آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
سیر نگارش هاى علوم قرآنى, محمّدعلى مهدوى راد. ناشر: دبیرخانه نمایشگاه قرآن کریم (به مناسبت هشتمین نمایشگاه بین المللى قرآن کریم) چاپ اول/تهران, رقعى, 300ص.
مؤلف معجم مصنفات القرآن الکریم (على شواخ اسحاق) در کتاب خود, نام و مشخصات 3281 اثر قرآنى را گزارش مى کند و در جلد چهارم (ص265ـ266) اقرار مى دهد که آنچه او نام برده است, به تقریب یک سوم آثارى است که باید نام آنها در کتابشناسى او مى آمد.1 بنابر حدس او و لحاظ احتمالات دیگر, از قرن نخست اسلامى تاکنون نزدیک به ده هزار ـ بل بیش تر ـ اثر قرآنى به خامه مسلمانان و غیر آنان درباره قرآن نگاشته شده است. این رقم, در غیر موضوع قرآن, پدید نیامده است و به حتم هیچ موضوع دیگرى ـ از میان موضوعات مشابه ـ چنین شمارگانِ شگفتى را نصیب خود نخواهد کرد. برخى از این آثار, خود مجموعه اى از تحقیقات و نوشتارهاى متعددند که نمونه آن, دائرةالمعارف هاى قرآنى, نظیر الموسوعة القرآنیه, تألیف ابراهیم الابیارى, در یازده جلد است.
این بسامد و شمارگان اعجاب انگیز, حکایت از دلدادگى و اعتقاد مسلمانان و اهل دانش به کتاب خود مى کند و بى گمان, جز انگیزه هاى درونى و ارادت هاى ناب, نمى توانست موجد این مقدار تحقیق و تألیف گردد. دعوت قرآن به تدبّر در او و سیره نبوى و جانشینان حضرتش و عقیده به (باب اللّه) بودن قرآن از دیگر موجبات گسترش پژوهش هاى قرآنى در میان مسلمانان است. وقتى قرآن خود مردمان را به اندیشیدن در آیاتش فرامى خواند و پیامبر گرامى اسلام(ص) مردم عصر خود را به سخنگویى و پرس وجو درباره قرآن تشویق مى کند, آشکار است که کار به کجا خواهد انجامید و چرا این اندازه کاغذ و قلم و همت, وقف آستان مقدس قرآن شده است.
با این همه هنوز براى جستن و گفتن, مجالْ بسیار است و, الاّ یک از هزاران گفته نشده است.
یک عمر مى توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است2
به عقیده نگارنده یکى از جاهاى خالى که همچنان خلأ بر او حکم مى راند و آن جا را از خود پُر کرده است, بازشناسى ساختار عمودى قرآن پژوهى در درازناى تاریخ علوم اسلامى است; یعنى تحقیق درباره این که تاکنون چه کارهایى صورت تحقق به خود گرفته و این آثار و تألیفات, تا کجا پیش رفته و چه سرزمین هایى از معارف وحیانى, زیر و رو شده اند. گزارش عالمانه و تفصیلى و هدفمند درباره این بخش از فعالیت هاى تحقیقى و تألیفى دانشمندان اسلامى ـ و غیر اسلامى ـ کمک بسیارى به هدایت و برنامه ریزى براى ادامه کار مى کند. چنانچه در قرون پیش تر این کار بایسته, صورت گرفته بود, اینک قلمزنانِ قرآن پژوه نیک مى دانستند که در کجا ایستاده اند و کدامین افق را باید پیش رو گیرند. افزون بر آن, اکنون بازخوردِ محققانه اى درباره پژوهش هاى فرجام یافته, نزد معاصران نیست تا با استفاده از تجربیات گذشتگان, کژى ها را از کار خود بزدایند و کاستى ها را بستُرند.
کتاب ارزشمند و بسیار سودمند (سیر نگارش هاى علوم قرآنى) اثر اندیشه و قلمِ قرآن پژوه معاصر, جناب مهدوى راد, گامى درخور در راهى است که پیش از این چندان هموار نبود و امید مى رود که اثر حاضر, دشوارى راه را به هموارى کار مبدل سازد.
از محسنات این تحقیقِ درازدامن, مایه و اعتبار دادن به شعارهایى است که هماره بر سر زبان ها بوده است و کم تر کسى به اثبات آنها مى اندیشید. مثلاً یکى از سخنان همیشگى و پرپسامد مسلمانان, تعیین قرن نخست هجرى براى آغاز تفسیرنگارى و نگارش کتب علوم قرآنى است. نویسنده با تکیه بر منابع بسیار و معتبر, این مایه افتخار را سرمایه مى بخشد و بر کرسى قبول مى نشاند.
اساس کتاب بر طبقه بندى نگارش هاى علوم قرآنى, به ترتیب سده هاى هجرى است. شناسنامه هایى که مؤلف براى هریک از نگاشته هاى مربوط, رقم مى زند, حاوى برجسته ترین و مهم ترین اطلاعات کتابشناختى و زیست نامه اى است. این شناسه ها اگرچه بر اثر شتابکارى در نشر (ص5) چندان یکدست نمى نمایند, دقیق و پاسخگوى نیاز محققانِ قرآن پژوهند.
نویسنده نکته سنج کتاب, در گزارش نگارش هاى علوم قرآنى در قرن اول, سخن خود را از تعریف (علوم قرآنى) آغاز مى کند. پس از نقل پاره اى از تعریف هاى مشهور از صبحى صالح, عبدالعظیم زرقانى (صاحب مناهل العرفان فى علوم قرآن), دکتر محمّد سالم محیسن, شهید مطهرى و دکتر محمدرضا کرمانى, همه این دست تعاریف را (شرح الاسم) خوانده, هیچ یک را بى چند وچون نمى داند. اما با ذکر همین اقوال و تردیدهایى که در آنها روا مى دارد, کمابیش معناى روشنى از (علوم قرآنى) نصیب خواننده مى کند. کتاب هایى که در این قرن گزارش مى شوند, بدین قرارند: غریب القرآن, مسائل نافع بن ازرق و اللغات فى القرآن که هرسه از ابن عباس صحابى مشهور حضرت على(ع) است. نویسنده درباره این سه اثر قرآنى و کهن, هم به مآخذ انتساب آنها مى پردازد و هم به محتویات و حتى سخن را به وضعیت کنونى این آثار از حیث چاپ و تصحیح نیز مى کشاند. سپس گزارشى کوتاه نیز از کتاب (کتاب فى القرائه) به دست مى دهد و با ذکر آن, پرونده قرن نخست را مى بندد. به همین ترتیب آثار قرآن پژوهانه قرن دوم را برمى رسد که شمار آنها بسى بیش تر از قرن پیشین است. نخستین اثر مربوط به این قرن, نگاشته هاى حسن بصرى (م110) و آخرین آنها تألیفات على بن حمزه کسائى است. (ص17ـ24)
قرن سوم را با گزارش آثار یحیى بن زیاد فرّاء مى آغازد و از واقدى, ابوعبیده, قاسم بن سلاّم, ابن فضّال, حارث بن اسد محاسبى, عیسى اشعرى و… سخن به میان مى آورد. در حین نقل و نقد آثار, برخى از انتساب ها را انکار مى کند و مثلاً سخن آقاى معرفت را که براى ابوعبیده, کتابى به نام (اعجاز القرآن) نام برده است, به دلایل تاریخى مردود مى شمارد.
وى قرن سوم را به دلیل دگرگونى هاى مهم فرهنگى و سیاسى, روزگار مساعدى براى بسط مباحث قرآن شناسى مى خواند. (ص33ـ34)
(قرن چهارم, قرن شکوفایى دانش است. در این قرن اندیشه ها در حوزه فرهنگ اسلامى رشد شایسته اى داشته و آثار بسیارى در ابعاد مختلف نگاشته شده است.) (ص37) با این عبارت, نویسنده گزارش خود را از این قرن آغاز مى کند. نخست (اعجاز القرآن فى نظمه و تألیفه) اثر محمّد بن یزید واسطى را موى شکافى مى کند و شمارى چند از مهم ترین نگاشته هاى دیگر را برمى رسد; از جمله کتاب (التنزیه و ذکر متشابه القرآن) نوشته متکلم بزرگوار شیعى, حسن بن موسى نوبختى (م310) و آثار سجستانى, ازدى, احمد بن سهل بلخى, ابن بشّار, عبداللّه بن عبدالرحمن قیروانى و…. منابع بسیارى که نویسنده در پاورقى فهرست کرده است, حکایت از تتبع فراوان او مى کند و گاه علاوه بر ذکر منابع سخن خود, مآخذى را هم که مى توان, جستجوى بیش ترى در آنها کرد, یاد مى کند. مثلاً پس از شرح مختصرى درباره (اعجاز القرآن) رمّانى, نام شمارى از آثار معتبر را که مى توان در آنها, آگاهى هاى بیش ترى درباره کتاب رمّانى یافت, نام مى برد. (ص46)
محمّد بن طیّب باقلانى در طلیعه قرن پنجم گزارش مى شود و به همین گونه ده ها دانشمند و اثر دیگر; از جمله سیّد رضى, ابن مغربى, خطیب اسکافى, شیخ مفید, عَلَم الهدى (سید مرتضى) و…. از مباحث خواندنى کتاب, توضیحات نویسنده درباره نام برخى از آثار قرآنى است. مثلاً ذیل عنوان کتاب اسکافى که در آن لفظ متشابهات آمده است, توضیح مى دهد که در علوم قرآنى, واژه (متشابه) به دو معنا به کار مى رود: متشابه لفظى و متشابه معنوى. سپس مى افزاید که دومین همان متشابهى است که مقابل محکم است و اسکافى همو را اراده کرده است. همچنین به اجمال کتاب (البرهان فى علوم القرآن) را که نوشته ابراهیم بن سعید حوفى است, برمى رسد و مخالفت خود را با نظر عبدالعظیم زرقانى که البرهان را کتابى در علوم قرآن مى دانست, اعلام مى دارد. به عقیده نویسنده, (علوم القرآن) در عنوان پاره اى از آثار پیشینیان به معناى مصطلح و امروزین نبوده است. سپس عبارت قرآن پژوه دیگرى را مى آورد که در تلقى او البرهان فى علوم القرآن تفسیر است. (ص56) آن گاه نظر خود را چنین مى نویسد: (البرهان… کتابى است تفسیرى با دقت, نظم و تفکیک مطالب.) (ص56)
گزارش آثار علوم قرآنى قرن ششم را با یادکرد نگاشته هاى مفسّر, ادیب و متکلم بلند آوازه, راغب اصفهانى آغاز مى کند. به عقیده مؤلف, (المفرداتِ) راغب, از تفسیر و تبیین اختصارى واژگان فراتر رفته و چهره تفسیرى به خود گرفته است. غزالى, زمخشرى, ابن شهرآشوب, شاطبى و ابن جوزى شمارى دیگر از مفسرانى هستند که مؤلف از آنها در این قرن یاد مى کند و آثار آنان را یک یک برمى رسد.
تفسیر کبیر فخر رازى (م606) نخستین کتابى است که در بخش نگاشته هاى قرن هفتم, از آن سخن مى رود. نویسنده, غیر از التفسیر الکبیر, کتاب دیگرى در علوم قرآنى از فخر رازى نام مى برد که نام آن (نهایة الایجاز الى درایة الاعجاز) است. مفسران دیگرى که در این قرن, شناسایى و ارزیابى مى شوند, بدین قرارند: ابوالفتح مُطَرْزى خوارزمى, عکبرى بغدادى, محمد بن سلیمان زهرى, ابن قدامه مقدسى, فخرالدین موصلى, مهذب الدین الخیمى, ابوالحسن سخاوى, زَمَلکانى, ابن ابى الاصبع, سید ابن طاووس و….
(البرهان فى تناسب القرآن) نوشته ابن زبیر ثقفى (م708) نخستین تفسیرى است که در میان کتب قرن هشتم بررسى و شناسایى مى شود. پس از گزارشى دقیق و مختصر از این کتاب و دیگر آثار ابن زبیر, به سراغ دیگر مفسران این قرن مى رود که مهم ترین آنها زرکشى صاحب (البرهان) ابن تیمیه, ابن جماعه و ابن قیّم است. سپس کتب علوم قرآنى قرن نهم را مى شناساند که بیشترینه آنها, در علم قرائت, و مباحث لفظى است. آن گاه چهارده تفسیر و کتب علوم قرآنى مهم و نامور سیوطى را نام مى برد که پاره ى از آنها بدین قرارند: التحییر فى علم التفسیر, الاتقان فى علوم القرآن, معترک الاقران فى اعجاز القرآن, لباب النقول فى اسباب النزول, مفحمات الاقران فى مبهمات القرآن, المهذّب فیما وقع فى القرآن من المعرّب, المتوکلّى, قطف الازهار فى کشف الازهار, تناسق الدُرَر فى تناسب السّور, الاکلیل فى استنباط التنزیل و…. به گفته نویسنده و دیگران, سیوطى پر آوازه ترین قرآن پژوه قرن دهم است. غیر از سیوطى و آثار او, این بخش از کتاب شامل توضیحاتى مفید و ارزنده درباره ابوعبداللّه مکْناسى, عبدالبرین محمد حلبى, شهاب الدین قسطلانى, شیخ الاسلام زکریا بن محمد انصارى شافعى و طیّبى شافعى است.
درباره قرن یازدهم, مؤلف معتقد است که (در این قرن, دامنه پژوهش هاى قرآنى چندان گسترده نیست.)3 (ص177) از این رو پاره اى از دانشمندان و قرآن پژوهانى که در این قرن تألیفات مربوط به قرائت و تجوید داشته اند, نیز معرفى مى شوند. از جمله معدود مفسران این قرن, صدرالمتألهین است که مؤلف, سخن را درباره او و آراى تفسیرى اش مى گسترد. (ص182ـ184) سپس به مجمع البحرین طریحى مى پردازد و پیشینه آن و اصل و نسب کتاب. فیض کاشانى (م1007) و تفسیر (الصافى) موضوع سخن نویسنده در همین بخش از کتاب است. نکته باریکى که مؤلف درباره کارنامه سده یازدهم یادآور مى شود, آن است که (در این قرن حرکتى نوظهور و کارآمد در علوم قرآنى پدید آمد; یعنى نگارش فهرست ها و واژه یاب هاى قرآنى. کم ترین اثر در این زمینه کتابى است با عنوان آیة الایات نگاشته و تدوین شهاب الدین احمد مدؤن نیشابورى.) ص192)
طلیعه بررسى نگاشته هاى قرن دوازدهم, یادکردى از کتاب مهم (بحارالانوار) نوشته مرحوم مجلسى (م1111) است. از آن جا که جلد 89 و 90 (از چاپ بیروت) این مجموعه, ویژه مباحث قرآنى است, نام آن در فهرست نگارش هاى قرآنى آمده است. سپس سخن را به محدّث و مفسر بزرگ شیعى, علامه سیّد هاشم حسینى بحرانى و تفسیر او (البرهان فى تفسیر القرآن) مى کشد. چند تن دیگر از دانشمندان و قرآن پژوهان آن سده, در این بخش معرفى و گزارش مى شوند.
در قرن سیزدهم, پژوهش هاى علوم قرآنى بسى نحیف و کم برگ وبار است; به ویژه در نیمه اول آن. از جمله موضوعاتى که در این قرن, توجه عالمان را به خود معطوف داشته است, مسأله حجیت و عدم حجیت ظواهر قرآن کریم است, که ازجمله پى آمدهاى ظهور و بروز و سیطره اخباریگرى بر حوزه اندیشه شیعى, در حدود قرن ده و یازده است.) (ص213) مؤلف با این عبارات, بحث را به حجیت ظهور الفاظ قرآن مى کشاند و شمارى از مهم ترین نکات این موضوع را یادآورى مى کند. سپس مهم ترین آثار قرآن پژوهانه را در این قرن برمى رسد.
به عقیده و گفته نویسنده در مطلع گزارش خود از قرن چهاردهم, (قرن چهاردهم, قرن تحوّل و دگرگونى است; تحول در تمام ابعاد فکرى و دگرگونى در همه سوى اندیشه جامعه اسلامى.) (ص227) از همین رو مؤلف نیز شیوه خود را در گزارش تألیفات قرآنى قرن چهاردهم, تغییر مى دهد و گزیده اى از نگاشته هاى این قرن را براساس برخى از موضوعات علوم قرآنى برمى رسد. موضوع تاریخ قرآن, محورى است که نویسنده ده اثر مهم را در رابطه با آن (تاریخ قرآن) بررسى مى کند. گویا شتاب در نشر و مجال اندک نویسنده به او اجازه نداده است که موضوعات دیگرى را نیز پیش نهد و آثار مربوط به آنها را بکاود. در پایان گزارش کتاب هایى که در قرن چهاردهم در موضوع تاریخ قرآن نگارش یافته اند, نویسنده یک نکته مهم را خاطرنشان مى کند. وى به اکثر نقل هایى که درباره آغاز وحى بر پیامبر(ص) است خُرده مى گیرد و آنها را با شأن نبوت و مقام احمدى متناسب نمى بیند. سپس موافقان و مخالفان این گونه نقل ها را برمى شمارد و سخن آنان را گزارش مى کند. در این نقل ها ـ که مؤلف بر سند و دلالت آنها نکته گرفته است ـ پیامبر(ص) در دیدار با فرشته وحى, آرامش خود را از دست مى دهد و از ناتوانى خود در فن خواندن, فرشته را باخبر مى کند! ادامه این حکایت, مسائل دیگرى را پیش مى آورد که مؤلف هم صدا با صاحب تفسیر المیزان, هیچ یک را برنمى تابد و بر همه آنها اشکالات عقیدتى و تاریخى مى گیرد. (ص254ـ260)
بدین گونه گزارش کتاب از چهارده قرن, قرآن پژوهى خاتمه مى یابد.
در پایان این معرفى, نکاتى چند را درباره این اثر خواندنى و سودمند یادآور مى شویم.
1. جناب مهدوى راد به دلیل اطلاعات بسیار در حوزه علوم قرآنى ـ به ویژه تبحر در کتابشناسى علوم قرآنى و روایى ـ پاره اى از انتساب ها را به چالش مى اندازد و تردیدهاى جدّى در آنها مى افکند.
برخى از این تردیدها در انتساب هایى است که به نظر بسیارى از اهل علم قطعى مى آیند و پیش از نویسنده کم تر بدان توجه شده است. مثلاً بسیارى از دانشمندان کتاب (الترغیب فى علم القرآن) را به محمد بن عمر واقدى نسبت داده اند; اما مؤلف با استناد به چندین منبع تاریخى, چنین اثرى را متعلق به واقدى ندانسته, بلکه آن را تصحیف (الترغیب فى علم المغازى و غلط الرجال) مى شمارد که نام پرآوازه ترین کتاب واقدى است. (ص28) همچنین درباره کتابى به نام (اعجاز القرآن) که به ابوعبیده نسبت داده اند, با قاطعیت مى نویسد: (هرگز این عنوان را در میان آثار وى نتوان یافت.) (ص30) دیگرى مربوط به کتابى موسوم به (دُرّة التنزیل و غُرّة التأویل) است که به گفته نویسنده, انتساب آن به اسکافى دیرپاى است. سپس تنى چند از شرح حال نگاران را نام مى برد که بر این انتساب انگشت تأیید گذاشته اند. (ص69) لیکن وى مى نویسد: (براساس پژوهش برخى از پژوهندگان, نسخه هاى خطى کتاب منسوب به راغب اصفهانى است. محتواى آن نیز این انتساب را تأیید مى کند, به ویژه آن که…) (ص69) سپس خاطرنشان مى کند که (اثرى نزدیک به این عنوان را به فخرالدین رازى نیز نسبت داده اند که ظاهراً در این باره وى را با ابى الفضائل رازى اشتباه کرده اند.)4 (ص70)
2. حَسَنه دیگر کتاب, بسنده نکردن مؤلف به گزارش محض است. در این اثر, خواننده ضمن آن که با سیر نگارش هاى قرآنى, آشنا مى شود, کمابیش محتویات کتب را نیز پیش چشم خود مى بیند و گاه به کمک اطلاعات و نکاتى که نویسنده بدو مى دهد, آنها را بر ترازوى محک مى نشاند. افزون بر این, نویسنده هر از گاه موقعیت و تبارشناسى آثار را نیز باز مى گوید. نمونه را, با نظر دکتر صبحى صالح که (الحاوى فى علوم القرآن) نوشته محمد بن مرزبان محوّلى را نخستین کتاب و اثرى دانسته است که با نام صریح (علوم قرآن) نگاشته شده است, مخالفت کرده, آن را درباره (دانش هاى قرآن) مى داند, نه (دانش هایى درباره قرآن) که اینک از (علوم قرآن) اراده مى شود. (ص37 و38) غیر از آن عقیده دیگر صبحى صالح را مبنى بر احتساب کتاب ابوالحسن اشعرى موسوم به (المختزن فى علوم القرآن) در شمار کتب علوم قرآنى نپذیرفته آن را تفسیرى ناتمام از وى مى شمارد. (ص42) همین اختلاف را با نامبرده درباره کتاب (الاستغناء فى علوم القرآن) ادفوى دارد. (ص47) با نظر و دریافت زرقانى از کتاب (البرهان فى علوم القرآن) نیز موافق نیست و آن را مانند دو کتاب پیشین, تفسیرى مى داند نه در شمار کتب علوم قرآنى به معناى مصطلح. (ص55و56)
در میان آثار قرن دوازدهم, سمت و سوى کتابِ ابوالحسن بن محمد فتونى (م1139) موسوم به (مرآة الانوار و مشکوةالاسرار) را به دقت برمى رسد و مقدمه آن را که (بى گمان افراطى ترین نگاه تأویلى ـ باطنى به آیات است.) (ص208) ناپذیرفتنى مى شناساند. به همین مناسبت, دیدگاه خود را درباره تفاسیر آمیخته با تأویل باز مى گوید و در این راه چندین روایت را به کمک مى گیرد. (ص209)
3. سومین نکته درباره (سیر نگارش هاى علوم قرآنى) (اثر حاضر) گزارش هاى او از تأثیر و تأثرهاى نویسندگان قرآن شناس بر یکدیگر است. بسیارى از بررسى ها و نکته سنجى هاى مؤلف, که در سرتاسر کتاب پخش شده است, مى توانند شاهد این فضیلت کتاب باشند.5 (ر.ک: ص136)
4. نویسنده در معرفى آثار به نکات بسیارى توجه کرده است که از جمله به جایگاه آن کتاب در جریان هاى مختلف فکرى است. یعنى بسیارى از نگاشته ها را جریان شناسى کرده و آنها را در میان اشباه و نظایر خود نشان داده است. چنان که ـ از باب نمونه ـ هنگام معرفى آثار قرآنى ابوزید احمد بن سهل بلخى, دیدگاه او را درباره جریان تأویل مى شناساند. (ص40 و نیز: ص34)
5. مؤلف محترم, هماره دیدگاه خود را درباره عمده ترین مسائل قرآن شناسى بازگفته است. هرچند در کتابى که اهتمام آن معرفى و شناساندن آثار مربوط به قرآن پژوهى براساس سدّه ها است, کم تر موقعیتى براى نقد و بررسى پیش مى آید, اما نویسنده از هر فرصتى براى نقد دیدگاه و تحلیل برخى انظار, استفاده کرده است. شاید روشن ترین نمونه این شیوه در کتاب حاضر, آخرین نکته کتاب است که درباره (آغاز وحى) و بررسى دیدگاه هاى مشهور در این باره است. (ص254)
6. از مفیدترین اطلاعاتى که مؤلف در این کتاب, به دست مى دهد, گزارش کلى و مختصرى درباره هر قرن است. در آغاز هر فصل ـ که مربوط به یک قرن مى شود ـ نویسنده گزارشى مختصر درباره وضعیت و رونق قرآن پژوهى در آن قرن مى دهد که بارزترین آنها, نکاتى است که در طلیعه قرن سیزدهم و چهاردهم باز مى گوید.
7. از دیگر حَسَنات این کتاب, اطلاعات مفید و کمیابى است که نویسنده درباره چاپ, تحقیق و تصحیح آثار مى دهد. به تقریب همه کتب معرفى شده در این اثر, وضعیت روشنى از جهت خطى یا چاپى بودن پیدا مى کنند و اگر کتابى چاپ و تصحیح شده باشد, نویسنده مهم ترین نکات آن را بازگویى مى کند. گاه ویژگى هاى هر چاپ را مى شمارد و یکى را بر دیگرى ترجیح مى دهد. مثلاً پس از معرفى مفرداتِ راغب, به تفصیل درباره چاپ ها و تصحیح هاى آن در ایران و خارج از ایران سخن مى گوید و برجسته ترین نکات مثبت هر چاپ را برمى شمارد. نیز هر از گاه به خطایى که در مقدمه مصحح برخورده است, اشاره مى کند و خطاى آن را باز مى گوید. از جمله به سخن مصحح در مقدمه کتاب ابن ابى الاصبع اشاره کرده منشأ آن را نیز یادآورى مى کند. (ص95) وکم من له من نظیر.
در صفحه 83 از تحقیق عالمانه (فنون الافنان) نوشته ابن جوزى سخن مى گوید و گزارشى مختصر از کار مصحح و محتواى مقدمه مصحح به دست مى دهد. درباره (نهایة الاعجاز و درایةالایجاز) اثر فخر رازى, از چاپ هاى مکرر آن خبر مى دهد و این که دکتر بکرى امین, آن را براساس چند نسخه و چگونه تصحیح کرده است.
8. چنانچه نویسنده, قرن چهاردهم را در این کتاب نمى آوردند و آن را پس از تکمیل و توسعه ـ که بسیار جا و ضرورت دارد ـ به جلد دوم کتاب یا اثرى مستقل مى سپردند, مناسب تر مى نمود. زیرا قرن چهاردهم که به گفته نویسنده, (قرن تحول و دگرگونى است) جاى بررسى ها و کندوکاوهاى فراوانى دارد که به حتم با شیوه اى که مؤلف در این کتاب در معرفى آثار قرون گذشته دارند, حق آن با معرفى چند اثر مربوط به تاریخ قرآن, ادا نمى شود. آثار قرآنى قرن چهاردهم و بررسى آنها, هم ارزشى علمى ـ تاریخى دارد و هم اهمیت کاربردى راهبردى. زیرا سمت و سوى مفسران در این قرن, على القاعده برآمده از بینش و دانش و تجربه آنها است و آیینه اى است در برابر رویکردهاى نظرى دانشمندان به معضلات فکرى جوامع اسلامى در حال حاضر. از این رو, آثار قرآنى قرن چهاردهم در این اثر ممتّع, در محاق مظلومیت اند.
9. برخى نکاتِ انتقادى و تیزبینانه نویسنده از آثار مهم و نویسندگان مشهور, نشان مى دهد که وى در دام آوازه گرى نیفتاده و بزرگى مؤلفان پیشین, قلم او را از ارزیابى منصفانه باز نداشته است. این نکته اگرچه طبیعى و منطقى مى نماید, از آن جا اهمیت و شگفتى مى یابد که خلاف سیر عمومى تألیف در حوزه علوم دینى است. زیرا معمولاً نویسندگان معاصر, در برابر آرا و انظار پیشینیان, خاکسارى هایى از خود نشان مى دهند که نه نشانه تواضعِ بسیار است و نه شایسته تحقیق و قلم. آرى, حرمتْ نگاه داشتن و صوابِ دیگران را خطا نینگاشتن و کتاب خود را از تحسین و پاسداشت زحمت مؤلفان پیشین انباشتن, دیگر است و نگاه عالمانه و منصفانه به کارنامه علمى اعصار گذشته, دیگر.
نمونه را, وى گاه داورى مؤلفى را در حق تألیف دیگران, به صراحت خطا دانسته و بى مجامله و مداهنه خطاى وى را گوشزد کرده است. وقتى به سخن سیوطى و داورى او درباره کتاب استادش ابوعبداللّه محیى الدین کافیجى (م879) به نام (التیسیر فى قواعد التفسیر) مى رسد, آن را نپذیرفته مى نویسد: (کتاب کافیجى گو این که خُرد است, ولى این داورى سیوطى درباره آن صواب نیست).6 زیرا سیوطى درباره این اثر گفته است: (کتابى است خُرد در دو باب که نه تشنه اى را سیراب مى کند و نه جست وجوگرى را به مقصد مى رساند.)7
از این نمونه ها فراوان مى توان در کتاب حاضر به دست داد.
10. گرچه کتاب, سرشار از اطلاعات گوناگون درباره آمار قرآنى در قرون گذشته و سده حاضر است, در گزارش هاى نویسنده گاه تعادل و تناسب مراعات نشده است. برخى را به تفصیل و برخى را به اجمال و گاه به یادکردِ عنوان, مى گزارد. دیگر آن که به تصحیح ها و چاپ ها, معمولاً بیش از محتویات کتاب اهتمام مى ورزد. شاید اگر مؤلف شیوه خود را در سرتاسر کتاب, بسان شیوه اش در گزارش الاتقان سیوطى هماهنگ مى کرد,8 بسى بر فایدت ها و عایدت هاى آن افزوده مى شد. توقع آن نیست که همه آثار را به اندازه الاتقان گزارش مى کردند ـ که در آن صورت حجم کتاب چندین برابر کتاب حاضر مى شد ـ بلکه شیوه خود را در معرفى کتاب پیش گفته به همه آثار دیگر ـ هرچند با اجمال بیش تر ـ مى گستراندند.
از باب نموى, وى کتاب قرآنى ابن تیمیه را که موسوم به (مقدمة فى اصول التفسیر) است با چند کلمه کلى و مختصر مى شناساند; اما چاپ و تصحیح و تحقیق آن به دقت و شایستگى, بازگو مى کند.9
11. آخرین نکته را به وضعیت چاپ ویرایش این اثر باید اختصاص داد. این کتاب على رغم همه فواید و نکته سنجى هاى عالمانه و اطلاعات فراوانى که سخاوتمندانه در اختیار خواننده مى نهد, از چاپى نفیس و بى غلط محروم است. نویسنده خود در مقدمه به این وضعیت اشاره کرده(ص5) و وجود اغلاط مطبعى را بر اثر شتاب در نشر مى شمارد. با این همه شاید نتوان پذیرفت که چنین کتاب پرفایده اى, این اندازه خواننده را در خواندن و مرور و استفاده به زحمت اندازد. این اغلاط چنان فراوان و پر عدّه اند که حتى به عطفِ کتاب نیز رحم نکرده آن جا را نیز به اشغال خود درآورده اند.
این اثر نیاز فراوان به ویرایش صورى و غلط گیرى دقیق داشته و نگارنده حتم دارد با چنین اصلاحاتى, بر دامنه فایده رسانى و حُسنِ روان خوانى آن بسى افزوده خواهد شد.
سخن آخر
به هر روى کتاب (سیر نگارش هاى علوم قرآنى) کتابى است بسیار پر نکته, دیده گشاینده و روشن گر. احاطه نویسنده بر منابع و مآخذ مربوط, کم نظیر است و به حتم وى از مطلع ترین و هوشمندترین قرآن پژوهان کشور در شناخت منابع و مدارک کهن و جدید است. مجموعه اطلاعات و دانستنى هایى که کتاب حاضر در دامن خواننده خود مى گذارد, قابل تقسیم به چندین اثر و کتاب و نوشته است; لیکن نویسنده همه آنها را یک جا و عارى از قلم گردانى هاى بیهوده و فضل فروشانه بر صفحه کاغذ آورده است و خود را ـ جز هنگام معرفى برخى از قرآن پژوهان نامى و سترگ و شایسته نکوداشت ـ در وادى توصیفات شاعرانه و تصنیفات ادیبانه نینداخته است.
براى جناب مهدوى راد توفیق بیش تر در شناساندن میراث کهن و جدید قرآن پژوهى, خواستاریم.10
پى نوشت ها:
1. ر.ک: خُرمشاهى, قرآن پژوهى, ص688.
2. صائب تبریزى.
3. اى کاش نویسنده به دلایل ذهنى و عینى این وضعیت در آن قرن اشاره مى کردند که نوعى جریان شناسى نیز به شمار مى آمد.
4. نمونه دیگر را بنگرید در ص60.
5. همچنین از تأثیر کتاب (تذکرة السامع والمتکلم فى ادب العالم والمتعلم) نوشته ابن جماعه بر شهید ثانى و کتاب نامبردارش (منیة المرید) پرده برمى دارد. (ص113)
6. سیر نگارش هاى علوم قرآنى, ص153. (پاورقى)
7. همان.
8. ر.ک: ص153ـ157.
9. ر.ک: ص110.
10. یادآور مى شود که استاد مهدوى راد از جمله پژوهندگانى هستند که بسیار کم مى نویسند و این خود بهترین دلیل بر پراطلاعى ایشان است.
***
دومین گرامیداشت پژوهشگران حوزه (دین و فرهنگ)
نشست مقدماتى سومین کنگره دین پژوهان
دومین مراسم تجلیل از پژوهشگران حوزه دین و فرهنگ و اجلاس مقدماتى سومین کنگره دین پژوهان کشور 24 آذر سال جارى به همت دبیرخانه شوراى دین پژوهى کشور و دبیرخانه شوراى پژوهشى اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامى قم, با حضور سرپرست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى جناب آقاى مسجدجامعى و جمع کثیرى از مسؤولان, اساتید حوزه و محققین روز پنج شنبه در قم برگزار شد.
در این مراسم ابتدا مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامى قم پس از خیرمقدم گویى با اشاره به نقش پژوهش در تعمیق بخشیدن به علوم گفت:
پژوهشگران با فعالیت هاى ذهنى و عملى خویش, میراث فرهنگى و خلاقیت هاى عقلانى بشرى را اعتلاء بخشیده و از این راه افقى نو فرا راه سرنوشت بشریت مى گشایند. وى سپس از راه اندازى شبکه فرهنگ خبر داد که مى توان از راه اینترنت و اینترانت به آن تماس گرفت.
سپس آقاى صاحبى دبیر شوراى دین پژوهان کشور به تشریح برنامه هاى شوراى پژوهش پرداخت و گفت: یکى از برنامه هاى این شورا براى گسترش فرهنگ تحقیق و پژوهش در کشور, تجلیل از پژوهشگران است.
وى اضافه کرد: در پى فراخوان عمومى, ما با همکارى وسیع محققین روبه رو شدیم.
آقاى صاحبى خاطرنشان ساخت: از 1500 پژوهش و تحقیق ارائه شده, 13 اثر در فرهنگ عمومى انتخاب و معرفى مى شوند.
آقاى مسجد جامعى سرپرست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى سخنران بعدى در این مراسم بود. وى با بیان اهمیت و نقش پژوهش به ویژه در حوزه دین, گسترش زیاد و دغدغه هاى فراوانى دارد و از زوایاى مختلف قابل بررسى است. حتى مسائل معمول آن هم شاید بسیار حساس و مهم باشد.
وى با بیان این که دین به عنوان مبناى ارزش هاى ما مى باشد, گفت: ما در حوزه دین یک فصل مشترکى با مسائل اجتماعى داریم.
آقاى مسجدجامعى با اشاره به جایگاه دبیرخانه پژوهش, یادآور شد:
دبیرخانه رقیب هیچ نهاد فرهنگى نیست, بلکه همکار آنان است.
آقاى مسجدجامعى اضافه کرد:
200 مرکز پژوهش در حوزه دین وجود دارد, ولى مرکزیتى که پژوهش ها در آن جمع آورى و مورد بهره بردارى قرار گیرد, نداریم. اطلاعات مربوط به پژوهشگران نیازمند یک بانک اطلاعاتى است.
وى با تأکید بر این که دبیرخانه پژوهش باید زمینه تحقیقات مورد نیاز جامعه را فراهم نماید, گفت: ما اگر بتوانیم نسبتى بین پژوهش هاى حوزه دین و نیازهاى جامعه ایجاد کنیم, راه مهمى را طى کرده ایم.
وى گفت یکى از وظایف کنگره و دبیرخانه این است که سؤال هایى را که در ذهن جوانان ما وجود دارد, استخراج کند و در اختیار محققین قرار دهد.
سخنران پایانى این مراسم آیت اللّه معرفت بود. ایشان در سخنان خود نقد سخنان بزرگان را با رعایت اصول و لوازم, احترام به آنان دانست و از پژوهشگران خواست در پژوهش و تحقیق سعى کنند نظرات و اقوال گوناگون را مطالعه و مورد توجه و دقت قرار دهند.
آیت اللّه معرفت پاسخ گویى به نیازهاى جامعه را از مهم ترین اولویت هاى پژوهش ذکر نمود و گفت: محقق موضوعى را که مورد پژوهش قرار مى دهد, ببیند واقعاً مورد نیاز جامعه هست یا نه؟
آیت اللّه معرفت تأکید کرد: ما در تحقیقات باید بیش تر همت خود را معطوف کنیم تا به شبهات پاسخ دهیم. شبه افکنى خیلى کار آسانى است, اما جواب شبه دادن, علم و آمادگى و استعداد مى خواهد.
در پایان مراسم افراد و مؤسسات زیر به عنوان پژوهشگران برتر در حوزه دین و فرهنگ معرفى شدند و با هدایایى از آنان تقدیر به عمل آمد.
1. روش شناسى تفسیر, اثر جمعى از پژوهشگران پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
2. دائرةالمعارف موضوعات و مفاهیم قرآن, اثر گروه محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن وابسته به دفتر تبلیغات اسلامى.
3. دین و عرفان, اثر دکتر سید یحیى یثربى.
4. فرهنگ جانبازى در متون اسلامى, اثر سیّد ابوالقاسم حسینى ژرفا, از مرکز تحقیقات جانبازان.
5. پژوهش دیندارى و بزهکارى, اثر دکتر سیّد حسین سراج زاده از مؤسسه فرهنگ و هنر و ارتباطات.
6. مکاشفه عرفانى و تجربه دینى, اثر حجةالاسلام دکتر محمّدتقى فعالى.
7. تحقیق و احیاى کتاب الفصول المهمة, اثر ابن صباغ مالکى به جهت تصحیح انتقادى و کاوش هاى محقق در زمینه اسناد و منابع تاریخى, حدیثى و روایى, و تناسب جلد اول آن با سال امام على(ع); توسط آقاى سامى الغریرى.
8. پژوهش نقش تقیّه در استنباط احکام, اثر نعمت صفرى فروشانى از پژوهشکده فقه و حقوق مرکز تحقیقات اسلامى وابسته به دفتر تبلیغات اسلامى.
9. تصحیح کتاب الطهارة اثر امام خمینى(ره) به کوشش گروه محققان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى, زیر نظر حجةالاسلام مسیح بروجردى.
10. درآمدى بر منشأ دین, اثر حجةالاسلام علیرضا قائمى نیا از معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامى وابسته به نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها.
11. پژوهش کلام جدید, اثر حجةالاسلام هادى صادقى از مؤسسه فرهنگى و انتشاراتى طه.
12. پرسش ها و پاسخ هاى قرآنى, اثر گروه محققان مرکز آموزش تخصصى تفسیر علوم قرآن حوزه علمیه قم.
13. نظریه سیاسى اسلام از دیدگاه شهید صدر, اثر جناب آقاى على معمورى, مربوط به مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره) نیز شایسته تقدیر و تشکر شناخته شد.
در حوزه فرهنگ عمومى و استانى سه اثر ذیل برگزیده گردید:
1. بررسى وضعیت مطالعه غیر درسى دانش آموزان دوره متوسطه استان قم, اثر جناب آقاى ابوالفضل یوسفى از اداره آموزش و پرورش استان قم.
2. بررسى میزان و چگونگى گذران اوقات فراغت جوانان قم, اثر جناب آقاى ابوالفضل مطهرى از دبیرخانه مشترک شوراى پژوهشى و شوراى فرهنگ عمومى استان قم.
3. مشارکت سیاسى و عوامل اجتماعى مؤثر بر آن در شهر قم, اثر جناب آقاى احمد نیکزاد از استاندارى قم.

تبلیغات