مطالب مرتبط با کلید واژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
یوسف (ع)
حوزه های تخصصی:
سخن وحی را زیباییهای نامنتهاست؛ زیرا از جانب صاحب جمال و جمالآفرین یکتاست. واژهها، چیدمان کلام، موسیقایی گفتار و عمق معانی قرآنی، نه تصویری است که به نگاهی توان دریافت؛ بلکه در هر عصری و در هر نسلی، غواصان ژرفپیمایی را میطلبد تا «درّ یتیم» از صدف معنا گشوده و پیام راستین آیات وحیانی را استخراج نمایند.
سورة یوسف را که زیباترین قصههاست و آرایههای ادبی و کلامی، زیبایی آن را صد چندان افزوده است، دامنة گفتار در تفاسیر تنگ آمده و عمرهای کوتاه، مجال اندیشة دراز را از مفسران برگرفته است. چنانکه گاه بر ابهامات افزوده یا پرسشهای تفسیری آن را به نقل قولهای ضعیف یا به سکوت در برابر آن حوالت دادهاند.
از این رو، در نخستین مقالة این رویکرد، واژههای زیبای «ربّی»، «همّ» و «برهان» که در حساسترین و پیامآورترین آیات سورة یوسف به کار رفته، مورد بازکاوی قرار گرفته است.
مطالعة تطبیقی اشعار جامی بر تصویر گری نگارة «نجات یوسف از چاه» در هفت اورنگ
حوزه های تخصصی:
نسخة مهم هفت اورنگ سلطان ابراهیم میرزا از نمونه های بی بدیل هنر نگارگری است که توسط هنرمندان مکتب مشهد مصوّر شده است. داستان نجات حضرت یوسف (ع) از چاه، یکی از موضوعات مثنوی هفت اورنگ است که توسط نگارگران آن زمان به تصویر کشیده شده است.
در این مقاله به روش توصیفی - تحلیلی به تطبیق و مقایسة اشعار جامی در مثنوی «یوسف و زلیخا»ی هفت اورنگ با نگارة «نجات حضرت یوسف از چاه» منسوب به مظفر علی، پرداخته شده است. این تحقیق در صدد پاسخ به این پرسش ها است: الف. آیا ادبیات و شیوة بیان ادبی جامی در هفت اورنگ بر تصویر سازی نگارة نجات حضرت یوسف از چاه تأثیر گذار بوده است؟ ب. تطابق تصاویر مصوّر شده با متن اشعار بر اساس معیار کمّی به چه میزان است؟ به این منظور نگارة «نجات یوسف از چاه» منسوب به مظفر علی، به عنوان یکی از نمونه های این نسخه انتخاب شد. یافته های این تحقیق حاکی از آن است که نگاره های ذکر شده با اشعار جامی 22 درصد تطابق دارد و به میزان 78 درصد عدم تطابق اشعار با نگاره های یاد شده وجود دارد که نشان دهندة آزادی عمل نگارگران در تصویر گری داستان ذکر شده، عدم سر سپردگی آنان به شعر، استفاده از قوة تخیّل خود و بهره گرفتن از محیط پیرامون و آنچه دیده اند، در خلق این آثار است.
تجزیه و تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم براساس نظریة پراپ و گریماس
حوزه های تخصصی:
اگرچه مطالعة منظم طرح داستان توسط صورت گرایان و به خصوص با بررسی پراپ وارد دنیای ادبیات گردید، پس از پراپ روایت شناسان ساختارگرا از جمله گریماس در تلاش بودند تا ضمن رفع ایرادات مطالعة پراپ، به الگویی جامع برای مطالعة روایت ها دست یابند. پژوهش حاضر ضمن بررسی داستان حضرت یوسف (ع) برمبنای دیدگاه پراپ و گریماس در متن قرآن تلاش دارد به این سؤالات پاسخ دهد که: آیا یافته های پراپ با داستان های قرآن مطابقت دارد؟ آیا می توان زنجیره های سه گانة گریماس را در داستان های قرآن هم یافت؟ آیا پس از تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) به عنوان نمونه ای از قصص قرآن می توان گفت میزان کارایی کدام دیدگاه در تحلیل قصص قرآن بیشتر است؟ داده ها از ترجمة محمدرضا صفوی از قرآن جمع آوری و سپس به روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی گرفته است. نتایج حاکی از این است که: 1. دیدگاه پراپ اگرچه قابلیت زیادی در تحلیل داستان ها دارد، ولی تحلیل داستان های قرآن برمبنای آن مستلزم ایجاد تغییراتی اساسی در آن است؛ 2. زنجیره های گریماس با توجه به این که وابسته به نوعی خاص از متون روایی نیستند، در داستان های قرآن کریم هم یافت می شوند؛ 3. با توجه به تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) به عنوان نمونه ای از قصص قرآن می توان گفت میزان کارایی دیدگاه گریماس نسبت به دیدگاه پراپ در تحلیل قصص قرآن بیشتر است.
ریخت شناسی قصه حضرت یوسف(ع) در ترجمه تفسیر طبری
حوزه های تخصصی:
بایستگی استفاده از دانش های نوین ادبی در ارزیابی متون قرآنی و نوشته های برآمده از معارف قرآنی در جهان امروز بر پژوهشگران مسلمان آشکار و گریزناپذیر است. در پژوهش حاضر ساختار قصه حضرت یوسف(ع) در ترجمه تفسیر طبری با استفاده از نظریه ریخت شناسی پراپ تحت ارزیابی قرار گرفته است. برای رسیدن به نتیجه ای مناسب تر، این قصه به چهار داستان بخش شده و شخصیت ها و خویش کاری های آنها در هر داستان هدف تحلیل انتقادی قرار گرفته است. شمارگان شخصیت های قصه و چگونگی خویش کاری های آنها تطابق ساختاری این قصه را با نظریه پراپ و تبصره های نظریه او به روشنی نشان می دهد. حرکت های سه داستان از چهار داستانِ این قصه از الگوهای حرکتی شش گانه پراپ پیروی کرده است؛ تنها در داستان دوم این قصه حرکتی دو مقطعی دیده می شود که با الگوهای حرکتی پراپ هم خوانی ندارد و حرکت تازه ای به شمار می رود. پراپ در آرای خود به ریشه های دینی قصه ها توجه زیادی داشته و نظریه ریخت شناسی او در مطالعه قصه یوسف(ع) بسیار کار گر افتاده است. ازآنجاکه پراپ به ساختار ها توجه داشته نه روساخت ها و جزئیات کمّیت زای قصه ها، آرای او در مطالعه قصه هایی غیر از قصه های پریان نیز کار گشاست. نگارنده در پایان پیشنهاد می کند، با بهره گیری از آرای پراپ، همه قصه های قرآنی و تفاسیر این قصه ها ارزیابی ساختاری شوند تا ساختار بنیادین این قصه ها به دست آید.
بررسی تطبیقی روایات مواجهه حضرت یوسف(ع) با پدر
حوزه های تخصصی:
در جوامع روایی و تفسیری، 10 روایت درباره مواجهه حضرت یوسف(ع) با پدر وجود دارد که در آنها از بی احترامی حضرت یوسف(ع) به پدر، سخن به میان آمده است. پنج روایت در منابع امامیه و پنج روایت در منابع اهل سنت نقل شده اند. روایات امامیه با اهل سنت تفاوت ماهوی دارند، هرچند یکی از روایات اهل سنت مشابه روایات شیعه است، اما همگی حکایت از این دارند که حضرت یوسف(ع) به پدرش احترام نکرد. در این نوشتار، اسناد و متون این روایات براساس معیارهای نقد حدیث، مورد نقد و بررسی تفصیلی قرار می گیرند و به ریشه یابی آنها پرداخته می شود. از بررسی این روایات، پی می بریم که هیچ کدام قابل استناد نیستند؛ زیرا: 1. همگی دچار ضعف سند بوده و از اقسام روایات ضعیف به شمار می روند. 2. در متن این روایات اختلافها، تناقضها و ابهامهایی وجود دارد. 3. در آنها مطالب شاذ و متضاد با قرآن بیان شده است. 4. روایتی متعارض در مقابل آنها وجود دارد که با متن قرآن سازگار است. به نظر می رسد ریشه این روایات به تلمود می رسد؛ زیرا در آنجا یوسف(ع) متهم شده که حالت ریاست و فرمانروایی به خود می گرفته است. بنابراین علت رواج این روایات، این تفکر موجود در تلمود بوده است که برخی از روایان، با قبول این تفکر، در صدد اتهام زنی به یوسف(ع) برآمده اند. البته در قرآن و تورات، از این اتهام خبری نیست. قدیمی ترین منابع این روایت: تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم، جامع البیان طبری و تفسیر ابن ابی حاتم است که به نظر می رسد، از طریق آنها رواج پیدا کرده است.
بررسی کارکرد موتیف نمادگرایی یوسف (ع) و بازآفرینی آن در اشعار محمود درویش و قیصر امین پور
حوزه های تخصصی:
قصّه یوسف (ع) و حوادث مربوط با زندگی ایشان در ادب عربی و فارسی مطرح شده است و می توان از آن به عنوان نماد، اسطوره و موتیف نام برد. محمود درویش و قیصر امین پور با توجّه به شرایط موجود و حاکم بر جامعه خویش از عناصر این قصّه برای بیان افکار و مقاصد خویش استفاده کرده اند و به غربت و بی پناهی و حسن و جمال یوسف (ع) اشاره کرده اند و امید به رهایی را بشارت داده اند و قیصر در ورای این نماد، انتظار ظهور امام دوازدهم را بیان می کند و مهارت هردو شاعر در بازآفرینی عناصر این داستان مثال زدنی است. این نوشتار به روش تحلیلی – توصیفی به بیان دیدگاه این دو شاعر درمورد یوسف (ع) و چگونگی بازآفرینی آن می پردازد و از بین عناصر داستان یوسف (ع)، غربت و بی پناهی یوسف، برادرکشی، مفهوم سیاسی و اجتماعی یوسف (ع)، چاه، مفهوم انتظار، پیراهن و حُسن یوسف (ع) را مطرح کرده است.
سیمیائیة شخصیة یوسف (ع) القرآنیة: قراءة بنیویة سیموطیقیة
حوزه های تخصصی:
السیمیائیة الأدبیة للشخصیة هی إحدى فروع السیمیائیة اللغویة والتی تمهد الطریق لتسلیط الضوء على الشخصیة بشکل أکثر عمقاً ودقة لکشف الستار عن الزوایا الکامنة فیها. والقرآن الکریم، کأبرز وأروع النصوص الأدبیة، یحمل کمیة هائلة من العلامات اللغویة فی طیاته. کما أنّ الشخصیات الکثیرة التی ذکرها القرآن الکریم مباشرة، تعتبر علامات مهمة من العلامات اللغویة. ومن الجدیر بالذکر أن یوسف (ع) من أهم الشخصیات التی وردت فی القرآن الکریم، ودراسة هذه الشخصیة من منظور سیمیائی تؤدّی إلى کشف ما تحمله هذه الشخصیة من المعانی والمفاهیم والدلالات الخفیة فیها.
لقد قامت هذه المقالة بدراسة شخصیة یوسف (ع) من منظور سیمیائی على أساس نظریة فیلیب هامون، السیمیائی الفرنسی، حیث درست شخصیة یوسف (ع) من ناحیة الدالّ (الاسم، والدور النحوی، والضمائر، والبعد البلاغی)، ومن ناحیة المدلول (الصفات، والأقوال، والأفعال). وأثبتت أنه یوجد هناک تناسق وتطابق بین اسم یوسف (ع) والألقاب والأوصاف التی یحملها وبین أدواره فی القصة القرآنیة، فهو لفظ أعجمی معناه (سیزید أو یزید أو زاد وجمع). وکان من أبرز الصفات المذکورة لهذه الشخصیة إیمان یوسف (ع) بالله تعالى وإحسانه وتقواه. ویُعتبر هذا هدفاً مهماً من أجل تصحیح الرمزیة الموجودة فی أذهان الناس حول یوسف (ع). فکأنّ القرآن کان یهدف إلى عرض هذه الشخصیة بصفتها أنموذجاً ورمزاً لکیفیة الإیمان بالله تعالى فی مختلف الظروف. وبذلک یمکن أن یذکّر البعد البلاغی لاسم یوسف (ع) المتلقی بذکر الله تعالى والإیمان به. وقد کان الفعل ""قال"" ومشتقاته من أکثر الأفعال تکراراً، وهذا یدلّ على أنّ العمل الکلامی لیوسف (ع) هو العنصر الفاعل فی القصة، وهو ما یناسب دوره فی الدعوة إلى الله باعتباره نبیاً.
اعتبار سنجی روایات تفسیری ناظر بر عقوبت حضرت یوسف(ع)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن وحی ونبوت در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن تاریخ وسیره پیامبران در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ و سیره پیامبران
«أحسن القصص» قرآن کریم، حضرت یوسف(ع) را به عنوان یک الگوی عملیِ حقیقت و کمال و یک شاخص برجسته ی جهان آدمیّت و تمالک نفسانیّت به جهانیان معرّفی نموده است. متأسفانه یکی از واقعیت های تلخ تاریخی، وجود روایات ساختگی فراوان در تفاسیر نقلی ذیل برخی آیات این سوره می باشد. در این پژوهش، روایات موجود ذیل آیه ی 42 سوره مذکور که منشأ اختلاف نظر در میان مفسران و مترجمان گشته اند، مورد ارزیابی سندی و محتوایی قرار گرفته است. رهیافت اصلی این پژوهش که به روش کتابخانه ای صورت گرفته این است که، از مجموع هفت روایات اصلی موجود در منابع شیعی، از نظر سندی تنها یک روایت از میان آن ها آن هم با ملاحظاتی می توان گفت موثق است ولی بقیه ضعیف بوده و قابل استناد نیستند. از حیث محتوا نیز، همه ی آنها علاوه بر مغایرتی که در متنشان وجود دارد، با نصّ مقدس قرآن کریم و با سیاق آیات سوره، مخالفت آشکار دارند همچنین با موازین عقلی و اعتقادی سازگار نیستند؛ چرا که مقام عصمت این پیامبر بزرگ را که به نیکویی مورد ستایش قرآن است، مخدوش می گردانند. نسبت نسیان شیطانی به انبیاء الهی، نسبتی ناروا و نامقبول بوده که به وضوح نشان از دستبرد جاعلان حدیث و خرافه پردازان در این قصه ی نیکوی قرآنی دارد.
نقد و بررسی روایات انقطاع نبوت از دودمان یوسف (ع)
از بنیادی ترین موضوعات در عقیده راهنماشناسی، باور به عصمت پیامبران است، با این وجود روایاتی- که مقدار آن ها نیز اندک نیست- در آثار فریقین انعکاس یافته است که لازمه پذیرش آن ها، خدشه دار شدن عقیده عصمت پیامبران الهی است. اگرچه پاره ای از این روایات را عالمان و پژوهشگران از نظر سند و متن نقد کرده اند، اما همچنان پاره ای دیگر از روایات بلا تکلیف مانده اند. از جمله چند روایتی است که برابر با مفاد آن ها حضرت یوسف (ع) به هنگام ملاقات پدرش یعقوب (ع) تحت تأثیر عظمت زمامداریش از مرکب فرود نیامد و خداوند با خارج کردن نور نبوت از دودمانش، او را تنبیه کرد. برخی از شارحان روایات نیز در صدد توجیه این روایات برآمده و رفتار یوسف (ع) را بر ترک اولی حمل کرده اند. در این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی تمام روایات از مصادر اولیه- که در کتاب هایی چون کافی، علل الشرایع و امالی گزارش شده- گردآوری گردیده است و آن گاه به بررسی اسناد و محتوایی آن ها پرداخته است. نتایج تحقیق در بررسی سندی از ضعف اسناد تمام روایات حکایت دارد و در بررسی محتوایی تعارض آن ها با دلایل نقلی و عقلی را نشان می دهد.
نسبه الکذب الی الانبیاء (ع) فی القرآن الکریم؛ نقد وحلّ
یعدّ الإتهام بالکذب من أهمّ الشبهات الوارده فی الأنبیاء والتی شاعت بین الألسن منذ قدیم الزمن بذریعه ظواهر بعض الآیات والروایات. فهذا البحث وبعد أن قام بتعریف کل من مفاهیم "الکذب" و"التوریه" و"المعاریض" حسب معناه فی اللغه والإصطلاح، فإنه یتعرض لمناقشه أربع شبهات تطرح فی کذب النبی إبراهیم (ع) وشبهه واحده تطرح فی کذب النبی یوسف (ع) وبعد عرض الحلول المتعلقه بهذه الشبهات یقوم التحقیق بتقییمها علی اساس المنهج الوصیفی التحلیلی، کما أنه ینتهی إلی نظریه بهذا الشأن تعالج الشبهه الوارده فی کذب النبی إبراهیم (ع) المقرون بالشرک وعباده النجوم بالقول بارتقاء مکانه إبراهیم (ع) التوحیدیه والشبهه الوارده فی تمارضه المصطنعه بالقول بتشخیص المرض والعلم بزمان المرض عن طریق النظر فی النجوم وهذا هو القول الصحیح الموافق لظاهر الآیه وکذلک یتمّ الجواب علی الشبهه الوارده فی کذب النبی إبراهیم (ع) فی کسر الأصنام وترک الصنم الاکبر، بالقول بکون الکذب للمصلحه أو کونه توریه أو من قبیل المعاریض. وبالنسبه إلی إدعاء کون زوجته ساره أختاً له، الجواب لیس إلا کون الروایات الوارده فی هذا الخصوص مجعوله أو کون القول توریه ومن قبیل المعاریض. وأما بالنسبه إلی شبهه الکذب أو تأییده فی قول یوسف (ع) الحلّ الموجّه هو القول بکونه کذبا للمصلحه وذلک بإذن من الله تعالی شأنه. وأما جمیع المبررات المقترحه غیر هذه المذکوره فی الشبهات الخمسه، فإنها جمیعا غیر مبرره.
حقایق و رقایق زندگی حضرت یوسف (ع) در مثنوی معنوی
منبع:
شفای دل سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
25 - 39
مثنوی مولوی مشحون از آیات قرآنی است که از منظر عارفانه و تأویلی به آن پرداخته شده است. یکی از داستان های قرآنی در آن مربوط به زندگی و سیر و سلوک حضرت یوسف (ع) است. یوسف (ع) در مثنوی رمز جمال و تام، مرآت حق و نماد انسان سالکی است که مراحل سلوک را پشت سر گذاشته تا به مرحله نبوت و اتصال تام به حضرت حق نائل شود. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی به جایگاه حضرت یوسف (ع) در مثنوی و نگاه مولانا به آن حضرت پرداخته است. مولانا به این داستان نگاهی عارفانه داشته و بر این باور است که سیر حضرت یوسف از چاه جسم شروع می شود و به واسطه عنایت حق و با ریسمان لطف الهی از متعلقات جسمانی بیرون می آید. زلیخا نماد دنیای پرنقش ونگار است که یوسف (ع) با صبر و حیرتی آگاهانه و فعال از دنیا به آخرت و از صورت به معنا راه می یابد و از ماسوای حق منقطع می گردد و به سوی مصر کمال و عشق الهی قدم می نهد. خواب آن حضرت آغاز وحی و اتصال به عالم مثال و نور است و تعبیر خواب زندانیان عبور از عالم ملک به ملکوت و کشف مثالی یوسف (ع) است.
مصلحت اندیشی در سیره مدیریتی یوسف علیه السلام
منبع:
پژوهش های قرآنی سال بیست و پنجم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
109 - 126
در این پژوهش که با روش مطالعه کیفی و نگرشی تحلیلی، تدوین شده است پس از ذکر اجمالیِ مقدماتی در مصلحت اندیشی، با تحلیل بارزترین نمونه مصلحت اندیشی در سوره یوسف (علیه السلام) یعنی ماجرای جاسازی ظرف مخصوص در بار بنیامین و تطبیق ضوابط اصولی بر آن، ضمن پاسخ به شبهات پیرامونی، به یافته های جدیدی رسیده است؛ اولاً متزاحم اهمّ در این ماجرا -که بر بیشتر مفسّران مشتبه شده - مشخص شده است . ثانیاَ با تطبیق اجزای دخیل در این ماجرا از جمله قضیه اتّهام دزدی به بنیامین با معیارهای فعل اخلاقی، شبهه مذمومیت اخلاقی و استفاده از وسیله غیر اخلاقی در این مصلحت اندیشی، ردّ شده است . ثالثاً چهار راهبرد تشخیص مصلحت احصاء شده سپس ضمن تطبیق تفکّر سیستمی با مدیریت ماجرا، نگاه سیستمی جامع به عنوان راهبرد کلان یوسف علیه السلام در تشخیص مصلحت معرّفی شده است .
بررسی سندی و دلالی روایت تمهید مقدمات گناه یوسف در تفسیر طبری
منبع:
حدیث پژوهی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۶
215 - 234
یکی از واقعیت های تلخ تاریخی، به ویژه درباره داستان های پیامبران الهی، روایات جعلی و ساختگی فراوانی است که در منابع تاریخی و تفاسیر روایی به چشم می خورد که از آن به اسرائیلیات تعبیر می شود. از جمله آن آیات که بیشترین روایات جعلی در تفسیر آن وارد شده، آیه 24 سوره یوسف است. برخی مفسران اهل سنّت، خاصه طبری، ذیل این آیه روایاتی را ذکر کرده که با صراحت، همت و عزم قطعی حضرت یوسفR بر انجام فعل ناشایست را متصور می شود. لذا این پژوهش درصدد است تا بیان کند اولاً این دیدگاه به هیچ وجه با مقام والای پیامبر معصوم سازگار نیست و حتی با مبانی اعتقادی مسلمانان در حیطه عصمت پیامبران در تناقض است؛ ثانیاً مضمون این روایت از لحاظ متن و سند در نزد بزرگان شیعه و اهل سنّت مخدوش می باشد؛ زیرا روایاتی مورد قبول است که در تعارض با قرآن، سنت قطعی و دلیل معتبر عقلی نباشد، درحالی که این روایت طبری اینچنین نیست.