آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 مدرسه حدیثى بحرین دیرینه اى همپاى با محدّثان آن دیار دارد و آوازه آن از صدر اسلام با نام بزرگانى چون رشید هجرى از اصحاب امیرالمؤمنین, محمد بن سهل بحرانى از اصحاب و راویان امام صادق(ع) و دیگر دانشیانى که به بحرانى شهره اند, پیوندى دیرپاى دارد. خود منطقه بحرین نیز از مراکز سنتى تشیع اثنى عشرى بوده و محدثان و فقیهان پر شمارى از آن برخاسته اند. نمایاندن پیشینه تاریخى این مدرسه حدیثى شیعه, چگونگى شکل گیرى دانش حدیث در آن دیار, آغازین محدّثان, نخستین آثار, رویکردهاى اخباریگرى و ده ها نکته دیگر پرسش هایى اند که یافتن پاسخ دقیق به آنها مى تواند در برنمودن تاریخ حدیث شیعه و دیگر دانش هاى اسلامى بسیار مفید و رهگشا باشد و در شناساندن مدارس حدیثى شیعى و گستره تاریخى, جغرافیایى و گفتمان هاى علمى آن سرزمین پژوهشیان را مدد رساند,1 دغدغه اى که آن را به نوعى ملا عبدالله تبریزى, صاحب ریاض العلماء در شناساندن رجال آن دیار با خود داشت, لکن تمام نیافت.2
در این میان علامه ماحوزى که از محدثان, رجال شناسان و فرزانگان گمنام این مدرسه بوده, خود در چند اثر خویش همت بر آن داشته تا با نگارش تراجمى چون علماء البحرین و جواهر البحرین فی علماء البحرین ضمن معرفى فرزانگان آن سرزمین جایگاه و آثار عالمان آن جا را گزارش نماید و تا حدى نقطه هاى آغازین این حرکت را بازتابد. از این روى آثار رجالى و حدیثى علامه ماحوزى ضمن این که مى توانند ما را در این هدف یارى رسانند, خود نمونه عینى بر این مدعایند که مدرسه حدیثى بحرین از محدّثان زبردستى برخوردار بوده که بیشتر از این نیازمند تحقیق و پژوهش هستند. به این منظور در پژوهه حاضر به معرفى علامه ماحوزى محدِّث بزرگ بحرینى و آثار او به ویژه اربعین کار دقیق حدیثى او در موضوع امامت پرداخته ایم.
1. زیستنامه علامه ماحوزى بحرانى (1121ـ 1075ق)
الف) نامواره و زاد روز
ابوالحسن شمس الدین سلیمان بن عبدالله بن على بن حسن بن احمد بن یوسف بن عمار بحرانى ستراوى ماحوزى دونحبى در نیمه رمضان المبارک 1075ق در روستاى دونج از دهستان هاى ماحوز بحرین دیده به جهان گشود. چون نیاکان وى از روستاهاى ستره بودند ستراوى نیز خوانده شده است. وى در هفدهم رجب 1121ق دیده از جهان فرو بست. بدن وى را در روستاى دونج در کنار قبر شیخ میثم بن المعلى جد شیخ میثم بحرانى در خاک نهادند.3
ب) دوران دانش اندوزى و اساتید
وى از اوان کودکى به دانش اندوزى علاقه وافرى داشت و مترصد فرصتى براى خوشه چینى از خرمن عالمان دیار خویش بود. نخست یادگیرى قرآن را در زادگاه خود آغازید و توانست در سن هفت سالگى قرآن را حفظ نماید. ده ساله بود که به آموزش رسمى علوم روى آورد.4 دوران تحصیلات وى در این مقطع را در حَجر (نزدیک یمامه) گزارش کرده اند. پس از تحصیل علوم مقدماتى نزد دانشیان برجسته بحرین زانوى ادب بر ساحت دانش نهاد و خوشه چین خرمن علم آنها شد. فقه, حدیث, مناظره از مهمترین تحصیلات وى در این دوران بوده است. وى در طول درس با اساتید خویش به بحث و مباحثه عمیق مى پرداخت و با صغر سن مطالبى محققانه و عالمانه عرضه مى داشت که بیانگر تحقیقات و بررسى ها دقیق و ظریف در دوران تحصیل بود, همین تکاپوى علمى باعث شد در اندک زمانى میان دانشیان شهره به تحقیق گشت و قدم در اقیانوس پر گوهر دانش نهاد و در جوانى فقیهى صاحب رأى شد و در همان آغاز راه کتاب هاى ارزشمندى را تألیف کرد.
از این میان محدثان و فقیهانى چون شیخ سلیمان بن على بن سلیمان بحرانى, شیخ سلیمان بن على بن راشد ماحوزى و شیخ صالح بن عبدالکریم بحرانى علمایى بودند که در تکوین شخصیت علمى وى تأثیر مهمى گذاشتند.5 به غیر از بحرین به سایر بلاد اسلامى از جمله اصفهان و شیراز مسافرت کرد و با دانشیان آن سرزمین ها به تبادل دانش پرداخت. در سفر به اصفهان بود که با علامه مجلسى آشنا شد و تصمیم گرفت زبان فارسى را براى استفاده از کتب تألیف یافته به این زبان فرا بگیرد و در این راه موفق هم شد. مهمترین اساتید وى عبارتند از:
شیخ احمد بن محمد بن یوسف بن صالح خطى بحرانى; شیخ جعفر بن الشیخ على بن سلیمان قدمى; شیخ سلیمان بن على بن سلیمان بن راشد بن ابى ظبیة الأصبعى; شیخ صالح بن عبدالکریم کرزکانى; شیخ محمد بن احمد بن ناصر حجرى; شیخ محمد بن ماجد بن مسعود مسعودى ماحوزى; شیخ محمدباقر بن محمدتقى مجلسى; سید هاشم بن سلیمان بن اسماعیل کتکانى.
پ) شاگردان و آثار
علامه ماحوزى مدرِّسى مشهور و استادى زبردست بود, از این رو جماعتى از علما و فضلاى بحرین در کلاس درس او حاضر مى شدند. درس حدیث و رجال وى بیشتر از دروس دیگر وى شرکت کننده داشته و مقبول طالب علمان بوده است. البته غیر از آن دو شرح صحیفه سجادیه نیز از جمله جلساتى بوده که همیشه مملو از دانشیان بوده است. شاگردان برجسته وى را چنین گزارش کرده اند:
شیخ احمد بن ابراهیم بن أحمد بن صالح بن عصفور درازى; شیخ احمد بن الشیخ عبدالله بن حسن بن جمال بلادى; شیخ حسن بن عبدالله بن على سترى ماحوزى; شیخ حسین بن الشیخ محمد بن جعفر ماحوزى; شیخ عبدالله بن صالح بن جمعة سماهیجى; سید عبدالله بن علوى عتیق الحسین غریفى بلادى; شیخ عبدالله أبو الجلابیب بن الشیخ على بن أحمد بلادى; سید على بن ابراهیم بن على بن ابراهیم آل أبى شبانة موسوى منوى; شیخ محمد بن یوسف بن کنبار ضبیرى نعیمى; سید میرمحمدحسین خواتون آبادى; شیخ محمد رفیع بیرمى اللامى; شیخ یوسف بن على بن فرج منوى; شیخ یوسف بن محمد على العین دارى.
موضوعاتى که علامه ماحوزى در آنها به تألیف پرداخته, مختلف و متنوع هستند لذا تنوع موضوعى از ویژگى هاى ایشان در حوزه تألیف است. او در مدت عمر کوتاهى که داشت آثارى بس وزین, دقیق و جامع در عصر خویش به قلم آورد. تنها درنگى کوتاه در شناسه آثار و عناوین آنها خود به خوبى بیانگر این مطلب خواهد بود. پاره اى از آنها در حدیث, برخى در رجال, ادبیات عرب, کلام, فقه, اصول, شعر, اخلاق و غیره به قلم آمده است.
پردازش به خلافیات شیعه و دیگر مذاهب اهل سنت در فقه و عقاید از وجوه برجسته نگاشته هاى اوست و قریب به یقین در این موارد بسان عالمى دانا و آگاه درخشیده است. اندکى توجه به اربعین حدیث راستى این مدعا را روشن خواهد کرد. برخى از این آثار در قالب رساله و برخى دیگر در قالب کتاب تألیف شده اند. آثار در دسترس وى همیشه روزگار در نزد دانشیان از اعتبار علمى بالایى برخوردار بوده و از مراجع آنان بوده است.6
تراث پژوه معاصر استاد رجایى ـ که خداى توفیقش را در تحقیق و نشر آثار شیعى فزون نماید ـ تعداد 120 اثر مخطوط, مفقود و چاپ شده از علامه ماحوزى گزارش نموده که متأسفانه فقط شمار اندکى از این همه در دسترس پژوهشیان است. عمده نگاشته هاى وى به شکل دستینه و آن هم در گوشه اى از کتابخانه هاى شخصى رنگ و بوى عزلت به خود گرفته اند و افسوس که اطلاعات درستى از کم و کیف دقیق آنها در میان نیست. حال که سخن بدین جا کشید جهت سپاس از زحمات استاد رجایى در تهیه شناسه آثار علامه ماحوزى و همچنین اطلاع بیشتر خوانندگان نمایه عناوین آثار وى را از مقدمه ایشان بر اربعین مى آوریم:
1. أجوبة مسائل الشیخ ناصر الجارودی; 2. الأربعون حدیثاً فی اثبات امامة أمیرالمؤمنین علی(ع); 3. أزهار الریاض; 4. الاشارات; 5. أعلام الأنام بعلم الکلام; 6. اقامة الدلیل فی نصرة الحسن بن أبی عقیل فی عدم نجاسة الماء القلیل; 7. أنوار الهدى فی مسألة البداء; 8. ایضاح الغوامض فی شرح رسالة الفرائض7; 9. ایقاظ الغافلین; 10. البرهان القاطع; 11. بلغة المحدثین فی الرجال8; 12. تعریب رسالة فی الرد على العامة فی الامامة; 13. التعلیقة على الاثنی عشریة لصاحب المعالم; 14. التعلیقة على أربعین الشیخ البهائی; 15. التعلیقة على الاستبصار; 16. التعلیقة على تلخیص الأقوال للاسترآبادی; 17. التعلیقة على تهذیب الأحکام; 18. التعلیقة على خلاصة الأقوال للعلامة الحلی; 19. التعلیقة على رجال ابن داوود; 20. التعلیقة على مباحث الامامة من المواقف; 21. التعلیقة على مدارک الأحکام; 22 . التعلیقة على مشرق الشمسین للشیخ البهائی; 23. التعلیقة على المعالم; 24. التعلیقة على وجیزة العلامة المجلسی; 25. تنبیه النائم; 26. جواب السؤال عن مسألة البداء; 27. جواب السؤال عن جواز التولی عن الجائر; 28. جواهر البحرین; 29. الدر النظیم فی التوکل و الرضا والتفویض والتسلیم; 30. دقائق الأسرار; 31. دیوان أشعاره; 32. ذخیرة یوم المحشر فی فساد نسب عمر; 33. الرسالة السبعة السیارة; 34. الرسالة الشمسیة فی رد الشمس لمولانا أمیرالمؤمنین(ع); 35. الرسالة الصلاة العملیة; 36. الرسالة الصومیة; 37. الرسالة ضوء النهار; 38. الرسالة الغراء فی أسرار الصلاة; 39. الرسالة فی آداب البحث; 40. رسالة فی الاحبار والتکفین; 41. رسالة فی أحوال أجلاء الأصحاب; 42. رسالة فی الأدناس; 43. رسالة فی استحقاق المنتسب بالام الى هاشم الخمس; 44. رسالة فی الاستخارات; 45. رسالة فی استقلال الأب بالولایة على البکر البالغ الرشید فی التزویج; 46. رسالة فی اعراب تبارک الله أحسن الخالقین; 47. رسالة فی أفضلیة التسبیح على الحمد فی أخیرتی الرباعیة و ثالثة المغرب; 48. رسالة فی ایمان أبی طالب(ع); 49. رسالة فی البئر و البالوعة; 50. رسالة فی تحریم الارتماس دون نقضه للصوم; 51. رسالة فی تحقیق کون الوضع جزء من السجود; 52. رسالة فی جواز تحلیل أحد الشریکین الأمة لصاحبه; 53. رسالة فی جواز التطیب بالزباد; 54. رسالة فی جواز تقلید المیت; 55. رسالة فی جواز الحکومة الشرعیة; 56. رسالة فی جواز خلو الزمن من الفقیه; 57. رسالة فی حرمة تسمیة صاحب الزمان علیه السلام; 58. رسالة فی حکم الحدث أثناء الغسل; 59. رسالة فی خواص یوم الجمعة, أنهى الخصوصیات الى ست و مائتین خصوصیة; 60. رسالة فی الرد على من استبعد بقاء المهدی(ع); 61. رسالة فی سبب تساهل الأصحاب فی أدلة السنن; 62. رسالة فی شرح کلمة لا اله الا الله; 63. رسالة فی الطلاق البذلی; 64. رسالة فی طلاق الغائب; 65. رسالة فی العدالة; 66. رسالة فی عدم جواز السهو على النبی(ع); 67. رسالة فی علم المناظرة; 68. رسالة فی الغیبة; 69. رسالة فی الفجر الصادق; 70. رسالة فی فضائح بنی امیة; 71. رسالة فی القرعة 72. رسالة فی محمد بن اسماعیل; 73. رسالة فی الشیخ محمد بن علی الصدوق; 74. رسالة فی محمد بن علی بن ماجیلویة; 75. رسالة فی مقدمة الواجب; 76. رسالة فی نجاسة أبوال الدواب الثلاث; 77. رسالة فی واجبات الصلاة و ما لابد منه; 78. رسالة فی وجوب الذکر فی سجدتی السهو; 79. رسالة فی وجوب الطهارات الثلاث لغیرها خصوصا الجنابة; 80. رسالة فی وجوب صلاة الجمعة; 81. رسالة فی وجوب غسل یوم الجمعة; 82. رسالة فی وجوب القنوت; 83. رسالة فی وجود الکلی الطبیعی; 84. الرسالة المحمدیة; 85. الرسالة المنطقیة و شرحها; 86. الرسالة النحویة; 87. السر المکتوم فی حکم تعلّم النجوم; 88. السلافة البهیة فی الترجمة المیثمیة; 89. الشافی فی الحکمة النظریة; 90. شرح اثناعشریةالبهائی; 91. شرح الباب الحادی عشر; 92. شرح تهذیب الاصول; 93. شرح خطبة الاستسقاء; 94. شرح حدیث نیة المؤمن خیر من عمله; 95. الشهاب الثاقب فی الرد على النواصب; 96. شهادة الأعداء لسید الأولیاء; 97. شروق الانوار; 98. صوب سوط صوب النداء فی تحقیق البداء; 99. العشرة الکاملة فی الاجتهاد والتقلید; 100. غایة الطالب فی اثبات الوصیة لعلی بن أبی طالب(ع); 101. فحائل الاعجاز فی التعمیة والالغاز; 102. فهرست آل بابویه و أحوالهم9; 103. فهرست علماء بحرین10; 104. الفوائد الحسان فی أخبار صاحب الزمان(ع); 105. الفوائد النجفیة; 106. قوة الاحیاء فی تلخیص الاحیاء; 107. کشف القناع عن حقیقة الاجماع; 108. کنه الصواب و فصل الخطاب فی أحکام أهل الکتاب والنصاب; 109. مجمع المناقب11; 110. المسائل الخلافیة فی الحج; 111. معراج أهل الکمال الى معرفة أحوال الرجال12; 112. مناسک الحج; 113. مناسک الحج13; 114. منظومة فی علم الکلام; 115. ناظمة الشتات فیمایستحب تأخیره عن أوائل الأوقات; 116. نظم الباب الحادی عشر; 117. نفخة العبیر فی طهارة البیر; 118. النکت البدیعة فی فرق الشیعة; 119. النکت السنیة فی المسائل المازنیة فی النحو; 120. هدایة القادین الى اصول الدین; 121. الیواقیت فی لعن الطواغیت; 122. التعلیقة على شرح الدرایة للشهید الثانی; 123. رسالة فی الرؤیة; 124. جواهر البحرین فی علماء البحرین.14
ت) مکانت ماحوزى از منظر دانشیان
علامه ماحوزى در میان دانشیان حدیث و رجال بحرین از چهره هاى ممتاز این عرصه به شمار مى آید و از سرآمدان روزگار خویش در علوم بوده است. او با منزلت علمى بالایى که داشت به ریاست دینى بحرین نائل شد و به (بلاد القدیم) مرکز دانشیان و بزرگان بحرین منتقل شد.15 با این که نام و نشان وى در میان رجالیان آن دیار شناخته تر است, محققان عرصه فقه, حدیث و رجال او را به فرزانگى و استوارى در دانش ستوده اند. علامة الزمان و نادرة الأوان,16 الفاضل الکامل المحقق المدقق الفقیه النبیه نادر العصر والزمان,17 مولانا العالم الربانی والمقدس الصمدانی,18 علامة العلماء الأعلام و حجة الاسلام و شیخ المشائخ الکرام, اولی النقض والابرام, المحقق المدقق العلامة الثانی19 از جمله القابى اند که رجالیان در پاسداشت مقام علمى وى گفته اند. همچنین علامه خوانسارى در روضات وى را مى ستاید:
وبالجملة فهذا الشیخ المتبحر الجلیل من أعاظم علماء الطائفة و أجلاء فقهائها و حسب الدلالة على غایة فضیلة الرجل وامتیازه فی القابلیة والاستعداد وجودة القریحة من بین قاطبة الأمثال والأقران, مسلمیته عندهم و شهرته لدیهم بالتمامیة, مع قصر العمر و نقصان البقاء.20
محدث جلیل شیخ حسین نورى نیز چنین درباره او مى نگارد: (الشیخ الجلیل العلامة الربانی الزاهد الورع التقی المحقق المدقق21).
شیخ یوسف دارى از دیگر شاگردانش مى گوید: (قطب دائرة اعیان الاعیان و عمدة العلماء على الاطلاق فى هذا الزمان و خلیفة خلفاءه اُمناء الرحمان, شیخنا و مفیدنا و استاذنا و امیرنا و رئیسنا).22
علامه طبع شعرى لطیف و ظریفى داشته و اشعار فراوانى در مناقب و مصائب خاندان نبوى سروده که جملگى آنها را شاگرد بزرگوارش سید على آل ابى شبانه با اشاره آن بزرگوار در دیوان مستقلى جمع آورى نمود. برخى از اشعارش در ازهار الریاض, مراثی علی الحسین, انوار البدرین و اعیان الشیعه آمده است. محقق محترم اربعون حدیثاً نمونه هاى دلنشینى از آنها را در مقدمه خود نقل نموده است.23 به بُعد شاعرانه وى شاگردش شیخ عبدالله سماهیجى چنین اشاره نموده است: (علامة فى جمیع الفنون, حسن التقریر, عجیب التحریر, خطیباً, شاعراً مفوهاً).24
وى با نوشتن العشرة الکاملة فی الاجتهاد والتقلید که پیرامون ده مسأله اصولى آن را سامان داده است, سرسختى خویش را در طرفدارى از روش اجتهاد اصولى نمایانده است, لکن به گفته شیخ یوسف بحرانى در نگاشته هاى اخیر وى تمایلى به اخباریگرى هم دیده مى شود.25
وى از عالمان بزرگ عرب و عجم26 از جمله از علامه سید هاشم بحرانى و علامه مجلسى اجازه نقل حدیث داشته27 و به بزرگان دیگرى نیز اجازه روایى داده است.
2. معرفى (الأربعون حدیثاً فی اثبات امامة امیرالمؤمنین(ع))
الف) ساختار کلى
الأربعون حدیثاً فی اثبات امامة امیرالمؤمنین(ع) به زبان عربى است و آقاى سید مهدى رجائى با تحقیقى از روى خط دستینه هاى اثر با شمارگان تقریبى 480 صفحه قطع وزیرى و در هزار نسخه به سرمایه خود در قم به چاپ رسانده است.28 آقاى رجائى ضمن گزارش دستینه هاى موجود از این اثر در ایران,29 زحمت تحقیق و استنساخ و تطبیق نسخه هاى آن را بر عهده گرفته و با دقتى فراوان توانسته جملگى منابع مورد استفاده مؤلف را استخراج و در پانوشت ارجاع دهد. ایشان اختلاف نسخه ها را با علائم اختصارى در پانوشت گوشزد کرده است. محقق محترم کتاب را اثرى سودمند و نگاشته اى نیکو براى دانشوران خوانده است.30
پانوشت هاى کتاب توضیحات تفصیلى و سودمند در تبیین بیشتر و بهتر مطالب و موضوعات گفته شده در کتاب مى باشد که در پایین هر صفحه با نشانه عددى از متن اصلى کتاب ممتاز شده است. شایان ذکر است بیشترینه پانوشت ها از مؤلف بوده و محقق محترم آنها را از پانوشت هاى خویش با عبارت (منه) نمایانده است. علامه ماحوزى در پانوشت ها به مسائل ادبى,31 رجال شناسى,32 یادداشت هاى توضیحى,33 نقدها و ردها و نکاتى دیگر از این قبیل پرداخته است.
این اثر داراى دیباچه و فرجامه اى کوتاه از مؤلف است. در دیباچه ضمن حمد و ثناى الاهى و درود بر پیامبر اسلام و خاندان وى به معرفى خویش پرداخته و خداوند را به سبب هدایت به صراط مستقیمِ اهل بیت سپاس گفته است. در ادامه به چگونگى سامان گرفتن کتاب اشاره نموده و چنین نگاشته که به هنگامه مطالعه آثار استوار و مهم اهل سنّت به احادیث پُرشمارى برخورد نموده که جملگى بر امامت و خلافت امیرالمؤمنین على(ع) تصریح داشته اند, بر جلالت و عظمت منزلت ایشان گویا بودند و چنان شُمارشان فراوان بود که یادسپارى آنها از توان ذهن تیزبین نیز بیرون بوده, از باب تمسک به روایت نبوى (من حفظ على امتى أربعین حدیثاً مما یحتاجون إلیه فى امور دینهم, بعثه الله عزوجل یوم القیامة فقیهاً عالمآً)34 چهل حدیث از غرر آنها را انتخاب و با جرح و تعدیل بدانها پرداخته است. در پایان دیباچه اثر را به ابوالمظفر شاه سلطان حسین اهدا نموده است.35
در فرجامه به زمان تألیف کتاب اشاره نموده که آن را در سوم ذیقعده سال 1106ق به پایان رسانده است.36 فهرستى اجمالى در شش صفحه از مطالب کتاب و موضوعات پرداخته شده در آن در پایان اثر آمده است. به نظر مى رسد که فهرست مذکور را خود محقق کتاب تنظیم نموده است. درباره نام اثر باید بیفزایم که در برخى منابع کتاب شناسى مدارج الیقین فی شرح الاربعین آمده که از حیث محتوا هیچ تفاوتى با عنوان مننتخب در این پژوهه ندارد, وانگهى محقق محترم در مقدمه این نام را نادرست خوانده و اربعون حدیثاً را قول صحیح در این باره گفته است.37
در اصل متن اولیه کتاب از عنوان بخشى به مطالب خالى بوده, ولى این کاستى را محقق اثر جبران نموده و عناوین احادیث را داخل علامت [] در آغاز هر حدیث نمایانده است. مؤلف در قالب الحدیث بحث را آغازیده و احادیث را با شمارگان ترتیبى از هم جدا ساخته است, مثل الحدیث الخامس عشر [حدیث الغدیر]. مؤلف به رویه دانشیان پسین مطالب مهم و اساسى را ذیل عناوینى چون تبصرة, جوهرة, تنبیه, ختام, تتمیم, المقام, جوهرة فاخرة, فائدة, تکمیل, اکمال و قطع اشکال, تحقیق حال و تفصیل اجمال, جوهرة سنیة و حکایة بهیة و عناوینى دیگر از این قبیل گنجانده است.
ب) ساختار محتوایى
کتاب از نگاشته هاى ارزشمند روایى شیعى است که در موضوع اثبات امامت بلافصل امام على بن ابى طالب(ع) سامان پذیرفته و مؤلف آن ـ که خود یکى از استواران در دانش هاى اسلامى به ویژه حدیث و رجال بوده ـ چهل حدیث از احادیث اهل سنّت را که دلالتى تام و روشن بر اثبات امامت و خلافت آن حضرت پس از پیامبر اسلام دارد, گرد آورده و به مدد این روایات به نقد نگره ناصواب آنان در این موضوع پرداخته است. البته اطلاق عنوان چهل حدیث بر این کتاب شاید از باب مجاز و به تبع اسم آن باشد, چرا که در حقیقت و واقع امر, یک مجموعه دقیق روایى انباشته از احادیث پُر شمار است که در نوع خود کم بدیل و بى نظیر مى باشد. نمایه کلى عناوین چهل حدیثِ آمده در این اثر از قرار ذیل است:
ص28: الحدیث الأول [حدیث من کنت مولاه فعلى مولاه], ص34: الحدیث الثانی [قوله(ص) هؤلاء حامتى و أهل بیتى], ص35: الحدیث الثالث [نزول آیة التطهیر فى أصحاب الکساء(ع)], ص67: الحدیث الرابع [حدیث الثقلین], ص73: الحدیث الخامس [قوله(ص) مثل أهل بیتى کمثل سفینة نوح], ص74: الحدیث السادس [حدیث السفینة], ص78: الحدیث السابع [حدیث المنزلة], ص92: الحدیث الثامن [عهد النبى(ص) الى على(ع) سبعین عهدا لم یعهده الى غیره], ص93: الحدیث التاسع [ما ورد عن النبى(ص) فى محبة أهل بیته (علیهم السلام)], ص109: الحدیث العاشر [قوله(ص) أنا حرب لمن حاربتم و سلم بمن سالمتم], ص10: الحدیث الحادی عشر [قوله(ص) على مع القرآن والقرآن معه), ص113: الحدیث الثانی عشر [على(ع) سید المؤمنین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین], ص116: الحدیث الثالث عشر [لعلى(ع) عصا یوم القیامة یذود بها المنافقین عن الحوض], ص117: الحدیث الرابع عشر [قوله(ص) على وصیى فى عترتى و أهل بیتى و امتى من بعدى], ص139: الحدیث الخامس عشر [حدیث الغدیر], ص171: الحدیث السادس عشر [نزول آیة (انما ولیکم) فى شأن على(ع)], ص187: الحدیث السابع عشر [المناقب الثمانیة لعلى(ع)], ص231: الحدیث الثامن عشر [جریان سفینة نوح ببرکة أسماء أصحاب الکساء], ص233: الحدیث التاسع عشر [حدیث المؤاخاة], ص240: الحدیث العشرون [التصریح بالخلافة فى کلام الرسول الأعظم(ص)], ص243: الحدیث الحادی والعشرون [ما ورد فى محبة الامام على(ع) و أهل بیته (علیهم السلام)], ص245: الحدیث الثانی والعشرون [قوله(ص): على قائد الغر المحجلین], ص277: الحدیث الثالث والعشرون [قوله(ص): على رایة الهدی و امام اولیاء و نور من أطاعنى], ص282: الحدیث الرابع والعشرون [المناقب الثلاثة لعلى بن أبى طالب(ع)], ص317: الحدیث الخامس والعشرون [ورود على(ع) و شیعته علی الحوض الکوثر], ص318: الحدیث السادس والعشرون [مناقب أصحاب الکساء وفضلهم (علیهم السلام)], ص360: الحدیث السابع والعشرون [الکلمات المکتوبة على ابواب الجنة والنار], ص363: الحدیث الثامن والعشرون [التنصیص على اسماء الائمة الاثنى عشر (علیهم السلام)], ص393: الحدیث التاسع والعشرون [مماثلته(ع) مع الانبیاء فى الصفات المحمودة], ص394: الحدیث الثلاثون [عجز البشر عن عدّ فضائل الامام على(ع)], ص395: الحدیث الحادی والثلاثون [توسل آدم(ع) باصحاب الکساء], ص403: الحدیث الثانی الثلاثون [جوابه(ع) عن اسئلة الشابّ الیهودى], ص405: الحدیث الثالث والثلاثون [حدیث البساط والتسلیم على اصحاب الکهف], ص415: الحدیث الرابع والثلاثون [فى تحسر النبى(ص) من عدم متابعة أصحابه لوصایة على(ع)], ص417: الحدیث الخامس والثلاثون [فى حدیث رد الشمس للامام على(ع)], ص431: الحدیث السادس والثلاثون [التمسک والاقتداء بالامام أمیرالمؤمنین وأولاده المعصومین(ع)], ص432: الحدیث السابع والثلاثون [حدیث المناشدة و ما فیه من الدلائل على امامته], ص451: الحدیث الثامن والثلاثون [قوله(ص) انا مدینة العلم وعلى بابها], ص453: الحدیث التاسع والثلاثون [سعة علمه(ع)], ص457: الحدیث الأربعون [ما ورد فى علمه(ع) و انتساب جمیع العلوم إلیه (ع)].
از نگاه ماحوزى همگى این روایات نص قطعى بر امامت بلافصل امام على(ع) داشته و به گونه هاى متنوعى بر این امر دلالتى صریح و روشن دارند و جاى تأویل و قرائت و تفسیرى ناهمگون جز آن را برنمى تابند. وى در سراسر کتاب بر نص و متواتر بودن این اخبار تأکید فراوان نموده و خواننده را بر این نکته گوشزد داده است.38 براى نمونه در ذیل روایات مشهور به خاصف النعل رأى بر آن دارد که همگى اخبار متضمن این معنا دلالت بر شایستگى حضرت على(ع) بر مقام امامت دارند,39 براى مثال ذیل این روایت (عن عائشة, قالت: سألت رسول الله(ص) من الخلیفة بعدک؟ قال: خاصف النعل. قلت: و من خاصف النعل یا رسول الله؟ قال: انظرى, فنظرت فإذا هو على بن أبى طالب40) چنین مى نویسد: (همان طورى که ملاحظه مى کنى این روایت نص در امامت آن بزرگوار بوده و به هیچ روى قابل تأویل به غیر آن نیست).41
همچنین در پى اخبار باب محبت اهل بیت(ع) همانند (عن فاطمة, قالت: خرج علینا رسول الله(ص) عشیة عرفة و قال ان الله عزوجل باهی بکم و غفر لکم عامة ولعلى خاصة و انى رسول الله الیکم غیر محاب لقرابتى, ان السعید کل السعید من أحب علیا فى حیاته و بعد موته)42 مى آورد: اخبار بدین معنا در حد تواتر نقل شده و جملگى گویاى امامت و خلافت آن حضرت هستند.43
هرچند ظاهر و عنوان اثر چنین مى نماید که یک اربعین روایى محض باشد, لکن با مطالعه عمیق اثر روشن مى شود که علامه ماحوزى در این اثر بسان متکلمى زبردست و مطلع به سراغ احادیث اهل سنت و شیعه رفته و با ظرافتى دقیق و روشى استوار به نقد انگاره هاى ناصواب و مغالطه آمیز و ناراستى مخالفان امامت علوى پرداخته است; از این رو اثر علاوه بر جنبه حدیثى, صبغه کلامى و اعتقادى دارد و رویکرد فقه الحدیثى و نقد متن الحدیثى آن بسیار برجسته است. هر اهل بینشى اگر به دیده انصاف بر آن بنگرد سخن ما را تأیید خواهد نمود. هرچند مؤلف در این اثر در نقل روایات بمانند محدثان اهتمام داشته رجال و اسناد روایات پیرایه از ضعف و نقد باشد, در نقد متن حدیث ضمن توجه و رعایت اسلوب فقه الحدیث با رویکردى کلامى و برهانى به اثبات منظور خویش پرداخته است, از همین رو تا حد ممکن نخست به منابع و آراى مخالفان تکیه کرده است, مؤلف خود به این جنبه از اثر چنین اشارت دارد:
ثم انى ذکرت فى ذیل أکثرها أخباراً اخر بمعناها و نبهت فى معظمها علی وجه دلالتها و حقیقة مغزاها و أطلقت عنان القلم فى بعضها حق الاطلاق وسجلت على المخالفین فى دفع ترهاتهم الغیر الرائجة عند الجهابذة الحذاق.44
از آن جا که هدف مؤلف اثباتى و نقد محورانه بوده, به نقل صرف روایات نپرداخته است, چرا که وى پیشتر این هدف را در رساله غایة الطالب فی اثبات الوصیّة لعلی بن ابی طالب(ع) که حاوى سیصد حدیث متواتر ـ که دلالتى صریح و استوار بر وصایت و خلافت امام على(ع) داشته ـ است به انجام رسانیده است. وى هرچند در این اثر هم از آن بهره برده, لکن هدفى بس فرازتر از تألیف آن داشته است.45 وجهه برجسته دیگر اثر بُعد امام شناسى آن است که مؤلف مسائل اساسى آن را به شکل شایسته و بایسته در لابه لاى کتاب بیان نموده است. این جنبه از کتاب نویسنده را به مباحث کلامى, تفسیرى و معرفتى ژرف سوق داده و کتابش را از این حیث نیز درخور اعتنا ساخته است. مباحثى چون وجوب عصمت در امام,46 حقیقت عصمت,47 لزوم شناخت امام,48 حقانیت شیعه دوازده امامى,49 بررسى نصوص امامت اثنى عشر,50 امکان ظهور خوارق عادات از ائمه,51 مهدویت در آینه اخبار فریقین و دفع شبهات,52 مناقب حضرت على(ع),53 زهراء(س)54 و امام حسین(ع),55 محبت اهل بیت(ع),56 علم حضرت على(ع),57 اخبار به امور غیبیه على(ع)58 از جمله این موضوعاتند. چون استخراج تمامى دیدگاه هاى وى در این موضوع و پردازش به همگى آنها نیازمند پژوهشى دیگر بود, به همین اختصار بسنده و تفصیل آن را به توفیق الاهى به پژوهه اى دیگر وامى نهیم.
3. روش شناسى حدیثى علامه ماحوزى
روش حدیثى علامه ماحوزى در این اثر روشى مزج یافته از نقل و عقل, استوار بر داده هاى تاریخى, بنا شده بر استدلال هاى روشن کلامى و نمونه برجسته اى از تبلور عینى فقه الحدیث شیعى مى باشد. مؤلف نخست روایت گزین شده را نقل مى کند و سند حدیث را کاملاً ذکر مى نماید و به نام منبع و نویسنده آن و گاه هم به مکانت و اصالت علمى آن دو اشاراتى دارد. در ادامه متن حدیث را به نحو تمام آورده و اگر دیگر منابع نقل همگون داشته و در آنها افزوده یا کاستى هم باشد, در پى همان حدیث متذکر مى شود که در مواردى به ده ها روایت مى رسد. اطمینان بخشى به خواننده در نمایاندن فراوانى طرق روایى حدیث و اثبات تواتر معنایى آن هدفى است که وى در این قسمت به دنبال آن بوده و به شایستگى از عهده آن برآمده است. جملگى روایات استناد شده از منابع اهل سنّت و صحابه مقبول و از لسان مبارک نبوى مى باشند.
پس از مرحله نقل وارد شرح و بسط روایت مى شود که عمده نکات رجالى, ادبى, معنى لغات, تاریخى, عقیدتى و… را شامل مى گردد, بیشترینه این نکات در پانوشت و مقدارى هم در متن آمده است. جز در موارد بسیار اندکى,59 همگى روایات مورد بازکاوى و نقد متن واقع شده است. استنباط پیام روایات وجهه مهم روش وى در این بخش مى باشد که در همه جا رعایت کرده و بر بیان آن تأکید ورزیده است و آن پیام چنین است که همگى این روایات بر حقانیت امامت بلافصل على(ع) دلالتى صریح و استوار دارند. اگر روایت مذکور به موضوعات معرفتى دیگرى هم اشارتى داشته باشد آنها را در لابه لاى این مباحث و ذیل عناوین خاصى مطرح مى کند. شاخصه هاى کلى روش شرح الحدیثى وى را چنین مى توان برشمرد:
ـ نقل کامل متن روایت.
ـ اشاره به چگونگى دلالت روایت بر امامت حضرت على(ع).
ـ معرفى کتاب منقول عنه و مؤلف آن و اشاره به مکانت وى نزد رجالیان.
ـ تبیین واژگان دشوار حدیث.
ـ نقل روایات همگون دیگر که به گونه اى افزوده و زیادت معنایى بر موضوع داشته باشند.
ـ تطبیق محتوایى روایات با یکدیگر و استنباط و بیان پیام آنها در یک جمله.
ـ گزارش اقوال و استشهادات دقیق از عالمان اهل سنّت در رابطه با محل بحث.
ـ نقد و بررسى دیدگاه هاى مختلف مربوط به موضوع.
ـ توجه به نکات رجالى, تفسیرى, مسائل تاریخى و عقیدتى در شرح حدیث.
ـ استفاده از اصطلاحات تخصصى علوم حدیث.
ـ استفاده از شعر.
از شعر عمده در استشهاد بر مدعا, گاه در بیان معناى واژگان حدیث و غیر آن در شناساندن پیشینه تاریخى مطلبى از آن بهره جسته است,60 گاه هم در بیان فضائل و مناقب اهل بیت همانند دوبیتى اى که در بیان کیفیت معراج علوى61 از شعراى فارسى و دیگران به قلم آورده است62.
ـ توجه دادن به جنبه هاى ادبى ـ بلاغى روایات.
درنگ وى در نکته بلاغى روایت (انا مدینة العلم و على بابها) از گونه توجهات وى در شناخت بلاغت نبوى به هنگامه بیان روایات است. برخى از مخالفان (على) را در این روایت صفت مشبهه دانسته و گفته اند اسم علم بر شخص نیست و نمى تواند دلالت بر گستره دانش علوى داشته باشد. علامه مى گوید چنین تعبیرى منافات با بلاغت نبوى دارد.63
ـ توجه دادن به متواتر بودن اخبار در باب امامت حضرت على(ع).
در نقد نگره اهل سنّت که با وجود نصوص قطعى و اثباتگر امامت بلافصل على(ع) در کتب و منابع معتبر روایى شان تجاهلانه در کژى خویش پاى فشرده و به این همه نصوص به بهانه خبر واحد بودن پشت پا زده اند, ضمن بى اساس خواندن این مدعا به رفع این شبهه پرداخته و روایاتى پر شمار از منابع آنان نقل نموده و تواتر معنوى آنها را اثبات کرده است.64 افزون بر این به نقل از ابن طاووس در الیقین سیصد طریق دیگر بر این گونه روایات از طرق روایى مخالفان وجود دارد65 که با کثرت وجودى چنین اخبارى که همگى تواتر معنایى در امامت بلافصل على(ع) دارند, تشبث نمودن به حشیش واحد بودن آنها دیگر سودى ندارد و اگر متواتر بودن چنین اخبارى را نپذیرند دیگر روا نخواهد بود که در هیچ موضوعى به تواتر تمسک جویند.66 البته ناگفته نماند خبر واحد در نگاه علامه ماحوزى اگر داراى شرایط لازم باشد, حجیت دارد. او ضمن توجه دادن به این نکته که برخى از عالمان شیعى همانند سید علم الهدى و ابن ادریس خبر واحد را موجب عمل نمى دانستند مگر آن که به حد تواتر رسیده باشد,67 خود در مواردى حجیت آن را پذیرفته و به استناد چنین اخبارى رأى داده است.
در بحث اعتبار قرعه در تعیین سهم ارث خنثى مشکله وى ضمن این که قائل است این موارد و همگنان از موضوعاتى اند که عقل را در آن راه نبوده و نقل مقطوعى از وجود اجماع, خبر متواتر یا حدیث صحیحى هم در این باره نیست قول به قرعه را با این که منقول به خبر واحد بوده پذیرفته است. وانگهى ادعاى اجماع سید علم الهدى, ابن ادریس, شیخ مفید و دیگران در این باره را نااستوار خوانده است.68
4. منابع و مصادر
از ویژگى هاى برجسته این اثر گستره آگاهى هاى مؤلف آن از کتب حدیثى, کلامى, اصولى, فقهى, تفسیرى اهل سنّت, شیعه و آراى مشهور و غیر مشهور دانشیان آنها بوده است. نقل و قول فراوان مؤلف آن از منابع مرجع دانش هاى مختلف اسلامى بیانگر آن است که وى به این کتاب ها دسترسى داشته و پر شمار از آنان مطلب و نکته هاى ظریفى به قلم آورده است. بُعد کلامى اثر, اقناع علماى برجسته اهل سنّت و نقد آراى آنان ناگزیر وى را به این مطالعات دراز دامن و عمیق از منابع آنها کشانده است.
چون گزارش تمامى منابع مرجع, خواننده را ملال آورد و مقال را به درازا کشاند, از باب مشت نمونه خروار به برخى از منابع مهم وى ـ چهل اثر ـ در این کتاب اشاره مى کنیم تا گستره تحقیق وى و همچنین سعه اطلاعات او در این اثر بیشتر نمایان گردد:
المستنیر محمد بن جریر طبرى;69 الصحاح الستة رزین العبدرى;70 صحیح مسلم;71 صحیح بخارى;72 سنن ترمذى;73 سنن نسائى;74 غریب الحدیث ابوعبید هروى;75 مسند احمد بن حنبل;76 المستدرک حاکم نیشابورى;77 المعجم الاوسط طبرانى;78 صواعق المحرقه ابن حجر عسقلانى;79 فرائد السمطین حموى;80 العاقبة;81 مناقب ابن شهرآشوب;82 کشف الغمة إربلى;83 مناقب خوارزمى;84 المناقب ابن مغازلى;85 مطالب السؤول شیخ کمال الدین شافعى;86 الفصول المهمة ابن صباغ مالکى;87 کفایة الطالب شیخ محمد بن یوسف کنجى شافعى;88 جامع الاصول ابن اثیر جزرى;89 بصائر الدرجات;90 من لا یحضره الفقیه صدوق;91 کشّاف زمخشرى;92 تفسیر ثعلبى;93 زبدة البیان اردبیلى;94 تفسیر متشابهات الآیات ابن شهرآشوب;95 اسباب النزول واحدى;96 شرح العقائد النسفیة علامه تفتازانى;97 التلویج علامه تفتازانى;98 العقائد علامه نسفى;99 قواعد العقائد خواجه طوسى;100 نقض کشف الحق و نهج الصدق خنجى;101 رشح الولاء أسعد بن عبدالقادر;102 معجم البلدان حموى;103 شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانى;104 فصل الخطاب و تاریخ الخلفاء سیوطى;105 حیاة الحیوان دمیرى;106 صفوة الصفوة ابن جوزى;107 رسالة المعراج ابن سینا;108 شرح الشرائع شهید ثانی109 و….
5. ارزیابى نهایى
این اثر در تاریخ حدیث شیعه از منزلت خاصى برخوردار بوده و در موضوع خویش از نگاشته هاى حدیثى ممتاز قرن دوازدهم ق به شمار مى آید, همچنین در شناساندن گفتمان حدیثى شیعه در مسأله امامت نیز مى تواند بسیار مفید باشد. فراوانى نقل و قول ها از آثار متنوع نشانگر بهره ورى مؤلف آن از آثار مخطوط و مطبوع در روزگار خویش است. از این رو از حیث کتاب شناسى روزگار مؤلف نیز مى تواند براى ترات پژوهان اثرِ درخور توجهى باشد.
تهیه نمایه موضوعات اعلام کتب و فهرست تفصیلى و دقیق موضوعات پرداخته شده در کتاب به کیفیت استفاده از آن خواهد افزود.
پی نوشت ها:
1. ناگفته نماند کارهایى پراکنده در این موضوع سامان یافته است, ولى چون وحدت رویه در آنها رعایت نشده زیاد کارگشا نیستند, براى نمونه بنگرید به مجموعه مقالاتى چند در: دائرةالمعارف تشیع, ج3, ص101ـ120; دانشنامه جهان اسلام, ج2, ص307ـ 318; دائرةالمعارف بزرگ اسلامى, ج11, ص383ـ387 و 401ـ407.
2. فهرست آل بابویه و علماء بحرین, تحقیق سید احمد حسینى, به اهتمام سید محمود مرعشى, ص67 (اول, کتابخانه آیت الله مرعشى, قم, 1404ق).
3. براى آگاهى بیشتر از زیستنامه وى بنگرید: زرکلى, الاعلام, ج3, ص128; اعیان الشیعة, ج7, ص303; انوار البدرین, ص150; تنقیح المقال, ج2, ص63; روضات الجنات, ج4, ص16; لؤلؤة البحرین, ص7; مستدرک وسائل الشیعه, ج3, ص388; معجم المؤلفین, ج4, ص268; منتهى المقال, ص150; مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال, ص188; سید احمد حسینى, تلامذة المجلسی, ص29 (چاپ اول, کتابخانه آیت الله مرعشى, قم, 1410ق); دانشنامه جهان اسلام, ج2, ص308ـ310 (مقاله بحرانى سلیمان بن عبدالله).
4. انوار البدرین, ص152.
5. سید احمد حسینى, تلامذة المجلسی, ص28.
6. فهرست آل بابویه و علماء بحرین, تحقیق سید احمد حسینى, به اهتمام سید محمود مرعشى, ص7.
7. رسالة الفرائض از تألیفات خواجه طوسى در موضوع ارث بوده که علامه ماحوزى آن را شرح نموده است, وى از این کتاب در اربعین یاد کرده است, به ص470 رجوع کنید.
8. این اثر در سال 1412ق به همراه معراج اهل الکمال به چاپ رسیده است.
9. این رساله کوچک در کتابخانه آیت الله مرعشى چاپ شده است: فهرست آل بابویه و علماء بحرین, تحقیق سید احمد حسینى, به اهتمام سید محمود مرعشى, ص31ـ79.
10. پیشین, ص65 ـ 79.
11. از این کتاب در اربعین یاد کرده است ر.ک: شیخ سلیمان ماحوزى, الأربعون حدیثاً, ص480.
12. این اثر به تحقیق آقاى رجایى در سال 1412ق به چاپ رسیده است.
13. این اثر غیر از مناسک پیشین بوده و رساله اى مختصر در آداب حج مى باشد.
14. این رساله کوچک در در کتابخانه آیت الله مرعشى چاپ شده است: فهرست آل بابویه و علماء بحرین, تحقیق سید احمد حسینى, به اهتمام سید محمود مرعشى, ص81 ـ97.
15. شیخ یوسف بحرانى, لؤلؤة البحرین, ص7.
16. همان.
17. وحید بهبهانى, التعلیقة على منهج المقال, ص13.
18. أبوعلى الحائرى, منتهی المقال, ص105.
19. شیخ على بلادى, أنوار البدرین, ص150.
20. روضات الجنات, ج4, ص21.
21. الفیض القدسى (نشر یافته در بحارالانوار, ج105, ص91); مستدرک الوسائل, ج3, ص388.
22. شیخ سلیمان ماحوزى, الأربعون حدیثاً, ص20.
23. همان, ص8 ـ16.
24. همان, ص16.
25. همان, ص10, به نقل از دانشنامه جهان اسلام, ج2, ص309 (مقاله بحرانى, سلیمان بن عبدالله).
26. انوار البدرین, ص152.
27. سید احمد حسینى, تلامذة المجلسی, ص28.
28. اطلاعات تکمیلى شناسه کتاب از این قرار است: الشیخ سلیمان الماحوزى البحرانى, الأربعون حدیثاً, تحقیق السید مهدى الرجائى, اول, قم, 1417ق, 500ص.
29. همان, ص21.
30. همان, ص20.
31. همان, ص28 و30 و31 و35 و40.
32. همان, ص29 و32 و33 و35 و71 و73.
33. همان, ص29 و32.
34. براى آگاهى از نقل هاى دگر آن بنگرید: علامه متقى هندى, کنز العمال, ج10, ص224 و225; شیخ صدوق, خصال, ص541 و544.
35. شیخ سلیمان ماحوزى, الأربعون حدیثاً, ص23و27.
36. همان, ص482.
37. همان, ص19.
38. همان, ص32 و118 و122 و240 و243 و384.
39. همان, ص242.
40. همان, ص240.
41. همان.
42. همان, ص243. در روایت معجم طبرانى افزوده اى چنین دارد: ان الشقى کل الشقى من أبغض علیا فى حیاته و بعد موته.
43. شیخ سلیمان ماحوزى, الأربعون حدیثاً, ص243.
44. همان, ص26.
45. همان, ص122.
46. همان, ص48.
47. همان, ص48ـ66.
48. همان, ص223.
49.همان, ص380.
50. همان, ص363.
51. همان, ص408.
52. همان, ص206.
53. همان, ص453.
54. همان, ص313.
55. همان, ص363.
56. همان, ص93و243.
57. همان, ص460.
58. همان, ص480.
59. همان, ص74.
60. همان, ص27 و238 و254 و345 و372 و376 و377 و379 و424 و430 و467.
61. همان, ص238.
اى سوره هل أتى شده تاج على
وى هر دو جهان به علم محتاجِ على
آن عرش مجید گشته معراجِ رسول
وین کتف رسول گشته معراجِ على
62. همان, ص376 و424.
63. همان, ص453.
64. همان, ص253.
65. همان, ص246.
66. همان, ص253.
67. همان, ص469, پانوشت ش3.
68. همان, ص469.
69. همان, ص240.
70. همان, ص240 و382.
71. همان, ص381.
72. همان, ص380و381.
73. همان, ص38 و243 و372.
74. همان, ص243.
75. همان, ص272.
76. همان, ص235 و239 و241 و39.
77. همان, ص39.
78. همان, ص243.
79. همان, ص24.
80. همان, ص470.
81. همان, ص267.
82. همان, ص259.
83. همان, ص33 و253.
84. همان, ص235.
85. همان, ص236.
86. همان, ص237و372.
87.همان, ص239و243.
88. همان, ص24.
89. همان, ص25.
90. همان, ص58.
91. همان, ص467.
92. همان, ص385.
93. همان, ص458.
94. همان, ص57.
95. همان, ص382.
96. همان, ص39.
97. همان, ص374.
98. همان, ص387.
99. همان.
100. همان, ص389.
101. همان, ص387.
102. همان, ص245.
103. همان.
104. همان, ص412.
105. همان, ص385.
106. همان, ص388.
107. همان, ص372.
108. همان, ص239.
109. همان, ص384.

تبلیغات