آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن


یکى از علل مهم گسترش و بالندگى مکتب تشیّع, گفتگو و مناظره امامان(ع) و فرزانگان شیعه با مخالفان فکرى و عقیدتى خود بوده است. در عصر پیامبر اسلام, ادیان دیگر به ویژه یهودیّت و مسیحیّت, با انگیزه هاى مختلف به ایجاد شک و شبهه علیه اسلام پرداختند که خداوند متعال از زبان آیات قرآنى پاسخ آنان را به پیامبرش ابلاغ مى کرد تا اینکه مکتب نجاتبخش اسلام برترى و قدرت یافت.
با ارتحال جانگداز رسول اکرم(ص) تهاجم فرهنگى و عقیدتى از دو جبهه شروع شد; از یک سو ادیان ورشکسته یهودیت و مسیحیت و زنادقه بر اسلام تاختند و از دیگر سو گروه هایى از خود مسلمانان بودند که با تمام جدیّت براى به دست گرفتن قدرت و حکومت, آیات قرآن و احادیث صریح پیامبر را درباره امامت تحریف معنوى و یا انکار عملى و جعل احادیث مشابه نمودند و وقتى حاکمیّت یافتند براى توجیه کارهاى خود, دست به تغییر مبانى اصیل اسلامى زدند و قائل به جبر و انتخاب خلیفه به وسیله مردم و غیره شدند. حضرت على(ع) در برابر این تهاجم فکرى, تدابیرى اندیشید که بسیار کارآمد بود و شیطنت هاى آنها را نقش بر آب کرد.
گفتنى است که اقدامات مخالفان على(ع) هم بسیار قوى بود; چنانکه گروهى از مسلمانان را به زور شمشیر و جمعى را با سیم و زر و برخى را هم با تدبیر و ایجاد شبهه به طرف خود کشیدند. گواه این مطلب, حدیث (اِرتَدَّ النّاسُ إلاّ ثلاثَة…)1 مى باشد.
به هر حال, حضرت على(ع) با دفاع از اسلام ناب محمدى که همان (مکتب تشیّع) است, به بحث هاى کلامى روح تازه اى بخشید. از همین روست که مسائل عقلى و فلسفى در مکتب تشیّع جایگاه ویژه اى دارد.
از میان ائمه اطهار(ع) پس از امیر مؤمنان, حضرت امام جعفر صادق(ع) و امام رضا(ع) و اصحاب ایشان در پیشبرد و بارورسازى علم کلام, تأثیر شایانى داشتند. مخصوصاً در عصر امام صادق(ع) بازار مناظرات مذهبى و فرقه اى و حتى مباحثات و گفتگوى بین ادیان (بین اسلام و یهودیت و مسیحیت و زردشتیگرى) و آزاداندیشان و زنادقه یعنى کسانى که پیرو شریعت نیستند, بسیار گرم بود و مکتب کلامى معتزله با قدرت و صلابت کم نظیرى شکل یافته بود, و مباحثات کلامى بین فرقه اى در میان فِرَق اسلامى, حتى فرقه هاى گوناگون شیعه جریان داشت. و مخصوصاً آغاز ترجمه کتب فلسفى, یونانى, حیات فرهنگى قرن دوم هجرى را بارور ساخته بود. مهم ترین مباحث کلامى این دوره امامت و به تبع آن مسأله تحکیم (حکمیّت), حکم مرتکبِ کبیره, …و مسأله ارجاء بود… بعضى از متکلمان شیعه در قرن دوم هجرى عبارتند از: زُرارة بن اَعیَن, محمد بن على بن نعمان بن ابى طریقه بجلى, هشام بن حکم… بعضى از متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم هجرى عبارتند از: فضل بن شاذان…, حکم بن هشام بن حکم…2
سده چهارم تاریخ اسلام, سده اى پرجوش و خروش بود. پرجوش و خروش در سیاست; و پرجوش در علم; سیصد سال از ظهور اسلام مى گذشت; فلسفه یونان ترجمه شده بود; کتاب هاى دیگرى نیز به حوزه علوم مسلمین پا گذاشته بود. پیروان سیاست هاى گوناگون, سرتاسر ممالک اسلام را میدان تکاپوى خویش قرار داده بودند; در حدیث و تفسیر کتاب هایى تألیف شده بود. محدّثان و مفسران آراى خود را اظهار کرده بودند; کتاب هایى در تاریخ اسلام, و تاریخ خلافت اسلامى, گردآورى شده بود, که پیشینه اسلام را, اگرچه با نقص و جانبدارى, پیش چشم ها مى گذاشت; عقایدشناسان و متکلمان به مکتب هاى خود شکل داده بودند. پایه هاى مذاهب فقهى ریخته شده بود, و مردم در پیروى از فقیهان دسته بندى شده بودند; علوم لغت و ادب و بلاغت نضج گرفته بود; شاعران, فراوان گشته بودند و شعر از مفاهیم صحرا به مفاهیم تمدّن گراییده بود. حضور رهبران عقاید مختلف, نفوذ حکومت هاى اطراف, نشر مکاتب فکرى و فلسفى و نظرات ویژه دانشمندان مشهور, برخورد اعتقادات و مسلک ها, جوش و آشوب آرامى ناپذیر افکار, اینها همه عواملى بود که سطح آرامى در زندگى قرن چهارم اسلام باقى نمى گذاشت, و باعث مى شد تا قدرت هاى سیاسى بتوانند, وحدت کلّى اسلامى را و انسجام خلاّق را در امّت, دچار تزلزل و به هم ریختگى کنند و آن شیرازه استوار را از هم بگسلند.3 شهر بغداد در آن روزگار, به عنوان مهم ترین مرکز علمى و سیاسى جهان اسلام به شمار مى رفت و از ویژگى هاى خاصى برخوردار بود. آل بویه و حَمدانیان که شیعه مذهب بودند, قدرت یافته از دانشمندان شیعه حمایت مى کردند, یا حداقل از آن آزار و اذیّت هایى که قبلاً بود, جلوگیرى مى کردند و این فرصت خوبى بود تا دانشمندان به دفاع از حقّانیّت مذهب امامیّه برخیزند.
این مسئولیّت بزرگ را در بغداد شیخ مفید به عهده داشت و شاگردان برجسته اى از قبیل شریف رضى, سیّد مرتضى, شیخ طوسى, ابوالعباس نجاشى, قاضى ابوالفتح کراچکى و… را تربیت نمود که هر کدام در دفاع از مبانى شیعه تلاش هاى چشمگیرى انجام دادند. از طرف دیگر شیخ مفید با بزرگان فرقه معتزله, اشاعره و مذاهب گوناگون اهل سنّت و حتّى فرقه هاى شیعه از قبیل زیدیه و اسماعیلیه به بحث و مناظره حضورى و شفاهى مى پرداخت, که نمونه هاى آن را مى توان در کتاب ارزنده (الفصول المختارة) دید. این بحث گاهى در خانه شیخ مفید که محل رفت و آمد بزرگان همه مذاهب بود, صورت مى پذیرفت4, و گاهى در مساجد و محافل علمى انجام مى گرفت; حتى در مجالس ترحیم. سید مرتضى ـ رحمه الله ـ مى گوید: شیخ مفید با قاضى ابوبکر ـ که از دانشمندان اهل سنت است ـ روز وفات ابو عبداللّه محمد بن محمد بن طاهر موسوى ـ رحمه الله ـ که از مشایخ روایت شیخ مفید بود, در منزل وى در بغداد حاضر شد. در آن مجلس گروه کثیرى از سادات و فرزندزادگان عباس و جمعى از بزرگان تجّار و مسافران حضور داشتند. پس از پاره اى گفتگو درباره نصّ بر ولایت حضرت امیر(ع) کردند, شیخ مفید آنچه مناسب مقام بود, فرمود. بعد از آن قاضى ابوبکر به شیخ گفت: (مرا خبر ده از حقیقت نصّ و از معناى لفظ نصّ…).5
البته همه این بحث ها با متانت علمى و دور از همه کشمکش هاى عوامانه مطرح مى شد. از همین رو نتایج بسیار خوبى براى مکتب تشیّع داشت و بسیارى از برادران اهل سنّت را به تشیّع مایل کرد; به طورى که خطیب بغدادى که بسیار متعصب بود, چنین مى نویسد: (به وسیله شیخ مفید گروهى از مردمان به هلاکت رسیدند6!). شیخ مفید در این بحث ها قدرت استدلال و ابتکارات خود را نمایان مى ساخت و تسلط شگفت انگیز او بر آرا و افکار متکلّمان گذشته و معاصر همه را شگفت زده مى کرد. حتى مى گویند او بسیارى از کتاب هاى مخالفان شیعه را به خاطر سپرده بود.7 یکى از علماى معتزله بحثى در خصوص (اجماع اُمّت) مطرح مى کند و شیخ با روش ویژه خود آنچنان استدلال مى کند که او از پاسخ درمى ماند. آنگاه شیخ مى فرماید: (به عمر خود قسم که [این پاسخ] از آن چیزهایى است که احدى سبقت نگرفته است بر من در استخراج آن.8 در یک مورد, شیخ مفید به یک سؤال چندین پاسخ مى دهد و سپس مى فرماید: (جواب هاى اول به خاطر من رسیده و کسى دیگر نگفته).9 در ترجمه الفصول المختارة این سخن از زبان شیخ نقل شده است:
گفت به من شیخى از حاذقان معتزله و اهل تدیّن به مذهب خویش از آن طایفه, اراده سؤال کنم از تو از مسأله اى که به خاطر من رسیده و پرسیده ام آن را از جماعتى که دیده ام از متکلمین امامیه در خراسان و فارس و عراق و جواب نگفته اند از آن, جوابى که ساکت سازد مرا… واللّه! این [پاسخ شیخ] جوابى است ظریف و تازه و نشنیده ام این را از احدى پیش از این…10
از این بحث ها, در کتاب الفصول المختارة غیر از مناظرات شیخ مفید, گفت وگوهاى علماى دیگر شیعه با مخالفان آمده است; از جمله آنها مناظره هشام بن حَکَم با ضرار بن عَمرو ضبّى, یحیى بن خالد برمکى و عبداللّه بن اِباضى از سران خوارج است, و بحث سید حمیرى با سوّار قاضى و شعرهاى آتشین او علیه قاضى در حضور منصور عباسى, و گفت وگوهاى ابوالحسن على بن میثم با ابوالهذیل علاّف و یک مرد نصرانى, و پاسخ هاى نغز فضل بن شاذان به مخالفان و مطالب و مسائل جالب دیگر. شیخ مفید بحث مفصّلى ـ حدود پنجاه صفحه ـ درباره افکار کفرآمیز ابراهیم نظّام (استاد جاحظ) آورده است که در واقع نقد مطالب بى اساس کتاب فُتیا نوشته جاحظ است. در قسمت پایانى کتاب, شیخ به معرفى فرقه هاى مختلف شیعه پرداخته و بحثى نیز درباره فَدَک و بررسى صحت و سقم و توجیه حدیث نَحنُ معاشرَ الانبیاء لانورث دارد.
استاد محمدرضا حکیمى مى فرماید:
الفصول المختارة کتابى است پرمطلب و مفید; بویژه از این نظر که در آن, مناظره هاى بسیارى آورده شده است. و دیدن این مناظره ها, قدرت استدلال و شیوه (بحث مفید) را به نگهبانان حقایق اعتقادى, بخصوص طلاب جوان, مى آموزد…11
آقا جمال خوانسارى نیز در مقدمه ترجمه اش مى فرماید:
مشتمل بر بسى از فواید و معانى دقیقه و مناظرات لطیفه است و الحقّ هر بابى از آن بوستانى است پرگل و ریحان و روضه اى است مزیّن به لاله نعمان و هر مجلسى از آن به زینت مملوّ از نکته هاى غریب تمام قدسى وطن و فکرهاى نازک جمله گل پیرهن….
عبدالرزاق محیى الدین که از محققان اهل سنّت و آشنایان با آثار سید مرتضى است, مى گوید:
اهمیت کتاب, بیشتر به آن است که تلاش شیعه را در زمینه جَدَل, کلام و فقه ـ از صدر اسلام تا روزگار مؤلف ـ و نیز جلسات بحث شیعه را با مخالفان خود ترسیم مى کند. بحث هایى نیز درباره پیدایش فرقه هاى شیعه و تاریخ آنها و موارد اختلاف و اتفاق این فرقه ها دارد.12
اهمیت دیگر این کتاب این است که اختلاف نظر شیعه با معتزله را نشان مى دهد و برداشت غلط آدام متز ـ شرق شناس سوئیسى ـ را باطل مى کند; وى شیعه را وارث و ثمره معتزله دانسته مى نویسد:
از نظر عقاید و روش کلامى, شیعه وارث معتزله است و کم اعتنایى معتزلیان به نقلیّات از جمله مواردى بود که با مقاصد شیعه مى ساخت. شیعه در قرن چهارم مکتب کلامى خاص نداشت و مثلاً عضدالدوله که از فرمانروایان متمایل به تشیّع بود, طبق مذهب معتزله عمل مى نمود. از فرمانروایان قرن چهارم تنها فاطمیان شیعه بودند که به تصریح (مقدسى) در بیشتر مبادى با معتزله توافق داشتند….13
متأسفانه بعضى از محققان مسلمان نیز چنین طرز تفکر غلطى پیدا کرده اند. چنانکه عبدالرزاق محیى الدین مى نویسد:
…علم کلام هم شعبه و شاخه اى از فلسفه بود. تشیّع نیز گرایش و شاخه اى از اعتزال به شمار مى رفت (اگر نگوییم اعتزال, در اعتزال بود) بسیارى از وزیران شیعه, معتزلى بودند. آنها از این تفکر حمایت کرده و به نشر آن کمک مى کردند.14
دانشمندان و عالمانى که اکثر آنها معتزله هستند و با شیخ مفید بحث کرده اند یا نظرات و آراى آنها در این کتاب نقد شده است. عبارتند از: قاضى ابوبکر احمد بن سیّار, ابوالهذیل علاّف, کتبى, ابوعَمرو شَطَوى, ضرار بن عمرو ضبّى, قاضى ابومحمد عمانى, ابوبکر بن دقّاق, وَرَثانى, ابوالحسین خیّاط, ابوالقاسم کعبى, عبداللّه بن کلاّب, سوّار قاضى, ابوبکر بن صرایا, ابوعثمان جاحظ, ابراهیم نظّام. بدین ترتیب معلوم مى شود, شیعه چه تمایزى با معتزله دارد.
کتاب الفصول المختارة از کیست؟
نام کامل کتاب, الفصول المختارة من العیون و المحاسن است و همان طور که از دیباچه کتاب به دست مى آید این کتاب برگزیده اى از مطالب دو کتاب شیخ مفید, یعنى کتاب المجالس المحفوظه فى فنون الکلام و کتاب العیون والمحاسن مى باشد. البته از این دو کتاب اطلاعى در دست نیست; جز اینکه خود شیخ مفید در کتاب الافصاح فى الامامة بحثى درباره آیه نزول سکینه (آیه26, سوره فتح) مى کند و تفصیل آن را به کتاب العیون و المحاسن خود ارجاع مى دهد.15 نیز ابوالعباس نجاشى ـ شاگرد شیخ مفید ـ در کتاب رجالش از هر دو کتاب استادش نام برده است.16 نجاشى کتاب دیگرى را به نام الفصول من العیون والمحاسن جزو تألیفات شیخ آورده است و این مطلب سبب شده تا این سؤال پیش آید که آیا این کتاب, همان الفصول المختارة است؟ یا کتاب دیگرى است؟ استاد عبدالعزیز طباطبایى مى فرماید:
… شیخ طوسى, نجاشى و ابن شهر آشوب, هیچ کدام کتاب (الفصول المختارة) را جزو مصنّفات شریف مرتضى ذکر نکرده اند! آیا آنها انتساب (الفصول المختارة) را به شیخ مفید اَولى دیده اند از انتساب آن به شریف مرتضى؟ یا اینکه شیخ مفید نیز کتابى به نام (الفصول من العیون والمحاسن) داشته که به دست ما نرسیده است و آن کتاب غیر از (الفصول المختارة) شریف مرتضى بوده؟ امّا شیخ ما صاحب الذریعه ـ رحمه الله ـ آن دو کتاب را یکى ندانسته بلکه به تغایر آنها حکم داده و منتسب ساخته هریک از (الفصول) را به مؤلف آنها.17
تردیدى نیست که تدوین و تنظیم (الفصول المختارة) موجود از سوى شاگرد معروف و برجسته او, شریف مرتضى عَلَم الهدى ـ رحمةالله ـ است; چرا که در جاى جاى کتاب مى گوید: (حدیث کرد مرا شیخ ـ ادام اللّه عزّه), (خبر داده است مرا شیخ ـ ایده اللّه تعالى), (از کلام شیخ ـ ادام الله عزه ـ است), (از حکایات شیخ است) و… در موردى هم ضمن تصریح به نام خود توضیحاتى درباره یکى از فصل هاى کتاب از شیخ مفید, خواسته است:
شریف ابوالقاسم على بن الحسین الموسوى گوید من سؤال کردم از شیخ ـ ادام اللّه عزّه ـ که زیاد نماید و واضح کند این فصل را براى من…
بدین ترتیب معلوم مى شود غیر از تلخیص کتاب, توضیحاتى از شیخ مفید و یا از خود شریف مرتضى بر آن افزوده شده است; چنانکه مى نویسد:
نقل کردم روزى به خدمت شیخ مفید ـ ایده الله ـ چیزى را که ابوجعفر محمد بن عبدالرحمن بن قِبَه رازى آن را در کتاب (انصاف) ذکر کرده… پس شیخ فرمود….
امّا علّت تلخیص و فراهم آوردن این کتاب, همان است که سید مرتضى در اول کتاب گفته است; یعنى پاسخ به درخواست یکى از علاقه مندانش.
تو ـ که خدا مؤیدت بدارد ـ از من خواسته بودى که مطالبى را از کتاب (المجالس) و نکته هایى هم از کتاب العیون والمحاسن) شیخ و مولا و سرور ما, ابوعبداللّه محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید, گردآورى و گزینش نمایم تا بتوانى در سفر خود از آن کتاب بهره مند شوى و یاد و ذکر او را در اقامتگاه و شهر خود گسترش دهى و به نشر مطالب آن پردازى و من به این تقاضاى تو پاسخ مثبت دادم تا تو را خوشحال نمایم و رغبتى هم در آن چیزى که در نزد خداوند متعال است به وسیله این اجابت, نصیب خود سازم.
سید مرتضى در سال 373 هجرى قمرى مشغول تألیف این کتاب بوده است. چنانکه مى نویسد:
گفته است شیخ ـ ادام الله عزّه ـ پس چون وفات کرد ابومحمد امام حسن عسگرى علیه السلام, متفرّق شدند اصحاب آن حضرت(ع) به چهارده فرقه; بنابر آنچه ذکر کرده و حکایت نموده است این را ابومحمد حسن بن موسى (نوبختى) رحمه الله… به درستى که نیست از این فرقه ها که نام بردیم فرقه اى موجود در زمان ما که سال 373 هجرى قمرى است, سواى فرقه امامیّه اثنى عشریّه….
مترجم الفصول المختارة
جمال الدین محمد خوانسارى معروف به (آقا جمال) و (جمال المحققین) فرزند آقا حسین خوانسارى معروف به (محقق خوانسارى), (ذوالجمالین)18 و (استاد الکلّ فى الکلّ عند الکلّ)19 است. پدر و پسر هر دو از دانشمندان سرشناس شیعه هستند که جامع معقول و منقول بودند و در گسترش علوم اسلامى زحمات زیادى متحمّل شده و تألیفات ارزنده اى به جهان اسلام عرضه کرده اند.
نظر به آنکه سلاطین صفویّه که با وى معاصر بوده اند ارادت تامّه به وى و به پدرش داشته اند, به مقام تجلیل و تعظیم و بزرگداشت وى چنانکه شاید و باید برآمده و به وظایف ترویج وى ـ کَما هُوَ حَقّه ـ قیام نموده اند و در آن ضمن, استفاده تمام را از کمالات وى نموده اند. از جمله آن استفادات آن است که چون آقا جمال مرحوم, علاوه بر حیازت مقام بلند و پایه ارجمند فضل و کمال, خوش قلم و داراى تقریر و بیان بسیار فصیح به زبان شیرین فارسى بوده است, سلاطین معاصر وى درخواست و مسئلت نموده اند چند کتاب مهم را از عربى به فارسى ترجمه یا شرح نماید وى نیز اجابت فرموده و به انجام این امر و انجام این مسئلت پرداخته است.20
مرحوم آقا جمال خوانسارى (الفصول المختارة) را به درخواست حاجى احمد بیک یکى از ارکان دولت شاه سلیمان صفوى ترجمه کرد. او خود مى نویسد:
اشاره برق آساى یکى از ارکان بنیان دولت تازیانه برق عزیمت گردید, نسیم پیام اصلى از اصول دوحه ملک و ملّت گرهگشاى غنچه تعویق شد, دامن سعى در میان ستم و سلسله سایر علایق از کمر اهتمام گسستم و شب و روز بیاض دیده و سواد حدقه را وقف سیاه و سفید مشاغل کاغذ و مداد نمودم و گاه و بیگاه آینه اوقات گرامى در امتثال این امر سامى از زنگ تعطیل زدودم… حاجى الحرمین احمدبیک که قباب عمرش به اطناب خلود مطیّن است و خِیام ایامش به اَوتاد دوام موّثق.21
آقا جمال خوانسارى از نظر علم و فضل و تقوا و حسن اخلاق و سلوک با مردم ـ به اعتراف معاصرانش ـ از رتبه اى بلند برخوردار بود. صاحب ریاض العلماء او را فاضل, حکیم, محقق, مدقّق دانسته22 و میرزا محمد طاهر نصرآبادى نیز او را ستوده و چند رباعى از او نقل کرده است.23 صاحب جامع الرواة او را (جلیل القدر, عظیم المنزلة, رفیع الشأن…) معرفى نموده است.24 و محدث قمى مى نویسد: (… صاحب تصانیف رائقه که از ملاحظه آنها معلوم مى شود جودت فهم و حسن سلیقه و صفاى ذهن او به خصوص در فهم ظواهر احادیث و تراجم…).25 فاضل کشمیرى درباره حاشیه او بر شرح لمعه, مى گوید: (… از مصنّفات شریفه اوست حاشیه شرح لمعه که بهترین حواشى است, نظیر ندارد).26 ملا عبدالکریم جرّى نیز مى نویسد: (صاحب کتاب هاى خوب است; مثل حاشیه بر شرح لمعه که بسیار با تحقیق و پرفایده است).27
گفتنى است که ترجمه الفصول المختارة نخستین بار به همت مرحوم جناب آقاى مُشار در سال 1339ش. تصحیح و منتشر شد. نگارنده جهت تکمیل و عرضه بهینه این اثر ارزشمند, یک بار دیگر آن را به دقت با متن عربى مقابله کرده و هنگام تصحیح سه نسخه خطى دیگر را به یارى گرفته است. اینک این ترجمه کهن از کتاب الفصول المختارة به تصحیح نگارنده و با نام دفاع از تشیّع یا مناظرات از سوى کنگره بزرگداشت محقق خوانسارى, زیور طبع را به خود آویخته است.
پى نوشت ها;
1.رجال کشّى, ج1, ص46.
2. تشیّع, جمعى از نویسندگان دائرةالمعارف تشیّع, ص60 ـ61.
3. ر.ک: میرحامد حسین, استاد محمدرضا حکیمى, ص15ـ16.
4. منتظم ابن جوزى, ج8, ص11.
5. ر.ک: الفصول المختارة, ص41.
6. تاریخ بغداد, ج3, ص231, شرح حال شماره 1299.
7. ر.ک: سِیَر اعلام النُبَلاء ذَهَبى, ج17, ص344.
8. ر.ک: ترجمه الفصول المختارة, ص61.
9. همان, ص227.
10. همان, ص232.
11. میرحامد حسین, ص50.
12. شخصیت ادبى سید مرتضى, ص109.
13. تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى, ج1, ص78ـ 79.
14. شخصیت ادبى سید مرتضى, ص33.
15. الافصاح, ص192.
16. رجال النجاشى, ص399ـ400.
17. المقالات والرسالات کنگره شیخ مفید, ج1, ص270.
18. آقا حسین خوانسارى را ذوالجمالین مى گفتند زیرا نام پدر و پسر وى جمال الدین بوده است. ر.ک: صفا, ذبیح الله, تاریخ ادبیات در ایران, ج5, ص315.
19. ر.ک: محدث ارموى, شرح غرر الحکم, ج1, ص فط. این لقب به دلیل جامعیت مرحوم آقا جمال خوانسارى و اعتراف همگان به فضل وى است.
20. همان.
21. ر.ک: مقدمه کتاب ترجمه الفصول المختارة.
22. ریاض العلماء, ج1, ص114.
23. همان.
24. جامع الرواة, ج1, ص164.
25. الفوائد الرضویه, ص183.
26. نجوم السماء, ص191.
27. تذکرةالقبور, چاپ آقاى مهدوى, ص88.

تبلیغات