آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

 آتشکده مصداق آشکارى از حدیث حرارت حسینى است که (إنّ لقتل الحسین حرارة فى قلوب المؤمنین)1 را به تفسیر نشسته است.
آتشکده کتابى پر آوازه, اثرى با محتوا و ژرف و ماندنى است. به زبان رساى شعرِ اصیل, در قالب هاى مختلفى مثل مثنوى, ترکیب بند, قصیده, غزل و…, از امام حسین(ع) و حماسه هاى ناب عاشورا, سخن مى گوید.
حرارت و صمیمیتى که در لطف سخن حجةالاسلام دیده مى شود, حاکى از حال و حیات حسینى است که نیّر در سایه سار آن اقبال و اشراق یافته و آتشکده را با صفا, راست و حسینى ساخته است. درست به همین دلیل است که مى بینیم کتاب او, پس از انتشار قبول خاطر خاص و عام شده, در میان شاعران و ادب دوستان به ویژه در بین مداحان و ذاکران ابى عبدالله دست به دست مى گردد; تا آنجا که بیش از چهار بار به صورت چاپ سنگى منتشر مى شود.2

نخست در سال 1315ق در تهران و سپس در سال 1346ق, همراه با غزلیات نیّر, در تبریز چاپ شد و…3 پس از آن نیز چندین بار به صورت حروفچینى شده و به نام (آتشکده) و (دیوان اشعار) انتشار یافته است. بنابراین در حقیقت سه کتاب است که در یک مجلد گنجانده شده است, و امروز چنانچه متداول و معروف است به آن بیشتر (آتشکده) گفته مى شود تا (دیوان اشعار) یا (دیوان نیّر). صد البته آنچه به نام دیوان اشعار منتشر شده, بهتر و دقیق تر و چشم نوازتر از آن است که به نام آتشکده انتشار یافته است; گرچه این نیز در تنظیم و ترتیب, تفاوتى با آن ندارد. به هر حال کتاب به این ترتیب است:
1. آتشکده. در قالب مثنوى و هموزن مثنوى جلال الدین محمد مولوى سروده شده است.4 حجةالاسلام خود درباره نام و تاریخ آن مى گوید:
بس که دل سوز آمد این نظم رَدَه
آمد از هاتف بنام, آتشکده
شکر کاین منظومه مشگین ختام
در هزار و سیصد و نه شد تمام5

2. لآلیِ منظومه. در قالب ترکیب بند و غزل و قصیده و….6 در این قسمت اشعارى به زبان هاى ترکى و عربى و بیشتر فارسى گردآورى شده و از میان شعرهاى فارسى که زبان غالب کتاب است, ترکیب بند بلندى در 28بند سروده شده است که پیشتر با عنوان (سى وسه بند) نیز به صورت مستقل انتشار یافته است. این اثر سترگ داراى صلابت و صمیمیت خاصى است که در اشعار دیگر این مجموعه دیده نمى شود و حائز امتیازات چندى است که آن را از نظایر خود ممتاز مى سازد. حتى از ترکیب بند معروف و مسبوق محتشم نیز موفق تر و فراتر مى رود. از میان اشعار عربى که تنها شامل سه قصیده مى شود, قصیده نخست در رثاى امام حسین(ع) و نود بیت, در بحر کامل سروده شده است و قصیده دوم و سوم به ترتیب در مدح امام على(ع) و امام زمان(عج) است و این آخرى که در نوع خود شاهکار شمرده مى شود, به نام هاى (قصیده ندبه)7 و بیشتر به اسم (لامیّة الترک)8 معروف است. از میان شعرهاى ترکى که چندان هم زیاد نیست, جالب تر از همه شعرى است که با عنوان (مناجات از قول سیدالشهدا(ع)) آورده شده است:
محبوبیم الله لبیک لبیک
مطلوبیم الله لبیک لبیک
گرگچسه مین یول باشم جدایه
بوتن بو تسلیم حکم قضایه
وقف ایتمشم جان کوى بلایه
محبوبیم الله لبیک لبیک
تا وار بو باشدا عشقون هواسى
تیغ جفادن یوخدور هراسى
نوک سناندور کوه مناسى
محبوبیم الله لبیک لبیک…9

3. غزلیات فارسى. این قسمت گرچه چندان ارتباط آشکارى با موضوع کلى کتاب (مدح و مراثى امام حسین(ع) و اهل بیت(ع)) ندارد, با کمى تأمل و دقت مى توان دریافت که بیگانه با اصل موضوع هم نیست و بیشتر با همان حال و هواى علوى ـ حسینى سروده شده است:
مگر قدم به ره عشق هشتن آسان است
سرِ سران جهان, ریگ این بیابان است
تمتّعى که بود تشنه را ز آب فرات
مرا ز خنجر قاتل هزار چندان است…10

آتشکده بیشتر با دو اثر گرانسنگ دیگرى که آنها هم در حول و حوش حماسه عاشورا سروده شده اند, مقایسه و سنجیده مى شود: یکى زبدةالاسرار سروده حسن صفى علیشاه (1251ـ 1316ق) و دیگرى گنجینةالاسرار [گنجینه اسرار] سروده عمان سامانى (1264ـ1322ق) این هر سه اثر چنان به هم مى مانند که بى گمان از یکدیگر تأثیر پذیرفته و به استقبال هم رفته اند, اما قرائن و شواهدى که بتواند تقدیم آتشکده را به ویژه بر زبدةالاسرار ثابت کند, کافى نبوده, بیشتر مفید احتمال است. به هر صورت این هر سه کتاب در زمان هاى نزدیک به هم سروده شده است (هر سه در اوائل قرن چهاردهم قمرى). روضةالاسرار, مثنوى دیگرى است که شمس الشعرا سروش اصفهانى سروده است و مى توان در کنار این سه مثنوى عاشورایى از آن نیز سخن گفت که در این مقال, مجال بیش از این نیست. اما امتیازات مهمى که آتشکده را از امثال خود جدا ساخته است, در سه ویژگى کلى خلاصه مى شود:
1. اصطلاحات تکان دهنده و غیر مناسبى که از مبالغه هاى صوفیانه و خانقاهى ناشى مى شود, به هیچ وجه در آتشکده به رخ خواننده کشیده نشده است; در حالى که هم در زبدةالاسرار و هم در گنجینةالاسرار, این کار از حد تکرار گذشته و گاهگاهى به مرز اطناب مُمِلّ هم رسیده است (گنجینةالاسرار, بیشتر صفحات; زبدةالاسرار همه صفحات). برخلاف شیخ صفى و عمان سامانى که نظر به تصوف و احادیث مرسل و ضعیف دارند,11 نیّر بیشتر نظر به آیات قرآن12 و احادیث, تاریخ و مقاتل معتبر دارد.13 نیّر حتى از تعریض و تحقیر برخى صوفى مشرب ها نیز اباء ندارد و گاه با تصریح هم به آنها طعنه مى زند.14

2. غفلت نکردن از مقام ولایت امام حسین(ع) و وسعت بخشیدن به دیدگاه شاعرانه است که شاعر را موفق مى کند تا واقعه کربلا را در پرتو درخشان امامت و عصمت به زیارت و روایت نشیند و به جاى اینکه مرعوب سنگدلى و قساوت صف مقابل شود فکر و ذکرش را معطوف اخلاص, ایثار و شهادت سیدالشهدا(ع) و یاران با وفایش کند. این اصل اساسى, مهم ترین شاخصه اى است که در سراسر هر سه کتاب (آتشکده, زبده و گنجینه) به چشم مى خورد. حجةالاسلام نیّر حتى در ترسیم چهره شهید شیرخوار کربلا هم این اصل را به خوبى لحاظ مى کند:
شیرخواره شیرغاب پردلى
نعت او عبدالله و نامش على
در طفولیت مسیح عهد عشق
(انّى عبدالله) گو در مهد عشق
ماهى بحر لَدنّى در شرف
ناوک نمرود امت را هدف
کودکى در عهد مهد استاد عشق
داده پیران کهن را یاد عشق
طفل خرد اما بمعنى بس سترگ
کز بلندى خرد بنماید بزرگ
خود کبیر است ارچه بنماید صغیر
در میان سبعه سیّاره, تیر
دید اصغر خفته در حجر رباب
چون هلالى در کنار آفتاب
با زبان حال آن طفل صغیر
گفت با شه کى امیر شیرگیر
جمله را دادى شراب از جام عشق
جز مرا کمتر نشد زان کام عشق
طفل اشکى در کنار, افتاده ام
مفکن از چشمم که مردم زاده ام
گرچه وقت جانفشانى دیر شد
مهلتى بایست تا خون شیر شد
جرعه یى از جام تیر و دشنه ام
در گلویم ریز که بس تشنه ام
تشنه ام آبم ز جوى تیر ده
کم شکیبم خون بجاى شیر ده
تا نگرید ابر کى خندد چمن
تا ننالد طفل کى نوشد لبن15

و آنجا که مى خواهد از شهادت پیشواى شهیدان(ع) سخن گوید, زبان حال حضرت را نه در میان خیلِ خروشان اشرار و لشکر کوفه و شام که در مکالمه با فرشتگان و ارواح قدسى روایت مى کند و در نتیجه حکایت هایى که به نظم مى کشد, به جاى اینکه قصه ذلت و غصه و غم باشد, حدیث حریّت و عزت است.16

سرانجام نیز با عنایت به حدیثى که از امام سجاد(ع) روایت شده است,17 چنین نتیجه مى گیرد:
هرچه بر وى سخت تر گشتى نبرد
رخ ز شوقش سرخ تر گشتى چو وَرد
آرى آرى عشق را این است حال
چون شود نزدیک هنگام وصال18

و سخن امام سجاد(ع) را که خطاب به یزید فرمود: (اَبِالقتل تُهَدّدُنى أما تَعلم اَنّ القتل لَنا عادة و کرامتنا الشهادة).19 به صورت دقیق و رسا و بنا بر همان اصل چنین ترجمه مى کند:
ما نداریم از قضاى حق گله
عار ناید شیر را از سلسله
من ز جان خواهم شدن در خون غریق
کى سمندر باز ترسد از حریق
کشته گشتن عادت دیرین ماست
این کرامت دیدن و آیین ماست
حلق رو بَه در خور زنجیر نیست
لایق زنجیر او جز شیر نیست20

3. تحلیل تاریخى دقیق و ریشه یابى صحیح واقعه کربلا است که حکایت از مطالعه عمیق تاریخ و نشانه ژرف اندیشى نیّر است. وى بارها در لابه لاى اشعارش دست به این تحلیل درست زده که براى نمونه بیت زیر را مى توان گواه آورد:
دانى چه روز دختر زهرا اسیر شد
روزى که طرح بیعتِ (منّا امیر) شد21

البته این تحلیل از عقاید شیعه سرچشمه مى گیرد و در متون معارف شیعى نیز از آن سخن گفته شده است. اما در متون ادبى فارسى و در میان شاعران پیش از نیّر کسى را سراغ نداریم که چنین با دقت و صراحت از آن سخن گفته باشد.

سراینده آتشکده, میرزا محمدتقى مامقانى تبریزى (تبریز 1248ـ تبریز1312ق) معروف به حجةالاسلام تبریزى, متخلص به نیّر, فرزند ملا محمد مامقانى حجةالاسلام تبریزى است که پدرش رئیس هیئت علماى آذربایجان در محاکمه و اعدام على محمد باب در تبریز بود و بزرگِ دانشمندان شیخیه آذربایجان در عصر خویش شمرده مى شد.22 وى پرآوازه تر از آن است که نیاز به معرفى داشته باشد. فشرده سخن اینکه وى عالم فاضل, ادیب, شاعر, نقاد و نویسنده چیره دست در هر سه زبان عربى, فارسى و ترکى است.23 فارغ التحصیل حوزه علمیه نجف اشرف است و به قول محمدعلى صفوت:
(در آسمان علم و ادب, آفتابى جهان تاب بود که صدها ستاره درخشان از او کسب روشنى کرده است… در زمان خود بر فرض این که از معاصرین دانا, همپا و نظیرى داشته در قسمت ادبیات و قریحه شاعرى از نوادر روزگار بود, … در حسن خط و خوشنویسى ماهر و زبردست بود… مردى بسیار بزرگوار و در عین شهرت و مرجعیتى که داشت, مجهول القدر زمان خود بود.)24 کتاب هاى صحیفةالابرار فى مناقب الاطهار; فسوة الفصیل; کشف السبحات فى تحقیق الصفات; مفاتیح الغیب; لئالى منثوره; مثنوى درّ خوشاب و…25 و رساله هاى علم الساعه, لمح البصر, نصرةالحق, الفیّه; شرح انا النقطه, تفسیر ما خلقت الجن والانس و…26 و تنظیم و تحریر ناموس ناصرى از تقریرات پدرش, آثار اندیشه و ذوق و قلم حجةالاسلام نیّر است.

با این همه حجةالاسلام, بیشتر با اثر گرانسنگ و پر بارش, آتشکده, شناخته شده است و به جرأت مى توان گفت که آتشکده ـ به ویژه ترکیب بند بلند آن ـ شاهکار قلمى نیّر تبریزى است.

اینک با نقل یک بند از آن, دامن سخن را فرامى چینیم و یادآورى مى کنیم که ابیات بسیارى از آن ترکیب بند, امروزه ضرب المثل گشته و همه جا کاربرد دارد و مصادیق روشنى است از آن حدیث علوى که امام على(ع) گفت: (شعر برتر, شعرى است که ضرب المثل گردد).27 اکنون شعر نیّر تبریزى چنان است که مولا فرموده و بدون تبلیغات رسمى و دولتى, همه جا راه یافته و دل ها را مجذوب و محسور خود ساخته است:
گفت اى گروه هر که ندارد هواى ما
سر گیرد و برون رود از کربلاى ما
ناداده تن به خوارى و ناکرده ترک سر
نتوان نهاد پاى به خلوت سراى ما
تا دست و رو نشُست به خون مى نیافت کس
راه طواف بر حرم کبریاى ما
این عرصه نیست جلوه گه روبه و گراز
شیرافکن است بادیه ابتلاى ما
همراز بزم ما نبود طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان آشناى ما
برگردد آنکه با هوس کشور آمده
سر ناورد به افسر شاهى گداى ما
ما را هواى سلطنت ملک دیگر است
کین عرصه نیست درخور فرّ هماى ما
یزدان ذوالجلال به خلوت سراى قدس
آراسته است بزم ضیافت براى ما
برگشت هرکه طاقت تیر و سنان نداشت
چون شاه تشنه کار به شمر و سَنان نداشت28
1. محدث نورى, مستدرک الوسائل, ج2, ص217, چاپ قدیم, سنگى.
2. آتشکده حجةالاسلام نیّر تبریزى, ص172 (مأخرّه ناشر).
3. آقابزرگ تهرانى, الذریعه الى تصانیف الشیعه, ج1, ص5.
4. آتشکده, ص2ـ102.
5. همان, ص102.
6. همان, ص103ـ172.
7. همان, ص164.
8. جعفر سبحانى, مقتطفات, ص219.
9. آتشکده, ص125.
10. همان, ص191.
11. زبدةالاسرار, ص16, 300 و…; گنجینةالاسرار, ص11, 18 و….
12. آتشکده, ص9, 76 و بیشتر صفحات.
13. همان, ص60; سیّد ابن طاووس, لهوف فى قتلى الطفوف, ص176ـ 177.
14. آتشکده, ص80, بیت13ـ22.
15. همان, ص36ـ37.
16. همان, ص46ـ53.
17. شیخ صدوق, معانى الاخبار, ص288, حدیث سوم, چاپ قم.
18. آتشکده, ص55.
19. علامه مجلسى, بحارالانوار, ج35, ص118.
20. آتشکده, ص87, 100.
21. همان, ص116, 59, 70.
22. نیّر تبریزى, گفت و شنود سید على محمد باب با روحانیون تبریز [ناموس ناصرى], ص171.
23. آقابزرگ تهرانى, نقباءالبشر, ج1, ص266; محمدعلى تربیت, دانشمندان آذربایجان, ص389.
24. محمدعلى صفوت, داستان دوستان, ص22ـ 28.
25. الذریعه, زیر نام کتاب هاى یاد شده.
26. نقباءالبشر, ج1, ص266; داستان دوستان, ص22.
27. چهل حدیث شعر, ص34, نگارنده, چاپ اول, 1374ش, تهران.
28. آتشکده, ص108, بند سوم از سى و سه بند.

تبلیغات