آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 

 
اهتمام من به پژوهش در باب حکومت فاطمیان, خاصه جنبه تاریخى آن, به هشت سال پیش باز مى گردد که در طى آن شمارى از متون تاریخى ویژه مصر فاطمى را از مُسبّحى و ابن میسّر و ابن مأمون منتشر ساختم, به علاوه پاره اى از مطالعات ویژه که درباره تاریخ فاطمیان در مصر و یمن و هم در مورد پیشرفتِ دعوت نخستین اسماعلیلیان و نیز در باب منابع تاریخ فاطمیان انجام دادم. پایان این مرحله رساله دکترى دولتى ام بود که تحت عنوان (پایتخت مصر در عهد فاطمیان (قاهره و فُسطاط) کوششى در راستاى بازسازى نقشه آن) به دانشگاه سوربُن تقدیم داشتم. در پیشگفتارهاى این کتاب ها, تألیفاتى را که در روزگار فاطمیان نوشته شده و جز اندکى از این تألیفات را که اغلب هم از میان رفته اند, نمى نمایاند, بشرح معرفى کردم. خوشبختانه مؤلفان عهد واپسین پادشاهان مملوکى (بویژه نویرى و ابن فرات و ابن دُقماق و قلقشندى و مقریزى و ابوالمحاسن [ابن تغرى بردى] و ابن ایاس) پاره هاى مطول و کاملى از این تألیفات را براى ما حفظ کرده اند که جز به مدد این مؤلفان از آنها اطلاع پیدا نمى کردیم. جَبرتى در مطلع قرن نوزدهم مى گوید: (مقریزى در تألیفات خود اسامى تاریخ هایى را آورده که جز در کتاب هاى وى این اسامى را نمى شنویم; نظیر تاریخ ابن ابى طیّ و مسبّحى و ابن مأمون و ابن زولاق و قضاعى).1
تمام پژوهش هاى متعلق به تاریخ فاطمیان و آیین ها و رسوم دربار ایشان در مصر متکى به نوشته هاى این واپسین مورخان و پاره اى از نوشته هایى است که از روزگاران فاطمى و ایوبى به دست ما رسیده اند; همچون تألیفات ابن صیرفى و عماره یمنى و ابن ظافر و ابن اثیر و ابن مسیّر و ابوشامه. پژوهندگانى که آیین ها و رسومِ دربار فاطمیان را مورد مطالعه قرار داده اند, براى شناخت منابع مؤلفان عهد ممالیک که این پژوهش ها بر آنها متکى است, به ویژه قلقشندى و مقریزى و ابوالمحاسن [ابن تغرى بردى] و هم در جهت جستجوى منابع درجه اول از میان این منابع و شناخت مقطع زمانى اى که در طى آن تدوین شده اند, به منظور تعیین عصرى که آنچه این مؤلفان آورده اند, خاصه اطلاعات مربوط به رسوم و آیین ها, تلاشى مبذول نداشته اند, چندان که مؤلفان عهد پادشاهان مملوکى درباره رخدادهایى کتاب نوشته اند که با زمان وقوع آنها سه تا پنج قرن فاصله داشته اند. بیشتر مطالعات جدید متضمن داورى هاى عامى است در باب تاریخ رسوم و آیین هاى دربار فاطمیان, اما عارى از تلاش در جهت پى گیرى تحول این رسوم و آیین ها در امتداد دو سده عمر دولت فاطمیان در مصر. پیش از این در مقدمه بخش مخصوصِ ممالیک مصر و شام و حجاز و یمن از کتاب (مسالک الابصار) نوشته ابن فضل الله عُمرى, هنگام پژوهش در باب آیین هاى دولت ممالیک در مصر, به این خطا اشاره کرده ام, و روشن کرده ام که آنچه قلقشندى و مقریزى و سیوطى در باب نظام دولت ممالیک مى آورند, بتمامه بر روزگار ایشان منطبق نمى گردد, بلکه عبارت از توصیف این آیین ها است در عهد ممالیک نخستینى, خاصه عصر الناصر محمد بن قلاوون, که ابن فضل الله عمرى کتاب خویش را, کتابى که این مؤلفان توصیفاتشان از آیین هاى ممالیک را از آن نقل کرده اند, بدو اهدا کرده است.2

بنابراین نوشتن تاریخ درست دولت فاطمیان و آیین ها و رسوم دربار آنان در مصر, در غیاب منابع مربوط به این دوره امکان پذیر نخواهد بود; جز از طریق آشنایى با این منابع و استخراج متون آنها از درون نوشته هاى واپسین مؤلفانى که تاریخ فاطمیان مصر را براى ما ثبت کرده اند.3 در حقیقت تاریخ فاطمیان براساس آنچه مورخان دو قرن هشتم و نهم هجرى ثبت و ضبط کرده اند, جز در چند مورد استثنایى, دیدگاه یا نقطه نظر این مورخان را در باب تاریخ این دودمان نمى نمایاند; زیرا این مورخان داده هاى منابعى را که به آنها استناد و اعتماد کرده اند (که تماماً هم منابعى اصلیند و به روزگار فاطمیان باز مى گردند) به نقد و تحلیل نکشیده اند و تنها بسنده کرده اند ـ و چه خوب کرده اند ـ به نقلِ کلمه به کلمه این متون با حفظ امانت کامل; کارى که به ما این امکان را مى دهد تا این نوشته هایى را که اصلشان از میان رفته است, بازسازى کنیم. وقتى در کارهاى مقریزى که تنها مؤلفى است که در کتابش (خطط) به یادکردِ منابع معلومات خویش اعتنا ورزیده است, به رغم آن که این شیوه را در دیگر نوشته هاى خود فرو نهاده, دقت و تفحص مى کنیم4, درمى یابیم که وى در آنچه مربوط مى شود به پنجاه ساله نخستین خلافت فاطمیان در مصر, بر دو مورخ اعتماد و استناد مى کند: ابن زولاق و مسبّحى, و در باب تاریخ فاطمیان در سده پنجم هجرى به کتاب هاى (الذخائر والتُحَف) و (سیرة الوزیر الیازورى) و (تاریخ قضاعى) تکیه مى نماید, به علاوه پاره اى از منابع متأخر, خصوصاً (تاریخ ابن میسّر). اما در آنچه با تاریخ فاطمیان در سده ششم ارتباط مى یابد, افزون بر (تاریخ ابن میسّر) به (تاریخ ابن المأمون) و (تاریخ ابن الطویر) و نوشته هاى ابن الصیرفى و (متجددات القاضى الفاضل) نیز استناد مى جوید.

(تاریخ ابن المأمون) و دو کتاب (الذخائر والتُحفِ) مجهول المؤلف و (نزهة المُقلتین فى اخبار الدولتین) نوشته ابن الطویر مهم ترین منابعى اند که مقریزى و قلقشندى و ابوالمحاسن [ابن تغرى بردى] هنگامِ توصیف آیین ها و رسومِ دربار فاطمیان به آنها استناد مى کنند. چند سالى است که طرح نشر این متون پراکنده مربوط به فاطمیان را از میان نوشته هاى مورخان متأخر آغاز کرده ام; بدین گونه که به سال 1981 (نصوصاً ضائعه من اخبار مصر) از مسبّحى و به سال 1983 متن هاى بازمانده از ابن مأمون خاصه آنچه مربوط مى شد به مقطع خلافت الآمر بأحکام الله و وزارت مأمون بطائحى و توصیف رسوم دربار و مراسمى که در روزگار این خلیفه انجام مى پذیرفت, منتشر کردم و در پیشگفتار این کتاب وعده کردم که در پى آن متن هاى بازمانده از ابن الطویر و (الذخائر والتُحَف) را انتشار دهم. اینک مى خواهم به وعده خود وفا کنم و متن هاى بازمانده از ابن الطویر را که اختصاص دارد به تاریخ و آیین ها و رسوم دربار دولت فاطمیانِ در قرن ششم هجرى, تقدیم دارم.
نزهة المقلتین و مؤلف آن
کتاب (نزهة المقلتین) نوشته ابن الطویر از نادرترین نوشته هایى است که به موضوع آیین هاى حکومت و رسوم دارالخلافه فاطمیان در مصر پرداخته است, اگر نگوییم تنها کتاب در این موضوع, نوشته هاى مرتبط با فاطمیان که در دو سده چهارم و پنجم/ دهم و یازدهم نوشته شده اند, نظیر مؤلفات ابن زولاق و مسبحّى و قضاعى, موضوعات خالص تاریخى را به بررسى مى کشند و گاه در سیاق عرضه داشتِ رخدادها, مواکب خلیفه یا مجالس او را در قصر وصف مى کنند.

هرچند ما از آیین هاى فاطمیان و رسوم دربار ایشان در مرحله آفریقایى حکومتشان چیز زیادى نمى دانیم,5 در مقابل, در باب مراسم و مواکب رسمى این خلیفگان به صورتى که در نیمه نخست قرن ششم هجرى و بى گمان به دنبال شکل گیرى و تحول کُند و تدریجى سنت هاى این مراسم و آیین هاى مربوط به آنها از هنگام انتقال فاطمیان به مشرق اجرا مى شد, توصیفات مفصلى در اختیار داریم. چنین توصیفاتى را که اساساً در نزد سه نویسنده سده نهم هجرى/پانزدهم میلادى یعنى قلقشندى و مقریزى و ابوالمحاسن (ابن تغرى بردى) باید جست, سزاوار اطمینان کامل اند; زیرا بر منابع درجه اولى اعتماد دارند که متعلق اند به روزگار فاطمیان یا آغاز روزگار ایوبیان.
مشکله بنیادهاى اصلى این آیین ها, آن چنان که ماریوس کانار مى گوید, سخت پیچیده است.6 باید تأکید کنیم که فاطمیان ـ رقباى عباسیان ـ سنت هاى مربوط به مراسم دربار خلفاى عباسى را که به نوبه خود از سنت هاى مراسم دربار ساسانیان اقتباس شده بود, مورد تقلید قرار دادند و آنها را تا حد کمال رشد دادند و در این کار از عباسیان فراتر رفتند. همچنین بعید نیست که فاطمیان خواسته باشند شمارى از مراسم بیزانس را در راستاى رقابت با شوکت و عظمت دربار امپراتور بیزانس تقلید نمایند; چنان که عباسیان نیز بى گمان همین کار را کرده بودند. اما با این وجود نباید فراموش کنیم که فاطمیان از طریق شمارى از نظامات و حکومت هاى متوالى وارثان فرعونان و بطلمیوسیان بودند. از همین رو ما دست کم در آنچه به مراسم و آیین هاى ملى مربوط مى شود, مى باید براى شمار زیادى از ویژگى هاى این آیین ها و مراسم به دنبال اصل و ریشه اى محلى باشیم.

ماریوس کاناد M. Canard, با مقایسه (کتاب الاحتفالات) قسطنطین هفتم پورفیرو ژینیت,7 با اوصافى که مقریزى و قلقشندى آورده اند, شباهت زیادى میان آیین هاى کاخ و شکوه و عظمت دربار و علائم و نشانه هاى دولت و مواکب و مراسم استقبال و اعیاد گونه گون هریک از این دولت ها در مقطع زمانى نسبتاً نزدیک به هم مشاهده کرده است; زیرا رسوم دربار بیزانس در دو قرن سوم و چهارم/نهم و دهم چیزى نیست به جز استمرار حالت پیشین که بى هیچ دگرگونیِ قابل ذکرى تا هنگام جنگ هاى صلیبى دوام یافته بود,8 کما این که رسوم دربار فاطمیان که در سده ششم/دوازدهم به اوج شکوفایى خود رسیده بود, در آغاز دولت فاطمى به صورتى بسیار ساده تر از روزگار پایان این دولت جلوه مى نماید.
آیین ها و رسوم دربار از جمله موضوعاتى اند که در طول عمر یک دولت تا رسیدن آن به مرحله ثبات و استقرار و اوج شکوفایى بیش از هر چیز دیگر در معرض تبدیل و تغییرند. بنابراین اگر (تاریخ ابن مأمون) جزئیات جشن هایى را عرضه مى کند که در عصر خلیفه آمر و خاصه در طى سال هاى 516, 517 و 518 رواج داشته است, از جمله انواع خوردنى هایى که در سفره ها نهاده مى شده و خلعت ها و جامه هایى که خلیفه به رجال دولت و ارباب مقامات مى بخشیده است, در عوض (تاریخ ابن الطویر) براى ترتیب این سفره ها و جشن هاى موکبى که این خوردنى ها و جامه ها در طى آنها عرضه و بخشیده مى شده, تنها به ارائه وصف واحدى اکتفا مى کند.
*
نوشته هاى مربوط به فاطمیان که پیش از کتاب ابن الطویر تألیف یافته اند, همچون کتاب ابن الطویر, اغلب از میان رفته اند;9 کتاب هایى نظیر مؤلفات ابن زولاق و قضاعى و (سیرة المستنصر) و (سیرة الیازورى) و بقیه کتاب مسبّحى و…, چنان که خود کتاب ابن الطویر هم مفقود شده است, و آنچه از این کتاب ها برایمان بازمانده, عبارت است از پاره اى از (تاریخ مسبّحى) و کتاب (مواد البیان) از على بن خلف و تألیفات ابن صیرفى و عماره یمنى و اُسامة بن مُنقذ. این کتاب ها هیچ کدام به اندازه کتاب ابن الطویر واجد اطلاعات نیستند. ابن الطویر در ارائه توصیفى تفصیلى و کامل از ترتیب جشن ها و مواکبى که پایتخت هاى مصر (قاهره و فسطاط), خاصه در نیمه نخست قرن ششم/دوازدهم شاهد آن بوده اند, منحصر به فرد است.
وقتى در قبال مسئله از میان رفتن کتاب ابن الطویر قرار مى گیریم, براى صورتبندى ایده واقعى در باب مضمون و محتواى آن جز یک راه پیش رو نداریم و آن عبارت است از پژوهیدن و بررسیدن ماده اى که مؤلفانى که اغلب مواد کتاب وى را نقل کرده اند, براى ما حفظ کرده اند.
*
ابن الطویر در باب حوادث نیمه نخست سده ششم/دوازدهم تا دستیابى ایوبیان بر دستگاه قدرت در مصر به سال 567/ 1071م, روایت به نسبت مشروحى مى آورد; در عین حال که به طور روشمند و گسترده آیین هاى دولت زوال یافته فاطمى را آنچنان عرضه مى کند که حکام جدید مصر مى بایست از طریق نوشته او از آنها اطلاع یابند, و بى شک معناى عنوان کتابش (نزهة المقلتین فى اخبار الدولتین) همین است.
موضوعاتى که کتاب ابن الطویر در بر مى گیرد, چنان که از خلال منقولات متأخران از او دانسته مى شود, موضوعات سه گانه ذیل اند: (تاریخ) و (آیین ها) و (رسوم). کتاب ابن الطویر از جمله منابعى است که کسانى چون ابن خلدون و ابن الفرات و مقریزى و ابوالمحاسن (ابن تغرى بردى), خاصه در آنچه به (تاریخ فاطمیان متأخر) ربط پیدا مى کند, بر آن اعتماد مى ورزند. اگر بتوانیم روایات تاریخى اى را که ابن الفرات و ابوالمحاسن از او نقل کرده اند, مشخص سازیم, در باب کتاب ابن خلدون این کار میسور نیست. ابن خلدون یادآور مى شود که (اخبار فاطمیان را به طور ملخّص از کتاب ابن اثیر و تاریخ دولت آنان نوشته ابن الطویر و اندکى از مسبّحى) نقل مى کند.10 ابن خلدون فقط در چند جا به متن هایى اشاره مى کند که از ابن اثیر نقل کرده, اما به آنچه از مسبحى یا ابن الطویر نقل کرده است, مطلقاً اشاره اى نمى کند.
ابن الطویر تفصیلات تاریخى گسترده اى آورده که نظیر آنها را در نزد دیگر مورخان نمى یابیم و مقریزى بدون یادکردِ مأخذش آنها را در (اتعاظ الحنفاء) آورده است. مقایسه این معلومات با (تاریخ ابن الفرات) که منقولات تاریخى مطولى را با امانت تمام از ابن الطویر نقل کرده, منبع و مأخذ این معلوماتى را که مقریزى در (الاتعاظ) آورد, مشخص مى دارد. موضوع دومى که کتاب ابن الطویر دربردارد, عبارت است از (نظام ادارى دولت فاطمیان) خاصه در پنجاه ساله اخیر تاریخشان. وى به ترتیب دواوین گوناگون دولت فاطمى و کارگزاران آنها و مهم ترین خزائن و انبارهاى آنان و کسانى که بر آنها اشراف داشتند و مواجب آنان و طبقه اى که بدان منتسب بودند (آیا از طبقه شمشیرداران بودند یا از طبقه کاتبان و ارباب قلم و یا از ارباب عمائم؟) اشاره مى کند, مخصوصاً که خود وى ریاست (دیوان رواتب) را در اواخر عصر فاطمیان بر عهده داشت. اما مهم ترین موضوعات کتاب ابن الطویر که در میان منابع و مآخذ تاریخ فاطمیان بدان این مایه عظمت بخشیده, فصل پنجم آن است که مشتمل است بر مطالبى چون (سوار شدن خلیفه در موکب هاى بزرگ) که وى در طى آن به تفصیل تمهیدات این مواکب و ابزارها و وسایل همراه موکب ها و چگونگى رکوب خلیفه و همراهانش و کیفیت جلو افتادن آنها در مسیر و راهى که موکب ها در رفتن و بازگشتن از آن عبور مى کردند و غیر از این ها تفصیلات دقیقى که ابن الطویر منحصراً نقل کرده است, و نیز فصل دهم آن که در طى آن به وصف (مجالس خلیفه در قصر) پرداخته و در آن تفصیلات پر بارى در باب ترتیب جلوس ها و آداب آنها و کسانى که این آیین ها و رسم ها را در قصر انجام مى دادند, و خوان هایى که در تالار زرین (قاعة الذهب) در ماه رمضان و عیدین گسترده مى شد, عرضه کرده است. در خلال این مطالب توصیف دقیقى هم از ترتیب قاعة الذهب و ایوان کبیر و دهلیزهاى درازى که دروازه هاى قصر را به تالارهاى مختلف و آستان داخلى آن مى پیوست, ارائه مى نماید که به بازسازى توپوگرافیک داخلیِ بخشى از قصر فاطمى یارى مى رساند.
نویسنده کتاب
قاضى مرتضى ابومحمد عبدالسلام بن الحسن بن عبدالسلام بن على11 بن احمد الفهرى, قیسرانى الاصل است و زاده و متوطن در مصر, قاضى عدل و نویسنده معروف به ابن الطویر. تا همین دوران جدید به طور دقیق نمى دانستیم که ابن الطویر در چه زمانى مى زیسته است و در بین کتاب هاى تراجم و طبقات چاپ شده در دسترسمان هم شرح حالى از وى نیامده بود. تا آن که کتاب (التلمکه لوفیات النقله) از منذرى نشر شد و پروفسور کلودکاهن پیش از آن از طریق ذهبى و کتاب وى (تاریخ الاسلام) با شخصیت ابن الطویر آشنایى یافته بود. به این دو, شرح حال دیگرى افزوده مى شود که صفدى آن را در کتاب خود (الوافى بالوفیات) آورده است. بدین گونه اخبار راجع به ابن الطویر به صورت سه شرح حال بسیار کوتاه به دست ما رسیده است.12 چیز زیادى درباره تولد و دوران نخستین حیات وى نمى دانیم, جز این که او در ذى الحجه سال پانصد و بیست و چهار درمصر زاده شده و چون به سنین جوانى رسیده به جرگه دیوانسالاران پیوسته و به خدمت در دیوان هاى دولت هاى فاطمى و ایوبى مشغول شده است, و در اواخر روزگار فاطمیان متولى (دیوان رواتب) گردیده است. ابن الطویر در سنین پنجاه سالگى در اسکندریه از حافظ ابوطاهر سلفى سماع حدیث کرد, یعنى حدود سال پانصد و هفتاد وپنج. وى شصت سال یا بیشتر به عنوان شاهد در محاکم آنجا حضور مى یافت. ابن الطویر حافظ حدیث بود و حافظ زکى الدین منذرى از او سماع حدیث کرد. در شب نیمه محرم سال 617هـ/ 23مارس 1220م در حالى که نود و دو سال و بیست و هفت روز از عمرش مى گذشت, با ذهن و ضمیرى حاضر و آماده و صحت شنوایى و کتابتى خوش وفات یافت. وى در محله دار الانماط در فسطاط مى زیست.13

جدش, ابومحمد عبدالسلام یکى از عدول و صدور مصر بود که حافظ ابوطاهر سلفى از سوى وى مى نوشت.
ابن الطویر به آن طبقه از نویسندگانى منسوب است که حکومت وظیفه نظارت عالى بر دواوین ادارى مصر را در عهد فاطمیان و ایوبیان بر عهده آنها نهاده بود; طبقه اى که ابن الصیرفى و قاضى مرتضى بن محنّک و مخزومى و نابلسى و ابن مماتى و قاضى الفاضل نیز بدان منسوب بودند. ابن الصیرفى مانند مخزومى و قاضى الفاضل مذهب تسنن داشت و پیش از آن که به خدمت ایوبیان درآید, در دستگاه ادارى فاطمیان بالیده بود.
ابن الطویر به مانند مخزومى که در دولت فاطمیان چندین بار عهده دار (دیوان مجلس) شده بود,14 در اواخر روزگار این دولت متولى (دیوان رواتب) گردید.

بنا به قول ارجح, ابن الطویر کتاب خویش را به روزگار صلاح الدین ایوبى نوشت و قصدش از این کار چیزى نظیر برقرار کردن موازنه بود میان نظام دولت فاطمیان, که خود آن را به نیکى تجربه کرده بود, و نظام دولت ایوبى, و این نکته اى است که عنوان کتابش هم (…اخبار الدولتین) آن را روشن مى دارد. اما آنچه غریب به نظر مى آید این نکته است که در میان نقل قول هایى که از این کتاب به جا مانده هیچ نوع اشاره اى به آیین هاى دولت ایوبى نمى یابیم. تمام چیزى که به دست ما رسیده, مربوط مى شود به دولت فاطمى, و همین, مورخى چون ابوالمحاسن ابن تغرى بردى را واداشته است تا آن را چنین وصف کند (شایسته ترین کتاب در باب اخبار فاطمیان و دیگران).15
تألیف این کتاب در عهد ایوبیان و بقاى آن تا سده هفتم/پانزدهم شاید دلیلى باشد بر این که ایوبیان تعمدى در از بین بردن تمامى آثار فاطمیان نداشتند. عصر ایوبى گواه تألیف کتاب هایى است که دقیق ترین تفصیلات دربار و دواوین دولت فاطمى را توصیف مى نمایند.
به نام کتاب ابن الطویر, جز کسانى که از حدود اواخر سده هشتم/چهاردهم از آن مطلب نقل کرده اند, اشارت نکرده اند. گاه از آن به عنوان (نزهة المقلتین فى اخبار (یا سیرة) الدولتین) (ابن الفرات و مقریزى و حاجى خلیفه) و گاهى به اسم (المقلتین فى اخبار الدولتین) (ابوالمحاسن ابن تغرى بردى), نام برده شده است, اما ابن خلدون و قلقشندى, نام آن را مطلقاً یاد نکرده اند.
نقل قول هاى متأخران از نزهة المقلتین
به رغم اهمیت فراوانى که (تاریخ ابن الطویر) براى تاریخ دولت فاطمیان در مصر دارد, در نزد مورخان دولت ممالیک نخستین, نامعروف یا دست کم نامتداول بوده است. ابن مسیّر یا نویرى یا ابن ایبک داوادارى که تاریخ دولت فاطمیان را در مصر در عهد دولت نخستین ممالیک ثبت و ضبط کرده اند, هیچکدام به آن اشاره ندارند. وجود اندکى همنوایى در ترتیب رخدادها میان این مورخان با منقولات حفظ شده از از ابن الطویر در آثار مؤلفان متأخر دلیل بسنده اى نیست براى حکم به این که مورخان دو سده هفتم و هشتم کتاب ابن الطویر را مى شناخته اند. لیکن با پایان گرفتن سده هشتم/چهاردهم نام ابن الطویر و کتابش (نزهة المقلتین) اندک اندک در نوشته هاى مورخانى که به تدوین تاریخ دولت فاطمیان دست زدند, رخ مى نمایاند. به رغم تأخر نسبى زمانى این مؤلفان از عهد دولت فاطمیان, معلومات مربوط به فاطمیان در نوشته هاى آنان ارزش خود را از استناد و اتکاى آنها بر منابع اصلى این مقطع کسب مى کند. در پیشاپیش این مؤلفان ابن الفرات و مقریزى و قلقشندى و ابوالمحاسن (ابن تغرى بردى) قرار مى گیرند و در مرتبه بعدى اهمیت, ابن خلدون و ابن الزّیات.

ابن الفرات (ناصرالدین محمد بن عبدالرحیم متوفاى سال 807هـ/ 1404م) در تاریخى که براى واپسین خلیفگان فاطمى نگاشته است, به منابع گونه گونى استناد کرده که غالباً امروزه در دست نیستند; خاصه تاریخ ابن الطویر و تاریخ یحیى بن ابى طیّ (به علاوه تاریخ ابن اثیر و تاریخ بیبرس الدوادار و تاریخ ابن خلّکان). به رغم آنکه این منابع توسط مورخان دیگرى نیز به کار گرفته شده اند, نقل قول ابن الفرات از آنها در مجموع از امانت بیشترى برخوردار است. و از طریق همین مورخان است که ابن الفرات در کتاب خود (تاریخ الدول و الملوک) اخبار دولت فاطمیان را در مصر در نیمه نخست قرن ششم/دوازدهم دنبال کرده است و از ابن الطویر و ابن ابى طیّ, پاره هاى ارزشمندى نقل کرده که آگاهى هاى او در مورد عصر دوم فاطمیان در آنها ریشه دارد. ابن الفرات از کتاب ابن الطویر فصلى را آورده که وى آن را پس از یادکرد سقوط دولت فاطمیان گشوده و در طیّ آن ملخصى جامع از آیین ها و رسوم دربار فاطمیان را درج کرده است. مقریزى هم این فصل را از قول ابن الطویر در (خطط) و (اتعاظ الحنفا) نقل کرده است.16

کهن ترین مطالبى که ابن الفرات از ابن الطویر نقل مى کند, به نزدیکى هاى پایان وزارت افضل بن بدر جمالى باز مى گردد, و به طور یکنواخت و پیوسته تا اثناى دستیابى رضوان بن ولخشى به وزارت به سال 531هـ/ 1136م ادامه مى یابد. ولى پس از آن, خاصه در آنچه به تاریخ مصر مربوط مى شود, متن منقول ابن الفرات در باب رخدادهاى سال هاى پس از این سال شدیداً ناقص است. ابن الفرات سپس برمى گردد تا پاره اى از اخبار مرتبط با وزارت عادل بن سلاّر و مقتل خلیفه ظافر و بر سر کار آمدن وى و دستیابى وزیر طلائع بن رزّیک به رأس هرم قدرت را از ابن الطویر نقل کند, مطالبى که از حیث تفصیلات چنان ممتازند که نظیر آنها را در دیگر منابع مربوط به تاریخ واپسین خلیفگان فاطمى جز منابعى که از ابن الطویر نقل کرده اند نمى یابیم.

اما مطالب مرتبط با سر آغاز مداخلات بیگانگان در امور مصر را, و آنچه را پس از به وزارت رسیدن شاور رخ داد و به سرعت به سقوط فاطمیان و بازگشت مصر به قلب عالم اسلام سنّى انجامید, ابن الفرات از (جزوه کوچک مجهول المؤلفى که نویسنده اش آن را اخبار الدولة المصریة و ماجرى بین الملوک و الخلفاء من الفتن والحروب من ایام الآمر الى ایام شیرکوه نامیده است) نقل کرده. مقریزى هم این قسمت را به طور ملخص در خطط [2:12ـ13] و متن کامل آن را در اتعاظ [3:264ـ271] مستقیماً یا به طور غیر مستقیم آورده است,17 و به ظن اغلب مقریزى این متن را از ابن الفرات گرفته و از نسخه تاریخ ابن الفرات که اینک در کتابخانه ویَن نگهدارى مى شود, اطلاع داشته است; چنان که آثار خط و توقیع مقریزى نیز بر آن دیده مى شود.18
به رغم آن که ابن الفرات و ابوالمحاسن (ابن تغر بردى) و مقریزى در باب آنچه به مقطع زمانى خلافت عاضد ارتباط پیدا مى کند, به ابن الطویر اشاره اى نمى کنند, معذلک شواهدى وجود دارد که باعث مى شود گمان کنیم آنان در آنچه به این مقطع مربوط مى شود, دست کم تا سال 564هـ/ 1168م از وى تبعیت کرده اند. در اینجا میان ابن الفرات و مقریزى و ابوالمحاسن (ابن تغر بردى) و حتى ابن خلدون در شیوه تشریح و توضیح رخدادها نوعى اتفاق و یکسانى وجود دارد. ابن خلدون که اخبار دولت فاطمیان را در مصر به اختصار آورده, بر سه کتاب اساسى ذیل اعتماد کرده است: تاریخ مسبّحى براى آغازین مرحله و دو تاریخ ابن اثیر و ابن الطویر براى مابقى تاریخ فاطمیان.19 با وجود این که ابن خلدون جاهایى را که از ابن اثیر استفاده کرده, مشخص ساخته است, اما به مواضع اقتباس خویش از مسبّحى یا ابن الطویر به صراحت اشاره نکرده است و با ایجازى مخل به تلخیص این گزارش ها اکتفا نموده است.

ابن الزیات (شمس الدین ابوعبدالله محمد بن ناصرالدین الانصارى متوفاى سال 814هـ/ 1411م) صاحب کتاب (الکواکب السیاره فى ترتیب الزیاره) در دو موضع از ابن الطویر مطلب نقل کرده است: نخست یادآور مى شود که ابن الطویر نسب فاطمیان را در کتاب خود صحیح شمرده است,20 و در مورد دوم این قصه را مى آورد که منسوب است به خلیفه آمر: (ابن الطویر گوید: آمر شبى بیرون آمد و از کنار خانه اى گذشت و شنید که زنى به شوهرش مى گوید: به خدا قسم با تو همبستر نخواهم شد, حتى اگر آمر با سى دینار از در درآید. آمر چون سخن آن زن را شنید, خادم خویش را به قصر فرستاد و او با صد دینار بازگشت. آمر درکوفت, مرد در را گشود و او وارد شد و به زن گفت: من آمر هستم; این صد دینار را به جاى آن سى دینار بگیر و با شوهرت همبستر شو).21

با این همه مهم ترین منقولات و متونى که به ما امکان بازسازى تاریخ ابن الطویر و تحقیق آن را مى دهند, عبارت اند از منقولات کامل و مطوّلى که مورخان سده نهم/پانزدهم براى ما حفظ کرده اند: قلقشندى و مقریزى و ابوالمحاسن (ابن تغرى بردى) و در رأس آنها منقولاتى که مقریزى در (خطط) آورده است.
کل این متون و منقولات, به استثناى پاره اى از متون تاریخى که مقریزى و ابوالمحاسن (ابن تغرى بردى) نقل کرده اند, ویژه توصیف آیین ها و رسوم دربار فاطمیان, پیش از سقوط دولتشان در نیمه هاى قرن ششم است. بلکه حتى مى توان گفت این متون و منقولات تنها متون و منقولاتى اند که جزئیات دقیق مواکب مربوط به جشن هاى فاطمیان و نحوه ترتیب مجالس و خوان هاى ایشان را که در مناسبت ها و موسم هاى گونه گون گسترده مى شد, برایمان وصف مى کنند.

مقریزى در (خطط) فصل پنجم از کتاب ابن الطویر را که ویژه (سوار شدن فاطمیان در مواکب معظم) است, در بخشى از کتابش که به قاهره زمان فاطمیان اختصاص یافته به طور کامل نقل کرده است; چنان که بخش زیادى از فصل دهم را که ابن الطویر آن را به یادکردِ نحوه جلوس عام فاطمیان اختصاص داده است, در کتاب خویش آورده است. از خلال آنچه مقریزى نقل و حفظ کرده درمى یابیم که کتاب ابن الطویر از فصولى تشکیل شده بوده است که بسا شمار آنها از ده نیز درمى گذشته است. کما این که بیشترینه موادى را هم که مقریزى در باب دواوین دولت فاطمیان و گونه ترتیب مشاغل در آنها و هم خزاین و انبارهاى آنان ثبت و ضبط کرده, از ابن الطویر اخذ نموده است.
قلقشندى هم بخش عمده اى از مواد کتاب ابن الطویر را در جاى جاى فصلى که در (صبح الاعشى) براى (یادکردِ ترتیب مملکت به روزگار خلیفگان فاطمى) گشوده, گنجانده است.22 قلقشندى به هنگام یادکرد وظایف استادان محنک و غیر محنّک نیز همین شیوه را به کار بسته است. بدین گونه که این مطلب را از خلال ذکر ابن الطویر از کسانى که مرسوم بود در این مواکب یا در مجالس خلیفه همصحبت او باشند, گزینش کرده است. بنابراین تمام ماده موجود در نزد قلقشندى در باب رسوم و دواوین فاطمیان, این رسوم و دواوین را در نزدیکى هاى پایان دولت آنان در نیمه نخست سده ششم/دوازدهم نشان مى دهد.

با وجود علاقه شدید ابوالمحاسن ابن تغرى بردى صاحب (النجوم الزاهره) به ثبت دقیق منابع معلومات خویش, وى فصل مربوط به توصیف سوار شدن خلفا در مواکب بزرگ و خوان هاى طعامى را که در ماه رمضان و عیدین گسترده مى شد [النجوم 4:79ـ102] از ابن الطویر گرفته, بى آن که به او و کتابش اشاره اى نماید. وى توصیف یاد شده را در پایان شرح حال خلیفه المعز لدین الله آورده و با این عبارت شروع کرده است: (معز کسى بود که آیینى را بنیاد نهاد) [النجوم 4:79]. ابوالمحاسن با عبارت مذکور, پژوهندگانى را که بر وى اعتماد ورزیده اند, به خطاى عظیمى درافکنده است. از این رو که این پژوهندگان گمان برده اند ترتیب این جشن ها و گردهم آیى هاى موکب وار از زمان معز, نخستین خلیفه فاطمى در مصر بدین صورت شکل گرفته است.23 حال آنکه این خبط و خطایى است بزرگ. بدین سبب که این آیین ها و رسوم در طول زمان دچار یک سلسله دگرگونى ها و تغییرات شده اند تا سرانجام به شکلى درآمده اند که ابن الطویر در میانه سده ششم وصف و عرضه کرده است.
*
از آنچه گفته آمد, روشن مى شود که (تاریخ ابن الطویر) براى ما کتابى ناشناخته نیست: بخش اعظمى از متن آن که توسط مقریزى و قلقشندى و ابوالمحاسن (ابن تغرى بردى) نقل شده, منتشر گردیده است, اما به رغم شناخته بودن پاره هایى از این متن (بخش هایى از آن بیش از صد سالى است که شناخته شده است), پژوهش هاى مربوط به فاطمیان, چنان که شایسته است از آن استفاده نکرده اند24, بلکه حتى پاره اى از این پژوهش ها به سبب پراکنده بودن این کتاب در میان منابع گونه گون اصلاً متوجه وجود آن نبوده اند. به همین دلیل هم حکم هاى عامى در باب تاریخ فاطمیان صادر کرده اند. در حالى که آگاهى هایى که قلقشندى و مقریزى و ابوالمحاسن (ابن تغرى بردى) آورده اند, جز درباره مقطعى کوتاه از تاریخِ درازدامن فاطمیان صدق نمى کند. بنابراین کتاب ها و مطالعاتى که حول تاریخ فاطمیان شکل گرفته اند, هر ارزشى که داشته باشند, به سبب کمبود منابع در مجموع در پیوند با تنظیمات ادارى و رسوم و جشن هاى آنان, نومیدکننده هستند. به همین دلیل در بسیارى از موارد, بى آن که تشخیصى در میان باشد, به سراغ منابع و مآخذ ایوبى مى روند که بسا براى بازسازى نظام هاى پیشین صلاحیت دارند, بى آن که ارزشى معادل ارزش منابع معاصر فاطمیان را واجد باشند. بى گمان در میان نظام هاى فاطمى و ایوبى عناصر مشترکى وجود دارند که حتى نزد ممالیک هم آنها را مى یابیم; لیکن بى تردید در همان زمان در بخش اعظم این آیین ها و مشاغل ادارى دگرگونى با سرعت و قدرت زیادى رخ داده است.
بدین گونه گرد آمدن پاره هاى این متن و نشر آن به صورتى عالمانه با اتکا بر دست نوشته هاى تازه, قابلیت آن را دارد که شمار زیادى از اغلاط و خطاهایى را که در چاپ سقیم (خطط) راه یافته, خاصه در مورد مصطلحات و نام هاى امکنه, به صواب آورد, و نیز در بازخوانى و از سرگیرى مطالعه این مقطع با اعتماد بر منابع هم روزگار فاطمیان و بى آن که میان این منابع و منابع مختلف دیگر خلطى صورت گیرد, به ما مدد مى رساند, و این چیزى است که ما را در ترسیم تصویرى صادقانه از آیین ها و رسوم در مقاطع گونه گون تاریخ فاطمیان و نیز رخدادهاى تاریخى, آن چنان که در نوشته هاى مورخان هم روزگار آنان مجال انعکاس یافته, مساعدت مى نماید.
روش تصحیح کتاب
براى من که در صدد آماده ساختن چاپ این متن برآمده ام, ضرورت داشت که تمام متن هایى که مورخان بعد از ابن الطویر بدو نسبت داده اند, نیز متن هایى که گمان مى برم از ابن الطویر نقل شده اند و در بسیارى از موارد مورخان متأخر نام هاى نویسندگانى را که از آنان نقل کرده اند به فراموشى سپرده اند (نظیر کارى که مقریزى در (اتعاظ الحنفا) و (المقفّى) و ابن الفرات در پاره اى از مواضع انجام داده اند) گرد آورم. سپس این پاره ها و منقولات را بر طبق سه موضوع اصلى که گمان مى برم تاریخ ابن الطویر مشتمل بر آنهاست, یعنى تاریخ, آیین ها و رسوم, تقسیم بندى کردم. بخش عمده ماده تاریخى متن که معلومات تازه اى در باب تاریخ فاطمیان در سده ششم/دوازدهم ارائه مى کند, تماماً منتشر نشده است. این بخش را از (تاریخ الدول و الملوک) ابن الفرات (این کتاب و جزء بیست وششم از دست نوشت (نهایة الارب) نویرى و نیز دست نوشت (المقفى الکبیر) مقریزى آگهى هاى تازه اى درباره فاطمیان عرضه مى دارند) نقل کردم, و برایم روشن شد که مقریزى در جزء سوم (اتعاظ الحنفا) تا حدى بر آن اعتماد کرده است; اگر چه صراحتاً به ابن الطویر جز در یکجا اشاره اى نکرده است.25 همچنین مقریزى فقرات کاملى در المقفى الکبیر از ابن الطویر مى آورد, بى آن که اشاره اى به مأخذش بنماید (چه در نسخه سلیمیه یا نسخه پاریس یا نسخه لیدن که همدیگر را تکمیل مى کنند و دو نسخه اخیر به خط مقریزى است). اما ابوالمحاسن (ابن تغرى بردى) در (النجوم الزاهره) پاره هاى مطولى را از متن ابن الطویر نقل مى نماید. حال آنکه ابن خلدون آنچه را از ابن الطویر نقل مى کند, چنان تلخیص مى کند که موجب اخلال به معنى مى گردد.
در آنچه از تاریخ ابن الفرات نقل کرده ام, اعتمادم بر نسخه کتابخانه ویَن به شماره 814 بوده است26 که تک نسخه و به خط خود مؤلف است در نه مجلد و رخدادهاى سال هاى 501 تا 799 را دربر مى گیرد و بعد از مجلد پنجم افتادگى مهمى وجود دارد که موجب شده مطالب مربوط به رخدادهاى سال هاى 625 تا 659 از میان برود (به جاى این بخش از مجلد موجود در کتابخانه واتیکان به شماره 726 که گمان مى رود قسمتى از مجلد ساقط شده از دست نوشت وین باشد مى توان استفاده کرد).26 افتادگى دیگر آن پس از مجلد هشتم است که موجب از میان رفتن مطالب مربوط به رخدادهاى سال هاى 697 تا 788 شده است.27 از این کتاب مهم به جز جزء چهارم و بخشى از جزء پنجم نشر نشده است28 و جزءهاى هفتم تا نهم29 با رخدادهاى سال 563 آغاز مى شود و تا پایان کتاب ادامه مى یابد.
اما پاره هایى از متن که مربوط مى شوند به آیین ها و رسوم, توسط مقریزى در (خطط) به طور کامل نقل شده و قلقشندى هم با مقدارى تصرفات آنها را در (صبح الاعشى) و ابوالمحاسن (ابن تغرى بردى) در (النجوم الزاهره) آورده اند. در اینجا من به کتاب (خطط) مقید بوده ام و به اختلافات موجود میان آن و (النجوم الزاهره) و (صبح الاعشى) در حاشیه اشاره کرده ام.

کتاب (خطط) یا (المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والآثار) مقریزى بیش از یک سده پیش, به گونه اى که همواره سزاوار اعتماد کامل نیست در بولاق چاپ شد. ما نسخه اصلى اى که این چاپ بر اساس آن نشر شده است (نظیر دیگر کتاب هایى که چاپخانه قدیم بولاق درآورده است) نمى شناسیم. این چاپ آکنده از اغلاط و خطاها و تصحیفات و افتادگى ها است; به رغم آن که از این کتاب شمار زیادى دست نوشت, بالغ بر صد وهفتاد دست نوشت (براساس شمارگیرى ویت) وجود دارد که اهمیت فراوان این کتاب را که به حق مهم ترین و کامل ترین کتاب در باب تاریخ و توپوگرافى مصر اسلامى است, در نزد مؤلفان و نویسندگان عرب مى رساند. همین نکته بود که دانشمند فقید فرانسوى گاستون وییت را که از جمله آگاه ترین افراد به تاریخ مصر اسلامى بود, وادار کرد به شروع و پى افکندن یک پروژه دراز مدت براى نشر این کتاب مهم با اسلوبى علمى. بدین گونه وى جزء اول کتاب را در سال 1911 نشر کرد, لیکن پس از انتشار جزء پنجم به سال 1927, در حالى که حجم صفحات منتشر شده کتاب به اندازه نیمى از جزء اول چاپ بولاق نرسیده بود, کار انتشار کتاب با توجه به فراوانى دست نوشت هاى آن متوقف گردید و وییت دریافت که درآوردن کتاب نیازمند همکوشى گروهى از متخصصان تاریخ مصر اسلامى است.30

واقعیت این است که وییت خود را در ثبت و ضبط اختلاف نسخ و اختلاف قراءات, بى فایده به شدت به رنج افکند; حال آن که او در رویارویى با این کمیت هول انگیز دست نوشت هاى کتاب, مى بایست کهن ترین و کامل ترین یا آن دست نوشتى را که واجد ویژگى خاصى بود, جهت مقابله برمى گزید. خاصه آنکه تفاوت میان این نسخه ها (به جز خطاهاى فراوان نسّاخ) چندان فراوان نیست, اما بسیارى از خطاها و اغلاط راه یافته به چاپ بولاق را به صواب مى آورد و بسیارى از افتادگى هاى موجود در جاى جاى آن را پر مى سازد; زیرا دست نوشتى که چاپ بولاق مستند به آن است از جمله دست نوشت هایى است که مبتلا به تصحیف و تحریف و افتادگى بیشترى است, اما آنچه وظیفه مرا آسان ساخت این بود که از مسودّه اى از (خطط) آگاه شدم به خط خود مقریزى که اینک در استامبول نگهدارى مى شود و از حیث ترتیب و روش با شکل نهایى اى که از (خطط) در دست است, اختلاف دارد. این دست نوشت بسیار ارزشمند است, از آن حیث که براى شناخت اسلوب تألیف در نزد قدما بسى سودمند است.31 مقریزى که منابع اقتباسات خود را در شکل نهایى (خطط) به کوتاهى آورده, در این مسوده به دقت ضبط کرده و متن هاى منقول را به طور کامل آورده است; حال آن که در شکل نهایى خطط که در اختیار ماست, این منقولات در میان فصول و ابواب کتاب تقسیم و توزیع شده اند. شیوه کار مقریزى در مسوده, به من دریافتن و ثبت پاره هاى مطولى که از ابن الطویر نقل کرده و در شکل نهایى خطط به طور پراکنده آمده است, کمک زیادى کرد; آنجا که متن (خطط) در شکل نهایى اش با متن مسوده اختلاف داشت من متن مسوده را آوردم و در حاشیه به اختلاف بین آنها اشاره کرده ام.

در باب پاره هایى از متن که در مسوده نیامده, آنها را با دو دست نوشت از (خطط) که به گمان من کهن ترین و صحیح ترین دست نوشته هاى آنند, یعنى دست نوشتِ کتابخانه مونیخ به شماره 116 و دست نوشت کتابخانه لیدن به شماره 372 مقابله کردم,32 و در حاشیه به تفاوت میان آن دو و چاپ بولاق و نیز متن هاى منقول در (النجوم الزاهره) و (صبح الاعشى) اشاره کرده ام. از طریق این نسخه هاى سه گانه (استامبول و مونیخ و لیدن) توانستم بسیارى از خطاها و افتادگى هاى موجود در چاپ بولاق را تصحیح و تکمیل نمایم.
نشر گاستون وییت, از کتاب ابن الطویر از دو متن بیشتر بهره مند نشده است که در جاى خود به آنها احاله کرده ایم. همه ارجاعات من در این نشر به چاپ بولاق است, و به چاپ دیگرى از خطط التفات نکرده ام, زیرا پژوهندگانى که تاریخ مصر و توپوگرافى آن را در طول سده اخیر مورد مطالعه قرار داده اند, با وجود برخوردارى از عیب و نقص, به این چاپ اعتماد کرده و در حواشى شان به صفحات آن ارجاع داده اند.

اما دو چاپ موجود از (صبح الاعشى) از قلقشندى و (النجوم الزاهره)ى ابن تغرى بردى سزاوار اطمینان کامل اند. این دو کتاب را بخش ادبى دارالکتب المصریه در اوایل این سده تحت اشراف دانشمندان بزرگى درآورد. این دو کتاب با شمارى از دست نوشت هاى معتبر مقابله شده اند. مصطلحات آنها شرح و توضیح شده و جاهاى آنها مشخص و به طور کامل ضبط و فهارس دقیقى براى آنها تدارک شده است (مخصوصاً النجوم الزاهره). با این همه هنگامى که متن منقول توسط قلقشندى و ابن تغرى بردى با متون منقول توسط مقریزى اختلاف داشته باشند, من متن مقریزى را ثبت کرده ام, خاصه وقتى که در مسوده آمده باشد, زیرا نقل مقریزى کامل است در حالى که قلقشندى و ابن تغرى بردى در ثبت این پاره ها دست به تصرف و اختصار مى زنند. موارد آشکار اختلاف میان این کتاب ها را در حاشیه آوردم, این در مورد ضبط متن و تصحیح آن.
اما کارى که من در باب محتواى این کتاب انجام داده ام عبارت است از مقایسه و تطبیق رخدادهاى تاریخى موجود در آن با نظایر آنها در دیگر کتاب هاى تاریخى و اشاره به اختلاف میان آنها مخصوصاً این که مقطعى که (تاریخ ابن الطویر) آن را در برمى گیرد, از همه مقاطع تاریخ فاطمیان از حیث منابع و تفصیل حوادث پربارتر و متنوع تر است. به همان اندازه که منابعى که تاریخ مصر را در روزگار نخستین فاطمیان گزارش مى کنند کم شمارند و از دایره نوشته هاى ابن زولاق و مسبحى و یحیى بن سعید انطاکى و على بن رضوان طبیب و قضاعى و (سیره یازورى) و کتاب (الذخائر والتحف) و تألیفات ابن الصیرفى تجاوز نمى کنند, دوره دوم خلافت فاطمى سرشار است از منابع متنوع و اسناد رسمى منعکس شده در تألیفات اسامة بن منقذ و عماره یمنى و ابن مأمون و مرتضى بن محنّک و محزومى و ابن ابى طیّ و شریف جوانى و ابوشامه و ابن ظافر ازْدى و ابن اثیر و ابن میسّر; به علاوه تألیفات متأخرى که بر این کتاب هایى که اغلب مفقود شده اند متکى اند, نظیر نوشته هاى ابن سعید مغربى و ابن خلکان و نویرى و ابن ابیک و ابن الفرات و قلقشندى و مقریزى و ابوالمحاسن ابن تغرى بردى و ابن ایاس.
اعلام کتاب را تحقیق کرده و مواضع آنها را مشخص داشته ام و مصطلحات موجود در آن را با استناد به منابع اصلى و مطالعات جدید توضیح و شرح کرده ام. حواشى کتاب را به دو بخش تقسیم کرده ام: بخشى براى اختلاف قراءات و تفاوت نسخ, و بخشى مخصوص تعلیقات و توضیحاتى است که در طى آن به فراوانى به منابع و مآخذ و پژوهش هاى تخصصى احاله کرده ام.

از آنجا که متن ابن الطویر, در ارتباط با مواکب مربوط به جشن ها و گردهم آیى ها و مجالس خلیفگان و توصیف سفره هاى آنان, تصویرى نمونه وار و آرمانى عرضه مى دارد, براى وقوف به کیفیت عملى این جشن ها و مراسم دست به جستجو زدم, و جز دو تن را نیافتم که این جشن ها و مراسم را وصف کرده باشند: مسبحى در آنچه با پنجاه ساله اول تاریخ فاطمیان در مصر ارتباط پیدا مى کند, و ابن المأمون نسبت به جشن ها و گردهم آیى هایى که به روزگار خلیفه آمر و وزارت مأمون بطائحى در طى سال هاى 516 و 517 و 518 انجام یافته است. دولت فاطمى پس از یک وقفه طولانى به سبب سیاست خودکامانه وزیر افضل بن بدر جمالى, در سال 516 برگزارى این جشن ها و گردهم آیى ها را بار دیگر از سر گرفت.33 ابن میسّر و نویرى هم در آثارشان توصیفى از مجلس وزیر و شکل و هیئتش در مراسم سلام به خلیفه آورده اند.34 منظور از وزیر در اینجا وزیر مأمون بطائحى است.

در خلال وصف این مواکب و مجالس, کثیرى از مصطلحات نوعى نظیر تن پوش ها و آلات و ابزارها و خوراک ها و لقب هاى کارگزاران یاد شده اند, به علاوه شمار زیادى از جاهاى قاهره و فسطاط که در مسیر رفت و آمد موکب واقع شده اند. با حرص و ولع تمام این مصطلحات را شرح کرده ام و مکان امروزى مواضع موجود در کتاب را مشخص داشته ام.
در باب دواوین و نظام ادارى به طور کلى, و نیز وصف توپوگرافى داخلى قصر فاطمیان, متوجه شدم که حواشى را از تعلیقاتى آکنده ام که احیاناً تصویرى ناروشن از تحول این دواوین و توصیف معمارى تالارهاى قصر ارائه خواهد کرد. از این رو طى مقدمه اى با اختصارى غیر مخلّ, نظام ادارى فاطمیان و تحول دواوین را در عهد آنان براساس کتاب ابن الطویر و مستند به منابع و مآخذ معاصر یا نزدیک به روزگار فاطمیان نظیر: مسبحى و ابن الصیرفى و نابلسى و ابن مماتى و ابوصالح ارمنى و ساویرس بن مقفّع و ابن میسّر به علاوه قلقشندى و مقریزى, و نیز مطالعات جدید و خاصه آنچه Gatschaik و Cl. Cahen نوشته اند, مورد پژوهش و بررسى قرار داده ام. در باب معمارى قاعة الذهب (تالار زرّین), جایى که مجلس منعقد مى شد, و ایوان و سِهدِلاّ و شبّاک, تصویر آن را از روى اوصاف ابن الطویر و غلیوم اسقف صور و مقریزى با تطبیق با ثمرات حاصل از حفریاتى که در فسطاط و موضع قصر غربى صورت گرفته تکمیل کرده ام.
1. الجبرتى, عجائب الآثار فى التراجم والاخبار (بولاق 1297) ج1, ص6.
2. ابن فضل الله العمرى, مسالک الابصار فى ممالک الامصار, ممالک مصر والشام والحجاز والیمن, تحقیق فؤاد سید, مطبوعات المعهد العلمى الفرنسى للآثار الشرقیه بالقاهره, 1985, 2م.
3. در اینجا باید بر اهمیت نشر منابع مربوط به تاریخ مصر در عصر اسلامى تأکید کنیم. کتابت تاریخى کامل و درست در باب مصر اسلامى در غیاب چاپ هاى محققانه اى از مصادر و منابع این تاریخ ناممکن است. مرحله تألیف جز پس از فراهم آمدن منابع اصلى و تحقق و نشر آنها فرا نمى رسید. پژوهندگان مصرى در زمینه تاریخ اسلام از اقدام به نشر منابع این میراث سر باز مى زنند; به این دلیل که لجنه هاى ترفیع درجه استادان دانشگاه پژوهش در باب متون و نشر آنها را کارى درجه دوم محسوب مى دارند, در حالى که پژوهش و نشر متون باب واسعى است که از طریق آن پژوهنده با آثار عربى آشنا مى شود و بدین وسیله شناخت و آگاهى گسترده اى در زمینه ادبیات و علوم عربى و اسلامى کسب مى کند.
4. در باب آنچه در مورد منابع مقریزى و امانت وى در نقل یا اهمالش در ذکر مآخذش, رجوع کنید به مقدمه هاى (اخبار مصر) از مسبحى و ابن میسّر و (مسالک الابصار) از عُمرى.
5. در باب آیین هاى حکومت در دولت فاطمى در مغرب ر.ک:
Dachraoui, F., Le Califat fatimide au Maghreb 296-362/908-973- Histoire politique ei instutions, Tunis STD 1981, pp. 277-422.
6. Canard, M., "Le cùerùemonial fatimide et le cژrژmonial byzantin essai de comparaison", Byzantion XXI (1951), p.356.
7. Constantin VII Porphyrogژnژte, Le Livre des cژrژmonies, 1-2, texte ژtabli et traduit par Albert Vogt, Paris, 1935-39.
8. Canard, M., op. cit., p.356.
9. ر.ک: مقاله نویسنده (دراسة نقدیه لمصادر تاریخ الفاطمیین فى مصر), در دراسات عربیه و اسلامیه مهداة الى ابى فهر محمود محمد شاکر, القاهره, 1982, ص129ـ179.
10. ابن خلدون, العبر و دیوان المبتدأ والخبر, بولاق, 1284, ج4, ص82.
11. المنذرى, التکمله لوفیات النقله, ج3, ص7ـ 8; الذهبى, تاریخ الاسلام, الطبقه الثانیه والستون, ص316; الصفدى, الوافى بالوفیات, ج18, ص417و 418 و نیز ر.ک:
Cahen, CI., "Quelques chroniques anciennes relatives aux derniers Fatimides", BIFAO XXXVII (1937), pp. 10-14. id., EI2., art. Ibn al-Tuwayr III, p.985; id., "Lصhistoriographie arab: des origines au VII S.H.", Arabica XXXIII (1986), p.177-178.
ایمن فؤاد سید, دراسة نقدیه لمصادر تاریخ الفاطمیین فى مصر, ص162.
12.ابن دقماق, الانتصار, ج4, ص12.
13. المخزومى, المنهاج فى علم الخراج مصر (مح. موزه بریتانیا شماره Add, 23483) ورقه 46 و. و این غیر از بخشى است که کلود کاهن نشر کرده است.
14. ابوالمحاسن, النجوم الزاهره, ج5, ص241.
15. ابن الفرات, تاریخ الدول والملوک, ج4, ص135ـ151 و المقریزى, الخطط, ج1, ص397ـ404 و اتعاظ الحنفا, ج3, ص335ـ344.
16. کلود کاهن آن را نشر کرده است
Cahen, CI., "Un rژcit inژdit du vizirat de Dirgh*m", An. ISI. VIII (1969), pp.27-46.
17. ابن الفرات, تاریخ, ج7, ص95 ظ ـ 96 و مطابق با صفحه 151 نسخه چاپ شده.
18. ابن خلدون, العبر, ج4, ص82.
19. ابن الزیات, الکواکب السیاره, ص176.
20. همان, ص177.
21. القلقشندى, صبح الاعشى فى صناعة الانشا, القاهره, دارالکتب المصریه, ج3, ص468ـ 528.
22. ماجد, عبدالمنعم, (اصل حفلات الفاطمیین فى مصر) و صحیفة المعهد المصرى للدراسات الاسلامیه فى مدرید, 1954, ص253ـ 254.
23. غیر از دو پژوهش انسترونزف و ماریوس کانار در باب (گردهم آیى سوار شدن اول سال در نزد فاطمیان).
24. المقریزى, اتعاظ, ج3, ص112, به علاوه دو موضع در جلد اول, ص113 و 235 که به عصر معز برمى گردد, اما این دلیل کافى نیست براى این که قائل شویم ابن الطویر تاریخ کاملى در باب فاطمیان نوشته است.
25. Flںgel, G., Die arabischen, persischen und tںrkischen Handschriften der Kaiserlich Kڑniglichen Hofbibliothek zu wien, wien 1865-67, Ba-II, p.46-49.
از این دست نوشت یک چاپ عکسى در کتابخانه تیمورى به شماره 2110, و یکى در دارالکتب المصریه به شماره 3197, و یک میکروفیلم در معهد المخطوطات العربیه قاهره به شماره 114 و 954 وجود دارد.
26. لسترنج این جلد را در مقاله اى مورد بررسى قرار داده است با این مشخصات:
Le Strange, G., "The Story of the Death of the last Abbasid Caliph, from the Vatican Ms. of Ibn al-Fur‰t", JRAS (1900), pp.293-300.
27. جلدهاى ساقط شده دست نوشت وین در کتابخانه ملى پاریس به شماره هاى 1595, 5990 و موزه بریتانیا به شماره 3007 وجود دارد. پرفسور کلود کاهن براى شناخت منابع نخستین بخش هاى تاریخ ابن الفرات نسبت به مقطع زمانى سال 501 تا 624, دست به بررسى آن زده است و نتایج مهمى فراچنگ آورده است. ر.ک:
Cahen, CI., Quelqes chroniques anciennes pp.10-14, 17-22; id., Paris 1940, pp.55-57; id., CR de LصAcadژmie des Inscription et des Belles lettres (1935), pp.253-269; id., EI2., art. Ibn al-Fur‰t, p.792.
که اغلب آنها هم از مورخ شیعى مذهب ابن طیّ است به عنوان مأخذ ابن الفرات. نسبت به مقطع بعدى ر.ک:
Ashtor, E., "Some unpublished sources fot the Bahri period", studies in Islamic History and Civilization. Edited by Uried Heyd. ("Scripta Hierosolymitana". Vol. IX). Jerusalem: Hebrew University 1961, pp.14-15; Little, D.P., An Introduction to Mamluk Historiography, Wiesbaden, 1970, pp.73-75.
و احمد الشامى, دراسة فى مخطوط تاریخ الدول و الملوک لابن الفرات, القاهره, 1983 که از مطالعات قبلى مطلع نبوده است.
28. حسن الشّماع آن را در دو جلد در سال هاى 1967ـ1969 در بصره منتشر ساخته است و جلد اول از جزء پنجم را در سال 1970. این چاپ به سبب وجود اغلاط و تصحیف و افتادگى قابل اعتماد نیست. مصحح از پژوهش هایى که در پانوشت قبلى یاد شد, مطلع نبوده است, در حالى که رجوع بدان ها مى توانست بسیارى از ابهامات و اشتباهاتش را رفع کند. طرفه این که مصحح به کار ادب اشتغال دارد و بر آن بوده است که مواد ادبى تاریخ ابن الفرات را استخراج کند, حال آن که به ماده تاریخى کتاب که اساس آن است, توجهى مبذول نداشته است.
29. دانشگاه آمریکایى بیروت آن را منتشر ساخته است; جلد نهم در دو بخش: اولى به سال 1936, به تحقیق قسطنطین زریق و دومى در سال 1938 با همکارى نجلاء عزالدین و نیز جلد هشتم در سال 1939, و جلد هفتم را در سال 1942 به تنهایى نشر کرده است.
30. MIFAO t.. XXX (1911), t. XXXIII (1913), t. XLVI (1922), t; XLIX (1923_24), t. LIII (1927).
کما این که مؤسسه فرانسوى قاهره, فهرستى براى خطط و انتصار ابن دقماق منتشر ساخته که به وسیله احمد عبدالمجید هریدى تهیه شده و سه بخش آن در سال هاى 1983ـ1984 انتشار یافته است و در آن تمام تصحیفات موجود در چاپ بولاق وارد شده و به هر حال خدمتى بزرگ به پژوهندگان محسوب مى شود.
31. نک به مقاله نگارنده
Fuصad Sayyid, A., "Remarques sur La Composition des Hitat de Maqr”z” dشapr`es un manuscrit autographe", Hommage `a Serge Saaneron, Le Caire, IFAO 1979, pp.231-258.
32. از این کتاب میکروفیلمى در معهد المخطوطات العربیه قاهره به شماره 1273 موجود است.
33. المقریزى, اتعاظ, ج3, ص83.
34. ابن میسر, اخبار, ص88 ـ90; نویرى, نهایه, ج26, ص85 ـ86; المقریزى, الخطط, ج1, ص442.

تبلیغات