطه مستقیم داشتند. همچنین نتایج تحلیل مدل چند گروهی نشان داد که باوجود یکسان بودن نمودارهای مسیر دخترها و پسرها، از لحاظ ضرایب مسیر بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد. بنا بر یافته های تحقیق کنونی پیشنهاد می شود که مسئولین، مدیران و معلمان مدارس با ایجاد باورهای خوش بینانه در خود و گسترش محیط مدرسه ای مثبت گرا، فعال و شاداب، شرایط را برای رشد خودکارآمدی، درگیری و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان را فراهم نمایند.