در مــدح امـام على علیه السلام
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
جاذبه در گفتار و نوشتار, از مقوله هایى است که نمى توان آن را نادیده گرفت. صناعت هاى علم بدیع, از قبیل حذف, تشریع, انعکاس, توریه و… در این جهت پایه ریزى شده تا به با کارگیرى آنها بتوان توجه مخاطب را جلب کرد و تأثیر بیش ترى در او گذارد.
ادیبان و نویسندگان در گذشته هاى دور به این فنون, توجه فراوان داشتند و اقبال عمومى نیز به این گونه آثار, زیاد بود. اما به مرور در به کارگیرى این آرایه هاى لفظى, عده اى راه افراط را پیش گرفتند; به گونه اى که حتى پاره اى از آثار فقهى, اصولى, تفسیرى و… را بدون الف یا بدون نقطه نگاشتند. از آن جا که نویسنده یا شاعر براى به کار بستن این فنون ناچار است از الفاظ نامأنوس استفاده کند, به جاى بیان این دانش ها با ساده ترین عبارات, در قالب دشوارترین نثرها در اختیار خواننده قرار مى گرفت و خواننده از درک اصل مطالب باز مى ماند.1
گویا این افراط ها سبب شد که در قرن هاى اخیر رفته رفته این فکر رواج یابد که به کار بستن بسیارى از صنعت هاى بدیعى لغو است و در موارد فراوان, سبب دشوارى فهم محتوا مى شود.
به نظر مى رسد اگر این فنون در جاى خود ـ مانند متون تبلیغى و ارشادى ـ به کار روند, بسیار جذّاب و تأثیرگذار خواهند بود. بهترین دلیل بر لغو نبودن صنعت هاى بدیعى, کاربرد آنها در قرآن کریم و استفاده حضرت امیرالمؤمنین(ع) از این آرایه هاى لفظى است.
از جمله مواردى که کاربرد این صنعت ها به جا و مناسب است, بهره گیرى در مدایح معصومان(ع) است; چنان که پیشینیان از این آرایه ها در مدیحه ها, فراوان استفاده مى کردند.
در این نوشتار, شمارى از شاهکارهاى ادبى را در مدح مولاى متقیان مى آوریم.
حذف الف
(حذف) صناعتى در نظم و نثر است که یک یا چند حرف را در آن به کار نبرند. مبتکر این فنّ ادبى حضرت امام على(ع) است. هنگامى که در بین اصحاب, این سخن به میان آمد که حرف الف بیش ترین کاربرد را در کلام دارد, امیرالمؤمنین(ع) بالبداهه خطبه اى بى الف بیان فرمود که با این عبارات آغاز مى شود:
حمدت من عظمت منته, وسبغت نعمته, وسبقت رحمته غضبه, وتمت کلمته, ونفذت مشیئته, وبلغت قضیته, حمدته حمد مقر بربوبیته, متنصل من خطیئته, متفرد بتوحیده, مؤمل منه مغفرة تنجیه, یوم یشغل عن فصیلته وبنیه, ونستعینه ونسترشده, ونستهدیه ونؤمن به, ونتوکل علیه, وشهدت له شهود مخلص موقن, وفردته تفرید مؤمن متیقن, ووحدته توحید عبد مذعن, لیس له شریک فى ملکه, ولم یکن له ولى فى صنعه, جل عن مشیر و وزیر, وعن عون ومعین ونصیر ونظیر, علم فستر, وبطن فخبر, وملک فقهر, وعصى فغفر, وحکم فعدل, لم یزل ولن یزول, لیس کمثله شیء, وهو بعد کل شیء رب, متعزز بعزته, متمکن بقوته, متقدس بعلوه, متکبر بسموه, لیس یدرکه بصر, ولم یحط به نظر, قوى منیع, بصیر سمیع, رؤف رحیم, عجز عن وصفه من یصفه, وضل عن نعته من یعرفه, قرب فبعد, وبعد فقرب, یجیب دعوة من یدعوه, ویرزقه ویحبوه, ذولطف خفی, وبطش قوی, ورحمة موسعة, وعقوبة موجعة, رحمته جنة عریضة مونقة, وعقوبته جحیم ممدودة موبقة, وشهدت ببعث محمد رسوله, وعبده وصفیه, ونبیه ونجیه, وحبیبه وخلیله, بعثه فى خیر عصر, وحین فترة وکفر, رحمة لعبیده, ومنة لمزیده, ختم به نبوته, وشید به حجته, فوعظ ونصح, وبلغ وکدح, رؤف بکل مؤمن رحیم, رضى ولى زکی…2
به اقتفاى امیرالمؤمنین, سید ابوالقاسم ریاضى (م1380ق) نیز قصیده اى بى الف دارد که آغاز آن در مدح امام على(ع) و معرفى خطبه بى الف حضرت مى باشد:
نزد حیدر شیر حق یعنى علیّ
که ولى گردیده در نص جلیّ
هم نخستین مرد در گفت فصیح
بعد پیغمبر بوعظش چون مسیح
یکّه مرد علم و حلم و هم عمل
هم بزهد و هم بعصمت بى بدل
مختصر نزد شه گیتى و دین
مجتمع بودند و جمعى همنشین
ذکر خط کردند و فضلش روبرو
پس چه حرفى هست در هر گفتگو؟
بیش گویند و فزون گفته شود
هم ز ترکش نطق کس بسته شود
نیست ممکن ترک وى بر هیچ کس
گرچه مثلش نى سخن ور هیچ کس
جملگى گفتند جز حرف نخست
حرف دیگر نیست کس جز وى نجُست
پس بفورى شیر حقّ ربّ سخن
همچه بلبل که سروید در چمن
بى درنگ و بى تفکر بى تعب
همچه غنچه جدّ من بگشود لب
حمد حقّ بنمود و یک خطبه سرود
که درش حرف نخستینى نبود
گشت پس خطبه مدوّن در کتب
هم عجم تدوین نمودش هم عُرُب
سنّى و شیعى ز نقلش در سیر
بى خبر نبوندو چون بد معتبر3
همچنین صاحب بن عباد (6یا324ـ7یا385ق) 27 قصیده در مدح امام على(ع) سرود که هر قصیده از یک حرف, خالى است. ولى موفق به سرودن قصیده بى واو نشد; اما نوه اش آن را در مدح خود صاحب بن عباد سرود. ابیات نخستین قصیده صاحب ـ که بى الف است ـ چنین است:
قد ظلَّ یجرحُ صدری
مَنْ لیس یعدوه فکری
ظبى بصفحةِ بَدرٍ
یزهو به سطر شَعْر
کم ملتُ فیه لوصلٍ
وکم یمیلُ لهَجْر
یُغرى همومى بقلبى
فکم یجور ویُغری4
حذف حروف نقطه دار
امام على(ع) دو خطبه بى نقطه دارد که یکى از آنها این گونه آغاز مى شود:
الحمد للّه الملک المحمود, المالک الودود, مصور کل مولود, ومال کل مطرود, ساطح المهاد, وموطل الاطواد, ومرسل الامطار, ومسهل الاوطار, عالم الاسرار ومدرکها, ومدمر الاملاک ومهلکها, ومکور الدهور ومکررها, ومورد الامور ومصدرها, عم سماحه, وکمل وکلمه, وهمل وطلوع السؤال والامل, واوسع الرمل وارمل, أحمده حمدا ممدوا, و أوحده کما وحد الاواه, وهو اللّه لا إله للامم سواه, ولا صادع لما عدله وسواه, ارسل محمدا علما للاعلام, واماما للحکام, مسددا للرعاء, ومعطل احکام ود وسواع, اعلم وعلم وحکم وأحکم واصل الاصول, ومهد واکد الموعود واوعد…5
از خطبه بى نقطه دیگر امام على(ع) تنها آغاز آن به دست ما رسیده است:
الحمد لله اهل الحمد ومأواه, وله اوکد الحمد واحلاه, واسرع الحمد واسراه, واطهر الحمد واسماه, واکرم الحمد واولاه,….6
سالک در قصیده اى بى نقطه, امام على(ع) را این گونه مدح کرده است:
مهر در دار حمل آمده در اول سال
کوه و صحرا همه را لاله و گل مالامال
آمده سرو دل آرا و در آوا صلصل
آمده روح ده کل مروّح سلسال
هم هوا سوده همه لؤلؤ لالا که مگر
لاله را آورد او مکحله کحل لآل
همه کس را دل مکدوح مکدّر مسرور
همه را کام امل حاصل و واصل آمال
که محل کرده در آرامگه صدر رسل
مِلک مهر لوا, سرور صمصمام هلال
صهر احمد, اسداللّه ملائک مملوک
داور اعلم اعدل, مه معدوم همال
محرم سرّ اله و ولد عمّ رسول
مِلک عصر و امام امم و والد آل
همدل صدر رسل, سرّ اله واحد
دار حلم و ملک دهر و درِ علم و کمال
مالک عرصه اسلام و مدار ادوار
همدم احمد محمود و محل آمال
سرّ دادار صمد حاکم احکام حرام
ملک کل ملل آمر اسرار حلال
آمده همسر و داماد رسول مرسل
همسر و همره او در همه حال محال
حاکم محکمه عدل و امام دو سرا
سالک راه هدى و ملک مهر وصال
مهر او آمده در سر همه را مهر اله
مدح او آمده در دل همه را سحر حلال…7
همو قصیده بى نقطه دیگرى در مدح امام على(ع) سروده است, که برخى ابیات آن بدین قرار است:
اسداللّه سرّ داور کل
اسداللّه صهر صدر رسل
محرم سر کردگار ودود
ولد عم احمد محمود
سرّ و ممدوح کردگار صمد
همدل و همره رسول احمد
آمد او همدم رسول کرام
آمده او امام در اسلام
عادل و عالم و کرام آمد
همه مأموم و او امام آمد
آمده او مکرّم و والا
آمده او امام اول ما
امر آمد که آمد او اول
در محل رسول کرد محل
آمد او والد ائمه و آل
آمد او حاکم حرام و حلال
ملک الملک آمد و داور
مه و سالار آمد و سرور
او مطاع ملائک والا
او مراد ملوک ملک آرا
همه ره عدل کرد و علم آورد
همه را مهر کرد و حلم آورد
دور ادوار را مدار آمد
داور دهر و کامکار آمد8
آقاى ابوالفضل آسمانى متخلص به (سماوى) نیز در قصیده اى که در مدح على(ع) سروده است, از حروف منقوط استفاده نکرده است:
هادى آدم علیّ و دهر را محور على
والى مُلک اله و صادر و مصدر على
عالى و اعلا و اسعد ساعى و اوّل امام
صالح و والا و مولا عالِم و سرور على
کرده مسطور آرى آرى کلکها در لوحها
مدح سالار دو عالم سرور آور9 على
حیِّ سرمد مدح مولا در کلام اللّه کرد
سوره سوره مدح او ممدوح کردگر10 على
ماسُکاراى میِ مِهر و ولاى او ولى
در میِ مِهر الهى آمده مُسکر على
عالِم او در علمِ اسرار و ولى عهد رسول
در علومِ سرور لولاک احمد در علی…11
حذف سین
صاحب بن عباد قصیده اى بى سین سروده که ابیات پایانى آن را مى آوریم:
أنتَ الفریدُ وهذه
فى وصف علیاک الفرائد
وولایتى مشهورة
مشهودة واللهُ شاهد
لکنَّنى مُتَحرِّق
للبُعْد عن تلک المشاهد
یا ربّ جَنِّبنى العَوا
ئقَ مُجْزِلَ النِّعمِ العَوائد
کیما أباشرَها برو
حِیَ انَّ بَرحَ الشوق زائد
یا أیها الکوفیُّ هذی
غُرَّة بین القصائد
أوردتها ترمى النَّوا
صِب بالصوائب والصَّوارد
ضحَّت بهم فى عیدِ أضـ
ـحى انَّهم نَعَم شوارد
وحذفت أختَ الشین مِنـ
ـها عن طلاب أخٍ معاند
أنشد وردِّد انَّها
زادُ القیامة للمَعابد
أجرُ ابن عبّادٍ بها
یوفى على عشرین عابد12
رعایت ترتیب الفبا
حرف آغازین مصرع هاى قصیده زیر از صاحب بن عباد, به ترتیب الفبا است:
(ألف) أمیرُالمؤمنین علیُّ
(باء) بِهِ رکنُ الیقین قویُّ
(تاء) تَوى أعدائه بحسامه
(ثاء) ثوى حیثُ السماک مُضیُّ
(جیم) جرى فى خیر اسباق العلى
(حاء) حوى العلیاء وهو صبی
(خاء) خَبت حسّاده من خوفه
(دال) درى مالم یَحز انسی…
أهدى ابن عبّادٍ الیه هذه
غرّاء لم یفطن لها شیعی
یرجو بها حسن الشفاعة عنده
حسن الولاء موحد عدلی
أبرزتُها مثلَ العروس بدیهةً
فلیبتَدِر لنشیدها الکوفیُّ13
بدیعیّه
(بدیعیه) قصیده اى است که هر بیت آن حاوى یک یا چند صناعت بدیعى باشد و اصل قصیده براى منظور دیگرى چون مدح و ثنا و… ساخته شده باشد.
ابن حجت حموى (م837ق) بدیعیه اى با عنوان (تقدیم ابى بکر) سرود. در مقابل او, سید على خان مدنى (م1119 یا 1120ق) بدیعیه اى در 147 بیت به نام (تقدیم على) ساخت.
باید دانست که بدیعیات دوگونه اند: در پاره اى تنها در هر بیت یک یا چند نوع از صنایع به کار رفته و در برخى دیگر علاوه بر آن, شاعر ملتزم شده تا نام اصطلاحى همان نوع بدیعى که در هر بیت به کار رفته بیاورد; اما نه به معناى اصطلاحى آن, بلکه در قالب توریه و به معناى لغوى آن. بدیعیه (تقدیم على) از نوع دوم است.
نظر به طولانى بودن این بدیعیه, تنها به چند بیت آغازین آن بسنده مى کنیم:
حسن ابتدا و براعت استهلال:
حسن ابتدائى بذکرى جیرة الحرم
له براعة شوق یستهل دمی
جناس مرکب و مطلق:
دعنى وعجبى وعج بى بالرسوم ودع
مرکب الجهل واعقل مطلق الرسم
جناس ملفق:
بانوا فهان دمى عندى فها ندمی
على ملغق صبرى بعد بعدهم
جناس مذیل ولاحق:
وذیل الدم دمعى یوم فرقتهم
وراح حبى بلبى لاحقا بهم
جناس تام و مطرف:
یا زید زید المنى مذتم طرّفنی
وقال هِم بِهِم تسعد بقربهم
جناس مصحّف و محرف:
کم عاذل عادل عنهم یصحف لی
ما حرّفته وشاة الظلم فى الظلم14
احمد بن صالح بن ناصر بحرانى (1251ـ 1315ق) نیز بدیعیه اى در مدح امام على(ع) دارد که در ضمن دیوانش المراثى الاحمدیه حدود سال 1317 در بمبئى چاپ شده است. مطلع آن چنین است:
بدیع مدح على مذ علاقلمى
براعة تستهلّ الفیض من کلمى15
تشابه الاطراف
(تشابه الاطراف) در نظم آن است که شاعر, لفظ قافیه هر بیت را در آغاز بیت بعد تکرار کند یا لفظ پایانى مصراع اول را در ابتداى مصراع دوم بیاورد.
صاحب بن عباد در قضیه زیر در مدح امام على(ع) صناعت فوق را به کار برده است:
مَشیب عراه لو یدوم مَشیب
مشیب به ثوب الرشاد قشیب
قشیب ولکن یخلق المرء عنده
ویلقى ضروب الأنس وهو مریب
مریب اذا ما قیل: هل تذکر الظِّبا
وعهدى بجنب الجانبین یطیب
یطیب وتعداد کزورة معجب
لعاشقه والزور منه عجیب
عجیب وکم حنَّت لزورته الدُّجى
فؤاداً سقیماً أو یکون طبیب…16
محبوکات الطرفین
شیخ حر عاملى (م1104ق) در مدح امام(ع) 29 قصیده سروده که هر کدام, از 29 بیت تشکیل شده است. حرف اول و حرف پایانى بیت هاى قصیده نخست, الف است و قصیده دوم حرف با تا انتها. به این گونه شعرها (محبوکات الطرفین) مى گویند. شیخ حر این قصاید خود را (مهور الحور) نامیده است. قصیده حرف (ها) چنین آغاز مى شود.
هو الحبّ لافیه معین ترجّاه
ولامنقذ من جوره تتوخّاه
هو الحتف لایفنى المحبّین غیره
ولولاه ماذاق الورى الحتف لولاهُ…
هدایة رب العالمین قلوبنا
إلى حب من لم یخلق الخلق لولاه
هو الجوهر الفرد الذى لیس یرتقی
لأعلى مقامات النبیین إلا هو
هلال نما فارتد بدراً فأشرقت
جوانب آفاق العلا بمحیّاه
هما علة للخلق أعنى محمداً
وأول من لما دعا الخلق لبّاه
هو النجم یبغى داره لابل ارتقى
إلیها فمثوى النجم من دون مثواه…
حرف کاف:
کتمت الهوى والحبُّ بالقلب أملکُ
وأجملُ من کتم الغرام التهتّکُ
کواعب أتراب قصدن بحربنا
ولسنا بتوحید المحبّة نشرک
کتائب أبطال بهن دماؤنا
جزاءً على حفظ المودّة تسفک…
حرف عین:
عدنى ودعنى من زیارة بلقع
یا أیها الحادى لهنَّ بمرجع
عذّبن جسمى بالنحولِ ومهجتی
بالهجر واستمطرن صیّب مدمعی…17
پاورقی:
1. به عنوان نمونه مى توان این آثار علمى را مورد اشاره قرار داد: اُسَس الاصول (بى نقطه, در علم اصول); قاعدة حمل الشئ على الصحیح و تنزیهه عن القبیح (بى نقطه, فقه); منظومة فى آداب الشریعه والحکم المرعیه (بى الف, در فقه و برخى مباحث دیگر); سواطع الالهام (بى نقطه, تفسیر); منظومه در ردّ قائلین به وجوب عینى نمازجمعه (بى الف, فقه); درر الاعلال (بى نقطه, ادبیات عرب); موارد السالک لأسهل المسالک (بى نقطه, اصول) و….
2. القطرة من بحار مناقب النبى والعتره, سید احمد موسوى مستنبط, نجف, ج2, ص176ـ 178.
3. مقدمه مناهج المعارف, سید ابوالقاسم خوانسارى, مقدمه از سید احمد روضاتى, 1351ش, ص139.
4. دیوان صاحب بن عباد, تحقیق: محمد حسن آل یاسین, قم, مؤسسه قائم آل محمد, چاپ سوم, 1412ق, ص147ـ 151.
5. القطرة من بحار مناقب النبى والعتره, ج2, ص179.
6. مناقب آل ابى طالب, محمد بن على بن شهرآشوب, قم, انتشارات علامه, ج2, ص48.
7. سید مهدى صحفى, زندگانى حضرت معصومه و تاریخ قم, کتابفروشى صحفى, ص82 ـ84.
8. همان, ص84 ـ 85.
9.ایمان.
10. کردگار.
11. ابوالفضل آسمانى, آیینه داران نور, ص177ـ182.
12. دیوان الصاحب بن عباد, ص152ـ159.
13. همان, ص150ـ162.
14. سیدعلى خان مدنى, انوار الربیع فى انواع البدیع (شرح بدیعیه (تقدیم على)) نجف, 1388ق, ج1. نگارنده موفق به مطالعه همه بدیعیه نشد تا دریابد که آیا همه قصیده در مدح امام على(ع) است یا خیر؟
15. شیخ آقا بزرگ تهرانى, ذریعه, بیروت, دارالأضواء, ج3, ص74; الغدیر, ج6, ص72.
16. دیوان صاحب بن عباد, ص165ـ169.
17. علامه عبدالحسین امینى, الغدیر, مرکز الغدیر, ج11, ص441ـ443.
ادیبان و نویسندگان در گذشته هاى دور به این فنون, توجه فراوان داشتند و اقبال عمومى نیز به این گونه آثار, زیاد بود. اما به مرور در به کارگیرى این آرایه هاى لفظى, عده اى راه افراط را پیش گرفتند; به گونه اى که حتى پاره اى از آثار فقهى, اصولى, تفسیرى و… را بدون الف یا بدون نقطه نگاشتند. از آن جا که نویسنده یا شاعر براى به کار بستن این فنون ناچار است از الفاظ نامأنوس استفاده کند, به جاى بیان این دانش ها با ساده ترین عبارات, در قالب دشوارترین نثرها در اختیار خواننده قرار مى گرفت و خواننده از درک اصل مطالب باز مى ماند.1
گویا این افراط ها سبب شد که در قرن هاى اخیر رفته رفته این فکر رواج یابد که به کار بستن بسیارى از صنعت هاى بدیعى لغو است و در موارد فراوان, سبب دشوارى فهم محتوا مى شود.
به نظر مى رسد اگر این فنون در جاى خود ـ مانند متون تبلیغى و ارشادى ـ به کار روند, بسیار جذّاب و تأثیرگذار خواهند بود. بهترین دلیل بر لغو نبودن صنعت هاى بدیعى, کاربرد آنها در قرآن کریم و استفاده حضرت امیرالمؤمنین(ع) از این آرایه هاى لفظى است.
از جمله مواردى که کاربرد این صنعت ها به جا و مناسب است, بهره گیرى در مدایح معصومان(ع) است; چنان که پیشینیان از این آرایه ها در مدیحه ها, فراوان استفاده مى کردند.
در این نوشتار, شمارى از شاهکارهاى ادبى را در مدح مولاى متقیان مى آوریم.
حذف الف
(حذف) صناعتى در نظم و نثر است که یک یا چند حرف را در آن به کار نبرند. مبتکر این فنّ ادبى حضرت امام على(ع) است. هنگامى که در بین اصحاب, این سخن به میان آمد که حرف الف بیش ترین کاربرد را در کلام دارد, امیرالمؤمنین(ع) بالبداهه خطبه اى بى الف بیان فرمود که با این عبارات آغاز مى شود:
حمدت من عظمت منته, وسبغت نعمته, وسبقت رحمته غضبه, وتمت کلمته, ونفذت مشیئته, وبلغت قضیته, حمدته حمد مقر بربوبیته, متنصل من خطیئته, متفرد بتوحیده, مؤمل منه مغفرة تنجیه, یوم یشغل عن فصیلته وبنیه, ونستعینه ونسترشده, ونستهدیه ونؤمن به, ونتوکل علیه, وشهدت له شهود مخلص موقن, وفردته تفرید مؤمن متیقن, ووحدته توحید عبد مذعن, لیس له شریک فى ملکه, ولم یکن له ولى فى صنعه, جل عن مشیر و وزیر, وعن عون ومعین ونصیر ونظیر, علم فستر, وبطن فخبر, وملک فقهر, وعصى فغفر, وحکم فعدل, لم یزل ولن یزول, لیس کمثله شیء, وهو بعد کل شیء رب, متعزز بعزته, متمکن بقوته, متقدس بعلوه, متکبر بسموه, لیس یدرکه بصر, ولم یحط به نظر, قوى منیع, بصیر سمیع, رؤف رحیم, عجز عن وصفه من یصفه, وضل عن نعته من یعرفه, قرب فبعد, وبعد فقرب, یجیب دعوة من یدعوه, ویرزقه ویحبوه, ذولطف خفی, وبطش قوی, ورحمة موسعة, وعقوبة موجعة, رحمته جنة عریضة مونقة, وعقوبته جحیم ممدودة موبقة, وشهدت ببعث محمد رسوله, وعبده وصفیه, ونبیه ونجیه, وحبیبه وخلیله, بعثه فى خیر عصر, وحین فترة وکفر, رحمة لعبیده, ومنة لمزیده, ختم به نبوته, وشید به حجته, فوعظ ونصح, وبلغ وکدح, رؤف بکل مؤمن رحیم, رضى ولى زکی…2
به اقتفاى امیرالمؤمنین, سید ابوالقاسم ریاضى (م1380ق) نیز قصیده اى بى الف دارد که آغاز آن در مدح امام على(ع) و معرفى خطبه بى الف حضرت مى باشد:
نزد حیدر شیر حق یعنى علیّ
که ولى گردیده در نص جلیّ
هم نخستین مرد در گفت فصیح
بعد پیغمبر بوعظش چون مسیح
یکّه مرد علم و حلم و هم عمل
هم بزهد و هم بعصمت بى بدل
مختصر نزد شه گیتى و دین
مجتمع بودند و جمعى همنشین
ذکر خط کردند و فضلش روبرو
پس چه حرفى هست در هر گفتگو؟
بیش گویند و فزون گفته شود
هم ز ترکش نطق کس بسته شود
نیست ممکن ترک وى بر هیچ کس
گرچه مثلش نى سخن ور هیچ کس
جملگى گفتند جز حرف نخست
حرف دیگر نیست کس جز وى نجُست
پس بفورى شیر حقّ ربّ سخن
همچه بلبل که سروید در چمن
بى درنگ و بى تفکر بى تعب
همچه غنچه جدّ من بگشود لب
حمد حقّ بنمود و یک خطبه سرود
که درش حرف نخستینى نبود
گشت پس خطبه مدوّن در کتب
هم عجم تدوین نمودش هم عُرُب
سنّى و شیعى ز نقلش در سیر
بى خبر نبوندو چون بد معتبر3
همچنین صاحب بن عباد (6یا324ـ7یا385ق) 27 قصیده در مدح امام على(ع) سرود که هر قصیده از یک حرف, خالى است. ولى موفق به سرودن قصیده بى واو نشد; اما نوه اش آن را در مدح خود صاحب بن عباد سرود. ابیات نخستین قصیده صاحب ـ که بى الف است ـ چنین است:
قد ظلَّ یجرحُ صدری
مَنْ لیس یعدوه فکری
ظبى بصفحةِ بَدرٍ
یزهو به سطر شَعْر
کم ملتُ فیه لوصلٍ
وکم یمیلُ لهَجْر
یُغرى همومى بقلبى
فکم یجور ویُغری4
حذف حروف نقطه دار
امام على(ع) دو خطبه بى نقطه دارد که یکى از آنها این گونه آغاز مى شود:
الحمد للّه الملک المحمود, المالک الودود, مصور کل مولود, ومال کل مطرود, ساطح المهاد, وموطل الاطواد, ومرسل الامطار, ومسهل الاوطار, عالم الاسرار ومدرکها, ومدمر الاملاک ومهلکها, ومکور الدهور ومکررها, ومورد الامور ومصدرها, عم سماحه, وکمل وکلمه, وهمل وطلوع السؤال والامل, واوسع الرمل وارمل, أحمده حمدا ممدوا, و أوحده کما وحد الاواه, وهو اللّه لا إله للامم سواه, ولا صادع لما عدله وسواه, ارسل محمدا علما للاعلام, واماما للحکام, مسددا للرعاء, ومعطل احکام ود وسواع, اعلم وعلم وحکم وأحکم واصل الاصول, ومهد واکد الموعود واوعد…5
از خطبه بى نقطه دیگر امام على(ع) تنها آغاز آن به دست ما رسیده است:
الحمد لله اهل الحمد ومأواه, وله اوکد الحمد واحلاه, واسرع الحمد واسراه, واطهر الحمد واسماه, واکرم الحمد واولاه,….6
سالک در قصیده اى بى نقطه, امام على(ع) را این گونه مدح کرده است:
مهر در دار حمل آمده در اول سال
کوه و صحرا همه را لاله و گل مالامال
آمده سرو دل آرا و در آوا صلصل
آمده روح ده کل مروّح سلسال
هم هوا سوده همه لؤلؤ لالا که مگر
لاله را آورد او مکحله کحل لآل
همه کس را دل مکدوح مکدّر مسرور
همه را کام امل حاصل و واصل آمال
که محل کرده در آرامگه صدر رسل
مِلک مهر لوا, سرور صمصمام هلال
صهر احمد, اسداللّه ملائک مملوک
داور اعلم اعدل, مه معدوم همال
محرم سرّ اله و ولد عمّ رسول
مِلک عصر و امام امم و والد آل
همدل صدر رسل, سرّ اله واحد
دار حلم و ملک دهر و درِ علم و کمال
مالک عرصه اسلام و مدار ادوار
همدم احمد محمود و محل آمال
سرّ دادار صمد حاکم احکام حرام
ملک کل ملل آمر اسرار حلال
آمده همسر و داماد رسول مرسل
همسر و همره او در همه حال محال
حاکم محکمه عدل و امام دو سرا
سالک راه هدى و ملک مهر وصال
مهر او آمده در سر همه را مهر اله
مدح او آمده در دل همه را سحر حلال…7
همو قصیده بى نقطه دیگرى در مدح امام على(ع) سروده است, که برخى ابیات آن بدین قرار است:
اسداللّه سرّ داور کل
اسداللّه صهر صدر رسل
محرم سر کردگار ودود
ولد عم احمد محمود
سرّ و ممدوح کردگار صمد
همدل و همره رسول احمد
آمد او همدم رسول کرام
آمده او امام در اسلام
عادل و عالم و کرام آمد
همه مأموم و او امام آمد
آمده او مکرّم و والا
آمده او امام اول ما
امر آمد که آمد او اول
در محل رسول کرد محل
آمد او والد ائمه و آل
آمد او حاکم حرام و حلال
ملک الملک آمد و داور
مه و سالار آمد و سرور
او مطاع ملائک والا
او مراد ملوک ملک آرا
همه ره عدل کرد و علم آورد
همه را مهر کرد و حلم آورد
دور ادوار را مدار آمد
داور دهر و کامکار آمد8
آقاى ابوالفضل آسمانى متخلص به (سماوى) نیز در قصیده اى که در مدح على(ع) سروده است, از حروف منقوط استفاده نکرده است:
هادى آدم علیّ و دهر را محور على
والى مُلک اله و صادر و مصدر على
عالى و اعلا و اسعد ساعى و اوّل امام
صالح و والا و مولا عالِم و سرور على
کرده مسطور آرى آرى کلکها در لوحها
مدح سالار دو عالم سرور آور9 على
حیِّ سرمد مدح مولا در کلام اللّه کرد
سوره سوره مدح او ممدوح کردگر10 على
ماسُکاراى میِ مِهر و ولاى او ولى
در میِ مِهر الهى آمده مُسکر على
عالِم او در علمِ اسرار و ولى عهد رسول
در علومِ سرور لولاک احمد در علی…11
حذف سین
صاحب بن عباد قصیده اى بى سین سروده که ابیات پایانى آن را مى آوریم:
أنتَ الفریدُ وهذه
فى وصف علیاک الفرائد
وولایتى مشهورة
مشهودة واللهُ شاهد
لکنَّنى مُتَحرِّق
للبُعْد عن تلک المشاهد
یا ربّ جَنِّبنى العَوا
ئقَ مُجْزِلَ النِّعمِ العَوائد
کیما أباشرَها برو
حِیَ انَّ بَرحَ الشوق زائد
یا أیها الکوفیُّ هذی
غُرَّة بین القصائد
أوردتها ترمى النَّوا
صِب بالصوائب والصَّوارد
ضحَّت بهم فى عیدِ أضـ
ـحى انَّهم نَعَم شوارد
وحذفت أختَ الشین مِنـ
ـها عن طلاب أخٍ معاند
أنشد وردِّد انَّها
زادُ القیامة للمَعابد
أجرُ ابن عبّادٍ بها
یوفى على عشرین عابد12
رعایت ترتیب الفبا
حرف آغازین مصرع هاى قصیده زیر از صاحب بن عباد, به ترتیب الفبا است:
(ألف) أمیرُالمؤمنین علیُّ
(باء) بِهِ رکنُ الیقین قویُّ
(تاء) تَوى أعدائه بحسامه
(ثاء) ثوى حیثُ السماک مُضیُّ
(جیم) جرى فى خیر اسباق العلى
(حاء) حوى العلیاء وهو صبی
(خاء) خَبت حسّاده من خوفه
(دال) درى مالم یَحز انسی…
أهدى ابن عبّادٍ الیه هذه
غرّاء لم یفطن لها شیعی
یرجو بها حسن الشفاعة عنده
حسن الولاء موحد عدلی
أبرزتُها مثلَ العروس بدیهةً
فلیبتَدِر لنشیدها الکوفیُّ13
بدیعیّه
(بدیعیه) قصیده اى است که هر بیت آن حاوى یک یا چند صناعت بدیعى باشد و اصل قصیده براى منظور دیگرى چون مدح و ثنا و… ساخته شده باشد.
ابن حجت حموى (م837ق) بدیعیه اى با عنوان (تقدیم ابى بکر) سرود. در مقابل او, سید على خان مدنى (م1119 یا 1120ق) بدیعیه اى در 147 بیت به نام (تقدیم على) ساخت.
باید دانست که بدیعیات دوگونه اند: در پاره اى تنها در هر بیت یک یا چند نوع از صنایع به کار رفته و در برخى دیگر علاوه بر آن, شاعر ملتزم شده تا نام اصطلاحى همان نوع بدیعى که در هر بیت به کار رفته بیاورد; اما نه به معناى اصطلاحى آن, بلکه در قالب توریه و به معناى لغوى آن. بدیعیه (تقدیم على) از نوع دوم است.
نظر به طولانى بودن این بدیعیه, تنها به چند بیت آغازین آن بسنده مى کنیم:
حسن ابتدا و براعت استهلال:
حسن ابتدائى بذکرى جیرة الحرم
له براعة شوق یستهل دمی
جناس مرکب و مطلق:
دعنى وعجبى وعج بى بالرسوم ودع
مرکب الجهل واعقل مطلق الرسم
جناس ملفق:
بانوا فهان دمى عندى فها ندمی
على ملغق صبرى بعد بعدهم
جناس مذیل ولاحق:
وذیل الدم دمعى یوم فرقتهم
وراح حبى بلبى لاحقا بهم
جناس تام و مطرف:
یا زید زید المنى مذتم طرّفنی
وقال هِم بِهِم تسعد بقربهم
جناس مصحّف و محرف:
کم عاذل عادل عنهم یصحف لی
ما حرّفته وشاة الظلم فى الظلم14
احمد بن صالح بن ناصر بحرانى (1251ـ 1315ق) نیز بدیعیه اى در مدح امام على(ع) دارد که در ضمن دیوانش المراثى الاحمدیه حدود سال 1317 در بمبئى چاپ شده است. مطلع آن چنین است:
بدیع مدح على مذ علاقلمى
براعة تستهلّ الفیض من کلمى15
تشابه الاطراف
(تشابه الاطراف) در نظم آن است که شاعر, لفظ قافیه هر بیت را در آغاز بیت بعد تکرار کند یا لفظ پایانى مصراع اول را در ابتداى مصراع دوم بیاورد.
صاحب بن عباد در قضیه زیر در مدح امام على(ع) صناعت فوق را به کار برده است:
مَشیب عراه لو یدوم مَشیب
مشیب به ثوب الرشاد قشیب
قشیب ولکن یخلق المرء عنده
ویلقى ضروب الأنس وهو مریب
مریب اذا ما قیل: هل تذکر الظِّبا
وعهدى بجنب الجانبین یطیب
یطیب وتعداد کزورة معجب
لعاشقه والزور منه عجیب
عجیب وکم حنَّت لزورته الدُّجى
فؤاداً سقیماً أو یکون طبیب…16
محبوکات الطرفین
شیخ حر عاملى (م1104ق) در مدح امام(ع) 29 قصیده سروده که هر کدام, از 29 بیت تشکیل شده است. حرف اول و حرف پایانى بیت هاى قصیده نخست, الف است و قصیده دوم حرف با تا انتها. به این گونه شعرها (محبوکات الطرفین) مى گویند. شیخ حر این قصاید خود را (مهور الحور) نامیده است. قصیده حرف (ها) چنین آغاز مى شود.
هو الحبّ لافیه معین ترجّاه
ولامنقذ من جوره تتوخّاه
هو الحتف لایفنى المحبّین غیره
ولولاه ماذاق الورى الحتف لولاهُ…
هدایة رب العالمین قلوبنا
إلى حب من لم یخلق الخلق لولاه
هو الجوهر الفرد الذى لیس یرتقی
لأعلى مقامات النبیین إلا هو
هلال نما فارتد بدراً فأشرقت
جوانب آفاق العلا بمحیّاه
هما علة للخلق أعنى محمداً
وأول من لما دعا الخلق لبّاه
هو النجم یبغى داره لابل ارتقى
إلیها فمثوى النجم من دون مثواه…
حرف کاف:
کتمت الهوى والحبُّ بالقلب أملکُ
وأجملُ من کتم الغرام التهتّکُ
کواعب أتراب قصدن بحربنا
ولسنا بتوحید المحبّة نشرک
کتائب أبطال بهن دماؤنا
جزاءً على حفظ المودّة تسفک…
حرف عین:
عدنى ودعنى من زیارة بلقع
یا أیها الحادى لهنَّ بمرجع
عذّبن جسمى بالنحولِ ومهجتی
بالهجر واستمطرن صیّب مدمعی…17
پاورقی:
1. به عنوان نمونه مى توان این آثار علمى را مورد اشاره قرار داد: اُسَس الاصول (بى نقطه, در علم اصول); قاعدة حمل الشئ على الصحیح و تنزیهه عن القبیح (بى نقطه, فقه); منظومة فى آداب الشریعه والحکم المرعیه (بى الف, در فقه و برخى مباحث دیگر); سواطع الالهام (بى نقطه, تفسیر); منظومه در ردّ قائلین به وجوب عینى نمازجمعه (بى الف, فقه); درر الاعلال (بى نقطه, ادبیات عرب); موارد السالک لأسهل المسالک (بى نقطه, اصول) و….
2. القطرة من بحار مناقب النبى والعتره, سید احمد موسوى مستنبط, نجف, ج2, ص176ـ 178.
3. مقدمه مناهج المعارف, سید ابوالقاسم خوانسارى, مقدمه از سید احمد روضاتى, 1351ش, ص139.
4. دیوان صاحب بن عباد, تحقیق: محمد حسن آل یاسین, قم, مؤسسه قائم آل محمد, چاپ سوم, 1412ق, ص147ـ 151.
5. القطرة من بحار مناقب النبى والعتره, ج2, ص179.
6. مناقب آل ابى طالب, محمد بن على بن شهرآشوب, قم, انتشارات علامه, ج2, ص48.
7. سید مهدى صحفى, زندگانى حضرت معصومه و تاریخ قم, کتابفروشى صحفى, ص82 ـ84.
8. همان, ص84 ـ 85.
9.ایمان.
10. کردگار.
11. ابوالفضل آسمانى, آیینه داران نور, ص177ـ182.
12. دیوان الصاحب بن عباد, ص152ـ159.
13. همان, ص150ـ162.
14. سیدعلى خان مدنى, انوار الربیع فى انواع البدیع (شرح بدیعیه (تقدیم على)) نجف, 1388ق, ج1. نگارنده موفق به مطالعه همه بدیعیه نشد تا دریابد که آیا همه قصیده در مدح امام على(ع) است یا خیر؟
15. شیخ آقا بزرگ تهرانى, ذریعه, بیروت, دارالأضواء, ج3, ص74; الغدیر, ج6, ص72.
16. دیوان صاحب بن عباد, ص165ـ169.
17. علامه عبدالحسین امینى, الغدیر, مرکز الغدیر, ج11, ص441ـ443.