۱.
هوش اخلاقی به مثابه نوعی جهت یاب برای اقدام به عمل درست و توانایی کاربرد اصول اخلاقی در تعامل با دیگران است. این اصول حاصل وراثت نمی باشند بلکه افراد یاد می گیرند که چگونه خوب باشند. باتوجه به اینکه هوش اخلاقی یکی از مؤلفه های مهم تربیت کودکان به شمار می آید و می تواند به رشد فردی و اجتماعی کودکان کمک کند، هدف پژوهش حاضر بررسی مؤلفه های هوش اخلاقی بوربا در کتاب های خوانداری دوره ابتدایی است. این پژوهش توصیفی و از نوع تحلیل محتوا می باشد و منابع مورد تحلیل این پژوهش پنج جلد کتاب خوانداری درسی دوره ابتدایی در سال تحصیلی 1400-1399 و ابزار پژوهش سیاهه تحلیل محتوا باتوجه به مؤلفه های هوش اخلاقی بود. به این صورت که پس از مشخص کردن مؤلفه های مورد نظر به عنوان ملاک های تحلیل و تعیین بند، پرسش و تصویر هر درس به عنوان واحد تحلیل، با استفاده از تکنیک ویلیام رومی محتوای کتاب های مذکور تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که میزان توجه محتوای کتب خوانداری دوره ابتدایی به مؤلفه های هوش اخلاقی بیشتر از 5/0 می باشد. در این میان کتاب خوانداری پایه دوم با ضریب درگیری 69/0 دارای کم ترین ضریب درگیری و کتاب خوانداری ششم با 93/0 دارای بیشترین ضریب درگیری هستند. علاوه بر این میزان توجه کتاب ها به مؤلفه ها به صورت متوازن نمی باشد و در این میان مؤلفه ی احترام بیشترین فراوانی و مؤلفه ی وجدان کم ترین فراوانی را به خود اختصاص داده اند. بنابراین ضریب درگیری محتوای کتاب های یادشده از نظر پرداختن به مؤلفه های هوش اخلاقی بوربا به صورت نیمه فعال بوده و در سطح نسبتاً مطلوبی قرار دارند. لذا پیشنهاد می شود ضمن بازنگری و ویرایش محتوای این کتاب ها، به مؤلفه های هوش اخلاقی توجه بیشتری شود.
۲.
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش نرم افزار های نوظهور در کلاس درس معکوس و در محیط یادگیری است. رویکرد مورد استفاده در این پژوهش، رویکرد کیفی و روش مطالعه تحلیل مضمون بوده است. از این رو، در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته با تعداد 13 نفر از صاحب نظران و مدرسان مدارس و مربیان مؤسسات آموزشی که در مطالعه شرکت کرده بودند، مصاحبه صورت گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که نرم افزار های تقویت و تسهیل کننده تعاملات آموزشی در قالب پنج دسته نرم افزار های تقویت کننده ارتباطی، نرم افزار های تعاملی گرافیکی، نرم افزار های تسهیل کننده صوتی – تصویری، نرم افزار های اطلاعاتی متنی- دیجیتالی و نرم افزار های ارزشیابی آموزشی می توانند در کلاس درس معکوس به کار گرفته شوند؛ همچنین، بر اساس نتایج تحقیق، فواید کاربست این نرم افزار ها را می توان در دو دسته کارکردهای آموزشی نرم افزار های نوظهور (توسعه مهارت ها و اطلاعات فردی، ایجاد محیط جذاب و متنوع در یادگیری و مدیریت محتوا) و کارکردهای تعاملی نرم افزار های نوظهور (مشارکت و تعامل همکارانه و شبکه سازی) قرار داد. همچنین موانع موجود برای کاربست نرم افزار های نوظهور در کلاس درس معکوس را می توان در دو دسته موانع فنی نرم افزار های نوظهور (هزینه های مالی، محدودیت های زیرساختی و عوامل تکنولوژیکی) و موانع انسانی نرم افزار های نوظهور (مقاومت کاربران) قرار داد. با وجود همه این عوامل، می توان گفت که نرم افزار های نوظهور و پیامدهای آن فرصتی برای برجسته سازی نقش کلاس درس معکوس در یادگیری و آموزش است.
۳.
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و آموزش جرأتمندی بر نیمرخ روانی دانش آموزان دارای اضطراب یادگیری زبان خارجی انجام پذیرفت. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان دارای اضطراب زبان مشغول به تحصیل در مدارس متوسطه اول دولتی شهر ارومیه در سال 99-1398 بود. 60 دانش آموز از جامعه موردنظر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (40 نفر) و کنترل (20 نفر) تقسیم شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب کلاس زبان (1986) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (1995) استفاده شد و به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و 23SPSS استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو درمان در بهبود افسردگی، اضطراب و استرس دانش آموزان دارای اضطراب یادگیری زبان خارجی در مراحل پس آزمون و پیگیری تأثیر معنی داری داشته اند. بر اساس نتایج توصیه می گردد تا مشاوران و درمانگران از آموزش های فراشناختی و جرأتمندی در کنار سایر رو ش های درمانی برای کاهش نیمرخ روانی دانش آموزان دارای اضطراب یادگیری زبان خارجی استفاده کنند.
۴.
شفاف نمودن انتصاب و آماده سازی مدیران مناطق آموزش و پرورش امری مهم است که بایستی مورد توجه قرار گیرد لذا این پژوهش با هدف بررسی چگونگی انتصاب و آماده سازی مدیران مناطق آموزش و پرورش و با استفاده از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی تفسیری در سال تحصیلی 1400/1399 انجام گرفت. مشارکت کننده گان پژوهش شامل بیست و چهار نفر بودند که شش نفر از آنان مدیران مناطق آموزشی در اورامانات کرمانشاه بودند و به سوال های اول و سوم پژوهش پاسخ دادند و هیجده نفر دیگر معلم بودند که صرفا به سوال دوم پژوهش پاسخ دادند. برای گردآوری داده از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. متن مصاحبه مشارکت کننده گان با لحاظ کردن رویه کد گزاری پیاده سازی شد،برای بررسی روایی داد ه ها از شیوه های ارزیابی مشارکت کننده گان در پژوهش و برای بررسی پایایی داده ها از راهبرد خبره گان غیر شرکت کننده در پژوهش استفاده شد. یافته های نهایی این پژوهش نشان دادند که روندهای انتصاب مدیران مناطق شفافیت لازم را نداشت، سیاست زده بود و نابرابری هایی در امکان مدیر شدن برای افراد وجود داشت به نحوی که داشتن پشتوانه سیاسی به تنهایی و یا در تعامل با پشتوانه های اجتماعی و خانوادگی در انتصاب مدیران مناطق تاثیرگذار بود، مدیران انتصاب داده شده مرجعیت و کفایت لازم را برای رهبری آموزشی در سطح منطقه نداشتند.
۵.
خصلت های هیجانی ازجمله ویژگی های بارز انسان ها هستند که محور اصلی نوآوری، حیات و قدرت اندیشه می باشند، این پژوهش نیز با هدف بررسی رابطه هیجان های تحصیلی با خلاقیت هیجانی دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی شهرستان گلبهار انجام گردید. پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی و برحسب روش از نوع همبستگی می باشد و جامعه مورد مطالعه در این پژوهش تمامی دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی شهرستان گلبهار که شامل 1676 دانش آموز بوده است، مطابق با جدول کرجسی و مورگان و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی 286 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه هیجان های تحصیلی پکران(2005) و پرسشنامه خلاقیت هیجانی آوریل و توماس نولز(1991) بوده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های تحقیق از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تی مستقل استفاده شد. نتایج بدست آمده بیانگر وجود رابطه معناداری میان هیجان های تحصیلی با خلاقیت هیجانی دانش آموزان است. از سوی دیگر هیجان های تحصیلی باتوجه به نوع مدرسه اعم از مدارس دولتی و غیردولتی و همچنین جنسیت دارای تفاوت معناداری می باشد، خلاقیت هیجانی نیز باتوجه به نوع مدرسه تفاوت معناداری نداشت اما باتوجه به جنسیت دارای تفاوت معناداری بود. بنابراین می توان با استفاده از روش های تدریس نوین و متنوع، فرا هم سازی زمینه گفت وگو و مباحثه، فرصت تجربه هیجانات متنوع و بروز افکار و احساسات را ایجاد و هیجان های تحصیلی مثبت و همچنین خلاقیت هیجانی را تقویت نمود.
۶.
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین معنای تحصیلی ، انعطاف پذیری خانواده ، حمایت تحصیلی و ادراک از محیط کلاس با پایستگی تحصیلی با نقش میانجی شکفتگی تحصیلی در دانش آموزان دختر پایه دوازدهم شهرستان شیراز انجام شده است . روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است . جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر به تعداد 8681 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای 400 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند . برای گردآوری داده های پژوهش از شش پرسشنامه استاندارد معنای تحصیلی هندرسون–کینگ و اسمیت (2006) ؛ انعطاف پذیری خانواده شاکری (1382) ؛ حمایت تحصیلی ساندز و پلانکت (2005) ؛ ادراک از محیط کلاس داندی (2001) ؛ پایستگی تحصیلی مارتین و مارش ( 2008) و شکفتگی تحصیلی دینر و همکاران ( 2010) استفاده شد . روایی پرسشنامه ها با استفاده از روایی محتوایی و صوری، و پایایی آن نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ محاسبه و به ترتیب 86/0، 84/0، 83/0، 85/0 و 82/0 آورد شد. نتایج نشان داد که انعطاف پذیری خانواده ، حمایت تحصیلی و ادراک از محیط کلاس بر پایستگی تحصیلی اثر معنادار و مثبت دارند و شکفتگی تحصیلی در مدل نقش میانجی دارد . به طور کلی ، نتایج بیانگر آن است که انعطاف پذیری خانواده ، حمایت تحصیلی و ادراک از محیط کلاس به صورت مستقیم و با واسطه گری شکفتگی تحصیلی می توانند به افزایش پایستگی تحصیلی دانش آموزان دختر پایه دوازدهم شهر شیرازکمک کنند . تلویحات آموزشی و کاربردی مورد بحث قرار گرفته است
۷.
در این پژوهش کوشش شده است که با واکاوی شاخص های تفکر انتقادی و تأثیرات آن بر عناصر آموزشی شامل اهداف، روش تدریس، برنامه درسی و نقش معلم، دلالت های تربیتی کاربردی با مقایسه آراء فلسفی و تربیتی علامه طباطبایی با هابرماس، ارائه شود. متناسب با سؤالات پژوهش، روش تحلیل توصیفی، تطبیقی و تحلیل محتوای کیفی به کار گرفته شده است. جهت تحلیل داده ها از چارچوب مفهومی برگرفته از تعاریف صاحبنظران استفاده شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات، فیش برداری از نمونه هایی از مقالات و آثار مکتوب دو فیلسوف بوده که به صورت هدفمند، گزینش گردیده اند. از تکنیک های زاویه بندی پژوهشگر، بازبینی مجدد، مطابقت یافته ها با نتایج تحقیقات مشابه و زاویه بندی نظری، جهت تأیید اصالت و اطمینان پذیری یافته ها استفاده شده است. یافته ها بیان گر آن است که مؤلفه های تفکر انتقادی در زمینه های پرسشگری، مباحثه و گفتگو، عقلانیت، استدلال منطقی، آزاداندیشی، تربیت اخلاقی و حقیقت جویی از نظر هر دو فیلسوف مشترک می باشد. دلالت های تربیتی منتج از دیدگاه این دو فیلسوف نیز شامل: تربیت اخلاقی مبتنی بر عقل و فطرت، رهایی از جهل و سلطه و رسیدن به قرب الی الله، حقیقت گویی، آزاداندیشی ، روش مشارکتی مبتنی بر گفتگوی سازنده و کنش ارتباطی در راستای علم و عمل معلم می باشد که هر یک منطبق بر عناصر آموزشی ارائه شده است.
۸.
پایان نامه ها به عنوان گونه ای رسمی از مدارک علمی و پژوهشی بررسی و تحلیل شده اند. شیوه های استنادی و کتابشناختی آن ها، تحلیل موضوعی، روش شناسی از نمونه این تحلیل ها می باشد. در حوزه پژوهش های هنری، برنامه درسی پژوهش هنر به دلیل ماهیت یکی از بسترهایی است که به نوعی نبض پژوهش دانشگاهی حوزه هنر کشور را در اختیار گرفته و از این منظر می تواند جهت دهنده سایر شاخه های این حوزه باشد. لذا با توجه به اینکه در حال حاضر بیش از دو دهه از آغاز به کار این رشته در مقطع تحصیلات تکمیلی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور گذشته است، بررسی پایان نامه های پژوهش هنر تولیدشده در این سالیان می تواند چشم اندازی از رسمی ترین شکل پژوهش های حوزه هنر را پیش روی مابگذارد. هدف اصلی این پژوهش معرفی و تحلیل موضوع و روش شناسی پایان نامه های رشته پژوهش هنر در یک دوره زمانی مشخص است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و تجزیه وتحلیل آن ها به صورت کمی انجام گرفته است. نمونه های موردمطالعه در این پژوهش 1732 پایان نامه دوره کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر از سال 1372 تا سال 1399 را شامل می شود. نتایج نشان داد که غالب پایان نامه های این رشته، روشی توصیفی را پیش گرفته اند و به لحاظ موضوعی مباحثی مانند نگارگری ایرانی و نقش مایه ها در صدر موضوعات انتخابی بودند. عواملی مانند گرایش های گروه آموزشی و اساتید راهنما، دسترسی به منابع، جنسیت دانشجو و رشته تحصیلی دوره کارشناسی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر انتخاب موضوع پایان نامه در این رشته می باشد. بر اساس نتایج این مطالعه می توان پژوهشگران را به سمت موضوع های کاربردی و با اولویت پژوهشی کشور سوق داد.
۹.
دست یافتن به مؤلفه های پویای فلسفه تعلیم و تربیت ضرورتی انکار ناپذیر برای طراحی سیستم پویای تربیت است. هدف اصلی این پژوهش طراحی سیستم پویای تربیت اسلامی با استفاده از مؤلفه های پویای تربیت بود. از روش کیفی پیمایشی دلفی استفاده شد. مؤلفه ها به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شدند برای احصاء مؤلفه های پویای فلسفه تعلیم و تربیت ابتدا 54 زیرمؤلفه پیش فرض که دارای پویایی بودند در 9 مؤلفه کلی تر مقوله بندی شدند. جامعه ای از متخصصان رشته فلسفه تعلیم و تربیت151 نفر در کل کشور بود که از نمونه گیری در دسترس استفاده شد و20 نفر پرسشنامه اعتبار یابی شده افتراق معنایی تاکمن را تکمیل نمودند. متغیر های سابقه تدریس و مدارک بالای علمی، کنترل شدند. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزارSpss در آمار توصیفی، با آزمون کندالW توافق نظر صاحب نظران سنجیده شد. یافته ها مؤلفه ها ی؛ آینده نگری، تکنولوژی پیشرفته، تبادل اطلاعات و ارتباطات، هماهنگی با طبیعت، امنیت، انعطاف، تکیه بر وحی، نقش سازنده انسان در تربیت و سیستمی بودن، بودند. در نتیجه، سیستم پویای تربیت اسلامی، متشکل از این 9 مؤلفه طراحی و ارائه گردید. این مدل برای استفاده در نظام تعلیم و تربیت کشور پیشنهاد می شود.
۱۰.
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری مثبت نگر بر بی حوصلگی و اهمال کاری تحصیلی بود. این پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دختر مقطع یازدهم دبیرستان شهرری در سال تحصیلی 1399- 1398 بودند. تعداد 34 دانش آموزان به صورت تصادفی ساده انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی (17 نفر) و کنترل (17 نفر) قرار گرفتند. جهت گردآوری داده ها از مقیاس چندبعدی حالت بی حوصلگی (فالمن و همکاران، 2013) و مقیاس اهمال کاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984) استفاده شد که در دو مرحله (پیش آزمون و پس آزمون) توسط دانش آموزان تکمیل شدند. در این پژوهش، مداخله (درمان شناختی-رفتاری مثبت نگر) طی 10 جلسه 60 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده گردید. نتایج نشان داد بین میانگین نمره پس آزمون دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای بی حوصلگی و اهمال کاری تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد. لذا، بر اساس نتایج پژوهش درمان شناختی-رفتاری مثبت نگر بر کاهش سطح بی-حوصلگی و اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان مؤثر است.
۱۱.
هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش خردورزی در یادگیری خودراهبر و مؤلفه های آن در دانشجویان بود. روش پژوهش از نوع هدف کاربردی و از نوع مطالعات شبه آزمایشی (پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی تهران در سال تحصیلی 1400- 1401بود که از بین آنها 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه یادگیری خودراهبر فیشر و همکاران(2001) و بسته آموزش خردورزی دانش پایه و همکاران(2022) بود. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش خردورزی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. نتایج نشان داد که اثربخشی آموزش خردورزی در افزایش یادگیری خودراهبر، خودمدیریتی، و تمایل به یادگیری دانشجویان معنی دار است. ولی بر بعد خودکنترلی دانشجویان تأثیر معنی داری نداشت. بر این اساس، آموزش خرد می تواند یادگیری خودراهبر دانش آموزان را افزایش دهد. از این رو پیشنهاد می شود اساتید و معلمان بر مهارت های لازم برای آموزش خرد تسلط یافته و به فراگیران انتقال دهند.