محدث ارموى ، راوى شکوه رى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مرحوم میر جلال الدین حسینى ارموى معروف به محدث ارموى فرزند میرقاسم در ماه مبارک رمضان 1323ق/1283ش در ارومیه به دنیا آمد. پسر بزرگ و فرزند اول خانواده و پدرش خرده مالک1 بود. از همان سنین کودکى عشق فراوان به خواندن و نوشتن داشت. در درس خواندن او, تشویق فراوان پدربزرگش, میر عبدالله بى تردید مؤثر بوده است.
تحصیل را با خواندن گلستان سعدى, صد کلمه رشید وطواط, کلیله و دمنه و درّه نادرى آغاز کرد و در حین تحصیل به تدریس نیز مشغول شد.2
پس از اتمام تحصیلات مقدماتى و فراگرفتن ادبیات فارسى به خواندن ادبیات عرب و علوم اسلامى روى آورد. صرف و نحو و فقه و اصول و فلسفه را سال ها در محضر اساتید دانشور آن شهر فراگرفت و با آنکه بنیه ضعیفى داشت و گاهى دچار بیمارى مى شد و پزشکان او را از مطالعه زیاد منع کرده بودند, در تحصیل جدیتى فوق العاده از خود نشان داد و در بین علماى شهر مشهور گشت و على رغم آنکه در کسوت روحانیت نبود, مرحوم سید حسین عرب باغى ارموى (1369ـ1313ق) او را به لقب (محدّث) مفتخر ساخت.
او مدتى نیز به موازات تحصیل به کار پرداخت; از جمله مدتى در (داروخانه قزوینى) کار کرد که در همان مدت اندک چون چند بار اشتباهات نسخه اى پزشکان را اصلاح نموده بود. رئیس بهدارى شهر پیشنهاد کرد که او خود تصدّى داروخانه اى را به عهده بگیرد, ولى او چون به دنبال تحصیل بود آن کار را رها کرد. در همان ایام زبان فرانسه را نیز آموخت.3
عطش شدید علم آموزى او را به سوى حوزه مشهد که در آن هنگام غنى و پررونق بود کوچ داد. در بین راه علماى شبستر از وى خواستند که سرپرستى حوزه آن شهر را به عهده بگیرد, ولى او نپذیرفت و به مشهد رفت.
چهار سال از آن حوزه پرفیض بهره برد تا آنکه قیام مسجد گوهر شاد پیش آمد, در این قیام گروه زیادى از طلاب و مردم دستگیر شدند و محدث که در مدرسه میرزا جعفر مشغول به تحصیل بود نیز به زندان افتاد.
پس از آزادى از زندان به تهران برگشت. او قصد داشت براى ادامه تحصیل به نجف برود, ولى در تهران به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تبریز رفت و در دبیرستان نظام تبریز مشغول تدریس شد.
در سال 1320 با چهره نمایى عفریت جنگ جهانى دوم از افق تاریک غرب و فتنه آذربایجان به سبب ورود روس ها به ایران, تبریز را ترک گفت و به تهران آمد و در کتابخانه ملى با سمت سرپرستى بخش نسخ خطى مشغول کار شد.
محدث هم به خاطر شوق و علاقه و هم به خاطر پشتکار و جدیت فراوان, از مخزن نسخ کتابخانه ملى بهره بسیار برد و مخصوصا چون دانشمندان به آن کتابخانه آمد و شد داشتند, نفس جمعى از آنان چون محمد قزوینى او را در کار دل گرم مى کرد.4 او همچنین در این دوره با سید نصر الله تقوى آشنا شد و در مجالس روز جمعه او که مجالس علمى بود شرکت جست. تصحیح و چاپ دیوان حاج میرزا ابوالفضل طهرانى نتیجه آن آشنایى و دوستى است. توسط مرحوم تقوى با محمد قزوینى و پس از آن با عباس اقبال آشتیانى دوستى یافت. دوستى با سه دانشمند مذکور چنان محکم و خالصانه بود و در کار و زندگى او تأثیر گذاشت که تا آخر عمر از آن یاد مى کرد.
در سال 1322 با دختر آیة الله سید احمد طالقانى, خواهر جلال آل احمد, ازدواج کرد. همسرش, زهرا بیگم, زنى شجاع و با ایمان و در مقابل ناسازگارى هاى زمانه مقاوم بود. ثمره این ازدواج چهار پسر و دو دختر بود,5 که دو تن از پسران آنها اهل علم و معروفند.
محدث در مدتى که در کتابخانه ملى بود, تحصیلات دانشگاهى را در دانشکده معقول و منقول به پایان برد,6 و با تصحیح کتاب فهرست منتجب الدین از آن دانشگاه با درجه عالى دکترا گرفت.
دانشکده معقول و منقول آن روز (الهیات کنونى) محدث را به همکارى دعوت کرد و او در سال 1335 به آنها پاسخ مثبت داد و تا1347 ـ زمانى که بازنشسته شد ـ با آن دانشگاه همکارى کرد و البته باید گفت که دانشگاه تهران چنانکه باید از او بهره نبرد.7
او هرچند بیشترینه سال هاى تحقیق و تدریسش را بیرون از حوزه علمیه و (مدرسه) به معناى سنتى و حوزوى اش به سر برد و اگرچه بامحیط و فرهنگ دانشگاهى آن روزگار سر و کار داشت و خود درس دبیرستانى و دانشگاهى خوانده بود و به مقام دکترى رسیده بود ولى از لحاظ رفتارى یک حوزوى اصیل ماند و شاید از همین جهت کمتر به (دکتر سید جلال الدین محدث) مشهور بود.8
در تحقیق و پژوهش اعتماد علما را به خود جلب کرد که نتیجه آن اجازات علمى فراوانى بود که از اساتید خود کسب کرده بود. او این اجازات را به دقت در صندوقچه اى نگهدارى مى کرد ولى با تأسف آن صندوقچه به سرقت رفت. البته پس از آن اجازات چندى از علماى دیگر گرفت که از جمله اجازه اى است از شیخ آقابزرگ تهرانى و اجازه اى از شیخ محمد على دزفولى.9
او فقط به دو جنبه از زندگى اهمیت مى داد: یکى عبادت و اداى مناسک دینى و دیگرى کار علمى و تحقیقى. و تا آنجا که مى توانست از کارهاى دیگر خوددارى مى کرد.
در زندگى شخصى با افراد اندکى رفت و آمد داشت و آنان همه کسانى بودند که با علم نسبتى داشتند. از این افراد مى توان به سید نصرالله تقوى, محمد قزوینى, عباس اقبال, سید هادى سینا, عبد الحمید بدیع الزمانى, جمال الدین اخوى و جعفر سلطان القرائى اشاره کرد.
بسیار کم سفر مى رفت, یک بار به سفر حج رفت و هر دوـ سه سال یک بار در تابستان به مشهد مى رفت.10
عشق و علاقه فراوانش به تحقیق و پژوهش هیچ گاه کم نشد و حتى با اینکه بدنش را به تیغ جراحان سپرد, باز با آن حال کسالت به پژوهش ادامه داد و نسائم الأسحار را تصحیح و چاپ کرد.
او تا آخرین روز عمر خود از تحقیق و تصحیح دست برنداشت. از جار و جنجال و هیاهو گریزان بود و شاید یکى از علت هایى که در هیچ روزنامه و مجله مقاله اى ننوشت, همین باشد.
ویژگى هاى فردى
الف. پشتکار و همت عالى: او محققى تلاشگر و داراى پشتکارى عجیب بود. و با اینکه کمتر از استاد بهره برده, به قله هاى رفیع علم دست یافته است.
براى حل مشکلات کتاب ها, روزها وقت مى گذاشت, بعضى از کتاب هایى که او تصحیح کرده است سال ها طول کشیده اند, ولى او هرگز خسته نشده و کار را به انجام رساند. کار تصحیح تفسیر گازر حدود 5 سال و نسائم الأسحار ـ با حجم اندک آن ـ حدود سه سال طول کشیده است.
همت استاد در چاپ کتب نیز ستودنى است. بسیارى از ساعت هاى عمرش را در چاپخانه ها گذرانده بود. در هنگام چاپ تفسیر گازر بیشتر روزها, در چاپخانه مى ماند و همانجا ناهار مى خورد.11
ب. قدرشناسى: سپاس محقق از اشخاصى که از اثرشان استفاده مى کند نشان امانت دارى و فروتنى او است.
او در تشکر از عبدالعظیم قریب و مجتبى مینوى مى نویسد:
نگارنده از این دو استاد محترم استفاده شایان کرده است و صریحاً اعتراف مى کند که اگر مساعدت ایشان نمى بود تصحیح این دیوان (دیوان قوامى) به وضع حاضر براى وى میسّر نمى شد….12
نیز در مقدمه نقض از عباس اقبال تشکر فراوان مى کند. و از امام جمعه خوى به خاطر اشاره به حدیثى, نام مى برد و سپاس خود را به او ابراز مى دارد.13
ج.روحیه نقادى: کتاب هایى را مى بینیم که جز مقابله نسخ با همدیگر, بر روى آنها کارى نشده است,14امامرحوم ارموى درتصحیح روش نقادانه اى داشت. هم درتصحیح متن دقت کافى مى کرد و هم بارعایت ادب کارهاى دیگران رانقد مى کرد و با کمال ادب و احترام از آنان یاد مى کرد و اشتباهات آنان را گوشزد مى کرد در این جابه برخى ازنقدهاى او اشاره مى کنیم:
1. نقدى برعباس اقبال آشتیانى (دیوان قوامى);
2. نقدى بر سیدعلیخان مدنى (دیوان قوامى);
3. نقدى بر مرحوم محدث قمى (دیوان قوامى ص224 ـ 229);
4. بیان اشتباه عبدالعزیز جواهرالکلام (دیوان قوامى ص243);
5. بیان اشتباه حاج ملاباقر واعظ تهرانى (دیوان قوامى ص 242ـ241).
د.عشق و علاقه به اهل بیت (ع): محبت او به اهل بیت بسیار بود. سه عنوان از بزرگ ترین آثارش ( تفسیر گازر, نقض, غارات) را به امام زمان (ع) اهدا کرده است , شرح دعاى ندبه را به عشق اهل بیت تألیف کرد و فقط به خاطر استشمام شمیم معارف اهل بیت, کتاب زادالسالک فیض کاشانى و شرح مصباح الشریعه عبدالرزاق گیلانى را تصحیح کرد, و حال آنکه این دو کتاب به ظاهر مشرب تصوف دارند.15 او جمع اسم و کنیه حضرت رسول را فقط براى امام زمان جایز مى داند.16
آثار
مرحوم محدث از معدود چهره هاى مقبولِ دو نهاد حوزه و دانشگاه است. آثار او در عین اینکه همه دینى هستند ولى ارتباط تنگاتنگى نیز با فرهنگ این مرز و بوم دارند که مى توان به تصحیح تفسیر گازر و تصحیح نقض اشاره نمود. تفسیر شریف گازر علاوه بر اینکه تفسیر قرآن کریم است نثر آن از جهت قدمتِ نثر نویسى و ترجمه قرآن و…مورد توجه پژوهشگران زبان فارسى است و یا کتاب نقض که یک متن فارسى قرن ششم است. محدث با تصحیح این گونه آثار دین خود را به فرهنگ این ملت و زبان فارسى نیز ادا کرده است.
او محققى توانمند و تلاشگر بود. مى توان فعالیت هاى او را در تحقیق و پژوهش به چهار دسته تقسیم کرد:
1. تصحیح; 2. تألیف; 3. ترجمه; 4. تلاش در چاپ کتب نفیس قدما که دیگران تحقیق و تصحیح کرده اند.
گام در تصحیح کتب
دوره اى که محدث در آن مى زیست از درخشان ترین دوره هاى دانشگاه تهران محسوب مى شود و اگر بگوییم که دانشگاه, دیگر مثل آن دوران را نخواهد دید, سخنى به گزاف نگفته ایم, دوره اى که در آن بزرگانى مثل جلال الدین همائى, بدیع الزمان فروزانفر, محمد قزوینى, عباس اقبال, محمد تقى بهار و سید نصرالله تقوى (اخوى) گام هاى بزرگى براى احیاى فرهنگ این مرز و بوم برداشتند.
اگر چه در آن میان افرادى بودند که حس ملى گرایانه شان بیش از احساس دینى بود, ولى از آنجا که ملیت این مرز و بوم با فرهنگ اسلام بخصوص تشیع گره خورده در بسیارى از موارد آنها ناخواسته در حوزه دین نیز کتبى را تصحیح کرده اند.
تفاوت ارموى در روزگار خود با جمعى از محققان آن روز اشتغال معتقدانه او به متون دینى بود.
کتبى که مرحوم محدث تصحیح کرده از لحاظ موضوعى بسیار متنوعند که به برخى از آنها اشاره مى شود:
1. تفسیر
تفسیر جِلاءالاذهان و جَلاءالاحزان معروف به تفسیر گازر, تألیف ابوالمحاسن بن حسن جرجانى, از تفاسیر معتبر شیعه است. این تفسیر خلاصه تفسیر ابو الفتوح رازى است که با اضافاتى نگاشته شده است. وى مطالبى از نظم و نثر و اخبار شیعه مخصوصا راجع به فضایل سور بر مطالب ابوالفتوح افزوده است.
اهمیت تفسیر گازر
این تفسیر براى فارسى زبانان از نقطه نظر ملّیت و فرهنگ اهمیت شایان و مقام بسزایى دارد و آن به فارسى سلیس و شیرین بودن آن است, که شاید تا حدى لطیف تر و شیرین تر از تفسیر شریف ابوالفتوح نیز باشد; زیرا پخته تر و آسان تر و در بیان مراد و فهم مطالب روشن تر است. سعید نفیسى خود مى نویسد:
طبع و نشر تفسیرهاى فارسى مخصوصا آنها که از زمان هاى قدیم مانده است, گذشته از اجر معنوى, فواید ادبى گوناگون را به ما مى رساند; زیرا در این کتاب ها از موضوع هایى بحث کرده اند که در کتاب هاى رایج تاریخ و ادبیات و غیره اثرى از آنها نیست و ناچار عده کثیرى لغات و اصطلاحات و تعبیرات و تلفیقاتى از زبان فارسى به کار برده اند که در جمع آورى و تدوین فرهنگ این زبان بیش از آنچه تصور برود اهمیت دارد.17
پس علاوه بر آنکه این کتاب از جنبه معنى و تفسیر, کلید فهم قرآن و ترجمان کلام یزدان است و این خود مقامى است که به عقیده ما مسلمانان بالادست و مافوق ندارد. از جنبه لفظ و تعبیر نیز پایه اى بس بلند و مرتبه بسیار ارجمند دارد; زیرا از متون مهم نثر فارسى است, به طورى که مى توان گفت: گنجى سراسر گهر و درجى لبالب درر است. و این جنبه اگر چه قابل مقایسه با جنبه نخستین نیست, تا بتواند در برابر آن عرض اندام کند, لیکن در حد خود قدر و قیمتى بسزا و ارزش و اهمیتى گرانبها دارد چنان که بر اهلش پوشیده نیست; مخصوصا با توجه به اینکه ابوالمحاسن در همه جا به تلخیص و اختصار مطالب ابو الفتوح نپرداخته, بلکه درپاره اى موارد نظر داشته که به جاى لغاتى که ابو الفتوح به کار برده, لغات دیگرى که مفید همان معنى بوده, بیاورد. پس از این جهت نیز مى توان گفت: این کتاب از منابع مهم لغوى و گنجینه هاى ارزشدار لغت فارسى است.18
سبب نشر تفسیر گازر
محدث ارموى در 1376ق به زیارت حضرت امام رضا مشرف مى شود. در این سفر یکى از دوستانش پیشنهاد مى کند باهم کتابى را چاپ کنند که به دین و دنیاى مسلمانان مفید و براى آنان مایه ثواب جاودانى و نیکنامى دو جهانى باشد. محدث جلاءالاذهان را انتخاب مى کند; زیرا به نظرش چنین مى آید که بى شبهه در چاپ و نشر آن رضاى خالق و صلاح مخلوق هست. محدث کتاب را به امام زمان اهدا مى کند.19
تصحیح کتاب حدود پنج سال طول مى کشد. مقدمه دراز دامن مصحح شامل معرفى مؤلِف و مؤلَف و مقایسه بین دو تفسیر گازر و ابوالفتوح است. محدث در مقدمه مى گوید: جرجانى تفسیر ابوالفتوح را که شاید از جهت جامعیت منحصر به فرد باشد شیره کشى کرده و چنان به خوبى از عهده برآمده که مورد تحسین اهل فن گردیده است.20 و حیرت مى کند از اینکه, چرا مصنف نامى از ابو الفتوح رازى نمى برد.21 ولى در تکمله جلد یازدهم به اشتباه خود پى مى برد و از سخن خود بر مى گردد.
کار دیگر ایشان در تفسیر, تصحیح تفسیر شریف لا هیجى تألیف بها ٌالدین محمد بن شیخعلى شریف لا هیجى است. این تفسیر چهار جلد است که جلد سوم و چهارم آن را مرحوم دکتر ابراهیم آیتى تصحیح کرده است.22
2. حدیث
الف) تصحیح محاسن برقى, تألیف ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقى.
کتاب محاسن از کتب حدیثى معتبر شیعه, و از مصادر اصول کافى است; قاضى نورالله شوشترى معتقد است امهات کتب حدیث امامیه را باید شش کتاب دانست که پنجمین آن محاسن برقى است.23
مصحح در معرفى برقى مقدمه اى طولانى دارد و تصریح مى کند: (او اولین کسى است که پرچم شیعه را در رى برافراخت).24
همچنین در مقدمه به سخنانى که به برقى ضعف هایى را نسبت داده اند اشاره مى کند و به رد آنها مى پردازد. مثلا اینکه گفته اند برقى به جبر و تشبیه قایل بوده است.
ب) تصحیح شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیغمبر خاتم) تألیف قاضى قضاعى.
این کتاب شرحى است بر شهاب الأخبار قاضى قضاعى; لیکن چون آغاز و انجام آن ناقص است (ساقط از اوّل مقدمه است و کتاب از اولین حدیث شروع مى شود) معلوم نمى شود که شارح کیست همین قدر معلوم مى شود که وى شیعى دوازده امامى بوده و به سال 690ق آن را نوشته است.25
محدث در سبب نشر این کتاب گوید:
1. این کتاب شرح کلمات طیبه رسول اکرم است; پس هر مسلمانى از ملاحظه آن بهره مند و از مطالعه آن کامیاب تواند شد.
2. این اثر به نثر شیرین فارسى تألیف شده است و فارسى آن به روش و اسلوب فارسى سلیس شیواى قرن هفتم هجرى به رشته تحریر درآمده است و پختگى و حلاوت نثر فارسى آن عصر محتاج به شرح و بیان نیست.
3. نسخ آن بسیار اندک و نایاب است; به طورى که اگر اقدام به چاپش نمى شد بیم آن مى رفت که کتاب یک دفعه از میان برود و دستخوش حوادث روزگار گردد و این خود ضایعه بزرگ جبران ناپذیرى مى باشد.
4. مهیا شدن امورى از جمله پیدا شدن نسخه بسیار قدیم از این کتاب.26
کتاب دیگرى که در این موضوع تصحیح کرده, شرح فارسى غرر الحکم و درر الکلم آمدى, از جمال الدین خوانسارى است که آن را انتشارات دانشگاه تهران در شش جلد« یک جلد فهرست, چاپ کرده است.
3. کلام
الف. میزان الملل, تألیف على بخش میرزا قاجار. کتابى جدلى ـ کلامى.
این کتاب اوّلین کتاب چاپى محدث است که در سال 1324 چاپ شده است.
مؤلف کتاب انگیزه خود را از تألیف (هدایت جوانانِ هم مذهب و هم وطن و تشیید پایه دین و مذهب ایشان به وسیله اثبات حقانیت دین اسلام و مذهب جعفرى و نصیحت و اندرز به ایشان)27 مى داند.
این کتاب نثرى زیبا و خواندنى دارد و ارزش چاپ دوباره دارد.
مؤلف کتاب از تحصیل کرده هاى دارالفنون و فرنگ دیده است; براى همین هم در استفاده از ضرب المثل ها و آوردن شاهد مثال, زبانى اجتماعى دارد. بخش اوّل کتاب بیشتر مباحث عقلى است, و بخش دوم, به زندگى پیامبر اکرم اختصاص دارد.28
محدث که این کتاب را به امر آیةالله سید کاظم موسوى تبریزى تصحیح کرده و به همو نیز اهدا کرده است. در مورد تصحیح این کتاب مى گوید:
در تصحیح قسمت اوّل کتاب بیشتر از قسمت آخر سعى کردم, براى اینکه حالات خاتم الانبیا در کتب معتبر عربى و فارسى مشروحاً و ملخّصاً بیان شده است, هر که طالب باشد, به آسانى مى تواند دسترسى پیدا کند, به خلاف قسمت هاى اوّل که سبب نشر کتاب, آنها مى باشد; زیرا مطالعه مطالب مندرج در قسمت اوّل, براى غالب افراد جامعه تشیع و مخصوصا نوع جوانان, بسیار مفید به نظر مى آمد, نگارنده نیز, در تصحیح آن در حد امکان سعى کرد و از تصرف و مداخله در کتاب خوددارى نمود.29
ب. الصوارم المهرقة فى نقد الصواعق المحرقه, تألیف قاضى نورالله شوشترى.
این کتاب رد صواعق المحرقه ابن حجر هیتمى است. شوشترى در این کتاب تنها خلافت ابى بکر را بررسى کرده است. او مى گوید: (وقتى بطلان حقانیت ابوبکر ثابت شد, همان سخن در خلافت عمر نیز است. و بطلان اول لازم مى آورد بطلان دومى را و همچنین سخن در خلافت عثمان).30
محدث, زندگى نامه مؤلف را با نام فیض الاًله فى ترجمة قاضى نورالله (براى ادا کردن حق این سید بزرگوار بر شیعه و ایفاى وظیفه شکر در مقابل آنچه از احسان او بر ما مى آید) به ضمیمه این کتاب چاپ کرده است.
4. تاریخ
الف. نقض و تعلیقات آن.
در میان کارهاى محدث که همه شاخصند, تصحیح و تحشیه نقض31 و نگارش تعلیقات گرانبار آن از همه شاخص تر است. محدث ارموى با تحقیق درباره نقض به افق تقریبا فراموش شده اى32 در تحقیق و تصحیح متون دست یافت.
در سلسله کارهاى آن مرحوم آثارى چون محاسن برقى قرار دارند که از حیث اهمیت اخترى درخشان و پرتو افشان در سپهر حدیث نامه هاى شیعى و بنیادهاى حدیثى مذهب به شمار مى رود و آثار دیگرى چون الأصول الاصلیه (تألیف فیض), الغارات,… که هر کدام براى صاحب اثر کار نامه درخشنده اى هستند, اما با این همه نقض از جهت مجموع ویژگى هاى یک اثر محقق (محتوا, پایگاه مؤلف, شیوه تحقیق مصحح, کامیابى نهایى, تحقیق, جلب توجه اهل پژوهش) پایگاهى یگانه و منحصر به فرد دارد, از جهت زحمتى که مصحح براى تحقیق آن کشیده و عمرى که بر سرش نهاده و اینکه حقیقتا این متن کرامند به دست وى (احیا) گردیده, در ذهن پژوهندگان و کتابشناسان و متتبعان, نام (محدث ارموى) و نام (نقض) هریک یادآور دیگرى است.33
افزون بر ارزش مذهبى نقض ـ که در رد کتاب یکى از علماى اهل سنت است که بر شیعه تاخته بوده ـ از آن لحاظ که یکى از متون قدیم فارسى است که فقط چند سالى بعد از چهار مقاله نظامى عروضى و مقامات حمیدى تألیف شده و مشتمل بر بسیارى از مطالب مهم تاریخى و ادبى است, نسخه اى بسیار نفیس و گرانبهاست.34
محدث, هدف از تصحیح نقض را (احیاى یکى از گنجینه هاى فکرى مسلمانان مى داند که داراى فواید کلامى و تاریخى و رجالى و ادبى و جغرافى است و پنجاه و چند سال قبل از حمله مغول تألیف شده است).35
آشنایى محدث با کتاب نقض
او در جوانى زمانى که به مطالعه مجالس المؤمنین قاضى نورالله شوشترى ـ که نقض یکى از منابع آن است ـ مشغول بوده با کتاب نقض آشنا مى شود. و علاقه شدیدى به آن احساس مى کند و آرزوى مطالعه آن را در سر مى پرورد.
بعد از شروع جنگ جهانى دوم که به تهران برمى گردد, روزى مى شنود که نسخه اى از این کتاب نزد محمد قزوینى است. به نزد او رفته و علاقه خود را به آن کتاب شرح مى دهد, قزوینى با خوشرویى او را مى پذیرد و نسخه کتاب را ـ که با اقبال آشتیانى مشغول تصحیح بوده اند و به خاطر موانعى کار تعطیل شده بوده ـ به محدث مى دهد.
بعد از اینکه محدث شروع به تصحیح نقض مى کند, مرحوم جواد کمالیان به اتفاق هانرى کربن ـ رئیس انستیتوى ایران و فرانسه, که از موضوع باخبر شده بودند ـ نزد محدث آمده و پیشنهاد مى کنند که این کتاب را در فرانسه چاپ کنند و هزینه اش را نیز انستیتو بپردازد.
محدث در این باره گوید:
من از باب تردیدى که داشتم پاسخ را در رد و قبول این پیشنهاد به بعد موکول کردم و براى مشورت پیش مرحوم قزوینى رفتم و موضوع را با او درمیان نهادم. آن مرحوم به هیچ وجه مصلحت ندانستند و فرمودند که: (این کتاب چهره مذهبى دارد, پاى معارضه سنى و شیعه در میان است. مؤلف آنکه یک عالم شیعى است در مقامِ ردّ تهمت هایى است که یک عالم سنى مذهب, به جهل, به آیین تشیع وارد مى کند. با این وصف اگر در پاریس و یا در دیگر شهرهاى بلاد فرنگ به چاپ برسد و انتشار یابد ناچار رنگ سیاست به خود خواهد گرفت…بدیهى است که در این صورت در انظار مردم کم عیار و بى مقدار خواهد شد و از ارزش و اعتبار واقعى آن خواهد کاست, هنوز در مملکت ما اشخاصى هستند که نشر و اشاعه این قبیل آثار را از فرایض و وظایف حتمیه خود مى دانند)…آن مرحوم در انکار این امر به حدى اصرار فرمود که من از گفته خود پشیمان و بسیار شرمنده و خجل شدم و در ملاقات بعدى به مرحوم کمالیان پاسخ منفى داده و مشغول کار خود شدم.36
محدث در تمام عمر به نقض مى اندیشید و براى آن مطلب جمع کرده و تحقیق مى نمود.37
به دو نمونه از کارهاى محدث که بیشترین انگیزه در تصحیح آنها حل مشکلات نقض بوده است اشاره مى کنیم:
1. تصحیح دیوان ابى الرضا راوندى (سید ضیا ٌالدین ابوالرضا حسنى راوندى کاشانى).
این دیوان مشتمل بر یکهزارو نهصد و پانزده بیت است که پنجاه بیت آن اشعارى است که دیگران گفته اند.38
این کار محدث با دیگر کارهاى او از جهت اینکه تعلیقات آن به دو زبان عربى و فارسى است متفاوت است. تعلیقات عربى شامل توضیح لغات مشکل و نکات ادبى دیوان است. اما تعلیقات فارسى تألیف جداگانه اى است. این تألیف با عنوان فوائد تاریخى و رجالى دیوان, نوشته شده است.
او در سبب چاپ این دیوان مى گوید:
پس از آنکه موفق به چاپ کتاب نقض شدم دیدم در آن مشکلاتى وجود دارد که بدون مراجعه به کتاب هایى که در عصر مؤلف نوشته شده اند به حل آنها موفق نمى شوم… و این دیوان که داراى مطالبى بود که بعضى از مشکلات نقض را حل مى کرد و از طرفى فواید دیگرى بر آن مترتب بود.
این کتاب در حکم یک تاریخ قدیمى براى بلاد کاشان به شمار مى رود.39
2. تصحیح دیوان قوامى رازى ( شرف الشعرا بدرالدین قوامى رازى از گویندگان نیمه اول قرن ششم هجرى).
او در سبب چاپ و نشر این دیوان مى گوید:
بعد از آنکه نگارنده به طبع و نشر کتاب نقض موفق شد به مطالب بسیارى برخورد کرد که مشکلات آنها به جز با مراجعه به تألیفات معاصرین شیخ قابل حل نبود, ناچار نگارنده به مقام فحص از این آثار برآمد…چون نگارنده دیوان حاضر را از نظر گذرانید معلوم شد که قسمتى از آن مشکلات با مراجعه به آن دیوان حل مى شود. بنابراین به طبع و نشر آن مبادرت کرد.40
ب. نسائم الأسحار من لطائم الأخبار در تاریخ وزرا, تألیف ناصر الدین منشى کرمانى به سال 725ق.
بعد از آنکه محدث براى تدریس به دانشگاه مى رود مرحوم فروزانفر از او مى خواهد که یکى از دو کتاب مهم ادبى ـ تاریخى ربیع الأبرار زمخشرى, یا خریدة القصر عماد کاتب (قسمت مربوط به ایران) را تصحیح کند; ولى محدث به جهت بیمارى و اینکه پزشکان او را از پرداختن به امور علمى اى که مستلزم اعمال نظر دقیق است منع کرده بودند, از پذیرفتن آن دو امتناع مى کند, و اجازه مى خواهد که کتاب کم زحمت ترى را انتخاب کند و نسائم الأسحار را پیشنهاد مى کند که تصویب مى شود. ولى بعد از شروع کار معلوم مى شود که اصلاح و تصحیح این نسخه کم حجم پرمعنى نیز ـ مخصوصا با توجه به مجهول المؤلف بودن آن ـ کار طاقت فرسایى بوده است.41 محدث براى قدردانى از فروزانفر, این اثر را به او اهدا مى کند.
تصحیح این کتاب از چند جهت داراى ارزش است:
1. این کتاب مجهول المؤلف بوده 42 و محدث با تحقیق مؤلف آن را تعیین کرده است گوید:(تعیین مؤلف آن قریب سه سال فکر مرا مشغول کرده بود و قسمت عظیمى از وقت مرا به خود گرفته بود که نشر این کتاب از آن جهت به تأخیر افتاد).43
2. او با تحقیق در نسائم الأسحار و مراجعه به سمط العلى و درّة الأخبار ثابت کرده که مؤلفِ هر سه کتاب, یک نفر است. دلیل ها و براهین این امر را به طور مبسوط در مقدمه کتاب آورده است.44
همچنین به علت مراجعه به سمط العلى و درّة الأخبار, بعضى از اغلاط آنها را اصلاح و براى همین آرزو مى کند: (بى میل نیستم که این سه کتاب یعنى نسائم و درّه و سمط را به تصحیح کامل, در یک مجلد بار دیگر, به طبع رسانم).45
محدث این کتاب را از چند جهت تحسین مى کند:
1. مؤلف نسائم الأسحار در شرح حال اشخاص پا را از حد اعتدال بیرون ننهاده و به مدح و قدح بى مورد نپرداخته است;
2. موضوعات مهم را که لازم بوده در شرح حال اشخاص آورده است;
3. چون مؤلف در ادبیات بسیار قوى بوده, مطالب را, به بیانى رسا و عبارتى زیبا و سبکى نمکین و طرزى دلنشین ادا کرده است;
4. از مآخذ مهم و معتبر پیشین بهره برده است.
ج. تصحیح کتاب الغارات, تألیف ابو اسحاق ثقفى کوفى
تعلیقات محدث بر این کتاب, بیش از دو برابر حجم اصل کتاب است. و مقدمه اى نسبتا طولانى در معرفى مؤلف آن آورده است.
حضرت آقاى عطاردى درباره ارزش کار محدث مى گوید:
جامع ترین شرح حال و آثار مؤلف غارات نوشته هاى مرحوم استاد سید جلال الدین محدث (رضوان الله علیه) است.
…آن استاد بزرگوار همه مصادر و مآخذ را در این موضوع دیده و بررسى کرده و تحقیق بسیار جامعى انجام داده و جایى براى محققان باقى نگذاشته است.46
5. رجال
الف) فهرست منتجب الدین, تألیف منتجب الدین على بن ابى القاسم القمى.
این کتاب از کتب معتبر رجالى شیعه است.
منتجب الدین از میان آثار مفیدى که از خود به یادگار باقى نهاده به وسیله کتاب کوچک خود (فهرست منتجب الدین ) حق بزرگى بر گردن علماى شیعه دارد. او به وسیله این کتاب, نام گروهى از علماى اعلام و زعماى اسلام را در صفحه روزگار زنده نگاه داشته است. نظر به اهمیت کتاب, بزرگان شیعه پیوسته به استنساخ و نقل روایت و حفظ نسخه آن مبادرت کرده اند. چنانکه شهید اوّل شخصا به استنساخ این کتاب پرداخته است.
محدث به حضور مرحوم آیة الله بروجردى مى رسد. ایشان چند کتاب را نام مى برند, و به محدث پیشنهاد مى کنند که یکى از آنها را تصحیح کند, ولى از آنجا که محدث مشغول تصحیح تفسیر گازر بوده, از قبول آنها عذر مى آورد, و انجام آنها را موکول به فراغت از آن کار سنگین مى کند.
محدث مى گوید:
ولى چون این امتناع من تا حدّى خلاف ادب و اخلاق به نظر مى رسید, عرض کردم نظر به علاقه اى که به علم رجال دارم, و با کتاب فهرست منتجب الدین مأنوس بوده ام, و مخصوصا در تصحیح نقض, بر حسب ضرورت از اوّل تا آخر و مکرر در مکرر, با نهایت دقت و مراجعه به نسخ قدیمى, آن را مطالعه کرده ام, و به اهمیت آن بیش از پیش پى برده, مقام و ارزش آن را چنان که شاید و باید فهمیده ام, و مایلم که به چاپ آن بپردازم, و اگر حضرتعالى کتاب مرتب شده خود را لطف کنید من حاضرم آن را ملاک قرار داده و کتاب را تصحیح کنم.47
آقاى بروجردى کتاب را به ایشان مى دهند, ولى متأسفانه قبل از اینکه این کار به انجام برسد بدرود حیات مى گویند.
مرحوم ارموى در 1342 تحقیق این کتاب را به عنوان پایان نامه دکترى, در علوم منقول تقدیم دانشگاه تهران نمود که پس از بررسى با درجه ممتاز مورد قبول واقع شد, و به دریافت مدرک دکترى نایل گردید.48
آن مرحوم در نظر داشت مجددا این تعلیقات را بررسى کند ولى افسوس این فرصت را نیافت.49 این کتاب بالاخره در 1365 به همت سید محمود مرعشى و به کوشش محمد سمامى حائرى چاپ شد.
کارهایى که محدث در تصحیح فهرست منتجب الدین انجام داده اند:
1. شرح زندگى منتجب الدین;
2. تعلیقه و شرح زندگى بسیارى از رجال و خاندان هاى معروف که در فهرست آمده است, از جمله خاندان راوندى, خاندان عجلى, عبد الجلیل رازى و… .
مجموع این تعلیقات, خود کتابى است که نیاز است فهرست بندى شده و موضوعات آن از هم تفکیک شوند.
3. ذکر موارد استفاده ابن حجر عسقلانى, صاحب لسان المیزان, از کتاب تاریخ ریِ منتجب الدین, که حدود 47 مورد بوده است.50
4. ذکر موارد استفاده رافعى از منتجب الدین که حدود 24 مورد است.51
شایان ذکر است که رافعى, شاگرد منتجب الدین بوده, و گویا منتجب الدین نزد وى تقیه مى کرده است.52
5. تألیف مقاله (فایده علم تاریخ).53
6. عرفان
الف.تصحیح شرح فارسى مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه, از عبدالرزاق گیلانى:
مصباح الشریعه را عده اى از علماى شیعه معتبر مى دانند و به آن اعتماد مى کنند. سیدبن طاوس و شهیدثانى ازآن جمله هستند. در مقابل عده اى از علما آن را مورد اعتماد و قابل استناد نمى دانند, که شیخ حر عاملى از این گروه است.
هر کدام از این دو گروه براى سخن خود دلایل و براهینى دارند که علاقه مندان مى توانند به مقدمه محدث در شرح مصباح الشریعه مراجعه کنند.
محدث بعد از نقل سخن علما چنین نظر مى دهد:
این کتاب با اینکه بدین وضع و کیفیت و اسلوبى که هست به طور قطع و یقین نمى تواند از حضرت صادق باشد و دلایل این مطلب در هر باب, از ملاحظه عبارات آن باب, که متن کتاب است, مشهود و هویداست… .54
نیز در جاى دیگر مى گوید:
امر در این قبیل کتب, شاید همان طور باشد که میبدى در مقدمه شرح دیوان منسوب به امیر المؤمنین گفته است:( هر چند که به یقین معلوم نیست که این بحر از خاشاک شعر, غیر صافى است اگر یک بیت شعر اوست مرا در دنیا و عقبى کافى است).55
محدث رساله نیت, از آقا جمال الدین خوانسارى را, نیز به ضمیمه این کتاب چاپ کرده است.
از کارهاى سودمند محدث در این کتاب, افزودن باب 69 است; بابى که به نام معرفة الائمه, در مصباح الشریعه بوده و بعضى از منحرفان و دسیسه کاران آن را از بعضى نسخ اسقاط کرده و باب معرفة الصحابه را به جاى آن گذارده بودند.
ب. آثار تألیفى:
محدث ارموى در کنار سال ها تحقیق و تصحیح چند کتاب نیز تألیف کرد که مى توان به کتب زیر اشاره کرد:
1. کشف الکربة فى شرح دعاءالندبه
او در جهت ارادت بى شائبه و مخلصانه و عشق بى کرانى که به ساحت مقدس خاندان وحى داشت و بخصوص به امام زمان عشق مى ورزید و چند عنوان از بزرگ ترین کارهاى خود را به ساحت آن عزیز اهدا کرده است به تألیف شرحى بر دعاى ندبه پرداخت. دکتر على محدث فرزند مؤلف در مورد این کتاب مى گوید:
این کتاب نتیجه شصت سال کار آن فقید است. او به دعاى ندبه عشق فراوانى داشت و از آغاز جوانى خود به آن دعا اهتمام مى نمود. و از چند تن از استادان خود خواسته بود آن را شرح نمایند که ایشان نیز خواسته او را اجابت نمودند و یکى از آنان آن را در ارجوزه اى منظوم ساخت. آن شروح در کتابخانه او موجود است و در ذریعه شیخ آقابزرگ تهرانى معرفى شده است.
خود آن فقید چون آن شروح را کافى و شافى نیافت از همان دوره جوانى به شرح دعاى ندبه اهتمام ورزید و تا آخر عمر به آن مشغول بود. خصوصا در اواخر عمر چند سالى مستقیما به آن پرداخت ولى از آنجا که آن مرحوم وسواس عجیبى داشت که مطلبى را فروگذار نکند موفق نشد تألیف آن را خود به پایان برد و به چاپ رساند. 56
2. شرح بر الأصول الأصلیه فیض کاشانى. شرحى است مفصل بر آن کتاب که در جوانى نوشته است.
3. برگ سبز, که جنگ نظم و نثر است. شروع تألیف آن 10 مرداد 1329 است.
4. ایمان و رجعت در چهار جلد.
5. تشریح الزلازل بأحادیث الأفاضل.
6. عشق و محبت.
این کتاب ها تاکنون چاپ نشده اند.
ج. ترجمه
ترجمه وسیلة القربه فى شرح الندبه که تاکنون چاپ نشده است.
همچنین براى چاپ آثار ماندگار علما اقدام مى کرد; مثلا الفصول الفخریه فى اصول البریه, تألیف نسّابه معروف جمال الدین احمد بن عنبه (مؤلف عمدة الطالب ) رابا تصحیح سید کاظم موسوى به چاپ رساند. این کتاب علاوه بر مقدمه محدث, مقدمه اى نیز از جلال الدین همائى دارد.
شیوه تصحیح و نگارش محدث
ایرج افشار در این باره مى گوید:
محدث اصلا مقاله نویس نبود و از او هیچ نوشته مستقل کوتاه ندیده ایم. در مقدمه نویسى بر کتب و تعلیقه نویسى بر متون سلیقه و رویه اى خاص داشت, از یک مطلب چون متوجه مطلب دیگر مى شد, آن مطلب تازه یاب را که خود مفید مى یافت در نوشته خویش وارد مى کرد و از دراز شدن و چند مطلبى شدن موضوع پرهیز نداشت. این است که تعلیقاتش بر کتب مملو است از اطلاعات متنوع و مفید و اکثرا به طور تداعى.57
جویا جهانبخش نیز مى نویسد:
شیوه تصحیح استاد محدث تا اندازه زیادى سنتى و قدمایى و دست کم متأدب به بعضى آداب نگارشى و نگرشى علماى سلف بود.
مقدمه هاى او بر تصحیح هایش معمولا آکنده از اقوال اصحاب تراجم و عین عبارات مآخذ اصلى و از تبویب و تحریر امروزینه کم بهره است…سیماى مقدمه هایى که به قلم ایشان رقم زده شده, بیشتر یادآور مرقومات متتبعان قدیم و میراث پیشینیان است…
مرحوم محدث گاهى زمام قلم را رها کرده در مقدمه اى که به زبان فارسى مى نوشت عناوین و حتى بعضى بخش ها را به عربى تحریر مى کرد.
به هر حال این مقدمه ها نمودار توغّل آن مرحوم در متون قدیم و مصادر عمده و معتبر است که سخت کوشانه مورد بحث و فحص بلیغ قرار داده.
یکى از نمونه هاى توجه مرحوم محدث به مصادر و منابع اصلى و لزوم رجوع به آنها فهرستى است که براى اسماءرجال التدوین رافعى ترتیب داده و منتشر کرده وـ چنانکه استاد جمشید سروشیار براى بنده از خود آن مرحوم نقل مى کردند ـ به سبب متسننانه بودن متن التدوین از تحقیق آن, تن زده است.58
در حدیث دیگران
محدث ارموى با تلاش و کوشش خود بسیارى از علما را به تحسین واداشته است. آیة الله شبیرى زنجانى مى گوید:(آقاى محدث,کلامشان جدا مورد اعتماد است…).59 نیز او را با عنوان دانشمند معاصر از اشخاص کم نظیر در تتبع و استقصا مى داند.60
مرحوم آقا بزرگ تهرانى او را (عالم, ادیب و مصنف چیره دست) مى داند.61 و آقاى اشکورى محبت او را به اهل بیت چنین مى ستاید:
آن مرحوم شدید التعصب بود در ولایت اهل بیت و معتقد بود که حق یافت نمى شود مگر در احادیث مأثوره از ایشان و اسلام صحیح ممکن نیست مگر به پیروى از ایشان و گرفتن از آنها و براى همین سخت دفاع مى کرد از مذهب اهل بیت.62
حضرت آقاى عطاردى مى نویسد:(استاد سید جلال الدین محدث مردى محقق و سخت کوش بود و در کار خود بسیار مهارت داشت…).63
ایرج افشار او را چنین وصف مى کند:
از صفات بارز محدث در تصحیح متون تجسس متوالى و متداوم و خستگى ناپذیرش در جمع آورى نسخ متونى بود که قصد تصحیح آنها مى کرد. او در این راه هر نوع کوشش را مى پسندید و به هر وسیله متشبّث مى شد تا نسخ مورد احتیاج را به دست آورد و هم آنکه پس از آن در تصحیح و حل مشکلات متن به این و آن و هر مطلعى که مى شناخت مراجعه مى کرد.64
وفات
او سرانجام بعد از سال ها تحقیق و تصحیح و تألیف در روز شنبه پنجم آبان ماه 1358 بدرود حیات گفت و در جوار حرم حضرت عبد العظیم حسنى به خاک سپرده شد.
1.تعبیر از فرزند محدث ارموى است. (رک:تعلیقات نقض, ص 7)
2. تعلیقات نقض, ص 7 .
3 .مجله آینده, 1358, سال ششم, ص308, به نقل از فرزند مؤلف على محدث.
4.مجله آینده, ص 95.
5. از چشم برادر, شمس آل احمد, چاپ اول, تابستان 69, انتشارات کتاب سعدى قم.
6 .مجله آینده, سال پنجم, ص 95.
7. مجله آینده, سال پنجم, ص 95.
8 .فصلنامه میراث, سال دوم, ش1و2, ص74, سال 1378, جویا جهانبخش.
9. تعلیقات نقض, ج , ص(ده).
10. تعلیقات نقض, ج , ص(نه).
11. تعلیقات نقض, ج , ص(نه).
12. دیوان قوام الدین رازى, ص(کو).
13. الغارات, ج2, ص745.
14 . غنا و موسیقى, ج1, ص 16, به نقل از جلال الدین همائى.
15 . آینه میراث, ص74.
16 . دیوان قوامى رازى, ص209.
17 . تفسیر گازر, ج , مقدمه ص(مج).
18 . تفسیر گازر, ج 1, ص493.
19 . تفسیر گازر, ج 1, ص519 ـ518.
20 . تفسیر گازر, ج , مقدمه ص(مب).
21 . همان, ص(یج).
22.تعلیقات نقض, ج , ص(شانزده).
23 . محاسن برقى, مقدمه ص(ى).
24 . محاسن برقى, مقدمه.
25 . شهاب الاخبار, ص(أ), چاپ دوم 1361, انتشارات علمى و فرهنگى.
26 . شرح فارسى شهاب الاخبار, مقدمه ص(یج).
27 . میزان الملل, ص21 و 111.
28 . حضرت آقاى جعفریان در نقد و معرفى این کتاب مقاله اى نوشته است (مقالات تاریخى,ج ,ص ).
29 . میزان الملل, مقدمه ص(ز).
30 . الصوارم المهرقه فى نقد الصواعق المحرقه, ص340, چاپ 1367ق, چاپخانه شرکت سهامى طبع کتاب.
31 . معروف به بعض مثالب النواصب فى نقض بعض فضائح الروافض تألیف نصیرالدین ابو الرشید عبد الجلیل قزوینى رازى نوشته شده حدود 560ق
32 .تحقیق در متن هاى شیعى فارسى پیش از صفویه و حتى قبل از مغول مانند نقض و دیوان قوامى رازى.
33 . آینه میراث, ص76.
34 . تعلیقات نقض, ص ده, به نقل از مقاله (بندار رازى) از عباس اقبال.
35 . تعلیقات نقض, مقدمه ص چهل و هفت.
36 . تعلیقات نقض, مقدمه مصحح ص پنج.
37 . به یک نمونه از دقت هاى او در حل مشکلات نقض توجه کنید: در شرح حال شرف الدین مرتضى در نسخه هاى نقض از جمله ماترک او را چهار صد حصه مفرد آورده بودند که حصه مفرد نامفهوم و بى معنى است.
او با مراجعه به دیوان قوامى رازى مى فهمد که آن ترجمه عبارت (اربع مائة من لؤلؤ) است که چهار صد مَن خوضه (مروارید) مفرد است که کلمه خوضه به حصه تصحیف و تحریف شده بوده است. (دیوان قوامى, ص199).
38 . رک: دیوان ابى الرضا راوندى, ص220 و 268, چاپ 1374ق.
39 . همان, مقدمه ص(لد).
40 .دیوان قوامى رازى, مقدمه ص(کج), چاپ 1374ق/1334ش, چاپخانه سپهر.
41 . همان, ص(صا).
42 .نسائم الأسحار من لطائم الأخبار در تاریخ وزرا, ص(صط), چاپ دوم 1364, انتشارات اطلاعات.
43 . همان, ص(صا).
44 . نسائم الأسحار, مقدمه ص(الف ـ صط).
45 . همان, ص160.
46 . الغارات, ص6, ترجمه عزیزالله عطاردى.
47 .فهرست منتجب الدین, ص23ـ25.
48 . فهرست منتجب الدین, ص پانزده.
49 . تعلیقات نقض, مقدمه ص( ).
50 . فهرست منتجب الدین, ص‚1ـ 16.
51 . فهرست منتجب الدین, ص17ـ19.
52 . فهرست منتجب الدین, ص16.
53 . همان, ص ـ7.
54 . مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه, مقدمه ص(کو), نشر صدوق, چاپ سوم پاییز 1366, با مقدمه و تصحیح جلال الدین ارموى (محدث).
55 . همان, ص594.
56 . تعلیقات نقض, ص 16 .
57 . مجله آینده, ص 95.
58 . آینه میراث, ص77.
59 . یادنامه علامه امینى (مجموعه مقالات تحقیقى ), ص39, به اهتمام دکتر سید جعفر شهیدى محمدرضا حکیمى, 1361ش /1403ق.
60 . همان, ص 4.
61 . طبقات اعلام الشیعه, قرن چهاردهم, ص306, چاپ دوم 1404, دارامرتضى مشهد.
62 . اختران فروزان رى و طهران یا تذکرة المقابر فى احوال المفاخر, ص 21.
63 . ترجمه الغارات (عزیز الله عطاردى ), ص19 و 20.
64 . مجله آینده, سال 5, ص950.