آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
کتاب حاضر نوشته اى است از استاد صالح وردانى با ترجمه آقاى عبدالحسین بینش. استاد وردانى از فعالان سیاسى مصر است و سال هاى چندى از عمر خویش را در زندان سپرى کرده است. دوران زندان براى وى فرصتى فراهم آورد که در مبانى اعتقادى خویش بیندیشد و تجدیدنظر کند و در نتیجه به تشیع بگرود.
از آن پس, وى تمام همت خویش را صرف فرهنگ شیعه در مصر کرد. از جمله فعالیت هاى ایشان تأسیس دو مؤسسه انتشاراتى دار البدایه و دار الهدف است که به گفته وى در مناسبت هاى شیعى به حسینیه تبدیل مى شود.
استاد جز این کتاب, تألیفات دیگرى در دفاع از شیعه و تشیع و دیگر امور وابسته دارد; از جمله:
1. عقائد السنة و عقائد الشیعه, التقارب والتباعد;
2. مصر و ایران صراع الأمن والسیاسة;
3. فقهاء النفط;
4. الدفاع عن الرسول;
5. بن باز, فقیه آل سعود;
6. زواج المتعه حلال عند اهل السنة;
7. مدافع الفقهاء.
کتاب حاضر
مترجم در مقدمه خود بر کتاب حاضر مى نویسد: (مطالعه تاریخ مصر پس از اسلام براى ما ایرانیان شیعى مذهب بسیار درس آموز و عبرت آمیز است; چرا که مصر برهه اى از تاریخش را در سایه حکومتى شیعى مذهب ـ فاطمیان ـ سپرى کرده; هرچند پیش از آن, تشیع از آن سرزمین غایب نبوده است. به گواهى تاریخ مدت دو سده در مصر, شعایر شیعى برپا بود و فقه شیعه حاکمیت داشت. در اذان (حیّ على خیر العمل) گفته مى شد. در روزهاى عزاى شیعیان, شهرها چهره اندوه به خود مى گرفت و در روزهاى عید آنان, در همه جا مجالس سرور و شادمانى برپا بود.
در همه این دوران خطبه به نام خلیفه فاطمى خوانده مى شد و قاهره در شکوه فرهنگى و شکوفایى علمى و نیز اقتدار سیاسى و نظامى, با بغداد عباسیان رقابت مى کرد. حتى نفوذ فاطمى ها به بیرون از مصر امتداد یافته و به سرزمین هاى حجاز, شام و یمن رسیده بود. تجارت در آن سرزمین رونقى بسزا داشت و امنیّت و عدالت حاکم بر آن موجب آرامش و آسایش ساکنانش گشته بود…).
مطالب مهم کتاب عبارت اند از:
معرفى شیعه, شیعه در مصر از صدر اسلام تا حکومت فاطمیان, دو قرن حکومت شیعه (فاطمیان) در مصر, انقراض فاطمیان, مصر پس از فاطمیان, تصوف و تشیع در مصر, بزرگان شیعه در مصر, زیارتگاه هاى شیعه در مصر, سفرهاى علماى معاصر شیعه به مصر, مصر پس از آغاز جنگ بر ضدّ ایران و عناوین دیگرى که به آن اشاره خواهد شد.
خلاصه اى از مطالب کتاب
مؤلف در فصل اوّل کتاب به معرفى شیعه مى پردازد و مى نویسد:
واژه شیعه به صورت مفرد و جمع (شیعه, اَشیاع, شِیَع) به معناى پیرو, گروه و امّت در نُه جاى قرآن کریم آمده است و در روایات به پیروان على(ع) شیعه, اطلاق شده است; چنانکه رسول اکرم(ص) فرمود: انّ هذا وشیعته هم الفائزون; (همانا این ـ یعنى على(ع) ـ و شیعیان او, اینان رستگارند.) على(ع) نیز در جنگ جمل به پیروان خود واژه شیعه را اطلاق کرده است در روایتى مى فرماید: قتلوا شیعتى; (آنان پیروان مرا کشتند.) همچنین در کتاب هاى تاریخ و سیره واژه شیعه به پیروان و طرفداران على(ع) و اهل بیت اطلاق مى شده است. ابوحاتم رازى مى گوید: (شیعه لقب گروهى است که در دوران رسول خدا(ص) با امیرالمؤمنین(ع) دوست بودند و به همین عنوان شناخته مى شدند; مانند سلمان فارسى, ابوذر غفارى, مقداد بن اسود, عمار یاسر و دیگران).
اینان گروهى بودند که پس از وفات پیامبر(ص) با حضرت, پیمان بستند و از بیعت با ابوبکر سرباز زدند.
شیعه سرچشمه دریافت معارف دینى را, پس از قرآن و سخنان پیامبر اکرم(ص), در دایره دانش اهل بیت پیامبر(ص) محدود ساخته, آن بزرگواران را الگو و پیشواى خود مى شمارد و به این اعتبار که پس از رسول خدا(ص) حفاظت و پاسدارى از دین به آنان سپرده شده است, فرمانبردارى از ایشان را واجب مى داند.
امامت, اصلى است که شیعه را از اهل تسنن و دیگر فرقه ها متمایز مى سازد و مفهومش این است که پیامبر خدا به استناد وحى الهى حضرت على را به عنوان امام پس از خود تعیین کرد و یازده امام پس از او نیز هر یک از طرف خداوند و به معرفى امام پیش از وى به امامت رسیده است.
شیعه بر این باور است که امامان نیز معصومند و این نتیجه منطقى اعتقاد به الهى بودن منصب امامت ـ به دلیل امتداد منصب پیامبر ـ است.
از عباسیان تا فاطمیان
مؤلف پس از معرفى شیعه, به تاریخ پیدایش تشیّع در مصر مى پردازد و بحث دامنه دار خود را که مربوط به تاریخ شیعه در مصر مى شود, شروع مى کند; وى مى نویسد:
آیا پیدایش تشیع در مصر به دوران فاطمیان باز مى گردد؟
مقریزى مورخ مشهور در پاسخ این پرسش اظهار مى دارد که پیش از آمدن فاطمیان به مصر, مذهب تشیع براى مردم آن سرزمین شناخته شده بود… محمد بن ابى حذیفه که یک شهروند مصرى و داراى قدرت بود, عقبةبن عامر کارگزار عثمان را برکنار کرد و مردم را بسیج و روانه مدینه کرد که در قیام علیه عثمان شرکت جستند و او را کشتند. پس از بازگشت به مصر وارد مسجد شدند و فریاد مى زدند: عثمان را ما نکشتیم, عثمان را خدا کشت.
پس از سقوط بنى امیه و برپایى دولت بنى عباس, دعوت فرزندان حسن بن على در مصر بر سر زبان ها افتاد و بسیارى از آنان با على بن محمد بن عبدالله بیعت کردند. وى نخستین کس از علویان بود که به مصر رفت. شیعیان پیوسته در مصر حضور داشتند تا آن که متوکل عباسى طى نامه اى به حاکم آن سرزمین, فرمان اخراج فرزندان ابوطالب را از مصر به عراق صادر کرد و به دنبال آن در رجب سال 236 همگى آنان از مصر بیرون رانده شدند.
پس از مرگ متوکل, مستنصر روى کار آمد و فرمان محدودیت براى علویان را صادر کرد, سپس (مستعین) سیاست او را ادامه داد و این وضع تا روى کار آمدن فاطمیان ادامه داشت.
پس از سقوط اخشیدیان و ورود فاطمیان به مصر, مذهب تشیع نیز در صحنه آشکار گردید و در مساجد مصر نداى (حیّ على خیر العمل) سر داده شد. شعارهاى شیعى از جمله درود فرستادن بر حضرت على(ع) و بر امام حسن و امام حسین و فاطمه زهرا(ع) بار دیگر میان مردم رواج یافت. با آمدن فاطمیان, اوضاع مصر به طور کامل دگرگون شد. فرمان صادر شد که (بسم الله الرحمن الرحیم) باید در نماز بلند خوانده شود و به همه نقاط مصر نوشتند: (بهترین مردم پس از پیامبر, على است) و فرمان دادند که در گرفتن روزه و پرداخت فطریه باید طبق مذهب شیعه عمل شود و خواندن نماز تراویح در مصر ممنوع گشت.
در ماه ربیع سال 385 قاضى محمد بن نعمان در قصر قاهره براى تعلیم علوم اهل بیت بر کرسى درس نشست. مردم با شتاب به دعوت فاطمیان مى پیوستند و ساکنان مناطق مختلف از یکدیگر پیشى مى گرفتند. مردم به دلخواه به دعوت اهل بیت روى مى آوردند و در نتیجه مذهب اهل تسنن در اقلیت قرار گرفت.
گواهى مورخان در باره فاطمیان
هیچ یک از دولت هاى حاکم بر مصر, از آغاز فتوحات اسلامى, در زمینه هاى سیاسى, اقتصادى و اجتماعى به اندازه فاطمیان به مردم آن سرزمین خدمت نکرده است. بهترین گواه آن بناى شهر قاهره و جامع الازهر است. به گواهى تاریخ, با روى کار آمدن فاطمیان در زندگى فکرى و ادبى مردم مصر نهضتى گسترده پدید آمد و علوم فلسفى, ریاضى, هیئت, نجوم و طب به اوج شکوفایى رسید.
دکتر محمد کامل حسین در این باره مى نویسد:
(در دوران فاطمیان حیات فکرى مصر به ویژه انواع علوم و فنون فلسفى دستخوش تحولى عظیم گشت و در پرتو پشتیبانى آنان شکوفایى یافت; حتى شمارى از خلفاى فاطمى در برخى رشته هاى علمى به ویژه هیئت و کیهان شناسى سرآمد بودند.)
دکتر عبدالمنعم ماجد نیز مى گوید:
(افتخار تبدیل مصر به یک مرکز بازرگانى مهم بین المللى به فاطمیان باز مى گردد; زیرا اینان نسبت به موقعیت جغرافیایى مصر در میان قاره ها و نقش آن در ایجاد ارتباط میان شرق و غرب آگاه بودند و براى سهولت تجارت, میان نیل و دریاى سرخ, کانالى حفر کردند, که در روزگار مستنصر به خلیج حاکمى شهرت یافت.)
ناصر خسرو مى نویسد:
(مصر در پرتو توجه فاطمیان شیعى مذهب براى نخستین بار در تاریخ, مرکز حکومت و مورد توجه جهانى گشت. قاهره به یکى از پایتخت هاى جهان اسلام تبدیل شد و علم و دانش در آن رونقى بسزا یافت و کعبه آمال دانش پژوهان گردید. قلمرو دولت فاطمیان در دوران مستنصر بالله هشتمین و آخرین خلیفه فاطمى از اقیانوس اطلس تا رودخانه فرات امتداد داشت و دعوتشان به اوج رسیده بود.)
(حاکم بامر الله, در سال 395 دار الحکمه یا دار العلم را تأسیس کرد و آن را به انواع کتاب هاى علمى, ادبى و اعتقادى مجهّز ساخت. دانشجویان از جاهاى گوناگون جهان به این مراکز علمى روى مى آوردند و دار الحکمه مانند دانشگاهى بود که چندین دانشکده داشت. کتابخانه روزگار مستنصر در همه جهان اسلام بى مانند بود. این کتابخانه داراى چهل مخزن با بیش از دویست هزار کتاب بود و شمار زیادى از نویسندگان و نسّاخان در آنجا سرگرم کار بودند. جامع الازهر که توسط دولت فاطمیان ساخته شد, هزار سال است که برپاست و یکى از آثار ماندگار آن دوران باشکوه است.
مهم ترین مناسبت هاى بزرگداشت که از طرف فاطمیان برگزار مى شد, از این قرار بود: آغاز سال هجرى, عاشورا, میلاد پیامبر(ص), عید فطر, عید قربان, نیمه شعبان, میلاد امام على و امام حسن و امام حسین و حضرت زهرا(ع) اوّل رمضان, عید غدیر, نوروز, شب اوّل و شب نیمه ماه رجب.
هنوز شمارى از آن مراسم در مصر باقى است; مانند روزهاى میلاد, نیمه شعبان و آغاز سال هجرى; ولى با روى کار آمدن ایّوبیان بیشتر جشن ها و مراسم عزادارى برافتاد.
ریشه کن سازى شیعه
صلاح الدین ایّوبى در سال 564 وارد مصر گردید و حکومت را به دست گرفت. وى قضاوت مصر را از شیعیان گرفت و به علماى شافعى سپرد. مذهب شیعه پنهان گردید تا آن که به فراموشى سپرده شد. صلاح الدین در یک شب همه امیران باقى مانده را دستگیر کرد و یاران خودش را در خانه هایشان جاى داد. صلاح الدین (حیّ على خیر العمل) را از اذان برداشت و سراغ گروه هاى شیعى در جامعه مصرى رفت تا شیعه را ریشه کن و محو کند.
با وجود اقدام هاى صلاح الدین در مصر, امروزه هیچ کس در مصر از ایّوبیان به نیکى یاد نمى کند; در حالى که نام فاطمیان تا امروز بر سر زبان هاست. هنوز در قلب قاهره قدیم خیابانى به نام (معزّ لدین الله) حاکم فاطمى و خیابانى به نام (جوهر صقلى) وزیر فاطمى است.
مسجد (اقمر) و مسجد (الانور) و مسجد (طلائع بن رزیک) که فاطمیان برپا کردند, هنوز به همین نام باقى مانده است.
از پیامدهاى سیاست ارعاب آمیز و خونین صلاح الدین در برابر شیعه, گریختن پیروان این مذهب به شام و جنوب مصر بود تا از فشارهاى او در امان بمانند و صفوف خود را براى رویارویى با وى یکپارچه سازند.
تصوّف و تشیّع
مؤلف سپس مى پرسد:
آیا طومار زندگى شیعه پس از دوران ایوبیان درهم پیچیده شد؟ و جواب مى دهد: با توجه به استیلاى ایوبیان بر مصر و حمله هاى پیوسته اى که براى نابودى و پاکسازى شیعه در همه سطوح انجام مى شد, پیروان این مذهب خود را ناگزیر به انتخاب یکى از سه راه دیدند: 1. پناه بردن به تقیه و اظهار تسنن; 2. فرو رفتن در لاک فرقه هاى صوفیه; 3. فرار به جنوب مصر و شام و یمن و هند و دیگر جاها.
با توجه به اینکه در مصر تصوف و صوفیگرى بسیار گسترده است, مؤلف در اینجا چند سؤال مطرح مى کند: آیا تصوف چهره دیگرى از تشیع است؟ سِرّ پویایى حرکت تصوف در مصر چیست؟ آیا این ثمره دوستى خاندان پیامبر است که در وجود مصریان باقى مانده است؟ محبتى که مصریان به اهل بیت دارند, به تصوف باز مى گردد یا به تشیع؟ و موضع فرقه هاى تصوف در برابر شیعه چیست؟
و جواب مى دهد: تاریخ تشیع در مصر به سال ها پیش از تصوف باز مى گردد و به طور طبیعى تصوف را باید مولود تشیع شمرد.
از آنجا که ایوبیان و پس از آن ها (ممالیک) موفق به از میان بردن تشیع نگشتند, به پشتیبانى از تصوف روى آوردند; زیرا این فرقه مى توانست طومار حیات شیعه را درهم پیچد. دلیلش هم این بود که تصوف, شعار شیعه یعنى دوستى اهل بیت را سر مى داد و این شعار براى قدرت حاکم, خطرى ایجاد نمى کرد; زیرا صوفیه به حقیقت شعار خویش, آگاهى کامل نداشتند. این بود که حکومت ها تصوف را آزاد گذاشتند تا در میان عموم مردم فعالیت کند و آنان را به چند دستگى گرفتار سازد; به این ترتیب تصوف فراگیر گردید.
تصوف با شعار دوستى اهل بیت در مصر گسترش یافت و به بزرگ ترین گرایش اسلامى تبدیل گشت این همه به حساب اهل بیت بود و بدون آنان, صوفیه در مصر نه بودى داشت و نه نمودى.
شخصیت ها و مزارهاى شیعى در مصر
دوستى اهل بیت هنوز در دل مصریان نهفته و چونان سدّى محکم راه دعوت وهابیت به جامعه مصر را بسته است. مراسمى که امروزه در سالگرد ولادت حضرت زینب و سالار شهیدان امام حسین(ع) و زادروز بانو نفیسه, شاهد برپایى آن هستیم, نشان بقاى معنوى آن در ضمیر مردم است; همان طور که رواج تصوّف در این کشور مرهون زنده نگه داشتن شعایر اهل بیت است و صوفیه آن را دستاویزى براى نفوذ خود در جامعه کرد.
پس از حضرت امام حسین و سیده زینب و سیده نفیسه, جایگاه ها و مراقد عده اى از بزرگان شیعه مورد احترام مردم است; از جمله مالک اشتر, محمد بن ابى بکر, طلایع بن رزیک, بدر الجمالى, افضل امیر لشکر, قاضى نعمانى و امیر مختار معروف به مسبّحى, که مؤلف به معرفى یک یک آنان مى پردازد و تاریخ زندگى آنان را مورد بررسى قرار مى دهد و سپس مى گوید: علاوه بر اینها در روستاها و شهرهاى مصر صدها ضریح و بارگاه هست که برخى به پیشوایان صوفیه و برخى دیگر به بزرگانى که با کراماتشان در دل مردم جا گرفته اند, تعلق دارد. در جنوب مصر ده ها بارگاه به چشم مى خورد که به یک صوفى یا فقیه و به تعبیر عامّه (ولیّ) منسوب است. در آسوان مزارها و مَشاهد زیادى وجود دارد که صاحبانشان به خاندان پیامبر منسوبند و پرچم هاى سرخ و سبز بر فرازشان افراشته است.
وجود این بارگاه ها به ویژه آن دسته از زیارتگاه هایى که مورد توجه همگانى است, پیوسته براى وهابیان مشکل آفرین بوده است.
مؤلف سپس مى گوید: با توجه به موقعیت مصر نزد شیعیان و نیز تأثیر این سرزمین بر قلمرو اسلامى, مصر در طول تاریخ پیوسته مورد توجه پیروان این مذهب بوده است.
قدمت تاریخ تشیع در مصر توجه بسیارى از بزرگان و مبلّغان شیعى را به خود جلب کرده است. در طول تاریخ مهاجرت ها و سفرهاى شیعیان به مصر, پیوسته برقرار بوده است.
مهم ترین شخصیت شیعى که به مصر مهاجرت کرد و در صحنه هاى سیاسى ـ اجتماعى آن کشور نقش بارزى ایفا نمود و بر تاریخ جدید آن تأثیرى شگرف نهاد, سید جمال الدین اسدآبادى است. همچنین از مشهورترین مسافرت هاى شیعى, سفر آیت الله کاشف الغطا است که همراه گروهى از علماى شیعه عراق و با دعوت رسمى در نیمه دهه شصت (1965م) به آن کشور رفت. دیدار دیگر از مصر توسط شیخ عبدالحسین شرف الدین لبنانى در اوایل سده حاضر صورت گرفت که طیّ آن با شیخ سلیم البشرى, شیخ الازهر به گفتگو پرداخت.
دیگر, سفر نوّاب صفوى, رهبر فدائیان اسلام بود که در نیمه دهه پنجاه صورت پذیرفت. در دهه هفتاد (محمدجواد مغنیه) رئیس دار القضاى جعفرى لبنان و سید مرتضى رضوى به مصر سفر کردند. از سوى دیگر شمارى از بزرگان اهل تسنن, شیوخ الازهر و اندیشوران دهه شصت مصر نیز مسافرت هایى به نجف اشرف و شهر قم داشتند. (احمد امین) با گروهى از مدرسان و دانشجویان در سال 1349ق از نجف اشرف دیدار کرد. نویسنده سیاسى (محمدحسنین هیکل) نیز دو بار به ایران سفر کرد.
سفر نخست او در سال 1951 همراه با دیدار با آیت الله کاشانى بود. سفر دوم پس از انقلاب بود که با آیت الله خمینى دیدار داشت. او در سفر اوّل کتاب (ایران فوق بُرکان) و در سفر دوم کتاب (مدافع آیت الله) را تألیف کرد و در مصر به چاپ رسید.
مؤلف به شرح سفرهاى سید جمال الدین و دیگر اندیشوران شیعى به مصر مى پردازد و فعالیت ها و گفتگوها و دیدارهاى ایشان را برمى شمارد.
مصر پس از جنگ عراق بر ضدّ ایران
مؤلف سپس به دهه هفتاد به بعد مى پردازد و مى نویسد:
در دهه هفتاد همه جریان هاى فکرى اسلامى در مصر در حال منازعه بودند. گروه هاى اخوان المسلمین با گروه هاى الجهاد, التکفیر, جماعة المسلمین و سلفى ها و همگى با حکومت درگیر بودند و همه گروه ها به جز اخوان با صوفیه, منازعه داشتند.
اسلام رسمى و دولتى هیچ گونه دشمنى با شیعه نداشت و روابط میان الازهر و وزارت اوقاف با هیئت هاى علماى شیعه ایران و عراق و لبنان استوار بود; اما به محض شروع انقلاب اسلامى ایران همه امور دگرگون شد و اندک زمانى پس از آغاز جنگ ایران و عراق, همه گروه هایى که مؤید و پشتیبان انقلاب بودند, با آن سر ستیز و دشمنى گرفتند. این رویداد چگونه پیش آمد؟
پس از حوادث ایران, چشم ها به سوى مصر خیره شده بود و آن جا را دومین سرزمینى مى دیدند که در پیمودن راه اسلام به ایران خواهد پیوست. از این رو قدرت هاى بدخواه اسلام در صدد پیاده کردن نقشه هاى پلید خود برآمدند که مصر را از ایران جدا کنند; در راستاى اجراى این طرح بر سه موضوع تکیه کردند:
یک. بهره بردارى از جریان وهابیت که فکر حرکت اسلامى را به خود مشغول کرده بود و از ناآگاهى سیاسى و بى تجربگى عامه مردم بهره بردارى مى کرد.
دو. دامن زدن به اختلاف هاى کهنه میان سنى و شیعه و پخش شایعاتى که عقاید شیعى را مى کوبید و مسلمانان را نسبت به تشیع و انقلاب اسلامى دچار شک و تردید مى کرد.
سه. تشویق حکومت مصر به موضعگیرى بر ضد ایران و وادار کردن کشور براى پشتیبانى تبلیغاتى و سیاسى از مصرى هاى مخالف ایران و باز گذاشتن دست وهابى ها براى ایجاد سدّى استوار که از تأثیرپذیرى مسلمانان از شیعه و ایران جلوگیرى کند. حقیقت این است که این طرح با دقت اجرا شد و در تحقق اهدافش یعنى ایجاد اختلاف میان جنبش اسلامى در مصر و انقلاب اسلامى ایران به پیروزى دست یافت و مصریان را در شمار دشمنان انقلاب درآورد. در این راه همه وسایل تبلیغاتى مانند مقاله, کتاب, سخنرانى و کنفرانس به کار گرفته شد. تنها شمار اندکى از صاحبان بصیرت از این فتنه جان سالم به در بردند و بقیه در امواج آتش فتنه اى که از سوى سعودى ها و عراقى ها شعله ور شده بود, گرفتار آمدند.
حجم ابزار و وسایلى که در مبارزه بر ضد شیعه در مصر به کار گرفته شد و نیز شمار گروه هایى که در آن شرکت جستند, چشم هر پژوهشگر را خیره مى سازد.
این جنگ در وهله نخست ماهیّت سیاسى داشت و هدف آن خنثى سازى تأثیر انقلاب اسلامى ایران بر مردم عربِ منطقه به ویژه مردم مصر بود. دامنه جنگ بر ضدّ شیعه در مصر به درهم کوبیدن همه تلاش هاى شیعى و حمله به همه کسانى که به نوعى با شیعه در ارتباط بودند, نیز شکیده شد. نخستین ضربه وارده بر تلاش هاى شیعى در مصر, متوقف ساختن فعالیت (جماعت تقریب) و پس از آن انحلال (جمعیت آل البیت) توسط سازمان امنیت بود. پس از آن, عناصر اسلامى و برخى از نویسندگان و استادان دانشگاه ها به اتهام تشکیل مجموعه اى جهادى با پشتیبانى مالى ایران دستگیر شدند که در سال 1987م اتفاق افتاد.
ضربه دیگر در سال 1988م بر پیکر برخى عناصر شیعى مصر و نیز عرب هاى مقیم آن کشور به اتهام تشکیل سازمانى موهوم به نام (سازمان شیعیان خمینى), وارد آمد.
پیدایش این سازمان, در آن هنگام در سطح مصر و سراسر جهان عرب, بازتاب بسیار گسترده اى یافت; زیرا عناصرى از بحرین و کویت و عراق نیز به آن پیوستند و به داشتن ارتباط با حزب الله متهم شدند.
سال بعد, ضربه متوجه یکى دیگر از سازمان هاى شیعى گردید که آن نیز به سازمان شیعه خمینى موسوم بود. معلوم بود که حکومت به سازمان نخست بسنده نکرده و تصمیم به جعل سازمان دوم گرفته است تا به اهداف خود برسد.
دارالتقریب
دارالتقریب در سال 1946م در مصر آغاز شد و از سوى گروه (اخوان المسلمین) به رهبرى حسن البنا مورد تأیید و پشتیبانى قرار گرفت. بسیارى از رجال الأزهر که با شمار زیادى از علماى شیعى در طول این دوران و تا اواخر دهه هفتاد, روابط دوستانه داشتند, در تشکیل آن سهیم بودند; از جمله شیخ محمود شلتوت, شیخ عبدالمجید سلیم, شیخ شرباصى, شیخ فحّام و شیخ محمد مدنى (مدیر کل جماعت تقریب میان مذاهب اسلامى).
از جمله علماى شیعى که در این جماعت شرکت داشتند و با علماى الازهر و مبلّغان سرشناس در مصر مرتبط بودند, شیخ محمدتقى قمى از ایران, شیخ محمدجواد مغنیه (رئیس قضات جعفرى در لبنان) شیخ على آل کاشف الغطا, سید مرتضى رضوى و سید طالب حسینى الرفاعى از عراق است. به تعبیر شیخ مدنى (مدیر کل جماعت تقریب) هدف این نبود که شیعه و سنى مذاهبشان را کنار بگذارند, بلکه هدف این بود که همه مذاهب اسلامى بر گرد اصول مورد اتفاق گرد هم آیند و در بقیه مسائل یکدیگر را تحمل کنند.
جمعیت تقریب در آغاز پیدایش, مخالفانى داشت که پیوسته علیه آن شبهه پراکنى مى کردند; ولى با همه فشارها به حیات خود ادامه داد.
متأسفانه با شروع انقلاب اسلامى در ایران تلاش هاى دارالتقریب متوقف گردید و مجله رسالةالاسلام که به وسیله این جماعت منتشر مى شد و دربردارنده مقاله هاى بسیارى از علماى شیعه و سنى بود, توقیف گردید. شگفت این که الازهرى که در آغاز با جمعیت تقریب همگام و با شیعه مهربان بود, ناگهان مطابق با سیاست حکومت, به صف دشمنان شیعه و ایران پیوست. الازهر هنوز هم تا به امروز بر همین موضع است و کتاب هاى شیعى را به این بهانه که در گرایش هاى افراطى حاکم بر مصر دست دارد, مطرود مى شمارد.
جمعیت آل البیت
جمعیت آل البیت در سال 1973م در آغاز, عنوان شیعه را به طور آشکار بر خود نداشت و درباره اهدافى که بر پایه آن ها تشکیل شده بود, چیزى نمى گفت و به کمک هاى اجتماعى و خدمات فرهنگى و علمى و دینى بسنده مى کرد و با دیگر جمعیت هاى موجود در مصر و در رأس آنها اخوان المسلمین ارتباط برقرار کرد. این جمعیت همراه جماعت تقریب, فعالیت مى کرد و در میان اعضایش عناصر شیعه و سنى دیده مى شد; از جمله سید طالب الرفاعى که از علماى شیعه عراق بود. پس از انتشار چند کتاب شیعى از سوى آل البیت, مانند المراجعات, و على(ع) لاسواه و التشیع ظاهرة طبیعیّة فى إطار الدعوة الاسلامیه, حساسیت هایى را علیه آنان برانگیخت. با پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و دشمنى نظام مصر با آن, فعالیت هاى اسلامى به طور عام و فعالیت هاى شیعى به طور خاص دچار مشکل شد و بالاخره جمعیت آل البیت توسط حکم دادگاه تعطیل شد. یکى از اتهام ها این بود: (به خطر انداختن اعتقادات مردم و از میان بردن وحدت صفوفشان از طریق رواج افکار بیگانه با دین اسلام و موافق با تفکر شیعى!) قضیه به صرف انحلال جمعیت ختم نشد, بلکه تنها مسجد منسوب به این جمعیت یعنى مسجد آل البیت مصادره شد و به مسجدهاى دولتى ضمیمه گردید.
توقف فشار بر شیعه
با آغاز سال نود, فشار بر شیعه رو به کاهش نهاد تا آن که همزمان با توقف جنگ عراق بر ضد ایران, به طور کامل از میان رفت. گویى تهاجم بر ضد شیعه موقوف به جنگ شده بود, ولى این سخن نه به معناى این است که شیعه در مصر یک گروه قانونى باشد, زیرا هنوز موانع امنیتى فراوانى پیرامونش را گرفته است. تنور تهاجم سیاسى همچنان داغ است و پرچمدار این تهاجم به ظاهر مقدس, گروه وهابى سلفى است.
تلاش مهاجران عرب شیعه در رویارویى با تبلیغات گسترده وهابیان و سلفى گرى موجب مطرح شدن و معرفى بیشتر شیعه گردید. بسیارى از شیعیان عراقى که از دست صدام گریخته بودند و یا براى تحصیل به مصر آمده بودند و بسیارى از شیعیان سعودى و بحرینى که در مصر به سر مى بردند, در دفاع از شیعه در برابر حملات تبلیغاتى علیه این مذهب, فعال شدند.
عراقى ها از آیت الله خویى تقلید مى کردند و بیشتر بحرینى ها و شمارى از سعودى ها مقلد آیت الله شیرازى بودند. نظریه تقلید تا این دوره براى مصرى ها روشن نبود, همان طور که نام مراجع بزرگ تقلید شیعه در مصر مشهور نبود; اما در پرتو تلاش هاى تبلیغاتى گروه هاى شیعه نام آنان در مصر بر سر زبان ها افتاد.
بسیارى از مردم مصر از طریق همین افراد و دریافت کتاب هایى مانند أصل الشیعه وأصولها و المراجعات و الحرب العراقیة الایرانیه و نحو وحدة اسلامیة با مذهب شیعه و سیاست هاى جمهورى اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى آشنا شدند.
در اواخر سال 1986م مقدمات تأسیس نخستین مؤسسه انتشاراتى شیعى در مصر به دست برخى از اعراب و مصرى ها فراهم گردید. این مؤسسه که (دار البدایه) نامیده شد, شمارى از کتاب هاى متفکران شیعى را براى عرضه در نمایشگاه بین المللى کتاب قاهره به چاپ رساند.
ظهور دار البدایه در نمایشگاه بین المللى سال 1987م کتاب قاهره, گروه سلفى را که پیوسته در کمین شیعه بود, غافلگیر کرد; همان طور که مأموران امنیتى و جاسوس ها نیز غافلگیر شدند.
دار البدایه از طرف گروه هاى سلفى و وهابیان و مأموران امنیتى به انواع گوناگون مورد حمله و آزار و اذیت قرار گرفت و به عنوان یک تلاش جاسوسى از سوى ایران تلقى و بالاخره تعطیل شد.
پس از تعطیلى دار البدایه, انتشاراتى دیگرى به نام (دار الهدف) تأسیس گردید تا توجه همگان را به شیعیان مصر جلب کند و حضور فعالانه آنان را در جامعه مصرى به اثبات برساند.
دار الهدف, علاوه بر آن که همه ساله در نمایشگاه بین المللى کتاب قاهره شرکت مى کند و در نشر کتاب هاى شیعى سهیم است, به احیاى مناسبت هاى شیعى مثل روز عاشورا و روز عید غدیر نیز اهتمام مى ورزد و با این کار به صورت یک حسینیه به مفهوم شیعى درآمده است.
این مؤسسه از سوى گروه هاى داخل و خارج مورد تهدید قرار دارد و حکومت نیز با ایجاد موانع امنیتى از تلاش هاى شیعى این مرکز, جلوگیرى مى کند.
موضع حکومت مصر نسبت به ایران پیوسته بر شیعیان و فعالیت هاى آنان اثر مى گذارد; زیرا حکومت به شیعیان به چشم دنباله روهاى سیاست ایران, نگاه مى کند.
فرقه بُهره
آخرین فصل کتاب درباره (بُهره) یکى از فرقه هاى شیعى اسماعیلى است که پس از انقراض فاطمیان از مصر کوچ کرده بودند و اینک به تدریج به مصر بازگشته و جمعیتى را تشکیل داده اند. وى مى نویسد:
امروزه در مصر اثرى از شیعه اسماعیلى فاطمى دیده نمى شود. این طایفه در سوریه و در هند وجود دارند.
چنین به نظر مى رسد که مهاجرت فرقه بُهره در اواخر دهه هفتاد در روزگار انور سادات آغاز شد و در دهه هشتاد به اوج خود رسید. اعضاى این فرقه بلافاصله پس از رسیدن به مصر در قاهره فاطمى ها اقامت گزیدند و به سراغ بارگاه ها و آثار امامان فاطمى رفته, به ساخت و ساز و تجدید بناى آنها پرداختند. از مشهورترین آثار فاطمیان که توسط بٌهره تجدید گردید, مسجد (حاکم بامر الله) موسوم به جامع الانور, همسایه دیوار به دیوار قاهره از سوى شمال است که از بزرگ ترین مساجد قاهره به شمار مى آید.
این فرقه, بارگاه هاى اهل بیت را در مصر نیز تجدید بنا کردند; از جمله بارگاه و مقام حضرت زینب و مقام رأس الحسین(ع) و قبر مالک اشتر.
با مهاجرت بٌهره هاى فاطمى به مصر, شمار شیعیان که براى مدت هشت قرن از این کشور غایب بودند, بار دیگر رو به فزونى نهاد.
با توجه به اتخاذ برخى مواضع خصمانه رهبر بُهره نسبت به شیعه, پرسش هاى چندى درباره این فرقه برانگیخته شده است. از جمله این پرسش ها, نقش بُهره در مصر و اهدافى است که این فرقه دنبال مى کند و این که عقاید و حقیقت مذهب آنان چیست و تجاوز آنان به آثار باستانى به چه منظورى است؟
پرسش دیگر درباره مواضع آنان در طول جنگ عراق علیه ایران است؟
گروهى تلاش کردند تا حکومت را وادار به اخراج بُهره از مصر سازند, ولى آن طور که پیداست حکومت از آنان خشنود است, زیرا خطرى از سوى آنان احساس نمى کند و نشانه اى از این که دولت از اینان احساس نگرانى کند, به چشم نمى خورد و طرفین در محدوده اى مشخص با یکدیگر در داد وستد هستند.
آنان از میانه روهاى اسماعیلیه هستند و عبادات و شعایرشان اختلاف چندانى با شیعه امامیه ندارد. تنها اخلتاف با شیعه در شمار امامان است. ایشان پس از امام صادق(ع) معتقد به امامت فرزندش اسماعیل که در دوران آن حضرت از دنیا رفت, هستند. از این رو آنان را اسماعیلیه مى نامند.
فرقه بُهره در مصر با حکومت این کشور ارتباطى محکم دارد و امام این فرقه با انور سادات و امروزه با حسنى مبارک در ارتباط است. اینان با وزارت اوقاف مصر در ارتباط نزدیکند و ملیون ها دلار به آن تقدیم کرده اند.
کتاب داراى یک خاتمه و سیزده پیوست ارزنده است:
1. جدول اسامى خلفاى فاطمى;
2. شهادتنامه اى که از سوى عباسیان براى مخدوش ساختن نسب فاطمیان تنظیم گردید;
3. متن تلگرافى که به وسیله آن از حضرت آیت الله کاشف الغطا براى شرکت در دومین کنفرانس مجمع پژوهش هاى اسلامى در مصر, دعوت به عمل آمد;
4. متن سخنرانى حضرت آیت الله کاشف الغطا به مناسبت سالگرد حادثه کربلا که در شب دهم محرم 1965م از رادیو صوت العرب قاهره پخش گردید;
5. متن فتوایى که به وسیله حضرت استاد بزرگ شیخ محمود شلتوت شیخ الازهر درباره جواز پیروى از مذهب تشیع ـ حدود سى سال پیش ـ صادر گردیده است;
6. متن مصاحبه روزنامه (روز الیوسف) با امام کاشف الغطا در شماره 1930 هشتم ژوئن 1965م, درباره مسائل مختلف به ویژه اختلاف میان شیعه و سنى و سعى در تقریب مذاهب اسلامى و چند موضوع مهم دیگر;
7. متن نامه مفتى اسبق سرزمین مصر, شیخ حسنین محمد مخلوف به شیخ شعراوى در هنگام تصدى وزارت اوقاف که در آن وى را علیه شیعه و دارالتقریب تشویق مى کند;
8. فهرست نام برخى از علماى الازهر که با شیعه همکارى داشته و آنان را یارى داده اند;
9. جدولى که نشانگر موضع شیعه نسبت به صحابه است;
10. نمونه کتاب هاى شیعى که در مصر به چاپ رسیده است;
11. نمونه کتاب هاى تألیف شده بر ضد شیعه و ایران در مصر;
12. متن مصاحبه مرحوم عمر تلمسانى, مرشد اخوان المسلمین پیرامون شیعه و ایران در سال 1982م;
13. نمونه کتاب هایى که در دفاع از شیعه در مصر انتشار یافته است;

تبلیغات