نظرى به تاریخ یعقوبى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
از کهن ترین تواریخ عام و بلکه مهم ترین آنها, تاریخ یعقوبى به زبان عربى و در دو جلد است که دربردارنده وقایع قبل و بعد از اسلام به شیوه اى مختصر است. نگارنده کتاب, احمد بن ابى یعقوب ابن وهب ابن واضح یعقوبى است1 که اصلاً ایرانى و از مردم اصفهان بوده, ولى اینکه نیاکان وى در چه زمان و چگونه از اصفهان به عراق رفته اند, مشخص نیست. نیاى سوم یعقوبى (واضح) از موالى منصور دوانیقى بوده است; به همین دلیل خاندان وى به عباسى نیز مشهور شدند. واضح حتى در زمان منصور مدتى حاکم ارمنستان و صاحب برید مصر بود, اما در عین حال تمایلات شیعى بسیارى قوى نیز داشت که آنچنان که در تاریخ مصر آمده, همین اعتقادات و جانبدارى او از نیروهاى مخالف عباسى باعث هلاکش گردید.2 از تاریخ و محل تولد یعقوبى نیز اطلاعات زیادى در دست نداریم, ولى ظاهراً وى وابسته به طبقه کارمندان دولت عباسى بوده و به دلیل سفرهاى مکررش در اقصى نقاط عالم, مى توان اینگونه پنداشت که منصبى ادارى هم داشته3 است.
محل تولد او به احتمال, بغداد است, اما پس از سال 260هـ بغداد را ترک کرده, مدت ها به مصر و مغرب سفر نموده است و تا پایان عمر در آن حدود زندگى کرده است. گویند که حتى براى مدتى در ارمنستان و خراسان نیز سکونت داشته و در خدمت طاهریان هم بوده و فتوحات و کشورگشایى هاى آنان را در کتابى جداگانه نگاشته بوده است. نصب او را به گونه هاى مختلف چون احمد کاتب, احمد بن یعقوب, ابن واضح و یعقوبى ذکر کرده اند. در باب مذهب وى نیز باید گفت که ظاهراً اعتقادات جدّش ـ واضح ـ در اخلافش باقى مانده و یعقوبى ـ چنانکه اشاره خواهد شد ـ مذهب شیعه داشته; حتى برخى محققان معتقدند که او به خاطر این تشیّع تحت تعقیب هم بوده است,4 اما حتى اگر وى تحت تعقیب هم نبوده است, به هرحال از اظهار تشیع خویش, ابایى نداشته و این مطلب را مى توان از مطاوى کتاب وى دریافت.5
محل و تاریخ وفات یعقوبى را نیز بدرستى نمى توان روشن کرد. برخى, محل وفاتش را مصر و گروهى دیگر مغرب دانسته اند و سال مرگ او را نیز میان 278, 282, 284 و پس از 292 آورده اند که مشهور همان سال 284 به نظر مى آید.6
یعقوبى علاوه بر تاریخ, در جغرافیا نیز دست داشته که از جمله آثار شناخته و باقى مانده وى در این باب مى توان به البلدان اشاره کرد. او در این کتاب به ویژه به جغرافیاى انسانى توجه دارد و آن چنان که تشنر روشن مى سازد, اطلاعات خود را از ساکنان نواحى مربوط کسب نموده و سپس به تأیید افراد مطمئن رسانده است.7 یعقوبى را مى توان نماد تلفیق دو دانش مهم تاریخ و جغرافیا به شمار آورد.8 او در عین حال در علم نجوم نیز مهارت داشته و اشعارى زیبا به عربى سروده است.9 حتى وى را در زمره شعراى ایرانى هم آورده اند. ثعالبى نیز آنقدر او را شاعر مى دانست که در زمره شعرا و ادبا در کتاب خود از یعقوبى نام برده است.10 از دیگر آثار وى علاوه بر تاریخ و البلدان, مى توان به آثارى چون السماء, اخبار الأعمم السالفة, فتوح المغرب و مشاکلة الناس لزمانهم اشاره کرد11 که تنها (تاریخ) و (البلدان) به دست ما رسیده است12 و اینک به معرفى و بررسى تاریخ یعقوبى مى پردازیم.
نخست باید به یاد داشت که تاریخ یعقوبى را به نام هاى (تاریخ کبیر), (تاریخ عالم), (تاریخ ابن واضح), (اخبار العباسیة) و… نیز نامیده اند.13 زمان تألیف (التاریخَ) بدرستى روشن نیست; برخى تألیف آن را مقدم بر البلدان ـ نوشته شده در سال 278هـ ـ دانسته اند. (التاریخ) مشتمل است بر تاریخ عمومى امم, ملوک و انبیاء, تاریخ اسلام و خلفا تا سال 252هـ14 و در واقع نوعى دایرةالمعارف تاریخى روزگار مؤلف به شمار مى آید.15 این کتاب از نخستین تاریخنامه هاى عمومى سالشمارانه16 است و یکى از مهم ترین ویژگى هاى آن, این است که مؤلف مطالب پیش از اسلام را موضوعى و مباحث پس از اسلام را سالشمارانه آورده است. از دیگر ممیزات چشمگیر آن ذکر احوال امامان شیعه, برخى احادیث آنان. حدیث غدیر, ماجراى سقیفه و حدیث ثقلین است که بیان این مطالب در دوره بنى عباس, بسیار قابل ملاحظه مى باشد.
جلد اوّل با داستان آفرینش آغاز مى گردد ـ که متأسفانه مقدمه این بخش اکنون در دسترس نیست ـ و به تاریخ پیامبران و اقوام گوناگون پیش از اسلام چون ایرانیان, اعراب, آشور, مردمان بابل, هندیان, یونانى ها و دیگر اقوام شناخته شده آن روز مى پردازد. یعقوبى براى ذکر تاریخ پیامبران از قرآن کریم و دیگر منابع اسلامى و حتى کتب عهدین, اقتباس هایى داشته است. وى در عین حال دیدگاهى نقّادانه به منابع تاریخى داشته و به صراحت برخى مطالب شایع تاریخى را در باب وقایع پیش از اسلام, غیر قابل اعتماد مى خواند.17 او تنها به ذکر تاریخ سیاسى نپرداخته, بلکه به ذکر تاریخ فرهنگى, علمى و دینى ملل گوناگون نیز دست یازیده است.18
این جلد, داراى شش باب در موضوعاتى همانند تاریخ قدیم, تاریخ هند, تاریخ یونان و رم, ذکر کتاب هاى بقراط و جالینوس و ارسطو و بطلمیوس بوده, برخى معلومات دیگر چون تاریخ ساسانیان, چینى ها, مصرى ها, مردمان نوبه و بجه, تاریخ قدماى عرب و کیش هاى ایشان را در بر مى گیرد. مطالب وى درباره کلیله و دمنه, اسطرلاب, شطرنج و ذکر اناجیل در نوع خود بى همتاست و نشان از اطلاع و دانش علمى مؤلف و شناخت وى از ادیان دارد.19
جلد دوم کتاب, درباره تاریخ عمومى اسلام بوده, از آغاز این دین مبین تا ایام خلافت معتمد عباسى را در بردارد.
در این جلد ابتدا به شرح زندگانى پیامبر(ص) تا بعثت پرداخته, سپس هجرت, غزوات, همسران, خطبه ها و مواعظ, قضیه حجةالوداع, اوصاف, نسب و وفات ایشان را آورده و آنگاه درباره جانشینان حضرت یعنى ابوبکر, عمر, عثمان و على(ع) سخن رانده و دوران حکومت خلفاى اموى و عباسى را به ترتیب سال هاى خلافت ایشان ذکر مى کند. نکته قابل توجه این است که در ذکر هر خلیفه, کارگزاران خلفا, امراى حاج و دیگر اتباع خلیفه نیز مطرح مى گردد. همچنین با ملاحظه مطالب تاریخ اسلام مى توان دو شیوه کاملاً متمایز در نحوه نگارش کتاب یافت: نخست آنکه در مطالبى همانند سیره پیامبر(ص), یعقوبى اخبار و مطالب را مدون و مرتبط با یکدیگر ذکر مى کند و دوم, برخى مطالب دیگر مانند نام همسران پیامبر(ص) یا تکالیف شرعى, داراى ترتیب فوق نمى باشند.
حدود یک پنجم کتاب درباره مطالب مربوط به تاریخ عباسیان است. یعقوبى که شیعه اى میانه رو بود,20 از بیانى در باب عباسیان استفاده مى کند که با بیان مورخان هم عصرش متفاوت است و شاید از همین روست که حاجى خلیفه,21 تاریخ یعقوبى را ذیل تواریخ آل عباس مى آورد.
یعقوبى در جلد دوم کتابش, تحقیق فراوانى در باب روایات تاریخى مبذول داشته, در واقع در آنها گزینش به عمل آورده است. وى پس از تحقیق و بررسى اخبار, گزارش گونه اى یکدست از روایات مستفاد به دست مى دهد.22 از همین رو در مقدمه این جلد به ذکر برخى از راویان و نسّابه هاى دوران خویش و حتى پیش از آنان مى پردازد.23 شیوه سالشمارانه این جلد, به یعقوبى کمک مى کند تا روایات گزینش شده را در قالبى مشخص بریزد. از جمله فصول مهم جلد دوم, ذکر داعیان عباسى و نهضت ابومسلم خراسانى است. وى در این بخش, میانه روى بسیار نموده24 و برخى حوادث ناخوشایند عباسیان را ـ مثل قتل ابن هبیرة و ابومسلم خراسانى ـ به گونه اى معتدل آورده و حتى در برخى موارد مثل رحلت امام موسى کاظم(ع), تنها روایت رایج عباسى را ذکر کرده است.25 درباره حوادث مهمى چون فتنه صاحب الزنج نیز که مقارن ایامش بوده, تنها به بیان مطالبى کوتاه و مختصر بسنده مى کند.
با وجود این همه نقایص, از ارزش هاى تاریخ یعقوبى نمى توان غفلت نمود. بحث یعقوبى از اقالیم سبعه, ذکر مطالب نجومى, توضیح خوب و مناسب او از آیین مسیحیت, بحث دقیق از تاریخ شیعه, ایام حکومت ابوبکر, خلافت امام حسن(ع), ماجراى طلحه و زبیر, قیام زبیریان و نهضت زید بن على از موضوعاتى است که در نقد و بررسى تاریخ صدر اسلام ارزش فراوان دارد.26
شیوه تاریخنگارى یعقوبى بسیار معتدل است و اطلاعاتى همچون ذکر خطبه ها, وصایا و نامه هاى رسمى, عالى و دقیق مى باشد.27 وى از گاهشمارى ایرانى و رومى نیز مطلع است;28 به همین دلیل در ذکر تاریخ ولادت حضرت عیسى(ع), پیامبر(ص) و آغاز خلافت هر خلیفه, اطلاعات جالب توجه نجومى آورده که از امثال محمد بن موسى خوارزمى و ماشاءالله منجم کسب نموده است.29
بنابر نظر هوتسما, یعقوبى در مورخان و نویسندگان دوره هاى بعدى تأثیر فراوان نهاده است. مسعودى مورخ و جغرافیدان مشهور, بسیارى از مطالب خود را درباره تاریخ پیش از اسلام, از یعقوبى اقتباس کرده و این جریان حتى تا قرن ششم نیز ادامه یافته و نویسندگانى چون صاحب مجمل التواریخ والقصص نیز از یعقوبى بسیار اقتباس کرده اند.30 به عقیده هوتسما, یعقوبى علاوه بر کتب مقدس, از برخى کتب دیگر چون کتاب غار گنجینه ها مطالبى اخذ کرده, اما آنجایى که مطالب این گونه کتاب هاى غیر اسلامى مخالف عقاید اسلامى است, فقراتى از آنها را حذف کرده است.31
یعقوبى در فصل ملوک فارس, اطلاعاتى ارزشمند درباره تاریخ ایران باستان, شیوه کشوردارى ایرانیان و سلسله مراتب دولتى ساسانیان آورده32 و گویا در این باب از منابعى چون (گاهنامک) پهلوى, تاریخ رسمى ساسانیان و جز آن بهره جسته است و بدین ترتیب از جمله کهن ترین منابع شناخت تاریخ ساسانیان گردیده33 است.
یعقوبى در تألیف کتاب خویش از منابعى سود برده که افرادى مثل طبرى بدانها دسترسى نداشته اند براى نمونه بارتولد, گمان دارد که وى در تنظیم تاریخ خراسان از منابع اصلى طبرى, یعنى مدائنى استفاده کرده است.34
به عقیده اشپولر ویژگى مهم و غیر قابل انکار یعقوبى, حفظ بى طرفى نسبتاً فراوان در بیان روابط مذهبى است,35 که این مطلب به علاوه اخبار گرانبهاى وى از ایران و یونان, توجه خاص به بغداد و سامرا, عنایت ویژه به ثغور جهان اسلام و مطالبى دیگر از این قبیل,36 اهمیتى شگفت, به تاریخ یعقوبى مى بخشد.
این کتاب نخستین بار, از روى نسخه خطى موجود در کتابخانه دانشگاه کمبریج توسط هوتسما در دو جلد منتشر شد (لیدن, 1883). چاپ فوق حاوى مقدمه اى لاتین در معرفى و نقد کتاب نیز مى باشد.
على رغم دقت هاى فراوان که در این چاپ به کار رفته, اشکالاتى هم به چشم مى خورد که در چاپ هاى بعدى37, برطرف گردیده است. در سال 1960م نیز چاپ تازه اى از روى چاپ هوتسما در بیروت صورت پذیرفت, ولى بهترین و منقح ترین چاپ صورت گرفته, همان چاپ هوتسماى هلندى38 است. تاریخ یعقوبى را دکتر محمد ابراهیم آیتى به فارسى ترجمه کرده, در سال 1341خ در تهران منتشر ساخته است.
1. نک: آقا بزرگ, الذریعه, ج3, ص296ـ297.
2. کراچکوفسکى, تاریخ نوشته هاى جغرافیاى, ص123ـ124, 126; زرین کوب, تاریخ ایران پس از اسلام, ص24; قس سرکیس, معجم المطبوعات, ج2, ص1948.
3. کراچکوفسکى, پیشین.
4. اشپولر, ایران در قرون نخستین اسلامى, ج1, ص29.
5. یعقوبى, تاریخ, مثلا, ج1, ص522 ـ527; ج2, ص74, 110, 112, 138, 142, 154, 178, 263, 289, 373, 419, 471.
6. یاقوت, معجم الادباء, ج5, ص153; آقابزرگ, پیشین; سرکیس, معجم, ج2, ص1948 و 1949; زرکلى, الاعلام, ذیل واژه; زرین کوب, پیشین; مقدمه دکتر محمد ابراهیم آیتى بر ترجمه فارسى کتاب, ج1, ص13ـ19; فاتحى نژاد, امهات المصادر, ص121ـ122.
7. تشنر و احمد, تاریخچه جغرافیا, ص20.
8. نک مثلا: یعقوبى, تاریخ (چاپ بیروت), ج1, ص84, 85, 176, 177, 182 و183.
9. براى برخى نمونه از آن شعرها مانند توصیف سمرقند. ر.ک: یعقوبى, تاریخ (چاپ دار اصدار بغداد), مقدمه ناشر; یاقوت, معجم البلدان, ذیل واژه سمرقند; مقدمه دکتر محمد ابراهیم آیتى بر ترجمه فارسى تاریخ یعقوبى, ص14.
10. ثعالبى, یتیمة الدهر, ج3, ص125; کراچکوفسکى, همان, ص127; سواژه, مدخل تاریخ شرق اسلامى, ص209 و232.
11. سرکیس, معجم, ج2, ص1948.
12. مقدمه دکتر محمدابراهیم آیتى بر ترجمه فارسى تاریخ یعقوبى, ص21 و22.
13. مقدمه دکتر محمدابراهیم آیتى بر ترجمه فارسى تاریخ یعقوبى, ص24.
14. به گفته نگارندگان کتاب (تاریخنگارى در اسلام) (ص118) کتاب وقایع را تا سال 259 در بردارد, اما مرحوم دکتر زرین کوب در ص24 مقدمه خویش بر کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام, سال 252 را ذکر مى کند. این ابهام را مى توان با مراجعه به متن تاریخ2 ص545 و546 روشن ساخت و دریافت که نظر درست, نظر نگارنگدان کتاب تاریخنگارى در اسلام مى باشد.
15. زرین کوب, تاریخ ایران پس از اسلام, ص24.
16. منظور از عبارت سالشمارانه این است که مؤلف در نگارش کتابش توالى تاریخى را رعایت کرده است. سالشمارانه به معنى حولیات نگارى نیست.
17. ر.ک: مقدمه محمدابراهیم آیتى بر ترجمه فارسى تاریخ یعقوبى, ص30.
18. روزنتال, تاریخ تاریخنگارى در اسلام, ج1, ص155; ر.ک: مطالب یعقوبى در جلد یک, در باب حکما و فلاسفه یونانى.
19. یعقوبى, تاریخ, ج1, ص85 ـ96, 163ـ172.
20. مقاله یعقوبى در E.A.L.
21. کشف الظنون, ج1, ستون26, ذیل اخبار بنى العباس.
22. یعقوبى, تاریخ (چاپ بیروت), ج2, ص5.
23. همان, ص6.
24. مقاله یعقوبى, در E.A.L.
25. یعقوبى, تاریخ, ج1, ص83, 103, 104, 216, 226; ج2, ص16ـ 17, 141 و142 و….
26. همان, ج1, ص83, 103, 104, 216, 226; ج2, ص16ـ17, 141 و142 و….
27. فهارس تاریخ یعقوبى, ص455ـ474, 491 و492, یعقوبى, تاریخ (چاپ بیروت), ج2, ص397, 398.
28. همان, ج1, ص156, 173ـ 175.
29. همان, ج1, ص68; ج2, ص113; و ر.ک: ترجمه یعقوبى, ص364 و365.
30. یعقوبى, تاریخ, چاپ هوتسما, مقدمه صVIII در ج1; مجمل التواریخ والقصص, ص229ـ271ـ 278.
31. یعقوبى, تاریخ, چاپ هوتسما, مقدمهVIII در ج1.
32. همان, چاپ بیروت, ج1, ص175ـ177.
33. کریستین سن, ایران در زمان ساسانیان, ص80, 82, 88, 91.
34. بارتولد, ترکستان نامه, ج1, ص43; زرین کوب, تاریخ ایران پس از اسلام, ص24.
35. اشپولر, ایران در قرون نخستین اسلامى, ج1, ص29.
36. مقاله یعقوبى, در E.A.L; تشنر و احمد, ص20.
37. مانند چاپ 1358 نجف و چاپ هاى بیروت.
38. سواژه, همان, ص209 و232.