آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
استاد جواد محدّثى که از نویسندگان بنام و از شاعرانِ مشهور و موفّق است, با نوشتن این فرهنگواره طرحى نو درانداخته است. (هدف از تدوین این فرهنگنامه, آن بوده که یک مجموعه یک جلدى, فشرده, دَم دست و کاربردى, حاوى لازم ترین دانستنى ها پیرامون موضوعاتى که به آن نهضتِ جاوید مربوط مى شود, ارائه گردد. از این رو مدخل هاى کتاب که به ترتیب الفباست, اشخاص,گروه ها, جاها, کتاب ها, اصطلاحات, سنّت ها, شعایر, تعالیم مکتبى و محورهاى دیگر را که به نحوى در ارتباط با فرهنگ عاشوراست, شامل مى شود.)(ص16).

از این جا به وضوح پیداست که منظور از فرهنگ در (فرهنگ عاشورا) فرهنگ مردم (فلوکلور) نبوده است و اگر پیرامون آئین ها و آداب و رسوم نیز مدخل هایى باز شده است, در رتبه پسینیِ این پژوهش قرار گرفته است; زیرا اصل و اساس کار را در این تألیف, تبیینِ (تعالیم مکتبى) و ترویج مفاهیم و آموزه هاى انقلابى و رزمى, تشکیل داده است.

نویسنده خود در شناسه فرهنگ عاشورا مى نویسد: (مقصود, مجموعه مفاهیم, سخنان, اهداف و انگیزه ها, شیوه ها ى عمل, روحیّات و اخلاقیّات والایى است که در نهضت کربلا گفته شده یا به آن ها عمل شده یا در حوادث آن نهضت, تجسّم یافته است.) (ص344) در نهایت نیز مى نویسد: (فرهنگ عاشورا, خطِّ ولایت و برائت است.) (345).

نویسنده از میان قرائت هاى مختلف عاشورا به (قرائت انقلابى حکومتیِ) آن معتقد است, و فاجعه عاشورا را که با باور ما (فرار از بیعت) و (اعتراض بر حکومت) بود, (انقلاب خونین) و (جهاد ابتدایى) مى داند, (ص97) وبا اصل مسلّم انگاشتن شعر یا شعارى که مى گوید: (کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا) بر استمرار و تداوم عاشورا تأکید مى کند (ص 37). هر روز را عاشورا و همه جا را کربلا مى خواهد و هر از گاهى با اندک مناسبتى بر این معنا و مفهوم, با تکرار آن شعار (کل یوم عاشورا و…) اصرار مى ورزد (ص50, 173, 287, 367, 469, 471). شگفت این که افراط در این اصرار, ناخواسته نویسنده را گاهى حتّى تا مرز تبلیغ و ترویج خون و خشونت نیز مى کشاند تا آن جا که از تشیّع ـ صد البتّه ناخواسته ـ تعریفى کاملاً زیدى و وحشتناک ارائه مى شود و این تحریف, وقتى به وضوح دیده مى شود که نویسنده محترم, شعرى از شاعر و مدّاحى معاصر به تکرار و تأیید نقل مى کند:
شیعه باید آب ها را گِل کند
خطّ سوم را به خون کامل کند
شیعه یعنى تشنه جام بلا
شیعگى یعنى قیام کربلا
شیعه یعنى هفت وادى اضطراب
شیعه یعنى تشنگى در شطّ آب
این سخن کوتاه کردم و السلام
شیعه یعنى تیغ بیرون از نیام1

تردیدى نیست که این تعریف از تشیّع, نادرست است و برداشتى که خواننده کتاب با این تعریف از (شیعه امام حسین (ع)) خواهد داشت, وحشتناک و با خون و خشونت خواهد بود. و براى آنان که با ادبیّات معاصر آشنایى دارند, به روشنى معلوم است که اشعار گفته شده به ویژه مصرع اول (شیعه باید آبها را گِل کند) در مقابله و معارضه با سخنى سبز و انسانى از سهراب سپهرى کاشانى است که (لطف سخنِ) سهراب و قبول خاطرش, پرآوازه و محسود معاصران است, آن جا که مى گوید و انصاف را که روح انسان را مى نوازد و نیک مى سراید: (آب را گل نکنیم/ در فرودست انگار, کفترى مى خورد آب/ یا که در بیشه دور, سیره اى پر مى شوید/ یا در آبادى, کوزه اى پر مى گردد/آب را گل نکنیم/شاید این آب روان, مى رود پاى سپیدارى, تا فرو شوید/ اندوه دلى/ دست درویشى شاید, نان خشکیده فرو برده در آب/ زن زیبایى آمد لب رود/ آب را گل نکنیم/ روى زیبا دو برابر شده است/ چه گوارا این آب!/ چه زلال این رود!/ …,/ …/ آب را گل نکنیم.)2
افزون بر آنچه گفته شد, برخى موارد تأمّل برانگیز نیز در کتاب فرهنگ عاشورا دیده مى شود که یادآورى مى گردد.
1 . بعضى از انگاره ها و شعارهایى که در انقلاب و جنگ ساخته شد, در این کتاب به نام عاشورا و گاه از زبان حال یا مقالِ امام حسین (ع) تلقّى و تبلیغ شده است و برخى از مدخل ها نیز در همین راستا نوشته شده است; مثل (بى وفایى); (جهاد); (حجّ ناتمام); (خون); (درس هاى عاشورا); (إنّ الحیاة عقیدة وجهاد); (شهادت طلبى); (عاشورا و انقلاب اسلامى); (فتح); (کلّ یوم عاشورا); (کوفیان); (هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله); (هل من ناصر); (یا فتح یا شهادت); (یالثارات الحسین) و (یوم الله). البتّه همین معنا را اگر از منظرى دیگر نگاه کنیم و فرهنگ سازى براى عاشورا را از این طریق, مجاز بدانیم, نه تنها اشکالى نخواهد بود, که در این صورت همین نکته را از نکات قوّت و مثبت کتاب خواهیم دانست.

2 . نقل تاریخ از منتخب طریحى و مقتل منسوب به ابى مخنف, آن هم به واسطه کتابى با نامِ (عاشورا فى الادب العاملى المعاصر), صحیح و دقیق نیست (ص 2).

3 . آمارها, دقیق و مستند نیست; زیرا از منابع و مآخذ معتبرى گرفته نشده است. بیش تر به کتابِ (زندگانى ابا عبدالله الحسین) از عمادزاده و کتاب (وسیلة الدارین) از سید ابراهیم موسوى, اعتماد شده است که هیچ یک درخور اعتماد و استناد نیست (ص34 ـ 31).
4 . شعرى که با مطلعِ (أمرر على جدث الحسین وقل لاعظمه الزکیّه) است, سروده ابوهارون مکفوف نیست, بلکه از سید حمیرى است3 (ص38).

5 . شهرت کوفیان به بى وفایى و مَثَل (الکوفى لا یوفى) بیش تر از آنچه به واقعیّت هاى تاریخى برگردد, ناشى از تبلیغات بنى امیّه و شامیان است (ص84; ص379 ـ 377).

6 . موضوع مصادره کاروان تجارتى یمن که قیام امام حسین (ع) را تا حدِّ راهزنى و گردنه گیرى, تنزل مى دهد, اتّهامِ بى اساسى بیش نیست که نخست از طریق راویان دربارى بنى امیّه ساخته شده و سپس در تاریخ هایى که علماى عامّه ترتیب داده اند, نوشته شده است تا پس از رواج آن بالاخره به کتاب هاى ما نیز راه یافته است و صد البتّه نه به کتاب هاى مستند و معتبر که به کتاب هاى متأخر و غیر مستند راه یافته است تا در نهایت نیز جزئى از فرهنگ عاشورا خوانده شده است (ص93). 4
7 . داستان تیر سه شعبه و این که بر سینه نشیند و از پشت سر درآورده شود, افزون بر این که به کتاب مستندى ارجاع داده نشده است, معقول و ممکن نیز نمى نماید (ص123).

8 . ترجمه (ثار الله) به (خون خدا) دقیق و درست به نظر نمى رسد (ص124).
9 . چراغانى, آراستن و آذین بستن شهر کوفه و دمشق, هنگام ورود اهل بیت امام حسین (ع) به آن دو شهر, جاى تأمّل و تحقیق است; به خصوص درباره شهر کوفه, بسیار بعید است و صحیح آن است که اهل کوفه, نه شادمانى مى کردند و نه جسن گرفته بودند, بلکه با صداى بلند گریه مى کردند که حضرت زینب نیز در خطبه خویش به آن تصریح مى کند (ص136).

10 . داستان سر به محمل کوبیدن زینب کبرى, قصّه اى بیش نیست که نخست در نورالعینِ اسفراینى نوشته شده و سپس طریحى از او, و مجلسى نیز از طریحى گرفته و استاد محدّثى هم از مجلسى نقل کرده است و عجیب این که چندین بار نیز تکرار کرده است (ص137; 222; 367; 217) و این کار افزون بر این که هرگز با اسوه صبر و استقامت, حضرت زینب نمى سازد, بر خلاف آن توصیه اى نیز است که امام حسین (ع) بر آن تأکید مى ورزید و به اهل بیت (ع) مى گفت: اُنظروا اذا أنا قُتلتُ فَلا تُشَقّقَن عَلَى جیباً ولا تَخْمِشَن وَجْهاً. و استاد محدّثى نیز در جایى از فرهنگ عاشورا همین سخن را از امام حسین (ع) نقل کرده است. 5

11 . این که گفته مى شود امام حسین (ع) حجّ خود را نا تمام گذاشت و یا به عمره مفرده تبدیل کرد, درست نیست (ص143, زیر مدخلِ (حجّ ناتمام)!) بلکه دقیق و درست همان است که در کتاب هاى حدیثى ـ فقهى, روایت هاى آن نقل مى گردد و همگى حاکى از آن است که امام حسین (ع) از ابتدا احرام عمره بسته بود و در همان حدیثى هم که مؤلف فرهنگ به نقل از وسائل الشیعه آورده است, به صراحت از معتمر بودن امام حسین (ع) سخن گفته شده است: (کان معتمراً) (ص143).

12 . ذوالجناح نامیدن اسب امام حسین (ع) و یا (جواد) خواندن آن, جاى بحث و بررسى است. اسم اوّل و مشهور, در منابع و کتاب هاى اوّلیه دیده نمى شود و دومى نیز (جواد) عنوانى عام است, نه نامى خاص. (ص180).
13 . شاه زنان به شهربانو ارجاع داده شده است; امّا در متن کتاب از مدخلى به عنوان شهربانو خبرى نیست (ص 24).
14 . بدون این که سند یا مدرکى ارائه داده شود, فقط به این علّت که (معروف است) نوشته شده که شریح قاضى, فتوا به قتل حسین بن على (ع) داد (ص246). در این که شریح قاضى در کتاب هاى رجالى شیعه, مذمّت شده است و همچنین در این که به پشت بام دارالاماره کوفه رفت و حامیان هانى بن عروه را متفرق ساخت و با این کار خدمت بزرگى به ابن زیاد نمود, تردیدى نیست; امّا این که فتوا به قتل حسین (ع) داد, هرگز سند و مدرکى دیده نشده است. ما در این مورد به صورت مفصل و مستوفا تحقیق کرده6 و به این نتیجه رسیده ایم که داستان فتواى شریح از اواخر دوره قاجار به این طرف, ساخته و پرداخته شده است. پیش از آن حتّى در کتاب هاى نامعتبر و دست چندم نیز دیده نشده است. برخى نیز به ساختگى بودن این داستان, تصریح یا اشارتى کرده اند7 .

15 . برخى از مطالبى که درباره شمر آورده شده است, جاى تردید است و در مدخل (شمر بن ذى الجوشن), ضعف سند, بسیار دیده مى شود (ص256).

16 . کتابنامه اى که زیر همین عنوان (کتابنامه عاشورا) تنظیم شده است, بسیار نارسا و ناکارآمد است; مثل این که بدون تحقیق و با عجله, فقط کتاب ها و جزوه هایى را که نویسنده دم دست داشته است, آورده باشد که در میان آن ها کتاب هایى چون اسرار الشهادة, الشهید و الثورة, خون خدا, سوگنامه آل محمد, ناسخ التواریخ, منهاج الدموع, الوقایع والحوادث و مطلع الشمس [مقتل الشمس] هم دیده مى شوند. در حالى که فهرست منابع کتاب, بسیار غنى مى نماید در این جا (زیر مدخل کتابنامه عاشورا) در حدود پنجاه کتاب, شناسایى شده است (364 ـ 362).

17 . در ذیل عنوانِ (کمیت بن زید اسدى) به کتابى ارجاع داده شده است با نامِ (کمیت بن زیاد, شاعر العقیده) که نامِ درست کتاب (کمیت اسدى, حدیث حرّیّت) است (ص374 پاورقى). البته (شاعر العقیده) نیز نام کتاب دیگرى است که نه درباره کمیت اسدى که درباره سید حمیرى نوشته شده است.
18 . کهیعص (ص379).
19 . وهب بن عبدالله کلبى (ص465).
20 . هل من ناصر (ص470, نیز 249). در هر سه مورد, ما به تفصیل سخن گفته ایم که در این جا نیازى به تکرار نیست.8
21 . (یوم الله) خواندن عاشورا نیز به نظر صحیح نمى نماید و نویسنده فرهنگ هم به تنها حدیثى که استناد کرده است, از طریق مخالفان نقل شده که آن ها در تعظیم و تجلیل روز عاشورا فراوان روایت و حدیث دارند (ص486). 9
صفحات درخشان در فرهنگ عاشورا
از باب این که گفته اند: (عیب مى جمله بگفتى هنرش نیز بگو) باید گفت: صفحات درخشان در فرهنگ عاشورا بسیار بیش تر از آن است که در یک مقال بگنجد, و ما نیز به همین دلیل آن را براى نقد و بررسى برگزیدیم که دیدیم ارزش بازخوانى و بررسى را دارد و گرنه پیش یا پس از آن کتاب هاى فراوانى منتشر شده اند که مى شد یکى از آن ها را برگزید و بررسید. امّا به چند دلیل فرهنگ عاشورا را برگزیدیم که به بعضى اشاراتى مى رود:
نخست این که استاد محدّثى, دانشور بزرگوارى است که از انتقاد, استقبال مى کند و حرف حق را اگرچه از شاگرد کوچکش باشد, مى پذیرد و هر انتقادى را که وارد باشد در تکمیل کارش به کار مى گیرد. دیگر این که کتاب فرهنگ عاشورا جایگاه خود را در میان عاشوراپژوهان, باز یافته و چندین بار منتشر شده است; به علاوه آن که خلاصه اش نیز با نامِ فرهنگنامه عاشورا و هم چنین ترجمه اش به زبان عربى هم با عنوانِ (موسوعة عاشورا) در بیروت و ایران و… انتشار یافته است و کتابى که چنین شرایط ممتازى را داراست, بازخوانى و نقد آن نه تنها مشکلى را به پیش نمى کشد که نظرها را بیش تر از پیش معطوف آن مى سازد. و بالاخره از آن جا که کتاب مورد بحث, بسیار پربار بوده و در عین این که کتابى (تحریف ساز) شمرده مى شود, به صفتِ (تحریف ستیزى) هم وصف مى گردد و نویسنده ادیب و فرزانه آن در تطهیر و تهذیب فرهنگ عاشورا نیز کوشیده است که در این جا نمایه اى از مقاله هایى را که با تحقیق و تهذیب نوشته شده اند, ارائه مى کنیم:
1 . آداب وعظ و منبر (24); 2 . تحریف هاى عاشورا (ص106 ـ 104); 3 . روضه (ص190 ـ 189); 4 . زبان حال(194); 5 . شفاعت (ص253); 6 . عروسى قاسم (310); 7 . مدایح و مراثى (414).

متأسفانه در این موارد اندک هم که ارجاع داده شد, به تحریف هاى عاشورا به اختصار و بسیار کم رنگ پرداخته شده است, مثل این که مخاطب مؤلف در این کتاب فقط مدّاحان و مرثیه خوانان بوده است. در گزینش مدخل ها نیز دقت لازم دیده نمى شود; از باب مثال در دو جا از روضةالشهداى کاشفى (روضةالشهدا و کاشفى) بحث شده و با دو مدخل, کتاب کاشفى به خوانندگان معرفى و عرضه شده است. امّا هرگز براى کتاب (لؤلؤ و مرجان) و محدّث نورى و یا حماسه حسینى و فریادهاى شهید مطهّرى در مبارزه با تحریفات عاشورا و یا براى کارها و آثار سید محسن امین عاملى مانند کتاب هاى (التنزیه لاعمال الشبیه), (لواعج الاشجان) و(المجالس السنیّه), مدخلى گشوده نشده و این همه نادیده گرفته شده است.

بعضى از مدخل ها را که اصولاً نمى توان در فرهنگ عاشورا گنجانید, آورده شده مثل (اربعین خونین) مربوط به تاریخ معاصر عراق; (واقعه حرّه); (بصره); (بین النهرین); (چراغانى); (خنجر و حنجر) و در ذیل آن فقط همین نوشته شده است که این دو واژه داراى جناس است و در شعر مرثیه سرایان کاربرد دارد. در حالى که اگر معیار در گزینش مدخل ها همان باشد که گفته شد, به طریق اولى برایِ واژگانى چون (سنان و سنان و سه نان) (اوّلى از قتله و دومى نیزه و سومى مأخوذ از حدیث کسا و سوره هل اتى) مى بایست مدخل هایى باز مى شد; (زندگى); (فتح); (گل باغ حسین); (لعبت هاشم بالملک); (معاویه).

از طرفى دیگر ده ها واژگان کلیدى در فرهنگ عاشورا متداول است و هر یک کاربردى بسیار دارد که در این کتاب از آن ها خبرى نیست. در این جا برخى از آن ها را مى آوریم به امید این که استاد بزرگوار را در تکمیل فرهنگ عاشورا به کار آید: آتشکده نیّر; آداب روز عاشورا; آل على; آمنتُ بالحسین, قصیده اى پرآوازه از جواهرى شاعر بزرگ معاصر عرب, ابوالاسود دئلى; ابوعماره مُنشد; اثناعشریّات, منظومه معروف سید بحرالعلوم درباره عاشورا; احیاى شب عاشورا; ابوالاحرار; ابوالمساکین, کنیه دیگر امام حسین (ع) غیر از ابوعبدالله ; ابوحمزه ثمالى از نخستین زائران کربلا و پدر سه شهید; ابوالضیم; ابوالقربه, کنیه دیگر ابوالفضل; اخلاص; استبداد مذهبى; استدراج; اسطوره سازى; افسانه هاى عاشورایى; افضل الجهاد (افضل الجهاد کلمة حقٍّ عند امامٍ جائر); امثال و حکم عاشورا; ام حبیبه, ام المصائب; انجیل اهل بیت :صحیفه سجادیّه; انور اردبیلى; بلاغة الحسین (ع), عنوان چند کتاب درباره سخنان امام حسین (ع); بیمه حضرت ابوالفضل; پیام آوران عاشورا; پیشواى شهیدان; تخمیس قصیده ابو تمّام طائى; تخمیس مقصوره ابن درید; تولّد امام حسین (ع); جودى خراسانى; جوهرى, حسن بن على (ع) خرافات; خط خون; خوشدل تهرانى, داستان نویسى و عاشورا; دخیل, مولانا دخیل مراغه اى; داستان هاى ساختگى; دعاى توسل; دعاى عرفه; دعاى ندبه; دفاع; دلریش, على اصغر, از شاعران مرثیه سرا; ذبح عظیم; ذبیح الله; ذوى القربى; راه شام; رؤیاهایى که روایت شده اند; روایت هاى عاشورا; روزهاى زیارتى امام حسین (ع); روز واقعه; روضةالاسرار; زر و زور و تزویر; زیارت از راه دور; زیارت روز عرفه, زیارت نیمه شعبان; سدیف, شاعر کربلا; سفیان عبدى, سلطان قیس, از داستان هاى عاشورایى, سوم امام; سوم شعبان; صحیفة الحسین (ع); صافى تبریزى, شاعر عاشورایى; صحیفه سجادیّه; طلقاء: (یابن الطلقاء); طوریج; عشرخوانى; عصر عاشورا; عاشورا و عرفان; عبادت; عبدالله بن عمر; عطرافشانى, از آداب عزادارى, علم بندان; عمان سامانى: گنجینة الاسرار; غسل شهادت; فرغانى, سیف; فضولى بغدادى; فؤاد کرمانى; فقه و عاشورا; قاآنى شیرازى; قائم آل محمد(ص); قسم حضرت عباس, قفل بستن; قضا و قدر; قمرى دربندى; کاه ریختن; کفن پوشى; گل مالیدن; لامیّه سید رضى و…; لؤلؤ و مرجان; مباهله; مجلس ابن زیاد; مجلس ولید; مجلس یزید; محراب; محسن بن ا
لحسین (ع); مزارخوانى; مستزاد یغما جندقى; ملحمة الطف; منزوى اردبیلى; مخالف خوان; موافق خوان; موسیقى و عاشورا; مصرع الحسین; مقبل اصفهانى; ناظم البکاء; ندبه; نقّاشى و عاشورا; نونیّه ابن زیدون; (وسیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون); هاتف, هاتفانه ها; هاشمیّات کمیت اسدى; یغماى جندقى; یا مظلوم.

و امّا درخشان ترین صفحات در کتاب فرهنگ عاشورا بیشتر وقتى دیده مى شود که نویسنده شاعر و نکته پرداز آن مى خواهد شعرهایى را از خود یا شاعران دیگر, نقل کند. از آن جا که استاد محدّثى خود شاعرى فرهیخته و سخن شناس است, اشعار ماندگار و ابیات پرسوز و حال فراوانى را برگزیده و در فرهنگ عاشورا آورده است; از جمله این شعر:
سِرّ نى در نینوا مى ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا مى ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ریا مى ماند اگر زینب نبود

و شعرهاى دیگر10 و ابیات پراکنده اى که از نعمت میرزازاده, متخلّص به (آزرم) آورده شده است بى آن که از شاعر نامى برده شود! مانند آن که در ذیل عنوان آزادى آمده است:11
اکنون که دیده هیچ نبیند به غیر ظلم
باید زجان گذشت, کزین زندگى چه سود
بر ما گمان بندگیِ زور برده انداى
مرگ همّتى که نخواهیم این قیود…
دردا که از قیام تو, این قوم بى تمیز
نشناختند ایده جانبازیت چه بود12
1 . فرهنگ عاشورا, ص264, زیر مدخل شیعه امام حسین (ع); نیز, همان, ص237, ذیل مدخلِ (کل یوم عاشورا).
2 . سهراب سپهرى, هشت کتاب, ص347 ـ 345.
3 . دیوان السید الحمیرى, ص 18 ـ 179. نویسنده نیز خود در جایى از همین کتاب آن را از زبان سید حمیرى نقل کرده است. ر. ک: فرهنگ عاشورا, ص235.
4 . در این مورد ما در کتاب (تحریف شناسى تاریخ امام حسین (ع)), ص170 ـ 165 با تفصیل و توضیح سخن گفته ایم, و شیخ مفید همین قضیّه ملاقات کاروانِ امام حسین (ع) با کاروانى از یمن را نقل کرده است; بدون این که حتّى اشارتى به مصادره کاروان کرده باشد. ر. ک: الارشاد, ج2, ص68. مرحوم سید محمّدمهدى بحرالعلوم نیز داستان مصادره را (از اکاذیب و اباطیل) مى داند و اقدام به آن را در چنان شرایطى (شنیع) مى شمارد. ر. ک: رجال السیّد بحرالعلوم, ج4, ص48. افزون بر همه اینها این کار, با سیره امام علی(ع) هم در تعارض است که اموال مخالفانش را حتّى در میدان جنگ و مقاتله نیز مصادره نمى کرد تا آن جا که برخى در مقام اعتراض گفتند: أتحلّ لنا دماؤهم ولا تحلّ أموالهم؟ ر. ک: جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید, ج , ص 12; تاریخ الطبرى, ج5, ص10; أبداً حسین: شرعیّة الخروج على حکم الجور, شریف راشد الصدفى, ص450.
5 . فرهنگ عاشورا, ص268 به نقل از لهوف, ص 8.
6 . ر. ک: تحریف شناسى عاشورا, از نگارنده که در دست انتشار است.
7 . قاضى طباطبایى, تحقیق در باره اوّل اربعین…, ص64 ـ 61; رضوى اردکانى, ماهیت قیام مختار, ص394; حسین عندلیب, ثار الله: خون حسین (ع) در رگ هاى اسلام, ص126, مقاله (شایعه فتواى شریح), اکبر ثبوت, (در حاشیه یک کشف عظیم تاریخى), روزنامه سیاست امروز, ص3, 8/10/78.
8 . ر. ک: مقاله (کتابشناسى توصیفى ـ انتقادى پیرامون تحریف هاى عاشورا), در همین ویژه نامه از آینه پژوهش.
9 . هم چنین است مدخل هاى (ساربان); (شیر کربلا) و (عقاب).
10 . ر. ک: فرهنگ عاشورا, ص217; 201; 250; 295; 400 ـ 399.
11 . همان, ص26.
12 . ر. ک: م. آزرم, لیلة القدر, ص114.

تبلیغات