آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

 
دغدغه اخلاق ورزى و تخلق به اخلاق نیکو در میان بنى نوع بشر پیشینه اى دیرینه دارد. نظام هاى اخلاقى به عنوان مجموعه هایى مشتمل بر ارزش ها و دربردارنده دستورهایى براى اتصاف به خوى هاى نیک و انجام دادن اعمال پسندیده و دورى گزیدن از خوى ها و کردارهاى ناپسند در میان بسیارى از ملل باستانى دیده مى شود و شکل گیرى آنها به عنوان علم اخلاق در تمدن هاى گوناگون عهد باستان مسیرى موازى را طى کرده است. 1 ایرانیان همیشه پندها و اندرزهاى اخلاقى را در تزیین لباس ها, حاشیه فرش ها, کناره سفره ها, لبه آلات و ظروف, بر روى شیشه ها و آلات جنگى, بر سر در خانه ها و حتى بر گرد گوهرها مى نوشته اند.2
مجموعه اى از این گونه سخنان حکمت آمیز در مجموعه هایى به نام (اندرزنامه) یا (پندنامه) گردآورى شده است که (اندرز آذر پاد مهر اسپندان), (اندرز زرتشت پسر آذرپاد مهر اسپندان) و (اندرز آذرپاد زرتشتیان نوه آذرپاد مهر اسپندان) از آن جمله است.3
همچنین احمد بن محمد بن مسکویه در آغاز کتاب (جاویدان خرد) از کتابى به همین نام یاد مى کند که توسط (هوشنگ, پادشاه دوم عالم) نوشته شده و حاوى نصایحى است به فرزندش و پادشاهانى که بعد از او آمده اند. مسکویه تاریخ حکومت هوشنگ را بعد از طوفان نوح ذکر مى کند.4
به علاوه اخلاق ورزى همواره یکى از توصیه هاى انبیا به پیروان خود بوده است. متکلمان مسلمان در تبیین (هدف بعثت انبیا) سه نظرگاه عمده دارند که شامل دنیاگرایى, عقبى گرایى و دیدگاه جامع گرایانه است.5 بنابر هر سه دیدگاه اخلاق ورزى و ترغیب بشر به زندگى اخلاقى یکى از مهم ترین اهداف بعثت انبیا محسوب مى شود و به عنوان عامل اساسى براى رسیدن بشر به سعادت دنیا و آخرت ایفاى نقش مى کند; زیرا اخلاق ورزى علاوه بر آنکه خوشبختى و حیات معقول دنیوى را در پى دارد, سعادت اخروى انسان مؤمن را نیز تضمین مى کند.
دو حدیث نبوى(ص) (إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق6) و (علیکم بمکارم الأخلاق فإن ربى بعثنى بها7) شاهدى مستحکم بر جایگاه اخلاق در دین مبین اسلام است.
در یک نگاه کلى مطالعات دینى را مى توان به دو حوزه مطالعات درون دینى و برون دینى تقسیم کرد. در رهیافت درون دینى, دین به عنوان پیام الهى براى جامعه بشرى و پاسخ آدمى به آن مورد مطالعه و بررسى قرار مى گیرد.
پیام بودن آموزه هاى دینى لوازم منطقى و نتایج معرفتى فراوانى دارد که یکى از مهم ترین آنها, به رسمیت شناختن سؤال از چیستى و چرایى این آموزه ها از ناحیه بشر است. یعنى بشر به عنوان مخاطب وحى مى خواهد بداند که اولا پیام خداوند براى او چیست, و ثانیاً در پى تعلیل و تبیین این پیام برمى آید و حق دارد بداند که خداوند چرا چنین پیامى فرستاده است.
هریک از این دو سؤال در سه حوزه بسیار مهم مطرح مى شود: حوزه باورها و اعتقادات, حوزه تکالیف عملى و حوزه خلق و خوى هاى آدمى.
تبیین این مسئله که چرا این دو سؤال به این سه حوزه تعلق مى گیرد و دیدگاه هاى متفاوتى که در این زمینه مطرح شده, بحث مستقلى را مى طلبد. 8
به هر حال طرح سؤال هاى یاد شده, به ترتیب, پیدایش سه دانش مهم کلام اسلامى, فقه اسلامى و اخلاق اسلامى را موجب شده است که داراى هویتى واسطه اى بوده و متکفل استخراج و استنباط پیام دین از مصادر وحى و تبیین آن براى مخاطبان وحى مى باشد.
هویت واسطه اى این دانش ها که از یک سو به امرى ثابت (وحى) و از سوى دیگر به امرى متغیر (شیوه هاى زندگى, ذهن و زبان مخاطبان) متصلند, اقتضا مى کند که با هرگونه تحول اساسى در عرصه ذهن, زبان, شیوه زندگى و عمل مخاطبان انعطاف پذیر بوده و بتوانند با استفاده از منابعى که وحى در اختیارشان گذاشته, پاسخگوى نیاز مخاطبان وحى باشند.
در میان سه دانش مذکور, علم فقه پویاتر از بقیه بوده و در اثر کوشش و تلاش فقها توانسته است وظیفه خود را در استنباط احکام شرعى و ارائه پاسخ به (مسائل مستحدثه) ایفا نماید; هرچند که مجال فعالیت بیشتر در بسیارى از زمینه ها وجود دارد.
دانش کلام نیز با تحولاتى که در سده هاى اخیر و خصوصاً از قرن هفدهم به بعد در ذهن و زبان مخاطبان وحى رخ داده, نیازمند تحول اساسى است. چه این که کلام سنتى با موضوعات, روش ها و مسائل خاص خود پاسخگوى تمام نیازهاى اعتقادى و مسائل مطرح در ذهن این مخاطبان جدید نیست.9 مسائلى همچون علم و دین, ایمان و تجربه دینى, زبان دین, دین و دنیا و… مسائلى هستند که در قالب کنونى پیشینه اى در علم کلام ندارند و لازم است که متکلمان مسلمان با روى آوردى جدید, به مطالعه و بررسى این مسائل بر مبناى آموزه هاى کتاب و سنت بپردازند; تلاشى که در چند دهه اخیر در کشورمان فزونى یافته و بر سرعت خود افزوده است.
در میان این سه دانش, علم اخلاق در عین حال که از نیازهاى اساسى بشر امروز بوده و از جایگاه ویژه اى در آموزش هاى دینى برخوردار است, مهجورتر از بقیه مانده و کمتر مورد توجه محافل علمى حوزوى و دانشگاهى قرار گرفته است. علم اخلاق اسلامى از یک سو بر منابع غنى وحیانى, تکیه دارد و از سوى دیگر جامعه بشرى را به عنوان مخاطبان وحى در پیش رو دارد و باید نیاز آنان را در این زمینه برآورد…
از طرفى متون کلاسیک حکمت عملى که عمدتاً بر سنت فلسفى ـ اخلاقى تکیه دارد, به دلیل شیوه هاى آموزشى و ترویجى خاص خود و مجهز نبودن به زبان انگیزشى و تأثیرگذار از کارایى و اثربخشى پایینى برخوردار است و به شدت محتاج تحول در ساختارهاى معرفتى و شیوه هاى ترویجى مى باشد.
همچنین با تحولات گوناگونى که در شیوه زندگى انسان قرن بیستم رخ داده است, بشر با موضوعات و زمینه هاى جدیدى روبه روست که مسائل اخلاقى جدیدى را پیش روى او طرح مى کند و بروز تعارضات پیچیده اخلاقى ناشى از زندگى در جهان معاصر, انسان داراى دغدغه اخلاق ورزى را دچار سرگردانى و حیرت نموده است.
براساس ضرورت هاى پیش گفته, مطالعه و پژوهش براى پایه گذارى و پیشنهاد ساختار معرفتى و ویژگى هاى زبانى یک علم اخلاق کارا و اثربخش, ضرورى مى نماید. تبدیل مشکلات اخلاقى به مسائل اخلاقى, ارائه راه حل روشمند و علمى براى این مسائل و برخوردارى از زبان انگیزشى براى بالا بردن بهره ورى از ویژگى هاى این علم اخلاق جدید خواهد بود.
به طور کلى آنچه تاکنون در منابع سنتى اخلاق ـ اعم از منابع اخلاقى دینى و فلسفى ـ طرح مى شده است, مجموعه دستورات و باید و نبایدهایى بوده که انسان ـ از منظرى فردگرایانه و آن جهت که داراى یک شخصیت حقیقى است ـ باید بدان پایبند و ملتزم باشد. این دستورات سه سطح اخلاق فردى, خوى هاى مربوط به ارتباطات خانوادگى و اخلاق در زندگى اجتماعى را دربر مى گیرد (تهذیب نفس, تدبیر منزل و سیاست مدن) و باید این توانایى را داشته باشد که پاسخگوى توقعات انسان در این سه سطح باشد. یعنى بتواند ملاک نهایى ارزش ها را ارائه نماید; راهکارهاى تغییر رفتار اخلاقى را برشمارد; جدول فضائل و رذائل اخلاقى را ترسیم نماید و قدرت حل تعارضات اخلاقى را داشته باشد…
مقصود آنکه از قرن هفدهم میلادى و با وقوع نوزایش علمى و انقلاب صنعتى, زندگى بشر به شدت با تکنولوژى, صنعت, حرف و مشاغل گوناگون و جدید گره خورده و پیچیدگى این تحولات و درهم تنیده بودن بسیارى از حرف و مشاغل با (سازمان) موجب پدید آمدن (شخصیت هاى حقیقى) در جامعه امروزى شده است. همان گونه که افراد و شخصیت هاى حقیقى در قبال محیط, مسئولیت اخلاقى دارند, یک شخصیت حقوقى هم در روابط جارى خود با دیگر اشخاص حقیقى یا حقوقى و جامعه اى که به آن تعلق دارد, وظایف و تکالیفى اخلاقى بر دوش دارد و منابع سنتى اخلاق به دلیل عدم موضوعیت این قبیل مسائل در جوامع قدیم از تشریح و تبیین اصولى که باید بر روابط مذکور حاکم باشد, خالى است.
با این توضیح خلل و شکاف میان حکمت عملى موجود و اخلاق مورد نیاز بشر در قرن بیستم, نمایان مى گردد و ضرورت پرداختن دانش اخلاق جدید با ساختار معرفتى و ویژگى هاى زبانى پیش گفته به این مهم تبیین مى شود.
پر واضح است که پاسخگویى به این نیازها و ارائه راه حل هاى علمى در مواجهه با تعارضات اخلاقى, بر عهده کسانى است که وظیفه خطیر وساطت میان وحى و مخاطبان, و رساندن پیام وحى به آنان را بر دوش دارند: حوزه هاى علوم دینى و دانشکده هاى الهیات.
نخستین تلاشى که در فرهنگ بومى ما براى پاسخگویى به این ضرورت ها در حوزه سازمان ها صورت گرفته است, کتاب اخلاق حرفه اى به قلم دکتر احد فرامرز قراملکى است. این کتاب ضمن طرح مسئله اخلاق حرفه اى10 در مفهوم جدید خود ـ که به مسئولیت هاى اخلاقى سازمان در قبال محیط مى پردازد ـ به دانش اخلاق نگاهى مسئله محور11 دارد و در تلاش است که به جاى ارائه توصیه هاى اخلاقى صرف, که کلیت و ابهام از ویژگى هاى آنها است, مشکلات اخلاقى در روابط سازمانى را به مسائل اخلاقى تبدیل کند و از طریقى روشمند و علمى به حل آن همت گمارد.
همانگونه که اشاره شد (اخلاق حرفه اى) مورد بحث در این کتاب با (اخلاق شغلى) یا (اخلاق کار12) متفاوت است. آن دسته از دستورات اخلاقى را که فرد به خاطر شغل و پیشه اش ملزم به رعایت آن است, اخلاق شغلى مى نامیم, در حالى که اخلاق حرفه اى در مفهوم جدید خود معنایى وسیع تر از این دارد و به مسئولیت هاى اخلاقى (سازمان) در قبال محیط مى پردازد.
در میان منابع سنتى اخلاق, عناوین متعددى به چشم مى خورد که به تدوین اصول و دستورات اخلاقى شغلى و صنفى پرداخته است; از آن جمله مى توان به کتاب آداب المتعلمین شهید ثانى, تنبیه الأمراء و ایقاظ العلماء کوزه کنانى, فتوت نامه عبدالرزاق کاشانى, فتوت نامه چیت سازان, فتوت نامه آهنگران, … اشاره کرد.
در سال هاى اخیر نیز آثار متعددى در زمینه اخلاق پزشکى, اخلاق مهندسى, اخلاق بازرگانى, اخلاق مدیریت, تألیف یا ترجمه شده است که همه روى آوردى فردگرایانه دارد و به اصول اخلاقى متعلق به فرد ـ از آن جهت که داراى پیشه خاصى است ـ پرداخته است. 13
کتاب مورد بحث, در عین اینکه با روى آورد آموزشى ترویجى تدوین گردیده و بخش عمده آن, مدیران حرف و مشاغل را به عنوان مخاطب در پیش رو دارد, در مواضعى چند به طرح مباحث نظرى اخلاق پرداخته و سعى نموده است که پشتوانه نظرى مباحث را محکم نماید.14
مؤلف در تبیین ضرورت آغاز مطالعات پژوهشى در زمینه اخلاق حرفه اى مى گوید:
تأکید روزافزون بر اخلاق حرفه اى در بنگاه ها و سازمان هاى دولتى و بخش خصوصى در جوامع صنعتى, نیازهاى پژوهشى و مطالعاتى فراوانى را به میان آورده است. این نیازها بدون برنامه هاى پژوهشى نظام مند قابل پاسخ نیستند. همین امر مراکز دانشگاهى را در کشورهاى صنعتى به توسعه دانش اخلاق و تخصیص دوره هاى تحصیلى اخلاق حرفه اى سوق داده است. در جوامعى چون کشور ما, اخلاق حرفه اى نه در سطح بنگاه ها و سازمان ها تولد یافته و نه در مراکز دانشگاهى و حوزوى توسعه پیدا کرده است. 15
وى این توسعه نیافتگى را معلول عواملى مى داند, که فقدان ارتباط اثربخش بین مدیریت در عمل و محافل علمى از آن جمله است.
یکى از مهم ترین مباحث کتاب, نقد و بررسى دیدگاه هاى فیلسوفان اخلاق در باب ارائه ملاک نهایى اخلاق است. مؤلف در این بخش که با رویکرد به حوزه اخلاق حرفه اى تدوین گردیده است, مى گوید:
(طرح سوال چرا, در اخلاقى بودن هر اقدامى و ارائه آن سؤال به صورت زنجیره استدلال خواهى, ما را به صورت هرمى با سه عنصر مواجه مى سازد: قواعد کاربردى, اخلاقى بودن رفتارهاى موردى و عینى را نشان مى دهند و لذا مورد کاربرد در کسب و کارند; اصول راهبردى که پرتوى در یافتن قواعد کاربردى اند; و ملاک نهایى که برگشت همه اصول به آن است. به دیگر سخن, اخلاقى بودن تصمیم هاى عینى در کسب و کار به وسیله قواعد کاربردى تبیین مى شوند و قواعد کاربردى نیز به وسیله اصول راهبردى تبیین مى گردند و در نهایت اصول راهبردى به وسیله ملاک نهایى اخلاق تبیین مى شوند, و ملاک نهایى محتاج تبیین نیست). 16
وى سپس پنج نظام عمده اخلاقى در بیان اخلاق حرفه اى را برمى شمارد: نظام فایده گرا, نظام وظیفه گرا, نظریه عدالت فراگیر, نظام آزادى گرا و نظریه زیبا و خیر مطلق.
نظام فایده گرا بالاترین سود براى بیشترین کسان همراه با کمترین زیان را ملاک نهایى اخلاق مى داند. در حالى که بداهت عقل بسیارى از امورى که این ویژگى را هم دارند غیر اخلاقى مى داند, از طرف دیگر, این نظریه زمینه استثمار اقلیتى از جامعه را براى کسب منفعت اکثریت فراهم مى آورد. بنابراین بهتر است فایده انگارى را یکى از اصول راهبردى اخلاق حرفه اى کارآمد ـ و نه ملاک نهایى آن ـ بدانیم.
نظام وظیفه گرا که کانت آن را به جاى فایده انگارى بنیان نهاد, معتقد است که هیچ چیزى نمى تواند بى اعتنایى ما را به وظایف اخلاقى توجیه کند و لذا بى قید و شرط به آنها التزام داریم, پس ملاک نهایى اخلاق همین امر مطلق و نامشروط است.
این نظریه گرچه به لحاظ نظرى تحسین آمیز بوده, قابلیت ارائه نظام هندسى کامل از فضایل و رذایل را دارد, ولى در بررسى کاربردگرایانه دو نقیصه عمده دارد: عدم توانایى در رفع تعارضات اخلاقى و نهایى نبودن ملاک ارائه شده. نظریه کانت صرفاً نشانگر شاخص و ملاک خوب و بد در یکسرى شرایط خاص است و متضمن ملاک نهایى اخلاق نیست, زیرا عمل به وظیفه محتاج دستیابى به ملاک برترى است که آن را توجیه کند: چرا باید به وظیفه عمل نمود؟
تأکید نظرگاه سوم, بر نقش بنیادى عدالت اجتماعى در قوام گروه هاى اجتماعى است و این نکته دلیلى بر حاکمیت نهایى عدالت براى رفتارهاى اخلاقى است. اما باید دانست که عدالت فراگیر هم تنها یکى از مهم ترین اصول راهبردى اخلاق است نه ملاک نهایى آن; زیرا اولاً عدالت, همه احکام اخلاقى را تبیین نمى کند و ثانیاً عدالت براى تبیین شدن محتاج ملاک است, چرا که همیشه مى توان پرسید چرا باید عادلانه عمل کرد؟
از دید نظام آزادى گرا, آن نیازى که همه احتیاجات معنوى آدمى را تحت الشعاع قرار مى دهد, نیاز به آزادى است, بنابراین آزادى ملاک نهایى ارزش هاست. ولى در این نظریه یک مشکل عمده وجود دارد و آن تعریف دقیق آزادى است. از طرفى آزادى همچون عدالت از اصول راهبردى در تشخیص خوب و بد است و آن را مى توان در پاسخ بسیارى از چرایى ها در رفتار آدمى بیان کرد. آیا خود جستجو از آزادى به نحو معنادارى قابل پرسش با چرا نیست؟
بنابر نظریه زیبا و خیر مطلق, خداوند ملاک نهایى اخلاق است و ادیان آسمانى در این نکته هم داستانند. بر مبناى اینکه خداوند متعال را ملاک نهایى ارزش ها بدانیم شاخص خوب, رفتار مقرب به خدا و شاخص بد, رفتار دورکننده از خداست.
این ملاک نسبت به نظریه هاى پیشین نقاط قوتى دارد: اولاً رضایت و عدم رضایت خدا هر دو بعد اخلاقى بودن یعنى حسن فاعلى و حسن فعلى را شامل مى شود, در حالى که نظریات پیشین فقط یکى از این دو امر را شامل بودند. ثانیاً رضایت خدا همه ملاک هاى یاد شده را فرامى گیرد, زیرا کسى که دغدغه رضایت خداوند را دارد عدالت را رعایت مى کند, دغدغه آزادى خود و دیگران را دارد و براى رساندن بیشترین سود به بیشترین کسان تلاش مى کند, و ثالثاً این ملاک علاوه بر تعریف بایدها, به آنها قداست نیز مى بخشد و این قداست ضامن اجرایى اخلاق است.
بدین ترتیب مؤلف با بررسى یکى از مهم ترین مسائل, فلسفه اخلاق را با نگاهى جامع گرایانه و با دورى از هرگونه حصرگرایى و تحویل نگرى, نظریه اى محکم, جامع و دیندارانه ارائه مى کند و اخلاق حرفه اى را بر بنیانى محکم استوار مى سازد.
مؤلف در موضعى از کتاب به تبیین چیستى دانش اخلاق حرفه اى پرداخته و تعریفى غایى از این علم ارائه مى دهد. 17 وى ارائه الگوهاى اخلاقى, تهذیب نفس و تعالى شخصیت, ارائه فرایند تغییر و تصحیح رفتار, عطف توجه به زمینه هاى پیشگیرى پیش از درمان , تبیین معضلات اخلاقى در حوزه فعالیت هاى حرفه اى, تحلیل مسائل عینى و مبتلا به در حوزه اخلاق, حل تعارضات اخلاقى, ترسیم جدول فضائل و رذائل و بالاخره ارائه ملاک نهایى ارزش ها را, غایات دانش اخلاق حرفه اى برمى شمارد.
مؤلف در این کتاب کوشیده است اخلاقى حرفه اى را که تا حد امکان به این حد آرمانى نزدیک باشد, ارائه نماید, ولى هیچگاه گام اول در طى یک مسیر, انسان را به مقصد نهایى نمى رساند. هم از این روست که توقعِ برآوردن غایات مذکور به صورت تام و کامل, در این کتاب نابه جاست.
وى معتقد است اخلاق حرفه اى براى وصول به این غایات, باید داراى ویژگى هایى معرفتى باشد. تلقى اخلاق حرفه اى به منزله علم, نقش کاربردى, صبغه حرفه اى, بومى (فرهنگ مدار) بودن, اسلامى بودن, سازگارى با انسانیت, ویژگى هاى زبانى و بالاخره میان رشته اى بودن از جمله ویژگى هاى معرفتى اخلاق حرفه اى آرمانى است. 18
این ویژگى هاى معرفتى, شبحى از علم اخلاق جدید کارآ و اثربخش که پیش تر از آن سخن رفت, به دست مى دهد و به عنوان تلاشى براى نزدیک شدن به ماهیت معرفتى آن بر وجه مطلوب, قابل تقدیر است.
مؤلف (انسانى بودن) یا (سازگارى با انسانیت) را یکى از اضلاع معرفتى دانش اخلاق حرفه اى معرفى مى کند و این قید را به سازگارى توصیه هاى اخلاقى این دانش با (انسانیت و لوازم آن) تفسیر مى کند: (هیچ نظام اخلاقى نباید هویت انسانى و حرمت او را از میان بردارد. اخلاق براى بشر است و در هر نظام اخلاقى محور اخلاق انسانیت است). 19
به ظنر مى رسد در تقیید اخلاق حرفه اى به قید (انسانى بودن), ابهامات و کاستى هایى وجود دارد; زیرا علم اخلاق را دانشى مى دانیم که از حسن و قبح و خوبى و بدى رفتار بحث مى کند.20 و چون نادیده گرفتن هویت و حرمت انسانى بنابر بداهت عقلى قبیح است, اخذ آن به عنوان یک ضلع معرفتى در عداد دانش بودن, اسلامى بودن, میان رشته اى بودن, … بى فایده و عبث مى نماید. توصیه اخلاقى که با انسانیت سازگار نباشد, مفهومى خودستیز است. چنین توصیه اى تخصصاً از حوزه دانش اخلاق خارج مى باشد.
مؤلف (اسلامى بودن) را از دیگر ویژگى هاى اخلاق حرفه اى در فضاى فرهنگ اسلامى مى داند و معتقد است:
اخلاق حرفه اى به دلیل هویت اسلامى, ملاک نهایى اخلاق و اصول راهبردى آن را از قرآن و روایات به دست مى آورد و جدول فضایل و رذایل را نیز از آنها استنباط مى کند و تکالیف اخلاقى موردى را نیز با مراجعه به آنها به دست مى آورد و مهم تر از همه روش تعلیم اخلاق و زبان آموزش هاى اخلاق را نیز از زبان وحى مى آموزد.21
به نظر مى رسد در تدوین کتاب, به این ویژگى مهم چنان که باید پرداخته نشده و در استناد مباحث به آموزه هاى اخلاقى کتاب و سنت جهد لازم مبذول نگردیده است; این در حالى است که در جاى جاى کتاب, استنادات مؤلف به منابع غیر بومى به وفور مشهود است. صرف نظر از استنباط ملاک نهایى اخلاق که در فصل دهم کتاب مورد بحث قرار گرفته است, استخراج و احصاى اصول راهبردى اخلاق حرفه اى براساس قرآن و روایات, ترسیم جدول فضائل و رذایل براساس آموزه هاى دینى, و الگوگیرى زبان آموزشى اخلاق حرفه اى از زبان وحى, مسائل بسیار مهمى است که در کتاب چنانکه باید بدان پرداخته نشده است.
به طور کلى کتاب که صبغه حاکم بر آن, رویکرد آموزشى ترویجى است, از حیث مسبوقیت به پژوهش هاى نظرى که آن را با مباحث اخلاق سنتى ـ اعم از اخلاق دینى و فلسفى ـ پیوند دهد, دچار کاستى است. وارد کردن مباحثى از سنخ آنچه در بخش عمده کتاب مطرح شده در حوزه دانش اخلاق و استخراج راه حل ها و پاسخ هاى مسائل اخلاق حرفه اى از منابع دینى, محتاج زیرساخت هاى پژوهشى بسیار عمیق ترى است. اصول راهبردى اخلاق حرفه اى که باید از آیات و روایات استخراج شود کدام است؟ و این استنباط بر چه مبانى باید استوار باشد؟ آیا قواعد دو علم اصول و فقه اینجا هم کاربرد دارد یا مبانى جدیدى لازم است؟ فضایل و رذایلى که براى یک بنگاه متصور است, چیست و چگونه مى توان چنین فضایل و رذایلى را از آموزه هاى دینى استخراج و فهرست کرد؟ ویژگى هاى زبانى آموزه هاى اخلاقى دین که پیروى از آن موجب افزایش کارایى و اثربخشى برنامه هاى آموزشى ـ ترویجى علم اخلاق مى شود, چیست؟ سنت اخلاقى فلسفى ما در رویکرد جدید از چه جایگاهى برخوردار است؟ در سنت اسلامى چه الگوهاى اخلاقى و عینى براى بنگاه ها مى توان یافت؟ و…
اینها پرسش هایى است که کتاب اخلاق حرفه اى داعیه پاسخگویى به آنها را دارد, ولى پاسخ روشنى براى آنها ارائه نکرده است.
رعایت ترتیب منطقى اقتضا مى کرد که مؤلف ابتدا زیرساخت هاى نظرى مذکور را به صورت پخته و مستدل و مشروح به محافل علمى عرضه کند و سپس به تألیف کتابى کاربردى بر مبناى آن اقدام نماید. مباحث نظرى مختصرى که در لابه لاى فصل هاى کتاب به صورتى ناپیدا گنجانده شده, کفایت از این مهم نمى کند.
پیشنهاد نگارنده به مؤلف محترم ـ که بر گردن اینجانب حق استادى هم دارند ـ آن است که این رسالت مهم را نیز بر دوش کشند و زمینه را براى پایه گذارى دانش اخلاق جدید, با رویکردى که بر کارآیى و اثربخشى برنامه هاى آموزشى و ترویجى علم اخلاق تکیه دارد, فراهم نمایند; تلاشى که در مورد دانش کلام از سوى ایشان مبذول گردید و با موفقیت نسبى قرین بود الگوى مناسبى براى این دست پژوهش هاى نظرى و عمیق است.
پىنوشت:
1 . اعوانى, غلامرضا, اخلاق, در: دایرةالمعارف بزرگ اسلامى, ج7, ص201 .
2 . همان.
3 . بدوى, عبدالرحمن, مقدمه جاویدان خرد, در: احمد بن محمد بن مسکویه, جاویدان خرد, به کوشش همو, تهران, 1358 .
4 . احمد بن محمد بن مسکویه, جاویدان خرد, ترجمه تقى الدین محمد شوشترى, به تصحیح بهروز ثروتیان, کاوش, تهران, 1374 .
5 . تفصیل سخن را بنگرید به: فرامز قراملکى, احد, مبانى کلامى جهت گیرى دعوت انبیا, در: کتاب نقد, شماره2و3 (بهار و تابستان76) ص256ـ282 .
6 . بحارالانوار, ج16, ص210 .
7 . وسائل الشیعه, ج12, ص173 .
8 . بنگرید به: فرامرز قراملکى, احد, روش شناسى مطالعات دینى, انتشارات دانشگاه رضوى, مشهد, 1381, ص59 و60; همچنین: مجتبوى, جلال الدین, مقدمه اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات), حکمت, تهران, 1381, ص یک.
9 . تفصیل سخن را در این زمینه بنگرید به: فرامز قراملکى, احد, هندسه معرفتى کلام جدید, مؤسسه دانش و اندیشه معاصر, تهران, 1378 .
10. Profesional Ethics.
11. Problem oriented.
12. Work Ethics.
13 . از آن جمله مى توان به این موارد اشاره نمود: هریس چارلز و همکاران, اخلاق در مهندسى, ترجمه رضا رضایى, تهران, انتشارات فنى ایران, 1379 .
ـ هس مر. ال. تى., اخلاق در مدیریت, ترجمه سید محمد اعرابى و داود ایزدى, تهران, دفتر پژوهشهاى فرهنگى, 1377 .
ـ اصفهانى, محمدمهدى, اخلاق حرفه اى در خدمات بهداشتى و درمانى, تهران, دانشگاه علوم پزشکى ایران, 1372 .
ـ برجى, یعقوب على, اخلاق کارکنان, شهریار, قم, 1378 .
ـ امین زاده محمدرضا, اخلاق کارگزاران, مؤسسه در راه حق, قم, 1369 .
ـ سنى مان, پى. جى. نگاهى دیگر به اخلاق رسانه اى, مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها, تهران, 1375 .
( کشاورز, بهمن, وکیل دادگسترى و اخلاق حرفه اى, نشر کشاورز, تهران, 1380)
14 . از جمله در فصل چهارم: اخلاق حرفه اى به منزله دانش; فصل دهم: اخلاق را بنیان کجاست؟
15 . ص115 و116 .
16 . ص341 و342 .
17 . فصل چهارم, ص115ـ127 .
18 . همان, ص128ـ137 .
19 . همان, ص133 .
20 . کتاب حاضر, ص20 .
21 . همان, ص133 .

تبلیغات