مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف طراحی بسته آموزشی خوش بینی تحصیلی دانشجویان بر اساس نظریه شانن موران انجام شده است. روش پژوهش، کیفی و از نوع دلفی است. ابزار پژوهش، پرسشنامه دلفی است که توسط پژوهشگر بر مبنای نظریه خوش بینی تحصیلی شانن موران طراحی شده و دربرگیرنده 3 مؤلفه و 22 زیرمؤلفه است. پرسشنامه ها در دو دور پیوسته دلفی میان 10 نفر نمونه منتخب که به صورت هدفمند گزینش شدند، توزیع شده و تجزیه و تحلیل پاسخ های دلفی تا رسیدن به اجماع نسبی و دستیابی به هم رأیی بالا و با روش آمار توصیفی، با استفاده از شاخص های فراوانی، میانگین، انحراف معیار، جدول ها و نمودارها انجام گرفته است. یافته های به دست آمده نشان داد که متخصصان بر 3 مؤلفه اصلی نظریه خوش بینی تحصیلی شانن موران یعنی هویت تحصیلی، اعتماد و تأکید تحصیلی و 9 زیرمؤلفه آن به توافق و اجماع نسبی دست یافته اند. بر اساس نتایج، بسته اولیه آموزش خوش بینی تحصیلی به دانشجویان منطبق بر الگوی منظم آموزشی (جیمز براون) طراحی شده، سپس روایی محتوایی بسته بر اساس نظرات 5 نفر از متخصصان سنجیده و در بسته اعمال شده است و بسته نهایی در قالب 12 جلسه برای آموزش تعهد، تعلق، خودشناسی، تمایلات همکاری جویانه، سهیم کردن، درگیری تحصیلی، پژوهش، ادراک از خودمختاری و جهت گیری تکلیف ارائه شده است. این بسته آموزشی برای ارتقای سطح خوش بینی تحصیلی و ایجاد هویت تحصیلی موفق در میان دانشجویان و روابط مبتنی بر اعتماد بین آنها و استادان و ایجاد نگرش و رفتاری در آنها برای ادراک از فشارهای تحصیلی و تسهیل روند یادگیری در محیط های یاددهی_ یادگیری کلاس درس و به طور کلی کمک به پیشرفت تحصیلی دانشجویان استفاده کرد.
پیش بینی تحصیل گریزی بر اساس معنای تحصیل، خودکارآمدی تحصیلی و تنشگرهای تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور در مدرسه برای پیشرفت تحصیلی، اجتماعی و عاطفی کودکان و موفقیت در آینده آنها بسیار مهم است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تحصیل گریزی بر اساس معنای تحصیل، خودکارآمدی تحصیلی و تنشگرهای تحصیلی انجام شده است. مطالعه حاضر توصیفی از نوع همبستگی است که به شیوه نمونه گیری تصادفی تعداد 255 نفر از دانش آموزان دبیرستانی و هنرستانی مقطع متوسطه دوم شهر خوسف در سال تحصیلی 1398-99 انتخاب شده و از طریق چهار مقیاس معنای تحصیل، خودکارآمدی تحصیلی، تنشگرهای تحصیل و تحصیل گریزی مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام با کمک نرم افزار SPSS نسخه 23 استفاده گردید. نتایج تحلیل رگرسیون نشان دادند که از میان ده معنای تحصیل، حرفه در گام اول و فشار روانی در گام دوم، عملکرد تحصیلی (از ابعاد خودکارآمدی تحصیلی) در گام سوم و همین طور از میان ابعاد تنشگرهای تحصیلی، ناکامی و استرس خودتحمیل شده در گام چهارم و پنجم به طور معناداری 37 درصد از واریانس تحصیل گریزی دانش آموزان را پیش بینی می کنند. نتایج این پژوهش نشان داد که معنای تحصیل، خودکارآمدی تحصیلی و تنشگرهای تحصیل نقش مهمی در پیش بینی تحصیل گریزی دارند. بنابراین می توان با پررنگ تر شدن معنای تحصیل و هدفمندی آنان از تحصیل، آموزش خودکارآمدی و تقویت توانمندی های آنها و کاهش تنشگرها میزان گرایش به تحصیل گریزی را در آنها کاهش داد.
اعتبار سنجی قصه و قصه گویی با تأکید بر اهداف برنامه درسی دوره پیش دبستانی استان کرمانشاه؛ مطالعه ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف اعتبارسنجی قصه و قصه گویی با تأکید بر اهداف برنامه درسی دوره پیش دبستانی انجام گرفته است. روش پژوهش روش آمیخته بوده است. با توجه به ماهیت اکتشافی بودن نحوه گردآوری داده ها، این پژوهش در زمره طرح های اکتشافی متوالی قرارگرفته است. در بخش کیفی از روش اسنادی و در بخش کمّی از روش توصیفی پیمایشی بهره گرفته شد. در بخش کیفی جامعه آماری شامل تمامی کتاب ها، مقاله ها، پایان نامه ها و متون چاپی و الکترونیکی بود. گرد آوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. در بخش کمّی، جامعه آماری تمامی مسئولان و مربیان پیش دبستان همچنین کارشناسان مربوط در ادارات آموزش و پرورش استان کرمانشاه تشکیل می دادند. گردآوری اطلاعات بر اساس پرسشنامه محقق ساخته صورت گرفت که ضریب آلفای کرونباخ آن 74/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داد ه ها در بخش کیفی با تحلیل محتوا و در بخش کمّی با آزمون t تک متغیره و آزمون فریدمن صورت گرفت. نتایج تحلیل محتوا نشان داد که رتبه بندی مؤلفه های قصه و قصه گویی در برنامه درسی پیش دبستانی از قوی ترین تا ضعیف ترین، به ترتیب عبارت بودند از اهداف شناختی، اهداف نگرشی، اهداف مهارتی. نتایج آزمون t نشان داد که میانگین اکتسابی نمونه (70/3) از میانگین جامعه (3) بالاتر بود و اهداف برنامه درسی قصه و قصه گویی موجود در حد بالاتر از متوسط تأیید کرده است. نتایج نشان داد که برنامه درسی قصه و قصه گویی می تواند نقش بسزایی در برنامه درسی داشته باشد و دانش آموزان را با انگیزه تر کند و اشتیاق به تحصیل در دوره های رسمی و بالاتر را در او برانگیزاند.
بررسی نقش برنامه های درسی رشته های علوم اجتماعی و رفتاری در پرورش قابلیت های عمومی کارآفرینی دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش برنامه های درسی رشته های علوم اجتماعی و رفتاری در پرورش قابلیت های عمومی کارآفرینی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی است. این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها توصیفی_ پیمایشی و به منظور گردآوری داده های پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظر استادان متخصص در این حوزه تأیید شد و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ 87/0 تأیید شد. جامعه آماری پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بودند که از میان آنان 220 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. نتایج یافته ها حاکی از آن است که نقش برنامه درسی تربیت بدنی در دو مؤلفه " قابلیت های فردی و فنی کارآفرینی" به طور مطلوب و در مؤلفه پرورش "قابلیت های مدیریتی" به نسبت دو مؤلفه "فردی و فنی" کارآفرینی چندان مطلوب عمل نکرده است و نقش برنامه درسی روان شناسی در مؤلفه " قابلیت های مدیریتی کارآفرینی" به طور مطلوب و در دو مؤلفه " فردی و فنی" به طور مطلوب عمل نکرده است و در بین دیگر رشته ها تفاوت چندانی در مطلوبیت نقش برنامه درسی در پرورش قابلیت های عمومی کارآفرینی که شامل " قابلیت های فردی، مدیریتی و فنی" می شود، مشاهده نشده است.
بررسی نقش میانجی تحقّق قرارداد روان شناختی در رابطه بین رهبری اخلاقی با رفتار شهروندی سازمانی و عملکرد خلاقانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی تحقّق قرارداد روان شناختی در رابطه بین رهبری اخلاقی با رفتار شهروندی سازمانی و عملکرد خلاقانه بود. جامعه پژوهش، تمامی کارکنان دانشگاه بوعلی سینا همدان به تعداد 735 نفر بودند، که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر مبنای فرمول کوکران نمونه ای به حجم 252 نفر انتخاب شد. روش پژوهش نیز کمّی، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های رهبری اخلاقی، تحقّق قرارداد روان شناختی و عملکرد خلاقانه و برای تحلیل داده ها از تکنیک های توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل عاملی تأییدی و تحلیل مسیر تأییدی) با استفاده از نرم افزارهای Spss و Lisrel استفاده شد. نتایج یافته ها نشان داد که رهبری اخلاقی دارای رابطه مستقیم، مثبت و معنادار با رفتار شهروندی سازمانی، تحقّق قرارداد روان شناختی و عملکرد خلاقانه می باشد. همچنین مشخص شد که تحقّق قرارداد روان شناختی نقش میانجی در رابطه بین رهبری اخلاقی با رفتار شهروندی سازمانی و عملکرد خلاقانه ایفا می کند.
واکاوی پیشران های کلیدی تبیین کننده مسئولیت پذیری اجتماعی در نظام آموزش و پرورش با رویکرد سناریونویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت نگاه سناریویی و ایجاد قابلیت های تصمیم گیری و برنامه ریزی در آینده، این پژوهش با هدف شناسایی پیشران های کلیدی تبیین کننده مسئولیت پذیری اجتماعی در نظام آموزش و پرورش بر مبنای رویکرد ماتریس اثرات متقاطع و سناریونویسی انجام گرفته است. این پژوهش از نوع کاربردی بوده و به دنبال پاسخگویی به پرسش های اصلی مطرح شده، از روش توصیف، تحلیل و استنتاج استفاده کرده است. از این رو، نخست برای گردآوری داده های توصیفی از روش اسنادی به صورت مطالعات کتابخانه ای و پژوهش های معتبر در راستای موضوع و همچنین مصاحبه با تعدادی از معلمان و مدیران دغدغه مند در حیطه موضوعی پژوهش بهره گرفته شد و سپس برای گردآوری داده های تحلیلی نیز، ترکیبی از روش پیمایشی به صورت پرسشنامه و روش دلفی استفاده شد. نمونه آماری در دور دلفی 15 نفر از معلمان، دبیران و به صورت کلی فرهنگیان فعال در حوزه مسئولیت پذیری اجتماعی مدارس و در مرحله پیمایشی 20 نفر از فعالان حوزه مربوطه بودند که به شیوه نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. در این پژوهش برای سنجش روایی، ضمن استفاده از روایی صوری، از کنش متقابل سه گانه نیز استفاده شد و داده ها با کمک نرم افزارهای اس پی اس اس، میک مک و سناریو ویزارد تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان می دهند که 15 عامل به عنوان پیشران کلیدی مسئولیت پذیری اجتماعی، 40 وضعیت محتمل برای 15 عامل و دو دسته سناریو های پیش برنده و بازدارنده مسئولیت پذیری اجتماعی در نظام آموزش و پرورش موجود می باشند.
تحلیل و نقد مبانی رویکرد «آموزش درباره دین» در مقابل «آموزش دین» با تأکید بر مدل تربیت دینی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شروع قرن بیستم در بسیاری از نظام های تربیتی اروپا و آمریکا «آموزش درباره دین» به عنوان مدلی مطلوب در تربیت دینی، جایگزین رویکرد «آموزش دین» شد و بسیاری از سیستم های آموزشی از آن دفاع کردند. با گسترش ارتباطات بین جوامع و شکل گیری تفکر جهانی شدن، این الگو به عنوان نسخه ای واحد از طریق اسناد آموزشی بین المللی برای دیگر نظام های تربیتی، از جمله کشور ما نیز تجویز شد. این پژوهش درصدد است با روش تحلیلی، انتقادی و استنتاجی به تحلیل و ارزیابی مبانی فلسفی این دیدگاه با تکیه بر نظرات ملاصدرا بپردازد. بر همین اساس به تحلیل سه مبنای اساسی این رویکرد یعنی انسان گرایی افراطی، کثرت گرایی دینی و بی معنایی و اثبات ناپذیری گزاره های دینی پرداخته شد و بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا نقد گردید. نتایج حاصل از این پژوهش، مؤید این است که رویکرد «آموزش درباره دین» هم به لحاظ مبنایی مخدوش است و نمی تواند الگویی مناسب برای رفع نیاز بشریت به معنویت فراهم کند و هم تجویز آن برای نظام تربیتی ایران که بر مبنای دین اسلام و بنیان فلسفی محکمی نظیر فلسفه اسلامی استوار است، امری نامعقول و غیر قابل اجراست.
تأثیر آموزش فلسفه بر خودتنظیمی و مهارت اجتماعی دانش آموزان دختر متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آموزش فلسفه بر خودتنظیمی و رشد مهارت اجتماعی دانش آموزان دختر متوسطه اول قم در سال تحصیلی 99-1398 انجام شد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش انجام پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون_ پس آزمون با گروه گواه بوده است. جامعه آماری مورد نظر شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول شهر قم در سال ۹۹-۱۳۹۸ بود. اعضای نمونه به صورت جایگزینی تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند؛ بدین ترتیب در هر گروه تعداد 20 دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول حضور داشت. ابزار گردآوری اطلاعات شامل مقیاس یادگیری خودتنظیمی پنتریچ و دی گروت (۱۹۹۰) و پرسشنامه مهارت های اجتماعی ایندر بیتزن و فوستر (۱۹۹۲) بوده است. اعضای گروه آزمایش در 12 جلسه 60 دقیقه ای برنامه آموزش فلسفه شرکت کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش فلسفه تأثیر معناداری بر خودتنظیمی و رشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر مقطع اول متوسطه دارد. بر اساس یافته های پژوهش، آموزش فلسفه به نوجوانان موجب بهبود خودتنظیمی و رشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر می شود.
طراحی برنامه درسی آموزش شایستگی های معلم عشایر کوچنده برای دانشجو_ معلمان سهمیه عشایری دانشگاه فرهنگیان؛ رویکرد دیکوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی برنامه درسی آموزش شایستگی های معلم عشایر کوچنده برای دانشجو_ معلمان سهمیه عشایری دانشگاه فرهنگیان بود؛ که با روش مطالعه موردی کیفی چندگانه صورت پذیرفت. مشارکت کنندگان بالقوه در پژوهش افزون بر تجربه زیسته تدریس در مناطق عشایری دارای تحصیلات حداقل کارشناسی ارشد و بالاتر بودند. انتخاب مشارکت کنندگان که 15 معلم خبره بودند نیز با استفاده از رویکرد هدفمند و با روش انتخاب گلوله برفی و استفاده از معیار اشباع نظری داده ها انجام شد. برای گردآوری داده ها از روش بحث گروه های کانونی و تکنیک دلفی استفاده شد، پژوهش با کمک تکنیک دیکوم و در شش گام انجام شد. در گام های ابتدایی پس از تعریف عنوان شغل با مؤلفه های چهارگانه (چه کسی، چه چیزی، چگونه، چرا)، 7 وظیفه اصلی و 30 وظیفه فرعی برای معلم عشایر کوچنده به دست آمد. در ادامه، افزون بر شناسایی فعالیت های مرتبط به وظایف فرعی هر کدام در سه حیطه شناختی، مهارتی و نگرشی جای گرفتند. هفت وظیفه اصلی با عناوین"خدمات آموزشی چندمنظوره" شامل 6 وظیفه فرعی مانند وظیفه مهارتی به کارگیری تدریس خودتنظیمی؛"خدمات مدرسه داری" شامل3 وظیفه فرعی مانند وظیفه مهارتی انجام امور معاونت اجرایی و دفترداری؛ “فعالیت های کلینیکی و ترمیم سازی آموزشی" شامل 4 وظیفه فرعی مانند وظیفه مهارتی ارائه خدمات گفتاردرمانی؛"خدمات مشاوره ای و روان شناسی خانواده" شامل 3 وظیفه فرعی مانند وظیفه نگرشی آموزش و به کارگیری مهارت های هوش هیجانی؛"مدیریت و طرح ریزی امور وابسته به موقعیت طبیعی" شامل 4 وظیفه فرعی مانند وظیفه مهارتی به کارگیری و یادگیری مهارت های لازم زندگی عشایری و کوچ ؛"مدیریت و پیگیری امور اجتماعی و فرهنگی" شامل6 وظیفه فرعی مانند وظیفه مهارتی مبارزه با خرافات و در نهایت وظیفه اصلی"طرح ریزی خدمات بهداشتی و سلامتی" شامل 4 وظیفه فرعی مانند وظیفه مهارتی کمک های اولیه نام گذاری شدند. در گام ششم، 18 وظیفه فرعی بر اساس اهمیت و با نظرخواهی از خبرگان اولویت بندی شدند. داده های نهایی مطالعه به معرفی 15 دوره آمورشی ویژه مانند رویکردهای آموزش کلاس های چندزبانه، جغرافیای عشایری کشور، مبانی مددکاری اجتماعی،کارگاه هنر زنده ماندن در شرایط سخت با استفاده از مهارت های جغرافیایی و عشایری، کارگاه آشنایی با خدمات حقوقی و مشاوره ای و معاضدت حقوقی برای سرفصل های برنامه درسی که در تأمین شایستگی های و توانمندسازی دانشجو_معلمان عشایرکوچنده مؤثر هستند؛ منجر شد.
مطالعه کیفی فرایندهای جذب و ماندگاری نیروی انسانی در آموزش و پرورش مناطق کم برخوردار (مطالعه موردی استان کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله تجارب فرایند جذب و شیوه های ماندگاری معلمان مدارس را در یک استان کم برخوردار بازنمایی کرده است. همچنین بر کشف شیوه های شکل گیری و تقویت فرهنگ و تعهد خدمت معلمان در مناطق کم برخوردار با وجود مشکلات فراوان تمرکز نموده است. با توجه به اهداف و سؤالات پژوهشی، روش پژوهش قوم نگاری انتخاب شد. میدان تحقیق این پژوهش معلمان استان کردستان بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند 20 نفر از آنان در نواحی مختلف آموزشی استان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده های یک پروتکل مصاحبه با 13 سؤال بود. تحلیل های کیفی نشان داد که شش مقوله اصلی و مهم شامل نوع دوستی، هویت اجتماعی- شغلی، نابرابری و تبعیض، فساد اداری، ایجاد ساختارهای حمایتی مطلوب و الزامات و مقتضیات شغلی، عوامل اصلی هستند که در شرایط زمانی و مکانی متفاوت، در قالب نقش های گوناگون می توانند بر جذب و ماندگاری معلمان در مناطق کم برخوردار مؤثر باشند. بر اساس نتایج می توان استدلال کرد که برای بهبود جذب و ماندگاری معلمان در مناطق کم برخوردار ساختارهای حمایتی مطلوب را اولویت قرار دهیم به عبارتی به ارزش های فرهنگی منطقه توجه بیشتری شود و وضعیت رفاهی و معیشتی معلمان این مناطق بهبود داده شود و از لحاظ پیشرفت شغلی و تفویض اختیار بیشتر به آنها میدان داده شود تا احساس تعلق بیشتری کنند تا به وضعیت پایدارتری در آموزش و پرورش مناطق کم برخوردار ازلحاظ منابع انسانی دست پیدا کنیم.