آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن


حرکة الاٌصلاح الشیعى.علماء جبل عامل و ادباؤه من نهایة الدولة العثمانیة الى بدایة الاستقلال لبنان, صابرینا میرفان, مترجم عربى: هیثم الاٌمین, دارالنهار لنشر, بیروت, 658ص, 2003, چاپ اوّل.
این مقاله قسمت بسیار کوتاهى از تحقیق ارزشمند سرکار خانم صابریتا میرفان (Subrina Meruin) محقق فرانسوى است که نخست به زبان فرانسوى نگاشته شده و سپس هیثم الاٌمین در سال 2003 به عربى آن را در دارالنهار للنشر بیروت نشر داد. خانم صابرینا از سال 1992 تا سال 1996 در بیروت و دمشق و به تعبیر دیگر در منطقه شامل درس خوانده است. وى در دمشق در معهد الفرانسى للدرسات العربیّه به تحصیل پرداخت و دکتراى خودش را در رشته تحقیقات عربى گرفت و این کتاب پایان نامه دکتراى وى است. این بخش از کتاب به سبب اطلاعات مفیدى که در آن بود و خوانندگان فارسى زبان کمتر بدان دسترسى دارند, ترجمه و تقدیم شد.

نقش نشریات در روند اصلاحات در منطقه جبل عامل
در لبنان نخستین نشریه لبنان حدیقة الأخبار بود که در سال 1875 میلادى در شهر بیروت از سوى خلیل خورى پا به عرصه نهاد. این نشریه هیچ گرایش سیاسى خاصى نداشت و روزنامه رسمى حکومتى بود که هفتگى چاپ و نشر مى یافت و تا سال 1869 میلادى که نشریه (بیروت الرسمیّه) چاپ و نشر یافت به کار خود ادامه مى داد. در این سال نشریه دیگرى از سوى چاپخانه کاتولیک چاپ و نشر یافت.یک سال بعد پطرس بستانى نخستین مجله سیاسى به نام (الجنان ) را منتشر کرد که بعدها آن را ضمیمه نشریه الجنّه نمود. در سال 1874 مجله هفتگى دیگرى به نام ثمرات الفنون پا به عرصه نهاد. این مجلّه نخستین مجله اى بود که مسلمانى به نام عبدالقادر قبّانى آن را تأسیس کرد.احمد طلباره براى مدتى طولانى مدیریتِ آن را به عهده داشت. این نشرّیه افکار نوى مطرح مى کرد و به ملّى گرایى عربى متعهد بود. بعدها در دمشق, حلب و طرابلس نشریّات دیگرى وارد میدان شدند. در آغاز قرن بیستم مجلاّت و روزنامه هاى فراوانى پا به عرصه نهادند, ولى پس از استقرار قانون اساسى در سال 1908, مطبوعات گام هاى بلندى به سوى پیشرفت برداشتند و در آن سال نزدیک به یکصد عنوان نشریّه جدید ظهور کرد و در نتیجه در بخش هاى مختلف عثمانى آن روز حدود 350 نشریه به زبان عربى چاپ و نشر مى یافت.1
یک سال پس از آن دو نشریه به نام هاى (المرج) و (العرفان) در جبل عامل به قافله نشریّات پیوستند. مردم جبل عامل جز اندکى از ادیبان آنان, چیزى در نشریّات نمى نوشتند. یکى از آنان احمد عارف الزین بود که از سال 1897 در نشریه (ثمرات الفنون) دست به نگارش یا زید و کار خودش را در نشریّه (الأتحاد العثمان) و نیز حدیقة الأخبار به عنوان کارمند و نماینده آن مجله در صیدا, ادامه داد. طبق نوشته عارف الزین در مجلّه العرفان, وى در حدیقة الأخبار علیه ستمگران مى نوشت,از فساد کارمندان حکومت پرده بر مى داشت از آزادى و قانون, دفاع مى کرد.2
احمد رضا فردِ دیگر از آن مجموعه مقالات خودش را در مجله (المقتطف) که در قاهره منتشر مى شد, نشر مى داد.3 محمد جابر آل صفا و سلیمان ظاهر دو تن از آن ادیبان ظاهراً تا سال 1909 مقاله اى منتشر نکردند, گر چه سلیمان ظاهر از سال 1898 کارمند نشریّه لبنان بود و دوست شاعر او ابراهیم الأسود آن را اداره مى کرد.4
شاهدى بر اینکه علماى جبل عامل تا زمان انتشار مجلّه العرفان چیزى در نشریّات مى نوشتند وجود ندارد و حتى شخصیتى چون سیّد محسن امین که از سال 1901 میلادى در دمشق سکونت داشت, در نشریات چیزى نمى نوشت.5
انقلاب ترکان جوان و دستاورد آن, علما را بر دست شستن از سکوت و اقدام به نشر افکارشان تشویق کرد و در نتیجه ادیبان, شاعران و عالمان دینى به نشر مقاله در مجلّه (العرفان) پرداختند. شاید پاره اى از آنان اگر مجلّه مزبور نشر نمى یافت حتّى به انتشار نوشته ها یشان هم دست نمى یازیدند. کم کم بعضى از آن اندیشوران به نشر آثار و نوشته هاى خود در نشریه هاى بیروت, دمشق و قاهره عادت کردند و در نتیجه اندیشه و افکارشان از گردونه تنگ مجالس و علما و ادبا به سطح گسترده عموم پانهاد. شمارى از مسیحیان شهر مرجعیون در جنوب لبنان همچون اسفد رجّال, دانیال ز عرب نخستین نشریه منظّم را که نشریّه کوچک و محدود به چند صفحه به نام (المرج) بود, منتشر کردند. شماره نخست این نشریه در 25 ژانویه سال 1909 نشر یافت 6 و در آن حرکتِ افسران جوان ترکیه که نتیجه آن قانون اساسى عثمانى بود مورد تأیید قرار گرفت و مردم را به اصلاحات در جبل عامل فرا خواند.
سلیمان ظاهر در این مجلّه نگارش (سخن سردبیر) را برعهده داشت و تا زمان جنگ جهانى اوّل که این نشریه بسته شد, به این کار ادامه داد. نشریّه پس از جنگ در زمان حاکمیت فرانسویان به انگیزه دفاع از مصالح منطقه که به نام منطقه لبنان جنوبى شناخته مى شد, دوباره کار خود را آغاز کرد در سال 1931 میلادى 1500 نسخه آن چاپ مى گشت که شصت درصد آن به امریکا فرستاده مى شد.7
در سال 1927 اسعد رحّال کارها را به پسرش ادیب رحّال سپرد و وى مدیر نشریه شد و در سال 1952 ادیب رحّال به نفع فرزندش اسعد رحّال از مدیریّت آن کنار رفت و اسعد رحّال دوم نام جدید (مجلّه جنوب) را به جاى نام پیشین برگزید. این نشریّه کوچک محلّى عمرى طولانى داشت و همواره توجّه به جبل عامل را وجهه همّت خود قرار داد و زبان گویاى حوادثى بود که در منطقه اتفاق مى افتاد و به تاریخ و ادبیات منطقه توجّه داشت و در نتیجه بهترین قلم هاى منطقه جبل عامل را به سوى خود کشید. شاید همین تصمیم مجلّه یعنى محدودیّت در چارچوب مسائل منطقه, موجب پیروزى و موفقیّت آن به خصوص نزد مهاجران لبنانى به امریکا بود و از طریق آن ارتباطشان را با منطقه شان حفظ مى کردند و اخبار منطقه به طور مرتب به آنان مى رسید.8
به جز مجلّه المرج, العرفان و روزنامه جبل عامل که به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت, تا سال 1920 در جبل عامل نشریه اى به صورت مرتّب, چاپ و نشر نیافت. البتّه تلاش هاى ناموفق و کوتاه مدّتى انجام مى گرفت از جمله نشریّه (الأدب) که در سال 1910 به صورت خطّى در روستایى از روستاهاى جزین نشر یافت و (القوّه) که به اهتمام حاج حسن دبوق در سال 1912 در صور منتشر مى گشت و در بیروت چاپ مى شد. در دهه سوم قرن بیستم حرکت مطبوعاتى محلّى درخور توجّهى در منطقه جزین و مرجعیون به وجود آمد. در ماه اوت سال 1920 نخستین شماره هفته نامه (الأتفاق) به دست دو تن از وکلا به نام هاى سعید رزق و حبیب ناصیف منتشر شد که به مباحث ادبى مى پرداخت و گاه توجّهى به مسائل کشاورزى و سیاسى هم داشت. شش سال بعد یکى از شخصیّت هاى دینى منطقه مجلّه ادوارى (الشلاّل) را به راه انداخت.
در سال 1927 در مرجعیون جمعیّت کوچکى, مجله اى به نام (النهضة المرجعیونه) نشر داد که اندکى پس از نشر مجلّه, چاپخانه کوچکى هم براى خود دست و پا کردند. در همین سال در صیدا نشریه اى به نام (ابودلامه) نشر یافت.9
در اوت سال 1931 نخستین شماریه نشریّه بلند پروازى به نام (القلم الصریح) در مرجعیّون منتشر شد. مؤسس آن جوان ارتودوکسى به نام آلفرد ابوسمرا بود که عرق ملیّت عربى و اتحاد با سوریه را در سرداشت و مى خواست نشریه اش ملّى و ضد استعمارى باشد و مشکلات مردم را حل کند و به سبب نزدیکى با اهل فرهنگ و وطن خواهان توانست همکارى شخصیّت هاى ادبى جبل عامل امثال احمد عارف الزین, احمدرضا, سلیمان ظاهر, موسى الزین شراره و دیگر صاحبان قلم معتبر منطقه چون فخرى با رودى را به دست آورد. مؤسس مجلّه توانست آن را تا سال 1979 نشر دهد.10
نشریات دیگرى در جبل عامل پا به عرص نهاد یا به اهتمام جبل عاملى ها نشر یافت که دوام نیاوردند, از جمله (صدى الجنوب) بود که در سال 1937 منتشر شد ولى دوام نیافت. در دهه چهارم و پنجم قرن بیستم در منطقه شقراء چهار نشریه کم دوام به دست افرادى از خاندان امین منتشر شد که عبارت بودند از : (الحقل) از عبدالکریم الأمین, (ابوالکشاکش) از کارهاى جعفرالامین, (النحلة) از مرتضى الأمین و (الخنسأ) که نشریّه زنانه بود, از سکینة الأمین.11
نخستین مجلّه اى که در صور منتشر شد (المعهد) بود که در سال 1945 به کوشش فرزند علاّمه عبدالحسین شرف الدین (جعفر شرف الدین) منتشر شد و چهار سال ادامه یافت.12 البته برادر وى به نام محمد رضا ده سال قبل در سال 1935 در بغداد مجله اى به نام (الدیوان) منتشر ساخته بود که رئیس هیئت تحریریه آن برادر دیگرش صدرالدین شرف الدین بود که در سال 1944 در بغداد روزنامه اى به نام (الساعة) را منتشر کرد و در سال 1950 مجلّه ادبى (الألواح) و در سال 1952 مجلّه هفتگى (الساعة ) را منتشر نمود که پس از شماره دوم متوقف شد و صدرالدین شرف الدین به صور رفت و در آنجا از سال 1955 نشریّه (النهج) را نشر داد.13
در سال 1930 شاعر پر آوازه جبل عاملى به نام محمد على حومانى مجلّه (بعد نصف اللیل) را در بیروت منتشر نمود و آن را به سال 1935 به (العروبه) تغییر نام داد. وى در این نشریه مقالاتى درباره جامعه, عادت ها, زبان عربى, ادب, علوم و هنرها چاپ مى کرد و هماوردى با نشریّه (العرفان) را در سر داشت. امّا العروبه نه خوانندگان العرفان را داشت و نه شمار زیاد نویسندگان آن که صیدایى بودند در اختیارش بود و در نتیجه به زودى متوقّف شد.14
در نهایت حبیب آل ابراهیم یکى از شخصیّت هاى دینى و اهل یکى از روستا هاى جبل عامل (روستاى حناویه) با تأسیس مجلّه اى به نام (الهدى) در العماره عراق که در آنجا امور دینى مدرم را در دست داشت, در اواخر دهه دوم قرن بیستم پا به عرصه مطبوعات نهاد. وى در العماره چاپخانه اى از خودش داشت.15 او در دهه پنجم قرن بیستم و پس از انتقال به بعلبک مجله دیگرى به نام ( الأسلام معارفه و فنونه) را منتشر کرد که همه مقالات آن را خودش به تنهایى مى نوشت. این مجلّه کاملاً دینى بود و مسائل گوناگونى را که در اتباط با ارکان دین و مباحث خاص فقهى با توجّه به تاریخ, اخلاق و آداب مطرح بود, بررسى مى کرد و البته چنان که از مجلّه به دست مى آید همه این مباحث برپایه دیدگاه و برداشت هاى خود حبیب آل ابراهیم بود. آل ابراهیم در سال 1953 در بعلبک چاپخانه خاص خودش را به نام چاپخانه اسلام به راه انداخت. قبلاً وى نشریه اش را در صیدا و سپس بیروت و آن گاه در زحله چاپ مى کرد. وى نام چاپخانه اش را بعداً به (چاپخانه آل ابراهیم) تغییر داد.16
در آن زمان چاپخانه در جبل عامل بسیار اندک بود. نشریّه (المرج) در مرجعیون چاپخانه کوچکى به نام مجله اش داشت که چندان دوام نیاورد, زیرا از آغاز سال 1930 مجله مزبور در چاپخانه مجله (العرفان) در صیدا چاپ مى شد. 17 این چاپخانه را احمد عارف الزین پس از آنکه دو سال مجلّه خودش را در بیروت چاپ مى کرد, در یازدهم دسامبر سال 1910 در شهر صیدا افتتاح کرد تا افزون بر چاپ مجله اش, کتاب هاى درسى و کتاب هاى دینى, ادبى و علمى را چاپ نماید.
احمد عارف الزین با این کار مؤسسه اى براى چاپ و نشر گشود که جبل عامل بسیار بدان نیازمند بود, زیرا کتاب در آن منطقه به شدت نایاب بود. مهمتر از آن اینکه کار احمد عارف الزین در خصوص تأسیس چاپخانه تأثیر خودش را در بیرون از منطقه جبل عامل نیز گذاشت و به همه جهان تشیّع رسید.18 چاپخانه و انتشارات (العرفان) از آغاز سال تأسیس, کتاب هایى در ارتباط با میراث دینى شیعه از قبیل مقتل ابن طاووس و کتاب هایى از ادیبان و عالمان جبل عامل و متفکران شیعه عراقى را هم چاپ و نشر کرد.19 بعضى از این کتاب ها بازتاب گسترده اى در جهان تشیّع داشت و حتى از سوى متفکران اهل سنّت مورد نقد و گاه ردّ قرار گرفت, براى نمونه مى توان به (الدین و الأسلام) یا ( الدعوة الاّسلامیّه) شیخ محمد حسین کاشف الغطاء اشاره کرد که جلد نخست آن در سال 1911 نشر یافته بود, ولى بخش دوم آن را در بغداد اجازه نشر نداند و در نتیجه به هنگامى که کاشف الفطاء در بلاد شام بود, چاپخانه و انتشارات العرفان آن را منتشر کرد.20 انتشارات مزبور در سال 1913 کتاب دیگرى از همین نوع کتاب ها به نام (الشیعة و فنون الأسلام ) حسن صدر را منتشر نمود.21صدر نویسنده اى پر اثر است و این کتاب او از مشهورترین آثارش مى باشد. انتشارات العرفان کتاب دیگرى از مرحوم صدر به نام (المسائل المهمّه فى العبادات و العاملات) را منتشر نمود. همچنین این انتشارات دو کتابِ ـ که عموماً هر مسلمان شیعه آن را در کتابخانه نگه مى داشت ـ تفسیر آلاء الرحمان فى تفسیر القرآن از محمد جواد بلاغى را به سال (1933 م /1351 هـ ق)22 و الرسالة العملیْ فى الفقه میرزا محمد حسین نائینى 23 را در همان سال منتشر کرد. در این دوره کتب دیگرى از نویسندگان جبل عامل منتشر شد که اکثر آنها از همین چاپخانه و انتشارات بود و نیازى به یاد کرد آنها نیست. در صیدا چاپخانه دیگرى به نام (الطبقه المصریّه) بود که همچون چاپخانه (العرفان) به نشر کتب ادبى فراوان در موضوعات مختلف و کتاب هاى درسى دست مى یازید24,ولى چاپخانه (العرفان) در نظر ادیبان و دانشمندان جبل عاملى همچون مجلّه (العرفان) از جایگاه ممتاز برخوردار بود.25
مجلّه العرفان زبان ِاصلاح طلبان
على الزین پدر احمد عارف الزین از سوى حکومت عثمانى اجازه انتشار ماهانه مجلّه العرفان را به دست آورد و نخستین شماره آن در پنجم فوریه 1909 چاپ و نشر یافت. مجله در آغاز مورد توجّه شخصیّت هاى صیدا قرار نگرفت و به مؤسس مجلّه صریح گفتند: به جاى نشر مجلّه اى که نیازى بدان نیست, بهتر است در بین نیازمندان نان توزیع کنى.26 در روستاها و شهرهاى جبل عامل مخالفت فزون تر بود و علماى غیر اصلاح طلب به طور مرتب علیه مجلّه یورش داشتند.
احمد عارف الزین در مقاله اى با عنوان (الصحافه) به این اعتراض ها پاسخ داد و در آن مقاله روزنامه را مدرسه اى براى وطن تلقّى کرد که علم و ادب و تربیت در آن تدریس مى شود و بر پیروى از عادت هاى نیکو و کار خیر و اخلاق و رفتار نیکو و بهره گیرى از حوادث روزگار تأکید مى شود و نمى توان آن را بدعت دانست.27 از این پاسخ احمد عارف الزیّن و واژه هایى که به کار گرفته و مخصوصاً واژه بدعت به دست مى آید که عالمى یا عالمانى کار او را بدعت تلقّى مى کردند و ناشر مجلّه برخود لازم دیده است که این اتهام را پاسخ بگوید. در برابر این عالمان علمایى بودند که کار و تلاش احمد عارف الزین را تأیید مى کردند. بعضى از این تأیید کنندگان مجتهدانى چون عبدالحسین شرف الدین و محسن الاّمین بودند که از آغاز انتشار مجلّه در آن مقاله مى نوشتند.
احمد عارف الزین در شرح حال کوتاهى که از خود در ماه اکتبر سال 1911 در مجلّه (العرفان) منتشر کرد یادآور مى شود که از سه سال پیش به فکر ایجاد مجلّه (العرفان) افتادم, زیرا کشور را به شدت نیازمند به آن مى دیدم به ویژه جمعیّت شیعه را که در آن روزها هیچ نشریه اى نداشت تا باورهاى درست شیعى و دیدگاه صریح علما و نویسندگان شیعى را منتشر کند و شرح شخصیّت هاى برجسته آن را بنویسد و گفتار جاهلان درباره خودشان را پاسخ دهد).28
از این سخن بنیانگذار مجلّه (العرفان ) کاملاً روشن است که هدف وى آن بود که مجلّه زبان جمعیّت شیعه اى باشد که تا آن روز هیچ صدایى نداشت.
فقدان ابزار اطلاع رسانى مختص به شیعیانى نبود که در آن مجلّه مى نوشتند, بلکه شیعیان عراق هم که تعدادشان بیشتر و از سازمانى منظم تر برخوردار بودند, وسیله اى براى بیان دیدگاهشان نداشتند. به شهرهاى مقدس عراق شمار زیادى از مجلاّت و روزنامه هاى قاهره, استانبول و نیز ایران و هند مى رسید و نخستین مجله اى که در نجف منتشر شد مجله اى به نام (الفرى) به زبان فارسى بود که یک سال بیشتر دوام نیاورد.29
نخستین مجله شیعى به زبان عربى که ماه مار س در سال 1910 در بغداد منتشر شد (مجله العلم) بود که مجلّه عرفان انتشار آن را تهنیت گفت 30 و بنیانگذار آن هبة الدین شهرستانى (1884-1965) شخصیّت اصلاحگرى که در نظر خوانندگان, کاملاً شناخته شده بود. خطِ مشیِ وى در مجله اش, گسترش علم و دفاع از اسلام بر پایه روش هایى بود که اصلاح طلبان پیشنهاد مى کردند و دو مجتهد برجسته آن روزگار یعنى شیخ الشریعه اصفهانى و ملا محمد کاظم آخوند خرسانى آن را تأیید مى کردند. مجلّه بازتاب و بیانگر مباحث اختلافى بود که در شهرهاى مقدس در بین جلسات علما مطرح مى گشت. از بدشانسى این مجلّه و تاحدودى مجله العرفان این بود که مجلّه بیش از دو سال ادامه نیافت و از این مجله به جز 21 شماره منتشر نشد و بنا به گزارش سیّد محسن امین, بینیانگذار مجلّه روش اصلاحى در پیش گرفت که تا آن روز کسى چنین روشى را در پیش نگرفته بود 31 و پس از طرح مناظره اى که در آن دیدگاه موافق خود با اصلاحات را مطرح کرد, با عکس العمل هاى تندى مواجه شد به گونه اى که زندگى اش به خطر افتاد و مجبور شد عراق را به طور موقّت ترک کند و مجلّه را متوقف نماید. در نتیجه در آن شرایط (العرفان) تنها مجلّه مهمّ براى شیعیان باقى ماند و تلاش کرد همچون مجلاّت مهمّى چون (المقطم) و (المنا) که اوّلى در سال 1876 و دومى در سال 1898 میلادى آغاز به کار کرد,32 باشد.
هدف احمد عارف الزین گسترش آگاهى از دانش ها و اکتشافات جدید بود تا بدان وسیله مردم جبل عامل را از عقب ماندگى بیرون آورد و در منطقه اى که تاریکى سایه افکنده بود, نور گستراند;33 ولى وى به مباحث مربوط به جبل عامل بسنده نکرد و به دنیاى بزرگ تر گام نهاد. وى از نشر مقالاتى که موجب تعصبات قبیله اى مى گشت پرهیز کرد,زیرا به باور او شیعه جزئى جدا ناپذیر از دولت عثمانى بود و چون سنیان و مسیحیان وابسته به آن حکومت بود.34
روشن بود که احمد عارف الزین به این موضوع آگاهى نداشت که بدون با ورود به نزاع با نویسندگان اهل سنّت نمى تواند از شیعه دفاع کند و تصمیم او کاملاً نادرست از کار درآمد, زیرا مجله اش به زودى جایى براى مناظره بین نویسندگان شیعه و سنّى گشت و صاحب مجله (العرفان) در هر صورت به هیچ گونه رقابتى دست نیازید و انتشار هر نوع دیدگاهى را حتى اگر بر خلاف نظریه شان بود مى پذیرفت, بلکه صفحات (العرفان) براى نویسندگان همه مذاهب باز بود, گر چه, مجله یاد شده مجله اى شیعى به شمار مى آمد.
احمد عارف الزین در آغاز از نظر مالى احساس امنیّت مى کرد و مى پنداشت حق اشتراک ها و کمک هاى خوانندگان براى اداره مجلّه کافى است, ولى نتیجه کار چنین نشد و از نشر ماهانه آن بازماند. با تأسیس چاپخانه انتشار مجلّه (جریدة جبل عامل) گرفتارى هاى مالى وى افزوده گشت و در سال 1912 در پایان جلد چهار اعلام کرد که اگر حق اشتراک هاى باقى مانده پرداخت نشود, مجبور به بستن مجلّه خواهد شد. وى در سال بعد پس از آن که از انتشار مجله ناتوان گشت براى گریز از مصادره اموال و توبیخ سرزنش کنان به مزرعه پناهنده شد. امّا درخواست وى در بیرون از منطقه جبل عامل, پاسخ مثبت یافت و شمارى از شیعیان بغداد به یارى او شتافتند و در منطقه جبل انصاریه با تلاش یکى از شخصیّت هاى دینى علوى به نام سلیمان الأحمد (1865- 1942), علویان آنجا با دویست اشتراک جدید به نجات (العرفان ) شتافتند و مجلّه به یارى آنان در سال بعد دوباره انتشار خودش را آغاز کرد وبراى اوّلین بار بازدهى مالى مثبت یافت.35
احمد عارف الزین به موازات مجله, روزنامه هفتگى در هشت صفحه بزرگ به نام (جریدة جبل عامل) را منتشر کرد که مباحث مربوط به جبل عامل را در آن مطرح مى کرد. ولى این هفته نامه به سبب مشکلات مالى و فشار رقابت متوقف شد و تنها 43 شماره از آن چاپ شد و در بین سال 1912 هم به مدت یک ماه و نیم با نسبت اتهام (تهمت و نشر اکاذیب) از سوى حکومت عثمانى به مدیر آن متوقف گشت.36 هفته نامه (جبل عامل) در آن سال نقشِ جدّى در گسترش آگاهى داشت, زیرا در دوره اى که پاره اى از ادیبان و شخصیّت هاى جبل عاملى و دیگر پیروان دولت عثمانى که به انقلاب افسران جوان ترک امید بسته بودند و امیدشان به ناامیدى تبدیل گشته بود و در نتیجه موضع انتقادى علیه حکومت داشتند, به نوشتن مقاله در آن هفته نامه پرداخته بودند.هفته نامه این موضع گیرى انتقادى را تأیید کرد و به نشر آن در جبل عامل پرداخت و مردم این قبیل مباحث عمومى را در نشست هاى خانگى یا در قهوه خانه ها مى خواندند و دیدگاهشان را در حاشیه آن مطرح مى کردند. مجله (العرفان) و هفته نامه (جبل عامل) در ایجاد عزم ملّى در منطقه اى که تا آن روز هیچ نشریه اى نداشت, نقش جدّى داشت. افزون بر اوضاع مزبور, بررسى مباحث روز بهترین وسیله براى عادت دادن مردم به خواندن روزنامه و آن را مرجع دیدگاهشان قرار دادن بود. موسى الزین شراره, شاعر جبل عاملى در بحث از دهه اوّل قرن بیستم, چنین به نقش مجلاّت گواهى مى دهد: مردم مجلّه را به نام نوع نامگذارى کرده و آن را (الکزیطه) (برگفته از واژه Gazetta) مى گفتند,چون اسم دیگرى براى آن نمى شناختند و اگر خبرى مى شنیدند مى گفتند (عرفان گفته است) که این بیانگر آن است که مجلّه (العرفان) به حق به وسیله اى براى انتقال نظر همگانى تبدیل گشته بود.
شاعر پس از آن یادآور مى شود که نسل وى اگر به شناختى درباره خارج دست یافته به فضل مجله (العرفان) بوده است. افزون بر آنکه (العرفان) دست دانش آموختگان نخستین جبل عامل را گرفت و آنان را به نوشتن تشویق کرد و مجلّه براى آنان (مدرسه ملّى و اصلاح طلب) بود.37
دعوت به اصلاح گرى
سه جلد نخستین مجله ( العرفان) انباشته از دعوت به اصلاح است و احمد عارف الزین با الهام از این روحیّه,سرمقاله آنها را مى نوشت و با هر امکانى که در دست داشت و از هر راهى بر اقناع خوانندگانش به اینکه باید قدرت امتناع و آن گاه قدرت بر حماسه و غیرت و سپس قدرت بر خشم و قدرت بر اعتراش داشته باشند و در این راه از به کارگیرى ترس و وحشت باکى نداشت. او بر این باور بود که به یمن آزادى که اتباع دولت عثمانى به دست آورده اند برحرکت در مسیر پیشرفت توانا گشته اند و آنان را به حرکت تشویق مى کرد. در نگاه او پیشرفت در علم و انتشار آن متمرکز بود و از نخستین سر مقاله مجله (العرفان) به توضیح و تبیین اندیشه خود مبنى بر غیر انحصارى بودن دانش هاى عقلى برخلاف دانش هاى نقلى در ملّتى پرداخت. وى ثروتمندان را به ایجاد مدارس, باشگاه هاى علمى و کتابخانه ها فرامى خواند و با توجّه به آنکه به اعتراض هایى که ممکن بود بعضى از شخصیت هاى دینى یا پاره اى از مسلمانان پارسا و سنتى در برابر دانش هاى روز داشته باشند, آگاه بود پیش دستى کرده و به پاسخ این ایرادهاى احتمالى مى پرداخت و یادآور مى شد که دین به دانش هاى روز فرا مى خواند.38 احمد عارف الزّین به این روش مجله اش را در چارچوب تلاش براى آشتى بین سنّت و مدرنیته قرار داد و در عین حال جنبه دفاع از اسلام هم بدان داده بود.
احمد عارف الزین به شدت وحدّت بیشترى اندیشه خودش را در مورد لزوم تجمّع, گردهمایى و بهره گیرى از آزادى هایى که دولت در زمینه اصلاحات داده بود, پى گرفت و در عین حفظ ارتباط با عثمانى ها به ایجاد مجامع ادبى و بدون تبعیض نژادى یا دینى دست یازید و دولت به این قبیل تلاش ها کمک مى کرد. احمد عارف الزین باشگاه (دارالعلوم) مصر را که در آن درباره زبان عربى, ترجمه, واژه هاى دخیل وچاپ و نشر کتاب بحث و بررسى مى شد, به عنوان نمونه و الگوى مطرح مى کرد.39
صاحب مجلّه ( العرفان) در شماره دوم مجلّه با تندى بیشترى نمود پیدا کرد و از روش تند و نوع استدلال هایى که ارائه کرده, مى توان احساس کرد که وى در پى ردّ تهاجمى است که بر شماره نخست مجله اش وارد شده. او نه تنها عقب نشینى نکرد, بلکه در فراخوانى به دانش هاى روز از انواع گوناگون استدلال بهره گرفت. وى نخست به قرآن استشهاد کرد و از آیه (هل یستوى الذین یعلمون و الذین لایعلمون) بهره گرفت وپس از بررسى عقل و سنجش دعوت به پیشرفت را پى گرفت و از خوانندگانش خواست تا درباره چگونگى دستیابى ژاپنى ها به پیروزى و پیشرفت در سایه دانش, دقّت و تحقیق کنند و به توبیخ و سرزنش علما و شخصیّت هایى پرداخت که مى توانستند به اصلاحگرى فراخوانند امّا به وظیفه واجب خود اقدام نمى کردند. وى علما را نصیحت مى کرد که دست به تأسیس مدارس و تدریس دانش هاى روز و علوم دینى, پیش از آنکه جوانان فرهنگى از آنان دور شوند و تشکلّى علیه آنان و علیه دین ایجاد کنند, بیازند. او از آنان مى پرسید که بر پایه کدام دلیل, علوم عقلى را رد مى کنند و مى گفت: (اگر نیک بنگرید خواهید دید که این علومى که از آن گریزانید و مردم را از آن دور مى کنید, در این روزگارى که شوکت مادیین بیشتر گشته است و براى انسانیت و دین خطرى گشته اند, متمّم و یاور دین هست) و خطاب به اشراف و بزرگان مى گفت: روزگار تکبّر سپرى شده و دوره کار رسیده است, بنابراین باید به ساختن مدرسه اقدام کنند.
پى نوشت:
1 . ر. ک:
Quelques mostss urla presse arube syrie RMM/11/410-412 (1907) K.T.Khairallah . 7, p69
SP: Silvianaef , la presse en tant aue moteur do renoureeu cultumel et litterain: larevue chiite libanaise al-Irfan Etutes asiatiques, revue te la cociete Suisse-asie , 2 , 1996 , P.38 .
2ت. العرفان, ج 39, ش 1, ص 5, (سال 1951 میلادى).
3. مجلة المجتمع العلمى العربى, ج 28, ش 4, ص 242.
4. الشیخ سلیمان ظاهر: الرائد العروبى, ص 54-55, احمد ابوملحم.
5. سید محسن امین در لیست کتاب هایش در پایان کتاب شرح حالش از مقالات خود که در ردّ کتاب ها نوشته یاد مى کند و در آن لیست مقاله اى نیست که پیش از سال 1909 میلادى چاپ کرده باشد,ر.ک: سیرته,ص 197 ـ 203.
6. الحرکة الفکریه و الاٌدبیّه فى جبل عامل,ص51, محمد کاظم مکّى. از مجله المرج جز چند نسخه که در مدرسه المقاصد فى النبحلیه نگهدارى مى شود, چیزى باقى مانده است.
7. ر. ک:
Archires MAE corton N1679, Bulletins hebdomadaires din for Mations, Haut-Mommissariat, Beyrouth et Postes, 1926-1931.
8. الحرکة الفکریة و الأدبیْ فى جبل عامل,ص 208 و تطوّر مدفیة الصور الأجتماعى,ص 77, حسن قبیسى.
9. همان و تطوّر التعلیم الثقافة, 338- 342. مصطفى بزّى.
10. من دفترالذکریات الجنوبیّه,ج 1,ص83 (المجلس الثقافى للبنان الجنوبى), مقاله (مرجعیون الرائده) از آلفرد ابوسمراء.
11.تطوّر التعلیم و الثقافه,ص 342.
12. من دفتر الذکریات الجوبیّه, ج 3,ص46, جعفر شرف الدین.
13. وجوه ثقافیّة من الجنوب, ج 2, ص123 ـ 124 (نشر المجلس الثقافى للبنان الجنوبى).
14. الحرکة الفکریة و الاٌدبیّه فى جبل عامل,ص 209.
15 . العرفان,ج 32, ش 2, ص 121.
16.المهاجر العاملى الشیخ حبیب آل ابراهیم, ص 96, المستشاریة الثقافیة للجمهوریّة الاٌیرانیة فى لبنان, بیروت, سال 1997, مقاله (الشیخ حبیب آل ابراهیم) از حسن نصراللّه.
17. الحرکة الفکریة و الأدبیّة فى جبل عامل, ص 207 .
18. تاریخ صیدا, ص 153, احمد عارف الزین.
19ـ کتاب اللهوف على قتلى الطفوف از على بن طاووس بغدادى.
20. ر .ک:
silvia naef, Unreformiste chiite-Munammad Husayn "al Kasif al-Gita " P5a.
21. الشیعة و فنون الأسلام, العرفان, صیدا, لبنان, 1331 هـ ق; المسائل المهمة فى العبادات و المعاملات, همان,سال 1339, چاپ دوم.
22. آلاء الرحمان فى تفسیر القرآن, جزء اوّل, چاپخانه العرفان,الصیدا, سال 1351.
23. رسالة فى احکام العبادات و المعاملات, العرفان, صیدا, 1352.
24. الحرکة الفکریة و الاٌدبیه,ص210.
25. چاپخانه و انتشاراتى العرفان تعطیل شد, امّا مجلّه همچنان در بیروت منتشر مى شود. پس از درگذشت احمد عارف الزین در سال 1960 پسرش نزار الزین آن را تا سال 1981 که درگذشت اداره مى کرد و پس از آن برادرزاده اش فؤاد الزین اداره مى کرد. از سال 1987 به سبب جنگ متوقف گشت, ولى دوباره از سال 1992 میلادى انتشار آن از سر گرفته شد.
26. ر .ک:
Kazim al Amin, "al-Irfan ou undemi-siecle d une relue arabe.. e, these sactylogra Phice de 3 e cycle .
27. العرفان, ج 2, ش 1, ص 28 ـ 29.
28. همان,ج 3, ش 21, ص 841.
29. ما فى النجف و حاضرها, ج 1, العرفان, 1353.
30. العرفان, ج 2, ش 6, ص 317.
31. الأعیان, ج10, ص261.
32. ر .ک:
silvia naef, "La presse en Kant que Moleur au renoureau culture et Litteraire" P.197.
33. همان, ص392.
34. همان, ص 394.
35. العرفان فى ربع قرن العرفان, ج 25, ص 885, (1935 میلادى).
36. همان, ص 884.
37. من دفتر الذکریات العاملیّه, ج 1,ص 65( سال 1981), موسى الزین شراره.
38. العرفان,ج 1, شماره 1, ص 6 ـ 10.
39. همان,ص 46ـ 48, دارالعلوم در سال 1872 در قاهره تأسیس شد و همچون انجمن معلمان بود.

تبلیغات