از جمله ابزارهای زبانی که می تواند محقق را در بررسی ارتباط میان گوینده و مخاطب یاری رساند، «وجهیت ها»ی زبانی است که معمولاً در قالب کنش های کلامی عاطفی نمود می یابد. نظر به این که کنش های عاطفی لازمة گونه هایی از متون به شمار می رود که ذهنیت ها، احساسات و ارزش های گوینده در آن پر رنگ تر جلوه می کند، از این رو، در مثنوی نیز که به سبب برخورداری از چند گونگی ادبی، به گوینده امکان می دهد که از خاموشی روحانی خود، به شیوه ای مؤثر و خلاق بیرون آید و زبان را همچون واقعیتی اجتماعی و در مسیر ایجاد رشد و ارتباط با مخاطب به کار گیرد، تنوع جهات زبانی امری انکارناپذیر است.
با توجه به ویژگی های زبان عرفانی، مطالعة آن قسم جهت های زبانی که حیثیت هستی شناختی و معرفت شناختی متن را منعکس می سازد، حائز اهمیت است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که چگونه گوینده با استفاده از گونه ای از جهت ها که از نظر «منطقی» شهرت دارد، توفیق یافته است تا اندیشه ها و احوال خود را در قالب واژه ها بریزد و از این طریق، مخاطب را از نظام فکری و ارزشی خود بیاگاهاند. به همین منظور، این مقاله، ضمن اشاره به دسته بندی های ارائه شده از جهت های گوناگون زبانی، ابتدا به تبیین ارتباط میان افعال شبه معین جهت دار با نظام معرفت شناختی حاکم بر متن می پردازد و سپس متن را مطابق با این ابزارها تجزیه و تحلیل می کند.