آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۸

چکیده

متن

 
تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبین, حاکم ابوسعد محسن بن محمّد بن کرّامه جِشُمى بیهقى (متوفى494)
از جمله نفایس کتابخانه مجلس شورا که به تصحیح دانشمند محقق محمّدرضا انصارى قمى چاپ شده است, تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبین نوشته حاکم ابوسعد محسن بن محمّد بن کرّامه جِشُمى بیهقى متوفى 494 است. این مؤلف خود سید علوى و از تبار محمّد بن حنفیه است و از معتزلیان زبان آور بوده و کتاب مشهورى در رد مخالفان دارد به نام (رسالة ابلیس الى اخوانه المناحیس) یا (رسالة ابلیس الى اخوانه من المجبرة والمشبهة فى الشکایة عن المعتزله) و گویند به سبب همین رساله در مکه به قتل رسید (صفحه شانزده مقدمه). مصحح گوید در انتساب فضائل الطالبین به ابوسعد جشمى بیهقى, تردیدى نیست و این که بعضى (از جمله الذریعه) این کتاب را به سید مرتضى نسبت داده اند, اشتباه است.
مسلّم است که سید مرتضى, زید و اولادش را امام نمى داند و از امام صادق(ع) روایت نمى آورد که هر رایتى غیر از رایت زیدیه رایت ضلال است. (ص121, و همچنین ر.ک: صفحات 140 و هجده از مقدمه کتاب)
روایاتى که حاکم جشمى در این کتاب آورده اغلب از متواترات (معنوى) و مشهورات است (ص18) و آیاتى را که به نحوى به على(ع) ربط پیدا مى کند, با احادیث تفسیرى و نکات تفسیرى موجزاً به ترتیب سوره ها آورده است. تصحیح کتاب براساس دو نسخه, یکى به تاریخ 960 هـ.ق (رونویس شده از نسخه مورخه 511) و دیگرى نسخه اى از یمن مورخه 1299هـ.ق صورت گرفته است. مصحح با مراجعه به بیش از چهل کتاب, توضیحات و ارجاعاتى داده و مشکلات متن را حل کرده است. توفیق مصحح و ناشر را آرزومندیم.
اینک نکات برگزیده اى از کتاب, عرضه مى گردد:
* از ابن عباس روایت کرده است که (یا ایها الذین آمنوا) بهترین مخاطبش على(ع) است و اصحاب دیگر کمابیش در بعضى آیات مورد عتاب قرار گرفته اند, الاّ على(ع) که جز به خیر یاد نشده است و هر مدح و تعظیم و اکرامى که در قرآن آمده, على(ع) مشمول آن است و هر رحمت و نصرتى که وعده داده شده, شامل او مى شود. (ص7)
* على(ع) در هر سریّه اى امیر بود و هیچ گاه پیغمبر(ص) کسى را بر او امیر قرار نداد و در تمام غزوات, حامل لواى پیغمبر(ص) بود. (ص9)
* آورده است که على(ع) را هنگام ولادت پیغمبر شست و نام نهاد و در کنار و آغوش خود تربیتش فرمود و نخستین مؤمن به پیغمبر(ص) على(ع) بود. (ص10)
* از ابوسعید خدرى روایت مى کند که منافقان را با نشانى بُغض على, مى شناختیم. (ص13)
* ذیل آیه (فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه)(بقره/37) آورده است که کلمات, پنج تن اند, و مى گوید گناه آدم کبیره نبود و بیان مطلب را به (تنزیه الانبیاء) تألیف خودش حواله مى دهد. مصحح در حاشیه, این عنوان را از مصنفات گمشده مؤلف مى داند. (تنزیه الانبیاى موجود از سید مرتضى است).
* آیه (ومن الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه) (بقره 207) در شأن على(ع) است, به مناسبت خوابیدن در جاى پیغمبر(ص) در شبى که حضرت, مکه را به قصد مدینه ترک کرد. طبق این روایت ابوطالب على(ع) را در جاى پیغمبر خوابانید (ص15) حال آن که ابوطالب(رض) خیلى پیش از آن درگذشته بود.
* آیه (الذین ینفقون اموالیهم باللیل والنهار سراً وعلانیةً) (بقره274) درباره على(ع) نازل شده که چهار درهم داشت و در شب و روز و آشکار و نهان انفاق کرد. (ص17)
* ذیل کلمه (الراسخون فى العلم)(آل عمران7) گفته است که مراد على(ع) است و حدیث (انا مدینة العلم وعلى بابها) را شاهد آورده, و از عمر نقل کرده که (لولا على لهلک عمر) و از ابودرداء روایت کرده که عالمى در شام هست (یعنى خودش) و عالمى در کوفه (یعنى ابن مسعود) و عالمى در مدینه (یعنى على). آن که در شام است از آن که در کوفه است مى پرسد و آن که در کوفه است از آن که در مدینه است مى پرسد, اما آن که در مدینه است, از احدى سؤال نمى کند (ص19و20). از خود حضرت على(ع) نیز روایت کرده که اگر مسند براى من آماده مى شد, میان اهل تورات طبق تورات و میان اهل انجیل طبق انجیل و میان اهل زبور طبق زبور و میان اهل فرقان طبق فرقان حکم مى کردم. به خدا هیچ آیه اى نیست که در ترى و خشکى, آسمان و زمین, دشت و کوه, شب و روز نازل شده باشد, مگر آن که مى دانم در شأن چیست و کیست… (ص20).
* ذیل آیه (فئتین التقتا فئه تقاتل فى سبیل اللّه واخرى کافرة) از ابن مسعود روایت کرده که راجع به جنگ بدر است که از آن طرف عتبة و شیبة و ولید بیرون آمدند و مبارز طلبیدند و از این سو حمزه و على و عبیدة بن الحارث به مقابله شتافتند. حمزه شیبه را کشت و على ولید را. سپس به کمک عبیده رفت و به کمک یکدیگر عتبه را کشتند. (ص21)
* ذیل آیه (قل تعالوا ندع ابناءنا ونساءنا… وانفسنا…)(آل عمران13) آورده است که در قضیه مباهله منظور از (ابناءنا) حسنین(ع) و منظور از (نساءنا) فاطمه(ع) و منظور از (انفسنا) على(ع) است. (ص34) در همین قسمت روایتى از پیغمبر(ص) مى آورد که (خُلقت انا و على من شجرة واحده) (ص27) و نیز از پیغمبر درباره على روایت آورده که (انه منى وانا منه) و نیز آورده: (یا علی… انت رفیقى فى الجنة) و (یا على انت اخى فى الدنیا والآخرة) (ص28) و از على(ع) روایت کرده که (انا عبداللّه واخو رسول اللّه, لم یقلها احد قبلى ولایقولها احد بعدى الا کذاب) (ص29) و نیز در همین جا حدیث منزلت را آورده که چون پیغمبر(ص) میان اصحاب مؤاخات برقرار کرد, على(ع) از این که او را با کسى برادر قرار نداد, نگران بود. پیغمبر(ص) فرمود: (ماأخّرتک الا لنفسى, فانت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لانبى بعدى.) (ص30) مى دانیم که حدیث منزلت, داستان دیگرى هم دارد(ص33) و ممکن است هردو واقع شده باشد. مؤلف در همین قسمت روایت (سدّ رسول اللّه الابواب الا باب على) را نیز آورده, و از ابن عمر هم مضمون آن را نقل کرده است. (ص31و32)
مؤلف در همین بخش حدیث ثقلین را به صورت (انى قد خلّفت فیکم کتاب اللّه وسنتى, وعترتى اهل بیتى, فالمضیع لکتاب اللّه کالمضیع لسنتى والمضیع لسنتى کالمضیع لعترتی…) آورده است و به شکل دیگرى از ابوسعید خدرى (ایها الناس انى ترکت فیکم الخلیفتین… احدهما اکبر من الآخر, کتاب اللّه حبل ممدود من السماء الى الارض وعترتى اهل بیتى, الا وانّهما لن یفترقا حتى یردا علیّ الحوض.) (ص38و39) به هر حال این سخن از پیامبر(ص) تواتر معنوى دارد و مشهورتر این است: (ایها الناس انى تارک فیکم الثقلین…) (ص39) و نیز در همین قسمت این روایت معروف را آورده: (على مع الحق والحق والقرآن مع علی….) (ص41)
* ذیل آیه (الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا وقالوا حسبنا اللّه ونعم الوکیل) (آل عمران173) گوید آن که علیه اسلام و مسلمین جمعیت جمع کرد, ابوسفیان بود و آن که نهراسید و ایمانش فزود على بن ابى طالب بود. (ص42)
* ذیل کلمه (اولى الامر)(نساء59) پس از نقل اقوال مفسران, از شیعه نقل مى کند که مراد على(ع) است (ص44) و از ابوذر روایت مى کند که پیغمبر(ص) به على(ع) فرمود: (من اطاعک فقد اطاعنى). (ص44)
* ذیل آیه (ولو ردّوه الى الرسول والى اولى الامر…) (نساء83) از زید بن على روایت مى کند که (رجوع باید به ما باشد) و در همین قسمت از ابن عباس روایت مى کند که پیغمبر فرمود: (اقضى امتى بکتاب اللّه على بن ابى طالب). (ص46) صورت مشهورتر این روایت که در کتب اهل سنت نیز آمده چنین است: (اقضاکم على).
* ذیل آیه (لایستوى القاعدون… والمجاهدون)(نساء95) به درستى مى نویسد که امت متفق اند على در رأس مجاهدان بود و هیچ کس به درجه جهاد او نرسید, و اندوه پیغمبر(ص) را او برطرف مى کرد و پیش روى آن حضرت شمشیر مى زد و همین خصلت باعث شد که عده اى دشمن او و فرزندانش شدند. هنرنمایى على(ع) در بدر و احد و خندق و خیبر و جنگ هوازن و غزوه بنى المصطلق مشهور است. در جنگ بنى قریظه و روز فتح مکه حامل رایت, على(ع) بود و در همه جنگ ها حضور مؤثر داشت الا تبوک, که به امر پیغمبر در مدینه به جانشینى پیغمبر(ص) باقى ماند. لذا (فَضَّلَ اللّه المجاهدین على القاعدین) در شأن على است (ص47ـ53) و اگر بگویند که غیر از على(ع) مبارزان و دلاورانى چون ابودجانه نیز بوده اند, گوییم خصال دیگر على(ع) را نداشتند, و بحث اصلى بر سر سه خلیفه است که شجاعتى از آنان نقل نشده (ص53) و اگر بگویند آنان صاحب رأى بودند, مگر مى پندارى که على صاحب رأى نبود!؟ و اگر گویند خود پیغمبر(ص) هم جنگ نمى کرد, این درست نیست بلکه از على(ع) روایت شده که چون جنگ شدت مى گرفت ما به پیغمبر(ص) پناه مى جستیم و او از همه ما به دشمن نزدیک تر بود. (ص54) و این که
گفته اند پیغمبر(ص) به دست خود کسى را نکشت, درست نیست. آن حضرت, ابیّ بن خلف را در جنگ احد کشت. (ص54)
* ذیل آیه (الیوم اکملت لکم دینکم)(مائده 3) از قول گروهى از مفسران آورده است که این آیه عصر عرفه سال دهم هجرت در حجةالوداع نازل شد و پس از آن دیگر چیزى نازل نشد و 81 روز بعد از آن پیغمبر(ص) درگذشت. در حاشیه آورده اند که طبق نظر شیعه این آیه در غدیرخم نازل شده (ص55). در هر حال به نظر مؤلف نیز موضوع این آیه جانشینى پیغمبر(ص) است و پیداست که همه شرایع و فروع, قبل از آن نازل شده بود. (ص56)
* ذیل آیه (فسوف یاتى اللّه بقوم یحبهم ویحبونه)(مائده 67) گوید با وجود تعدّد اقوال صحیح آن است که درباره على(ع) باشد چه پیغمبر(ص) در خیبر فرمود: (لااعطین الرایة غداً رجلاً یحب اللّه ورسوله ویحبه اللّه ورسوله…) و آن وصف على(ع) بود. (ص57)
* ذیل آیه (انما ولیکم اللّه… ویوتون الزکاة وهم راکعون) (مائده55) به تأکید مى گوید که این آیه در شأن على(ع) است; زیرا او بود که در حال رکوع زکات داد, و این که على(ع) یکى از افراد مشمول این عموم باشد, اختلافى نیست; ولى در مورد دیگران اختلاف هست, و اهل بیت متفق بوده اند که این آیه درباره على(ع) نازل شده (ص59) و مراد از ولیّ, صاحب ولایتى از سنخ خدا و رسول است; یعنى وجوب طاعت (ص58) و (ولیّ) یعنى (اولى) و امام. (59)
* درباره (یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک…)(مائده67) گفته اند این آیه در غدیرخم نازل شد. پیغمبر دست على(ع) را بالا برد, چنان که سفیدى زیر بغلش آشکار شد و فرمود: (الست اولى بکم من انفسکم؟) گفتند: (آرى به خدا) فرمود: (من کنت مولاه فهذا على مولاه). مؤلف شعرى از حسّان آورده که واقعه را بیان مى کند (ص59و60) و نیز از على(ع) روایت کرده که روزى کسانى از اهل یمن به آن حضرت خطاب (مولانا) کردند; حضرت وجه آن خطاب را پرسید. به واقعه غدیر اشاره کردند. حضرت دچار احساسات شد و از لشکریان درخواست کرد که هرکس شخصاً قضیه را دیده و شنیده شهادت دهد. هشت انصارى و دو قریشى و یک خزاعى و یکى دیگر عیناً گزارش و شهادت دادند.(ص62) و نیز از پیغمبر(ص) روایت مى کند که از خدا درخواستم على(ع) اولین مبعوث روز قیامت باشد, اجابت فرمود. و خواستم على حامل لواى حمد باشد, اجابت فرمود. و خواستم على برادر من در دنیا و آخرت باشد, اجابت فرمود. و خواستم خانه اش در بهشت مقابل خانه من باشد, اجابت فرمود. و خواستم بعد از من ولیّ مؤمنان باشد, اجابت فرمود. و خواستم که امت به ولایت که اجماع کنند, اجابت نفرمود (ص63و64).
* ذیل آیه (وهم ینهون عنه وینأون عنه)(انعام26) در رد قول ناصبیان بحث مى کند که ابوطالب(رض) را غیر مؤمن مى دانند و به اجماع اهل بیت استناد مى کند که ابوطالب را مسلم مى دانستند (ص67). ناصبیان مادر پیغمبر(ص) را هم به همان گونه یاد مى کنند (ص69). ذیل آیه 56 از سوره قصص نیز همین بحث مطرح شده است. (ص132)
* (ذیل آیه ونزعنا ما فى صدورهم من غلّ)(اعراف43) از ابوالقاسم کعبى معتزلى نقل کرده که از على(ع) روایت مى کند که این آیه درباره ما و اهل بدر نازل شده, و از ابن عباس روایت کرده اند که درباره ابوبکر و عمر و عثمان و على و طلحه و زبیر و ابن مسعود و عمار و سلمان و عبدالرحمن بن عوف نازل شده است. (ص71)
* ذیل آیه (ونادى اصحاب الاعراف رجالا یعرفون بسیماهم) (اعراف48) از ابن عباس روایت کرده است که اعراف جایگاه بلندى است بر صراط, و عباس و حمزه و على و جعفر بر آن نشسته اند و دوستان و دشمنان خود را از سپیدى و سیاهى چهره هایشان مى شناسند. (ص71) بعضى (اصحاب اعراف) را به فضلاى مؤمنین و بعضى به شهدا تعبیر کرده اند که در هر حال على(ع) از آن جمله است.
* آیه (وممن خلقنا امة یهدون بالحق وبه یعدلون) (اعراف 181) را به مهاجر و انصار و بعضى به اهل بیت پیغمبر(ص) تفسیر نموده اند. (ص72)
* ذیل آیه (واتقوا فتنه لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصة) (انفال25) اظهارنظر کرده است که کسانى دچار فتنه شدند که در جمل و صفین و نهروان با على(ع) مخالفت کردند (ص73) و از طریق عمار از پیغمبر(ص) روایت کرده است که فرمود بعد از من اشتباهاتى رخ خواهد داد که به رد و بدل شمشیر منجر مى شود. در آن موقع با على(ع) باش! و نیز از پیغمبر(ص) روایت است که به على(ع) فرمود با ناکثین (عهدشکنان) و قاسطین(ستمگران) و مارقین(از دین به درشدگان) خواهى جنگید. (ص75) عمار در جنگ صفین گفت با این پرچم (بنى امیه) سه بار در زمان پیغمبر جنگیده ام و این چهارمى است.
* ذیل آیه (واذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک لو یقتلوک او یخرجوک…)(انفال30)
درباره رایزنى کفار براى حبس یا تبعید و یا کشتن پیغمبر(ص) نازل شده که در نهایت به کشتن حضرت رأى مى دهند و جبرئیل به پیغمبر(ص) خبر داد و حضرت به سوى غار بیرون رفت و على(ع) به جاى پیغمبر(ص) خوابید. (ص77)
* ذیل آیه (یا ایها النبى حسبک اللّه ومن اتبعک من المؤمنین) (انفال64) نقل کرده است که مراد آیه رسیدن تعداد مؤمنان به چهل نفر است که در هر حال شامل على(ع) نیز خواهد بود; چه او نخستین مسلمان بود (ص77). البته آیه را این طور هم مى شود معنى کرد: اى پیغمبر, خدا براى تو کافى است و براى پیروانت از مؤمنان نیز کافى است. (ص78)
* ذیل آیه (ماکان لنبى ان یکون له اسرى حتى یثخن فى الارض, تریدون عرض الدنیا واللّه یرید الآخرة)(انفال67) روایت کرده است که عمر و على(ع) نظرشان بر قتل اسیران بود و ابوبکر و عثمان نظرشان بر زنده نگهداشتن و فدیه گرفتن, و پیغمبر(ص) فدیه گرفت و خدا عتابش کرد. مؤلف طبق مذاق معتزلى اش این را به عنوان صغیره اى بر پیغمبر(ص) گرفته است! مصحح کتاب در حاشیه طبق نظر شیعه راجع به عصمت پیغمبر(ص) توضیح داده, و به المیزان علامه طباطبایى(ج9, ص134) ارجاع داده است.
* (براءة من اللّه ورسوله الى الذین عاهدتم من المشرکین…) (توبه 1و2) مفسران عموماً ذکر کرده اند که آیات صدر سوره برائت را پیغمبر(ص) به ابوبکر داد که در رأس مسلمین به حج مى رفت و سپس على(ع) را فرستاد که آیات را از او بگیرد و شخصاً بر مکّیان بخواند (ص81). روایت کرده اند که پیغمبر(ص) فرمود: (لایبلغ عنى الا انا ورجل منى.) (ص81)
* ذیل آیه (أجعلتم سقایة الحاج وعمارة المسجد الحرام کمن آمن باللّه والیوم الآخر وجاهد فى سبیل اللّه…)(توبه19) آورده است که عباس و طلحة بن ابى شیبه وعلى(ع) با هم مفاخره مى کردند. طلحه گفت: من صاحب اختیار خانه کعبه ام; عباس گفت من صاحب منصب سقایت هستم; على گفت من شش ماه پیش از همه مردم رو به قبله نماز مى خواندم و صاحب جهادم. بعضى گفته اند بحث میان مهاجران با صاحبان منصب سقایت بود. بعضى گفته اند على به عباس گفت: هجرت نمى کنى؟ عباس پاسخ داد آیا سقایت حجاج و تعمیر کعبه برتر از هجرت نیست؟ و این آیه در تفضیل ایمان و هجرت و جهاد با مال و جان در راه خدا نازل گردید. (ص82)
* (لقد نصرکم اللّه فى مواطن کثیرة ویوم حنین اذا اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا وضاقت علیکم الارض بما رحبت) (توبه25) آن کس که در جنگ حنین(و حمله هوازن) نگریخت و به دفاع از پیغمبر ایستاد به طور مشخص على(ع) بود. (ص83) مؤلف علاوه بر على(ع) از عباس و ابوسفیان (بن الحرب) نیز نام برده است. (ص83) حقیقت این است که ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب را از جمله باقى ماندگان در کنار پیغمبر نوشته اند, نه ابوسفیان بن الحرب را (تاریخ پیامبر اسلام, محمّد ابراهیم آیتى, 587)
* (السابقون الاولون من المهاجرین والانصار والذین اتبعوهم باحسان رضى اللّه عنهم ورضوا عنه…)(توبه 100)
گفته اند این آیه درباره کسانى است که در بیعت رضوان (در حدیبیه) شرکت کردند. بعضى گفته اند: مراد کسانى اند که به هر دو قبله (کعبه و بیت المقدس) نماز خواندند. بعضى گفته اند: مراد اهل بدر است و بعضى گفته اند مؤمنان قبل از هجرت اند. در هر حال على(ع) از همه اینها محسوب مى شود; گرچه دیگران ممکن است بعضى از این خصوصیت ها را نداشته باشند. (ص84) درباره این که نخستین مسلمان کیست, بعضى گفته اند ابوبکر و بعضى گفته اند على(ع). البته ابوبکر پس از ایمان آوردن دعوت کرد و کسانى مثل سعد بن ابى وقاص و عثمان و عبدالرحمن بن عوف را وارد اسلام نمود. (ص85) على خود در نامه و شعرى خطاب به معاویه مى فرماید (ص85):
سبقتکم الى الاسلام طرّاً
غلاما مابلغت اوان حُلمى
از پیغمبر(ص) روایت است که اولین کسى که بر حوض (کوثر) وارد شود, على است که اولین مسلمان بود. (ص86) پیغمبر(ص) دوشنبه مبعوث شد و على(ع) سه شنبه ایمان آورد. هفت سال فقط پیغمبر و على(ع) نماز مى خواندند. به گمان این جانب نخستین مسلمان از زنان خدیجه و از مردان خویشاوند پیغمبر, على(ع) و از موالى, زید بن حارثه و از غیر خاندان پیغمبر, ابوبکر بوده است, و اختلاف روایات بدین گونه حل مى شود.
* (ان اللّه اشترى من المؤمنین انفسهم…)(توبه111)
بعضى گفته اند این آیه درباره انصار و بعضى گفته اند درباره على(ع) است و البته به على سزاوارتر است و مطابق است با آیه 207 سوره بقره که درباره على(ع) نازل شده و بیان آن گذشت و اگر فرض کنیم آیه وصف کلى مجاهدان است, باز هم درباره غیر على(ع) اختلاف هست و درباره او شکى نیست. (ص87)
* (یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه وکونوا مع الصادقین) (توبه119). مصداق (صادقین) را (مهاجر و انصار) و یا (آل محمّد) ذکر کرده اند که بى شبهه على(ع) از آنان محسوب است. (ص88) بعضى گفته اند مراد از آیه این است که ملازم صدق باشید. روایتى به این مضمون هست که (على مع الحق والقرآن والحق والقرآن مع على). مؤلف این روایت را به مناسبت در همین جا آورده است. (ص88)
در همین قسمت روایت مشهور را آورده که (لایحب علیاً الا مؤمن ولایبغضه الا منافق). (ص93) و نیز به مناسبت آورده است: (من احبّ قوماً حُشِرَ معهم ومن احب عمل قوم شرک فى عملهم) (ص95).
* (افمن کان على بینة من ربه ویتلوه شاهد منه.)(هود17) در معنى (شاهد) آورده اند که جبرئیل است یا فرشته اى که پیغمبر را در وحى استوار مى دارد, و بعضى گفته اند که مراد على(ع) است (ص97) و در همین ردیف است آیه 84 سوره نحل: (من کل امة شهیداً) (ص105).
* (اینما انت منذر ولعل قوم هاد.)(رعد7)
گفته اند (منذر) پیغمبر(ص) است و هادى على(ع). روایتى هم در این مضمون از ابوبرده اسلمى آورده اند (ص99ـ100).
* (قل کفى باللّه شهیدا بینى وبینکم ومن عنده علم الکتاب.) (رعد43)
برخى مصداق (مَن عنده علم الکتاب) را علماى اهل کتاب نوشته اند و از امام باقر(ع) و محمّد بن حنفیه روایت است که مراد على(ع) است. (ص102) از شعبى نقل کرده است که عالم ترین مردم به کتاب خدا بعد از پیغمبر(ص) على(ع) بود. (ص103)
* (فاسألوا اهل الذکر….)(نحل43)
گفته اند مراد از اهل ذکر مؤمنان از اهل کتاب است, و نیز گفته اند مراد اهل بیت است (ص104), چه (ذکر) و (رسول) باهم آمده است (طلاق 10ـ11 و نیز قلم52)
* (یوم ندعو کل اناس بامامهم.)(اسراء71)
(امام) را به نامه اعمال و کتاب آسمانى, پیشوا و دین و معبود و مادر معنى کرده اند. (ص106) و البته امام هدایت, على(ع) و ائمه از اولاد او هستند و امام ضلالت دشمنان على(ع) و خاندان پیغمبر(ص). (ص108) در این جا مؤلف نام بعضى ائمه زیدیه را آورده است. (ص107)
* (وما جعلنا الرؤیا اللتى اریناک الا فتنه للناس والشجرة الملعونة فى القرآن….)(اسراء60)
گفته اند مربوط به بنى امیه است که پیغمبر در خواب دید یا برایش همچون معراج کشف شد که آن نااهلان بر منبر حضرت جست وخیز مى کنند (ص109). از بدترین کارهاى این طایفه, سبّ على(ع) بود که سابّ على(ع) همچون سابّ پیغمبر است. (ص111) در همین ردیف است آیه 111 سوره انبیاء (ص119).
* (ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا.)(مریم96)
از ابن عباس روایت شده که این آیه درباره على(ع) است که هر مؤمنى محبت او را در دل دارد (ص115). درباره چگونگى قرار دادن خدا این مودت را در دل مردمان, قولى است بر این که خدا آنها را بدان امر مى کند و قولى است به این که خصالى در شخص قرار مى دهد که به واسطه آن محبوب مردم گردد. (ص116)
* (وامر اهلک بالصلاة واصطبر….)(طه132)
از ابوسعید خدرى روایت شده که بعد از نزول این آیه, تا نه ماه پیغمبر(ص) در اوقات نماز به در خانه على و فاطمه ـ علیهما السلام ـ مى آمد و مى فرمود: الصلاة رحمکم اللّه! چهل صباح نیز نوشته اند. (ص118)
* (هذان خصمان اختصموا فى ربّهم.)(حج19)
گفته اند درباره شش نفر که در جنگ بدر با هم مبارزه کردند, نازل شده: حمزه, على, عبیدة بن الحارث از طرفى و عتبه و شیبه و ولید بن عتبه از سوى دیگر. بعضى گویند مراد تقابل مؤمنان و کافران است و یا بهشتیان و دوزخیان (ص120) و همچنین است آیه 21 سوره جاثیه (ص175).
* (فى بیوت اذن اللّه ان ترفع ویذکر فیها اسمه….) (نور36)
بعضى گفته اند مراد مساجد است و بعضى گفته اند خانه هاى مدینه و از امام جعفر صادق روایت است که خانه هاى پیغمبر(ص) مراد است. (ص133) در ذیل آیه آمده است:
(رجال لاتلهیهم تجارة ولابیع عن ذکر اللّه) که مراد محمّد(ص) و على(ع) و خاندان آنها است نه دیگران که در وصفشان آمده است: (واذا رأوا تجارة او لهواً انفضوا الیها) (جمعه11).
* (وعداللّه الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنّهم فى الارض.)(نور55)
گفته اند که این آیه درباره ایمان آورندگان بعد از هجرت نازل شده که پیش از هجرت از مسلمان شدن بیم داشتند. و نیز آورده اند که درباره امیرالمؤمنین(ع) و اولادش نازل شده است (ص124) و اگر گفته شده اولاد على(ع) تمکن و امنیت در زمین نیافتند پاسخ این است که دین خدا از بطلان و تغییر امان یافته است. (ص125)
* ذیل آیه (فمالنا من شافعین ولاصدیق حمیم.) (شعراء100, 101), از امام صادق(ع) روایت کرده است که ما شفیع شیعیان هستیم و غیر شیعیان ما شفیعى ندارند (ص127). از حضرت على(ع) روایت است که دوستاران ما را اگر پاى بلغزد, خدا پاى او را استوار دارد و روز قیامت نجاتش ببخشد. (ص128)
* (وانذر عشیرتک الاولین.)(شعراء214)
در ذیل این آیه داستان به مهمانى خواندن پیغمبر(ص) فرزندان عبدالمطلب را و دعوت ایشان به اسلام و این که على(ع) ایمان آورد و جانشیان پیغمبر(ص) بعد از او مى باشد, آورده است. (ص129)
* (وتقلبک فى الساجدین.)(شعراء219)
بعضى گفته اند مراد نماز خواندن پیغمبر(ص) است و بعضى گفته اند پاک بودن صلب و رحم پدر و مادر و نیاکان پیغمبر(ص) است. سعید بن جبیر از پیغمبر(ص) روایت کرده که من و على(ع) روح واحدیم و از زمان آدم در اصلاب منتقل شدیم تا روح من به صلب عبداللّه و روح على(ع) به صلب ابوطالب منتقل شد, پس على از من است و من از علی… (ص130).
* (أحب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا وهم لایفتنون.) (عنکبوت1)
از امیرالمؤمنین(ع) روایت است که فرمود به خدا این آیه درباره من و دوستان و دشمنان من نازل شده است. (ص135). نیز روایت است که پیغمبر(ص) به على(ع) از کینه ورزى کسانى با او خبر داد, على پرسید: آیا دینم به سلامت خواهد بود؟ پیغمبر(ص) فرمود: بلى (ص137). نیز آورده است که ابوموسى اشعرى نزد على(ع) آمد و از پیغمبر(ص) روایت کرد فتنه اى خواهد آمد که در آن شخص خفته بهتر است از نشسته, و نشسته بهتر است از آن که راه مى رود. و آن که راه مى رود بهتر از آن است که مى دود در چنان زمانى زه کمانتان را بگسلید و شمشیرتان را با سنگ کند کنید (ص138). على(ع) به ابوموسى فرمود: این تویى که خفته ات به از ایستاده, است! طبق روایت دیگرى عمار این روایت ابوموسى را تکذیب نمود و ابوموسى مضطرب شد (ص139) و قصه تحکیم امتحانى بود مانند حدیبیه.
* (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.)(عنکبوت69)
از زید بن على(ع) روایت است که این آیه در حق ما نازل شده است (ص139) و جهاد چندگونه است: یکى جهاد با نفس به علم و عمل, دیگر جهاد با کفار با دست و زبان و خون دادن, سوم جهاد با ستمگران با امر معروف و نهى از منکر, چهارم جنگیدن با سرکشان بر امامِ برحق و دفع فساد در ارض, پنجم جهاد با بدعتگران. (ص140)
* (فآت ذا القربى حقه.)(روم38)
ذو القربى یعنى نزدیکان پیغمبر(ص); چنان که در آیه 23 سوره شورى نیز به مودت ذى القربى اشاره شده است. بعضى گفته اند: در آیه سوره روم خویشاوندى صدقه دهنده با صدقه گیرنده, مراد است. (ص142)
* (افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقاً لایستوون.)(سجده18)
این آیه درباره نزاع لفظى على(ع) با ولید بن عقبه نازل شده است. ولید به على(ع) گفت: خاموش باش که تو کودکى و من از تو زبانم گشاده تر است و سنانم تیزتر. على گفت تو فاسقى (ص144). در شأن نزول آیه 6 سوره حجرات نیز آورده اند که مراد از فاسق ولید است: (ان جاءکم فاسق بنبأ فتبیّنوا) (ص145).
* (واولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب اللّه.) (احزاب6)
از این آیه استدلال کرده است به این که ولایت در ذریه پیغمبر(ص) است, نه دیگران. (ص148ـ149)
* (من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه….) (احزاب23)
گفته اند (من قضى نحبه) حمزه است و (من ینتظر) على(ع) است. امام جعفر صادق(ع) وقتى خبر شهادت زید بن على بدو رسید, این آیه را تلاوت فرمود و او را پیرو راه على و حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ شمرد. (ص149)
* (انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا)(احزاب33)
از ابوسعید خدرى مروى است که این آیه درباره على و فاطمه و حسنین(ع) نازل شده است (ص148). چنان که وقتى ام سلمه پرسید آیا من هم هستم؟ پیغمبر(ص) فرمود: تو به خیر و سلامت! (منظور این است که تو از زنان نیک پیغمبرى, اما از اهل بیت نیستى).
و نیز از پیغمبر(ص) روایت است که (مثل اهل بیتى کالنجوم کلّما افل نجم طلع نجم) (ص151).
و نیز روایت است که فرمود: (وفى کل خلف من اهل بیتى عدول ینفون عن هذا الدین تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین.)
* (ان اللّه ملائکته یصلون على النبی….)(احزاب56)
از پیغمبر(ص) روایت است که هفت سال ملائکه بر من و على صلوات مى فرستادند; زیرا به غیر او مرد دیگرى با من نماز نمى خواند. (ص153)
* (والذین یؤذون المؤمنین والمؤمنات بغیر مااکتسبوا.) (احزاب58)
درباره منافقان نازل شده است که على(ع) را مى آزردند. از پیغمبر(ص) روایت است که (من آذى علیاً فقد آذانى ومن سبّ علیاً فقد سبّنى) (ص154)
* (ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفیناهم من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات.)(فاطر32)
على(ع) از جمله کسانى است که کتاب به ارث برده و از سابقان در خیرات است. ابن عباس گوید: على(ع) به سبب طول صحبت, چیزها مى دانست که ما نمى دانستیم. از جابر روایت است که پیغمبر(ص) به على(ع) فرمود: (تَرِثُنى وارثُک) و این میراث چیزى نبود جز علم و امامت. (ص157)
* (یس والقرآن الحکیم انک لمن المرسلین.) (یس1ـ3)
(یس) خطاب است به محمّد(ص) و آل محمّد را آل یاسین مى گفتند. (ص159 و161)
* (أمّن هو قانت آناء اللیل….) (زمر9)
از انس بن مالک روایت است که این آیه درباره على(ع) نازل شده است. (ص163)
* (والذى جاء بالصدق وصدّق به.) (زمر33)
گفته اند درباره ابوبکر نازل شده, و گفته اند درباره على(ع) نازل شده. (ص164)
از على(ع) روایت است که فرمود: (انا الصدیق الاکبر, آمنتُ قبل ان یؤمن ابوبکر.) و نیز آورده اند: (الصدیقون ثلاثة: حبیب النجار مؤمن آل یاسین, وحرقیل مؤمن آل فرعون, و على بن ابى طالب مؤمن آل محمّد.) (ص164).
* (أفمن یلقى فى النار خیر ام من یأتى آمنا یوم القیامه.) (فصلت40)
این آیه درباره على و دشمنان و دوستانش نازل شده است. (ص165)
* (قل لااسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى.) (شورى23)
مراد رعایت نزدیکان و خویشان پیغمبر(ص) است و هیچ پیغمبرى مزد از امت نخواسته, پیغمبر(ص) ما نیز همچنین; الا این که خدا به پیغمبر(ص) خبر داد که امتِ او با خاندانش چه خواهند کرد و این آیه نازل گردید (ص166). از پیغمبر(ص) روایت است که بنده مؤمن نمى باشد, مگر آن که مرا از خود دوست تر دارد و خاندان مرا نیز از خاندان خود دوست تر دارد. (ص170)
* (وجعلها کلمة باقیة فى عقبه.) (زخرف28)
بعضى عقب ابراهیم را آل محمّد دانسته اند. (ص172)
* (فاما نذهبنّ بک فانّا منهم منتقمون.) (زخرف 41و42)
گفته اند اشاره است به جنگ جمل (ص173).
* (و انّه لذکر لک ولقومک.) (زخرف44)
در معنى کلمه (قوم) اختلاف است: جمیع امت, قریش, اهل بیت. (ص174)
* (ولتعرفنّهم فى لحن القول.) (محمّد30)
این که منافقان در (لحن قول) شناخته مى شوند; یعنى لحن کینه آمیزشان نسبت به على(ع) (ص177).
* (واثابهم فتحا قریباً.) (فتح18)
مراد فتح خیبر است که به دست على(ع) انجام پذیرفت. (ص171)
* (اولئک الذین امتحن اللّه قلوبهم للتقوى.) (حجرات3)
قریش نزد پیغمبر(ص) آمدند که بردگان ما به تو پیوسته اند آنها را به ما بازگردان. حضرت خشمگین شد و فرمود: (بس مى کنید یا آن که خدا مردى از شما برمى انگیزد که گردنتان را براى دین بزند) و مرادش على(ع) بود. (ص183)
* (وان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما….) (حجرات9)
گفته اند که درباره اوس و خزرج نازل شده و نیز گفته اند درباره على(ع) و مخالفانش نازل شده است. به گفته بعضى از فقها اگر جنگ على(ع) با اهل بغى (همچون معاویه) نمى بود, تکلیف در این گونه موارد نامعلوم بود. (ص183)
* (مرج البحرین یلتقیان….) (رحمن 19ـ22)
گفته اند دو دریا على(ع) و فاطمه(ع) است و برزخ رسول اللّه(ص) و لؤلؤ و مرجان حسنین (ص185) و البته اگر روایت صحیح باشد, این تفسیر را مى توان پذیرفت; وگرنه دلالت ظاهرى آیات چنین نیست.
* (والسابقون السابقون اولئک المقربون.) (واقعه 10ـ11)
گفته اند (سابقون) یعنى پیشى گیرندگان در ایمان به پیغمبر(ص) و کسانى که به هر دو قبله نماز خواندند و نیز سابقین در هجرت و اجابت و اطاعت رسول اللّه(ص) و البته همه این صفات در على(ع) موجود است. (ص186)
* (یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدى نجواکم صدقه.) (مجادله12)
از پیغمبر(ص) بسیار سؤال مى کردند. امر شد که هرکس مى خواهد با پیغمبر(ص) نجوا کند, نخست صدقه اى در راه خدا بدهد. هیچ کس به این دستور عمل نکرد به جز على(ع), و سپس این آیه منسوخ گردید. (ص8 ـ187)
از عبداللّه بن عمر روایت است که على سه امتیاز داشت که دوست داشتم از من بود: تزویج فاطمه, اعطاى پیغمبر(ص) رایت را بدو روز خیبر, و آیه نجوا.
* (ماافاء اللّه على رسوله من اهل القرى فللّه وللرسول ولذى القربى.) (حشر7)
این که (فئ) از جمله باید به (ذى القربى) برسد, به قول شافعى برحسب ارث است و ابوحنیفه قید فقر را هم مى آورد و بعضى گفته اند به واسطه نصرت رسول اللّه(ص) است; چون بنى عبدالمطلب در جاهلیت و اسلام با پیغمبر(ص) بودند و بعضى گفته اند حکم این آیه فقط در دوره حیات پیغمبر(ص) است. (ص189)
* (یا ایها النبى اذا جاءک المؤمنات یبایعنک.) (ممتحنه12)
فاطمه بنت اسد (مادر على) نخستین زنى بود که با پیغمبر(ص) بیعت کرد و نخستین زنى بود که هجرت کرد و با پیغمبر(ص) بسیار مهربان بود و پیغمبر(ص) براى دشوارى هاى محشر براى او دعا فرمود. (ص190و191) و زمانى که درگذشت پیغمبر(ص) بسیار اندوهگین شد و فرمود: (تو مرا سیر مى کردى در حالى که عقیل و جعفر و على گرسنه بودند. خدایت بیامرزاد.)
* (فان اللّه هو مولاه وجبریل وصالح المؤمنین.) (تحریم4)
(صالح المؤمنین) را به على(ع) تفسیر کرده اند که از همه جدى تر و صمیمى تر از پیغمبر(ص) دفاع مى کرد و ملازم سفر و حضر پیغمبر(ص) بود. (ص192)
* (وتعیها اذن واعیه.) (حاقه12)
پیغمبر(ص) على(ع) را دعا کرد که گوش شنوا و فراگیرنده گوش على(ع) باشد و از آن پس على(ع) چیزى را فراموش نکرد (ص193) و در قضاوت اشتباه ننمود و شک به دل راه نداد. (ص194)
* (سأل سائل بعذاب واقع.) (معارج1)
آورده اند که وقتى پیغمبر(ص) در غدیرخم ولایت على را اعلام فرمود, حارث بن نعمان پرسید این را از خود مى گویى یا از خداست؟ پیغمبر(ص) سوگند خورد که از جانب خداست. حارث گفت اگر چنین است خدایا بر ما سنگ بباران! و بر او عذاب نازل شد و مرد. (ص196)
* (یوفون بالنُذُر.) (انسان7)
آیات سوره هل اتى درباره على(ع) و فاطمه و حسن و حسین(ع) و کنیزشان فضه نازل شده است که طبق قصه مشهور سه روز افطارى خود را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند (ص198). البته روایتى هم هست که در شأن یک انصارى نازل شده است که یک روز مسکین و یتیم و اسیرى را اطعام کرد; اما روایت اول ظاهرتر و معروف تر است.
* (فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون.) (مطففین34)
گویند پیغمبر(ص) على را بر بنى هاشم ریاست داد, به او خندیدند. بعضى گفته اند على(ع) با جمعى از مؤمنان مى آمد بعضى منافقان بر او خندیدند; آیه در این باره نازل شده است. بعضى گفته اند آیه درباره ابوجهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل است که بر امثال بلال و عمار مى خندیدند. (ص200)
* (ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه.) (لکم یکن7)
(خیر البریه) محمّد و خاندان اوست و از پیغمبر(ص) روایت شده است که (علیٌ(ع) هو خیر البشر من ابى فقد کفر) (ص203).
* (الاّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر.) (عصر3)
همه آیه را گفته اند در صفت على(ع) است (ص205), و بعضى گفته اند صفت چهار یار است (ص205).
* (انا اعطیناک الکوثر.)
طبق روایت مشهور درباره اولاد پیغمبر(ص) است. (ص206ـ 207)

تبلیغات