آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 اشاره: قاضى نعمان ابوحنیفه بن محمد بن حیون از فقیهان برجسته اسماعیلى مى باشد. وى بیش تر با اثر چاپ شده الدعائم, شناخته مى گردد. قاضى نعمان در کتاب الاقتصار خود, گزارش کوتاهى از فعالیت هاى علمى خود ارائه کرده است. بنابر نوشته وى, نخستین اثر فقهى ـ حدیثى او, کتاب الایضاح بوده است. بعد از آن, کتاب را خلاصه کرده و متن مختصرترى به نام الاخبار گردآورى کرده است. دو کتاب الاقتصار و ارجوزة المنتخبه, تلخیص هاى دیگرى از کتاب الایضاح مى باشند. با پیدا شدن بخشى از کتاب الایضاح, این امکان فراهم شده است تا مصادر کتاب الدعائم, که حاوى احادیث مرسل است, با توجه به شاهدى بیرونى شناسایى گردد.1

با ظهور فاطمیان در شمال آفریقا در سال 296ق فعالیت هاى جدیدى جهت تثبیت مذهب اسماعیلیه آغاز گردید.2 در این برهه فاطمیان مى بایست, ساختار فقهى, کلامى, ادارى خود را شکل دهند. قبل از این دوره توجه اصلى آن ها تلاش در به دست گیرى قدرت بود. اما این مسأله, یعنى ارائه یک ساختار فقهى ـ کلامى با دشوارى هاى روبرو بود. مهم ترین این دشوارى ها مواجهه عالمان اسماعیلى در شمال آفریقا, با فقیهان مالکى, حنفى و خارجى (اباضى) بود. سواى برخوردهاى نظامى, از این مواجهات کلامى تنها, یک مورد گزارش تقریباً کاملى برجا مانده است.3 در مورد این حادثه, کتابى از فقیهى اسماعیلى به نام ابوعبدالله جابر بن احمد بن محمد هیثم4 تحت عنوان المناظرات برجا مانده و به تازگى نیز به چاپ رسیده است. گرچه این اثر هم به طور کامل موجود نیست و تنها بخشى از آن برجا مانده است.5 بخش هایى از این اثر در اختیار داعى اسماعیلى ادریس عمادالدین (م872ق) بوده است و او در تألیف اثرش, عیون الاخبار از آن سود جسته است. این مجموعه حاوى استدلال هایى در مورد اثبات امامت على(ع) و برخى رویدادهاى آغازین حرکت فاطمیان در شمال آفریقا مى باشد. مهم ترین درگیرى این فقیه اسماعیلى با عالم مالکى ابوعثمان سعید بن محمد بن حداد (م302) بوده است.6 گزارش پاسخ هاى ابوعثمان به ابن هیثم را فقیهان متأخر مالکى نقل نموده اند. از مجموع این دو گزارش مى توان ارزیابى دقیقى از مباحث در گرفته بین این دو ارائه نمود, چرا که در هر دو گزارش استدلال هاى فرد مقابل به تمامى بیان نشده است.7

در مورد تلاش هاى فقهى اسماعیلیه, قبل از سیطره بر آفریقا, نکات اندکى وجود دارد.8 به نوشته ابن هیثم, ابوعبدالله شیعى که نقش مهمى در به قدرت رسیدن فاطمیان داشته, خود فردى مطلع در فقه بوده است.9 همو از فقیه اى به نام افلح بن هارون العبانى به عنوان فردى دانشمند و صاحب تألیف در علم فقه نام مى برد.10 همان گونه که پوناوالا اشاره کرده است, در این دوره اسماعیلیان از نظر فقهى همان نظرات غالب در محل اقامت خود را دنبال مى کرده اند.11 علت اصلى این مسأله, نبود متون مدون فقهى بود, زیرا ائمه فاطمى برخلاف امامیه و زیدیه دلمشغولى به فقه نداشته اند. بنابر نوشته کتاب الحواشى (منسوب به امین جى بن جلال م1010)12, جعفر بن منصور الیمن آراء فقهى اى بیان نموده است که با نظرات قاضى نعمان متفاوت است. مسأله نخست در مورد تعداد رکعات صلاة السنة است که از این حیث نظر جعفر با نظر حنفیان همانند است.13 همچنین مؤلف الحواشى نقل کرده, که جعفر بن منصور در کتاب الرشد و الهدایة بیان نموده است کسى که چهار همسر در تزویج خود دارد, نمى تواند همسر دیگرى را به نکاح خود درآورد, و اگر یکى از همسران خود را طلاق دهد و با زنى دیگر ازدواج کند, تمامى همسرانش بر وى حرام مى گردند. در حالى که قاضى نعمان بیان مى دارد, فرد با طلاق دادن یکى از همسران خود و تمام شدن عده آن زن مى تواند با فرد دیگرى ازدواج کند.14
در مورد فعالیت فقهى اسماعیلیان ایران تنها ابن ندیم (م377) از نگارش آثارى توسط ابوحاتم رازى (م322) و ابوالحسین نسفى (م332) خبر مى دهد. متأسفانه این آثار برجا نمانده اند.15

در کنار فعالیت هاى تبلیغى, نخستین عالمان حکومت نوپاى فاطمیان به نگارش آثار فقهى دست یازیدند. در این میان فقیه برجسته فاطمى قاضى نعمان بن محمد بن حیون (م363ق) در اواخر ایام حکومت المهدى (322ـ297), به احتمال قوى بعد از 312, تألیف مفصل ترین اثر فقهى خود با نام الایضاح را به اتمام رساند.16 این کتاب در 220 باب و در بیش از 3000 صفحه تدوین شده بود.17 تألیف این کتاب به دستور المهدى آغاز گردیده بود.18 متأسفانه از این اثر مفصل تنها بخشى از کتاب صلاة برجا مانده است. به منظور استفاده افراد بیش ترى از کتاب, قاضى نعمان, تلخیصى از کتاب با نام مختصر الایضاح تألیف نمود.19 تألیف این اثر نیز به خواست خلیفه فاطمى انجام پذیرفت. درخشش قاضى نعمان در زمان المعز (365ـ341) بود. در زمان وى, به سمت قاضى القضاتى انتخاب شد. پس از آن در مجالسى با حضور المعز و برخى داعیان دیگر اسماعیلى کار تدوین دعائم, متن نهایى فقه اسماعیلیه را آغاز نمود. مبناى کار در دعائم, کتاب الایضاح بوده است. اما در این جا برخلاف الایضاح تنها به نقل قول مختار و حکم فقهى مورد نظر اشاره نموده و اسناد احادیث را نیز حذف نمود.20 بعد از آن متن خلاصه دیگرى نیز از دعائم با نام مختصر الآثار یا اختصار الآثار تدوین نمود.21 شهرت کتاب دعائم در مدت کوتاهى پس از تدوین آن در محافل اسماعیلى نشان از اعتبار گسترده این کتاب دارد.22 حتى نویسندگان غیر اسماعیلى نیز در هنگام گزارش آراء فقهى اسماعیلیه به این کتاب اشاره نموده اند.23

در مورد قاضى نعمان (م363ق) اطلاعات اندکى وجود دارد. وى در سال 313ق به خدمت نخستین خلیفه فاطمى عبیدالله المهدى درآمد.24 این که او در این دوره چه سمتى داشته است, نامعلوم است. تنها براساس این که به وى نگارش کتاب الایضاح محول شده است, شاید بتوان گفت وى جایگاه خاصى داشته است. احتمالاً او قبل از آن که به مذهب اسماعیلیه بگرود, حنفى بوده باشد. دلیل این امر مى تواند خصومت کمتر حنفیان نسبت به مالکیان در مورد شیعیان و اقامت قاضى نعمان در قیروان, شهرى حنفى مذهب باشد.25 محتملاً وى قبل از تأسیس دولت فاطمى به آیین اسماعیلیه گرویده است. براساس نوشته اسماعیل کمال پوناوالا, در کتاب طبقات علماء افریقیه نوشته محمد بن عبدالله خشنى (م حدود 371), شخصى به نام محمد بن حیان از فقهاى قیروان به عنوان عالمى اسماعیلى معرفى شده است.26 ظاهراً این شخص پدر قاضى نعمان, محمد بن حیون مى باشد و حیان صورت دیگر نگارشى حیون باشد.27

همان گونه که در قبل ذکر شد, اوج شهرت قاضى نعمان, زمان المعز بالله بوده است.28 در اثر چاپ نشده اى به نام المناقب و المثالب در عبارت کوتاهى قاضى نعمان بعد از یاد نمودن از دعوت المهدى و قدرت یابى وى مى نویسد:

وکانت له من المعجزات والبراهین والایات مایخرج ذکره عن حد هذا الکتاب ولقد ألفنا فى ذلک کتاباً وتذکر[ت] هجرته وقیامه وسیرته ودعوته وایامه فى مقدار هذا الکتاب فمن اراد استقصاء ذلک وجده فیه بتمامه وکذلک اثبتنا سیرة القائم والمنصور/363/ من ولده وما اقتفینا به آثاره من بعده واخبار الفتنة التى استدبرها القائم واستقبلها المنصور وکل ما جرى فى ذلک29 من خبر مذکور وامر مشهور فى کتاب ایضاً فى مقدار ذلک, فمن ابتغى ذلک اصابه فیه وذکرنا سیر المعز من بعدهم صلع وماسمعناه منه وتادى الینا عنه من شریف کلمة ولفظة فاضلة فى کتابین احدهما فى ذکر ایامه وسیرته والاخر فى جزالة الفاظه وحکمته ونحن نجمع ذلک فیها وننظمه فى ابوابهما الى حین تألیف هذا الکتاب فمن ابتغى ایضاً شیاً من ذلک, وجده فیهما….30

در این برهه بود که وى به منصب قاضى القضاتى منصوب گردید; منصبى که بعد از مرگش در سال 363ق در خاندان وى موروثى گردید.31 البته پیش از این زمان نیز, وى مقام رفیعى نزد خلفاى فاطمى بدست آورده بود. قاضى نعمان در اثر دیگرى مى نویسد:

ان توقیعاً خرج الیّ من المنصور یقول لى فیه: یا نعمان, استخرج من کتاب الله مارفضته العامة وانکرته. فقلت فى نفسى, واى شى فى کتاب الله یتهیاً لاحد یُدین بدین الاسلام ان ینکره ویرفضه. وتعاظمت ذلک. فرایت فى الوقت انى لااجد منه حرفاً ولم استحسن مراجعته. ثم استعنتُ بالله وعلمت ان ذلک لم یقل ولى الله الا وهو موجود. ففتحت المصحف لاقراه, فاول ما وقفت علیه (بسم الله الرحمان الرحیم), ذکرت قول من قال انها لیست من القرآن, فاثبت ذلک فانفتح لى القول حتى جمعت من ذلک جزءاً فیه عشرون ورقة, فرفعته الى المنصور فاستحسنه واعجب به, ثم قال: تحاذ. فانتهیت الى سورة المائدة من اول فاتحة الکتاب والبقرة. وقد جمعت من ذلک ازید من ست مائة ورقة. وکان المنصور بالله صلع اذا لقیته هذّب بما رفعته الیه منه, فقال: ماتقدم لاحد مثله. ثم قبض صلوات الله علیه ورحمته وبرکاته ولم اتممه.32
اهمیت کتاب الایضاح
در مورد خاستگاه فقه اسماعیلیه به جز چند گزارش پراکنده که در قبل ذکر شد, هیچ اطلاع دیگرى, در منابع وجود ندارد.33 از سوى دیگر متن مرسل دعائم, هویت منابع مورد استفاده در تألیف آن را پنهان مى کند. متن مسند کتاب الایضاح, به ما این امکان را مى دهد تا در مورد ماهیت و منابع فقه اسماعیلیه اطلاعات مهمى را به دست آوریم.

در مورد حضور تشیع در شمال آفریقا قبل از ظهور دولت فاطمى در منابع نکات قابل ذکر چندانى وجود ندارد. با این حال شواهدى در دست است که از حضور تشیع در این نواحى قبل از ظهور فاطمیان خبر مى دهد. در مجلس بحث بین ابن هیثم و ابوعبدالله شیعى یکى از مسائل مطرح علت حصر تعداد امامان به دوازده بوده است. در این مورد ابوعبدالله شیعى از ابن هیثم مى پرسد: اصحاب تو که ما آنان را به امامت امام فاطمى دعوت نمودیم, امامت را بعد از امام جعفر صادق(ع) در فرزند وى امام موسى, سپس در فرزند وى تا محمد بن حسن(ع) محدود مى دانند. ابن هیثم پاسخ مى دهد: (آرى این چنین است و من خود نیز بر این قول بودم, اما چهار سالى است که از آن ها و عقیده به این مسأله دورى گزیده ام.)34

این عبارت به وجود شیعیانى در آن نواحى دلالت دارد.
از سوى دیگر قاضى نعمان در کتاب الایضاح دو نقل از عالمى به نام ابوالحسن (ابوالحسین) على بن [الحسین] بن ورسند نقل نموده است. در مورد این عالم امامى در منابع رجالى سخنى به میان نیامده است. تنها نکات پراکنده اى در منابع جغرافیایى و کتب ملل و نحل درباره وى موجود است. براساس این منقولات وى ظاهراً بر مذهب واقفه بوده است. این منقولات نشان مى دهد که تشیع قبل از ظهور فاطمیان در شمال آفریقا حضور داشته است.35

اهمیت دیگر کتاب الایضاح در ارائه احادیث امامى است که ظاهراً به صورت هاى دیگرى نیز موجود بوده اند, که در حال حاضر به نحو دیگرى در مجامع امامى موجود مى باشند. برخى از این تفاوت ها گاه اهمیت بسیارى دارد. یک مورد از این دست, روایتى از کتاب صلاة حریز بن عبدالله سجستانى به روایت حماد بن عیسى مى باشد. در این حدیث ضمن رد اظهار کلمه آمین در نماز, علت آن عدم وجود زیادتى در کتاب خدا بیان شده است.36
منابع الایضاح
ویلفرد مادلونگ در مقاله اى با عنوان منابع فقه اسماعیلى37 این منابع را معرفى نموده است. در این جا برخى نکات تکمیلى بر مطالب وى ارائه مى گردد.

1. کتاب حماد بن عیسى.38 در منابع امامیه, ابومحمد حماد بن عیسى جهنمى (م9ـ 208ق) بیش تر به عنوان راوى آثار حریز بن عبدالله سجستانى یاد شده است. این نکته در منقولات قاضى نعمان از این کتاب نیز انعکاس یافته است. در عبارت هاى قاضى در نقل از این کتاب اغلب این گونه بیان شده است:
(ففى کتاب حماد بن عیسى روایته عن حریز عن زرارة عن ابى عبدالله(ع).)
بر این اساس, عبارت هاى منقول در اصل از کتاب الصلاة نوشته حریز مى باشد.39 کتاب الصلاة وى منبع مهم فقهاى امامیه در بحث صلاة بوده است و عمده روایات وى را در همین باب صلاة در آثار فقهى خود نقل کرده اند.40 نجاشى نیز در مورد طریق خود در روایت کتاب صلاة مى نویسد:

کتاب صلاة کبیر حریز را نزد قاضى ابوالحسین محمد بن عثمان به سماع او از ابوالقاسم جعفر بن محمد بن عبیدالله موسوى از ابوالعباس عبیدالله بن احمد بن نهیک از ابن ابى عمیر خوانده ام. ابن ابى عمیر نیز کتاب را نزد حماد بن عیسى خوانده است. حماد نیز کتاب را نزد حریز سماع نموده است.41

کتاب سجستانى تا زمان ابن ادریس در دسترس بوده است. همو بخش هاى موجود این کتاب را نقل کرده است.42 با این وجود نجاشى کتابى در صلاة نیز, به حماد نسبت داده است. ظاهراً این مسأله ناشى از این نکته است که گاهى راوى یک تألیف به دلیل شهرت در روایت آن اثر به عنوان مؤلف همان کتاب نیز شناخته مى شده است. یا این که راوى بخش هایى را به کتاب افزوده یا بخش هایى از آن را حذف کرده, که در این صورت, اثرش تألیف جدیدى دانسته شده است. گرچه در اصل, عمده مطالب وى از همان فرد باشد, اما منابع از او به عنوان مؤلف آن اثر یاد کرده اند.43

2. کتب الجعفریه.44 اثر مشهورى, حاوى 1000 حدیث در ابواب فقهى از ائمه مى باشد. راوى این مجموعه ابوعلى محمد بن محمد اشعث کوفى است. ابن اشعث گرچه کوفى الاصل بوده, در مصر اقامت داشته است.45 تلعکبرى در سال 314ق از وى اجازه روایت دریافت کرده است. شیخ طوسى (م460ق) از این کتاب با عنوان نسخه اى یاد کرده است که حاوى احادیثى از امام کاظم بوده است.46 محمد بن محمد اشعث تا سال 350ق نیز در قید حیات بود. وى در همین سال در مصر براى ابواحمد عبدالله بن على الحافظ مشهور به ابن عدى (متوفى 365ق) جعفریات را روایت نموده است.47 با این حال, قاضى نعمان در هیچ جا اشاره اى به سماع نزد ابن اشعث ننموده است. نکته قابل ذکر این است که برخى روایات منقول از این کتاب در متن چاپى, موجود نیست.48 این مسأله دلالت بر وجود چند روایت و تألیف این کتاب دارد. برخلاف اظهار نظر دانشمند محترم آقاى مادلونگ که گفته (روایات این کتاب (یعنى جعفریات) تا زمان نگارش مستدرک الوسائل الشیعه در سال 1315ق به متون امامیه وارد نشده بود) باید گفت که49 کتاب جعفریات قبل از علامه حلّى در بین امامیه شناخته شده بوده و روایت آن نیز متداول بوده است. به عنوان مثال سهل بن احمد دیباجى (متوفى 380ق) کتاب جعفریات را براى محمد بن احمد بن فارس از محمد بن محمد بن اشعث روایت نموده است.50 همچنین ضیاءالدین فضل الله بن على حسینى (متوفى حدود 571ق) در کتاب النوادر خود از جعفریات نقل روایت نموده است.51 علامه حلى در اجازه معروف خود به بنى زهره به طریق دیگرى جز آن چه که ضیاءالدین حسینى در النوادر آورده, اشاره کرده است.52

3. کتاب الصلاة من روایة ابوذر احمد بن الحسین بن اسباط.53 در مورد مؤلف این اثر تنها ابن شهرآشوب سخن گفته است که وى نیز اطلاعات را خود در مورد این فقیه ظاهراً از کتاب الایضاح اخذ کرده است.54 شاید وى با محدث مشهور امامى على بن اسباط ارتباطى داشته باشد.
4. جامع على بن اسباط.55 وى از اصحاب امام رضا(ع) و امام جواد(ع) (م220) دانسته شده است. نجاشى در بین آثار وى از کتابى به نام جامع اسم نبرده است.56

5. جامع یا کتاب المسائل عبیدالله بن على حلبى.57 این اثر تا قرن پنجم به صورت مجموعه اى در دسترس بوده است. عده اى از امامیه میافارقین از سید مرتضى (م436) در سؤالى پرسیده بودند: در مسائل فقهى به کدام یک از این آثار رجوع کنند; رساله على بن موسى بن بابویه قمى, کتاب [تکلیف] شلمغانى یا کتاب عبیدالله حلبى؟ سید در پاسخ رجوع به کتاب هاى ابن بابویه و حلبى را ارجح از رجوع به کتاب شلمغانى دانسته است.58

6. الجامع من کتب طاهر بن زکریا بن حسین.59 به دلیل مرسل بودن منقولات احادیث این کتاب, نمى توان در مورد دوره فعالیت مؤلف آن سخن گفت.
7. کتب ابوعبدالله محمد بن سلام بن سیار کوفى.60 در مورد ماهیت این کتب یا اسامى آن ها قاضى نعمان توضیحى نداده است, اما براساس منقولات, مى توان مهم ترین آن ها را امالى احمد بن عیسى بن زید (م247ق)61 دانست که ابوجعفر محمد بن منصور مرادى (م292ق) آن را گردآورى کرده است. همچنین برخى از این احادیث از کتاب الفقه منسوب به زید بن على (با این سلسله سند: ابوعبدالله احمد بن عیسى بن زید عن حسین بن علوان62 عن ابى خالد الواسطى عن زید بن على,63) نقل شده است. احادیثى از على از طریق حسین بن عبدالله بن ضمیرة با این سلسله سند: زید بن احمد بن اسماعیل بن محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق عن خاله زید بن الحسین بن عیسى بن زید عن ابى بکر بن ابى اویس عن حسین بن عبدالله بن ضمیرة64 عن ابیه عن على(ع) روایت شده است.65 در برخى موارد ابن سلام در سلسله روایت خود نام مرادى را حذف نموده و حدیث را مستقیماً از قول احمد بن عیسى بن زید نقل کرده است. در مورد ابن سلام, ابن عذارى در خبرى کوتاه, ضمن اشاره به اقامت وى در برقه, از وفاتش در سال 310ق خبر مى دهد.66

8. جامع غیاث بن ابراهیم, روایة اسماعیل عنه.67 راوى این اثر, اسماعیل بن ابان بن اسحاق ازدى وراق (م216) مى باشد.68
9. کتاب المسائل من روایة حسین بن على.69 نام کامل راوى این کتاب ابوعبدالله حسین بن على بن حسن بن على بن عمر بن على بن الحسین مى باشد.70 وى بیش تر به حسین شاعر (م312) شهرت دارد.71 وى برادر حسن بن على معروف به ناصر کبیر (م304ق) مى باشد و به ابوعبدالله مصرى نیز شهرت دارد.72 کتاب المسائل که وى روایت نموده است, در حقیقت همان کتاب مسائل, نوشته على بن جعفر بن محمد عریضى مى باشد.73 نجاشى (م450ق) این اثر را چنین معرفى کرده است:

(له کتاب فى الحلال والحرام یروى تارة غیر مبوب وتارة مبوباً.)
پس از آن سلسله سندهاى روایت هریک از دو صورت کتاب را ذکر مى کند.74 اما در ترجمه اسماعیل بن محمد بن اسحاق این اثر را به عنوان کتاب مسائل معرفى کرده است.75 اهمیت این کتاب در این است که جزء معدود آثار امامى است که سیر تدوین متون امامى از مجموعه احادیث فاقد نظم (غیر مبوب) به کتب مدون و باب بندى شده (مبوب) را نشان مى دهد.76 احادیث منقول از این کتاب به دو سلسله سند نقل شده اند:

الف. الحسین بن على عن ابیه عن على بن جعفر بن محمد عن اخیه موسى الکاظم(ع) عن ابیه.
ب. الحسین بن على عن ابراهیم بن سلیمان الهمدانى77 عن اسماعیل عن العلا [بن رزین القلاء] عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر(ع).
نام کامل ابراهیم بن سلیمان, ابواسحاق ابراهیم بن سلیمان بن عبد (یا عبید)الله بن حیان (یا خالد) النهمى مى باشد.78 ابراهیم بن سلیمان از شیوخ حدیث, حمید بن زیاد (م310ق) بوده است. این سلسله سند افتادگى دارد و تعیین هویت اسماعیل ذکر شده در سلسله سند امکان پذیر نیست. این اسماعیل مى تواند اسماعیل بن محمد بن اسحاق باشد که نجاشى از وى به عنوان کسى که راوى کتاب مسائل بوده, نام مى برد.79 اما مشکل در این جا است که وى نمى تواند از علاء بن زرین مستقیماً نقل حدیث کرده باشد.

10. کتاب القضایا من روایة ابى جعفر محمد (یا احمد) بن الحسین بن حفص خثعمى.80 نام کامل وى ابوجعفر محمد بن حسین بن حفص بن عمر اشنانى کوفى (م315 یا 327) مى باشد.81 اشنانى به واسطه عباد بن یعقوب رواجنى (م250) حدیث نقل کرده است.82 رواجنى مؤلف یکى از چند اصل معدود از اصول اربعمائه است.83 کتاب القضایا گاهى با عنوان کتاب المسائل نیز مورد ارجاع قرار گرفته است. روایت هاى این کتاب برگرفته از کتاب القضایا نوشته ابوعبدالله محمد بن قیس بجلى (م151) است.84

11. کتاب القضایا من روایة احمد بن هارون بن هانى القهمى [کذا]. این فرد و کتاب وى مجهول است.85
12. کتاب القضایا من روایة حسن بن حسین. سلسله سند روایت از این کتاب این گونه است: حسن بن حسین الانصارى عن على بن القاسم الکندى عن محمد بن عبیدالله بن ابى رافع عن ابیه عن جده عن على(ع). این درواقع سلسله روایت از کتاب السنه والاحکام والقضایا نوشته ابورافع است.86

13. کتاب النهى من روایة الحسن بن جعفر. مؤلف این کتاب را آقاى مادلونگ مجهول دانسته و به خطا وى را حسن بن جعفر بن قحوان معرفى کرده است و در این مورد به ابن شهرآشوب ارجاع مى دهد.87 اما ابن شهراشوب حسن بن جعفر بن قحوان را مؤلف کتابى به نام النهروان معرفى نموده و او نمى تواند مؤلف کتاب النهى باشد.88 براساس اسناد ذکر شده از کتاب, حسن بن جعفر مى تواند حسن بن جعفر بن على بن محمد مشهور به ابن حبابة الحسنى89 یا حسن بن جعفر بن موسى الکاظم الثائر باشد.90 اسحاق بن موسى که حسن بن جعفر از وى روایت نقل مى کند ـ همان گونه که در یک جا تصریح شده است ـ همان اسحاق بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق مى باشد.

14. کتاب اصول مذاهب الشیعه من روایة محمد بن الصلت.91 براساس نقل هاى موجود از این کتاب, ابن صلت از دایى خود محدث مشهور امامى ابن ابى عمیر یعنى ابواحمد محمد بن زیاد بن عیسى ازدى (م217) نقل حدیث نموده است.92

15. المسند. آخرین افراد در سلسله روایت از این کتاب شاید بتواند ما را در شناخت مؤلف آن کمک کند. این افراد عبارتند از: ابونعیم [فضل بن دکین (م219)], احمد [بن عیسى بن زید (م247)], ابوغسان [شاید مالک بن اسماعیل نهدى (م219)]93 نصر بن مزاحم (م212), ابوخالد عمرو بن خالد واسطى (م150) راوى اثر مهم زیدیه با نام مسند الامام زید, صفوان بن عیسى (م198 یا 208), سعید بن سالم قداح (متوفى قبل از 200), ابوعاصم ضحاک بن مخلد شیبانى (م212 یا 214), حماد بن مسلمة(؟), سعید بن ابى عروبه (م156 یا 157), مخول بن ابراهیم نهدى, محمد بن عبدالملک بن ابى شوارب(244), یوسف بن یعقوب الماشجون (م183 یا 185), هشیم بن بشیر واسطى (م183).94 براساس سال وفات این افراد, احتمالاً گردآورنده این مجموعه فردى زیدى یا امامى در نیمه اول قرن سوم هجرى باشد.

16. کتب ابى [ابى الحسین] على بن الحسین بن ورسند.95 در مورد این فقیه امامى که قبل از ظهور فاطمیان در شمال آفریقا الحسن اقامت داشته است, در قبل سخن گفتیم.

17. کتاب یوم و لیلة. نام مؤلف این کتاب ذکر نشده است. مؤلف این اثر مى تواند ابوجعفر احمد بن عبدالله بن مهران کرخى معروف به ابن خانبه و مؤلف کتاب التادیب [نام دیگر کتاب یوم و لیله] باشد. وى در نیمه اول قرن سوم حیات داشته است. همچنین ابوالقاسم معاویة بن عمار دهنى (م175) نیز کتابى با این نام تألیف نموده است.96 از شیخ طوسى (م460) کتابى با این عنوان باقى مانده است. در این نوع کتب مؤلف به ذکر یک دوره اعمال فقهى مى پرداخته است. ظاهراً اولین تألیف این آثار مشتمل بر ذکر احادیث بوده است, اما بعدها تنها به شکل بیان کلى احکام [آثارى همانند رساله هاى فقهى عملیه] تغییر یافته باشد.97

18. کتاب على.98 قبل از این نقل, متن افتادگى دارد; اما بررسى سلسله سند به ما امکان مى دهد تا مؤلف احتمالى این اثر یا راوى این حدیث را شناسایى کنیم. این حدیث در اصل از ابراهیم بن عبدالله بن حنین نقل شده است که وى آن را به نقل از پدرش از على(ع) نقل کرده است.99

19. در یک مورد براى تعیین معناى کلمه اى, قاضى نعمان از کتاب العین, نوشته عالم لغوى, خلیل بن احمد فراهیدى مطلبى را نقل مى کند. براساس نوشته ادریس عمادالدین (م827ق) در کتاب عیون الاخبار, قاضى نعمان کتابى به نام الحروف تألیف نموده و در این کتاب راجع به خلیل بن احمد چنین نگاشته است:

وکذلک روى القاضى النعمان بن محمد فى کتاب الحروف ان الخلیل بن احمد کان فى ایام الصادق بن جعفر بن محمد(ع) وانه الذى امره ان یصنع علم العروض فى اوزان الشعر والکلام واصل له فیه الاصول واراه الاعلام, فمنهم اصل العلم وفرعه.100
نسخه خطى الایضاح
نسخه خطى موجود از این کتاب نسخه اى منحصر به فرد است. اصل نسخه در اختیار عباس همدانى بوده, سپس نسخه به دانشگاه توبینگن آلمان انتقال یافته است.101 نسخه مورد استفاده ما همین نسخه مى باشد که در حاشیه آن مهر دانشگاه توبینگن وجود دارد. متأسفانه نسخه دیگرى از این اثر تا به حال یافت نگردیده است.102 متن تصحیح شده این رساله به زودى در مجموعه میراث حدیث شیعه منتشر خواهد شد.
پی نوشت:
1. ر.ک: قاضى نعمان, کتاب الاقتصار, تصحیح وحید میرزا (دمشق, 1957م) ص9; مجدوع, فهرسة, ص32, 33, 34. براى تحلیلى از محتواى ارجوزه قاضى نعمان ر.ک:Nagel, Tilman, Die Urguza Al-Muhtara Des Qadi An-Numan, Die Welt des islam, XV, 1-4 (1977) 96-126.2. در مورد اسماعیلیه بنگرید به: فرهاد دفترى, تاریخ و عقاید اسماعیلیه.
3. در مورد برخورد نظامى اباضیه با فاطمیان, قیام ابویزید خارجى قابل ذکر است. ر.ک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامى, مدخل ابویزید نکارى.
4. در متن عیون الاخبار نام وى در برخى موارد این گونه ثبت شده است: ابوعبدالله بن الاسود بن الهیثم. تاریخ الخلفاء الفاطمین بالمغرب, ص156 و 168. نام کامل در ص211, همچنین ر.ک:Studies in Early Ismailism, S.M. Stern (Leiden, 1983) pp.100, 101, 106.5. این کتاب تحت عنوان The Advent of The Fatimids توسط ویلفرد مادلونگ و پاول والکر, به چاپ رسیده است. (انتشارات تاوریس, لندن, 2000) اصل کتاب در دسترس نیست و تنها منقولاتى از آن در اثر مهم اسماعیلى, الازهار نوشته حسن بن نوح بهروجى (م939ق) برجا مانده است. ر.ک:Poonawala, I, K, Biobibliography of Ismaili Literature, pp.181-182.نسخه اى دیگر از این اثر را آقابزرگ تهرانى مشاهده نموده است. به دلیل خطاى ایوانف که اثر را تنها مجموعه اى حاوى نکات اخلاقى و نصائح معرفى کرده است, آقابزرگ مؤلف را شخص دیگرى و از عالمان امامى معرفى کرده است. ر.ک: الذریعه, ج2, ص340. کتاب مناظرات حاوى مجموعه خاطرات داعى اسماعیلى است که بین سال هاى 332 تا 336ق به رشته تحریر درآمده است. در مورد این کتاب ر.ک: آینه پژوهش, ش64, ص102ـ103.
6. در مورد این فقیه مالکى ر.ک: طبقات علماء افریقیه, الخشنى, تحقیق محمد زینهم محمد عزب, مکتبة المدبولى (قاهره, 1413ق) ص26ـ 28. 61 ـ71; ریاض النفوس, ابوبکر المالکى (بیروت, 1983م) ج2, ص75ـ96; معالم الایمان فى معرفة اهل قیروان, ج2, ص295ـ316; تراجم المؤلفین التونسین, محمد محفوظ (بیروت, دارالغرب الاسلامى, 1982م) ج2, ص105ـ 108. غالب اطلاعات راجع به این فقیه مبتنى بر نوشته خشنى مى باشد, که او نیز بخشى از ردیه ابوعثمان بر ضد ابن هیثم را در اثر خود نقل کرده است. بخشى از مناظره وى با ابن هیثم در مسأله غدیرخم را ابوحیان نقل کرده است. ر.ک: امتاع والمؤانسة, ج3, ص195. در امتاع نام فقیه مالکى به خطا به عثمان بن خالد تصحیح شده است.
7. بنگرید به منابع ذکر شده در پى نوشت4. به تازگى سمیه همدانى تحلیلى از مباحث کتاب المناظرات ارائه نموده است. ر.ک:The Dialectic of Power; Sunni-Shii Debates in Tenth Century North Africa, Studia Islamica, 2000, pp.5-21.این نکته قابل توجه است که در منابع اسماعیلى از ابن هیثم سخنى به میان نمى آید و تنها به مناظره بین ابوعبدالله شیعى و مخالفانش اشاره مى شود. تاریخ الخلفاء الفاطمیین, ص140.
8. خشنى از فقیهى به نام محمد بن محفوظ (م306ق) نام مى برد و بیان مى دارد: (محمد بن محفوظ… من أهل الموزة وکان شیعیاً من قبل). طبقات علماء افریقیه, ص92, همچنین ر.ک: تاریخ الخلفاء الفاطمیین, ص63. همو در ذیل وقایع سال 296 مى نویسد: (وابوعبدالله شیعى بعد از فتح قیروان, محمد بن عمر مروزى را که کان له نظر فى الفقه من قول اهل البیت صلع وتشیع قدیم به قضاوت منصوب نمود). ص140.
9. استرن, همان, ص101.
10. استرن, همان, ص102. نکته با اهمیت دیگر این است که وى از طریق ابومعشر حلوانى از ملوسى نقل حدیث نموده است. ابن هیثم در ادامه بیان مى دارد که وى آثار فقهى فراوانى را استنساخ نموده است. استرن, همان, ص103; تاریخ الخلفاء الفاطمیین, ص211. خشنى تنها اشاره اى کوتاه به مقام قضاوت افلح بن هارون در دوره فاطمیان دارد. (طبقات العلماء افریقیه, ص92)11. Mediaeval Ismaili History and Thought, ed Farhad Daftary, (Cambridge, 1996), زAl-Qadi al-Numan and Ismaili Jurisprudence, I, K, Poonawala, pp.117-143, at p.117.12. در مورد این فقیه اسماعیلى و آثارش به خصوص کتاب با اهمیت الحواشى ر.ک: پوناوالا, کتابشناسى, ص185. به علاوه نسخ معرفى شده از کتاب الحواشى در اثر پوناوالا ر.ک:Catalogue of Arabic Manuscripts in the Library of the Institute of Ismaili Studies, Adam Gacek, Vo..1 (London, 1984), p.43.13. دعائم, ج1, ص207ـ 208.
14. دعائم, ج2, ص235. در برخى منابع کتاب الرشد به منصور پدر جعفر نسبت داده شده است. ر.ک: پوناوالا, کتابشناسى, ص34.
15. ابن ندیم, الفهرست, ص240. ظاهراً حتى این آثار تماماً فقهى نبوده اند, چرا که در مورد ابوحاتم ابن ندیم مى نویسد: (له… کتاب جامع فیه فقه و غیر ذلک). هرچند تنها برخى از آثار ابوحاتم موجود است, در این نوشته ها مى توان آشنایى و تبحر وى را در حدیث مشاهده کرد. متأسفانه ابوحاتم تنها متن احادیث را آورده است و امکان شناسایى مأخذ وى, در اکثر موارد غیرممکن است. براى نمونه ر.ک: کتاب الزینة فى الکلمات الاسلامیة العربیة, تحقیق حسین الهَمْدانى (صنعاء, 1415ق) ص74, 77, 109, 135, 334, 350.
16. تاریخ الخلفاء الفاطمیین بالمغرب, داعى ادریس عمادالدین (م827ق), تحقیق محمد الیعلاوى (دارالغرب الاسلامى, بیروت, 1985) ص560. در المجالس والمسایرات, قاضى نعمان مى نویسد:
(وخدمت المهدى بالله من آخر عمره تسع سنین وشهوراً وایاماً). همان (بیروت, 1996), ص79.
17. ر.ک: الاقتصار, تحقیق وحید میرزا (دمشق, 1957), ص9; دعائم, ج1, ص103; مجدوع, فهرسة, ص33.
18. در این مورد در چند جاى الایضاح اشاره هاى صریحى وجود دارد که تألیف کتاب به دستور خلیفه فاطمى بوده است. همچنین بنگرید به: تاریخ الخلفاء الفاطمیین بالمغرب, داعى عمادالدین ادریس, تحقیق محمد الیعلاوى (دارالغرب الاسلامى, بیروت, 1985) ص560; فهرسة, ص32.BSOAS, 37, 3, 1974, P.577, Not.44.19. این اثر نیز مفقود است. ر.ک: پوناوالا, کتابشناسى, ص52. داعى عمادالدین در مورد این کتاب مى نویسد:
(وکتاب مختصر الایضاح… وکان ابتداوه فى تألیف هذا الکتاب على عهد امیرالمؤمنین المهدى بالله صلع بامره. على ما اراه واهله وبینه له وفصله). تاریخ الخلفاء الفاطمیین, ص560; مجدوع, فهرسة, ص18ـ19.
20. تاریخ الخلفاء, ص560, 562.
21. نام کامل این کتاب اختصار لصحیح الاثار عن ائمة الاطهار مى باشد و قبل از سال 348ق تألیف شده است. پوناوالا, قاضى نعمان و اصول فقه اسماعیلیه, در تفکر اسماعیلى در قرون میانه, مجموعه مقالات گردآورى شده توسط فرهاد دفترى, ص123. این کتاب متداولى بین اسماعیلیان بهره بوده و نسخ متعددى از این کتاب موجود است. ر.ک: پوناوالا, کتابشناسى, ص54 ـ 55.
22. حتى این کتاب در محافل امامیه نیز مشهور بوده است. در مورد فقیه امامى معین الدین سالم بن بدران نقل شده که مصرى در مسائل فقهى به کتاب دعائم به عنوان منبعى فقهى رجوع مى کرده است. ریاض العلماء, ج2, ص411. همچنین ابوالفتح کراجکى (م449ق) این کتاب را تلخیص نموده است. آن گونه که مجلسى (م1110ق) نوشته است, برخى از معاصرانش کتاب دعائم را اثرى تألیف شده توسط شیخ صدوق (م381ق) مى دانسته اند. مجلسى ضمن معرفى قاضى نعمان به عنوان مؤلف کتاب, به وثاقت احادیث منقول در کتاب دعائم اشاره مى کند. بحارالانوار (تهران, 1376ق) ج1, ص20. پوناوالا با استناد به نوشته ابن شهرآشوب که بیان مى دارد, قاضى نعمان امامى نیست, آن را نشانه اى از تلقى برخى از امامیه در آن دوره دانسته که قاضى را شیعه مى دانسته اند. BSOAS, 1974, pp. 572-573
23. به عنوان مثال مقدسى, که اثر خود را پس از 375ق نگاشته است, در مورد فقه اسماعیلیه به کتاب دعائم اشاره کرده و اکثر اصول فقه اسماعیلیه را همانند با معتزله دانسته است. احسن التقاسیم (دارالصادر, بیروت) ص238 سطرهاى 6و7. ابوالقاسم بستى, عالم زیدى مشهور (متوفى حدود 420ق) نیز در ردیه مشهور خود بر اسماعیلیه به دعائم اشاره کرده است. Stern, op.cit., p.309 همچنین ر.ک: راحة العقل, حمید الدین کرمانى, تحقیق مصطفى غالب (بیروت, دارالاندلس) ص109.
24. در کتاب المناظرات (ص71) از حضور فردى به نام ابن حیون در مجلس بحثى در حضور عبدالله شیعى در سال 297ق یاد شده است. این فرد مى تواند قاضى نعمان بن محمد بن حیون باشد. وى در آن زمان در قیروان ساکن بوده است. همچنین ر.ک: BSOAS, 37, 3, 1974, p.577 ظاهراً قاضى نعمان در ابتدا گرویدن خود به اسماعیلیه نزد برخى دعات اسماعیلیه تلمذ کرده باشد. وى در مقدمه کتاب الهمة که در زمان القائم تألیف نموده است, مى نویسد: (یکى از اساتیدش به او رساله اى اسماعیلى براى مطالعه داد. اما او تصور نمود که مؤلف رساله اسماعیلى نباشد. اما استادش به وى تذکر داد که مؤلف رساله فردى اسماعیلى است). ر.ک: الهمة, ص33.
25. در مورد مذهب قاضى نعمان, مادلونگ در جایى نوشته است:
(تردیدى در مورد اظهارنظر ابن خلکان که قاضى نعمان را فردى مالکى, گرویده به اسماعیلیه معرفى کرده است, وجود دارد. ستیز بین مالکیان و حنفیان در شمال آفریقا که در آن زمان در اوج شدت خود بود, این را غیرممکن مى کند که پدر قاضى نعمان بر پسر خود کنیه مؤسس فرقه رقیب را بگذارد. در کتب طبقات فقهاء مالکى در آفریقیه, نام پدر قاضى نعمان ظاهراً یاد نشده است. آیا وى همان فردى است که خشنى با عنوان محمد بن حیون سوسى یاد کرده است؟ این چندان غیرممکن نیست. خشنى که اثرش را در اسپانیا مى نگاشته است نام را به نحو غیردقیقى در ذهن داشته است و ابن حیان همان ابن حیون باشد. این خطا در موارد چند دیگرى نیز رخ داده است). (نک: مقاله آصف بن على اصغر فیضى در JRAS سال 1934 ص6 پى نوشت4) در آخر مادلونگ حل این مسأله را در گرو تحقیق دقیق ترى دانسته است. JAOS, 84, 4 (1964) PP.424-425
26. الخشنى, طبقات الفقهاء, ص78.
27. ر.ک: دائرةالمعارف اسلام (EI2) ج8, ص117. پوناوالا در مقاله اى دیگر با عنوان بازنگرى در مورد مذهب قاضى نعمان (BSOAS, 37, 3, 1974) مى نویسد: (خشنى قاضى نعمان را فردى از اهل سوسة معرفى کرده است که پیرو عقاید ابن سنحون مالکى بوده است. سپس وى به مذهب اسماعیلیه درآمد و تقیه مى نمود. عبارت عربى که الخشنى در مورد معرفى وى به عنوان یک اسماعیلى به کار برده است, کلمه تشرقه مى باشد. براساس نوشته هاى موجود در آن دوران, اسماعیلیه بیش تر با عبارت هاى مثل المشرقى, المشارقه شناخته مى شده اند). ر.ک: افتتاح الدعوة, ص76, 93; ابن عذارى, البیان المغرب, ج1, ص126 و152 (فلذلک سمیت دعوتهم التشریق لاتباعهم رجلاً من اهل المشرق), 173, 185, 188, 189; ابن الاثیر, الکامل, ج9, ص295. پوناوالا, بازنگرى, ص579. همچنین ر.ک: الخنشنى, طبقات علماء افریقیه, ص78ـ80. خشنى فهرستى از عالمانى که به دین اسماعیلیان گرویده اند با عنوان (باب ذکر من شرق…) آورده است. همچنین در مورد دیگر عالمان شیعى در یان دوره بنگرید به: همو, طبقات علماء افریقیه, ص44 و91; (واشتهر امر ابى عبدالله… وسمى المشرقى لقدمه من المشرق ونسب الیه من اتبعه, فسموا المشارقه وکان اذا دخلواحد منهم فى دعوته قیل قبل قد تشرق). تاریخ الخلفاء الفاطمیین, ص96, 98.
28. قاضى نعمان در کتاب المجالس والمسایرات, گزارش هاى دقیقى از احوال خود در این دوره ارائه نموده است. این مجالس با عنوان مجالس الحکمة, کانونى براى تبلیغ و ارائه دیدگاه هاى اسماعیلیان بوده است. براى اطلاع بیش تر ر.ک: فرهاد دفترى, همان, مقاله هینز هالم, ص117ـ91.
29. اشاره به قیام یزید خارجى دارد. در این مورد ر.ک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامى, مدخل ابویزید نکارى, ج6, ص413ـ 415; المقفى الکبیر, ص146ـ191; تاریخ الخلفاء الفاطمیین, ص264ـ344, 352ـ451. نکته جالب توجه این است که در منابع اسماعیلى از ابویزید خارجى به دجال تعبیر مى شود. براى نمونه ر.ک: تاریخ الخلفاء الفاطمیین, ص271, 272, 273.
30. المناقب والمثالب, نسخه خطى, کتابخانه مرحوم سید عبدالعزیز طباطبائى, قم, ص363ـ364. در مورد محتوى این کتاب ر.ک: مجدوع, فهرسة, ص65 ـ67.
31. در مورد حیات قاضى نعمان و فرزندان وى ر.ک: EI2, Vol.8, 117-118 ; پوناوالا, کتابشناسى اسماعیلیه, ص68 ـ 98; مقدمه محمد کامل الحسین بر کتاب الهمة فى آداب اتباع الائمه. (دارالفکر العربى, بى تا, بى جا) ص5 ـ19; شرح الاخبار, ج1, ص17ـ82; مستدرک الوسائل, ج19, ص128ـ159; فهرست کتابخانه اهدایى سید محمد مشکاة, ج3, بخش3, ص1365ـ1374 و ر.ک: مقالات اسماعیل کمال پوناوالا در:BSOAS; 37, 3, 1974, PP. 572-579, BSOAS, 36, 1, 1973, PP. 109-115.در مورد تصدى مقام قضاوت در بین خاندان وى ر.ک: پوناوالا, 1973, ص109, پى نوشت2; تاریخ الخلفاء الفاطمیین, ص559 ـ 569; المقفى الکبیر, ص360ـ366, 389, 399. در مورد مدفن قاضى نعمان, سخاوى خبر از وجود آن در زمان خود داده مى نویسد: (و اما مزار قاضى نعمان در جهت قبله جامع معروف به اولیاء است. نعمان مؤلف کتاب هایى از جمله دعائم الاسلام و کتاب اللآلى والدور است. عاضد به زیارت قاضى نعمان که در محله قرافة الکبرى (بخشى در فسطاط که مقبره بسیارى از عالمان و زهاد در آن قرار دارد; معجم البلدان, ج4, ص359ـ360) معروف به الجنة والنار بود, مى رفت. قاضى روزى به عائذ گفت: چون به دیدارم مى آیى, خادم تو خبر آمدنت را برایم مى آورد. پس از آن عائذ بدون فرستادن خادمش براى خبر دادن ورودش به نزد قاضى مى رفت. روزى که عائذ به نزد قاضى بود, او به ذکر فضائل خاندان وى پرداخت, عائذ به قاضى گفت: از خود و نیاکانت برایم سخن بگو). تحفة الاحباب و بغیة الطالب, ص304. گرچه نام خلیفه ذکر شده, نادرست است.
32. پوناوالا, 1973, ص111, پى نوشت, 14 به نقل از المجالس والمسایرات; عیون الاخبار, السبع السادس, ص49; تاریخ الخلفاء الفاطمیین, ص568 ـ569. همچنین ر.ک: نامه المعز به قاضى نعمان, اختلاف اصول المذهب, ص46 به بعد.
33. آصف على اصغر فیضى در مقاله اى کوتاه با عنوان ابعادى از فقه اسماعیلیه, هفت اثر را به عنوان مراجع فقه اسماعیلیه مستعلویه (بهره داودى) معرفى مى کند. SI, 31, PP. 81-82 این آثار عبارتند از دعائم الاسلام, الاقتصار, الینبوع, مختصر الآثار, اختلاف اصول المذهب, همگى نوشته قاضى نعمان, کتاب الحواشى منسوب به امین جى بن جلال و کتاب مسائل نوشته امین جى. اساس همه این آثار, کتاب الایضاح, نخستین اثر فقهى قاضى نعمان است. در متن موجود کتاب الایضاح, به خوبى سهم بارز متون زیدیه و امامیه در تدوین فقه اسماعیلیه به چشم مى خورد. شاید همین مسأله علت اساسى براى تدوین دعائم بوده است. با تدوین دعائم, فقه اسماعیلیه صورت به ظاهر مستقلى به خود گرفته است. انجام این عمل تنها با حذف اساتید و مراجع امکان پذیر بوده است. گرچه عدم نقل اسناد مى تواند به دلیل عدم اهمیت قائل شدن براى آن ها باشد (این نکته آخر توضیح شفاهى آقاى حسن انصارى است) در مورد فقه اسماعیلیه همچنین ر.ک:Asaf. A. A. Fyzee, Compendium of Fatimiid Law, Simla, India, 1969.ف. کاسترو در مقاله اى با عنوان:Su Gasb e Taaddi nel Fiqh Fatimida, Annali Di Ca Foscari, 16, 3, 1975, 95-100.اشاره به این مسأله دارد که فقه اسماعیلى که قاضى نعمان آن را پى نهاد, همانند با فقه مالکى بین غصب و تعددى تمایز مى نهد و نتیجه مى گیرد این ویژگى ظاهراً به دلیل تربیت مالکى قاضى نعمان باشد.
34 . المناظرات, ص34 در جاى دیگر ابن هیثم بیان مى دارد که پس این تغییر در عقیده به قول واقفیان گرویده است. علت این امر را اجماع امامیه در مورد امامت ائمه تا ایشان معرفى کرده است. همان, ص35. از این حیث وى همانند با منصور الیمن (افتتاح الدعوة, تحقیق وداد قاضى, بیروت, 1970, ص33; قد قراء… والفقه على مذاهب الامامیه الاثنى عشریه; مقریزى المقفى الکبیر, تحقیق محمد الیعلاوى 1407, ص60), على بن فضل (محمد بن مالک الهمدانى, کشف اسرار الباطنیة, تحقیق عزت العطار, قاهره, 1939, ص21) ابوعبدالله شیعى (ابن خلکان, تاریخ, بیروت, 1956 ـ1959, ج4, ص65) و حسن صباح (تاریخ گزیده, حمدالله مستوفى, تحقیق عبدالحسین نوایى, تهران, 1339, ص518) است که همگى در ابتدا از رجال امامیه بوده اند, سپس به کیش اسماعیلیه درآمدند. همچنین ر.ک:BSOAS, 37, 3, 1974, p.57335. مقدسى بعد از ذکر مواردى مثل ذکر قنوت در نماز صبح و بلند خواندن بسم الله و خواندن نماز شب در یک رکعت و مسائل دیگر مى نویسد: (وهذه الاصول مذاهب الادرسیة وغلبتهم بکورة سوس الاقصی…). احسن التقاسیم, ص238. ظاهراً منظور مقدسى در این عبارت ها بجلیه و پیروان ابن ورسند باشد. همچنین بنگرید به این عبارت ادریسى: (واهل السوس فرقتان, فاهل مدینة تارودنت یتمذهبون بمذهب المالکیه من المسلمین وهم حشویه واهل بلد تویومن بمذهب موسى بن جعفر وبینهم ابدا القتال…) نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق, ج1, ص228. ابن حوقل که در حدود سال 378ق به نگارش اثر خود مشغول بوده است, مى نویسد: (مردم سوس اقصى در مغرب غربى, برخى داراى مذهب سنى مالکى و برخى دیگر داراى مذهب شیعه موسوى بوده اند که سلسله امامت را پس از امام موسى الکاظم(ع) قطع کرده و به پیروان على بن ورسند پیوستند). ابن حوقل, صورة الارض, ص91. در مورد ورود عبیدالله المهدى نیز گزارش شده است که وى در بدو ورود خود به آفریقا نخست به سوس رفت. استرن, همان, ص105. عبارت ابوعبدالله شیعى ظاهراً اشاره به همین پیروان ابن ورسند داشته باشد که ابن هیثم احتمالاً یکى از پیروان تعالیم وى بوده است. در هر صورت در منابع از ابن ورسند به عنوان مؤسس فرقه بجلیه یاد شده است. ر.ک: EI2 ذیل بجلیه, ترجمه همین مدخل در دانشنامه جهان اسلام.
36. در مورد تحلیلى از اطلاعات موجود در منابع مختلف در مورد ابن ورسند ر.ک: نکاتى چند در مورد تشیع غیر اسماعیلى در مغرب, در کتاب مکتب ها و فرقه هاى اسلامى در سده هاى میانه, ویلفرد مادلونگ, ترجمه جواد قاسمى (مشهد, 1375) ص230 به بعد. برخى مطالب منقول در این مقدمه از این مقاله نقل شده است. با این همه مطالب منقول به منبع اصلى ارجاع داده شده و به متن کتب رجوع شده است.
37. الایضاح, نسخه خطى, ص251. در مصادر امامى تنها قرائت کلمه آمین رد شده, اما بخش دوم حدیث ذکر نشده است.
38 . مکتب ها و فرقه هاى اسلامى در سده هاى میانه, ص252 به بعد.
39 . مادلونگ, همان, ص258ـ259.
40 . دو تدوین از این کتاب در دست بوده است. یکى مفصل و دیگرى کوتاه شده. ظاهراً متن مفصل بیش تر رواج داشته است. ر.ک: رجال النجاشى, رقم 375, ص145. همچنین ر.ک: ابن ندیم, الفهرست, ص277; وسائل الشیعه, تحقیق سید محمدرضا حسینى, مؤسسه آل البیت, 1414, ج30, ص40; الکافى, ج3, ص311 (حماد بن عیسى قال: قال لى ابوعبدالله(ع) یوماً: یا حماد تحسن أن تصلى؟ قال: قلت: یا سیدى انا احفظ کتاب حریز فى الصلاة…).
41. ر.ک: ابواب صلاة در کتاب الکافى, استبصار, تهذیب, من لایحضره الفقیه.
42. رجال النجاشى, رقم 375, ص145.
43. السرائر, ج3, ص585 ـ589. همچنین ر.ک: مستطرفات السرائر, ص71ـ 75. جالب توجه این است که ابن ادریس از کتاب وى به عنوان اصل یاد مى کند. همچنین ر.ک: الذریعه, ج2, ص145.
44. به عنوان مثال عبدالرحمان بن ابى نجران ضمن روایت کتاب القضایا نوشته محمد بن قیس بجلى, مطالبى را به آن افزود, به همین دلیل در منابع از وى به عنوان مؤلف کتابى با همین عنوان نیز یاد شده است. رجال النجاشى, رقم 622; الذریعه, ج17, ص152.
45. مادلونگ, همان, ص259ـ260.
46. رجال النجاشى, رقم 1031, ص379.
47. رجال الطوسى, ص500 ـ502.
48. تیسیر المطالب فى امالى ابى طالب, تحقیق عبدالکریم الفضایل (بیروت, 1975م) ص353, 355. ابن عدى در مصر ابوعبدالله الحسین بن على بن الحسن بن على بن عمر بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب را دیده و او را به عنوان کان شیخاً من اهل البیت بمصرو برادر ناصر اطروش یاد کرده و نظر منفى همو را نسبت به جعفریات آورده است. الکامل فى الضعفاء الرجال, ج6, ص301.
49. در مورد مؤلف این اثر ر.ک: مادلونگ, همان, ص259ـ260; مستدرک الوسائل, تحقیق آل البیت (قم, 1415) ج19, ص15ـ37.
50. فرقه ها و مکتب هاى اسلامى در سده هاى میانه, ص259. چهل حدیث منتخب از این کتاب را شمس الدین محمد بن یوسف جزرى تألیف نموده است که این کتاب را علامه مجلسى مى شناخته است. ر.ک: میراث حدیث شیعه, ج4, رساله الاربعون الزاهرة المنسوبة الى العترة الطاهره, تحقیق محمدجواد نورمحمدى, ص150ـ151.
51. تاریخ بغداد, ج9, ص121ـ122.
52. کتاب النوادر, ص82 به بعد.
53. بحارالانوار, ج107, ص132. شهید اول (متوفى 786ق) نیز یکى از آثارش اختصار الجعفریات است که در حدود ثلث آن را تلخیص کرده است و بخشى از مجموعه شهید اول است. ر.ک: شهید اول, غایةالمراد, تحقیق رضا مختارى (قم, 1414ق) مقدمه محقق, ج1, ص113ـ114 (با تشکر از حجت الاسلام رضا مختارى).
54. معالم العلماء, ص25: (احمد بن الحسین بن اسباط له کتاب الصلاة). مادلونگ, همان, ص260.
55. ابن شهرآشوب در مورد قاضى نعمان مى نویسد: (وى امامى نیست با این حال کتاب هاى نیکویى دارد, از آن جمله… الایضاح). معالم العلماء, (نجف1380) ص126.
56. مادلونگ, همان, ص260.
57. رجال النجاشى, رقم663, ص252ـ253. اما ابن شهرآشوب از آثار وى به کتاب جامع اشاره کرده است. معالم, ص63.
58. در مورد وى ر.ک: رجال النجاشى, رقم 612, ص230ـ231; مادلونگ, همان, ص26ـ261.
59. رسائل الشریف المرتضى, تحقیق سید مهدى رجایى (قم, 1405) ج1, ص279.
60. مادلونگ, همان, ص261. همچنین ر.ک: معالم, ص61.
61. مادلونگ, همان, ص261ـ262; معالم, ص116.
62. در مورد وى ر.ک: دائرةالمعارف بزرگ اسلامى, ج7 مدخل احمد بن عیسى بن زید, نوشته آقاى حسن انصارى قمى. همچنین ر.ک: لوامع الانوار, ج1, ص333ـ 335. این امالى با عنوان رأب الصدع به چاپ رسیده است.
63. الکامل فى ضعفاء الرجال, ج2, ص359ـ361.
64. ر.ک: لوامع الانوار, ج1, ص325 به بعد.
65. احادیث وى مورد استناد امامان زیدى است. از او قاسم بن ابراهیم, الهادى الى الحق, احمد بن عیسى و اسماعیل بن ابى اویس, نقل حدیث نموده اند. الفلک الدوار,ص 168. در مورد وى ر.ک: لسان المیزان, ج2, ص534 ـ536; الکامل فى ضعفاء الرجال, ج2, ص356ـ 359.
66. نام کامل وى ابوجعفر محمد بن منصور بن یزید مقرى مرادى مى باشد. مرادى نقش مهمى در تدوین متون حدیثى زیدیه ایفا نموده است. او کتابى به نام الذکر نگاشت که در آن احادیث را براساس موضوع مرتب کرده است. الفلک الدوار, ص17, پى نوشت4. اما نقش مهم وى تألیف کتابى با عنوان کتاب علوم آل محمد مى باشد. این کتاب با عنوان بدائع الانوار فى محاسن الآثار یا امالى (رأب الصدع) احمد بن عیسى بن زید مشهور مى باشد. فلک الدوار, 56, 180, 228. همچنین ر.ک: ابن ندیم, الفهرست, ص244 .
67. (کان متفقهاً على مذهب الشیعه). البیان المغرب, ج1, ص188.
68. مادلونگ, همان, ص262ـ263; معالم, ص89 ـ90.
69. رجال النجاشى, رقم 833, ص305.
70. مادلونگ, همان, ص263ـ264.
71. ابن عدى, حسین شاعر را در مصر دیده بود و از وى نقل حدیث نموده است. به عنوان مثال در الکامل فى الضعفا, ج2, ص351, وى را این گونه یاد مى کند: (ابن عدى ثنا ابوعبدالله الحسین بن على بن الحسن (در متن به خطا حسین) بن على بن عمر بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب بمصر ثنا ابی…).
72. ذهبى, تاریخ الاسلام (301ـ320), ص435; لباب الانساب, ابن فندق, ج2, ص557; المجدى, ص152.
73. ر.ک: مقاله ابوزید علوى و کتاب او در رد امامیه, نوشته آقاى حسن انصارى قمى, نشریه معارف, دوره هفدهم, سال اول, 1379, ص126. آقاى انصارى سال فوت وى را حدود 320ق ذکر کرده اند. همچنین ر.ک: لوامع الانوار, ج1, ص368.
74. رجال النجاشى, رقم 662, و رقم 60; شذرات الذهب, ج2, ص24; الذریعه, ج20, ص360.
75. رجال النجاشى, ص252.
76. همان, ص29.
77. در مورد متن چاپ شده ر.ک: مقدمه محققانه آقاى سید محمدرضا جلالى حسینى در آغاز کتاب; در مورد متون مبوب و غیر مبوب قدیمى امامیه ر.ک: فصلنامه علوم حدیث, شماره 17, مقاله الاصول الاربعمئة, ص75ـ77.
78. در یک مورد کتاب المسائل مستقیماً به وى اسناد داده شده است. به نظر مادلونگ محتمل است که المسائل تحریف المناسک باشد. اما اگر قرائت المناسک درست باشد, در این صورت موضوع کتاب مى بایستى بحث حج باشد نه صلاة.
79. در مورد وى ر.ک: رجال النجاشى, رقم20, ص18ـ19.
80. (روى عن عم ابیه على بن جعفر صاحب المسائل), رجال النجاشى, رقم60.
81. مادلونگ, همان, ص265.
82. سمعانى, الانساب, ج1, ص170; الطوسى, الرجال, ص500.
83. در مورد عباد بن یعقوب رواجنى و گرایش مذهبى وى ر.ک: الفلک الدوار, 103. حاکم جشمى (م494ق) وى را در زمره زیدیه نام برده است. بنابر نقل متون زیدیه وى در سلسله روات حدیثى قرار دارد که براساس آن على(ع) نظر به تحریم متعه داده است. این مسأله یکى از نکات متمایزکننده فقه امامیه با زیدیه و اسماعیلیه مى باشد. همچنین ر.ک: تاریخ الخلفاء الفاطمیین بالمغرب, ص534 ـ 535.
84. در این مورد ر.ک: کلبرگ, الاصول الاربعمئة, ص106ـ109.
85. رجال النجاشى, رقم881, ص323.
86. مادلونگ, همان, ص266.
87. همان, ص266ـ267; رجال النجاشى, رقم1, ص5 ـ 6.
88. مادلونگ, همان, ص367.
89. معالم العلماء, ص37.
90. لباب الانساب, ج1, ص246.
91. لباب الانساب, ج2, ص440; تهذیب الانساب, ص161, 162.
92. مادلونگ, همان, ص267ـ 268.
93. در موردى وى ر.ک: مدخل ابن ابى عمیر, دائرةالمعارف بزرگ اسلامى.
94. الکامل فى ضعفاء الرجال, ج6, ص282ـ283.
95. همان, ج1, ص93ـ 95.
96. ضبط ورسند به شکل هاى مختلفى در منابع ارائه شده است. مادلونگ, همان, ص234, پى نوشت3.
97. مادلونگ, همان, ص269. سواى افراد ذکر شده, کتاب مى تواند نوشته فرد دیگرى از عالمان امامى باشد. براى فهرستى از این دست آثار ر.ک: الذریعه, ج25, ص304ـ307. در شرح حال یکى از نوادگان, زید بن على یعنى احمد بن على بن یحیى بن زید بن على گفته شده است که وى کتابى به نام الیوم واللیلة را روایت کرده است. العمرى, على بن محمد, المجدى فى انساب الطالبیین, تحقیق احمد المهدوى, قم, 1408, ص166.
98. رساله فى عمل الیوم واللیلة, نوشته شیخ طوسى در مجموعه الرسائل العشر (1414ق), ص139ـ152. در قرن پنجم و ششم جایگزین این نوع آثار, رساله اى کلامى فقهى با نام الجمل والعقود گردید. از این نوع آثار متون چندى بر جا مانده است. الذریعه, ج5, ص144ـ 145. نخستین اثر از این دست اما با نام متفاوت دیگر, کتاب الهدایه نوشته شیخ صدوق مى باشد.
99. مادلونگ, همان, ص269. ایشان نظر داده اند که آخر حدیث را باید این گونه خواند: (…عن… وهو من کُتّاب على عن على). JNES, 35 (1976) P.40 براساس این قرائت این منبع از فهرست منابع فوق حذف مى گردد.
100. تهذیب الکمال, ج2, ص124.
101. پوناوالا, BSOAS, 1973, ش36, ص111. ظاهراً علت توجه به آثار این عالم لغوى, همین بوده که اسماعیلیان وى را از شاگردان امام صادق(ع) مى دانسته اند. ابوحاتم رازى نوشته است که (وسمعت بعض أهل العلم یذکر أن الخلیل بن أحمد أخذ رسم العروض عن رجل من أصحاب محمد بن على أو من أصحاب على بن الحسین علیهما السلام). الزینة, ص92.
102. فهرست نسخه هاى عکسى کتابخانه آیةاللّه مرعشى (قم, 1411ق) ج1, ص137. در حاشیه نسخه مهرى وجود دارد که از آن خانواده همدانى است و سجع (بمحمد وبعلى فیض العلى من العلى) با تاریخ 1284ق در آن مشهود است. مهر دانشگاه توبینگن نیز در برگ اول نسخه به چشم مى خورد. این نسخه را دکتر حسین مدرسى از آلمان به ایران آورده اند.
103. بنگرید به پوناوالا, کتابشناسى اسماعیلیه, ص51. در کتاب الحواشى, نقل قول هاى فراوانى از الایضاح نقل شده است, آخرین نقل قول در باب الدیات (دعائم, ج2, ص412) است. این دلالت دارد که تقریباً همه کتاب در نزد مؤلف حواشى موجود بوده است. مجدوع (فهرست, ص33) که در حوالى 1183ق درگذشته, بیان داشته است که تنها بخش کوتاهى از آغاز باب وضوء الایضاح در دسترسش مى باشد. در مورد نسخ خطى کتاب الحواشى بنگرید به قبل. همچنین ر.ک: مادلونگ, فرقه و مکتب ها, ص233, پى نوشت1. از نسخه مورد استفاده ما پیش تر, زیراکسى نیز در اختیار آیةاللّه شبیرى زنجانى و مرحوم نمازى شاهرودى بوده است و آقاى نمازى همین نسخه را در مستدرک علم الرجال, ج8, ص369 معرفى کرده اند. (تذکر حجت الاسلام آقاى کمالى).

تبلیغات