این پژوهش با هدف تبیین فلسفی رویکرد سندتحول بنیادین آموزش و پرورش به دانش و نقد دلالت های آن در تعلیم و تربیت انجام شد. انجام این پژوهش با توجه به اهمیت شناخت رویکرد سند به دانش و ابهاماتی که در سند نسبت به این مسئله وجود دارد، ضروری به نظر می رسید. پرسش اصلی این پژوهش: خروجی رویکرد دانش غالب در سند چیست و چه نقدی بر آن وارد است؟ این پژوهش از نوع بنیادی بود و از روش توصیف، تحلیل محتوا، تحلیل انتقادی و استنتاج استفاده شد. ابتدا با استفاده از منابع موجود، رویکردهای دانش و به خصوص بعد خروجی و دلالت های تربیتی آن ها، توصیف شد. سپس با روش تحلیل محتوای کیفی سند تحول بنیادین، به واکاوی مفاهیم، اصطلاحات و ارتباطات بین آن ها و استنباط و آشکار کردن رویکردهای نهان در سند پرداخته و این رویکردها نقد شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که رویکرد غالب دانش در مبانی نظری سند، رویکرد خطی است و در سند تحول راهبردی و سندبرنامه درسی، ترکیب توامان رویکرد خطی و درهم تنیده است. این موضوع با مبانی نظری سند ناهم خوانی دارد. ضروری است رویکرد غالب با توجه به نقدهای آن، بازبینی شود و ناهماهنگی ها در فرایند نوشتن سند آینده برطرف شود.